• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

نامه ۵۳ نهج البلاغه

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



گزارش خطا
برای مشاهده معنا و شرح هر کلمه، بر روی آن کلیک کنید.



سياسي ، اخلاقي ، اقتصادي ، عسكري ، عبادي


وَ مِنْ كِتاب لَهُ (عَلَيْهِ‌السَّلامُ)
از نامه های‌ آن حضرت است

كَتَبَهُ لِلاَْشْتَرِ النَّخَعِىِّ (رَحِمَهُ‌اللّهُ) لَمّا وَلاّهُ عَلى مِصْرَ وَ اَعْمالِها. حينَ اضْطَرَبَ اَمْرُ اَميرِها مُحَمَّدِ بْنِ اَبى بَكْر. وَ هُوَ اَطْوَلُ عَهْد كَتَبَهُ وَ اَجْمَعُهُ لِلْمَحاسِنِ.
برای‌ مالک اشتر نَخَعی‌ (رحمه اللّه) زمانی‌ که او را به امارت مصر و مناطق تابعه آن انتخاب نمود. و این برنامه به وقتی‌ بود که کار حاکم مصر محمد بن ابوبکر در آشفتگی‌ قرار داشت. این عهدنامه طولانی‌ ترین عهدنامه و از جهت دربرداشتن خوبیها جامع ترین آنهاست.

(بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ)۱
به نام خدا که رحمتش بی‌اندازه است و مهربانی‌اش همیشگی



«هذَا مَا أَمَرَ بِهِ عَبْدُ اللهِ عَلِيٌّ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ، مَالِكَ بْنِ الْحَارِثِ الاَْشْتَرَ فِي عَهْدِهِ إِلَيْهِ، حِينَ وَلاَّهُ مِصْرَ:»۲
این فرمانی‌ است که بنده خدا امیرالمؤمنین در پیمانش به مالک بن حارث اشتر زمانی‌ که او را به فرمانروایی‌ مصر برگزید دستور داد،



«جِبَايَةَ خَرَاجِهَا،»۳
تا مالیاتهای‌ آن را جمع کند،



«وَ جِهَادَ عَدُوِّهَا،»۴
و با دشمنش جهاد نماید،



«وَ اسْتِصْلاَحَ أَهْلِهَا،»۵
و به اصلاح اهلش برخیزد،



«وَ عِمَارَةَ بِلاَدِهَا.»۶
و شهرهایش را آباد سازد.

۱. ضرورة بناءِ الذات

«أَمَرَهُ بِتَقْوَى اللهِ،»۷
او را فرمان می‌ دهد به تقوای‌ الهی‌،



«وَ إِيثَارِ طَاعَتِهِ،»۸
و مقدم داشتن طاعت خدا،



«وَ اتِّبَاعِ مَا أَمَرَ بِهِ فِي كِتَابِهِ: مِنْ فَرَائِضِهِ وَ سُنَنِه،»۹
و پیروی‌ آنچه را که خداوند در کتابش از واجبات و سنّت های‌ خود امر فرموده،



«الَّتِي لاَ يَسْعَدُ أَحَدٌ إِلاَّ بِاتِّبَاعِهَا،»۱۰
که کسی‌ جز به پیروی‌ آنها خوشبخت نمی‌ شود،



«وَ لاَ يشْقَى إِلاَّ مَعَ جُحُودِهَا وَ إِضَاعَتِهَا،»۱۱
و جز به انکار و ضایع نمودن آنها بدبخت نمی‌ گردد;



«وَ أَنْ يَنْصُرَ اللهَ سُبْحانَهُ بِقَلْبِهِ وَ يَدِهِ وَ لِسَانِهِ;»۱۲
و دیگر آنکه خداوند سبحان را به قلب و دست و زبانش یاری‌ کند،



«فَإِنَّهُ جَلَّ اسْمُهُ، قَدْ تَكَفَّلَ بِنَصْرِ مَنْ نَصَرَهُ، وَ إِعْزَازِ مَنْ أَعَزَّهُ.»۱۳
زیرا خداوند یاری‌ِ یاری‌ کننده خود، و عزّت آن کس را که او را عزیز بدارد ضامن شده.



«وَ أَمَرَهُ أَنْ يَكْسِرَ نَفْسَهُ مِنَ الشَّهَوَاتِ،»۱۴
او را دستور می‌ دهد که نفس را به وقت خواسته های‌ نابجا درهم شکند،



«وَ يَزَعَهَا عِنْدَ الْجَمَحَاتِ،»۱۵
و آن را به هنگام سرکشی‌ ها بازدارد،



«فَإِنَّ النَّفْسَ أَمَّارَةٌ بِالسُّوءِ،»۱۶
که نفس امرکننده به بدی‌ است



«إِلاَّ مَا رَحِمَ اللهُ.»۱۷
مگر خداوند رحم نماید.



«ثُمَّ اعْلَمْ يَا مَالِكُ،»۱۸
ای‌ مالک، آگاه باش



«أَنِّي قَدْ وَجَّهْتُكَ إِلَى بِلاَد قَدْ جَرَتْ عَلَيْهَا دُوَلٌ قَبْلَكَ، مِنْ عَدْل وَ جَوْر،»۱۹
که تو را به شهرهایی‌ روانه کردم که پیش از تو فرمانروایانی‌ در آن به عدالت و ستم حکومت کردند،



«وَ أَنَّ النَّاسَ يَنْظُرُونَ مِنْ أُمُورِكَ فِي مِثْلِ مَا كُنْتَ تَنْظُرُ فِيهِ مِنْ أُمُورِ الْوُلاَةِ قَبْلَكَ،»۲۰
و مردم به وضع تو به همان صورت می‌ نگرند که تو به حاکمان پیش از خود می‌ نگریسته ای‌،



«وَ يَقُولُونَ فِيكَ مَا كُنْتَ تَقُولُ فِيهِمْ،»۲۱
و همان را در حق تو می‌ گویند که تو درباره حاکمان گذشته مصر می‌ گفته ای‌;



«وَ إِنَّمَا يُسْتَدَلُّ عَلَى الصَّالِحِينَ بِمَا يُجْرِي اللهُ لَهُمْ عَلَى أَلْسُنِ عِبَادِهِ.»۲۲
شایستگان را به ذکر خیری‌ که خداوند بر زبان بندگانش جاری‌ می‌ کند می‌ توان شناخت.



