وَلَج (مفرداتنهجالبلاغه)
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
وَلَج (به فتح واو و لام) و
وُلوج (به ضم واو و لام) از
واژگان نهج البلاغه به معنای دخول است.
برخی از مشتقات این ماده که در نهج البلاغه آمده عبارتند از:
مَوْلِج (به كسر لام) اسم مكان است،
وَليجَة به معنى داخل شونده، همراز و محرم اسرار، چيز سرّى و مكتوم ؛
وَلائِج جمع وَليجَه است.
وَلَجات (به فتح واو و لام) جمع وَلَجِة (مثل طلبه) به معنى غار و موضع داخل شدن و نحو آن.
وُلوج به معنای دخول است. «
وَلَجَ الشّیء فی غیره: دخل.»
ظاهرا به دخول معمولى و دخولى كه با جا باز كردن مىشود (مانند دخول سوزن در چيزى) هر دو اطلاق مىشود.
به برخی از مواردی که در نهج البلاغه بهکار رفته است، اشاره میشود:
امام علی (صلواتاللهعلیه) درباره حتمى بودن
مرگ فرموده است:
«وَ وَأَى عَلَى نَفْسِهِ أَلاّ يَضْطَرِبَ شَبَحٌ مِمّا أَوْلَجَ فيهِ الرّوحَ، إِلاّ وَجَعَلَ الْحِمامَ مَوْعِدَهُ، وَ الْفَناءَ غايَتَهُ.» «خداوند بر خود وعده فرموده: حركت نكند جسدى و شبحى از آنچه روح بر آن داخل كرده مگر آنكه مرگ را وعده او و نابودى را آخر او قرار داده است.»
(شرحهای خطبه:
)
مَوْلِج (بكسر لام) اسم مكان است،
درباره تأسّى به
رسول خدا (صلیاللّهعلیهوآله) فرموده:
«فَتَأسَّى مُتَأَسٍّ بِنَبيِّهِ، وَ اقْتَصَّ أَثَرَهُ، وَ وَلَجَ مَوْلِجَهُ، وَ إِلاّ فَلا يَأْمَنِ الْهَلَكَةَ.» «اقتدا كننده اقتدا كند به پيامبرش و در پى او رود و داخل محل دخول او شود و گرنه از هلاكت ايمن نخواهد بود.»
(شرحهای خطبه:
)
درباره «
قدر» كه از آن
سؤال شد فرمود:
«طَريقٌ مُظْلِمٌ فَلا تَسْلُكوهُ، وَبَحْرٌ عَميقٌ فَلا تَلِجوهُ، وَسِرُّ اللهِ فَلاَ تَتَكَلَّفُوهُ.» (راه تاریکی است داخلش نشوید، دریای عمیقی است در آن فرو نروید و سرّ خداست خود را در دانستن آن به تکلّف نیاندازید بلکه اعمال خودتان را بکنید و به
قضا و قدر اتکال ننمائید.)
(شرحهای حکمت:
)
معنى این حکمت در «عمق» گذشت.
وَليجَة به معنى داخل شونده است همراز و محرم اسرار را وليجه گويند و نيز چيز سرّى و مكتوم را وليجه ناميده اند.
درباره
زبیر كه مىگفت: من به
علی (علیهالسلام) بیعت كردم ولى از روى ميل قلبى بيعت نكردم، فرمود:
«يَزْعُمُ أَنَّهُ قَدْ بايَعَ بِيَدِهِ، وَ لَمْ يُبايعْ بِقَلْبِهِ، فَقَدْ أَقَرَّ بِالبَيْعَةِ، وَادَّعَى الوَليجَةَ، فَلْيَأْتِ عَلَيْها بِأَمْر يُعْرَفُ.» یعنی «زبير مىگويد: با دستش بيعت كرده و با قلب بيعت نكرده است، در اين صورت به بيعت اقرار مىكند و ادّعاى چيز مكتوم و عدم بيعت قلبى مىنمايد، بايد براى اين نظر دليل معروف و مقبولى بياورد.»
(شرحهای خطبه:
)
وَلائِج جمع
وَليجَه در اينجا به معنى راههاست كه «وليج» به معنى مولوج و داخل شده است و انسان به راه داخل مىشود،
درباره
اسلام فرموده:
«فَهُوَ أَبْلَجُ الْمَنَاهِجِ وَ أَوْضَحُ الْوَلاَئِجِ مُشْرَفُ الْمَنارِ مُشْرِقُ الْجَوَادِّ.» «اسلام نورانيترين طرق و آشكارترين راههاست، منار و محلّ نور آن بالا و جادههايش روشن است. »
(شرحهای خطبه:
)
وَلَجات (مثل درجات) جمع ولجة (مثل طلبه) به معنى غار و موضع داخل شدن و نحو آن است.
درباره ابلیس فرمود:
«وَلَجاتِ الذُّلِّ.» «محلهاى ذلت»
(شرحهای خطبه:
)
درباره
خداوند سبحان فرموده:
«لَيْسَ في الاَْشْياءِ بِوالِج، وَ لا عَنْها بِخارِج.» «در اشياء داخل نيست مثل دخول شىء مادى و از آنها هم خارج نيست.»
(شرحهای خطبه:
)
مواردی متعدد از اين ماده در نهج البلاغه آمده است.
•
قرشی بنایی، علیاکبر، مفردات نهج البلاغه، برگرفته از مقاله «ولج»، ج۲، ص۱۱۶۰.