گزارش خطا
برای مشاهده معنا و شرح هر کلمه، بر روی آن کلیک کنید.
عقائدية ، تاريخية ، سياسية ، اخلاقية ، علمية
وَ مِنْ خُطْبَة لَهُ (عَلَيْهِالسَّلامُ)
از خطبه های آن حضرت است
وَ مِنَ النّاسِ مَنْ يُسَمّى هذِهِ الْخُطْبَةَ بِالْقاصِعَةِ
که گروهی از مردم آن را «قاصعه» (کوبنده متکبران) می نامند.
وَ هِىَ تَضَمَّنُ ذَمَّ اِبْليسَ لَعْنَهُ اللّهُ عَلَى اسْتِكْبارِهِ وَ تَرْكِهِ السُّجُودَ لِآدَمَ (عَلَيْهِالسّلامُ)، وَ اَنَّهُ اَوَّلُ مَنْ اَظْهَرَ الْعَصَبِيَّةَ وَ تَبِعَ الْحَمِيَّةَ، وَ تَحْذيرَ النّاسِ مِنْ سُلُوكِ طَريقَتِهِ.
این خطبه حاوی مذمّت ابلیس ملعون به خاطر استکبار و ترک سجودش نسبت به آدم (علیهالسّلام) است، و اینکه او اولین کسی است که بر عدم پذیرش حق اصرار ورزید، و پیرو خودخواهی شد، و این خطبه مردم را از پیروی راه او برحذر می دارد.
۱. علوّ شأن البارى تعالى
«الْحَمْدُ لِلّهِ الَّذِي لَبِسَ الْعِزَّ وَ الْکِبْرِیَاءَ،»۱حمد خدای را که لباس عزت و بزرگواری شایسته اوست،
«وَ اخْتَارَهُمَا لِنَفْسِهِ دُونَ خَلْقِهِ،»۲و این دو صفت را نه برای آفریده هایش بلکه به خود اختصاص داد،
«وَ جَعَلَهُمَا حِمًی»۳و آنها را قرقگاه و حریم خود نمود،
«وَ حَرَماً عَلَى غَیْرِهِ،»۴و بر دیگران ممنوع کرد،
«وَ اصْطَفَاهُمَا لِجَلَالِهِ،»۵و هر دو را محض جلالت و عظمت خویش برگزید.
«وَ جَعَلَ اللَّعْنَةَ عَلَى مَنْ نَازَعَهُ فِيهِمَا مِنْ عِبَادِهِ.»۶و برهرکس ازبندگانش که در این دو صفت با او به ستیز برخاست لعنت مقرر کرد.
«ثُمَّ اخْتَبَرَ بِذلِكَ مَلَائِکَتَهُ الْمُقَرَّبِینَ،»۷آن گاه با این دو وصف فرشتگان مقرّب خود را آزمایش نمود،
«لَِیمِیزَ الْمُتَوَاضِعِینَ مِنْهُمْ مِنَ الْمُسْتَکْبِرِینَ،»۸تا خاکساران آنان را از گردنکشان جدا کند،
«فَقَالَ سُبْحانَهُ وَ هُوَ الْعَالِمُ بِمُضْمَرَاتِ الْقُلُوبِ، وَ مَحْجُوبَاتِ الْغُیُوبِ:»۹پس با اینکه به آنچه در دلها مستور است و از غیوب هستی که ازنظرها محجوب است داناست، خطاب به فرشتگان فرمود:
(إِنِّی خَالِقٌ بَشَرًا مِّن طِینٍ • فَإِذَا سَوَّیْتُهُ وَ نَفَخْتُ فِیهِ مِن رُّوحِی فَقَعُوا لَهُ سَاجِدِینَ • فَسَجَدَ الْمَلَائِکَةُ کُلُّهُمْ أَجْمَعُونَ • إِلَّا إِبْلِیسَ)(۱)«من بشری را از گل به وجود می آورم، چون او را ساختم و از روح خود در او دمیدم برای او سجده کنید. جز ابلیس تمام فرشتگان سجده کردند»
«اعْتَرَضَتْهُ الْحَمِیَّةُ»۱۰که کبر و نخوت به او روی آورد،
«فَافْتَخَرَ عَلَى آدَمَ بِخَلْقِهِ.»۱۱و به آفرینش خویش به آدم فخر کرد،
۲. تكبّر الشيطان و مذمّة ذلك
«وَ تَعَصَّبَ عَلَيْهِ لِأَصْلِهِ.»۱۲و به خاطر ریشه اش که از آتش بود بر او تعصّب ورزید.
«فَعَدُوُّ اللهِ إِمَامُ الْمُتَعَصِّبِینَ،»۱۳این دشمن خداوند پیشوای اهل تعصّب،
«وَ سَلَفُ الْمُسْتَکْبِرِینَ،»۱۴و پیشرو گردنکشان است،
«الَّذِي وَضَعَ أَسَاسَ الْعَصَبِیَّةِ،»۱۵که بنیاد عصبیت را بنا کرد،
«وَ نَازَعَ اللهَ رِدَاءَ الْجَبْرِیَّةِ،»۱۶و با خداوند در لباس عزّت و کبریایی به ستیز برخاست،
«وَ ادَّرَعَ لِبَاسَ التَّعَزُّزِ،»۱۷و آن لباس عزّت را برخود پوشید،
«وَ خَلَعَ قِنَاعَ التَّذَلُّلِ.»۱۸و جامه فروتنی و خاکساری را درآورد.
«أَلَا تَرَوْنَ كَيْفَ صَغَّرَهُ اللهُ بِتَکَبُّرِهِ،»۱۹نمی بینید خداوند چگونه او را محض تکبرش به شدت تحقیر کرد،
«وَ وَضَعَهُ بِتَرَفُّعِهِ،»۲۰و به سبب گردنکشی به چاه سرافکندگی درانداخت؟!
«فَجَعَلَهُ فِي الدُّنْیَا مَدْحُوراً،»۲۱پس او را در دنیا طرد از رحمت نمود،
«وَ أَعَدَّ لَهُ فِي الْآخِرَةِ سَعِیراً؟!»۲۲و برای وی در آخرت آتش فروزان مهیّا ساخت.
۳. علاج التّكبّر
«وَ لَوْ أَرَادَ اللهُ أَنْ یَخْلُقَ آدَمَ مِنْ نُور یَخْطَفُ الْأَبْصَارَ ضِیَاؤُهُ، وَ یَبْهَرُ الْعُقُولَ رُوَاؤُهُ، وَ طِیب یَأْخُذُ الْأَنْفَاسَ عَرْفُهُ، لَفَعَلَ.»۲۳اگر خداوند می خواست آدم را از نوری که روشنی اش دیده ها را برباید، و زیبایی آن خردها را مات و مبهوت کند، و از مادّه خوشبویی که بوی خوشش نفسها را بگیرد بیافریند می آفرید،
«وَ لَوْ فَعَلَ لَظَلَّتْ لَهُ الْأَعْنَاقُ خَاضِعَةً،»۲۴و اگر بدین صورت می آفرید گردنها در برابرش خاضع،
«وَ لَخَفَّتِ الْبَلْوَی فِيهِ عَلَى الْمَلَائِکَةِ.»۲۵و آزمایش فرشتگان سهل و آسان می شد،
«وَ لكِنَّ اللهُ سُبْحانَهُ یَبْتَلِی خَلْقَهُ بِبَعْضِ مَا یَجْهَلُونَ أَصْلَهُ،»۲۶ولی خداوندِ پاک بندگانش را به برخی از اموری که به حقیقت و ریشه آن آگاه نیستند آزمایش می کند،
«تَمْیِیزاً بِالْإِخْتِبَارِ لَهُمْ،»۲۷تا خالص از ناخالص جدا شود،
«وَ نَفْیاً لِلْإِسْتِکْبَارِ عَنْهُمْ،»۲۸و کبر و نخوت از آنان برطرف،
«وَ إِبْعَاداً لِلْخُیَلَاءِ مِنْهُمْ.»۲۹و خودخواهی و خودپسندی از آنان دور گردد.
«فَاعْتَبِرُوا بِمَا کَانَ مِنْ فِعْلِ اللهِ بِإِبْلِیسَ»۳۰از برنامه حضرت حق در رابطه با شیطان عبرت بگیرید،
«إِذْ أَحْبَطَ عَمَلَهُ الطَّوِیلَ، وَ جَهْدَهُ الْجَهِیدَ،»۳۱که اعمال طولانی، و سختکوشی او را به خاطر یک ساعت تکبر تباه کرد،
«وَ کَانَ قَدْ عَبَدَ اللهَ سِتَّةَ آلَافِ سَنَة،»۳۲در صورتی که خداوند را شش هزار سال بندگی کرد
«لا یُدْرَی مِنْ سِنِیِ الدُّنْیَا أَمْ مِنْ سِنِی الْآخِرَةِ، عَنْ کِبْرِ سَاعَة وَاحِدَة.»۳۳که معلوم نیست ازسالهای دنیایی است یا سالهای آخرتی (که هر روزش هزارسال دنیایی است).
«فَمَنْ ذَا بَعْدَ إِبْلِیسَ یَسْلَمُ عَلَى اللهِ بِمِثْلِ مَعْصِیَتِهِ؟»۳۴چه کسی پس از ابلیس با آلوده شدن به گناهی چون گناه او از عذاب حق سالم می ماند؟
«كَلَّا! مَا کَانَ اللهُ سُبْحانَهُ لِیُدْخِلَ الْجَنَّةَ بَشَراً بِأَمْر أَخْرَجَ بِهِ مِنْهَا مَلَکاً.»۳۵حاشا! خداوند هرگز انسانی را به عملی وارد بهشت نمی کند که به خاطر همان عمل فرشته ای را از آنجا بیرون کرد;
«إِنَّ حُکْمَهُ فِي أَهْلِ السَّمَاءِ وَ أَهْلِ الْأَرْضِ لَوَاحِدٌ.»۳۶امر و فرمانش در حق آسمانیان و زمینیان مساوی است،
«وَ مَا بَیْنَ اللهِ وَ بَیْنَ أَحَد مِنْ خَلْقِهِ هَوَادَةٌ فِي إِبَاحَةِ حِمًى حَرَّمَهُ عَلَى الْعَالَمِينَ.»۳۷و بین خداوند و اَحدی از بندگانش صلح خاصی وجود ندارد تا به خاطر آن آنچه را بر جهانیان حرام کرده بر او مباح کند.
۴. التحذير من عداوة الشيطان
«فَاحْذَرُوا عِبَادَ اللهِ عَدُوَّ اللهِ»۳۸بندگان خدا، از دشمن خدا حذر کنید،
«أَنْ یُعْدِیَکُمْ بِدَائِهِ،»۳۹مباد آنکه شما را به درد خود مبتلا کند،
«وَ أَنْ یَسْتَفِزَّکُمْ بِنَدَائِهِ،»۴۰و با ندایش شما را به حرکت آورد،
«وَ أَنْ یُجْلِبَ عَلَيْكُمْ بِخَیْلِهِ وَ رَجِلِهِ.»۴۱و با ارتش سواره و پیاده اش بر شما بتازد.
«فَلَعَمْرِی لَقَدْ فَوَّقَ لَكُمْ سَهْمَ الْوَعِیدِ،»۴۲به جان خودم سوگند که تیری سهمناک علیه شما به کمان گذاشته،
«وَ أَغْرَقَ إِلَيْكُمْ بَالنَّزْعِ الشَّدِیدِ،»۴۳و کمان را با شدت هرچه تمامتر کشیده،
«وَ رَمَاکُمْ مِنْ مَکَان قَرِیب،»۴۴و از مکانی نزدیک به شما تیر انداخته.
«فَقَالَ:»۴۵و گفته:
(رَبِّ بِمَا أَغْوَیْتَنِی لَأُزَیِّنَنَّ لَهُمْ فِی الْأَرْضِ وَ لَأُغْوِیَنَّهُمْ أَجْمَعِینَ)(۲)«پروردگارا، برای آنکه مرا اغوا کردی، زر و زینت دنیا را در زمین در برابر دیده آنان جلوه می دهم و همه را به ضلالت دچار می نمایم»
«قَذْفاً بِغَیْب بَعِید،»۴۶به تاریکی تیری به هدفی دور انداخت،
«وَ رَجْماً بِظَنٍّ غَیْرِ مُصِیب،»۴۷و گمانی ناصواب و خطا بر زبان راند،
«صَدَّقَهُ بِهِ أَبْنَاءُ الْحَمِیَّةِ،»۴۸ولی زادگان کبر و نخوت با عمل خود ادّعایش را تصدیق کردند،
«وَ إِخْوَانُ الْعَصَبِیَّةِ،»۴۹و برادران عصبیّت،
«وَ فُرْسَانُ الْکِبْرِ وَ الْجَاهِلِیَّةِ.»۵۰و سواران کبر و جاهلیت آن گفتار کج و باطل را راست آوردند.