«فَلْيَكُنْ أَحَبَّ الذَّخَائِرِ إِلَيْكَ ذَخِيرَةُ الْعَمِلِ الصَّالِحِ،»۲۳
پس باید محبوبترین اندوخته ها در نزد تو عمل صالح باشد.



«فَامْلِكْ هَوَاكَ،»۲۴
بنابراین بر هواهایت مسلط باش،



«وَ شُحَّ بِنَفْسِكَ عَمَّالاَ يَحِلُّ لَكَ،»۲۵
نسبت به خود از آنچه بر تو حلال نیست بخل بورز،



«فَإِنَّ الشُّحَّ بِالنَّفْسِ (الأنفس) الاِْنْصَافُ مِنْهَا فَيَما أَحَبَّتْ أَوْ كَرِهَتْ.»۲۶
زیرا بخل به خود انصاف دادن از خود است در رابطه با آنچه محبوب یا منفور انسان است.

۲. اخلاقية القيادة

«وَ أَشْعِرْ قَلْبَكَ الرَّحْمَةَ لِلرَّعِيَّةِ، وَ الَْمحَبَّةَ لَهُمْ، وَ اللُّطْفَ بِهِمْ،»۲۷
مهربانی‌ و محبت و لطف به رعیت را شعار قلب خود قرار ده،



«وَ لاَ تَكُونَنَّ عَلَيْهِمْ سَبُعاً ضَارِياً (ضارباً) تَغْتَنِمُ أَكْلَهُمْ،»۲۸
بر رعیت همچون حیوان درنده مباش که خوردن آنان را غنیمت دانی‌،



«فَإِنَّهُمْ صِنْفَانِ:»۲۹
که رعیت بر دو گروهند:



«إِمَّا أَخٌ لَكَ فِي الدِّينِ،»۳۰
یا برادر دینی‌ توانَد،



«أَوْ نَظِيرٌ لَكَ فِي الْخَلْقِ،»۳۱
یا انسانهایی‌ مانند تو،



«يَفْرُطُ مِنْهُمُ الزَّلَلُ،»۳۲
که خطاهایی‌ از آنان سر می‌ زند،



«وَ تَعْرِضُ لَهُمُ الْعِلَلُ،»۳۳
علل گناهی‌ بر آنان عارض می‌ شود،



«وَ يُؤْتَى عَلَى أَيْدِيهِمْ فِي الْعَمْدِ وَ الْخَطَأِ،»۳۴
و گناهانی‌ از آنان به عمد یا اشتباه بروز می‌ کند،



«فَأَعْطِهِمْ مِنْ عَفْوِكَ وَ صَفْحِكَ مِثْلَ الَّذِي تُحِبُّ وَ تَرْضَى أَنْ يُعْطِيَكَ اللهُ مِنْ عَفْوِهِ وَ صَفْحِهِ.»۳۵
پس همان گونه که علاقه داری‌ خداوند بخشش و چشم پوشی‌ را به تو عنایت نماید رعیت را مورد عفو و چشم پوشی‌ قرار بده،



«فَإِنَّكَ فَوْقَهُمْ،»۳۶
چرا که تو از نظر قدرت برتر از آنانی‌،



«وَ وَآلِي الاَْمْرِ عَلَيْكَ فَوْقَكَ،»۳۷
و آن که بر تو ولایت دارد بالاتر از تو می‌ باشد،



«وَ اللهُ فَوْقَ مَنْ وَلاَّكَ!»۳۸
و خداوند برتر از آن کسی‌ که تو را والی‌ مصر نموده،



«وَ قَدِ اسْتَكْفَاكَ أَمْرَهُمْ،»۳۹
خداوند کفایت امور رعیّت را از تو خواسته،



«وَ ابْتَلاَكَ بِهِمْ.»۴۰
و به خاطر آنان تو را در عرصه آزمایش قرار داده.



«وَ لاَ تَنْصِبَنَّ نَفْسَكَ لِحَرْبِ اللهِ»۴۱
خود را در موقف جنگِ با خدا قرار مده،



«فَإِنَّهُ لاَ يَدَ لَكَ بِنِقْمَتِهِ،»۴۲
که تو را تحمّل کیفر او نیست،



«وَ لاَ غِنَى بِكَ عَنْ عَفْوِهِ وَ رَحْمَتِهِ.»۴۳
و از عفو و رحمتش بی‌ نیاز نمی‌ باشی‌.



«وَ لاَ تَنْدَ مَنَّ عَلَى عَفْو،»۴۴
از گذشتی‌ که ازمردم کرده ای‌ پشیمان مشو،



«وَ لاَ تَبْجَحَنَّ بِعُقُوبَة،»۴۵
و برکیفری‌ که داده ای‌ شاد مباش،



«وَ لاَ تُسْرِعَنَّ إِلَى بَادِرَة وَجَدْتَ مِنْهَا مَنْدُوحَةً،»۴۶
و به خشمی‌ که راه بیرون رفتن ازآن وجود دارد شتاب مکن،



«وَ لاَ تَقُولَنَّ:»۴۷
و فریاد مزن که



«إِنِّي مُؤَمَّرٌ آمُرُ فَأُطَُاعُ،»۴۸
من برشما گمارده ام، فرمان می‌ دهم باید اطاعت شوم;



«فَإِنَّ ذلِكَ إِدْغَالٌ فِي الْقَلْبِ،»۴۹
که این وضع موجب فساد دل،



«وَ مَنْهَكَةٌ لِلدِّينِ،»۵۰
و کاهش و ضعف دین،



«وَ تَقَرُّبٌ مِنَ الْغِيَرِ.»۵۱
و باعث نزدیک شدن زوال قدرت است.



«وَ إِذَا أَحْدَثَ لَكَ مَا أَنْتَ فِيهِ مِنْ سُلْطَانِكَ أُبَّهَةً أَوْ مَخِيلَةً،»۵۲
هرگاه حکومت برای‌ تو خودبزرگ بینی‌ و کبر به وجود آورد،



«فَانْظُرْ إِلَى عِظَمِ مُلْكِ اللهِ فَوْقَكَ، وَ قُدْرَتِهِ مِنْكَ عَلَى مَالاَ تَقْدِرُ عَلَيْهِ مِنْ نَفْسِكَ،»۵۳
به بزرگی‌ سلطنت خداوند که فوق توست و قدرتی‌ که بر تو دارد و تو را بر خودت آن قدرت و توانایی‌ نیست نظر کن،



«فَإِنَّ ذلِكَ يُطَامِنُ إِلَيْكَ مِنْ طِمَاحِكَ،»۵۴
که این نظر کبر و غرورت را می‌ نشاند،



«وَ يَكُفُّ عَنْكَ مِنْ غَرْبِكَ،»۵۵
و تندی‌ و شدت را از تو بازمی‌ دارد،



«وَ يَفِيءُ إِلَيْكَ بِمَا عَزَبَ عَنْكَ مِنْ عَقْلِكَ!»۵۶
و عقلِ از دست رفته را به تو بازمی‌ گرداند!

