• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

خطبه ۱۹۲ نهج البلاغه

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



گزارش خطا
برای مشاهده معنا و شرح هر کلمه، بر روی آن کلیک کنید.



عقائدية ، تاريخية ، سياسية ، اخلاقية ، علمية



وَ مِنْ خُطْبَة لَهُ (عَلَيْهِ‌السَّلامُ)
از خطبه های‌ آن حضرت است

وَ مِنَ النّاسِ مَنْ يُسَمّى هذِهِ الْخُطْبَةَ بِالْقاصِعَةِ
که گروهی‌ از مردم آن را «قاصعه» (کوبنده متکبران) می‌ نامند.

وَ هِىَ تَضَمَّنُ ذَمَّ اِبْليسَ لَعْنَهُ اللّهُ عَلَى اسْتِكْبارِهِ وَ تَرْكِهِ السُّجُودَ لاِدَمَ (عَلَيْهِ‌السّلامُ)، وَ اَنَّهُ اَوَّلُ مَنْ اَظْهَرَ الْعَصَبِيَّةَ وَ تَبِعَ الْحَمِيَّةَ، وَ تَحْذيرَ النّاسِ مِنْ سُلُوكِ طَريقَتِهِ.
این خطبه حاوی‌ مذمّت ابلیس ملعون به خاطر استکبار و ترک سجودش نسبت به آدم (علیه‌السّلام) است، و اینکه او اولین کسی‌ است که بر عدم پذیرش حق اصرار ورزید، و پیرو خودخواهی‌ شد، و این خطبه مردم را از پیروی‌ راه او برحذر می‌ دارد.

۱. علوّ شأن البارى تعالى

«الْحَمْدُ لِلّهِ الَّذِي لَبِسَ الْعِزَّ وَ الْکِبْرِیَاءَ،»۱
حمد خدای‌ را که لباس عزت و بزرگواری‌ شایسته اوست،



«وَ اخْتَارَهُمَا لِنَفْسِهِ دُونَ خَلْقِهِ،»۲
و این دو صفت را نه برای‌ آفریده هایش بلکه به خود اختصاص داد،



«وَ جَعَلَهُمَا حِمًی»۳
و آنها را قرقگاه و حریم خود نمود،



«وَ حَرَماً عَلَى غَیْرِهِ،»۴
و بر دیگران ممنوع کرد،



«وَ اصْطَفَاهُمَا لِجَلاَلِهِ،»۵
و هر دو را محض جلالت و عظمت خویش برگزید.



«وَ جَعَلَ اللَّعْنَةَ عَلَى مَنْ نَازَعَهُ فِيهِمَا مِنْ عِبَادِهِ۶
و برهرکس ازبندگانش که در این دو صفت با او به ستیز برخاست لعنت مقرر کرد.



«ثُمَّ اخْتَبَرَ بِذلِكَ مَلاَئِکَتَهُ الْمُقَرَّبِینَ،»۷
آن گاه با این دو وصف فرشتگان مقرّب خود را آزمایش نمود،



«لَِیمِیزَ الْمُتَوَاضِعِینَ مِنْهُمْ مِنَ الْمُسْتَکْبِرِینَ،»۸
تا خاکساران آنان را از گردنکشان جدا کند،



«فَقَالَ سُبْحانَهُ وَ هُوَ الْعَالِمُ بِمُضْمَرَاتِ الْقُلُوبِ، وَ مَحْجُوبَاتِ الْغُیُوبِ۹
پس با اینکه به آنچه در دلها مستور است و از غیوب هستی‌ که ازنظرها محجوب است داناست، خطاب به فرشتگان فرمود:



(إِنِّی خَالِقٌ بَشَرًا مِّن طِینٍفَإِذَا سَوَّیْتُهُ وَ نَفَخْتُ فِیهِ مِن رُّوحِی فَقَعُوا لَهُ سَاجِدِینَفَسَجَدَ الْمَلَائِکَةُ کُلُّهُمْ أَجْمَعُونَإِلَّا إِبْلِیسَ)(۱)
«من بشری‌ را از گل به وجود می‌ آورم، چون او را ساختم و از روح خود در او دمیدم برای‌ او سجده کنید. جز ابلیس تمام فرشتگان سجده کردند»



«اعْتَرَضَتْهُ الْحَمِیَّةُ»۱۰
که کبر و نخوت به او روی‌ آورد،



«فَافْتَخَرَ عَلَى آدَمَ بِخَلْقِهِ۱۱
و به آفرینش خویش به آدم فخر کرد،

۲. تكبّر الشيطان و مذمّة ذلك

«وَ تَعَصَّبَ عَلَيْهِ لاَِصْلِهِ۱۲
و به خاطر ریشه اش که از آتش بود بر او تعصّب ورزید.



«فَعَدُوُّ اللهِ إِمَامُ الْمُتَعَصِّبِینَ،»۱۳
این دشمن خداوند پیشوای‌ اهل تعصّب،



«وَ سَلَفُ الْمُسْتَکْبِرِینَ،»۱۴
و پیشرو گردنکشان است،



«الَّذِي وَضَعَ أَسَاسَ الْعَصَبِیَّةِ،»۱۵
که بنیاد عصبیت را بنا کرد،



«وَ نَازَعَ اللهَ رِدَاءَ الْجَبْرِیَّةِ،»۱۶
و با خداوند در لباس عزّت و کبریایی‌ به ستیز برخاست،



«وَ ادَّرَعَ لِبَاسَ التَّعَزُّزِ،»۱۷
و آن لباس عزّت را برخود پوشید،



«وَ خَلَعَ قِنَاعَ التَّذَلُّلِ۱۸
و جامه فروتنی‌ و خاکساری‌ را درآورد.



«أَلاَ تَرَوْنَ كَيْفَ صَغَّرَهُ اللهُ بِتَکَبُّرِهِ،»۱۹
نمی‌ بینید خداوند چگونه او را محض تکبرش به شدت تحقیر کرد،



«وَ وَضَعَهُ بِتَرَفُّعِهِ،»۲۰
و به سبب گردنکشی‌ به چاه سرافکندگی‌ درانداخت؟!



«فَجَعَلَهُ فِي الدُّنْیَا مَدْحُوراً،»۲۱
پس او را در دنیا طرد از رحمت نمود،



«وَ أَعَدَّ لَهُ فِي الاْخِرَةِ سَعِیراً؟!»۲۲
و برای‌ وی‌ در آخرت آتش فروزان مهیّا ساخت.

۳. علاج التّكبّر

«وَ لَوْ أَرَادَ اللهُ أَنْ یَخْلُقَ آدَمَ مِنْ نُور یَخْطَفُ الاَْبْصَارَ ضِیَاؤُهُ، وَ یَبْهَرُ الْعُقُولَ رُوَاؤُهُ، وَ طِیب یَأْخُذُ الاَْنْفَاسَ عَرْفُهُ، لَفَعَلَ۲۳
اگر خداوند می‌ خواست آدم را از نوری‌ که روشنی‌ اش دیده ها را برباید، و زیبایی‌ آن خردها را مات و مبهوت کند، و از مادّه خوشبویی‌ که بوی‌ خوشش نفسها را بگیرد بیافریند می‌ آفرید،



«وَ لَوْ فَعَلَ لَظَلَّتْ لَهُ الاَْعْنَاقُ خَاضِعَةً (خاشعة)،»۲۴
و اگر بدین صورت می‌ آفرید گردنها در برابرش خاضع،



«وَ لَخَفَّتِ (لحقّت) الْبَلْوَی فِيهِ عَلَى الْمَلاَئِکَةِ۲۵
و آزمایش فرشتگان سهل و آسان می‌ شد،



«وَ لكِنَّ اللهُ سُبْحانَهُ یَبْتَلِی خَلْقَهُ بِبَعْضِ مَا یَجْهَلُونَ أَصْلَهُ،»۲۶
ولی‌ خداوندِ پاک بندگانش را به برخی‌ از اموری‌ که به حقیقت و ریشه آن آگاه نیستند آزمایش می‌ کند،



«تَمْیِیزاً بِالاِْخْتِبَارِ لَهُمْ،»۲۷
تا خالص از ناخالص جدا شود،



«وَ نَفْیاً لِلاِْسْتِکْبَارِ عَنْهُمْ،»۲۸
و کبر و نخوت از آنان برطرف،



«وَ إِبْعَاداً لِلْخُیَلاَءِ مِنْهُمْ.»۲۹
و خودخواهی‌ و خودپسندی‌ از آنان دور گردد.



«فَاعْتَبِرُوا بِمَا کَانَ مِنْ فِعْلِ اللهِ بِإِبْلِیسَ»۳۰
از برنامه حضرت حق در رابطه با شیطان عبرت بگیرید،



«إِذْ أَحْبَطَ عَمَلَهُ الطَّوِیلَ، وَ جَهْدَهُ الْجَهِیدَ (الجمیل)،»۳۱
که اعمال طولانی‌، و سختکوشی‌ او را به خاطر یک ساعت تکبر تباه کرد،



«وَ کَانَ قَدْ عَبَدَ اللهَ سِتَّةَ آلاَفِ سَنَة،»۳۲
در صورتی‌ که خداوند را شش هزار سال بندگی‌ کرد



«لا یُدْرَی مِنْ سِنِیِ الدُّنْیَا أَمْ مِنْ سِنِی الاْخِرَةِ، عَنْ کِبْرِ سَاعَة وَاحِدَة۳۳
که معلوم نیست ازسالهای‌ دنیایی‌ است یا سالهای‌ آخرتی‌ (که هر روزش هزارسال دنیایی‌ است).



«فَمَنْ ذَا بَعْدَ إِبْلِیسَ یَسْلَمُ عَلَى اللهِ بِمِثْلِ مَعْصِیَتِهِ؟»۳۴
چه کسی‌ پس از ابلیس با آلوده شدن به گناهی‌ چون گناه او از عذاب حق سالم می‌ ماند؟



«كَلاَّ! مَا کَانَ اللهُ سُبْحانَهُ لِیُدْخِلَ الْجَنَّةَ بَشَراً بِأَمْر أَخْرَجَ بِهِ مِنْهَا مَلَکاً۳۵
حاشا! خداوند هرگز انسانی‌ را به عملی‌ وارد بهشت نمی‌ کند که به خاطر همان عمل فرشته ای‌ را از آنجا بیرون کرد;



«إِنَّ حُکْمَهُ فِي أَهْلِ السَّمَاءِ وَ أَهْلِ الاَْرْضِ لَوَاحِدٌ۳۶
امر و فرمانش در حق آسمانیان و زمینیان مساوی‌ است،



«وَ مَا بَیْنَ اللهِ وَ بَیْنَ أَحَد مِنْ خَلْقِهِ هَوَادَةٌ فِي إِبَاحَةِ حِمًى حَرَّمَهُ عَلَى الْعَالَمِينَ.»۳۷
و بین خداوند و اَحدی‌ از بندگانش صلح خاصی‌ وجود ندارد تا به خاطر آن آنچه را بر جهانیان حرام کرده بر او مباح کند.

۴. التحذير من عداوة الشيطان

«فَاحْذَرُوا عِبَادَ اللهِ عَدُوَّ اللهِ»۳۸
بندگان خدا، از دشمن خدا حذر کنید،



«أَنْ یُعْدِیَکُمْ بِدَائِهِ،»۳۹
مباد آنکه شما را به درد خود مبتلا کند،



«وَ أَنْ یَسْتَفِزَّکُمْ بِنَدَائِهِ،»۴۰
و با ندایش شما را به حرکت آورد،



«وَ أَنْ یُجْلِبَ عَلَيْكُمْ بِخَیْلِهِ وَ رَجِلِهِ۴۱
و با ارتش سواره و پیاده اش بر شما بتازد.



«فَلَعَمْرِی لَقَدْ فَوَّقَ لَكُمْ سَهْمَ الْوَعِیدِ،»۴۲
به جان خودم سوگند که تیری‌ سهمناک علیه شما به کمان گذاشته،



«وَ أَغْرَقَ إِلَيْكُمْ بَالنَّزْعِ الشَّدِیدِ،»۴۳
و کمان را با شدت هرچه تمامتر کشیده،



«وَ رَمَاکُمْ مِنْ مَکَان قَرِیب،»۴۴
و از مکانی‌ نزدیک به شما تیر انداخته.



«فَقَالَ:»۴۵
و گفته:

(رَبِّ بِمَا أَغْوَیْتَنِی لَأُزَیِّنَنَّ لَهُمْ فِی الْأَرْضِ وَ لَأُغْوِیَنَّهُمْ أَجْمَعِینَ)(۲)
«پروردگارا، برای‌ آنکه مرا اغوا کردی‌، زر و زینت دنیا را در زمین در برابر دیده آنان جلوه می‌ دهم و همه را به ضلالت دچار می‌ نمایم»



«قَذْفاً بِغَیْب بَعِید،»۴۶
به تاریکی‌ تیری‌ به هدفی‌ دور انداخت،



«وَ رَجْماً بِظَنٍّ غَیْرِ مُصِیب،»۴۷
و گمانی‌ ناصواب و خطا بر زبان راند،



«صَدَّقَهُ بِهِ أَبْنَاءُ الْحَمِیَّةِ،»۴۸
ولی‌ زادگان کبر و نخوت با عمل خود ادّعایش را تصدیق کردند،



«وَ إِخْوَانُ الْعَصَبِیَّةِ،»۴۹
و برادران عصبیّت،



«وَ فُرْسَانُ الْکِبْرِ وَ الْجَاهِلِیَّةِ۵۰
و سواران کبر و جاهلیت آن گفتار کج و باطل را راست آوردند.