«حَتَّى إِذَا انْقَادَتْ لَهُ الْجَامِحَةُ مِنْكُمْ،»۵۱تا چون گردنکشان شما مطیع او شدند،
«وَ اسْتَحْکَمَتِ الطَّمَاعِیَّةُ مِنْهُ فِيكُمْ،»۵۲و طمع او در گمراهی شما پابرجا شد،
«فَنَجَمَتِ الْحَالُ مِنَ السِّرِّ الْخَفِیِّ إِلَى الْأَمْرِ الْجَلِیِّ،»۵۳و در نتیجه صورت حال او از پرده نهان به ظهور درآمد،
«اسْتَفْحَلَ سُلْطَانُهُ عَلَيْكُمْ،»۵۴سلطه اش بر شما قدرت گرفت،
«وَ دَلَفَ بِجُنُودِهِ نَحْوَکُمْ،»۵۵و لشکرش را به جانب شما نزدیک کرد،
«فَأَقْحَمُوکُمْ وَلَجَاتِ الذُّلِّ،»۵۶سپاه او شما را به بیشه خواری انداختند،
«وَ أَحَلُّوکُمْ وَرَطَاتِ الْقَتْلِ،»۵۷و در ورطه کشتار درآوردند،
«وَ أَوْطَؤُوکُمْ إِثْخَانَ الْجِرَاحَةِ،»۵۸و شما را زخمی کاری زدند،
«طَعْناً فِي عُیُونِکُمْ،»۵۹با فرو بردن نیزه گناه در چشمتان،
«وَ حَزّاً فِي حُلُوقِکُمْ،»۶۰و بریدن گلویتان با کارد معصیت،
«وَ دَقّاً لِمَنَاخِرِکُمْ،»۶۱و کوبیدن مغزتان با اندیشه های باطل،
«وَ قَصْداً لِمَقَاتِلِکُمْ،»۶۲و
فرود آوردن ضربه بر اعضای حساس و کشنده تان،
«وَ سَوْقاً بِخَزَائِمِ الْقَهْرِ إِلَى النَّارِ الْمُعَدَّةِ لَكُمْ.»۶۳و کشاندنتان با مهار قهر و غلبه به سوی آتشی که از پیش برای شما مهیا شده.
«فَاَصْبَحَ أَعْظَمَ فِى دِیْنِکُمْ حَرْجاً»۶۴شیطان در زخم زدن به دینتان قوی تر،
«وَ أَوْرَی فِى دُنْیَاکُمْ قَدْحاً»۶۵و برای فساد در دنیایتان آتش افروزتر است
«مِنَ الَّذينَ أَصْبَحْتُمْ لَهُمْ مُنَاصِبِینَ،»۶۶از کسانی که آشکارا با آنان دشمنی میورزید،
«وَ عَلَيْهِمْ مُتَأَلِّبِینَ.»۶۷و برای جنگ با آنها جمع می شوید.
«فَاجْعَلُوا عَلَيْهِ حَدَّکُمْ،»۶۸پس آنچه خشم و نیرو دارید بر دفع او به کار گیرید،
«وَ لَهُ جَدَّکُمْ،»۶۹و در این برنامه از کوشش همه جانبه دریغ نورزید.
«فَلَعَمْرُ اللهِ لَقَدْ فَخَرَ عَلَى أَصْلِکُمْ،»۷۰به بقای حق قسم که او نسبت به ریشه وجود شما فخر و ناز کرد،
«وَ وَقَعَ فِي حَسَبِکُمْ،»۷۱و از حسب شما عیبجویی نمود،
«وَ دَفَعَ فِي نَسَبِکُمْ،»۷۲و نسب شما را پست شمرد،
«وَ أَجْلَبَ بِخَیْلِهِ عَلَيْكُمْ،»۷۳و با لشگر سواره اش به جانب شما تاخت،
«وَ قَصَدَ بِرَجِلِهِ سَبِیلَکُمْ،»۷۴و با ارتش پیاده اش راه را بر شما بست،
«یَقْتَنِصُونَکُمْ بِكُلِّ مَکَان،»۷۵به هر مکانی شما را به دام می اندازند،
«وَ یَضْرِبُونَ مِنْكُمْ كُلَّ بَنَان.»۷۶و دستتان را از راه هدایت قطع می کنند،
«لَا تَمْتَنِعُونَ بِحِیلَة،»۷۷با هیچ نقشه ای نمی توانید از خواسته آنان امتناع ورزید،
«وَ لَا تَدْفَعُونَ بِعَزِیمَة،»۷۸و با هیچ تصمیمی قدرت ندارید آنان را دفع کنید،
«فِي حَوْمَةِ ذُلٍّ،»۷۹که دام آنان دریای خواری،
«وَ حَلْقَةِ ضِیق،»۸۰و حلقـه ای تنـگ،
«وَ عَرْصَةِ مَوْت،»۸۱و عرصـه گـاه مـرگ،
«وَ جَوْلَةِ بَلَاء.»۸۲و جـولانـگاه بلاسـت.
«فَأَطْفِئُوا مَا كَمَنَ فِي قُلُوبِکُمْ مِنْ نِیرَانِ الْعَصَبِیَّةِ وَ أَحْقَادِ الْجَاهِلِیَّةِ،»۸۳پس آتش عصبیت و کینه های جاهلیت را که در دلهایتان پنهان است خاموش کنید،
«فَإِنَّمَا تِلْكَ الْحَمِیَّةُ تَکُونُ فِي الْمُسْلِمِ مِنْ خَطَرَاتِ الشَّیْطَانِ وَ نَخَوَاتِهِ، وَ نَزَغَاتِهِ وَ نَفَثَاتِهِ.»۸۴چرا که این کبر و خودخواهی در
فرد مسلمان از خاطره انگیزی های شیطان و ایجاد نخوتها و فسادها و وسوسه های اوست.
«وَ اعْتَمِدُوا وَضْعَ التَّذَلُّلِ عَلَى رُؤُوسِکُمْ،»۸۵گوهر تواضع بر سر نهید،
«وَ إِلْقَاءَ التَّعَزُّزِ تَحْتَ أَقْدَامِکُمْ،»۸۶خرمهره کبر زیر پا اندازید،
«وَ خَلْعَ التَّکَبُّرِ مِنْ أَعْنَاقِکُمْ;»۸۷حلقه تکّبر از گردن باز کنید،
«وَ اتَّخِذُوا التَّوَاضُعَ مَسْلَحَةً بَیْنَکُمْ وَ بَیْنَ عَدُوِّکُمْ إِبْلِیسَ وَ جُنُودِهِ;»۸۸و فروتنی را سنگر بین خود و دشمنتان یعنی شیطان و لشگرش قرار دهید،
«فَإِنَّ لَهُ مِنْ كُلِّ أُمَّة جُنُوداً وَ أَعْوَاناً، وَ رَجِلا وَ فُرْسَاناً.»۸۹زیرا این موجود خطرناک را از هر ملّتی لشگری و یارانی، و پیاده و سوارانی است.
«وَ لَا تَکُونُوا کَالْمُتَکَبِّرِ عَلَى ابْنِ أُمِّهِ مِنْ غَیْرِ»۹۰شما مانند آن متکبری (قابیل) که بر فرزند مادرش (هابیل) کبر ورزید نباشید
«مَا فَضْل جَعَلَهُ اللهُ فِيهِ سِوَی مَا أَلْحَقَتِ الْعَظَمَةُ بِنَفْسِهِ مِنْ عَدَاوَةِ الْحَسَدِ،»۹۱که خداوند او را بر برادرش برتری نداده بود جز آنکه خودپسندی دلش را دچار حسادت کرده،
«وَ قَدَحَتِ الْحَمِیَّةُ فِي قَلْبِهِ مِنْ نَارِ الْغَضَبِ،»۹۲و عصبیت و کبر آتش خشم را در قلبش شعله ور ساخت،
«وَ نَفَخَ الشَّیْطَانُ فِي أَنْفِهِ مِنْ رِیحِ الْکِبْرِ»۹۳شیطان هم با کبر در دماغش دمید،
«الَّذِي أَعْقَبَهُ اللهُ بِهِ النَّدَامَةَ،»۹۴کبری که خداوند او را پس از آلوده شدن به آن دچار ندامت کرد،
«وَ أَلْزَمَهُ آثَامَ الْقَاتِلِینَ إِلَى یَوْمِ الْقِیَامَةِ.»۹۵و گناه هر قاتلی را تا قیامت به گردن او انداخت.
۵. تجنّب الاخلاق الجاهليّة
«أَلَا وَ قَدْ أَمْعَنْتُمْ فِي الْبَغْیِ،»۹۶شما در تجاوز و ستمگری به شدت پیش راندید،
«وَ أَفْسَدْتُمْ فِي الْأَرْضِ،»۹۷و در روی زمین فساد ایجاد کردید،
«مُصَارَحَةً لِلّهِ بِالْمُنَاصَبَةِ،»۹۸به گونه ای که آشکارا با حضرت حق دشمنی نموده
«وَ مُبَارَزَةً لِلْمُؤْمِنِینَ بِالُْمحَارَبَةِ.»۹۹و علناً با مردم مؤمن به جنگ برخاستید.
«فَاللهَ اللهَ فِي کِبْرِ الْحَمِیَّةِ»۱۰۰خدا را خدا را از کبر برگرفته از عصبیت،
«وَ فَخْرِ الْجَاهِلِیَّةِ!»۱۰۱و خودخواهی جاهلی،
«فَإِنَّهُ مَلَاقِحُ الشَّنَآنِ،»۱۰۲که زاینده کینه و دشمنی،
«وَ مَنَافِخُ الشَّیْطَانِ،»۱۰۳و مجرای دمیدن و افسون شیطان است،
«الَّتِي خَدَعَ بِهَا الْأُمَمَ الْمَاضِیَةَ، وَ الْقُرُونَ الْخَالِیَةَ.»۱۰۴کبری که با آن امت های پیشین، و ملتهای گذشته را فریب داده است،
«حَتَّى أَعْنَقُوا فِي حَنَادِسِ جَهَالَتِهِ، وَ مَهَاوِی ضَلَالَتِهِ،»۱۰۵تا کارشان به جایی رسید که در تاریکیهای جهالت، و دامهای ضلالت او درافتادند،
«ذُلُلا عَنْ سِیَاقِهِ،»۱۰۶و در برابر ساربانی اش نرم،
«سُلُساً فِي قِیَادِهِ.»۱۰۷و در مقابل راهبریش آرام شدند.
«أَمْراً تَشَابَهَتِ الْقُلُوبُ فِيهِ،»۱۰۸دلها در صفت کبر و نخوت با هم مشابهند،
«وَ تَتَابَعَتِ الْقُرُونُ عَلَيْهِ،»۱۰۹و مردم روزگاران گذشته به دنبال هم بر این منوال ره سپردند،
«وَ کِبْراً تَضَایَقَتِ الصُّدُورُ بِهِ.»۱۱۰و کبری را پیش گرفتند که تمام سینه ها به آن تنگ است.
۶. اجتناب الامراء المتكبّرين
«أَلَا فَالْحَذَرَ الْحَذَرَ مِنْ طَاعَةِ سَادَاتِکُمْ وَ کُبَرَائِکُمْ!»۱۱۱هان، از پیروی رؤسا و بزرگانتان حذر، حذر!
«الَّذِينَ تَکَبَّرُوا عَنْ حَسَبِهِمْ،»۱۱۲آنان که از حسب خود فراتر رفتند،
«وَ تَرَفَّعُوا فَوْقَ نَسَبِهِمْ،»۱۱۳و خود را برتر از نسب خود شمردند،
«وَ أَلْقُوا الْهَجِینَةَ عَلَى رَبِّهِمْ،»۱۱۴امور زشت و ناپسند را (بر اساس اعتقاد باطلشان) به خدا نسبت دادند،
«وَ جَاحَدُوا اللهَ عَلَى مَا صَنَعَ بِهِمْ،»۱۱۵و احسان خدا را بر خود منکر شدند،
«مُکَابَرَةً لِقَضَائِهِ،»۱۱۶تا با قضای حق بستیزند،
«وَ مُغَالَبَةً لِآلَائِهِ»۱۱۷و بر نعمتهای او چیره آیند،
«فَإِنَّهُمْ قَوَاعِدُ أَسَاسِ الْعَصَبِیَّةِ،»۱۱۸زیرا این نابکاران پایه های ساختمان عصبیت،
«وَ دَعَائِمُ أَرْکانِ الْفِتْنَةِ،»۱۱۹و ستونهای ارکان فتنه،
«وَ سُیُوفُ اعْتِزَاءِ الْجَاهِلِیَّةِ.»۱۲۰و شمشیرهـای تفـاخر جاهلیـت اند.
«فَاتَّقُوا اللهَ»۱۲۱بنابراین از خدا پروا کنید،
«وَ لَا تَکُونُوا لِنِعَمِهِ عَلَيْكُمْ أَضْدَاداً،»۱۲۲و با نعمتهایش به ستیزه برنخیزید،
«وَ لَا لِفَضْلِهِ عِنْدَكُمْ حُسَّاداً.»۱۲۳و به احسان او بر خودتان حسادت نورزید،
«وَ لَا تُطِیعُوا الْأَدْعِیَاءَ الَّذِينَ شَرِبْتُمْ بِصَفْوِکُمْ کَدَرَهُمْ،»۱۲۴و پیروی نکنید از بی پدرانی که آب تیره طبعشان را با آب صافی قلبتان نوشیدید،
«وَ خَلَطْتُمْ بِصِحَّتِکُمْ مَرَضَهُمْ،»۱۲۵و بیماری روانشان را با سلامت روح خود آمیختید،
«وَ أَدْخَلْتُمْ فِي حَقِّکُمْ بَاطِلَهُمْ.»۱۲۶و باطلشان را در حق خود داخل کردید.