۳. التجنّب من الغرور و الأنانيّة

«إِيَّاكَ وَ مُسَامَاةَ اللهِ فِي عَظَمَتِهِ، وَ التَّشَبُّهَ بِهِ فِي جَبَرُوتِهِ،»۵۷
از برابر داشتن خود با عظمت حق، و از تشبّه خود با جبروت خداوند برحذر باش،



«فَإِنَّ اللهَ يُذِلُّ كُلَّ جَبَّار،»۵۸
که حضرت او هر گردنکشی‌ را خوار،



«وَ يُهِينُ كُلَّ مُخْتَال.»۵۹
و هر متکبری‌ را بی‌ ارزش و پست می‌ کند.



«أَنْصِفِ اللهَ وَ أَنْصِفِ النَّاسَ مِنْ نَفْسِكَ، وَ مِنْ خَاصَّةِ أَهْلِكَ، وَ مَنْ لَكَ فِيهِ هَوًى مِنْ رَعِيَّتِكَ،»۶۰
خدا و مردم را از جانب خود و خواص از خاندانت و کسانی‌ از رعیتت که به او علاقه داری‌ انصاف ده،



«فَإِنَّكَ إِلاَّ تَفْعَلْ تَظْلِمْ!»۶۱
که اگر انصاف ندهی‌ ستم کرده ای‌!



«وَ مَنْ ظَلَمَ عِبَادَ اللهِ»۶۲
و هر که به بندگان خدا ستم کند



«كَانَ اللهُ خَصْمَهُ دُونَ عِبَادِهِ،»۶۳
خداوند به جای‌ بندگان ستمدیده خصم او می‌ باشد،



«وَ مَنْ خَاصَمَهُ اللهُ»۶۴
و هرکه خداوند خصم او باشد



«أَدْحَضَ حُجَّتَهُ،»۶۵
عذرش را باطل کند،



«وَ كَانَ لِلّهِ حَرْباً حَتَّى يَنْزِعَ أَوْ يَتُوبَ.»۶۶
و شخص ستمکار محارب با خداست تا وقتی‌ که از ستم دست بردارد و توبه کند.



«وَ لَيْسَ شَيْءٌ أَدْعَى إِلَى تَغْيِيرِ نِعْمَةِ اللهِ وَ تَعْجِيلِ نِقْمَتِهِ مِنْ إِقَامَة عَلَى ظُلْم،»۶۷
چیزی‌ در تغییر نعمت خدا، و سرعت دادن به عقوبت او قوی‌ تر از ستمکاری‌ نیست،



«فَإِنَّ اللهَ سَمِيعٌ دَعْوَةَ الْمُضْطَهَدِينَ (المظلومين)،»۶۸
که خداوند شنوای‌ دعای‌ ستمدیدگان،



«وَ هُوَ لِلظَّالِمِينَ بِالْمِرْصَادِ.»۶۹
و در کمین سـتمکاران است.

۴. كيفيّة جلب رضا العامة او رضا الخاصّة

«وَ لْيَكُنْ أَحَبَّ الاُْمُورِ إِلَيْكَ أَوْسَطُهَا فِي الْحَقِّ،»۷۰
باید محبوبترین امور نزد تو میانه ترینش در حق،



«وَ أَعَمُّهَا فِي الْعَدْلِ،»۷۱
و همگانی‌ ترینش در عدالت،



«وَ أَجْمَعُهَا لِرِضَى الرَّعِيَّةِ،»۷۲
و جامع ترینش در خشنودی‌ رعیت باشد،



«فَإِنَّ سُخْطَ الْعَامَّةِ يُجْحِفُ بِرِضَى الْخَاصَّةِ،»۷۳
چرا که خشم عمومْ خشنودی‌ خواص را بی‌ نتیجه می‌ کند،



«وَ إِنَّ سُخْطَ الْخَاصَّةِ يُغْتَفَرُ مَعَ رِضَى الْعَامَّةِ.»۷۴
و خشم خواص در برابر خشنودی‌ عموم بی‌ اثر است.



«وَ لَيْسَ أَحَدٌ مِنَ الرَّعِيَّةِ أَثْقَلَ عَلَى الْوَالِي مَؤُونَةً فِي الرَّخَاءِ،»۷۵
و به وقت آسانی‌ و رفاه احدی‌ از رعیّت بر والی‌ پرخرج تر،



«وَ أَقَلَّ مَعُونَةً لَهُ فِي الْبَلاَءِ،»۷۶
و زمان مشکلات کم یاری‌ تر،



«وَ أَكْرَهَ لِلاِْنْصَافِ،»۷۷
و هنگام انصاف ناخشنودتر،



«وَ أَسْأَلَ بِالاِْلْحَافِ،»۷۸
و در خواهش و خواسته با اصرارتر،



«وَ أَقَلَّ شُكْراً عِنْدَ الاِْعْطَاءِ،»۷۹
و زمان بخشش کم سپاس تر،



«وَ أَبْطَأَ عُذْراً عِنْدَ الْمَنْعِ،»۸۰
و وقت منعِ از عطا دیرعذرپذیرتر،



«وَ أَضْعَفَ صَبْراً عِنْدَ مُلِمَّاتِ الدَّهْرِ مِنْ أَهْلِ الْخَاصَّةِ.»۸۱
و در حوادث روزگار بی‌ صبرتر از خواص نیست.



«وَ إِنَّمَا عِمَادُ الدِّينِ،»۸۲
همانا ستون دین،



«وَ جِمَاعُ الْمُسْلِمِينَ،»۸۳
و جمعیّت مسلمانان،



«وَ الْعُدَّةُ لِلاَْعْدَاءِ،»۸۴
و مهیاشدگان برای‌ جنگ با دشمن



«الْعَامَّةُ مِنَ الاُْمَّةِ;»۸۵
توده مردمند،



«فَلْيَكُنْ صِغْوُكَ لَهُمْ، وَ مَيْلُكَ مَعَهُمْ.»۸۶
پس باید توجه و میل تو به آنـان باشد.