«حَتَّى إِذَا انْقَادَتْ لَهُ الْجَامِحَةُ مِنْكُمْ،»۵۱
تا چون گردنکشان شما مطیع او شدند،



«وَ اسْتَحْکَمَتِ الطَّمَاعِیَّةُ مِنْهُ فِيكُمْ،»۵۲
و طمع او در گمراهی‌ شما پابرجا شد،



«فَنَجَمَتِ الْحَالُ مِنَ السِّرِّ الْخَفِیِّ إِلَى الاَْمْرِ الْجَلِیِّ،»۵۳
و در نتیجه صورت حال او از پرده نهان به ظهور درآمد،



«اسْتَفْحَلَ سُلْطَانُهُ عَلَيْكُمْ،»۵۴
سلطه اش بر شما قدرت گرفت،



«وَ دَلَفَ بِجُنُودِهِ نَحْوَکُمْ،»۵۵
و لشکرش را به جانب شما نزدیک کرد،



«فَأَقْحَمُوکُمْ وَلَجَاتِ (ولجاب) الذُّلِّ،»۵۶
سپاه او شما را به بیشه خواری‌ انداختند،



«وَ أَحَلُّوکُمْ وَرَطَاتِ الْقَتْلِ،»۵۷
و در ورطه کشتار درآوردند،



«وَ أَوْطَؤُوکُمْ إِثْخَانَ الْجِرَاحَةِ،»۵۸
و شما را زخمی‌ کاری‌ زدند،



«طَعْناً فِي عُیُونِکُمْ،»۵۹
با فرو بردن نیزه گناه در چشمتان،



«وَ حَزّاً فِي حُلُوقِکُمْ،»۶۰
و بریدن گلویتان با کارد معصیت،



«وَ دَقّاً لِمَنَاخِرِکُمْ،»۶۱
و کوبیدن مغزتان با اندیشه های‌ باطل،



«وَ قَصْداً لِمَقَاتِلِکُمْ،»۶۲
و فرود آوردن ضربه بر اعضای‌ حساس و کشنده تان،



«وَ سَوْقاً بِخَزَائِمِ الْقَهْرِ إِلَى النَّارِ الْمُعَدَّةِ لَكُمْ.»۶۳
و کشاندنتان با مهار قهر و غلبه به سوی‌ آتشی‌ که از پیش برای‌ شما مهیا شده.



«فَاَصْبَحَ أَعْظَمَ فِى دِیْنِکُمْ حَرْجاً»۶۴
شیطان در زخم زدن به دینتان قوی‌ تر،



«وَ أَوْرَی فِى دُنْیَاکُمْ قَدْحاً»۶۵
و برای‌ فساد در دنیایتان آتش افروزتر است



«مِنَ الَّذينَ أَصْبَحْتُمْ لَهُمْ مُنَاصِبِینَ،»۶۶
از کسانی‌ که آشکارا با آنان دشمنی‌ می‌ورزید،



«وَ عَلَيْهِمْ مُتَأَلِّبِینَ۶۷
و برای‌ جنگ با آنها جمع می‌ شوید.



«فَاجْعَلُوا عَلَيْهِ حَدَّکُمْ،»۶۸
پس آنچه خشم و نیرو دارید بر دفع او به کار گیرید،



«وَ لَهُ جَدَّکُمْ،»۶۹
و در این برنامه از کوشش همه جانبه دریغ نورزید.



«فَلَعَمْرُ اللهِ لَقَدْ فَخَرَ عَلَى أَصْلِکُمْ،»۷۰
به بقای‌ حق قسم که او نسبت به ریشه وجود شما فخر و ناز کرد،



«وَ وَقَعَ فِي حَسَبِکُمْ،»۷۱
و از حسب شما عیبجویی‌ نمود،



«وَ دَفَعَ فِي نَسَبِکُمْ،»۷۲
و نسب شما را پست شمرد،



«وَ أَجْلَبَ بِخَیْلِهِ عَلَيْكُمْ،»۷۳
و با لشگر سواره اش به جانب شما تاخت،



«وَ قَصَدَ بِرَجِلِهِ سَبِیلَکُمْ،»۷۴
و با ارتش پیاده اش راه را بر شما بست،



«یَقْتَنِصُونَکُمْ بِكُلِّ مَکَان،»۷۵
به هر مکانی‌ شما را به دام می‌ اندازند،



«وَ یَضْرِبُونَ مِنْكُمْ كُلَّ بَنَان۷۶
و دستتان را از راه هدایت قطع می‌ کنند،



«لاَ تَمْتَنِعُونَ بِحِیلَة،»۷۷
با هیچ نقشه ای‌ نمی‌ توانید از خواسته آنان امتناع ورزید،



«وَ لاَ تَدْفَعُونَ بِعَزِیمَة،»۷۸
و با هیچ تصمیمی‌ قدرت ندارید آنان را دفع کنید،



«فِي حَوْمَةِ ذُلٍّ،»۷۹
که دام آنان دریای‌ خواری‌،



«وَ حَلْقَةِ ضِیق،»۸۰
و حلقـه ای‌ تنـگ،



«وَ عَرْصَةِ مَوْت،»۸۱
و عرصـه گـاه مـرگ،



«وَ جَوْلَةِ بَلاَء۸۲
و جـولانـگاه بلاسـت.



«فَأَطْفِئُوا مَا كَمَنَ فِي قُلُوبِکُمْ مِنْ نِیرَانِ الْعَصَبِیَّةِ وَ أَحْقَادِ الْجَاهِلِیَّةِ،»۸۳
پس آتش عصبیت و کینه های‌ جاهلیت را که در دلهایتان پنهان است خاموش کنید،



«فَإِنَّمَا تِلْكَ الْحَمِیَّةُ تَکُونُ فِي الْمُسْلِمِ مِنْ خَطَرَاتِ الشَّیْطَانِ وَ نَخَوَاتِهِ، وَ نَزَغَاتِهِ وَ نَفَثَاتِهِ۸۴
چرا که این کبر و خودخواهی‌ در فرد مسلمان از خاطره انگیزی‌ های‌ شیطان و ایجاد نخوتها و فسادها و وسوسه های‌ اوست.



«وَ اعْتَمِدُوا وَضْعَ التَّذَلُّلِ عَلَى رُؤُوسِکُمْ،»۸۵
گوهر تواضع بر سر نهید،



«وَ إِلْقَاءَ التَّعَزُّزِ تَحْتَ أَقْدَامِکُمْ،»۸۶
خرمهره کبر زیر پا اندازید،



«وَ خَلْعَ التَّکَبُّرِ مِنْ أَعْنَاقِکُمْ۸۷
حلقه تکّبر از گردن باز کنید،



«وَ اتَّخِذُوا التَّوَاضُعَ مَسْلَحَةً بَیْنَکُمْ وَ بَیْنَ عَدُوِّکُمْ إِبْلِیسَ وَ جُنُودِهِ۸۸
و فروتنی‌ را سنگر بین خود و دشمنتان یعنی‌ شیطان و لشگرش قرار دهید،



«فَإِنَّ لَهُ مِنْ كُلِّ أُمَّة جُنُوداً وَ أَعْوَاناً، وَ رَجِلا وَ فُرْسَاناً۸۹
زیرا این موجود خطرناک را از هر ملّتی‌ لشگری‌ و یارانی‌، و پیاده و سوارانی‌ است.



«وَ لاَ تَکُونُوا کَالْمُتَکَبِّرِ عَلَى ابْنِ أُمِّهِ مِنْ غَیْرِ»۹۰
شما مانند آن متکبری‌ (قابیل) که بر فرزند مادرش (هابیل) کبر ورزید نباشید



«مَا فَضْل جَعَلَهُ اللهُ فِيهِ سِوَی مَا أَلْحَقَتِ الْعَظَمَةُ بِنَفْسِهِ مِنْ عَدَاوَةِ الْحَسَدِ (الحسب)،»۹۱
که خداوند او را بر برادرش برتری‌ نداده بود جز آنکه خودپسندی‌ دلش را دچار حسادت کرده،



«وَ قَدَحَتِ الْحَمِیَّةُ فِي قَلْبِهِ مِنْ نَارِ الْغَضَبِ،»۹۲
و عصبیت و کبر آتش خشم را در قلبش شعله ور ساخت،



«وَ نَفَخَ الشَّیْطَانُ فِي أَنْفِهِ مِنْ رِیحِ الْکِبْرِ»۹۳
شیطان هم با کبر در دماغش دمید،



«الَّذِي أَعْقَبَهُ اللهُ بِهِ النَّدَامَةَ،»۹۴
کبری‌ که خداوند او را پس از آلوده شدن به آن دچار ندامت کرد،



«وَ أَلْزَمَهُ آثَامَ الْقَاتِلِینَ إِلَى یَوْمِ الْقِیَامَةِ۹۵
و گناه هر قاتلی‌ را تا قیامت به گردن او انداخت.

۵. تجنّب الاخلاق الجاهليّة

«أَلاَ وَ قَدْ أَمْعَنْتُمْ فِي الْبَغْیِ،»۹۶
شما در تجاوز و ستمگری‌ به شدت پیش راندید،



«وَ أَفْسَدْتُمْ فِي الاَْرْضِ،»۹۷
و در روی‌ زمین فساد ایجاد کردید،



«مُصَارَحَةً لِلّهِ بِالْمُنَاصَبَةِ،»۹۸
به گونه ای‌ که آشکارا با حضرت حق دشمنی‌ نموده



«وَ مُبَارَزَةً لِلْمُؤْمِنِینَ بِالُْمحَارَبَةِ۹۹
و علناً با مردم مؤمن به جنگ برخاستید.



«فَاللهَ اللهَ فِي کِبْرِ الْحَمِیَّةِ»۱۰۰
خدا را خدا را از کبر برگرفته از عصبیت،



«وَ فَخْرِ الْجَاهِلِیَّةِ۱۰۱
و خودخواهی‌ جاهلی‌،



«فَإِنَّهُ مَلاَقِحُ الشَّنَآنِ،»۱۰۲
که زاینده کینه و دشمنی‌،



«وَ مَنَافِخُ الشَّیْطَانِ،»۱۰۳
و مجرای‌ دمیدن و افسون شیطان است،



«الَّتِي خَدَعَ بِهَا الاُْمَمَ الْمَاضِیَةَ، وَ الْقُرُونَ الْخَالِیَةَ۱۰۴
کبری‌ که با آن امت های‌ پیشین، و ملتهای‌ گذشته را فریب داده است،



«حَتَّى أَعْنَقُوا فِي حَنَادِسِ جَهَالَتِهِ، وَ مَهَاوِی ضَلاَلَتِهِ،»۱۰۵
تا کارشان به جایی‌ رسید که در تاریکیهای‌ جهالت، و دامهای‌ ضلالت او درافتادند،



«ذُلُلا عَنْ سِیَاقِهِ،»۱۰۶
و در برابر ساربانی‌ اش نرم،



«سُلُساً فِي قِیَادِهِ۱۰۷
و در مقابل راهبریش آرام شدند.



«أَمْراً تَشَابَهَتِ الْقُلُوبُ فِيهِ،»۱۰۸
دلها در صفت کبر و نخوت با هم مشابهند،



«وَ تَتَابَعَتِ الْقُرُونُ عَلَيْهِ،»۱۰۹
و مردم روزگاران گذشته به دنبال هم بر این منوال ره سپردند،



«وَ کِبْراً تَضَایَقَتِ الصُّدُورُ بِهِ.»۱۱۰
و کبری‌ را پیش گرفتند که تمام سینه ها به آن تنگ است.

۶. اجتناب الامراء المتكبّرين

«أَلاَ فَالْحَذَرَ الْحَذَرَ مِنْ طَاعَةِ سَادَاتِکُمْ وَ کُبَرَائِکُمْ۱۱۱
هان، از پیروی‌ رؤسا و بزرگانتان حذر، حذر!



«الَّذِينَ تَکَبَّرُوا عَنْ حَسَبِهِمْ،»۱۱۲
آنان که از حسب خود فراتر رفتند،



«وَ تَرَفَّعُوا فَوْقَ نَسَبِهِمْ،»۱۱۳
و خود را برتر از نسب خود شمردند،



«وَ أَلْقُوا الْهَجِینَةَ عَلَى رَبِّهِمْ،»۱۱۴
امور زشت و ناپسند را (بر اساس اعتقاد باطلشان) به خدا نسبت دادند،



«وَ جَاحَدُوا اللهَ عَلَى مَا صَنَعَ بِهِمْ،»۱۱۵
و احسان خدا را بر خود منکر شدند،



«مُکَابَرَةً لِقَضَائِهِ،»۱۱۶
تا با قضای‌ حق بستیزند،



«وَ مُغَالَبَةً لاِلاَئِهِ»۱۱۷
و بر نعمتهای‌ او چیره آیند،



«فَإِنَّهُمْ قَوَاعِدُ أَسَاسِ الْعَصَبِیَّةِ،»۱۱۸
زیرا این نابکاران پایه های‌ ساختمان عصبیت،



«وَ دَعَائِمُ أَرْکانِ الْفِتْنَةِ،»۱۱۹
و ستونهای‌ ارکان فتنه،



«وَ سُیُوفُ اعْتِزَاءِ الْجَاهِلِیَّةِ۱۲۰
و شمشیرهـای‌ تفـاخر جاهلیـت اند.



«فَاتَّقُوا اللهَ»۱۲۱
بنابراین از خدا پروا کنید،



«وَ لاَ تَکُونُوا لِنِعَمِهِ عَلَيْكُمْ أَضْدَاداً،»۱۲۲
و با نعمتهایش به ستیزه برنخیزید،



«وَ لاَ لِفَضْلِهِ عِنْدَكُمْ حُسَّاداً۱۲۳
و به احسان او بر خودتان حسادت نورزید،



«وَ لاَ تُطِیعُوا الاَْدْعِیَاءَ الَّذِينَ شَرِبْتُمْ بِصَفْوِکُمْ کَدَرَهُمْ،»۱۲۴
و پیروی‌ نکنید از بی‌ پدرانی‌ که آب تیره طبعشان را با آب صافی‌ قلبتان نوشیدید،



«وَ خَلَطْتُمْ بِصِحَّتِکُمْ مَرَضَهُمْ،»۱۲۵
و بیماری‌ روانشان را با سلامت روح خود آمیختید،



«وَ أَدْخَلْتُمْ فِي حَقِّکُمْ بَاطِلَهُمْ۱۲۶
و باطلشان را در حق خود داخل کردید.



