قول (مفرداتقرآن)
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
قَول (به فتح قاف) و
قیل (به کسر قاف) از
واژگان قرآن کریم به معنای مطلق سخن گفتن و سخن است. این واژه دارای مشتقاتی است که در آیات قرآن به کار رفته است؛ مانند:
تَقَوّل (به فتح تاء و قاف و واو مشدده) به معنای گفتن چیزی که حقیقت ندارد.
[ویرایش]
قَول و
قیل به معنای مطلق سخن گفتن و سخن است.
در
اقرب الموارد گفته: قول به معنی کلام یا هر لفظی است که زبان آن را افشاء میکند تمام باشد یا ناقص،
قاموس نیز چنین گفته است.
در
مجمع فرموده: قول در کلام عرب موضوع است برای حکایت چنانکه گوئی «قال زید- خرج عمرو».
راغب گوید: قول و قیل یکی است قول بر وجوهی بکار رود اظهر آنها کلمه یا کلمات مرکب از حروف است که بوسیله تکلم ظاهر شود مفرد باشد یا مرکّب.
[ویرایش]
قول در قرآن در وجوهی بکار رفته که ذیلا به بعضی اشاره میشود:
(قَوْلٌ مَعْرُوفٌ وَ مَغْفِرَةٌ خَیْرٌ مِنْ صَدَقَةٍ یَتْبَعُها اَذیً) «در مقابل سائل و فقیر سخن متعارف و زبان خوش و گذشت بهتر از صدقهایست که در پی آن
اذیت باشد.»
(اِلَّا قِیلًا سَلاماً سَلاماً) (تنها چیزی که میشنوند «سلام» است «سلام»!)
قول خدا از سه حال خارج نیست:
الف) یا بوسیله خلق صوت است مثل صدائی که از درخت بر
موسی رسید:
(فَلَمَّا اَتاها نُودِیَ یا مُوسی) (هنگامی که نزد
آتش آمد، ندا داده شد که: «ای موسی!)
،
(اِنِّی اَنَا رَبُّکَ) (من پروردگار توام!)
(قالَ اَلْقِها یا مُوسی) (گفت: «ای موسی! آن را بیفکن.»)
(قالَ خُذْها وَ لا تَخَفْ) (گفت: «آن را بگیر و نترس، ما آن را به صورت اولش بازمیگردانیم.)
ب) و یا بوسیله فهماندن مطلب و
الهام و
وحی است مثل:
(وَ اِذْ قالَ رَبُّکَ لِلْمَلائِکَةِ اِنِّی جاعِلٌ فِی الْاَرْضِ خَلِیفَةً) ((به خاطر بیاور) هنگامی را که پروردگارت به فرشتگان گفت: «من در روی زمین، جانشینی (نمایندهای) قرار خواهم داد.»)
که شاید بوسیله فهماندن و الهام بوده باشد.
(اِذْ قالَ اللَّهُ یا عِیسَی ابْنَ مَرْیَمَ اذْکُرْ نِعْمَتِی عَلَیْکَ) ((به خاطر بیاور) هنگامی را که
خداوند به
عیسی بن مریم گفت: «یاد کن نعمتی را که به تو و مادرت بخشیدم!)
ج) و یا اراده باشد که با قول تعبیر آید مثل:
(قُلْنا یا نارُ کُونِی بَرْداً وَ سَلاماً عَلی اِبْراهِیمَ) ((سرانجام او را به آتش افکندند؛ ولی ما) گفتیم: «ای آتش! بر
ابراهیم سرد و سالم باش! »)
قول نفسی و باطنی مثل:
(وَ یَقُولُونَ فِی اَنْفُسِهِمْ لَوْ لا یُعَذِّبُنَا اللَّهُ) (و در
دل میگویند: «چرا خداوند ما را بخاطر گفتههایمان
عذاب نمیکند؟!»)
در این آیه به نظر و فکر و آنچه در
ذهن هست قول اطلاق شده است.