۵. ضرورة حفظ السّرّ

«وَلْيَكُنْ أَبْعَدَ رَعِيَّتِكَ مِنْكَ،»۸۷
باید دورترین رعیّت تو از حریم تو،



«وَ أَشْنَأَهُمْ عِنْدَكَ، أَطْلَبُهُمْ لِمَعَائِبِ النَّاسِ;»۸۸
در شدّت کینه تو نسبت به او کسی‌ باشد که در حق مردم عیبجوتر است،



«فَإِنَّ فِي النَّاسِ عُيُوباً،»۸۹
زیرا در مردم عیوبی‌ هست



«الْوَالِي أَحَقُّ مَنْ سَتَرَهَا،»۹۰
که والی‌ در پوشاندن آن عیوب از همه کس سزاوارتر است،



«فَلاَ تَكْشِفَنَّ عَمَّا غَابَ عَنْكَ مِنْهَا،»۹۱
پس در رابطه باعیوبی‌ که از مردم بر تو پنهان است کنجکاوی‌ مکن،



«فَإِنَّمَا عَلَيْكَ تَطْهِيرُ مَا ظَهَرَ لَكَ،»۹۲
چراکه فقط در آنچه از عیوب مردم نزد تو معلوم است وظیفه اصلاح داری‌،



«وَ اللهُ يَحْكُمُ عَلَى مَا غَابَ عَنْكَ،»۹۳
و نسبت به آنچه از عیوب رعیّت بر تو پنهان است خداوند داوری‌ می‌ کند.



«فَاسْتُرِ الْعَوْرَةَ مَا اسْتَطَعْتَ،»۹۴
پس تا می‌ توانی‌ عیوب مردم را بپوشان،



«يَسْتُرِ اللهُ مِنْكَ مَا تُحِبُّ سَتْرَهُ مِنْ رَعِيَّتِكَ.»۹۵
تا خداوند عیوب تو را که علاقه داری‌ از مردم پوشیده بماند پرده پوشی‌ کند.



«أَطْلِقْ عَنِ النَّاسِ عُقْدَةَ كُلِّ حِقْد،»۹۶
گره هر کینه ای‌ که از مردم به دل داری‌ بگشای‌،



«وَ اقْطَعْ عَنْكَ سَبَبَ كُلِّ وِتْر،»۹۷
و رشته هر انتقامی‌ را قطع کن،



«وَ تَغَابَ عَنْ كُلِّ مَا لاَ يَضِحُ (۱) لَكَ،»۹۸
و در هر چه از دیگران برایت ثابت نشده خود را به غفلت زن،



«وَ لاَ تَعْجَلَنَّ إِلَى تَصْدِيقِ سَاع،»۹۹
در باور کردن گفتار سخن چینان شتاب مکن،



«فَإِنَّ السَّاعِيَ غَاشٌّ،»۱۰۰
زیرا سخن چین خائن است



«وَ إِنْ تَشَبَّهَ بِالنَّاصِحِينَ.»۱۰۱
گرچه خود را شبیه خیرخواهان نشان دهد.

۶. المشورة و مكانها الصّحيح

«وَ لاَ تُدْخِلَنَّ فِي مَشُورَتِكَ بَخِيلا»۱۰۲
در امور خود بخیل را وارد مشورت مکن



«يَعْدِلُ بِكَ عَنِ الْفَضْلِ،»۱۰۳
که تو را از بخشش مانع گردد،



«وَ يَعِدُكَ الْفَقْرَ،»۱۰۴
و از تهیدستی‌ می‌ ترساند;



«وَ لاَ جَبَاناً يُضْعِفُكَ عَنِ الاُْمُورِ،»۱۰۵
و همچنین با بزدل و ترسو که تو را در اجرای‌ برنامه هایت سست می‌ نماید;



«وَ لاَ حَرِيصاً يُزَيِّنُ لَكَ الشَّرَهَ بِالْجَوْرِ،»۱۰۶
و نه با طمعکار که حرص براندوختن و ستمگری‌ را در نظرت می‌ آراید،



«فَإِنَّ الْبُخْلَ وَ الْجُبْنَ وَ الْحِرْصَ غَرَائِزُ شَتَّى يَجْمَعُهَا سُوءُ الظَّنِّ بِاللهِ.»۱۰۷
همانا بخل و ترس و حرص سرشت هایی‌ جدای‌ از هم اند که جمع کننده آنها در انسان سوءظن به خداوند است.



«إِنَّ شَرَّ وُزَرَائِكَ مَنْ كَانَ لِلاَْشْرَارِ قَبْلَكَ وَزِيراً،»۱۰۸
بدترین وزرای‌ تو وزیری‌ است که پیش از تو وزیر اشرار بوده،



«وَ مَنْ شَرِكَهُمْ فِي الاْثَامِ»۱۰۹
و در گناهانشان شرکت داشته،



«فَلاَ يَكُونَنَّ لَكَ بِطَانَةً،»۱۱۰
چنین کسی‌ نباید از محرمان تو باشد،



«فَإِنَّهُمْ أَعْوَانُ الاَْثَمَةِ (الائمة)،»۱۱۱
که اینان یاران اهل گناه،



«وَ إِخْوَانُ الظَّلَمَةِ،»۱۱۲
و برادران اهل ستم اند،



«وَ أَنْتَ وَاجِدٌ مِنْهُمْ خَيْرَ الْخَلَفِ مِمَّنْ لَهُ مِثْلُ آرَائِهِمْ وَ نَفَاذِهِمْ،»۱۱۳
البته درحالی‌ که قدرت داری‌ جانشینی‌ بهتر از آنان بیابی‌ که درکشورداری‌ مانند آنان دارای‌ رأی‌ و کاردانی‌ است،



«وَ لَيْسَ عَلَيْهِ مِثْلُ آصَارِهِمْ وَ أَوْزَارِهِمْ وَ آثَامِهِمْ.»۱۱۴
و بار سنگین گناهان آنان هم بر او نیست،



«مِمَّنْ لَمْ يُعَاوِنْ ظَالِماً عَلَى ظُلْمِهِ، وَ لاَ آثِماً عَلَى إِثْمِهِ،»۱۱۵
از کسانی‌ که اهل ستم را در ستمکاری‌ و گناهکاران را در گناهشان یاری‌ نکرده است.



