سلط (مفرداتنهجالبلاغه)
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
سَلط (به فتح سین) و
سُلْطَه از
واژگان نهج البلاغه به معنای قدرت و تسلّط است. این واژه دارای مشتقاتی است که در
نهج البلاغه بهکار رفته است، مانند:
سُلْطان (به ضم سین و سکون لام) به معنای دلیل، غلبه، محبت و معجزه است و
مُتسلط (به ضم میم) کسی که سلطه را به دیگری به قبولاند و
سَلیط (به فتح سین و کسر لام) کسی که زبان گویا دارد. چهل و یک مورد از این واژه در نهج البلاغه آمده است.
سَلط و
سُلْطَه به معنای قدرت و تسلّط آمده است.
راغب سلاطه را قدرت از روی قهر گفته است.
سلطان به معنای دلیل، غلبه، محبت و معجزه، که همه با معنای اوّلی سازگار است.
مُتسلط کسی که سلطه را به دیگری به قبولاند و
سَلیط کسی که زبان گویا دارد.
امام علی (علیهالسلام) درباره قیام خود فرمود:
«اللَّهُمَّ إِنَّكَ تَعْلَمُ أَنَّهُ لَمْ يَكُنِ الَّذِي كَانَ مِنَّا مُنَافَسَةً فِي سُلْطَان... وَلكِنْ لِنَرِدَ الْمَعَالِمَ مِنْ دِينِكَ، وَنُظْهِرَ الاِْصْلاَحَ فِي بِلاَدِكَ» «خدایا تو میدانی این کار ما برای آن نبود که رغبتی در تسلط و
قدرت داشتهایم، بلکه خواستهایم تا علائم
دین تو را به جایش برگردانیم و در بلاد تو
عدالت به وجود آوریم.»
(شرحهای خطبه:
)
درباره خبر از
حجّاج بن یوسف فرموده:
«أَما وَ اللهِ، لَيُسَلَّطَنَّ عَلَيْكُمْ غُلامُ ثَقيف الذَّيّالُ الْمَيّالُ ...» (آگاه باشيد! به خدا
سوگند پسركى از طايفه «
بنی ثقیف» كه هوسباز و متكبّر است، بر شما مسلّط مىشود)
(شرحهای خطبه:
) منظور از تسلّط، قدرت یافتن و غلبه است رجوع شود به «ایه»
متسلط کسی که سلطه را به دیگری به قبولاند، چنانکه در
نامه ۲۵ آمده است.
«فَلاَ تَدْخُلْها دُخُولَ مُتَسَلِّط عَلَيْهِ» (آنگاه كه داخل شدى همچون شخص مسلّط و سختگير رفتار مكن)
(شرحهای نامه:
)
سلیط کسی که زبان گویا دارد. جمع آن سلاط است. در وصف
انصار و اهل
مدینه فرموده:
«هُمْ وَ اللهِ رَبّوا الاِْسْلامَ... بَأَيْديهِمُ السِّباطِ وَ أَلْسِنَتِهِمُ السِّلاطِ» (به خدا سوگند آنها
اسلام را همچون فرزند در دامانشان پرورش دادند، با دستهاى گشاده و پرسخاوت و زبانهاى گويا و منطق كوبنده، با اين كه نياز مادّى به آن نداشتند.)
(شرحهای حکمت:
) مشروح آن در «ر ب ب» یا «سبط»
گذشت.
چهل و یک مورد از واژه سلط در نهج البلاغه آمده است.
•
قرشی بنابی، علیاکبر، مفردات نهج البلاغه، برگرفته از مقاله «سلط»، ج۱، ص۵۴۵.