«وَ هُمْ أَسَاسُ الْفُسُوقِ،»۱۲۷آنان پایه گناهانند،
«وَ أَحْلَاسُ الْعُقُوقِ»۱۲۸و ملازم نافرمانیها،
«اتَّخَذَهُمْ إِبْلِیسُ مَطَایَا ضَلَال،»۱۲۹شیطان اینان را حیوان بارکش گمراهی نموده،
«وَ جُنْداً بِهِمْ یَصُولُ عَلَى النَّاسِ،»۱۳۰و سپاه خود قرار داده که به سبب آنان بر مردم حمله می برد،
«وَ تَرَاجِمَةً یَنْطِقُ عَلَى أَلْسِنَتِهِمْ،»۱۳۱با زبان آنان سخن می گوید،
«اسْتِرَاقاً لِعُقُولِکُمْ»۱۳۲تا عقلتان را بدزدد،
«وَ دُخُولا فِي عُیُونِکُمْ،»۱۳۳و در دیدگانتان درآید،
«وَ نَفْثاً فِي أَسْمَاعِکُمْ.»۱۳۴و در گوشتان بدمد،
«فَجَعَلَکُمْ مَرْمَی نَبْلِهِ، وَ مَوْطِئَ قَدَمِهِ، وَ مَأْخَذَ یَدِهِ.»۱۳۵و شما را هدف تیرش، و مایه پایمال شدن گامهایش، و ابزار دست خویش قرار داده.
۷. الاعتبار بالماضيين
«فَاعْتَبِرُوا بِمَا أَصَابَ الْأُمَمَ الْمُسْتَکْبِرِینَ مِنْ قَبْلِکُمْ مِنْ بَأْسِ اللهِ وَ صَوْلَاتِهِ، وَ وَقَائِعِهِ وَ مَثُلَاتِهِ،»۱۳۶از آنچه به گردنکشان پیش از شما از عذاب خدا و دشواریها و حوادث و کیفرهای او رسید عبرت گیرید،
«وَ اتَّعِظُوا بِمَثَاوِی خُدُودِهِمْ، وَ مَصَارِعِ جُنُوبِهِمْ،»۱۳۷و از خاک تیره ای که صورتشان بر آن نهاده شده و زمینی که پهلویشان بر آن افتاده پند پذیرید،
«وَ اسْتَعِیذُوا بِاللهِ مِنْ لَوَاقِحِ الْکِبْرِ،»۱۳۸از اموری که زاینده کبر است به خدا پناه جویید،
«كَمَا تَسْتَعِیذُونَهُ مِنْ طَوَارِقِ الدَّهْرِ.»۱۳۹چنانکه از آفات ناگهانی روزگار به او پناه می برید.
«فَلَوْ رَخَّصَ اللهُ فِي الْکِبْرِ لِأَحَد مِنْ عِبَادِهِ»۱۴۰اگر خداوند اجازه کبر ورزیدن را به
فردی از بندگانش می داد
«لَرَخَّصَ فِيهِ لِخَاصَّةِ أَنْبِیَائِهِ وَ أَوْلِیَائِهِ;»۱۴۱هرآینه رخصت آن را به پیامبران و اولیائش که از خاصان اویند عنایت می فرمود،
«وَ لكِنَّهُ سُبْحانَهُ کَرَّهَ إِلَيْهِمُ التَّکَابُرَ،»۱۴۲ولی خداوند پاکْ کبرورزی را بر آنان روا نداشت،
«وَ رَضِیَ لَهُمُ التَّوَاضُعَ،»۱۴۳و فروتنی را برای آن بزرگواران پسندید،
«فَأَلْصَقُوا بِالْأَرْضِ خُدُودَهُمْ،»۱۴۴آنان گونه های خود را به عبادت بر زمین گذاشتند،
«وَ عَفَّرُوا فِي التُّرَابِ وُجُوهَهُمْ.»۱۴۵و صورتهای خویش را بر خاک ساییدند،
«وَ خَفَضُوا أَجْنِحَتَهُمْ لِلْمُؤْمِنِینَ،»۱۴۶و در برابر اهل ایمان تواضع کردند،
«وَکَانُوا قوْماً مُسْتَضْعَفِینَ.»۱۴۷و در نظر بی خبرانْ بی قدرت و ناتوان به حساب می آمدند،
«قَدِ اخْتَبَرَهُمُ اللهُ بِالْمَخْمَصَةِ،»۱۴۸خداوند آنها را به گرسنگی امتحان کرد،
«وَ ابْتَلَاهُمْ بِالَمجْهَدَةِ،»۱۴۹و به رنج و سختی مبتلا نمود،
«وَ امْتَحَنَهُمْ بِالَمخَاوِفِ،»۱۵۰با برنامه های خوفناک آزمایششان فرمود،
«وَ مَخَضَهُمْ بِالْمَکَارِهِ.»۱۵۱و به جفاها و ناخوشیها خالصشان کرد.
«فَلَا تَعْتَبِرُوا الرِّضَی وَ السُّخْطَ بِالْمَالِ وَ الْوَلَدِ جَهْلاً بِمَوَاقِعِ الْفِتْنَةِ، وَ الْإِخْتِبَارِ فِي مَوْضِعِ الْغِنَی وَ الْإِقْتِدَارِ،»۱۵۲از باب نادانی به موارد آزمایش و امتحان در مواضع غنا و فقر، ثروت و اولاد را معیار رضایت و خشم خدا نگیرید،
«فَقَدْ قَالَ سُبْحانَهُ وَ تَعَالی:»۱۵۳خداوند پاک فرمود:
(أَیَحْسَبُونَ أَنَّمَا نُمِدُّهُم بِهِ مِن مَّالٍ وَ بَنِینَ • نُسَارِعُ لَهُم فِی الْخَیْرَاتِ ۚ بَل لَّا یَشْعُرُونَ)(۳)«آیا گمان می کنند از این که آنان را به ثروت و فرزندان مدد می کنیم در نیکیهای ایشان شتاب میورزیم؟ نه این طور نیست، اینان حقیقت را نمی فهمند.»
۸. حكمة الاختبار
«فَإِنَّ اللهَ سُبْحانَهُ یَخْتَبِرُ عِبَادَهُ الْمُسْتَکْبِرِینَ فِي أَنْفُسِهِمْ بِأَوْلِیَائِهِ الْمُسْتَضْعَفِینَ فِي أَعْیُنِهِمْ.»۱۵۴زیرا خداوند متکبران از بندگانش را که در نظر خود بزرگ می نمایند با اولیائش که در دیده آنان ضعیف به شمار می آیند آزمایش می کند (و شاهد این واقعیت وضع موسی و فرعون است.)
«وَ لَقَدْ دَخَلَ مُوسَی بْنُ عِمْرَانَ وَ مَعَهُ أَخُوهُ هَارُونُ (عَلَیْهماالسّلامُ) عَلَى فِرْعَوْنَ،»۱۵۵موسی بن عمران همراه برادرش هارون ـ درود خدا بر آنان ـ وارد بر فرعون شدند
«وَ عَلَيْهِمَا مَدَارِعُ الصُّوفِ،»۱۵۶در حالی که تن پوشی از پشم به تن داشتند،
«وَ بِأَیْدِیهِمَا الْعِصِیُّ،»۱۵۷و هر یک را عصایی در دست بود،
«فَشَرَطَا لَهُ ـ إِنْ أَسْلَمَ ـ بَقَاءَ مُلْکِهِ، وَ دَوَامَ عِزِّهِ;»۱۵۸و درصورت اسلام آوردن اوبقاء حکومت و دوام عزتش را با او شرط کردند،
«فَقَالَ: «أَلَا تَعْجَبُونَ مِنْ هذَيْنِ یَشْرِطَانِ لِي دَوَامَ الْعِزِّ، وَ بَقَاءَ الْمُلْکِ;»۱۵۹فرعون رو به مردم کرد و گفت: «از این دو نفر تعجب نمی کنید که دوام عزت و بقاء سلطنتم را با من شرط می کنند،
«وَ هُمَا بِمَا تَرَوْنَ مِنْ حَالِ الْفَقْرِ وَ الذُّلِّ،»۱۶۰در حالی که خود آنان را در تهیدستی و خواری می بینید؟!
«فَهَلَّا أُلْقِیَ عَلَيْهِمَا أَسَاوِرَةٌ مِنْ ذَهَب؟»»۱۶۱چرا دستبندهایی از طلا به آنان داده نشده؟!»
«إِعْظَاماً لِلذَّهَبِ وَ جَمْعِهِ،»۱۶۲این را گفت محض اینکه طلا و جمع کردن آن را بزرگ،
«وَ احْتِقَاراً لِلصُّوفِ وَ لُبْسِهِ!»۱۶۳و پوشش پشمینه آنان را پست شمرد.
«وَ لَوْ أَرَادَ اللهُ سُبْحانَهُ لِأَنْبِیَائِهِ حَيْثُ بَعَثَهُمْ»۱۶۴اگر خداوند پاک به وقت بعثت انبیاء خود می خواست
«أَنْ یَفْتَحَ لَهُمْ کُنُوزَ الذِّهْبَانِ، وَ مَعَادِنَ الْعِقْیَانِ، وَ مَغَارِسَ الْجِنَانِ،»۱۶۵درب گنج های طلا، و معادن زر ناب، و باغهای سرسبز را به روی آنان باز کند،
«وَ أَنْ یَحْشُرَ مَعَهُمْ طُیُورَ السَّمَاءِ وَ وُحُوشَ الْأَرَضِینَ لَفَعَلَ.»۱۶۶و پرندگان آسمان، و جانوران زمین را همراه آنان نماید انجام می داد،
«وَ لَوْ فَعَلَ لَسَقَطَ الْبَلَاءُ،»۱۶۷ولی در این صورت جایی برای امتحان باقی نمی ماند،
«وَ بَطَلَ الْجَزَاءُ،»۱۶۸و اجر و پاداش بی مورد می شد،
«وَ اضْمَحَلَّتِ الْأَنْبَاءُ،»۱۶۹و اخبار آسمانی از بین می رفت،
«وَ لَمَا وَجَبَ لِلْقَابِلِینَ أُجُورُ الْمُبْتَلِینَ،»۱۷۰و برای قبول کنندگان دعوت انبیا ثواب مبتلایان به رنج و سختی واجب نمی گشت،
«وَ لَا اسْتَحَقَّ الْمُؤْمِنُونَ ثَوَابَ الُْمحْسِنِینَ،»۱۷۱و نه اهل ایمان استحقاق مزدی همپایه نیکوکاران را داشتند،
«وَ لَا لَزِمَتِ الْأَسْمَاءُ مَعَانِیهَا.»۱۷۲و برای اسماء و لغات مفهومی باقی نمی ماند (زیرا بر اساس تمکّن مادّی انبیا، ایمان مردم بر اساس طمع بود و محلّی برای انجام عمل نیک وجود نداشت.)
«وَلكِنَّ اللهَ سُبْحانَهُ جَعَلَ رُسُلَهُ أُولِي قُوَّة فِي عَزَائِمِهِمْ، وَ ضَعَفَةً فِيَما تَرَی الْأَعْیُنُ مِنْ حَالَاتِهِمْ،»۱۷۳ولی خداوند پاک پیامبرانش را در تصمیم هایشان نیرومند و قوی، و از نظر برنامه های ظاهری ضعیف قرار داد،
«مَعَ قَنَاعَة تَمْلَاً الْقُلُوبَ وَ الْعُیُونَ غِنًی،»۱۷۴با قناعتی که از بی نیازی چشمها را پر می کرد،
«وَ خَصَاصَة تَمْلَاً الْأَبْصَارَ وَ الْأَسْمَاعَ أَذًی.»۱۷۵و تهیدستی و فقری که دیده ها و گوشها را از آن مملو می ساخت.
«وَ لَوْ کَانَتِ الْأَنْبِیَاءُ أَهْلَ قُوَّة لَا تُرَامُ،»۱۷۶اگر انبیا دارای قدرتی بودند که کسی را توان معارضه با آنان نبود،
«وَ عِزَّة لَا تُضَامُ،»۱۷۷و دارای عزّتی که مغلوب کسی نمی شدند،
«وَ مُلْک تُمَدُّ نَحْوَهُ أَعْنَاقُ الرِّجَالِ،»۱۷۸و شوکتشان به گونه ای بود که گردنهای مردان به سوی آن کشیده می شد،
«وَ تُشَدُّ إِلَيْهِ عُقَدُ الرِّحَالِ،»۱۷۹و مردم برای تماشای بزرگی و سطوتشان بار سفر می بستند،
«لَکَانَ ذلِكَ أَهْوَنَ عَلَى الْخَلْقِ فِي الْإِعْتِبَارِ،»۱۸۰این وضع در پندگیری مردم از آنان آسانتر،
«وَ أَبْعَدَ لَهُمْ فِي الْإِسْتِکْبَارِ (الاستکثار)،»۱۸۱و از گردنکشی در برابر آنان دورتر بود،
«وَ لَآمَنُوا عَنْ رَهْبَة قَاهِرَة لَهُمْ، أَوْ رَغْبَة مَائِلَة بِهِمْ،»۱۸۲و به خاطر ترسی که از عظمت ظاهر انبیا برمی داشتند، یا به خاطر رغبتی که به ثروت آنان پیدا می کردند ایمان می آوردند،
«فَکَانَتِ النِّیَّاتُ مُشْتَرَکَةً،»۱۸۳آن هنگام قصدها خالص نبود،
«وَ الْحَسَنَاتُ مُقْتَسَمَةً.»۱۸۴و خوبیها به طمع دنیا و آخرت انجام می گرفت.