«أُولئِكَ أَخَفُّ عَلَيْكَ مَؤُونَةً،»۱۱۶
هزینه اینان بر تو سبکتر،



«وَ أَحْسَنُ لَكَ مَعُونَةً،»۱۱۷
و همکاریشان بهتر،



«وَ أَحْنَى عَلَيْكَ عَطْفاً،»۱۱۸
و نسبت به تو در طریق عطوفت مایل تر،



«وَ أَقَلُّ لِغَيْرِكَ إِلْفاً،»۱۱۹
و الفتشان با بیگانه کمتر است.



«فَاتَّخِذْ أُولئِكَ خَاصَّةً لِخَلَوَاتِكَ وَ حَفَلاَتِكَ،»۱۲۰
اینان را از خاصان خود در خلوتها و مجالس خویش قرار ده.



«ثُمَّ لْيَكُنْ آثَرُهُمْ عِنْدَكَ أَقْوَلَهُمْ بِمُرِّ الْحَقِّ لَكَ،»۱۲۱
و نیز باید از وزرایت برگزیده ترینشان نزد تو وزیری‌ باشد که سخن تلخ حق را به تو بیشتر بگوید،



«وَ أَقَلَّهُمْ مُسَاعَدَةً فِيَما يَكُونُ مِنْكَ مِمَّا كَرِهَ اللهُ لاَِوْلِيَائِهِ،»۱۲۲
و نسبت به آنچه که خداوند برای‌ اولیائش خوش ندارد کمتر تو را یاری‌ دهد،



«وَاقِعاً ذلِكَ مِنْ هَوَاكَ حَيْثُ وَقَعَ.»۱۲۳
گرچه این برنامه بر علیه میل تو به هر جا که خواهد برسد.

۷. القيادة و الروابط الاجتماعيّة

«وَ الْصَقْ بِأَهْلِ الْوَرَعِ وَ الصِّدْقِ;»۱۲۴
به اهل پاکدامنی‌ و صدق بپیوند،



«ثُمَّ رُضْهُمْ عَلَى أَلاَّ يُطْرُوكَ»۱۲۵
و آنان را آنچنان تعلیم ده که تو را زیاد تعریف نکنند،



«وَ لاَ يَبْجَحُوكَ بِبَاطِل لَمْ تَفْعَلْهُ،»۱۲۶
و بیهوده به کاری‌ که انجام نداده ای‌ تو را شاد ننمایند،



«فَإِنَّ كَثْرَةَ الاِْطْرَاءِ تُحْدِثُ الزَّهْوَ،»۱۲۷
که تمجیدِ فراوان ایجاد کبر و نخوت کند،



«وَ تُدْنِي مِنَ الْعِزَّةِ (الغرّة).»۱۲۸
و به گردنکشی‌ نزدیک نماید.



«وَ لاَ يَكُونَنَّ الُْمحْسِنُ وَ الْمُسِيءُ عِنْدَكَ بِمَنْزِلَة سَوَاء،»۱۲۹
نیکوکار و بدکار در برابرت یکسان نباشند،



«فَإِنَّ فِي ذلِكَ تَزْهِيداً لاَِهْلِ الاِْحْسَانِ فِي الاِْحْسَانِ،»۱۳۰
که این کار نیکوکار را در انجام کار نیک بی‌ رغبت،



«وَ تَدْرِيباً لاَِهْلِ الاِْسَاءَةِ عَلَى الاِْسَاءَةِ!»۱۳۱
و بدکار را در بدی‌ ترغیب می‌ کند،



«وَ أَلْزِمْ كُلاًّ مِنْهُمْ مَا أَلْزَمَ نَفْسَهُ.»۱۳۲
هر کدام را نسبت به کارشان پاداش بخش.



«وَ اعْلَمْ أَنَّهُ لَيْسَ شَيْءٌ بِأَدْعَى إِلَى حُسْنِ ظَنِّ رَاع بِرَعِيَّتِهِ مِنْ إِحْسَانِهِ إِلَيْهِمْ،»۱۳۳
آگاه باش که چیزی‌ برای‌ جلب خوشبینی‌ حاکم بر رعیت بهتر از نیکی‌ به آنان،



«وَ تَخْفِيفِهِ الْمَؤُونَاتِ عَلَيْهِمْ،»۱۳۴
و سبک کردن هزینه بر دوش ایشان،



«وَ تَرْكِ اسْتِكْرَاهِهِ إِيَّاهُمْ عَلَى مَا لَيْسَ لَهُ قِبَلَهُمْ.»۱۳۵
و اجبار نکردنشان به حقّی‌ که حاکم بر آنان ندارد نیست.



«فَلْيَكُنْ مِنْكَ فِي ذلِكَ أَمْرٌ يَجْتَمِعُ لَكَ بِهِ حُسْنُ الظَّنِّ بِرَعِيَّتِكَ،»۱۳۶
به صورتی‌ باید رفتار کنی‌ که خوش گمانی‌ بر رعیتت را در کمک همه جانبه به حاکم فراهم آری‌،



«فَإِنَّ حُسْنَ الظَّنِّ يَقْطَعُ عَنْكَ نَصَباً طَوِيلا.»۱۳۷
که این خوش گمانی‌ رنجی‌ طولانی‌ را از تو برمی‌ دارد،



«وَ إِنَّ أَحَقَّ مَنْ حَسُنَ ظَنُّكَ بِهِ لَمَنْ حَسُنَ بَلاَؤُكَ عِنْدَهُ،»۱۳۸
و به خوش گمانی‌ تو کسی‌ شایسته تر است که از تو احسان دیده،



«وَ إِنَّ أَحَقَّ مَنْ سَاءَ ظَنُّكَ بِهِ لَمَنْ سَاءَ بَلاَؤُكَ عِنْدَهُ.»۱۳۹
و به بدگمانیت کسی‌ سزاوارتر است که از جانب تو به او ناراحتی‌ رسیده.



