قلب (مفرداتنهجالبلاغه)
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
قَلْبْ (به فتح قاف) از
واژگان نهج البلاغه به معنای برگرداندن و وارونه کردن است.
تَقَلُّب (به فتح تاء و قاف) به معنای
تحوّل و
تصرّف در امور است.
تَقْلیب (به فتح تاء و سکون قاف) به معنای برگرداندن است، قلب انسان را از آن قلب گفتهاند که در یک حال نمیماند، تحت تاثیر قرار میگیرد، از حالی به حالی عوض میشود.
موارد زیادی از این ماده در
نهج البلاغه آمده است.
قَلْبْ به معنای برگرداندن و وارونه کردن آمده است.
راغب گوید: قلب شیء گرداندن و گردیدن آن است از وجهی به وجهی، مثل گرداندن لباس و گرداندن انسان از راهش.
تَقَلُّب به معنای تحوّل و تصرّف در امور است.
تَقْلیب به معنای برگرداندن است، قلب انسان را از آن قلب گفتهاند که در یک حال نمیماند، تحت تاثیر قرار میگیرد، از حالی به حالی عوض میشود.
به برخی از مواردی که در
نهج البلاغه بهکار رفته است، اشاره میشود:
امام علی (علیهالسلام) درباره
امر به معروف فرموده است:
«فَمَنْ لَمْ يَعْرِفْ بِقَلْبِهِ مَعْرُوفاً، وَ لَمْ يُنْكِرْ مُنْكَراً، قُلِبَ فَجُعِلَ أَعْلاَهُ أَسْفَلَهُ، وَ أَسَفَلُهُ أَعْلاَهُ.» «هر کس با قلب خود معروفی را نشناسد و ناپسندی را انکار نکند، قلب او وارونه میشود، بالایش پائین و پائینش بالا میگردد.»
(شرحهای حکمت:
)
در رابطه با
جنگ با اهل شام فرموده است:
«وَ لَقَدْ ضَرَبْتُ أَنْفَ هذا الاَْمْرِ وَ عَيْنَهُ، وَ قَلَّبْتُ ظَهْرَهُ وَ بَطنَهُ، فَلَمْ أَرَ لي إِلاّ الْقِتالَ أَوِ الْكُفْرَ إِنَّهُ قَدْ كانَ عَلَى الاُْمَّةِ.» یعنی در این کار بسیار فکر کردم و ظاهر و باطن آن را بر یکدیگر برگرداندم، دیدم یا باید با اهل شام بجنگم و یا به دین حضرت کافر شوم (یعنی عمل نکنم)
(شرحهای خطبه:
)
کلماتی از امام علی (علیهالسلام) درباره قلب که فرموده است:
«الْقَلْبُ مُصْحَفُ الْبَصَرِ»؛
«قلب صحیفه و کتاب چشم است.»
(شرحهای حکمت:
)
یعنی آنچه چشم بیند در قلب و در باطن جای میگیرد.
«الاِْيمَانُ مَعْرِفَةٌ بِالْقَلْبِ، وَ إِقْرَارٌ بِاللِّسَانِ، و عَمَلٌ بِالاَْرْكَانِ.» «ايمان شناخت با قلب (عقل)، اقرار به زبان و عمل با اعضا و جوارح است.»
(شرحهای حکمت:
)
«إِنَّ لِلْقُلُوبِ شَهْوَةً وَ إِقْبَالاً وَ إِدْبَاراً، فَأْتُوهَا مِنْ قِبَلِ شَهْوَتِهَا وَ إِقْبَالِهَا فَإِنَّ الْقَلْبَ إِذَا أُکْرِهَ عَمِیَ.» «دلها را میل و اشتهایی است و روی آوردنی و پشت کردنی. آنها را وقت میل و اشتها به کار گیرید که قلب اگر به کاری اجبار شود کور میگردد.»
(شرحهای حکمت:
)
در
حکمت ۱۰۸ مطالب مفصلی درباره قلب فرموده است.
«...لَهُنَّ رَقْصٌ عَلى سوَيْداءِ قَلْبِهِ» یعنی: «هر كه به
دنیا علاقه شديد پيدا كند قلب او را با اندوهها پر كند، كه آن اندوهها در وسط قلب او پايكوبى مىكنند.»
(شرحهای حکمت:
) که در «سود-
سویداء» گذشت.
در
حکمت ۸۷ فرموده است:
«إِنَّ هذِهِ الْقُلُوبَ تَمَلُّ كَمَا تَمَلُّ الاَْبْدَانُ، فَابْتَغُوا لَهَا طَرَائِفَ الْحِكْمَةِ» «این قلبها مانند بدنها خسته میشوند برای آنها غرائب حکمتها را بطلبید.»
(شرحهای خطبه:
)
«قلّب» (مثل سنّت) در
خطبه ۴۱ فرموده است:
«قَدْ يَرَى الْحُوَّلُ الْقُلَّبُ وَجْهَ الْحِيلَةِ وَ دُونَهَا مَانِعٌ مِنْ أَمْرِ اللهِ وَ نَهْيِهِ، فَيَدَعُهَا رَأْيَ عَيْن بَعْدَ الْقُدْرَةِ عَلَيْهَا» «گاهى اوقات انسانهاى آگاه تحويل و دگرگونى نحوه
حیله را مىدانند ولى در كنار آن
امر و نهی خدا مانع مىشود، لذا حيله را آشكارا ترک مىكند بعد از قدرت داشتن بر آن.»
(شرحهای خطبه:
) در «ودع» خواهد آمد.
از این ماده موارد زیادی در
نهج البلاغه آمده است هم به معنای مصدری و هم اسم.
•
قرشی بنابی، علیاکبر، مفردات نهج البلاغه، برگرفته از مقاله «قلب»، ج۲، ص۸۷۳.