«وَ لكِنَّ اللهَ سُبْحانَهُ أَرَادَ»۱۸۵ولی خداوند اراده فرمود
«أَنْ یَکُونَ الْإِتِّبَاعُ لِرُسُلِهِ،»۱۸۶پیروی از انبیائش،
«وَ التَّصْدِیقُ بِکُتُبِهِ،»۱۸۷و تصدیق کتابهایش،
«وَ الْخُشُوعُ لِوَجْهِهِ،»۱۸۸و خشوع در پیشگاهش،
«وَ الْإِسْتِکَانَةُ لِأَمْرِهِ،»۱۸۹و تسلیم در برابر فرمانش،
«وَ الْإِسْتِسْلَامُ لِطَاعَتِهِ،»۱۹۰و گردن نهادن به طاعتش
«أُمُوراً لَهُ خَاصَّةً،»۱۹۱اموری باشد خاصّ او،
«لَا تَشُوبُهَا مِنْ غَیْرِهَا شَائِبَةٌ.»۱۹۲و نیّت دیگری با آن حقایق نیامیزد.
«وَ كُلَّمَا کَانَتِ الْبَلْوَی وَ الْإِخْتِبَارُ أَعْظَمَ»۱۹۳که هرچه آزمایش و امتحان بزرگتر،
«کَانَتِ الْمَثُوبَةُ وَ الْجَزَاءُ أَجْزَلَ.»۱۹۴پـاداش و جـزایش فـراوان تـر اسـت.
۹. فلسفة الحج
«أَلَا تَرَوْنَ أَنَّ اللهَ سُبْحانَهُ، اخْتَبَرَ الْأَوَّلِینَ مِنْ لَدُنْ آدَمَ (عَلَیْهِالسّلامُ)، إِلَى الْآخِرِینَ مِنْ هذَا الْعَالَمِ; بِأَحْجَار»۱۹۵آیا نمی بینید خداوند پاک گذشتگان را از زمان آدم ـ درود خدا بر او باد ـ تا آخرین انسان این جهان به سنگهایی آزمایش نموده
«لَا تَضُرُّ وَ لَا تَنْفَعُ،»۱۹۶که نه زیان می رساند و نه سود می دهد،
«وَ لَا تُبْصِرُ وَ لَا تَسْمَعُ،»۱۹۷نه می بیند، و نه می شنود؟!
«فَجَعَلَهَا بَیْتَهُ الْحَرَامَ الَّذِي جَعَلَهُ لِلنَّاسِ قِیَاماً.»۱۹۸آنجا را خانه حرمت خود و جایگاه قیام مردم به عبادت قرار داد.
«ثُمَّ وَضَعَهُ بِأَوْعَرِ بِقَاعِ الْأَرْضِ حَجَراً،»۱۹۹و آن را بنا کرد در سنگلاخ ترین محل ها،
«وَ أَقَلِّ نَتَائِقِ الدُّنْیَا مَدَراً،»۲۰۰و کم کلوخ ترین مکانهای مرتفع دنیا،
«وَ أَضْیَقِ بُطُونِ الْأَوْدِیَةِ قُطْراً،»۲۰۱و درّه ای از دیگر درّه ها تنگ تر،
«بَیْنَ جِبَال خَشِنَة،»۲۰۲در میان کوههای سخت،
«وَ رِمَال دَمِثَة،»۲۰۳و رملهای نرم و روان،
«وَ عُیُون وَشِلَة،»۲۰۴و چشمه های کم آب،
«وَ قُریً مُنْقَطِعَة;»۲۰۵و دهات دور از هم،
«لَا یَزْکُو بِهَا خُفٌّ، وَ لَا حَافِرٌ وَ لَا ظِلْفٌ.»۲۰۶که شتر و گاو و گوسپند در آنجا از بی آب و علفی رشد نمی کردند.
«ثُمَّ أَمَرَ آدَمَ (عَلَیْهِالسّلامُ) وَ وَلَدَهُ»۲۰۷سپس به آدم (علیهالسّلام) و فرزندانش دستور داد
«أَنْ یَثْنُوا أَعْطَافَهُمْ نَحْوَهُ.»۲۰۸به آن ناحیه توجه کنند،
«فَصَارَ مَثَابَةً لِمُنْتَجَعِ أَسْفَارِهِمْ،»۲۰۹در نتیجه آن منطقه مرکزی برای سودبخشی سفرها،
«وَ غَایَةً لِمُلْقَی رِحَالِهِمْ.»۲۱۰و مقصدی برای باراندازی قاصدان گردید،
«تَهْوِی إِلَيْهِ ثِمَارُ الْأَفْئِدَةِ،»۲۱۱اعماق دلها آهنگ آن خانه می کند،
«مِنْ مَفَاوِزِ قِفَار سَحِیقَة،»۲۱۲از بیابانهای بی آب و علف و دور از آبادی،
«وَ مَهَاوِی فِجَاج عَمِیقَة،»۲۱۳و ارتفاعات درّه های عمیق و شیب دار،
«وَ جَزَائِرِ بِحَار مُنْقَطِعَة،»۲۱۴و جزایر جدا از همِ دریاها روی به آن می آورند،
«حَتَّى یَهُزُّوا مَنَاکِبَهُمْ ذُلُلا»۲۱۵تا از روی ذلّت شانه ها را حرکت دهند،
«یُهَلِّلُونَ لِلّهِ حَوْلَهُ،»۲۱۶و گرداگرد آن خانه تهلیل گویند،
«وَ یَرْمُلُونَ عَلَى أَقْدَامِهِمْ شُعْثاً غُبْراً لَهُ.»۲۱۷و ژولیده موی و غبارآلود هَرْوَله نمایند،
«قَدْ نَبَذُوا السَّرَابِیلَ وَرَاءَ ظُهُورِهِمْ،»۲۱۸لباسهای خود را کنار انداخته،
«وَ شَوَّهُوا بِإِعْفَاءِ الشُّعُورِ مَحَاسِنَ خَلْقِهِمُ،»۲۱۹و با اصلاح نکردن سر و صورتْ زیبایی خلقت خود را زشت نمایند،
«ابْتِلَاءً عَظِیماً،»۲۲۰به جهت ابتلایی بزرگ
«وَ امْتِحَاناً شَدِیداً،»۲۲۱و امتحانی سخت،
«وَ اخْتِبَاراً مُبِیناً،»۲۲۲و آزمایشی روشن،
«وَ تَمْحِیصاً بَلِیغاً،»۲۲۳و تطهیـری به نهایـت،
«جَعَلَهُ اللهُ سَبَباً لِرَحْمَتِهِ،»۲۲۴که آن را موجـب رحمـت،
«وَ وُصْلَةً إِلَى جَنَّتِهِ.»۲۲۵و رسـیدن به بهشـت قـرار داد.
«وَ لَوْ أَرَادَ سُبْحانَهُ»۲۲۶و اگر خداوند پاک می خواست
«أَنْ یَضَعَ بَیْتَهُ الْحَرَامَ، وَ مَشَاعِرَهُ الْعِظَامَ،»۲۲۷خانه با حرمت خود و مراکز مناسک حج را قرار دهد
«بَیْنَ جَنَّاتٍ وَ أَنْهَارٍ،»۲۲۸در میان باغها و نهرها،
«وَ سَهْلٍ وَ قَرَارٍ، جَمَّ الْأَشْجَارِ،»۲۲۹و زمین های نرم و هموار و پردرخت
«دَانِیَ الِّثمَارِ،»۲۳۰و میوه های در دسترس،
«مُلْتَفَّ الْبُنَی،»۲۳۱و ساختمانهای به هم پیوسته،
«مُتَّصِلَ الْقُرَی،»۲۳۲و آبادیهای متّصل به هم،
«بَیْنَ بُرَّة سَمْرَاءَ،»۲۳۳میان گندمزاری نیکو،
«وَ رَوْضَة خَضْرَاءَ،»۲۳۴و باغهای سرسبز و خرّم،
«وَ أَرْیَاف مُحْدِقَة،»۲۳۵و کشتزارهای وسیع،
«وَ عِرَاص مُغْدِقَة،»۲۳۶و نواحی پر آب،
«وَ رِیَاض نَاضِرَة،»۲۳۷و زراعتهای تازه و شاداب،
«وَ طُرُق عَامِرَة،»۲۳۸و جادّه های آباد قرار می داد،
«لَکَانَ قَدْ صَغُرَ قَدْرُ الْجَزَاءِ عَلَى حَسَبِ ضَعْفِ الْبَلَاءِ.»۲۳۹آنوقت مقدار اجر و ثواب را به تناسب آزمایشِ سهل و آسان اندک ساخته بود.
«وَ لَوْ کَانَ الْإِسَاسُ المَحْمُولُ عَلَيْهَا،»۲۴۰و اگر بنیانی که خانه بر آن استوار است،
«وَ الْأَحْجَارُ الْمَرْفُوعُ بِهَا،»۲۴۱و سنگهایی که بیت حق از آن ساخته شده،
«بَیْنَ زُمُرُّدَة خَضْرَاءَ،»۲۴۲از زمرّد سبز،
«وَ یَاقُوتَة حَمْرَاءَ،»۲۴۳و یاقوت قرمز،
«وَ نُور وَ ضِیَاء،»۲۴۴و روشنی و درخشش خیره کننده بود،
«لَخَفَّفَ ذلِكَ مُضَارَعَةَ الشَّکِّ فِي الصُّدُورِ،»(۴)۲۴۵بار دو دلی را از سینه ها سبک می کرد،
«وَ لَوَضَعَ مُجَاهَدَةَ إِبْلِیسَ عَنِ الْقُلُوبِ،»۲۴۶و کوشش ابلیس را برای وسوسه در قلوب فرو می گذاشت،
«وَ لَنَفَی مُعْتَلَجَ الرَّیْبِ مِنَ النَّاسِ،»۲۴۷و تلاطم شک و تردید را از مردم برطرف می نمود.
«وَ لكِنَّ اللهَ یَخْتَبِرُ عِبَادَهُ بِأَنْوَاعِ الشَّدَائِدِ،»۲۴۸ولی خداوند بندگانش را به انواع سختی ها امتحان می کند،
«وَ یَتَعَبَّدُهُمْ بِأَنْوَاعِ الْمَجَاهِدِ،»۲۴۹و با کوشش های گوناگون به عبادت وا می دارد،
«وَ یَبْتَلِیهِمْ بِضُرُوبِ الْمَکَارِهِ،»۲۵۰و به امور ناخوشایند می آزماید،
«إِخْرَاجاً لِلتَّکَبُّرِ مِنْ قُلُوبِهِمْ،»۲۵۱تا کبر را از دلهایشان بیرون کند،
«وَ إِسْکَاناً لِلتَّذَلُّلِ فِي نُفُوسِهِمْ،»۲۵۲و خواری و تواضع را در جانشان بنشاند،
«وَ لِیَجْعَلْ ذلِكَ أَبْوَاباً فُتُحاً إِلَى فَضْلِهِ،»۲۵۳تا با این گونه آزمایشها ابواب فضل و رحمتش را به رویشان بگشاید،
«وَ أَسْبَاباً ذُلُلا لِعَفْوِهِ.»۲۵۴و اسباب عفو خود را به راحتی به آنان عنایت فرماید.
۱۰. الحث على إجتناب من الظلم
«فَاللهَ اللهَ فِي عَاجِلِ الْبَغْیِ،»۲۵۵خدا را خدا را، از عقوبت تجاوز در این جهان،
«وَ آجِلِ وَخَامَةِ الظُّلْمِ،»۲۵۶و نتیجه وخامت ستم در آن جهان،
«وَ سُوءِ عَاقِبَةِ الْکِبْرِ،»۲۵۷و بدی عاقبت کبر،
«فَإِنَّهَا مَصْیَدَةُ إِبْلِیسَ الْعُظْمَی،»۲۵۸که بزرگترین دام شیطان،
«وَ مَکِیدَتَهُ الْکُبْرَی،»۲۵۹و عظیم ترین مکر اوست،
«الَّتِي تُسَاوِرُ قُلُوبَ الرِّجَالِ مُسَاوَرَةَ السُّمُومِ الْقَاتِلَةِ،»۲۶۰چنان کیدی که با دلها چونان زهرهای کشنده می رزمد،
«فَمَا تُکْدِی أَبَداً،»۲۶۱شیطان هرگز از کارش عاجز نمی گردد،
«وَ لَا تُشْوِی أَحَداً،»۲۶۲و راه هلاک کسی را خطا نمی کند،
«لَا عَالِماً لِعِلْمِهِ،»۲۶۳نه دانشمند را به خاطر دانشش،
«وَ لَا مُقِلَّاً فِي طِمْرِهِ.»۲۶۴و نه تهیدست را به علت لباس کهنه اش.