«وَ لاَ تَنْقُضْ سُنَّةً صَالِحَةً عَمِلَ بِهَا صُدُورُ هذِهِ الاُْمَّةِ، وَ اجْتَمَعَتْ بِهَا الاُْلْفَةُ، وَ صَلَحَتْ عَلَيْهَا الرَّعِيَّةُ.»۱۴۰
روشی‌ را که بزرگان امت بر اساس آن رفتار کرده اند، و به سبب آن در میان مردم الفت برقرار شده، و اصلاح جامعه بر پایه آن بوده از بین مبر،



«وَ لاَ تُحْدِثَنَّ سُنَّةً تَضُرُّ بِشَيْء مِنْ مَاضِي تِلْكَ السُّنَنِ،»۱۴۱
و روشی‌ را که به روشهای‌ گذشته ضرر می‌ زند به وجود نیاور،



«فَيَكُونَ الاَْجْرُ لِمَنْ سَنَّهَا،»۱۴۲
که پاداش و اجر برای‌ کسی‌ است که روشهای‌ درست را برپا کرده،



«وَ الْوِزْرُ عَلَيْكَ بِمَا نَقَضْتَ مِنْهَا.»۱۴۳
و گناه از بین بردن آن روشها بر گردن توست.



«وَ أَكْثِرْ مُدَارَسَةَ الْعُلَمَاءِ، وَ مُنَاقَشَةَ الْحُكَمَاءِ، فِي تَثْبِيتِ مَا صَلَحَ عَلَيْهِ أَمْرُ بِلاَدِكَ، وَ إِقَامَةِ مَا اسْتَقَامَ بِهِ النَّاسُ قَبْلَكَ.»۱۴۴
در استوار ساختن آنچه صلاح کار شهرهایت بر آن است، و برپا داشتن آنچه مردم پیش از این به آن مستقیم شده اند با دانشمندان و اندیشمندان زیاد گفتگو کن.

۸. التعرفة بالطبقات الاجتماعيّة

«وَ اعْلَمْ أَنَّ الرَّعِيَّةَ طَبَقَاتٌ»۱۴۵
آگاه باش که مردم مملکت گروههای‌ مختلفند



«لاَ يَصْلُحُ بَعْضُهَا إِلاَّ بِبَعْض،»۱۴۶
که هر گروه جز به گروه دیگر اصلاح نمی‌ شود،



«وَ لاَ غِنَى بِبَعْضِهَا عَنْ بَعْض.»۱۴۷
و با داشتن گروهی‌ از گروه دیگر بی‌ نیازی‌ نیست.



«فَمِنْهَا جُنُودُ اللهِ،»۱۴۸
اینان عبارتند از ارتش حق،



«وَ مِنْهَا كُتَّابُ الْعَامَّةِ وَ الْخَاصَّةِ،»۱۴۹
و نویسندگان عمومی‌ و خصوصی‌،



«وَ مِنْهَا قُضَاةُ الْعَدْلِ،»۱۵۰
و قاضیان عدل،



«وَ مِنْهَا عُمَّالُ الاِْنْصَافِ وَ الرِّفْقِ،»۱۵۱
و مأموران انصاف و مدارا،



«وَ مِنْهَا أَهْلُ الْجِزْيَةِ وَ الْخَرَاجِ مِنْ أَهْلِ الذِّمَّةِ وَ مُسْلِمَةِ النَّاسِ،»۱۵۲
و اهل جزیه و مالیات از غیر مسلمان و مسلمان،



«وَ مِنْهَا التُّجَّارُ وَ أَهْلُ الصِّنَاعَاتِ»۱۵۳
و تاجران و صنعتگران،



«وَ مِنْهَا الطَّبَقَةُ السُّفْلَى مِنْ ذَوِي الْحَاجَةِ وَ الْمَسْكَنَةِ،»۱۵۴
و طبقه پایین از نیازمندان و افتادگان.



«وَ كُلٌّ قَدْ سَمَّى اللهُ لَهُ سَهْمَهُ،»۱۵۵
خداوند سهم هر یک از این طبقات را مقرر فرموده،



«وَ وَضَعَ عَلَى حَدِّهِ فَرِيضَةً فِي كِتَابِهِ أَوْ سُنَّةِ نَبِيِّهِ (صَلَّى‌اللّهُ‌عَلَيْهِ‌وَآلِهِ) عَهْداً مِنْهُ عِنْدَنَا مَحْفُوظاً.»۱۵۶
و در کتابش یا سنّت پیامبرش (صلّی‌اللّه‌علیه‌وآله) عهدی‌ محفوظ را بر حدّ و اندازه واجب آن نزد ما قرار داده است.



«فَالْجُنُودُ، بِإِذْنِ اللهِ، حُصُونُ الرَّعِيَّةِ،»۱۵۷
ارتش به اذن خداوند دژ مردم،



«وَ زَيْنُ الْوُلاَةِ،»۱۵۸
و زینت حاکمان،



«وَ عِزُّ الدِّينِ،»۱۵۹
و ارجمندی‌ دین،



«وَ سُبُلُ الاَْمْنِ،»۱۶۰
و راههای‌ امنیّت اند،



«وَ لَيْسَ تَقُومُ الرَّعِيَّةُ إِلاَّ بِهِمْ.»۱۶۱
که مردم بدون آنان برپای‌ نمانند.



«ثُمَّ لاَ قِوَامَ لِلْجُنُودِ إِلاَّ بِمَا يُخْرِجُ اللهُ لَهُمْ مِنَ الْخَرَاجِ»۱۶۲
سپس نظام ارتش جز با مالیاتی‌ که خداوند برای‌ آنان قرار داده استوار نگردد،



«الَّذِي يَقْوَوْنَ بِهِ عَلَى جِهَادِ عَدُوِّهِمْ،»۱۶۳
مالیاتی‌ که به وسیله آن در جنگ با دشمن توانا می‌ شوند،



«وَ يَعْتَمِدُونَ عَلَيْهِ فِيَما يُصْلِحُهُمْ،»۱۶۴
و برای‌ اصلاح زندگی‌ خود به آن تکیه می‌ نمایند،



«وَ يَكُونُ مِنْ وَرَاءِ حَاجَتِهِمْ.»۱۶۵
و مایه رفع نیازمندیهای‌ آنان است.