«وَ هُمْ أَسَاسُ الْفُسُوقِ،»۱۲۷
آنان پایه گناهانند،



«وَ أَحْلاَسُ الْعُقُوقِ»۱۲۸
و ملازم نافرمانیها،



«اتَّخَذَهُمْ إِبْلِیسُ مَطَایَا ضَلاَل،»۱۲۹
شیطان اینان را حیوان بارکش گمراهی‌ نموده،



«وَ جُنْداً بِهِمْ یَصُولُ عَلَى النَّاسِ،»۱۳۰
و سپاه خود قرار داده که به سبب آنان بر مردم حمله می‌ برد،



«وَ تَرَاجِمَةً یَنْطِقُ عَلَى أَلْسِنَتِهِمْ،»۱۳۱
با زبان آنان سخن می‌ گوید،



«اسْتِرَاقاً لِعُقُولِکُمْ»۱۳۲
تا عقلتان را بدزدد،



«وَ دُخُولا فِي عُیُونِکُمْ،»۱۳۳
و در دیدگانتان درآید،



«وَ نَفْثاً (نثّاً) فِي أَسْمَاعِکُمْ۱۳۴
و در گوشتان بدمد،



«فَجَعَلَکُمْ مَرْمَی نَبْلِهِ، وَ مَوْطِئَ قَدَمِهِ، وَ مَأْخَذَ یَدِهِ۱۳۵
و شما را هدف تیرش، و مایه پایمال شدن گامهایش، و ابزار دست خویش قرار داده.

۷. الاعتبار بالماضيين

«فَاعْتَبِرُوا بِمَا أَصَابَ الاُْمَمَ الْمُسْتَکْبِرِینَ مِنْ قَبْلِکُمْ مِنْ بَأْسِ اللهِ وَ صَوْلاَتِهِ، وَ وَقَائِعِهِ وَ مَثُلاَتِهِ،»۱۳۶
از آنچه به گردنکشان پیش از شما از عذاب خدا و دشواریها و حوادث و کیفرهای‌ او رسید عبرت گیرید،



«وَ اتَّعِظُوا بِمَثَاوِی خُدُودِهِمْ، وَ مَصَارِعِ جُنُوبِهِمْ،»۱۳۷
و از خاک تیره ای‌ که صورتشان بر آن نهاده شده و زمینی‌ که پهلویشان بر آن افتاده پند پذیرید،



«وَ اسْتَعِیذُوا بِاللهِ مِنْ لَوَاقِحِ الْکِبْرِ،»۱۳۸
از اموری‌ که زاینده کبر است به خدا پناه جویید،



«كَمَا تَسْتَعِیذُونَهُ مِنْ طَوَارِقِ الدَّهْرِ۱۳۹
چنانکه از آفات ناگهانی‌ روزگار به او پناه می‌ برید.



«فَلَوْ رَخَّصَ اللهُ فِي الْکِبْرِ لاَِحَد مِنْ عِبَادِهِ»۱۴۰
اگر خداوند اجازه کبر ورزیدن را به فردی‌ از بندگانش می‌ داد



«لَرَخَّصَ فِيهِ لِخَاصَّةِ أَنْبِیَائِهِ وَ أَوْلِیَائِهِ۱۴۱
هرآینه رخصت آن را به پیامبران و اولیائش که از خاصان اویند عنایت می‌ فرمود،



«وَ لكِنَّهُ سُبْحانَهُ کَرَّهَ إِلَيْهِمُ التَّکَابُرَ،»۱۴۲
ولی‌ خداوند پاکْ کبرورزی‌ را بر آنان روا نداشت،



«وَ رَضِیَ لَهُمُ التَّوَاضُعَ،»۱۴۳
و فروتنی‌ را برای‌ آن بزرگواران پسندید،



«فَأَلْصَقُوا بِالاَْرْضِ خُدُودَهُمْ،»۱۴۴
آنان گونه های‌ خود را به عبادت بر زمین گذاشتند،



«وَ عَفَّرُوا فِي التُّرَابِ وُجُوهَهُمْ۱۴۵
و صورتهای‌ خویش را بر خاک ساییدند،



«وَ خَفَضُوا أَجْنِحَتَهُمْ لِلْمُؤْمِنِینَ،»۱۴۶
و در برابر اهل ایمان تواضع کردند،



«وَکَانُوا قوْماً مُسْتَضْعَفِینَ۱۴۷
و در نظر بی‌ خبرانْ بی‌ قدرت و ناتوان به حساب می‌ آمدند،



«قَدِ اخْتَبَرَهُمُ اللهُ بِالَْمخْمَصَةِ،»۱۴۸
خداوند آنها را به گرسنگی‌ امتحان کرد،



«وَ ابْتَلاَهُمْ بِالَْمجْهَدَةِ،»۱۴۹
و به رنج و سختی‌ مبتلا نمود،



«وَ امْتَحَنَهُمْ بِالَْمخَاوِفِ،»۱۵۰
با برنامه های‌ خوفناک آزمایششان فرمود،



«وَ مَخَضَهُمْ بِالْمَکَارِهِ۱۵۱
و به جفاها و ناخوشیها خالصشان کرد.



«فَلاَ تَعْتَبِرُوا الرِّضَی وَ السُّخْطَ بِالْمَالِ وَ الْوَلَدِ جَهْلا بِمَوَاقِعِ الْفِتْنَةِ، وَ الاِْخْتِبَارِ (اختیار) فِي مَوْضِعِ الْغِنَی وَ الاِْقْتِدَارِ،»۱۵۲
از باب نادانی‌ به موارد آزمایش و امتحان در مواضع غنا و فقر، ثروت و اولاد را معیار رضایت و خشم خدا نگیرید،



«فَقَدْ قَالَ سُبْحانَهُ وَ تَعَالی۱۵۳
خداوند پاک فرمود:

(أَیَحْسَبُونَ أَنَّمَا نُمِدُّهُم بِهِ مِن مَّالٍ وَ بَنِینَنُسَارِعُ لَهُم فِی الْخَیْرَاتِ ۚ بَل لَّا یَشْعُرُونَ)(۳)
«آیا گمان می‌ کنند از این که آنان را به ثروت و فرزندان مدد می‌ کنیم در نیکیهای‌ ایشان شتاب می‌ورزیم؟ نه این طور نیست، اینان حقیقت را نمی‌ فهمند.»

۸. حكمة الاختبار

«فَإِنَّ اللهَ سُبْحانَهُ یَخْتَبِرُ عِبَادَهُ الْمُسْتَکْبِرِینَ فِي أَنْفُسِهِمْ بِأَوْلِیَائِهِ الْمُسْتَضْعَفِینَ فِي أَعْیُنِهِمْ۱۵۴
زیرا خداوند متکبران از بندگانش را که در نظر خود بزرگ می‌ نمایند با اولیائش که در دیده آنان ضعیف به شمار می‌ آیند آزمایش می‌ کند (و شاهد این واقعیت وضع موسی‌ و فرعون است.)



«وَ لَقَدْ دَخَلَ مُوسَی بْنُ عِمْرَانَ وَ مَعَهُ أَخُوهُ هَارُونُ (علیهما‌السلام) عَلَى فِرْعَوْنَ،»۱۵۵
موسی‌ بن عمران همراه برادرش هارون ـ درود خدا بر آنان ـ وارد بر فرعون شدند



«وَ عَلَيْهِمَا مَدَارِعُ الصُّوفِ،»۱۵۶
در حالی‌ که تن پوشی‌ از پشم به تن داشتند،



«وَ بِأَیْدِیهِمَا الْعِصِیُّ،»۱۵۷
و هر یک را عصایی‌ در دست بود،



«فَشَرَطَا لَهُ ـ إِنْ أَسْلَمَ ـ بَقَاءَ مُلْکِهِ، وَ دَوَامَ عِزِّهِ (سلطانه);»۱۵۸
و درصورت اسلام آوردن اوبقاء حکومت و دوام عزتش را با او شرط کردند،



«فَقَالَ: «أَلاَ تَعْجَبُونَ مِنْ هذَيْنِ یَشْرِطَانِ لِي دَوَامَ الْعِزِّ، وَ بَقَاءَ الْمُلْکِ۱۵۹
فرعون رو به مردم کرد و گفت: «از این دو نفر تعجب نمی‌ کنید که دوام عزت و بقاء سلطنتم را با من شرط می‌ کنند،



«وَ هُمَا بِمَا تَرَوْنَ مِنْ حَالِ الْفَقْرِ وَ الذُّلِّ،»۱۶۰
در حالی‌ که خود آنان را در تهیدستی‌ و خواری‌ می‌ بینید؟!



«فَهَلاَّ أُلْقِیَ عَلَيْهِمَا أَسَاوِرَةٌ مِنْ ذَهَب؟»»۱۶۱
چرا دستبندهایی‌ از طلا به آنان داده نشده؟!»



«إِعْظَاماً لِلذَّهَبِ وَ جَمْعِهِ،»۱۶۲
این را گفت محض اینکه طلا و جمع کردن آن را بزرگ،



«وَ احْتِقَاراً لِلصُّوفِ وَ لُبْسِهِ۱۶۳
و پوشش پشمینه آنان را پست شمرد.



«وَ لَوْ أَرَادَ اللهُ سُبْحانَهُ لاَِنْبِیَائِهِ حَيْثُ بَعَثَهُمْ»۱۶۴
اگر خداوند پاک به وقت بعثت انبیاء خود می‌ خواست



«أَنْ یَفْتَحَ لَهُمْ کُنُوزَ الذِّهْبَانِ، وَ مَعَادِنَ الْعِقْیَانِ، وَ مَغَارِسَ الْجِنَانِ،»۱۶۵
درب گنج های‌ طلا، و معادن زر ناب، و باغهای‌ سرسبز را به روی‌ آنان باز کند،



«وَ أَنْ یَحْشُرَ مَعَهُمْ طُیُورَ السَّمَاءِ وَ وُحُوشَالاَْرَضِینَ لَفَعَلَ۱۶۶
و پرندگان آسمان، و جانوران زمین را همراه آنان نماید انجام می‌ داد،



«وَ لَوْ فَعَلَ لَسَقَطَ الْبَلاَءُ،»۱۶۷
ولی‌ در این صورت جایی‌ برای‌ امتحان باقی‌ نمی‌ ماند،



«وَ بَطَلَ الْجَزَاءُ،»۱۶۸
و اجر و پاداش بی‌ مورد می‌ شد،



«وَ اضْمَحَلَّتِ الاَْنْبَاءُ،»۱۶۹
و اخبار آسمانی‌ از بین می‌ رفت،



«وَ لَمَا وَجَبَ لِلْقَابِلِینَ أُجُورُ الْمُبْتَلِینَ،»۱۷۰
و برای‌ قبول کنندگان دعوت انبیا ثواب مبتلایان به رنج و سختی‌ واجب نمی‌ گشت،



«وَ لاَ اسْتَحَقَّ الْمُؤْمِنُونَ ثَوَابَ الُْمحْسِنِینَ،»۱۷۱
و نه اهل ایمان استحقاق مزدی‌ همپایه نیکوکاران را داشتند،



«وَ لاَ لَزِمَتِ الاَْسْمَاءُ مَعَانِیهَا۱۷۲
و برای‌ اسماء و لغات مفهومی‌ باقی‌ نمی‌ ماند (زیرا بر اساس تمکّن مادّی‌ انبیا، ایمان مردم بر اساس طمع بود و محلّی‌ برای‌ انجام عمل نیک وجود نداشت.)



«وَلكِنَّ اللهَ سُبْحانَهُ جَعَلَ رُسُلَهُ أُولِي قُوَّة فِي عَزَائِمِهِمْ، وَ ضَعَفَةً فِيَما تَرَی الاَْعْیُنُ مِنْ حَالاَتِهِمْ،»۱۷۳
ولی‌ خداوند پاک پیامبرانش را در تصمیم هایشان نیرومند و قوی‌، و از نظر برنامه های‌ ظاهری‌ ضعیف قرار داد،



«مَعَ قَنَاعَة تَمْلاَُ الْقُلُوبَ وَ الْعُیُونَ غِنًی،»۱۷۴
با قناعتی‌ که از بی‌ نیازی‌ چشمها را پر می‌ کرد،



«وَ خَصَاصَة تَمْلاَُ الاَْبْصَارَ وَ الاَْسْمَاعَ أَذًی۱۷۵
و تهیدستی‌ و فقری‌ که دیده ها و گوشها را از آن مملو می‌ ساخت.



«وَ لَوْ کَانَتِ الاَْنْبِیَاءُ أَهْلَ قُوَّة لاَ تُرَامُ،»۱۷۶
اگر انبیا دارای‌ قدرتی‌ بودند که کسی‌ را توان معارضه با آنان نبود،



«وَ عِزَّة لاَ تُضَامُ،»۱۷۷
و دارای‌ عزّتی‌ که مغلوب کسی‌ نمی‌ شدند،



«وَ مُلْک تُمَدُّ نَحْوَهُ أَعْنَاقُ الرِّجَالِ،»۱۷۸
و شوکتشان به گونه ای‌ بود که گردنهای‌ مردان به سوی‌ آن کشیده می‌ شد،



«وَ تُشَدُّ إِلَيْهِ عُقَدُ الرِّحَالِ،»۱۷۹
و مردم برای‌ تماشای‌ بزرگی‌ و سطوتشان بار سفر می‌ بستند،



«لَکَانَ ذلِكَ أَهْوَنَ عَلَى الْخَلْقِ فِي الاِْعْتِبَارِ،»۱۸۰
این وضع در پندگیری‌ مردم از آنان آسانتر،



«وَ أَبْعَدَ لَهُمْ فِي الاِْسْتِکْبَارِ (الاستکثار)،»۱۸۱
و از گردنکشی‌ در برابر آنان دورتر بود،



«وَ لاَمَنُوا عَنْ رَهْبَة قَاهِرَة لَهُمْ، أَوْ رَغْبَة مَائِلَة بِهِمْ،»۱۸۲
و به خاطر ترسی‌ که از عظمت ظاهر انبیا برمی‌ داشتند، یا به خاطر رغبتی‌ که به ثروت آنان پیدا می‌ کردند ایمان می‌ آوردند،



«فَکَانَتِ النِّیَّاتُ مُشْتَرَکَةً،»۱۸۳
آن هنگام قصدها خالص نبود،



«وَ الْحَسَنَاتُ مُقْتَسَمَةً۱۸۴
و خوبیها به طمع دنیا و آخرت انجام می‌ گرفت.