۱۱. فلسفة العبادة
«وَ عَنْ ذلِكَ مَا حَرَسَ اللهُ عِبَادَهُ الْمُؤْمِنِینَ»۲۶۵خداوند بندگانش را از این همه شرور حراست فرموده،
«بِالصَّلَوَاتِ وَ الزَّکَوَاتِ،»۲۶۶با نماز و زکات،
«وَ مُجَاهَدَةِ الصِّیَامِ فِي الْأَیَّامِ الْمَفْرُوضَاتِ،»۲۶۷و زحمت در روزه گرفتن در ماه رمضان،
«تَسْکِیناً لِأَطْرَافِهِمْ،»۲۶۸تا اندامشان را از گناه آرام سازد،
«وَ تَخْشِیعاً لِأَبْصَارِهِمْ،»۲۶۹و دیدگانشان را خاشع نماید،
«وَ تَذْلِیلا لِنُفُوسِهِمْ،»۲۷۰و جانشان را خوار و فروتن گرداند،
«وَ تَخْفِیضاً لِقُلُوبِهِمْ،»۲۷۱و دلهایشان را از برتری جویی
فرود آورد،
«وَ إِذْهَاباً لِلْخُیَلَاءِ عَنْهُمْ،»۲۷۲و کبر و خودپسندی را از آنان بزداید،
«وَ لِمَا فِي ذلِكَ مِنْ تَعْفِیرِعِتَاقِ الْوُجُوهِ بِالتُّرَابِ تَوَاضُعاً،»۲۷۳زیرا ساییدن جبهه به خاک علّت تواضع،
«وَ الْتِصَاقِ کَرَائِمِ الْجَوَارِحِ بِالْأَرْضِ تَصَاغُراً،»۲۷۴و وانهادن اعضای پرارزش به روی زمینْ شکستن خود،
«وَ لُحُوقِ الْبُطُونِ بِالْمُتُونِ مِنَ الصِّیَامِ تَذَلُّلا;»۲۷۵و لاغر شدن بدن از پیِ روزه باعث خاکساری است،
«مَعَ مَا فِي الزَّکَاةِ مِنْ صَرْفِ ثَمَرَاتِ الْأَرْضِ وَ غَيْرِ ذلِكَ إِلَى أَهْلِ الْمَسْکَنَةِ وَ الْفَقْرِ.»۲۷۶و نیز در ادای زکاتْ پرداخت میوه های زمین و غیر آن به مسکینان و تهیدستان نهفته است.
«انْظُرُوا إِلَى مَا فِي هذِهِ الْأَفْعَالِ»۲۷۷آثار این عبادات را بنگرید
«مِنْ قَمْعِ نَوَاجِمِ الْفَخْرِ،»۲۷۸که چگونه جوانه های فخر را برمی کَند،
«وَ قَدْعِ طَوَالِعِ الْکِبْرِ!»۲۷۹و از نهالهای سربرآورده کبر جلوگیری می کند.
۱۲. التّعصب الممدوح و المذموم
«وَ لَقَدْ نَظَرْتُ فَمَا وَجَدْتُ أَحَداً مِنَ الْعَالَمِينَ»۲۸۰حقّاً دقت کردم احدی از جهانیان را نیافتم
«یَتَعَصَّبُ لِشَیْء مِنَ الْأَشْیَاءِ»۲۸۱که نسبت به چیزی تعصّب ورزد،
«إِلَّا عَنْ عِلَّة تَحْتَمِلُ تَمْوِیهَ الْجُهَلَاءِ،»۲۸۲مگر آنکه ظهور آن تعصّب را علّتی بود که حقیقت را بر جاهلان مشتبه کند،
«أَوْ حُجَّة تَلِیطُ بِعُقُولِ السُّفَهَاءِ غَیْرَکُمْ;»۲۸۳یا امری که به غلط به عنوان حجّت به اندیشه نفهمان چسبد،
«فَإِنَّكُمْ تَتَعَصَّبُونَ لِأَمْرٍ مَا یُعْرَفُ لَهُ سَبَبٌ وَ لَا عِلَّةٌ.»۲۸۴جز شما که تعصبتان را سبب و علّتی نیست.
«أَمَّا إِبْلِیسُ فَتَعَصَّبَ عَلَى آدَمَ لِأَصْلِهِ،»۲۸۵ابلیس به خاطر ریشه خود که از آتش بود بر آدم تعصّب ورزید،
«وَ طَعَنَ عَلَيْهِ فِي خِلْقَتِهِ،»۲۸۶و او را نسبت به خلقتش سرزنش کرد،
«فَقَالَ: « أَنَا نَارِیٌّ وَ أَنْتَ طِینِیٌّ.»»۲۸۷و گفت: «من از آتشم و تو از خاکی.»
«وَ أَمَّا الْأَغْنِیَاءُ مِنْ مُتْرَفَةِ الْأُمَمِ،»۲۸۸اما ثروتمندان نازپرورده امتها،
«فَتَعَصَّبُوا لاِثَارِ مَوَاقِعِ النِّعَمِ،»۲۸۹به نعمتهای فراوان خود تعصب به خرج دادند،
«فَـ» (قَالُوا نَحْنُ أَکْثَرُ أَمْوَالا وَ أَوْلَاداً وَ مَا نَحْنُ بِمُعَذَّبِینَ)(۵)و گفتند: «اموال و اولادمان از همه افزون تر است، و مـا را عـذابـی نخواهـد بـود.»
«فَإِنْ کَانَ لَا بُدَّ مِنَ الْعَصَبِیَّةِ»۲۹۰اگر بنا به تعصب باشد
«فَلْیَکُنْ تَعَصُّبُکُمْ لِمَکَارِمِ الْخِصَالِ،»۲۹۱باید تعصب شما برای صفات پسندیده،
«وَ مَحَامِدِ الْأَفْعَالِ،»۲۹۲و کردارهای شایسته،
«وَ مَحَاسِنِ الْأُمُورِ،»۲۹۳و امور نیکی باشد
«الَّتِي تَفَاضَلَتْ فِيهَا الُْمجَدَاءُ وَ النُّجَدَاءُ مِنْ بُیُوتَاتِ الْعَرَبِ وَ یَعَاسِیِبِ الْقَبَائِلِ;»۲۹۴که بزرگان و دلیران از خاندان های ریشه دار عرب و رؤسای قبایل به آنها برتری می طلبند:
«بِالْأَخْلَاقِ الرَّغِیبَةِ،»۲۹۵به اخلاق خوب،
«وَ الْأَحْلَامِ الْعَظِیمَةِ،»۲۹۶و اندیشه های بزرگ،
«وَ الْأَخْطَارِ الْجَلِیلَةِ،»۲۹۷و مقامات بلند،
«وَ الْآثَارِ الْمَحْمُودَةِ.»۲۹۸و آثار ستوده.
«فَتَعَصَّبُوا لِخِلَالِ الْحَمْدِ مِنَ»۲۹۹تعصب بوزرید به خصلت های باارزش که عبارت است از
«الْحِفْظِ لِلْجِوَارِ،»۳۰۰حفظ حقوق همسایه ها،
«وَ الْوَفَاءِ بِالذِّمَامِ،»۳۰۱وفای به عهد،
«وَ الطَّاعَةِ لِلْبِرِّ،»۳۰۲پیروی نیکی،
«وَ الْمَعْصِیَةِ لِلْکِبْرِ،»۳۰۳روی گرداندن از کبر،
«وَ الْأَخْذِ بِالْفَضْلِ،»۳۰۴توسل به احسان و بخشش،
«وَ الْکَفِّ عَنِ الْبَغْیِ،»۳۰۵خودداری از تجاوز،
«وَ الْإِعْظَامِ لِلْقَتْلِ،»۳۰۶مهم شمردن قتل نفس،
«وَ الْإِنْصَافِ لِلْخَلْقِ،»۳۰۷انصاف دادن به خلق خدا،
«وَ الْکَظْمِ لِلْغَیْظِ،»۳۰۸فرو خوردن خشم،
«وَ اجْتِنَابِ الْفَسَادِ فِي الْأَرْضِ.»۳۰۹و اجتناب از فساد در روی زمین.
۱۳. أسباب انتصار الشّعوب و هزيمتها
«وَ احْذَرُوا مَا نَزَلَ بِالْأُمُمِ قَبْلَکُمْ مِنَ الْمَثُلَاتِ بِسُوءِ الْأَفْعَالِ، وَ ذَمِیمِ الْأَعْمَالِ.»۳۱۰و از عذابهایی که بر اثر زشتی افعال و بدی اعمال بر امم گذشته رسید حذر نمایید،
«فَتَذَکَّرُوا فِي الْخَیْرِ وَ الشَّرِّ أَحْوَالَهُمْ،»۳۱۱نیک و بد احوالشـان را بینـدیشید،
«وَ احْذَرُوا أَنْ تَکُونُوا أَمْثَالَهُمْ.»۳۱۲و از اینکه هماننـد آنـان شـوید برکنار بمانیـد.
«فَإِذَا تَفَکَّرْتُمْ فِي تَفَاوُتِ حَالَیْهِمْ،»۳۱۳چون در تفاوت وضع امم گذشته در نیکی و بدی اعمالشان اندیشه کردید،
«فَالْزَمُوا كُلَّ أَمْر لَزِمَتِ الْعِزَّةُ بِهِ حَالَهُمْ،»(۶)۳۱۴آن کاری را اختیار نمایید که عزت آنان بدان سبب تأمین شد،
«وَ زَاحَتِ الْأَعْدَاءُ لَهُ عَنْهُمْ،»۳۱۵و دشمنانشان از عرصه حیاتشان دور شدند،
«وَ مُدَّتِ الْعَافِیَةُ بِهِ عَلَيْهِمْ،»۳۱۶و زمان سلامتیشان طولانی گشت،
«وَ انْقَادَتِ النِّعْمَةُ لَهُ مَعَهُمْ،»۳۱۷و نعمت در اختیارشان قرار گرفت،
«وَ وَصَلَتِ الْکَرَامَةُ عَلَيْهِ»۳۱۸و پیوند کرامت آنان استوار شد،
«حَبْلَهُمْ مِنَ الْإِجْتِنَابِ لِلْفُرْقَةِ،»۳۱۹به این معنی که از تفرقه اجتناب کردند،
«وَ اللُّزُومِ لِلْأُلْفَةِ،»۳۲۰و بر الفت پایداری نمودند،
«وَ التَّحَاضِّ عَلَيْهَا،»۳۲۱و یکدیگر را به آن تشویق و ترغیب کردند
«وَ التَّوَاصِی بِهَا.»۳۲۲و سفارش نمودند.
«وَ اجْتَنِبُوا كُلَّ أَمْر کَسَرَ فِقْرَتَهُمْ، وَ أَوْهَنَ مُنَّتَهُمْ;»۳۲۳و از اموری که ستون فقراتشان را درهم شکست، و قدرتشان را قرین سستی کرد دوری نمایید:
«مِنْ تَضَاغُنِ الْقُلُوبِ،»۳۲۴از کینهورزی قلوب،
«وَ تَشَاحُنِ الصُّدُورِ،»۳۲۵و عداوت سینه ها،
«وَ تَدَابُرِ النُّفُوسِ،»۳۲۶و ناموافق بودن نفوس،
«وَ تَخَاذُلِ الْأَیْدِی.»۳۲۷و دست از یاری یکدیگر کشیدن.
«وَ تَدَبَّرُوا أَحْوَالَ الْمَاضِینَ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ قَبْلَکُمْ،»۳۲۸در احوالات مؤمنین گذشته اندیشه کنید،
«كَيْفَ کَانُوا فِي حَالِ الَّتمْحِیصِ وَ الْبَلَاءِ.»۳۲۹که چگونه در حال آزمایش و امتحان بودند!
«أَلَمْ یَکُونُوا أَثْقَلَ الْخَلَائِقِ أَعْبَاءً،»۳۳۰آیا از همه خلایق مشکلاتشان بیشتر نبود؟
«وَ أَجْهَدَ الْعِبَادِ بَلَاءً،»۳۳۱آیا بیش از همه مردم در زحمت و رنج نبودند؟
«وَ أَضْیَقَ أَهْلِ الدُّنْیَا حَالاً.»۳۳۲آیا از همه مردم دنیا در تنگنای بیشتری قرار نداشتند؟
«اتَّخَذَتْهُمُ الْفَرَاعِنَةُ عَبِیداً»۳۳۳فراعنه آنان را برده خود ساختند،
«فَسَامُوهُمْ سُوءَ الْعَذَابِ،»۳۳۴و به عذاب سخت کشیدند،
«وَ جَرَّعُوهُمُ الْمُرَارَ،»۳۳۵جرعه جرعه تلخی به آنان نوشاندند،
«فَلَمْ تَبْرَحِ الْحَالُ بِ هِمْ فِي ذُلِّ الْهَلَکَةِ وَ قَهْرِ الْغَلَبَةِ،»۳۳۶پیوسته در ذلّت هلاکت، و مورد سلطه و استیلا بودند،
«لَا یَجِدُونَ حِیلَةً فِي امْتِنَاع، وَ لَا سَبِیلا إِلَى دِفَاع.»۳۳۷چاره ای برای سر باز زدن، و راهی برای دفاع نمی یافتند.