اجابت تکوینی مثل:
(فَقالَ لَها وَ لِلْاَرْضِ ائْتِیا طَوْعاً اَوْ کَرْهاً قالَتا اَتَیْنا طائِعِینَ) (به آن و به زمین دستور داد: «به وجود آیید (و شکل گیرید)، خواه از روی اطاعت و خواه اکراه!» آنها گفتند: «ما از روی طاعت میآییم (و شکل میگیریم)!»)
مسلم است که زمین و آسمان فرمان خدا را اجابت کردهاند و آن با «قالَتا» تعبیر شده است.
وعده عذاب مثل:
(لَقَدْ حَقَ الْقَوْلُ عَلی اَکْثَرِهِمْ فَهُمْ لا یُؤْمِنُونَ) (فرمان (الهی) درباره بیشتر آنها تحقق یافته، به همین جهت
ایمان نمیآورند! )
(احْمِلْ فِیها مِنْ کُلٍّ زَوْجَیْنِ اثْنَیْنِ وَ اَهْلَکَ اِلَّا مَنْ سَبَقَ عَلَیْهِ الْقَوْلُ) («از هر جفتی از حیوانات (از نر و ماده) یک زوج در آن (کشتی) حمل کن! همچنین خاندانت را (بر آن سوار کن) مگر آنها که قبلًا وعده هلاک آنان داده شده) (همسر و یکی از فرزندانت))
(وَ اِذا اَرَدْنا اَنْ نُهْلِکَ قَرْیَةً اَمَرْنا مُتْرَفیها فَفَسَقُوا فیها فَحَقَّ عَلَیْهَا الْقَوْلُ فَدَمَّرْناها تَدْمیرا) (و هنگامی که بخواهیم شهر و دیاری را هلاک کنیم، نخست اوامر خود را برای «
مترفین» (و ثروتمندان مست شهوت) آنجا، بیان میداریم، سپس هنگامی که به مخالفت برخاستند و استحقاق
مجازات یافتند، آنها را به شدّت درهم میکوبیم.)
ظاهرا مراد از قول در اینگونه آیات وعده عذاب است.
طبرسی در ذیل آیه ۴۰
سوره هود فرموده: آنکه وعده هلاک او سبقت یافته و خبر داده شده که ایمان نخواهد آورد.
المیزان نیز وعده هلاکت گفته است.
[ویرایش]
تَقَوّل (به فتح تاء و قاف و واو مشدده) گفتن چیزی است که حقیقت ندارد؛ «تقول علیه قولا» یعنی بر او
دروغ بست و چیزی را گفت که حقیقت ندارد.
(وَ لَوْ تَقَوَّلَ عَلَیْنا بَعْضَ الْاَقاوِیلِ)،
(لَاَخَذْنا مِنْهُ بِالْیَمِینِ) «اگر از خود دروغی بر ما ببندد از دست راستش میگیریم و رگ قلبش را قطع میکنیم.»
(اَمْ یَقُولُونَ تَقَوَّلَهُ بَلْ لا یُؤْمِنُونَ) «یا میگویند
قرآن را از جانب خویش گفته و بر خدا بسته بلکه
ایمان نمیاورند.» اقاویل جمع اقوال و آن جمع قول است.
[ویرایش]
قیل (به کسر قاف) مصدر است مثل قول:
(وَ قِیلِهِ یا رَبِّ اِنَّ هؤُلاءِ قَوْمٌ لا یُؤْمِنُونَ) «گفت: خدا یا این قوم ایمان نمیآورند.» «قِیلِهِ» مصدر است مثل قول و ضمیر آن راجع به رسول خداست و گفتهاند آن عطف است بر «السَّاعَةِ» یعنی علم
قیامت و علم گفتار رسول خدا که، نزد خداست. حمزه و عاصم آن را به کسر لام و دیگران به فتح آن خواندهاند. بنا بر قرائت فتح احتمال دارد مفعول فعل محذوف باشد یعنی: «و اذکر قیله یا ربّ...» کشاف بواسطه کثرت فصل عطف را خوب نمیداند و حرف قسم و غیره مقدر میکند.
و اللّه العالم.
[ویرایش]
[ویرایش]
•
قرشی بنابی، علیاکبر، قاموس قرآن، برگرفته از مقاله «قول»، ج۶، ص۴۵.