«وَ لكِنَّ اللهَ سُبْحانَهُ أَرَادَ»۱۸۵
ولی‌ خداوند اراده فرمود



«أَنْ یَکُونَ الاِْتِّبَاعُ لِرُسُلِهِ،»۱۸۶
پیروی‌ از انبیائش،



«وَ التَّصْدِیقُ بِکُتُبِهِ،»۱۸۷
و تصدیق کتابهایش،



«وَ الْخُشُوعُ لِوَجْهِهِ،»۱۸۸
و خشوع در پیشگاهش،



«وَ الاِْسْتِکَانَةُ لاَِمْرِهِ،»۱۸۹
و تسلیم در برابر فرمانش،



«وَ الاِْسْتِسْلاَمُ لِطَاعَتِهِ،»۱۹۰
و گردن نهادن به طاعتش



«أُمُوراً لَهُ خَاصَّةً،»۱۹۱
اموری‌ باشد خاصّ او،



«لاَ تَشُوبُهَا مِنْ غَیْرِهَا شَائِبَةٌ۱۹۲
و نیّت دیگری‌ با آن حقایق نیامیزد.



«وَ كُلَّمَا کَانَتِ الْبَلْوَی وَ الاِْخْتِبَارُ أَعْظَمَ»۱۹۳
که هرچه آزمایش و امتحان بزرگتر،



«کَانَتِ الْمَثُوبَةُ وَ الْجَزَاءُ أَجْزَلَ۱۹۴
پـاداش و جـزایش فـراوان تـر اسـت.

۹. فلسفة الحج

«أَلاَ تَرَوْنَ أَنَّ اللهَ سُبْحانَهُ، اخْتَبَرَ الاَْوَّلِینَ مِنْ لَدُنْ آدَمَ (علیه السلام)، إِلَى الاْخِرِینَ مِنْ هذَا الْعَالَمِ; بِأَحْجَار»۱۹۵
آیا نمی‌ بینید خداوند پاک گذشتگان را از زمان آدم ـ درود خدا بر او باد ـ تا آخرین انسان این جهان به سنگهایی‌ آزمایش نموده



«لاَ تَضُرُّ وَ لاَ تَنْفَعُ،»۱۹۶
که نه زیان می‌ رساند و نه سود می‌ دهد،



«وَ لاَ تُبْصِرُ وَ لاَ تَسْمَعُ،»۱۹۷
نه می‌ بیند، و نه می‌ شنود؟!



«فَجَعَلَهَا بَیْتَهُ الْحَرَامَ الَّذِي جَعَلَهُ لِلنَّاسِ قِیَاماً۱۹۸
آنجا را خانه حرمت خود و جایگاه قیام مردم به عبادت قرار داد.



«ثُمَّ وَضَعَهُ بِأَوْعَرِ بِقَاعِ الاَْرْضِ حَجَراً،»۱۹۹
و آن را بنا کرد در سنگلاخ ترین محل ها،



«وَ أَقَلِّ نَتَائِقِ الدُّنْیَا مَدَراً،»۲۰۰
و کم کلوخ ترین مکانهای‌ مرتفع دنیا،



«وَ أَضْیَقِ بُطُونِ الاَْوْدِیَةِ قُطْراً،»۲۰۱
و درّه ای‌ از دیگر درّه ها تنگ تر،



«بَیْنَ جِبَال خَشِنَة،»۲۰۲
در میان کوههای‌ سخت،



«وَ رِمَال دَمِثَة،»۲۰۳
و رملهای‌ نرم و روان،



«وَ عُیُون وَشِلَة،»۲۰۴
و چشمه های‌ کم آب،



«وَ قُریً مُنْقَطِعَة۲۰۵
و دهات دور از هم،



«لاَ یَزْکُو بِهَا خُفٌّ، وَ لاَ حَافِرٌ وَ لاَ ظِلْفٌ۲۰۶
که شتر و گاو و گوسپند در آنجا از بی‌ آب و علفی‌ رشد نمی کردند.



«ثُمَّ أَمَرَ آدَمَ (علیه‌السلام) وَ وَلَدَهُ»۲۰۷
سپس به آدم (علیه‌السّلام) و فرزندانش دستور داد



«أَنْ یَثْنُوا أَعْطَافَهُمْ (اغطافهم) نَحْوَهُ۲۰۸
به آن ناحیه توجه کنند،



«فَصَارَ مَثَابَةً لِمُنْتَجَعِ أَسْفَارِهِمْ،»۲۰۹
در نتیجه آن منطقه مرکزی‌ برای‌ سودبخشی‌ سفرها،



«وَ غَایَةً لِمُلْقَی رِحَالِهِمْ۲۱۰
و مقصدی‌ برای‌ باراندازی‌ قاصدان گردید،



«تَهْوِی إِلَيْهِ ثِمَارُ الاَْفْئِدَةِ،»۲۱۱
اعماق دلها آهنگ آن خانه می‌ کند،



«مِنْ مَفَاوِزِ قِفَار سَحِیقَة،»۲۱۲
از بیابانهای‌ بی‌ آب و علف و دور از آبادی‌،



«وَ مَهَاوِی فِجَاج عَمِیقَة،»۲۱۳
و ارتفاعات درّه های‌ عمیق و شیب دار،



«وَ جَزَائِرِ بِحَار مُنْقَطِعَة،»۲۱۴
و جزایر جدا از همِ دریاها روی‌ به آن می‌ آورند،



«حَتَّى یَهُزُّوا مَنَاکِبَهُمْ ذُلُلا»۲۱۵
تا از روی‌ ذلّت شانه ها را حرکت دهند،



«یُهَلِّلُونَ (يهلّون) لِلّهِ حَوْلَهُ،»۲۱۶
و گرداگرد آن خانه تهلیل گویند،



«وَ یَرْمُلُونَ عَلَى أَقْدَامِهِمْ شُعْثاً غُبْراً لَهُ.»۲۱۷
و ژولیده موی‌ و غبارآلود هَرْوَله نمایند،



«قَدْ نَبَذُوا السَّرَابِیلَ وَرَاءَ ظُهُورِهِمْ،»۲۱۸
لباسهای‌ خود را کنار انداخته،



«وَ شَوَّهُوا بِإِعْفَاءِ الشُّعُورِ مَحَاسِنَ خَلْقِهِمُ،»۲۱۹
و با اصلاح نکردن سر و صورتْ زیبایی‌ خلقت خود را زشت نمایند،



«ابْتِلاَءً عَظِیماً،»۲۲۰
به جهت ابتلایی‌ بزرگ



«وَ امْتِحَاناً شَدِیداً،»۲۲۱
و امتحانی‌ سخت،



«وَ اخْتِبَاراً مُبِیناً،»۲۲۲
و آزمایشی‌ روشن،



«وَ تَمْحِیصاً بَلِیغاً،»۲۲۳
و تطهیـری‌ به نهایـت،



«جَعَلَهُ اللهُ سَبَباً لِرَحْمَتِهِ،»۲۲۴
که آن را موجـب رحمـت،



«وَ وُصْلَةً إِلَى جَنَّتِهِ۲۲۵
و رسـیدن به بهشـت قـرار داد.



«وَ لَوْ أَرَادَ سُبْحانَهُ»۲۲۶
و اگر خداوند پاک می‌ خواست



«أَنْ یَضَعَ بَیْتَهُ الْحَرَامَ، وَ مَشَاعِرَهُ الْعِظَامَ،»۲۲۷
خانه با حرمت خود و مراکز مناسک حج را قرار دهد



«بَیْنَ جَنَّات وَ أَنْهَار،»۲۲۸
در میان باغها و نهرها،



«وَ سَهْل وَ قَرَار، جَمَّ الاَْشْجَارِ،»۲۲۹
و زمین های‌ نرم و هموار و پردرخت



«دَانِيَ الِّثمَارِ،»۲۳۰
و میوه های‌ در دسترس،



«مُلْتَفَّ الْبُنَی،»۲۳۱
و ساختمانهای‌ به هم پیوسته،



«مُتَّصِلَ الْقُرَی،»۲۳۲
و آبادیهای‌ متّصل به هم،



«بَیْنَ بُرَّة سَمْرَاءَ،»۲۳۳
میان گندمزاری‌ نیکو،



«وَ رَوْضَة خَضْرَاءَ،»۲۳۴
و باغهای‌ سرسبز و خرّم،



«وَ أَرْیَاف مُحْدِقَة،»۲۳۵
و کشتزارهای‌ وسیع،



«وَ عِرَاص مُغْدِقَة،»۲۳۶
و نواحی‌ پر آب،



«وَ رِیَاض نَاضِرَة،»۲۳۷
و زراعتهای‌ تازه و شاداب،



«وَ طُرُق عَامِرَة،»۲۳۸
و جادّه های‌ آباد قرار می‌ داد،



«لَکَانَ قَدْ صَغُرَ قَدْرُ الْجَزَاءِ عَلَى حَسَبِ ضَعْفِ الْبَلاَءِ۲۳۹
آنوقت مقدار اجر و ثواب را به تناسب آزمایشِ سهل و آسان اندک ساخته بود.



«وَ لَوْ کَانَ الاِْسَاسُ الَْمحْمُولُ عَلَيْهَا،»۲۴۰
و اگر بنیانی‌ که خانه بر آن استوار است،



«وَ الاَْحْجَارُ الْمَرْفُوعُ بِهَا،»۲۴۱
و سنگهایی‌ که بیت حق از آن ساخته شده،



«بَیْنَ زُمُرُّدَة خَضْرَاءَ،»۲۴۲
از زمرّد سبز،



«وَ یَاقُوتَة حَمْرَاءَ،»۲۴۳
و یاقوت قرمز،



«وَ نُور وَ ضِیَاء،»۲۴۴
و روشنی‌ و درخشش خیره کننده بود،



«لَخَفَّفَ ذلِكَ مُصَارَعَةَ (مضارعة) الشَّکِّ فِي الصُّدُورِ،»۲۴۵
بار دو دلی‌ را از سینه ها سبک می‌ کرد،



«وَ لَوَضَعَ مُجَاهَدَةَ إِبْلِیسَ عَنِ الْقُلُوبِ،»۲۴۶
و کوشش ابلیس را برای‌ وسوسه در قلوب فرو می‌ گذاشت،



«وَ لَنَفَی مُعْتَلَجَ الرَّیْبِ مِنَ النَّاسِ،»۲۴۷
و تلاطم شک و تردید را از مردم برطرف می‌ نمود.



«وَ لكِنَّ اللهَ یَخْتَبِرُ عِبَادَهُ بِأَنْوَاعِ الشَّدَائِدِ،»۲۴۸
ولی‌ خداوند بندگانش را به انواع سختی‌ ها امتحان می‌ کند،



«وَ یَتَعَبَّدُهُمْ بِأَنْوَاعِ الَْمجَاهِدِ،»۲۴۹
و با کوشش های‌ گوناگون به عبادت وا می‌ دارد،



«وَ یَبْتَلِیهِمْ بِضُرُوبِ الْمَکَارِهِ،»۲۵۰
و به امور ناخوشایند می‌ آزماید،



«إِخْرَاجاً لِلتَّکَبُّرِ مِنْ قُلُوبِهِمْ،»۲۵۱
تا کبر را از دلهایشان بیرون کند،



«وَ إِسْکَاناً لِلتَّذَلُّلِ فِي نُفُوسِهِمْ،»۲۵۲
و خواری‌ و تواضع را در جانشان بنشاند،



«وَ لِیَجْعَلْ ذلِكَ أَبْوَاباً فُتُحاً إِلَى فَضْلِهِ،»۲۵۳
تا با این گونه آزمایشها ابواب فضل و رحمتش را به رویشان بگشاید،



«وَ أَسْبَاباً ذُلُلا لِعَفْوِهِ۲۵۴
و اسباب عفو خود را به راحتی‌ به آنان عنایت فرماید.

۱۰. الحث على إجتناب من الظلم

«فَاللهَ اللهَ فِي عَاجِلِ الْبَغْیِ،»۲۵۵
خدا را خدا را، از عقوبت تجاوز در این جهان،



«وَ آجِلِ وَخَامَةِ الظُّلْمِ،»۲۵۶
و نتیجه وخامت ستم در آن جهان،



«وَ سُوءِ عَاقِبَةِ الْکِبْرِ،»۲۵۷
و بدی‌ عاقبت کبر،



«فَإِنَّهَا مَصْیَدَةُ إِبْلِیسَ الْعُظْمَی،»۲۵۸
که بزرگترین دام شیطان،



«وَ مَکِیدَتَهُ الْکُبْرَی،»۲۵۹
و عظیم ترین مکر اوست،



«الَّتِي تُسَاوِرُ قُلُوبَ الرِّجَالِ مُسَاوَرَةَ السُّمُومِ الْقَاتِلَةِ،»۲۶۰
چنان کیدی‌ که با دلها چونان زهرهای‌ کشنده می‌ رزمد،



«فَمَا تُکْدِی أَبَداً،»۲۶۱
شیطان هرگز از کارش عاجز نمی‌ گردد،



«وَ لاَ تُشْوِی أَحَداً،»۲۶۲
و راه هلاک کسی‌ را خطا نمی‌ کند،



«لاَ عَالِماً لِعِلْمِهِ،»۲۶۳
نه دانشمند را به خاطر دانشش،



«وَ لاَ مُقِلاًّ فِي طِمْرِهِ۲۶۴
و نه تهیدست را به علت لباس کهنه اش.