«حَتَّى إِذَا رَأَی اللهُ سُبْحانَهُ جِدَّ الصَّبْرِ مِنْهُمْ عَلَى الْأَذَی فِي مَحَبَّتِهِ، وَ الْإِحْتَِمالَ لِلْمَکْرُوهِ مِنْ خَوْفِهِ،»۳۳۸تا چون خداوند جدیّت آنان را در صبر بر آزار در راه محبّتش، و تحمّل ناراحتی ها را در مسیر بیم و خوفش از آنان دید،
«جَعَلَ لَهُمْ مِنْ مَضَایِقِ الْبَلَاءِ فَرَجاً،»۳۳۹گشایشی از تنگناهای بلا برای آنان قرار داد،
«فَأَبْدَلَهُمُ الْعِزَّ مَکَانَ الذُّلِّ، وَ الْأَمْنَ مَکَانَ الْخَوْفِ،»۳۴۰ذلّتشان را به عزّت و بیمشان را به امنیت تبدیل کرد،
«فَصَارُوا مُلُوکاً حُکّاماً، وَ أَئِمَّةً أَعْلَاماً،»۳۴۱پس سلاطینِ حکمران، و پیشوایانِ راهنما شدند،
«وَ قَدْ بَلَغَتِ الْکَرَامَةُ مِنَ اللهِ لَهُمْ»۳۴۲و کرامت خداوند درباره آنان به جایی رسید
«مَا لَمْ تَذْهَبِ الْآمَالُ إِلَيْهِ بِهِمْ.»۳۴۳که خیالش هم درباره آنان نمی رفت.
«فَانْظُرُوا كَيْفَ کَانُوا حَيْثُ»۳۴۴بنگرید چگونه بودند زمانی که
«کَانَتِ الْأَمْلَاءُ مُجْتَمِعَةً،»۳۴۵اجتماعشان متّحد،
«وَ الْأَهْوَاءُ مُؤْتَلِفَةً،»۳۴۶خواسته هایش متّفق،
«وَ الْقُلُوبُ مُعْتَدِلَةً،»۳۴۷دلها معتدل و مناسب،
«وَ الْأَیْدِی مُتَرَادِفَةً،»۳۴۸دستها پیشتیبان هم،
«وَ السُّیُوفُ مُتَنَاصِرَةً،»۳۴۹و شمشیرها مددکار یکدیگر،
«وَ الْبَصَائِرُ نَافِذَةً،»۳۵۰چشم دلشان نافذ،
«وَ الْعَزَائِمُ وَاحِدَةً.»۳۵۱و تصمیم هایشان یکی بود!
«أَلَمْ یَکُونُوا أَرْبَاباً فِي أَقْطَارِ الْأَرَضِینَ،»۳۵۲آیا با این خصال آقای سراسر زمین نبودند،
«وَ مُلُوکاً عَلَى رِقَابِ الْعَالَمِينَ!»۳۵۳و بر جهانیان حکومت نمی کردند؟
«فَانْظُرُوا إِلَى مَا صَارُوا إِلَيْهِ فِي آخِرِ أُمُورِهِمْ،»۳۵۴از طرفی به پایان کارشان نظر کنید که به کجا رسید
«حِینَ وَقَعَتِ الْفُرْقَةُ،»۳۵۵زمانی که بینشان جدایی افتاد،
«وَ تَشَتَّتَتِ الْأُلْفَةُ،»۳۵۶الفتشان به پراکندگی رسید،
«وَ اخْتَلَفَتِ الْکَلِمَةُ وَ الْأَفْئِدَةُ،»۳۵۷وحدت کلمه و دلهایشان به اختلاف مبدل شد،
«وَ تَشَعَّبُوا مُخْتَلِفِینَ،»۳۵۸دسته دسته شده،(
مفردات
نهج
البلاغه)
«وَ تَفَرَّقُوا مُتَحَارِبِینَ،»۳۵۹به جنگ با هم برخاستند،
«قَدْ خَلَعَ اللهُ عَنْهُمْ لِبَاسَ کَرَامَتِهِ،»۳۶۰خداوند لباس کرامت را از وجودشان به در آورد،
«وَ سَلَبَهُمْ غَضَارَةَ نِعْمَتِهِ،»۳۶۱و نعمت فراوانش را از آنان گرفت،
«وَ بَقِیَ قَصَصُ أَخْبَارِهِمْ فِيكُمْ عِبَراً لِلْمُعْتَبِرِینَ مِنْكُمْ.»۳۶۲و داستان زندگی آنان در بین شما به عنوان درس عبرتی برای عبرت گیرندگان شما باقی ماند.
«فَاعْتَبِرُوا بِحَالِ وَلَدِإِسْمَاعِیلَ وَ بَنِی إِسْحَاقَ وَ بَنِی إِسْرَائِیلَ (عَلَیْهُمالسّلامُ).»۳۶۳از حال اولاد اسماعیل و اسحاق و یعقوب ـ درود خدا بر آنان ـ پند گیرید،
«فَمَا أَشَدَّ اعْتِدَالَ الْأَحْوَالِ،»۳۶۴چه اندازه احوالات با هم متناسب،
«وَ أَقْرَبَ اشْتِبَاهَ الْأَمْثَالِ!»۳۶۵و چقدر داستانها به هم نزدیک است!
«تَأَمَّلُوا أَمْرَهُمْ فِي حَالَ تَشَتُّتِهِمْ وَ تَفَرُّقِهِمْ،»۳۶۶در امورشان به هنگام پراکندگی و جداییشان از یکدیگر دقت کنید،
«لَیَالِیَ کَانَتِ الْأَکَاسِرَةُ وَ الْقَیَاصِرَةُ أَرْبَاباً لَهُمْ،»۳۶۷روزگاری که کسری ها و قیصرها حاکم آنان بودند،
«یَحْتَازُونَهُمْ عَنْ رِیفِ الْآفَاقِ، وَ بَحْرِ الْعِرَاقِ، وَ خُضْرَةِ الدُّنْیَا،»۳۶۸آنها را از مرغزارها، و دریای عراق، و سرزمین های سبز و خرّم ربودند،
«إِلَى مَنَابِتِ الشَّیْحِ،»۳۶۹و به زمین هایی که گیاه دِرَمْنه
روید،
«وَ مَهَافِی الرِّیحِ،»۳۷۰و بادهای سخت وزد،
«وَ نَکَدِ الْمَعَاشِ،»۳۷۱و زندگی در آن مشکل باشد روانه نمودند.
«فَتَرَکُوهُمْ عَالَةً مَسَاکِینَ إِخْوَانَ دَبَرٍ وَ وَبَرٍ،»۳۷۲آنان را فقیر و تهیدست، و در شغل شترچرانی رها کردند،
«أَذَلَّ الْأُمَمِ دَاراً،»۳۷۳خوارترین امم از نظر خانه و مکان،
«وَ أَجْدَبَهُمْ قَرَاراً،»۳۷۴و در بی حاصل ترین سرزمین ها از نظر مسکن و مأوا ساختند،
«لَا یَأْوُونَ إِلَى جَنَاحِ دَعْوَة یَعْتَصِمُونَ بِهَا،»۳۷۵نه دعوت حقّی که به آن چنگ زنند،
«وَ لَا إِلَى ظِلِّ أُلْفَة یَعْتَمِدُونَ عَلَى عِزِّهَا.»۳۷۶نه سایه الفتی که به عزّتش تکیه نمایند.
«فَالْأَحْوَالُ مُضْطَرِبَةٌ،»۳۷۷احوالشان مضطرب،
«وَ الْأَیْدِی مُخْتَلِفَةٌ،»۳۷۸و قدرتشان پراکنده،
«وَ الْکَثْرَةُ مُتَفَرِّقَةٌ;»۳۷۹و جمعیّتشان قرین تفرقه،
«فِي بَلَاءِ أَزْلٍ،»۳۸۰گرفتار بلایی سخت،
«وَ أَطْبَاقِ جَهْلٍ!»۳۸۱و جهالتی متراکم!
«مِنْ بَنَاتِ مَوْؤُودَةٍ،»۳۸۲که نتیجه کارشان زنده به گور کردن دختران،
«وَ أَصْنَام مَعْبُودَة،»۳۸۳پرستش بتها،
«وَ أَرْحَام مَقْطُوعَة،»۳۸۴قطع رحـم،
«وَ غَارَات مَشْنُونَة.»۳۸۵و غـارت پـی در پـی یکـدیگـر بـود.
۱۴. مكتسبات البعثة النبّويّة
«فَانْظُرُوا إِلَى مَوَاقِعِ نِعَمِ اللهِ عَلَيْهِمْ حِینَ بَعَثَ إِلَيْهِمْ رَسُولا،»۳۸۶به نعمت های خداوند زمانی که پیامبر اسلام را در بین آنان برانگیخت دقت کنید،
«فَعَقَدَ بِمِلَّتِهِ طَاعَتَهُمْ،»۳۸۷که اطاعتشان را به آیین پیامبر پیوند داد،
«وَ جَمَعَ عَلَى دَعْوَتِهِ أُلْفَتَهُمْ:»۳۸۸و در سایه دعوتش ایشان را جمعیت واحد نمود،
«كَيْفَ نَشَرَتِ النِّعْمَةُ عَلَيْهِمْ جَنَاحَ کَرَامَتِهَا،»۳۸۹چگونه نعمت الهی پر و بال کرامتش را بر عرصه حیات آنان گسترد،
«وَ أَسَالَتْ لَهُمْ جَدَاوِلَ نَعِیمِهَا،»۳۹۰و نهرهای آسایش و راحتی را به سوی آنان جاری نمود،
«وَ الْتَفَّتِ الْمِلَّةُ بِهِمْ فِي عَوَائِدِ بَرَکَتِهَا؟»۳۹۱و دین خدا در میان انواع منافع و برکات خود آنان را گرد هم آورد؟
«فَأَصْبَحُوا فِي نِعْمَتِهَا غَرِقِینَ،»۳۹۲در نعمت آن غرق شدند،
«وَ فِي خُضْرَةِ عَیْشِهَا فَکِهِینَ (فاکهین).»۳۹۳و از خرّمی عیش آن دلشاد گشتند،
«قَدْ تَرَبَّعَتِ الْأُمُورُ بِهِمْ، فِي ظِلِّ سُلْطَان قَاهِر،»۳۹۴زندگی آنان در سایه حکومتی قوی استوار شد،
«وَ آوَتْهُمُ الْحَالُ إِلَى کَنَفِ عِزٍّ غَالِب،»۳۹۵و نیکویی احوالشان آنان را به عزتی پیروز رساند،
«وَ تَعَطَّفَتِ الْأُمُورُ عَلَيْهِمْ فِي ذُرَی مُلْک ثَابِت.»۳۹۶و در بلندیهای دولتی ثابت کارشان سهل و آسان شد،
«فَهُمْ حُکَّامٌ عَلَى الْعَالَمِينَ،»۳۹۷بر جهانیان حاکم شدند،
«وَ مُلُوکٌ فِي أَطْرَافِ الْأَرَضِینَ.»۳۹۸و پادشهان روی زمین گشتند،
«یَمْلِکُونَ الْأُمُورَ عَلَى مَنْ کَانَ یَمْلِکُهَا عَلَيْهِمْ،»۳۹۹مالک امور کسانی شدند که آنان قبلاً مالک امور اینان بودند،
«وَ یُمْضُونَ الْأَحْکَامَ فِيمَنْ کَانَ یُمْضِیهَا فِيهِمْ!»۴۰۰و بر آنانی فرمان راندند که در گذشته بر اینان فرمان می راندند.
«لَا تُغْمَزُ لَهُمْ قَنَاةٌ،»۴۰۱کسی قدرت درهم شکستن آنان را نداشت،
«وَ لَا تُقْرَعُ لَهُمْ صَفَاةٌ!»۴۰۲و در مبارزه علیه ایشان به خود جرأت نمی داد.
۱۵. علل ذمّ الكوفيّين
«أَلَا وَ إِنَّكُمْ قَدْ نَفَضْتُمْ أَیْدِیَکُمْ مِنْ حَبْلِ الطَّاعَةِ،»۴۰۳بدانید که شما دست از رشته طاعت برداشتید،
«وَ ثَلَمْتُمْ حِصْنَ اللهِ الْمَضْرُوبَ عَلَيْكُمْ، بِأَحْکَامِ الْجَاهِلِیَّةِ.»۴۰۴و با زنده کردن احکام جاهلی در حصن محکم حق که به اطراف شما کشیده شده بود رخنه ایجاد نمودید،
«فَإِنَّ اللهَ سُبْحانَهُ قَدِ امْتَنَّ عَلَى جَمَاعَةِ هذِهِ الْأُمَّةِ فِيَما عَقَدَ بَیْنَهُمْ مِنْ حَبْلِ هذِهِ الْأُلْفَةِ الَّتِي یَنْتَقِلُونَ فِي ظِلِّهَا، وَ یَأْوُونَ إِلَى کَنَفِهَا، بِنِعْمَة»۴۰۵و خداوند پاک بر این امت با پیوند الفتی که میان آنان برقرار کرد تا در سایه اش زندگی کنند و در حمایتش مأوی گیرند، به نعمتی منّت نهاد که
«لَا یَعْرِفُ أَحَدٌ مِنَ الْمَخْلُوقِینَ لَهَا قِیمَةً،»۴۰۶ارزش آن را احدی از آفریدگان نمی داند،
«لِأَنَّهَا أَرْجَحُ مِنْ كُلِّ ثَمَن،»۴۰۷زیرا بهای الفت با یکدیگر از هر بهایی بالاتر،
«وَ أَجَلُّ مِنْ كُلِّ خَطَر.»۴۰۸و از هر عظمتی عظیم تر است.