«ثُمَّ لاَ قِوَامَ لِهذَيْنِ الصِّنْفَيْنِ إِلاَّ بِالصِّنْفِ الثَّالِثِ»۱۶۶
سپس کار ارتش و مالیات دهندگان استوار نگردد جز با گروه سوم



«مِنَ الْقُضَاةِ وَ الْعُمَّالِ وَ الْكُتّابِ،»۱۶۷
که عبارتند از قضات و کارگزاران حکومت و منشیان حسابگر



«لِمَا يُحْكِمُونَ مِنَ الْمَعَاقِدِ،»۱۶۸
که قراردادها را محکم می‌ کنند،



«وَ يَجْمَعُونَ مِنَ الْمَنَافِعِ،»۱۶۹
و آنچه را به سود رعیّت است جمع می‌ نمایند،



«وَ يُؤْتَمَنُونَ عَلَيْهِ مِنْ خَوَاصِّ الاُْمُورِ وَ عَوامِّهَا.»۱۷۰
و در امور خصوصی‌ و عمومی‌ بر آنان اعتماد می‌ شود.



«وَ لاَ قِوَامَ لَهُمْ جَمِيعاً إِلاَّ بِالتُّجَّارِ وَ ذَوِي الصِّنَاعَاتِ،»۱۷۱
و کار اینان نیز به سامان نشود جز با تاجران و صنعتگران



«فِيَما يَجْتَمِعُونَ عَلَيْهِ مِنْ مَرَافِقِهِمْ،»۱۷۲
که آنچه برای‌ مردم سودمند است فراهم می‌ آورند،



«وَ يُقِيمُونَهُ مِنْ أَسْوَاقِهِمْ،»۱۷۳
و بازارها را به آن برپا می‌ دارند،



«وَ يَكْفُونَهُمْ مِنَ التَّرَفُّقِ بِأَيْدِيهِمْ»۱۷۴
و به کارهایی‌ که به نفع مردم است دست می‌ زنند،



«مَا لاَ يَبْلُغُهُ رِفْقُ غَيْرِهِمْ.»۱۷۵
کارهایی‌ که از غیر ایشان ساخته نیست.



«ثُمَّ الطَّبَقَةُ السُّفْلَى مِنْ أَهْلِ الْحَاجَةِ وَ الْمَسْكَنَةِ»۱۷۶
سپس جمع نیازمند و از کار افتاده است



«الَّذِينَ يَحِقُّ رِفْدُهُمْ وَ مَعُونَتُهُمْ.»۱۷۷
که احسان و یاری‌ ایشان لازم است.



«وَ فِي اللهِ لِكُلٍّ سَعَةٌ،»۱۷۸
و برای‌ هر کدام از این گروهها نزد خداوند گشایشی‌ است،



«وَ لِكُلٍّ عَلَى الْوَالِي حَقٌّ بِقَدْرِ مَا يُصْلِحُهُ،»۱۷۹
و برای‌ هر یک از این طبقات به مقداری‌ که امور آنان را اصلاح نماید برعهده والی‌ حقّی‌ است،



«وَ لَيْسَ يَخْرُجُ الْوَالِي مِنْ حَقِيقَةِ مَا أَلْزَمَهُ اللهُ مِنْ ذلِكَ»۱۸۰
و والی‌ از ادای‌ آنچه خداوند برعهده او قرار داده برنیاید



«إِلاَّ بِالاِْهْتَِمامِ وَ الاِْسْتِعَانَةِ بِاللهِ،»۱۸۱
جز با کوشش و یاری‌ خواستن از خداوند،



«وَ تَوْطِينِ نَفْسِهِ عَلَى لُزُومِ الْحَقِّ،»۱۸۲
و مهیّا نمودن خود بر به کارگیری‌ حق و استقامت بر آن،



«وَ الصَّبْرِ عَلَيْهِ فِيَما خَفَّ عَلَيْهِ أَوْ ثَقُلَ.»۱۸۳
چه اینکه بر او آسان باشد یا سخت.

الاوّل ـ أفضل العسكريين

«فَوَلَّ مِنْ جُنُودِكَ أَنْصَحَهُمْ فِي نَفْسِكَ لِلّهِ وَ لِرَسُولِهِ وَ لاِِمَامِكَ، وَ أَنْقَاهُمْ جَيْباً، وَ أَفْضَلَهُمْ حِلْماً،»۱۸۴
آن که پیش تو نسبت به خداوند و پیامبر و پیشوایت خیرخواه تر و پاک دامن تر و بردبارتر است او را به فرماندهی‌ ارتشت انتخاب کن،



«مِمَّنْ يُبْطِئُ عَنِ الْغَضَبِ،»۱۸۵
از آنان که دیر به خشم آیند،



«وَ يَسْتَرِيحُ إِلَى الْعُذْرِ،»۱۸۶
و پوزش پذیرترند،



«وَ يَرْأَفُ بِالضُّعَفَاءِ،»۱۸۷
و به ناتوانان مهربان،



«وَ يَنْبُو عَلَى الاَْقْوِيَاءِ،»۱۸۸
و در برابر زورمندان گردنفرازند،



«وَ مِمَّنْ لاَ يُثِيرُهُ الْعُنْفُ،»۱۸۹
و از آنان که خشونت او را برنینگیزد،



«وَ لاَ يَقْعُدُ بِهِ الضَّعْفُ.»۱۹۰
و ناتوانی‌ وی‌ را بر جای‌ ننشاند.



«ثُمَّ الْصَقْ بِذَوِي الْمُرُوءَاتِ وَ الاَْحْسَابِ، وَ أَهْلِ الْبُيُوتَاتِ الصَّالِحَةِ، وَ السَّوَابِقِ الْحَسَنَةِ;»۱۹۱
با صاحبان مکارم و شرافت، و خانواده های‌ شایسته و دارای‌ سوابق نیکو پیوند برقرار کن،



«ثُمَّ أَهْلِ النَّجْدَةِ وَ الشَّجَاعَةِ، وَ السَّخَاءِ وَ السَّمَاحَةِ;»۱۹۲
پس از آن با دلاورمردان و شجاعان و بخشندگان و جوانمردان رابطه برقرار ساز،



«فَإِنَّهُمْ جِمَاعٌ مِنَ الْكَرَمِ،»۱۹۳
زیرا اینان جامع بزرگواری‌،



«وَ شُعَبٌ مِنَ الْعُرْفِ.»۱۹۴
و شاخه هایی‌ از خوبی‌ و احسانند.