۱۱. فلسفة العبادة

«وَ عَنْ ذلِكَ مَا حَرَسَ اللهُ عِبَادَهُ الْمُؤْمِنِینَ»۲۶۵
خداوند بندگانش را از این همه شرور حراست فرموده،



«بِالصَّلَوَاتِ وَ الزَّکَوَاتِ،»۲۶۶
با نماز و زکات،



«وَ مُجَاهَدَةِ الصِّیَامِ فِي الاَْیَّامِ الْمَفْرُوضَاتِ،»۲۶۷
و زحمت در روزه گرفتن در ماه رمضان،



«تَسْکِیناً لاَِطْرَافِهِمْ،»۲۶۸
تا اندامشان را از گناه آرام سازد،



«وَ تَخْشِیعاً لاَِبْصَارِهِمْ،»۲۶۹
و دیدگانشان را خاشع نماید،



«وَ تَذْلِیلا لِنُفُوسِهِمْ،»۲۷۰
و جانشان را خوار و فروتن گرداند،



«وَ تَخْفِیضاً (تخضیعاً) لِقُلُوبِهِمْ،»۲۷۱
و دلهایشان را از برتری‌ جویی‌ فرود آورد،



«وَ إِذْهَاباً لِلْخُیَلاَءِ عَنْهُمْ،»۲۷۲
و کبر و خودپسندی‌ را از آنان بزداید،



«وَ لِمَا فِي ذلِكَ مِنْ تَعْفِیرِعِتَاقِ الْوُجُوهِ بِالتُّرَابِ تَوَاضُعاً،»۲۷۳
زیرا ساییدن جبهه به خاک علّت تواضع،



«وَ الْتِصَاقِ کَرَائِمِ الْجَوَارِحِ بِالاَْرْضِ تَصَاغُراً،»۲۷۴
و وانهادن اعضای‌ پرارزش به روی‌ زمینْ شکستن خود،



«وَ لُحُوقِ الْبُطُونِ بِالْمُتُونِ مِنَ الصِّیَامِ تَذَلُّلا۲۷۵
و لاغر شدن بدن از پی‌ِ روزه باعث خاکساری‌ است،



«مَعَ مَا فِي الزَّکَاةِ مِنْ صَرْفِ ثَمَرَاتِ الاَْرْضِ وَ غَيْرِ ذلِكَ إِلَى أَهْلِ الْمَسْکَنَةِ وَ الْفَقْرِ۲۷۶
و نیز در ادای‌ زکاتْ پرداخت میوه های‌ زمین و غیر آن به مسکینان و تهیدستان نهفته است.



«انْظُرُوا إِلَى مَا فِي هذِهِ الاَْفْعَالِ»۲۷۷
آثار این عبادات را بنگرید



«مِنْ قَمْعِ نَوَاجِمِ الْفَخْرِ،»۲۷۸
که چگونه جوانه های‌ فخر را برمی‌ کَند،



«وَ قَدْعِ (قطع) طَوَالِعِ الْکِبْرِ۲۷۹
و از نهال‌های‌ سربرآورده کبر جلوگیری‌ می‌ کند.

۱۲. التّعصب الممدوح و المذموم

«وَ لَقَدْ نَظَرْتُ فَمَا وَجَدْتُ أَحَداً مِنَ الْعَالَمِينَ»۲۸۰
حقّاً دقت کردم احدی‌ از جهانیان را نیافتم



«یَتَعَصَّبُ لِشَیْء مِنَ الاَْشْیَاءِ»۲۸۱
که نسبت به چیزی‌ تعصّب ورزد،



«إِلاَّ عَنْ عِلَّة تَحْتَمِلُ تَمْوِیهَ الْجُهَلاَءِ،»۲۸۲
مگر آنکه ظهور آن تعصّب را علّتی‌ بود که حقیقت را بر جاهلان مشتبه کند،



«أَوْ حُجَّة تَلِیطُ بِعُقُولِ السُّفَهَاءِ غَیْرَکُمْ۲۸۳
یا امری‌ که به غلط به عنوان حجّت به اندیشه نفهمان چسبد،



«فَإِنَّكُمْ تَتَعَصَّبُونَ لاَِمْر مَا یُعْرَفُ لَهُ سَبَبٌ وَ لاَ عِلَّةٌ (مسّ يدعلّة).»۲۸۴
جز شما که تعصبتان را سبب و علّتی‌ نیست.



«أَمَّا إِبْلِیسُ فَتَعَصَّبَ عَلَى آدَمَ لاَِصْلِهِ،»۲۸۵
ابلیس به خاطر ریشه خود که از آتش بود بر آدم تعصّب ورزید،



«وَ طَعَنَ عَلَيْهِ فِي خِلْقَتِهِ،»۲۸۶
و او را نسبت به خلقتش سرزنش کرد،



«فَقَالَ: « أَنَا نَارِیٌّ وَ أَنْتَ طِینِیٌّ.»»۲۸۷
و گفت: «من از آتشم و تو از خاکی‌.»



«وَ أَمَّا الاَْغْنِیَاءُ مِنْ مُتْرَفَةِ الاُْمَمِ،»۲۸۸
اما ثروتمندان نازپرورده امتها،



«فَتَعَصَّبُوا لاِثَارِ مَوَاقِعِ النِّعَمِ،»۲۸۹
به نعمتهای‌ فراوان خود تعصب به خرج دادند،



«فَـ» (قَالُوا نَحْنُ أَکْثَرُ أَمْوَالا وَ أَوْلاَداً وَ مَا نَحْنُ بِمُعَذَّبِینَ)(۴)
و گفتند: «اموال و اولادمان از همه افزون تر است، و مـا را عـذابـی‌ نخواهـد بـود.»



«فَإِنْ کَانَ لاَبُدَّ مِنَ الْعَصَبِیَّةِ»۲۹۰
اگر بنا به تعصب باشد



«فَلْیَکُنْ تَعَصُّبُکُمْ لِمَکَارِمِ الْخِصَالِ،»۲۹۱
باید تعصب شما برای‌ صفات پسندیده،



«وَ مَحَامِدِ الاَْفْعَالِ،»۲۹۲
و کردارهای‌ شایسته،



«وَ مَحَاسِنِ الاُْمُورِ،»۲۹۳
و امور نیکی‌ باشد



«الَّتِي تَفَاضَلَتْ فِيهَا الُْمجَدَاءُ وَ النُّجَدَاءُ مِنْ بُیُوتَاتِ الْعَرَبِ وَ یَعَاسِیِبِ الْقَبَائِلِ۲۹۴
که بزرگان و دلیران از خاندان های‌ ریشه دار عرب و رؤسای‌ قبایل به آنها برتری‌ می‌ طلبند:



«بِالاَْخْلاَقِ الرَّغِیبَةِ،»۲۹۵
به اخلاق خوب،



«وَ الاَْحْلاَمِ الْعَظِیمَةِ،»۲۹۶
و اندیشه های‌ بزرگ،



«وَ الاَْخْطَارِ الْجَلِیلَةِ،»۲۹۷
و مقامات بلند،



«وَ الاْثَارِ الَْمحْمُودَةِ۲۹۸
و آثار ستوده.



«فَتَعَصَّبُوا لِخِلاَلِ الْحَمْدِ مِنَ»۲۹۹
تعصب بوزرید به خصلت های‌ باارزش که عبارت است از



«الْحِفْظِ لِلْجِوَارِ،»۳۰۰
حفظ حقوق همسایه ها،



«وَ الْوَفَاءِ بِالذِّمَامِ،»۳۰۱
وفای به عهد،



«وَ الطَّاعَةِ لِلْبِرِّ،»۳۰۲
پیروی‌ نیکی‌،



«وَ الْمَعْصِیَةِ لِلْکِبْرِ،»۳۰۳
روی‌ گرداندن از کبر،



«وَ الاَْخْذِ بِالْفَضْلِ،»۳۰۴
توسل به احسان و بخشش،



«وَ الْکَفِّ عَنِ الْبَغْیِ،»۳۰۵
خودداری‌ از تجاوز،



«وَ الاِْعْظَامِ لِلْقَتْلِ،»۳۰۶
مهم شمردن قتل نفس،



«وَ الاِْنْصَافِ لِلْخَلْقِ،»۳۰۷
انصاف دادن به خلق خدا،



«وَ الْکَظْمِ لِلْغَیْظِ،»۳۰۸
فرو خوردن خشم،



«وَ اجْتِنَابِ الْفَسَادِ فِي الاَْرْضِ۳۰۹
و اجتناب از فساد در روی‌ زمین.

۱۳. أسباب انتصار الشّعوب و هزيمتها

«وَ احْذَرُوا مَا نَزَلَ بِالاُْمُمِ قَبْلَکُمْ مِنَ الْمَثُلاَتِ بِسُوءِ الاَْفْعَالِ، وَ ذَمِیمِ الاَْعْمَالِ۳۱۰
و از عذابهایی‌ که بر اثر زشتی‌ افعال و بدی‌ اعمال بر امم گذشته رسید حذر نمایید،



«فَتَذَکَّرُوا فِي الْخَیْرِ وَ الشَّرِّ أَحْوَالَهُمْ،»۳۱۱
نیک و بد احوالشـان را بینـدیشید،



«وَ احْذَرُوا أَنْ تَکُونُوا أَمْثَالَهُمْ۳۱۲
و از اینکه هماننـد آنـان شـوید برکنار بمانیـد.



«فَإِذَا تَفَکَّرْتُمْ فِي تَفَاوُتِ حَالَیْهِمْ،»۳۱۳
چون در تفاوت وضع امم گذشته در نیکی‌ و بدی‌ اعمالشان اندیشه کردید،



«فَالْزَمُوا كُلَّ أَمْر لَزِمَتِ الْعِزَّةُ بِهِ شَأْنَهُمْ (حالهم)،»۳۱۴
آن کاری‌ را اختیار نمایید که عزت آنان بدان سبب تأمین شد،



«وَ زَاحَتِ الاَْعْدَاءُ لَهُ عَنْهُمْ،»۳۱۵
و دشمنانشان از عرصه حیاتشان دور شدند،



«وَ مُدَّتِ الْعَافِیَةُ بِهِ عَلَيْهِمْ،»۳۱۶
و زمان سلامتیشان طولانی‌ گشت،



«وَ انْقَادَتِ النِّعْمَةُ لَهُ مَعَهُمْ،»۳۱۷
و نعمت در اختیارشان قرار گرفت،



«وَ وَصَلَتِ الْکَرَامَةُ عَلَيْهِ»۳۱۸
و پیوند کرامت آنان استوار شد،



«حَبْلَهُمْ مِنَ الاِْجْتِنَابِ لِلْفُرْقَةِ،»۳۱۹
به این معنی‌ که از تفرقه اجتناب کردند،



«وَ اللُّزُومِ لِلاُْلْفَةِ،»۳۲۰
و بر الفت پایداری‌ نمودند،



«وَ التَّحَاضِّ عَلَيْهَا،»۳۲۱
و یکدیگر را به آن تشویق و ترغیب کردند



«وَ التَّوَاصِی بِهَا.»۳۲۲
و سفارش نمودند.



«وَ اجْتَنِبُوا كُلَّ أَمْر کَسَرَ فِقْرَتَهُمْ، وَ أَوْهَنَ مُنَّتَهُمْ۳۲۳
و از اموری‌ که ستون فقراتشان را درهم شکست، و قدرتشان را قرین سستی‌ کرد دوری‌ نمایید:



«مِنْ تَضَاغُنِ الْقُلُوبِ،»۳۲۴
از کینه‌ورزی‌ قلوب،



«وَ تَشَاحُنِ الصُّدُورِ،»۳۲۵
و عداوت سینه ها،



«وَ تَدَابُرِ النُّفُوسِ،»۳۲۶
و ناموافق بودن نفوس،



«وَ تَخَاذُلِ الاَْیْدِی۳۲۷
و دست از یاری‌ یکدیگر کشیدن.



«وَ تَدَبَّرُوا أَحْوَالَ الْمَاضِینَ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ قَبْلَکُمْ،»۳۲۸
در احوالات مؤمنین گذشته اندیشه کنید،



«كَيْفَ کَانُوا فِي حَالِ الَّتمْحِیصِ وَ الْبَلاَءِ۳۲۹
که چگونه در حال آزمایش و امتحان بودند!



«أَلَمْ یَکُونُوا أَثْقَلَ الْخَلاَئِقِ أَعْبَاءً،»۳۳۰
آیا از همه خلایق مشکلاتشان بیشتر نبود؟



«وَ أَجْهَدَ الْعِبَادِ بَلاَءً،»۳۳۱
آیا بیش از همه مردم در زحمت و رنج نبودند؟



«وَ أَضْیَقَ أَهْلِ الدُّنْیَا حَالا۳۳۲
آیا از همه مردم دنیا در تنگنای‌ بیشتری‌ قرار نداشتند؟



«اتَّخَذَتْهُمُ الْفَرَاعِنَةُ عَبِیداً»۳۳۳
فراعنه آنان را برده خود ساختند،



«فَسَامُوهُمْ سُوءَ الْعَذَابِ،»۳۳۴
و به عذاب سخت کشیدند،



«وَ جَرَّعُوهُمُ الْمُرَارَ،»۳۳۵
جرعه جرعه تلخی‌ به آنان نوشاندند،



«فَلَمْ تَبْرَحِ الْحَالُ بِ هِمْ فِي ذُلِّ الْهَلَکَةِ وَ قَهْرِ الْغَلَبَةِ،»۳۳۶
پیوسته در ذلّت هلاکت، و مورد سلطه و استیلا بودند،



«لاَ یَجِدُونَ حِیلَةً فِي امْتِنَاع، وَ لاَ سَبِیلا إِلَى دِفَاع۳۳۷
چاره ای‌ برای‌ سر باز زدن، و راهی‌ برای‌ دفاع نمی‌ یافتند.