«وَ اعْلَمُوا أَنَّكُمْ صِرْتُمْ بَعْدَ الْهِجْرَةِ أَعْرَاباً،»۴۰۹و بدانید که شما پس از دینداری بی دین شدید،
«وَ بَعْدَ الْمُوَالَاةِ أَحْزَاباً،»۴۱۰و بعد از الفت و برادری حزب حزب گشتید،
«مَا تَتَعَلُّقُونَ مِنَ الْإِسْلَامِ إِلَّا بِاسْمِهِ،»۴۱۱تعلّقی به اسلام جز به نام آن ندارید،
«وَ لَا تَعْرِفُونَ مِنَ الْإِیمَانِ إِلَّا رَسْمَهُ.»۴۱۲و از ایمان جز نشان آن را نمی دانید.
«تَقُولُونَ: النَّارَ وَ لَا الْعَارَ!»۴۱۳می گویید به دوزخ می رویم ولی ننگ را نمی پذیریم!
«كَأَنَّكُمْ تُرِیدُونَ أَنْ تُکْفِئُوا الْإِسْلَامَ عَلَى وَجْهِهِ،»۴۱۴گویی قصد دارید اسلام را وارونه کنید،
«انْتِهَاکاً لِحَرِیمِهِ،»۴۱۵با هتک حرمت حریم حق،
«وَ نَقْضاً لِمِیثَاقِهِ الَّذِي وَضَعَهُ اللهُ لَكُمْ حَرَماً فِي أَرْضِهِ، وَ أَمْناً بَیْنَ خَلْقِهِ.»۴۱۶و شکستن پیمانی که خداوند آن را در زمین خود پناهگاه شما، و منطقه امن برای آفریدگانش قرار داده است!
«وَ إِنَّكُمْ إِنْ لَجَأْتُمْ إِلَى غَیْرِهِ»۴۱۷اگر به غیر اسلام پناهی بگیرید
«حَارَبَکُمْ أَهْلُ الْکُفْرِ.»۴۱۸اهل کفر به جنگ شما برمی خیزند،
«ثُمَّ لَا جَبْرَائِیلُ وَ لَا مِیکَائِیلُ وَ لَا مُهَاجِرُونَ وَ لَا أَنْصَارٌ یَنْصُرُونَکُمْ»۴۱۹آن وقت جبرئیل و میکائیل و مهاجر و انصار در میان نیستند که شما را یاری کنند،
«إِلَّا الْمُقَارَعَةَ بِالسَّیْفِ،»۴۲۰جز شمشیر زدن بر یکدیگر چیزی به جای نماند
«حَتَّى یَحْکُمَ اللهُ بَیْنَکُمْ.»۴۲۱تا خـداونـد بین شما حکـم کنـد.
«وَ إِنَّ عِنْدَكُمُ الْأَمْثَالَ مِنْ بَأْسِ اللهِ وَ قَوارِعِهِ، وَ أَیَّامِهِ وَ وَقَائِعِهِ،»۴۲۲امثال و داستانهایی از عذاب خدا و کیفرهای کوبنده و روزگار بلا و حوادث سخت که کیفر گناهان گذشتگان بود در اختیار شماست.
«فَلَا تَسْتَبْطِئُوا وَعِیدَهُ جَهْلا بِأَخْذِهِ، وَ تَهَاوُناً بِبَطْشِهِ، وَ یَأْساً مِنْ بَأْسِهِ.»۴۲۳فرا رسیدن عذابش را به بهانه جهل به مؤاخذه او و یا سهل انگاری نسبت به خشمش، یا ایمنی از کیفرش دیر مپندارید،
«فَإِنَّ اللهَ سُبْحانَهُ لَمْ یَلْعَنِ الْقَرْنَ الْمَاضِیَ بَیْنَ أَیْدِیکُمْ»۴۲۴زیرا خداوند پاک، گذشتگان را از رحمتش دور نکرد
«إِلَّا لِتَرْکِهِمُ الْأَمْرَ بِالْمَعْرُوفِ وَ النَّهْیَ عَنِ الْمُنْکَرِ.»۴۲۵مگر به خاطر ترک امر به معروف و نهی از منکر.
«فَلَعَنَ اللهُ السُّفَهَاءَ لِرُکُوبِ الْمَعَاصِی وَ الْحُلَمَاءَ (الحکماء) لِتَرْکِ التَّنَاهِی!»۴۲۶آری پروردگار جاهلان را به خاطر ارتکاب گناه، و عاقلان را به علّت ترک نهی از منکر از رحمت خود دور نمود.
«أَلَا وَ قَدْ قَطَعْتُمْ قَیْدَ الْإِسْلَامِ،»۴۲۷بدانیدکه شما رشته اسلام را ازگردن جان برداشتید،
«وَ عَطَّلْتُمْ حُدُودَهُ،»۴۲۸حدود آن را واگذاشتید،
«وَ أَمَتُّمْ أَحْکَامَهُ.»۴۲۹و احکامش رامیراندید.
۱۶. ثبات الامام في جهاد المنحرفين
«أَلَا وَ قَدْ أَمَرَنِیَ اللهُ بِقِتَالِ أَهْلِ الْبَغْیِ وَ النَّکْثِ وَ الْفَسَادِ فِي الْأَرْضِ،»۴۳۰معلومتان باد که خداوند مرا به جنگ با ستم پیشگان و پیمان شکنان و آنان که در زمین اهل فسادند امر فرموده.
«فَأَمَّا النَّاکِثُونَ فَقَدْ قَاتَلْتُ،»۴۳۱بر این اساس با پیمان شکنان جنگیدم،
«وَ أَمَّا الْقَاسِطُونَ فَقَدْ جَاهَدْتُ،»۴۳۲و با متجاوزان به نبرد برخاستم،
«وَ أَمَّا الْمَارِقَةُ فَقَدْ دَوَّخْتُ،»۴۳۳و بیرون شدگان از مدار دین را خوار و زبون ساختم،
«وَ أَمَّا شَیْطَانُ الرَّدْهَةِ فَقَدْ کُفِیتُهُ بِصَعْقَة سُمِعَتْ لَهَا وَجْبَةُ قَلْبِهِ وَ رَجَّةُ صَدْرِهِ،»۴۳۴و اما شیطان رَدْهَه (رئیس خوارج) با فریاد وحشتی که از پی آن بانگِ تپش دل و لرزه سینه او را شنیدم کارش تمام شد،
«وَ بَقِیَتْ بَقِيَّةٌ مِنْ أَهْلِ الْبَغْیِ.»۴۳۵و تعدادی اندک از ستمکاران باقی مانده اند،
«وَ لَئِنْ أَذِنَ اللهُ فِي الْکَرَّةِ عَلَيْهِمْ لَاَدِیلَنَّ مِنْهُمْ»۴۳۶اگر خداوند مرا اجازت دهد که دوباره برای جنگ به جانب ایشان حرکت نمایم نابودشان می کنم
«إِلَّا مَا یَتَشَذَّرُ فِي أَطْرَافِ الْأَرْضِ تَشَذُّراً!»(۷)۴۳۷جز گروهی اندک که این طرف و آن طرف پراکنده می شوند و از دسترس خارج می گردند.
۱۷. شجاعة الامام (عليهالسلام) و فضائله
«أَنَا وَضَعْتُ فِي الصِّغَرِ بِکَلَاکِلِ الْعَرَبِ،»۴۳۸من در خردسالی سرکشان عرب را به زمین رساندم،
«وَ کَسَرْتُ نَوَاجِمَ قُرُونِ رَبِیعَةَ وَ مُضَرَ.»۴۳۹و شاخ قدرت دو قبیله ربیعه و مُضَر را شکستم.
«وَ قَدْ عَلِمْتُمْ مَوْضِعِی مِنْ رَسُولِ اللهِ (صَلَّىاللّهُعَلَيْهِوَآلِهِوَسَلَّمَ) بِالْقَرَابَةِ الْقَرِیبَةِ، وَ الْمَنْزِلَةِ الْخَصِیصَةِ.»۴۴۰شما موقعیت مرا نسبت به رسول خدا (صلىاللهعليهوآله) به خاطر خویشی نزدیک و منزلت مخصوص می دانید،
«وَضَعَنِی فِي حِجْرِهِ وَ أَنَا وَلیدٌ»(۸)۴۴۱وقتی کودک بودم مرا در دامن می نشاند،
«یَضُمُّنِی إِلَى صَدْرِهِ،»۴۴۲در آغوشش می فشرد،
«وَ یَکْنُفُنِی فِي فِرَاشِهِ،»۴۴۳در فراشش جای می داد،
«وَ یُمِسُّنِی جَسَدَهُ،»۴۴۴تنش را به تنم می سایید،
«وَ یُشِمُّنِی عَرْفَهُ.»۴۴۵و بوی خوشش را به من می بویانید،
«وَ کَانَ یَمْضَغُ الشَّیْءَ ثُمَّ یُلْقِمُنِیهِ،»۴۴۶غذا را جویده در دهانم قرار می داد.
«وَ مَا وَجَدَ لِي کَذْبَةً فِي قَوْل، وَ لَا خَطْلَةً فِي فِعْل.»۴۴۷هرگز دروغی در گفتار، و اشتباهی در عمل از من ندید.
«وَ لَقَدْ قَرَنَ اللهُ بِهِ (صَلَّىاللّهُعَلَيْهِوَآلِهِوَسَلَّمَ) مِنْ لَدُنْ»۴۴۸از وقتی رسول خدا (صلىاللهعليهوآله) را از شیر گرفتند
«أَنْ کَانَ فَطِیماً أَعْظَمَ مَلَک مِنْ مَلَائِکَتِهِ،»۴۴۹خداوند بزرگترین فرشته از فرشتگانش را مأمور وی نمود،
«یَسْلُکُ بِهِ طَرِیقَ الْمَکَارِمِ، وَ مَحَاسِنَ أَخْلَاقِ الْعَالَمِ، لَیْلَهُ وَ نَهَارَهُ.»۴۵۰تا شبانه روز او را در مسیر کرامت و محاسن اخلاق جهان سوق دهد.
«وَ لَقَدْ کُنْتُ أَتَّبِعُهُ اتِّبَاعَ الْفَصِیلِ أَثَرَ أُمِّهِ،»۴۵۱من همانند طفلی که به دنبال مادرش می
رود دنبال او می رفتم،
«یَرْفَعُ لِي فِي كُلِّ یَوْم مِنْ أَخْلَاقِهِ عَلَماً،»۴۵۲هر روز برای من از اخلاق پاک خود نشانه ای برپا می کرد،
«وَ یَأْمُرُنِی بِالْإِقْتِدَاءِ بِهِ.»۴۵۳و مرا به پیروی از آن فرمان می داد.
«وَ لَقَدْ کَانَ یُجَاوِرُ فِي كُلِّ سَنَة بِحِرَاءَ»۴۵۴هر سال در حراء مجاورت می نمود،
«فَأَرَاهُ،»۴۵۵تنها من او را می دیدم
«وَ لَا یَرَاهُ غَیْرِی.»۴۵۶و غیر من کسی وی را مشاهده نمی کرد.
«وَ لَمْ یَجْمَعْ بَیْتٌ وَاحِدٌ يَوْمَئِذ فِي الْإِسْلَامِ غَیْرَ رَسُولِ اللهِ (صَلَّىاللّهُعَلَيْهِوَآلِهِوَسَلَّمَ) وَ خَدِیجَةَ»۴۵۷آن زمان در خانه ای جز خانه ای که رسول حق (صلىاللهعليهوآله) و خدیجه در آن بودند اسلام وارد نشده بود
«وَ أَنَا ثَالِثُهُمَا.»۴۵۸و من سومی آنان بودم.
«أَرَی نُورَ الْوَحْیِ وَ الرِّسَالَةِ،»۴۵۹نور وحی و رسالت را می دیدم،
«وَ أَشُمُّ رِیحَ النُّبُوَّةِ.»۴۶۰و بوی نبوت را استشمام می کردم.
«وَ لَقَدْ سَمِعْتُ رَنَّةَ الشَّیْطَانِ حِینَ نَزَلَ الْوَحْیُ عَلَيْهِ (صَلَّىاللّهُعَلَيْهِوَآلِهِوَسَلَّمَ)»۴۶۱به هنگام نزول وحی بر ایشان (صلىاللهعليهوآله) صدای ناله شیطان را شنیدم،
«فَقُلْتُ: «يَا رَسُولَ اللهِ مَا هذِهِ الرَّنَّةُ؟»»۴۶۲عرضه داشتم: «یا رسول اللّه، این صدای ناله چیست؟»
«فَقَالَ: «هذَا الشَّیْطَانُ»۴۶۳فرمود: «این ناله شیطان است
«قَدْ أَیِسَ مِنْ عِبَادَتِهِ.»۴۶۴که وی را از پرستش شدن یأس و ناامیدی دست داده.