«حَتَّى إِذَا رَأَی اللهُ سُبْحانَهُ جِدَّ الصَّبْرِ مِنْهُمْ عَلَى الاَْذَی فِي مَحَبَّتِهِ، وَ الاِْحْتَِمالَ لِلْمَکْرُوهِ مِنْ خَوْفِهِ،»۳۳۸
تا چون خداوند جدیّت آنان را در صبر بر آزار در راه محبّتش، و تحمّل ناراحتی‌ ها را در مسیر بیم و خوفش از آنان دید،



«جَعَلَ لَهُمْ مِنْ مَضَایِقِ الْبَلاَءِ فَرَجاً،»۳۳۹
گشایشی‌ از تنگناهای‌ بلا برای‌ آنان قرار داد،



«فَأَبْدَلَهُمُ الْعِزَّ مَکَانَ الذُّلِّ، وَ الاَْمْنَ مَکَانَ الْخَوْفِ،»۳۴۰
ذلّتشان را به عزّت و بیمشان را به امنیت تبدیل کرد،



«فَصَارُوا مُلُوکاً حُکّاماً، وَ أَئِمَّةً أَعْلاَماً،»۳۴۱
پس سلاطینِ حکمران، و پیشوایانِ راهنما شدند،



«وَ قَدْ بَلَغَتِ الْکَرَامَةُ مِنَ اللهِ لَهُمْ»۳۴۲
و کرامت خداوند درباره آنان به جایی‌ رسید



«مَا لَمْ تَذْهَبِ الاْمَالُ إِلَيْهِ بِهِمْ.»۳۴۳
که خیالش هم درباره آنان نمی‌ رفت.



«فَانْظُرُوا كَيْفَ کَانُوا حَيْثُ»۳۴۴
بنگرید چگونه بودند زمانی‌ که



«کَانَتِ الاَْمْلاَءُ مُجْتَمِعَةً،»۳۴۵
اجتماعشان متّحد،



«وَ الاَْهْوَاءُ مُؤْتَلِفَةً (متّفقة)،»۳۴۶
خواسته هایش متّفق،



«وَ الْقُلُوبُ مُعْتَدِلَةً،»۳۴۷
دلها معتدل و مناسب،



«وَ الاَْیْدِی مُتَرَادِفَةً (مترافدة)،»۳۴۸
دستها پیشتیبان هم،



«وَ السُّیُوفُ مُتَنَاصِرَةً،»۳۴۹
و شمشیرها مددکار یکدیگر،



«وَ الْبَصَائِرُ نَافِذَةً،»۳۵۰
چشم دلشان نافذ،



«وَ الْعَزَائِمُ وَاحِدَةً۳۵۱
و تصمیم هایشان یکی‌ بود!



«أَلَمْ یَکُونُوا أَرْبَاباً فِي أَقْطَارِ الاَْرَضِینَ،»۳۵۲
آیا با این خصال آقای‌ سراسر زمین نبودند،



«وَ مُلُوکاً عَلَى رِقَابِ الْعَالَمِينَ!»۳۵۳
و بر جهانیان حکومت نمی‌ کردند؟



«فَانْظُرُوا إِلَى مَا صَارُوا إِلَيْهِ فِي آخِرِ أُمُورِهِمْ،»۳۵۴
از طرفی‌ به پایان کارشان نظر کنید که به کجا رسید



«حِینَ وَقَعَتِ الْفُرْقَةُ،»۳۵۵
زمانی‌ که بینشان جدایی‌ افتاد،



«وَ تَشَتَّتَتِ الاُْلْفَةُ،»۳۵۶
الفتشان به پراکندگی‌ رسید،



«وَ اخْتَلَفَتِ الْکَلِمَةُ وَ الاَْفْئِدَةُ،»۳۵۷
وحدت کلمه و دلهایشان به اختلاف مبدل شد،



«وَ تَشَعَّبُوا مُخْتَلِفِینَ،»۳۵۸
دسته دسته شده،(مفردات‌نهج‌البلاغه)



«وَ تَفَرَّقُوا مُتَحَارِبِینَ،»۳۵۹
به جنگ با هم برخاستند،



«قَدْ خَلَعَ اللهُ عَنْهُمْ لِبَاسَ کَرَامَتِهِ،»۳۶۰
خداوند لباس کرامت را از وجودشان به در آورد،



«وَ سَلَبَهُمْ غَضَارَةَ نِعْمَتِهِ،»۳۶۱
و نعمت فراوانش را از آنان گرفت،



«وَ بَقِیَ قَصَصُ أَخْبَارِهِمْ فِيكُمْ عِبَراً لِلْمُعْتَبِرِینَ مِنْكُمْ.»۳۶۲
و داستان زندگی‌ آنان در بین شما به عنوان درس عبرتی‌ برای‌ عبرت گیرندگان شما باقی‌ ماند.



«فَاعْتَبِرُوا بِحَالِ وَلَدِإِسْمَاعِیلَ وَ بَنِی إِسْحَاقَ وَ بَنِی إِسْرَائِیلَ (علیهم‌السلام)۳۶۳
از حال اولاد اسماعیل و اسحاق و یعقوب ـ درود خدا بر آنان ـ پند گیرید،



«فَمَا أَشَدَّ اعْتِدَالَ الاَْحْوَالِ،»۳۶۴
چه اندازه احوالات با هم متناسب،



«وَ أَقْرَبَ اشْتِبَاهَ الاَْمْثَالِ۳۶۵
و چقدر داستانها به هم نزدیک است!



«تَأَمَّلُوا أَمْرَهُمْ فِي حَالَ تَشَتُّتِهِمْ وَ تَفَرُّقِهِمْ،»۳۶۶
در امورشان به هنگام پراکندگی‌ و جداییشان از یکدیگر دقت کنید،



«لَیَالِیَ کَانَتِ الاَْکَاسِرَةُ وَ الْقَیَاصِرَةُ أَرْبَاباً لَهُمْ،»۳۶۷
روزگاری‌ که کسری‌ ها و قیصرها حاکم آنان بودند،



«یَحْتَازُونَهُمْ عَنْ رِیفِ الاْفَاقِ، وَ بَحْرِ الْعِرَاقِ، وَ خُضْرَةِ الدُّنْیَا،»۳۶۸
آنها را از مرغزارها، و دریای‌ عراق، و سرزمین های‌ سبز و خرّم ربودند،



«إِلَى مَنَابِتِ (مهابّ) الشَّیْحِ،»۳۶۹
و به زمین هایی‌ که گیاه دِرَمْنه روید،



«وَ مَهَافِی الرِّیحِ،»۳۷۰
و بادهای‌ سخت وزد،



«وَ نَکَدِ الْمَعَاشِ،»۳۷۱
و زندگی‌ در آن مشکل باشد روانه نمودند.



«فَتَرَکُوهُمْ عَالَةً مَسَاکِینَ إِخْوَانَ دَبَر (دین) وَ وَبَر (وتر)،»۳۷۲
آنان را فقیر و تهیدست، و در شغل شترچرانی‌ رها کردند،



«أَذَلَّ الاُْمَمِ دَاراً،»۳۷۳
خوارترین امم از نظر خانه و مکان،



«وَ أَجْدَبَهُمْ قَرَاراً،»۳۷۴
و در بی‌ حاصل ترین سرزمین ها از نظر مسکن و مأوا ساختند،



«لاَ یَأْوُونَ إِلَى جَنَاحِ دَعْوَة یَعْتَصِمُونَ بِهَا،»۳۷۵
نه دعوت حقّی‌ که به آن چنگ زنند،



«وَ لاَ إِلَى ظِلِّ أُلْفَة یَعْتَمِدُونَ عَلَى عِزِّهَا۳۷۶
نه سایه الفتی‌ که به عزّتش تکیه نمایند.



«فَالاَْحْوَالُ مُضْطَرِبَةٌ،»۳۷۷
احوالشان مضطرب،



«وَ الاَْیْدِی مُخْتَلِفَةٌ،»۳۷۸
و قدرتشان پراکنده،



«وَ الْکَثْرَةُ مُتَفَرِّقَةٌ۳۷۹
و جمعیّتشان قرین تفرقه،



«فِي بَلاَءِ أَزْل،»۳۸۰
گرفتار بلایی‌ سخت،



«وَ أَطْبَاقِ جَهْل۳۸۱
و جهالتی‌ متراکم!



«مِنْ بَنَاتِ مَوْؤُودَة،»۳۸۲
که نتیجه کارشان زنده به گور کردن دختران،



«وَ أَصْنَام مَعْبُودَة،»۳۸۳
پرستش بتها،



«وَ أَرْحَام مَقْطُوعَة،»۳۸۴
قطع رحـم،



«وَ غَارَات مَشْنُونَة۳۸۵
و غـارت پـی‌ در پـی‌ یکـدیگـر بـود.

۱۴. مكتسبات البعثة النبّويّة

«فَانْظُرُوا إِلَى مَوَاقِعِ نِعَمِ اللهِ عَلَيْهِمْ حِینَ بَعَثَ إِلَيْهِمْ رَسُولا،»۳۸۶
به نعمت های‌ خداوند زمانی‌ که پیامبر اسلام را در بین آنان برانگیخت دقت کنید،



«فَعَقَدَ بِمِلَّتِهِ طَاعَتَهُمْ،»۳۸۷
که اطاعتشان را به آیین پیامبر پیوند داد،



«وَ جَمَعَ عَلَى دَعْوَتِهِ أُلْفَتَهُمْ۳۸۸
و در سایه دعوتش ایشان را جمعیت واحد نمود،



«كَيْفَ نَشَرَتِ النِّعْمَةُ عَلَيْهِمْ جَنَاحَ کَرَامَتِهَا،»۳۸۹
چگونه نعمت الهی‌ پر و بال کرامتش را بر عرصه حیات آنان گسترد،



«وَ أَسَالَتْ لَهُمْ جَدَاوِلَ نَعِیمِهَا،»۳۹۰
و نهرهای‌ آسایش و راحتی‌ را به سوی‌ آنان جاری‌ نمود،



«وَ الْتَفَّتِ الْمِلَّةُ بِهِمْ فِي عَوَائِدِ بَرَکَتِهَا؟»۳۹۱
و دین خدا در میان انواع منافع و برکات خود آنان را گرد هم آورد؟



«فَأَصْبَحُوا فِي نِعْمَتِهَا غَرِقِینَ،»۳۹۲
در نعمت آن غرق شدند،


«وَ فِي خُضْرَةِ عَیْشِهَا فَکِهِینَ (فاکهین).»۳۹۳
و از خرّمی‌ عیش آن دلشاد گشتند،



«قَدْ تَرَبَّعَتِ الاُْمُورُ بِهِمْ، فِي ظِلِّ سُلْطَان قَاهِر،»۳۹۴
زندگی‌ آنان در سایه حکومتی‌ قوی‌ استوار شد،



«وَ آوَتْهُمُ الْحَالُ إِلَى کَنَفِ عِزٍّ غَالِب،»۳۹۵
و نیکویی‌ احوالشان آنان را به عزتی‌ پیروز رساند،



«وَ تَعَطَّفَتِ الاُْمُورُ عَلَيْهِمْ فِي ذُرَی مُلْک ثَابِت۳۹۶
و در بلندیهای‌ دولتی‌ ثابت کارشان سهل و آسان شد،



«فَهُمْ حُکَّامٌ عَلَى الْعَالَمِينَ،»۳۹۷
بر جهانیان حاکم شدند،



«وَ مُلُوکٌ فِي أَطْرَافِ الاَْرَضِینَ۳۹۸
و پادشهان روی‌ زمین گشتند،



«یَمْلِکُونَ الاُْمُورَ عَلَى مَنْ کَانَ یَمْلِکُهَا عَلَيْهِمْ،»۳۹۹
مالک امور کسانی‌ شدند که آنان قبلاً مالک امور اینان بودند،



«وَ یُمْضُونَ الاَْحْکَامَ فِيمَنْ کَانَ یُمْضِیهَا فِيهِمْ!»۴۰۰
و بر آنانی‌ فرمان راندند که در گذشته بر اینان فرمان می‌ راندند.



«لاَ تُغْمَزُ لَهُمْ قَنَاةٌ،»۴۰۱
کسی‌ قدرت درهم شکستن آنان را نداشت،



«وَ لاَ تُقْرَعُ لَهُمْ صَفَاةٌ۴۰۲
و در مبارزه علیه ایشان به خود جرأت نمی‌ داد.

۱۵. علل ذمّ الكوفيّين

«أَلاَ وَ إِنَّكُمْ قَدْ نَفَضْتُمْ أَیْدِیَکُمْ مِنْ حَبْلِ الطَّاعَةِ،»۴۰۳
بدانید که شما دست از رشته طاعت برداشتید،



«وَ ثَلَمْتُمْ حِصْنَ اللهِ الْمَضْرُوبَ عَلَيْكُمْ، بِأَحْکَامِ الْجَاهِلِیَّةِ۴۰۴
و با زنده کردن احکام جاهلی‌ در حصن محکم حق که به اطراف شما کشیده شده بود رخنه ایجاد نمودید،



«فَإِنَّ اللهَ سُبْحانَهُ قَدِ امْتَنَّ عَلَى جَمَاعَةِ هذِهِ الاُْمَّةِ فِيَما عَقَدَ بَیْنَهُمْ مِنْ حَبْلِ هذِهِ الاُْلْفَةِ الَّتِي یَنْتَقِلُونَ فِي ظِلِّهَا، وَ یَأْوُونَ إِلَى کَنَفِهَا، بِنِعْمَة»۴۰۵
و خداوند پاک بر این امت با پیوند الفتی‌ که میان آنان برقرار کرد تا در سایه اش زندگی‌ کنند و در حمایتش مأوی‌ گیرند، به نعمتی‌ منّت نهاد که



«لاَ یَعْرِفُ أَحَدٌ مِنَ الَْمخْلُوقِینَ لَهَا قِیمَةً،»۴۰۶
ارزش آن را احدی‌ از آفریدگان نمی‌ داند،



«لاَِنَّهَا أَرْجَحُ مِنْ كُلِّ ثَمَن،»۴۰۷
زیرا بهای‌ الفت با یکدیگر از هر بهایی‌ بالاتر،



«وَ أَجَلُّ مِنْ كُلِّ خَطَر۴۰۸
و از هر عظمتی‌ عظیم تر است.



«وَ اعْلَمُوا أَنَّكُمْ صِرْتُمْ بَعْدَ الْهِجْرَةِ أَعْرَاباً،»۴۰۹
و بدانید که شما پس از دینداری‌ بی‌ دین شدید،



«وَ بَعْدَ الْمُوَالاَةِ أَحْزَاباً،»۴۱۰
و بعد از الفت و برادری‌ حزب حزب گشتید،



«مَا تَتَعَلُّقُونَ مِنَ الاِْسْلاَمِ إِلاَّ بِاسْمِهِ،»۴۱۱
تعلّقی‌ به اسلام جز به نام آن ندارید،



«وَ لاَ تَعْرِفُونَ مِنَ الاِْیمَانِ إِلاَّ رَسْمَهُ۴۱۲
و از ایمان جز نشان آن را نمی‌ دانید.



«تَقُولُونَ: النَّارَ وَ لاَ الْعَارَ۴۱۳
می‌ گویید به دوزخ می‌ رویم ولی‌ ننگ را نمی‌ پذیریم!



«كَأَنَّكُمْ تُرِیدُونَ أَنْ تُکْفِئُوا الاِْسْلاَمَ عَلَى وَجْهِهِ،»۴۱۴
گویی‌ قصد دارید اسلام را وارونه کنید،



«انْتِهَاکاً لِحَرِیمِهِ،»۴۱۵
با هتک حرمت حریم حق،



«وَ نَقْضاً لِمِیثَاقِهِ الَّذِي وَضَعَهُ اللهُ لَكُمْ حَرَماً فِي أَرْضِهِ، وَ أَمْناً بَیْنَ خَلْقِهِ۴۱۶
و شکستن پیمانی‌ که خداوند آن را در زمین خود پناهگاه شما، و منطقه امن برای‌ آفریدگانش قرار داده است!



«وَ إِنَّكُمْ إِنْ لَجَأْتُمْ إِلَى غَیْرِهِ»۴۱۷
اگر به غیر اسلام پناهی‌ بگیرید



«حَارَبَکُمْ أَهْلُ الْکُفْرِ۴۱۸
اهل کفر به جنگ شما برمی‌ خیزند،



«ثُمَّ لاَ جَبْرَائِیلُ وَ لاَ مِیکَائِیلُ وَ لاَ مُهَاجِرُونَ وَ لاَ أَنْصَارٌ یَنْصُرُونَکُمْ»۴۱۹
آن وقت جبرئیل و میکائیل و مهاجر و انصار در میان نیستند که شما را یاری‌ کنند،



«إِلاَّ الْمُقَارَعَةَ بِالسَّیْفِ،»۴۲۰
جز شمشیر زدن بر یکدیگر چیزی‌ به جای‌ نماند



«حَتَّى یَحْکُمَ اللهُ بَیْنَکُمْ۴۲۱
تا خـداونـد بین شما حکـم کنـد.



«وَ إِنَّ عِنْدَكُمُ الاَْمْثَالَ مِنْ بَأْسِ اللهِ وَ قَوارِعِهِ، وَ أَیَّامِهِ وَ وَقَائِعِهِ،»۴۲۲
امثال و داستانهایی‌ از عذاب خدا و کیفرهای‌ کوبنده و روزگار بلا و حوادث سخت که کیفر گناهان گذشتگان بود در اختیار شماست.



«فَلاَ تَسْتَبْطِئُوا وَعِیدَهُ جَهْلا بِأَخْذِهِ، وَ تَهَاوُناً بِبَطْشِهِ (بسطهوَ یَأْساً مِنْ بَأْسِهِ۴۲۳
فرا رسیدن عذابش را به بهانه جهل به مؤاخذه او و یا سهل انگاری‌ نسبت به خشمش، یا ایمنی‌ از کیفرش دیر مپندارید،



«فَإِنَّ اللهَ سُبْحانَهُ لَمْ یَلْعَنِ الْقَرْنَ الْمَاضِیَ بَیْنَ أَیْدِیکُمْ»۴۲۴
زیرا خداوند پاک، گذشتگان را از رحمتش دور نکرد



«إِلاَّ لِتَرْکِهِمُ الاَْمْرَ بِالْمَعْرُوفِ وَ النَّهْیَ عَنِ الْمُنْکَرِ۴۲۵
مگر به خاطر ترک امر به معروف و نهی‌ از منکر.



«فَلَعَنَ اللهُ السُّفَهَاءَ لِرُکُوبِ الْمَعَاصِی وَ الْحُلَمَاءَ (الحکماء) لِتَرْکِ التَّنَاهِی۴۲۶
آری‌ پروردگار جاهلان را به خاطر ارتکاب گناه، و عاقلان را به علّت ترک نهی‌ از منکر از رحمت خود دور نمود.



«أَلاَ وَ قَدْ قَطَعْتُمْ قَیْدَ الاِْسْلاَمِ،»۴۲۷
بدانیدکه شما رشته اسلام را ازگردن جان برداشتید،



«وَ عَطَّلْتُمْ حُدُودَهُ،»۴۲۸
حدود آن را واگذاشتید،



«وَ أَمَتُّمْ أَحْکَامَهُ۴۲۹
و احکامش رامیراندید.

۱۶. ثبات الامام في جهاد المنحرفين

«أَلاَ وَ قَدْ أَمَرَنِیَ اللهُ بِقِتَالِ أَهْلِ الْبَغْیِ وَ النَّکْثِ وَ الْفَسَادِ فِي الاَْرْضِ،»۴۳۰
معلومتان باد که خداوند مرا به جنگ با ستم پیشگان و پیمان شکنان و آنان که در زمین اهل فسادند امر فرموده.



«فَأَمَّا النَّاکِثُونَ فَقَدْ قَاتَلْتُ،»۴۳۱
بر این اساس با پیمان شکنان جنگیدم،



«وَ أَمَّا الْقَاسِطُونَ فَقَدْ جَاهَدْتُ،»۴۳۲
و با متجاوزان به نبرد برخاستم،



«وَ أَمَّا الْمَارِقَةُ فَقَدْ دَوَّخْتُ،»۴۳۳
و بیرون شدگان از مدار دین را خوار و زبون ساختم،



«وَ أَمَّا شَیْطَانُ الرَّدْهَةِ فَقَدْ کُفِیتُهُ بِصَعْقَة سُمِعَتْ لَهَا وَجْبَةُ قَلْبِهِ وَ رَجَّةُ صَدْرِهِ،»۴۳۴
و اما شیطان رَدْهَه (رئیس خوارج) با فریاد وحشتی‌ که از پی‌ آن بانگِ تپش دل و لرزه سینه او را شنیدم کارش تمام شد،



«وَ بَقِیَتْ بَقِيَّةٌ مِنْ أَهْلِ الْبَغْیِ۴۳۵
و تعدادی‌ اندک از ستمکاران باقی‌ مانده اند،



«وَ لَئِنْ أَذِنَ اللهُ فِي الْکَرَّةِ عَلَيْهِمْ لاَُدِیلَنَّ مِنْهُمْ»۴۳۶
اگر خداوند مرا اجازت دهد که دوباره برای‌ جنگ به جانب ایشان حرکت نمایم نابودشان می‌ کنم



«إِلاَّ مَا یَتَشَذَّرُ فِي أَطْرَافِ الْبِلاَدِ (الارض) تَشَذُّراً (تشذّذاً)!»۴۳۷
جز گروهی‌ اندک که این طرف و آن طرف پراکنده می‌ شوند و از دسترس خارج می‌ گردند.

۱۷. شجاعة الامام (عليه‌السلام) و فضائله

«أَنَا وَضَعْتُ فِي الصِّغَرِ بِکَلاَکِلِ (کَلْکَلِ) الْعَرَبِ،»۴۳۸
من در خردسالی‌ سرکشان عرب را به زمین رساندم،



«وَ کَسَرْتُ نَوَاجِمَ قُرُونِ رَبِیعَةَ وَ مُضَرَ۴۳۹
و شاخ قدرت دو قبیله ربیعه و مُضَر را شکستم.



«وَ قَدْ عَلِمْتُمْ مَوْضِعِی مِنْ رَسُولِ اللهِ (صَلَّی‌اللّهُ‌عَلَیْهِ‌وَآلِهِ‌وَسَلَّمَ) بِالْقَرَابَةِ الْقَرِیبَةِ، وَ الْمَنْزِلَةِ الْخَصِيصَةِ.»۴۴۰
شما موقعیت مرا نسبت به رسول خدا (صلى‌الله‌عليه‌وآله‌) به خاطر خویشی‌ نزدیک و منزلت مخصوص می‌ دانید،



«وَضَعَنِی فِي حِجْرِهِ وَ أَنَا وَلَدٌ (ولیدٌ۴۴۱
وقتی‌ کودک بودم مرا در دامن می‌ نشاند،



«یَضُمُّنِی إِلَى صَدْرِهِ،»۴۴۲
در آغوشش می‌ فشرد،



«وَ یَکْنُفُنِی فِي فِرَاشِهِ،»۴۴۳
در فراشش جای‌ می‌ داد،



«وَ یُمِسُّنِی جَسَدَهُ،»۴۴۴
تنش را به تنم می‌ سایید،



«وَ یُشِمُّنِی عَرْفَهُ۴۴۵
و بوی‌ خوشش را به من می‌ بویانید،



«وَ کَانَ یَمْضَغُ الشَّیْءَ ثُمَّ یُلْقِمُنِیهِ،»۴۴۶
غذا را جویده در دهانم قرار می‌ داد.



«وَ مَا وَجَدَ لِي کَذْبَةً فِي قَوْل، وَ لاَ خَطْلَةً فِي فِعْل۴۴۷
هرگز دروغی‌ در گفتار، و اشتباهی‌ در عمل از من ندید.



«وَ لَقَدْ قَرَنَ اللهُ بِهِ (صلی‌ الله‌ عليه‌ و آله‌ و سلم) مِنْ لَدُنْ»۴۴۸
از وقتی‌ رسول خدا (صلى‌الله‌عليه‌وآله‌) را از شیر گرفتند



«أَنْ کَانَ فَطِیماً أَعْظَمَ مَلَک مِنْ مَلاَئِکَتِهِ،»۴۴۹
خداوند بزرگترین فرشته از فرشتگانش را مأمور وی‌ نمود،



«یَسْلُکُ بِهِ طَرِیقَ الْمَکَارِمِ، وَ مَحَاسِنَ أَخْلاَقِ الْعَالَمِ، لَیْلَهُ وَ نَهَارَهُ۴۵۰
تا شبانه روز او را در مسیر کرامت و محاسن اخلاق جهان سوق دهد.



«وَ لَقَدْ کُنْتُ أَتَّبِعُهُ اتِّبَاعَ الْفَصِیلِ أَثَرَ أُمِّهِ،»۴۵۱
من همانند طفلی‌ که به دنبال مادرش می‌ رود دنبال او می‌ رفتم،



«یَرْفَعُ لِي فِي كُلِّ یَوْم مِنْ أَخْلاَقِهِ عَلَماً،»۴۵۲
هر روز برای‌ من از اخلاق پاک خود نشانه ای‌ برپا می‌ کرد،



«وَ یَأْمُرُنِی بِالاِْقْتِدَاءِ بِهِ.»۴۵۳
و مرا به پیروی‌ از آن فرمان می‌ داد.



«وَ لَقَدْ کَانَ یُجَاوِرُ فِي كُلِّ سَنَة بِحِرَاءَ (حرّاء)»۴۵۴
هر سال در حراء مجاورت می‌ نمود،



«فَأَرَاهُ،»۴۵۵
تنها من او را می‌ دیدم



«وَلاَ یَرَاهُ غَیْرِی۴۵۶
و غیر من کسی‌ وی‌ را مشاهده نمی‌ کرد.



«وَ لَمْ یَجْمَعْ بَیْتٌ وَاحِدٌ يَوْمَئِذ فِي الاِْسْلاَمِ غَیْرَ رَسُولِ اللهِ (صَلَّی‌اللّهُ‌عَلَیْهِ‌وَآلِهِ‌وَسَلَّمَ) وَ خَدِیجَةَ»۴۵۷
آن زمان در خانه ای‌ جز خانه ای‌ که رسول حق (صلى‌الله‌عليه‌وآله‌) و خدیجه در آن بودند اسلام وارد نشده بود



«وَ أَنَا ثَالِثُهُمَا۴۵۸
و من سومی‌ آنان بودم.



«أَرَی نُورَ الْوَحْیِ وَ الرِّسَالَةِ،»۴۵۹
نور وحی‌ و رسالت را می‌ دیدم،



«وَ أَشُمُّ رِیحَ النُّبُوَّةِ۴۶۰
و بوی‌ نبوت را استشمام می‌ کردم.