«إِنَّكَ تَسْمَعُ مَا أَسْمَعُ،»۴۶۵تو آنچه را می شنوم می شنوی،
«وَ تَرَی مَا أَرَی،»۴۶۶و آنچه را می بینم می بینی،
«إِلَّا أَنَّكَ لَسْتَ بِنَبِیٍّ،»۴۶۷جز اینکه پیامبـر نیسـتی،
«وَلكِنَّكَ لَوَزِیرٌ وَ إِنَّكَ لَعَلَى خَیْر.»»۴۶۸ولی وزیـر مـن و بـر طریـق خیـر هستی.»
۱۸. عداوة قريش و غرورها
«وَ لَقَدْ کُنْتُ مَعَهُ (صَلَّىاللّهُعَلَيْهِوَآلِهِوَسَلَّمَ) لَمَّا أَتَاهُ الْمَلَأَ مِنْ قُرَیْش،»۴۶۹من همراه رسول خدا (صلىاللهعليهوآله) بودم که دسته ای از بزرگان قریش نزد او آمدند،
«فَقَالُوا لَهُ: يَا مُحَمَّدُ، إِنَّكَ قَدِ ادَّعَیْتَ عَظِیماً»۴۷۰و گفتند: ای محمّد، تو مسأله عظیمی را ادعا می کنی
«لَمْ یَدَّعِهِ آبَاؤُکَ وَ لَا أَحَدٌ مِنْ بَیْتِکَ،»۴۷۱که پدرانت و احدی از خاندانت آن را ادعا نکردند،
«وَ نَحْنُ نَسْأَلُکَ أَمْراً إِنْ أَنْتَ أَجَبْتَنَا إِلَيْهِ وَ أَرَیْتَنَاهُ،»۴۷۲ما کاری از تو می خواهیم که اگر آن را بپذیری و به ما بنمایانی،
«عَلِمْنَا أَنَّكَ نَبِیٌّ وَ رَسُولٌ،»۴۷۳می دانیم که تو پیامبر و فرستاده خدایی،
«وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ عَلِمْنَا أَنَّكَ سَاحِرٌ کَذَّابٌ.»۴۷۴وگرنه به این نتیجه می رسیم که جادوگر و دروغگویی!
«فَقَالَ (صَلَّىاللّهُعَلَيْهِوَآلِهِوَسَلَّمَ) : «وَ مَا تَسْأَلُونَ؟»»۴۷۵آن حضرت (صلىاللهعليهوآله) فرمود: «چه می خواهید؟»
«قَالُوا: تَدْعُو لَنَا هذِهِ الشَّجَرَةَ»۴۷۶گفتند: این درخت را به خاطر ما صدا کن
«حَتَّى تَنْقَلِعَ بِعُرُوقِهَا»۴۷۷که از ریشه درآید
«وَ تَقِفَ بَیْنَ یَدَیْکَ.»۴۷۸و جلو آمده در برابرت بایستد.
«فَقَالَ (صَلَّىاللّهُعَلَيْهِوَآلِهِوَسَلَّمَ):»۴۷۹پیامبر (صلىاللهعليهوآله) فرمود:
««إِنَّ اللهَ عَلَى كُلِّ شَیْء قَدِیرٌ،»۴۸۰«خداوند بر هر کاری تواناست،
«فَإِنْ فَعَلَ اللهُ لَكُمْ ذلِكَ،»۴۸۱اگر خداوند این برنامه را برایتان انجام دهد
«أَ تُؤْمِنُونَ وَ تَشْهَدُونَ بِالْحَقِّ؟»»۴۸۲ایمان می آورید و به حق شهادت می دهید؟»
«قَالُوا: نَعَمْ.»۴۸۳گفتند: آری.
«قَالَ: «فَإِنِّي سَأُرِیکُمْ مَا تَطْلُبُونَ،»۴۸۴فرمود: «آنچه را می خواهید به شما نشان می دهم،
«وَ إِنِّي لّأَعْلَمُ أَنَّكُمْ لَا تَفِیئُونَ إِلَى خَیْر،»۴۸۵ولی می دانم که به خیر و نیکویی بازنمی گردید،
«وَ إِنَّ فِيكُمْ مَنْ یُطْرَحُ فِي الْقَلِیبِ،»۴۸۶ر میان شما کسی است که به چاه افکنده می شود (در جنگ بدر)
«وَ مَنْ یُحَزِّبُ الْأَحْزَابَ»»۴۸۷و نیز کسی است که احزاب را فراهم خواهد آورد.»
«ثُمَّ قَالَ (صَلَّىاللّهُعَلَيْهِوَآلِهِوَسَلَّمَ):»۴۸۸سپس آن حضرت (صلىاللهعليهوآله) فرمود:
««يَا أَيَّتُهَا الشَّجَرَةُ إِنْ کُنْتِ تُؤْمِنِینَ بِاللهِ وَ الْیَوْمِ الآخِرِ،»۴۸۹ای درخت، اگر به خدا و قیامت ایمان داری،
«وَ تَعْلَمِینَ أَنِّي رَسُولُ الله،»۴۹۰و آگاهی که من فرستاده خداوندم،
«فَانْقَلِعِی بِعُرُوقِکِ حَتَّى تَقِفِی بَیْنَ یَدَیَّ بِإِذْنِ اللهِ»»۴۹۱با ریشه از جای بیرون آی تا به اذن خدا در برابر من بایستی.»
«فَوَ الَّذِي بَعَثَهُ بِالْحَقِّ»۴۹۲قسم به خدایی که او را به راستی برانگخیت
«لَانْقَلَعَتْ بِعُرُوقِهَا،»۴۹۳درخت همراه ریشه هایش از زمین برآمد،
«وَ جَاءَتْ وَ لَهَا دَوِیٌّ شَدِیدٌ، وَ قَصْفٌ کَقَصْفِ أَجْنِحَةِ الطَّیْرِ;»۴۹۴و در حالی که آوازی شدید و صدایی چون صدای بال پرندگان داشت آمد
«حَتَّى وَقَفَتْ بَیْنَ یَدَیْ رَسُولِ اللهِ (صَلَّىاللّهُعَلَيْهِوَآلِهِوَسَلَّمَ) مُرَفْرِفَةً،»۴۹۵تا آنکه چون مرغی بال گشاده در برابر پیامبر (صلىاللهعليهوآله) ایستاد،
«وَ أَلْقَتْ بِغُصْنِهَا الْأَعْلَی عَلَى رَسُولِ اللهِ (صَلَّىاللّهُعَلَيْهِوَآلِهِوَسَلَّمَ) و بِبَعْضِ أغْصَانِهَا عَلى مَنْکِبی»۴۹۶و شاخه های بلند خود را بر پیامبر (صلىاللهعليهوآله) و بعضی از شاخه هایش را به روی دوش من گستراند
«وَ کُنْتُ عَنْ یَمَینِهِ (صَلَّىاللّهُعَلَيْهِوَآلِهِوَسَلَّمَ)،»۴۹۷و من در جانب راست رسول خدا (صلىاللهعليهوآله) بودم.
«فَلَمَّا نَظَرَ الْقَوْمُ إِلَى ذلِكَ،»۴۹۸چون قریش این واقعه را دیدند،
«قَالُوا ـ عُلُوّاً وَ اسْتِکْبَاراً ـ :»۴۹۹از باب برتری جویی و گردنکشی فریاد زدند:
«فَمُرْهَا فَلْیَأْتِکَ نِصْفُهَا»۵۰۰بگو نصف درخت نزد تو آید
«وَ یَبْقَی نِصْفُهَا.»۵۰۱و نصف دیگر بر جایش بماند.
«فَأَمَرَهَا بِذلِكَ،»۵۰۲رسول خدا فرمان داد
«فَأَقْبَلَ إِلَيْهِ نِصْفُهَا کَأَعْجَبِ إِقْبَال وَ أَشَدِّهِ دَوِیّاً،»۵۰۳نیمی از آن با حالتی شگفت آور و صدای سخت تری به حضرت روی آورد
«فَکَادَتْ تَلْتَفُّ بِرَسُولِ اللهِ (صَلَّیاللّهُعَلَیْهِوَآلِهِوَسَلَّمَ).»۵۰۴که نزدیک بود به رسول خدا (صلىاللهعليهوآله) بپیچد.
«فَقَالُوا ـ کُفْراً وَ عُتُوّاً ـ :»۵۰۵پس از آن از روی کفر و سرکشی گفتند:
«فَمُرْ هذَا النِّصْفَ فَلْیَرْجِعْ إِلَى نِصْفِهِ كَمَا کَانَ،»۵۰۶بگو این نصفه درخت پیش نصفه دیگرش بازگردد.
«فَأَمَرَهُ (صَلَّىاللّهُعَلَيْهِوَآلِهِوَسَلَّمَ) فَرَجَعَ.»۵۰۷حضرت رسول (صلىاللهعليهوآله) امر فرمود پس درخت بازگشت.
«فَقُلْتُ أَنَا: لَا إِلهَ إِلَّا اللهُ;»۵۰۸من فریاد زدم: لا اله الاّ اللّه،
«إِنِّي أَوَّلُ مُؤْمِن بِكَ يَا رَسُولَ اللهِ،»۵۰۹ای رسول خدا، من اولین کسی هستم که به تو ایمان آوردم،
«وَ أَوَّلُ مَنْ أَقَرَّ»۵۱۰و نخستین کسی که اعتراف کرد
«بِأَنَّ الشَّجَرَةَ فَعَلَتْ مَا فَعَلَتْ بِأَمْرِ اللهِ تَعَالی»۵۱۱که درخت آنچه را دستور دادی به فرمان خدا انجام داد
«تَصْدِیقاً بِنُبُوَّتِکَ،»۵۱۲تا به پیامبریت شهادت دهد
«وَ إِجْلَالاً لِکَلِمَتِکَ.»۵۱۳و سخنت را بزرگ شمارد.
«فَقَالَ الْقَوْمُ كُلُّهُمْ:»۵۱۴ولی همه آنان گفتند:
«بَلْ سَاحِرٌ کَذَّابٌ،»۵۱۵بلکه ساحری است دروغگو،
«عَجِیبُ السِّحْرِ خَفِیفٌ فِيهِ،»۵۱۶و جادوگری است عجیب جادو و تردست!
«وَ هَلْ یُصِدِّقُکَ فِي أَمْرِکَ إِلَّا مِثْلُ هذَا! (یَعْنُونَنِی)»۵۱۷آیا رسالتت را جز امثال این تصدیق می کند؟ (منظورشان من بودم.)
۱۹. نموذج المؤمن الكامل
«وَ إِنِّي لَمِنْ قَوْم لَا تَأْخُذُهُمْ فِي اللهِ لَوْمَةُ لَائِم،»۵۱۸من از کسانی هستم که در راه خدا از ملامت ملامت کنندگان باک ندارند،
«سِیَماهُمْ سِیَما الصِّدِّیقِینَ،»۵۱۹از کسانی هستم که چهره آنان چهره صدّیقان،
«وَ کَلَامُهُمْ کَلَامُ الْأَبْرَارِ،»۵۲۰و سخنشان سخن نیکان است،
«عُمَّارُ اللَّیْلِ»۵۲۱شب زنده دارانند
«وَ مَنَارُ النَّهَارِ.»۵۲۲و نشانه های روز روشن،
«مُتَمَسِّکُونَ بِحَبْلِ الْقُرْآنِ;»۵۲۳تمسک به ریسمان قرآن دارند،
«یُحْیُونَ سُنَنَ اللهِ وَ سُنَنَ رَسُولِهِ;»۵۲۴سنّت خدا و رسولش را زنده می کنند،
«لَا یَسْتَکْبِرُونَ وَ لَا یَعْلُونَ،»۵۲۵استکبار و برتری جویی ندارند،
«وَ لَا یَغُلُّونَ وَ لَا یُفْسِدُونَ.»۵۲۶و خیانت و فساد در کارشان نیست،
«قُلُوبُهُمْ فِي الْجِنَانِ،»۵۲۷دلهایشان در بهشت،
«وَ أَجْسَادُهُمْ فِي الْعَمَلِ!»۵۲۸و بدنهایشان در عبـادت خـداوند است.
(۱)
ص/سوره۳۸، آیات۷۱-۷۴. (۲)
حجر/سوره۱۵، آیه۳۹. (۳)
مؤمنون/سوره۲۳، آیات۵۵-۵۶. (۴) در بعضی نسخ
«لَخَفَّفَ ذلِكَ مُصَارَعَةَ الشَّکِّ...» آمده است.
(۵)
سبأ/سوره۳۴، آیه۳۵. (۶) در بعضی نسخ
«... لَزِمَتِ الْعِزَّةُ بِهِ شَأْنَهُمْ،» آمده است.
(۷) در بعضی نسخ
«... فِي أَطْرَافِ الْبِلَادِ ...» آمده است.
(۸) در بعضی نسخ
«... وَ أَنَا وَلَدٌ» آمده است.