«وَ لَقَدْ سَمِعْتُ رَنَّةَ (رَنَة) الشَّیْطَانِ حِینَ نَزَلَ الْوَحْیُ عَلَيْهِ (صَلَّى‌اللّهُ‌عَلَيْهِ‌وَآلِهِ‌وَسَلَّمَ)»۴۶۱
به هنگام نزول وحی‌ بر ایشان (صلى‌الله‌عليه‌وآله‌) صدای‌ ناله شیطان را شنیدم،



«فَقُلْتُ: «يَا رَسُولَ اللهِ مَا هذِهِ الرَّنَّةُ؟»»۴۶۲
عرضه داشتم: «یا رسول اللّه، این صدای‌ ناله چیست؟»



«فَقَالَ: «هذَا الشَّیْطَانُ»۴۶۳
فرمود: «این ناله شیطان است



«قَدْ أَیِسَ مِنْ عِبَادَتِهِ۴۶۴
که وی‌ را از پرستش شدن یأس و ناامیدی‌ دست داده.



«إِنَّكَ تَسْمَعُ مَا أَسْمَعُ،»۴۶۵
تو آنچه را می‌ شنوم می‌ شنوی‌،



«وَ تَرَی مَا أَرَی،»۴۶۶
و آنچه را می‌ بینم می‌ بینی‌،



«إِلاَّ أَنَّكَ لَسْتَ بِنَبِیٍّ،»۴۶۷
جز اینکه پیامبـر نیسـتی‌،



«وَلكِنَّكَ لَوَزِیرٌ وَ إِنَّكَ لَعَلَى خَیْر.»»۴۶۸
ولی‌ وزیـر مـن و بـر طریـق خیـر هستی‌.»

۱۸. عداوة قريش و غرورها

«وَ لَقَدْ کُنْتُ مَعَهُ ((صلی‌ الله‌ عليه‌ و آله‌ و سلم) ) لَمَّا أَتَاهُ الْمَلاَُ مِنْ قُرَیْش،»۴۶۹
من همراه رسول خدا (صلى‌الله‌عليه‌وآله‌) بودم که دسته ای‌ از بزرگان قریش نزد او آمدند،



«فَقَالُوا لَهُ: يَا مُحَمَّدُ، إِنَّكَ قَدِ ادَّعَیْتَ عَظِیماً»۴۷۰
و گفتند: ای‌ محمّد، تو مسأله عظیمی‌ را ادعا می‌ کنی‌



«لَمْ یَدَّعِهِ آبَاؤُکَ وَ لاَ أَحَدٌ مِنْ بَیْتِکَ،»۴۷۱
که پدرانت و احدی‌ از خاندانت آن را ادعا نکردند،



«وَ نَحْنُ نَسْأَلُکَ أَمْراً إِنْ أَنْتَ أَجَبْتَنَا إِلَيْهِ وَ أَرَیْتَنَاهُ،»۴۷۲
ما کاری‌ از تو می‌ خواهیم که اگر آن را بپذیری‌ و به ما بنمایانی‌،



«عَلِمْنَا أَنَّكَ نَبِیٌّ وَ رَسُولٌ،»۴۷۳
می‌ دانیم که تو پیامبر و فرستاده خدایی‌،



«وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ عَلِمْنَا أَنَّكَ سَاحِرٌ کَذَّابٌ۴۷۴
وگرنه به این نتیجه می‌ رسیم که جادوگر و دروغگویی‌!



«فَقَالَ (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) : «وَ مَا تَسْأَلُونَ؟»»۴۷۵
آن حضرت (صلى‌الله‌عليه‌وآله‌) فرمود: «چه می‌ خواهید؟»



«قَالُوا : تَدْعُو لَنَا هذِهِ الشَّجَرَةَ»۴۷۶
گفتند: این درخت را به خاطر ما صدا کن



«حَتَّى تَنْقَلِعَ بِعُرُوقِهَا»۴۷۷
که از ریشه درآید



«وَ تَقِفَ بَیْنَ یَدَیْکَ۴۷۸
و جلو آمده در برابرت بایستد.



«فَقَالَ ((صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) :»۴۷۹
پیامبر (صلى‌الله‌عليه‌وآله‌)فرمود:



««إِنَّ اللهَ عَلَى كُلِّ شَیْء قَدِیرٌ،»۴۸۰
«خداوند بر هر کاری‌ تواناست،



«فَإِنْ فَعَلَ اللهُ لَكُمْ ذلِكَ،»۴۸۱
اگر خداوند این برنامه را برایتان انجام دهد



«أَ تُؤْمِنُونَ وَ تَشْهَدُونَ بِالْحَقِّ؟»»۴۸۲
ایمان می‌ آورید و به حق شهادت می‌ دهید؟»



«قَالُوا: نَعَمْ.»۴۸۳
گفتند: آری‌.



«قَالَ: «فَإِنِّي سَأُرِيكُمْ مَا تَطْلُبُونَ،»۴۸۴
فرمود: «آنچه را می‌ خواهید به شما نشان می‌ دهم،



«وَ إِنِّي لاََعْلَمُ أَنَّكُمْ لاَ تَفِیئُونَ إِلَى خَیْر،»۴۸۵
ولی‌ می‌ دانم که به خیر و نیکویی‌ بازنمی‌ گردید،



«وَ إِنَّ فِيكُمْ مَنْ یُطْرَحُ فِي الْقَلِیبِ،»۴۸۶
ر میان شما کسی‌ است که به چاه افکنده می‌ شود (در جنگ بدر)



«وَ مَنْ یُحَزِّبُ الاَْحْزَابَ»»۴۸۷
و نیز کسی‌ است که احزاب را فراهم خواهد آورد.»



«ثُمَّ قَالَ (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) :»۴۸۸
سپس آن حضرت (صلى‌الله‌عليه‌وآله‌) فرمود:



««يَا أَيَّتُهَا الشَّجَرَةُ إِنْ کُنْتِ تُؤْمِنِینَ بِاللهِ وَ الْیَوْمِ الاْخِرِ،»۴۸۹
ای‌ درخت، اگر به خدا و قیامت ایمان داری‌،



«وَ تَعْلَمِینَ أَنِّي رَسُولُ اللهِ،»۴۹۰
و آگاهی‌ که من فرستاده خداوندم،



«فَانْقَلِعِی بِعُرُوقِکِ حَتَّى تَقِفِی بَیْنَ یَدَیَّ بِإِذْنِ اللهِ»»۴۹۱
با ریشه از جای‌ بیرون آی‌ تا به اذن خدا در برابر من بایستی‌.»



«فَوَ الَّذِي بَعَثَهُ بِالْحَقِّ»۴۹۲
قسم به خدایی‌ که او را به راستی‌ برانگخیت



«لاَنْقَلَعَتْ بِعُرُوقِهَا،»۴۹۳
درخت همراه ریشه هایش از زمین برآمد،



«وَ جَاءَتْ وَ لَهَا دَوِیٌّ شَدِیدٌ، وَ قَصْفٌ کَقَصْفِ أَجْنِحَةِ الطَّیْرِ۴۹۴
و در حالی‌ که آوازی‌ شدید و صدایی‌ چون صدای‌ بال پرندگان داشت آمد



«حَتَّى وَقَفَتْ بَیْنَ یَدَیْ رَسُولِ اللهِ (صَلَّی‌اللّهُ‌عَلَیْهِ‌وَآلِهِ‌وَسَلَّمَ) مُرَفْرِفَةً،»۴۹۵
تا آنکه چون مرغی‌ بال گشاده در برابر پیامبر (صلى‌الله‌عليه‌وآله‌) ایستاد،



«وَ أَلْقَتْ بِغُصْنِهَا الاَْعْلَی عَلَى رَسُولِ اللهِ (صَلَّی‌اللّهُ‌عَلَیْهِ‌وَآلِهِ‌وَسَلَّمَ) و بِبَعْضِ أغْصَانِهَا عَلى مَنْکِبی»۴۹۶
و شاخه های‌ بلند خود را بر پیامبر (صلى‌الله‌عليه‌وآله‌) و بعضی‌ از شاخه هایش را به روی‌ دوش من گستراند



«وَ کُنْتُ عَنْ یَمَینِهِ (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) ،»۴۹۷
و من در جانب راست رسول خدا (صلى‌الله‌عليه‌وآله‌) بودم.



«فَلَمَّا نَظَرَ الْقَوْمُ إِلَى ذلِكَ،»۴۹۸
چون قریش این واقعه را دیدند،


«قَالُوا ـ عُلُوّاً وَ اسْتِکْبَاراً ـ :»۴۹۹
از باب برتری‌ جویی‌ و گردنکشی‌ فریاد زدند:



«فَمُرْهَا فَلْیَأْتِکَ نِصْفُهَا»۵۰۰
بگو نصف درخت نزد تو آید



«وَ یَبْقَی نِصْفُهَا۵۰۱
و نصف دیگر بر جایش بماند.



«فَأَمَرَهَا بِذلِكَ،»۵۰۲
رسول خدا فرمان داد



«فَأَقْبَلَ إِلَيْهِ نِصْفُهَا کَأَعْجَبِ إِقْبَال وَ أَشَدِّهِ دَوِیّاً،»۵۰۳
نیمی‌ از آن با حالتی‌ شگفت آور و صدای‌ سخت تری‌ به حضرت روی‌ آورد



«فَکَادَتْ تَلْتَفُّ بِرَسُولِ اللهِ (صَلَّی‌اللّهُ‌عَلَیْهِ‌وَآلِهِ‌وَسَلَّمَ).»۵۰۴
که نزدیک بود به رسول خدا (صلى‌الله‌عليه‌وآله‌) بپیچد.



«فَقَالُوا ـ کُفْراً وَ عُتُوّاً ـ :»۵۰۵
پس از آن از روی‌ کفر و سرکشی‌ گفتند:



«فَمُرْ هذَا النِّصْفَ فَلْیَرْجِعْ إِلَى نِصْفِهِ كَمَا کَانَ،»۵۰۶
بگو این نصفه درخت پیش نصفه دیگرش بازگردد.



«فَأَمَرَهُ (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) فَرَجَعَ۵۰۷
حضرت رسول (صلى‌الله‌عليه‌وآله‌) امر فرمود پس درخت بازگشت.



«فَقُلْتُ أَنَا: لاَ إِلهَ إِلاَّ اللهُ۵۰۸
من فریاد زدم: لا اله الاّ اللّه،



«إِنِّي أَوَّلُ مُؤْمِن بِكَ يَا رَسُولَ اللهِ،»۵۰۹
ای‌ رسول خدا، من اولین کسی‌ هستم که به تو ایمان آوردم،



«وَ أَوَّلُ مَنْ أَقَرَّ بِأَنَّ»۵۱۰
و نخستین کسی‌ که اعتراف کرد



«الشَّجَرَةَ فَعَلَتْ مَا فَعَلَتْ بِأَمْرِ اللهِ تَعَالی»۵۱۱
که درخت آنچه را دستور دادی‌ به فرمان خدا انجام داد



«تَصْدِیقاً بِنُبُوَّتِکَ،»۵۱۲
تا به پیامبریت شهادت دهد



«وَ إِجْلاَلا لِکَلِمَتِکَ۵۱۳
و سخنت را بزرگ شمارد.



«فَقَالَ الْقَوْمُ كُلُّهُمْ:»۵۱۴
ولی‌ همه آنان گفتند:



«بَلْ سَاحِرٌ کَذَّابٌ،»۵۱۵
بلکه ساحری‌ است دروغگو،



«عَجِیبُ السِّحْرِ خَفِیفٌ فِيهِ،»۵۱۶
و جادوگری‌ است عجیب جادو و تردست!



«وَ هَلْ یُصِدِّقُکَ فِي أَمْرِکَ إِلاَّ مِثْلُ هذَا! (یَعْنُونَنِی۵۱۷
آیا رسالتت را جز امثال این تصدیق می‌ کند؟ (منظورشان من بودم.)

۱۹. نموذج المؤمن الكامل

«وَ إِنِّي لَمِنْ قَوْم لاَ تَأْخُذُهُمْ فِي اللهِ لَوْمَةُ لاَئِم،»۵۱۸
من از کسانی‌ هستم که در راه خدا از ملامت ملامت کنندگان باک ندارند،



«سِیَماهُمْ سِیَما الصِّدِّیقِینَ،»۵۱۹
از کسانی‌ هستم که چهره آنان چهره صدّیقان،



«وَ کَلاَمُهُمْ کَلاَمُ الاَْبْرَارِ،»۵۲۰
و سخنشان سخن نیکان است،



«عُمَّارُ اللَّیْلِ»۵۲۱
شب زنده دارانند



«وَ مَنَارُ النَّهَارِ۵۲۲
و نشانه های‌ روز روشن،



«مُتَمَسِّکُونَ بِحَبْلِ الْقُرْآنِ۵۲۳
تمسک به ریسمان قرآن دارند،



«یُحْیُونَ سُنَنَ اللهِ وَ سُنَنَ رَسُولِهِ۵۲۴
سنّت خدا و رسولش را زنده می‌ کنند،



«لاَ یَسْتَکْبِرُونَ وَ لاَ یَعْلُونَ،»۵۲۵
استکبار و برتری‌ جویی‌ ندارند،



«وَ لاَ یَغُلُّونَ وَ لاَ یُفْسِدُونَ۵۲۶
و خیانت و فساد در کارشان نیست،



«قُلُوبُهُمْ فِي الْجِنَانِ،»۵۲۷
دلهایشان در بهشت،



«وَ أَجْسَادُهُمْ فِي الْعَمَلِ۵۲۸
و بدنهایشان در عبـادت خـداوند است.



(۱) ص/سوره۳۸، آیات۷۱-۷۴.    
(۲) حجر/سوره۱۵، آیه۳۹.    
(۳) مؤمنون/سوره۲۳، آیات۵۵-۵۶.    
(۴) سبأ/سوره۳۴، آیه۳۵.    




جعبه ابزار