«ثُمَّ تَفَقَّدْ مِنْ أُمُورِهِمْ مَا يَتَفَقَّدُ الْوَالِدَانِ مِنْ وَلَدِهِمَا،»۱۹۵
سپس از آنان چنان دلجویی‌ کن که پدر و مادر از فرزندشان دلجویی‌ می‌ نمایند،



«وَ لاَ يَتَفَاقَمَنَّ فِي نَفْسِكَ شَيْءٌ قَوَّيْتَهُمْ بِهِ،»۱۹۶
و نباید چیزی‌ که آنان را به وسیله آن نیرومند می‌ سازی‌ در دیده ات بزرگ آید،



«وَ لاَ تَحْقِرَنَّ لُطْفاً تَعَاهَدْتَهُمْ بِهِ وَ إِنْ قَلَّ;»۱۹۷
و لطفی‌ که نسبت به ایشان متعهد شده ای‌ کوچک شماری‌ گرچه کوچک باشد،



«فَإِنَّهُ دَاعِيَةٌ لَهُمْ إِلَى بَذْلِ النَّصِيحَةِ لَكَ، وَ حُسْنِ الظَّنِّ بِكَ.»۱۹۸
زیرا لطف تو آنان را نسبت به تو خیرخواه و خوش گمان می‌ نماید.



«وَ لاَ تَدَعْ تَفَقُّدَ لَطِيفِ أُمُورِهِمُ اتِّكَالا عَلَى جَسِيمِهَا،»۱۹۹
از بررسی‌ امور ناچیز آنان به امید بررسی‌ کارهای‌ بزرگشان چشم مپوش،



«فَإِنَّ لِلْيَسِيرِ مِنْ لُطْفِكَ مَوْضِعاً يَنْتَفِعُونَ بِهِ،»۲۰۰
که نیکی‌ اندک تو جایی‌ دارد که از آن بهره مند می‌ گردند،



«وَ لِلْجَسِيمِ مَوْقِعاً لاَ يَسْتَغْنُونَ عَنْهُ.»۲۰۱
و برای‌ احسان بزرگ تو نیز موقفی‌ است که از آن بی‌ نیاز نیستند.



«وَ لْيَكُنْ آثَرُ رُؤُوسِ جُنْدِكَ عِنْدَكَ مَنْ وَاسَاهُمْ فِي مَعُونَتِهِ، وَ أَفْضَلَ عَلَيْهِمْ مِنْ جِدَتِهِ،»۲۰۱
و باید برگزیده ترین سران سپاهت نزد تو کسی‌ باشد که در کمک به سپاهیان مواسات را رعایت نماید،



«بِمَا يَسَعُهُمْ وَ يَسَعُ مَنْ وَرَاءَهُمْ مِنْ خُلُوفِ أَهْلِيهِمْ،»۲۰۲
و از توانگری‌ خود به آنان احسان کند به اندازه ای‌ که بتواند سپاهیان و خانواده های‌ آنان را که از خود به جای‌ نهاده اند اداره نماید،



«حَتَّى يَكُونَ هَمُّهُمْ هَمّاً وَاحِداً فِي جِهَادِ الْعَدُوِّ.»۲۰۳
تا اندیشه آنان در جنگ با دشمن یک اندیشه باشد،



«فَإِنَّ عَطْفَكَ عَلَيْهِمْ يَعْطِفُ قُلُوبَهُمْ عَلَيْكَ،»۲۰۴
چرا که عنایت تو نسبت به آنان دلهایشان را متوجه تو می‌ گرداند.



«وَ إِنَّ أَفْضَلَ قُرَّةِ عَيْنِ الْوُلاَةِ»۲۰۵
برترین چیزی‌ که موجب چشم روشنی‌ زمامداران می‌ شود



«اسْتِقَامَةُ الْعَدْلِ فِي الْبِلاَدِ،»۲۰۶
برقراری‌ عدالت در شهرها،



«وَ ظُهُورُ مَوَدَّةِ الرَّعِيَّةِ»۲۰۷
و ظهور دوستی‌ و محبت رعیت است.



«وَ إِنَّهُ لاَ تَظْهَرُ مَوَدَّتُهُمْ إِلاَّ بِسَلاَمَةِ صُدُورِهِمْ،»۲۰۸
و دوستی‌ رعیت آشکار نشود مگر به سلامت دل آنان،



«وَ لاَ تَصِحُّ نَصِيحَتُهُمْ إِلاَّ بِحِيطَتِهِمْ عَلَى وُلاَةِ الاُْمُورِ،»۲۰۹
و خیرخواهی‌ ایشان درست و راست نگردد جز آنکه زمامداران خود را حمایت نمایند،



«وَ قِلَّةِ اسْتِثْقَالِ دُوَلِهِمْ،»۲۱۰
و حکومت حاکمان را بر خود سنگین نشمارند،



«وَ تَرْكِ اسْتِبْطَاءِ انْقِطَاعِ مُدَّتِهِمْ.»۲۱۱
و توقع به پایان رسیدن زمان حکومتشان را نداشته باشند.



«فَافْسَحْ فِي آمَالِهِمْ،»۲۱۲
پس آرزوهای‌ رعیّت را برآور،



«وَ وَاصِلْ فِي حُسْنِ الثَّنَاءِ عَلَيْهِمْ،»۲۱۳
و نیکو ستودن آنان را پیوسته دار،



«وَ تَعْدِيدِ مَا أَبْلَى ذَوُو الْبَلاَءِ مِنْهُمْ;»۲۱۴
و رنج و زحمت و کوشش و ابتلای‌ صاحبان فعالیت را در نظر داشته باش،



«فَإِنَّ كَثْرَةَ الذِّكْرِ لِحُسْنِ أَفْعَالِهِمْ تَهُزُّ الشُّجَاعَ،»۲۱۵
چه اینکه بسیار یاد کردن کارهای‌ خوبْ دلیر را به هیجان آورده،



«وَ تُحَرِّضُ النَّاكِلَ،»۲۱۶
و ترسو را به کوش وا می‌ دارد



«إِنْ شَاءَ اللهُ.»۲۱۷
ان شاء اللّه.



«ثُمَّ اعْرِفْ لِكُلِّ امْرِئ مِنْهُمْ مَا أَبْلَى،»۲۱۸
سپس کوشش هر یک از آنان را به دقّت بشناس،



«وَ لاَ تَضُمَّنَّ بَلاَءَ امْرِئ إِلَى غَيْرِهِ،»۲۱۹
و زحمت کسی‌ را به دیگری‌ نسبت مده،



«وَ لاَ تُقَصِّرَنَّ بِهُ دُونَ غَايَةِ بَلاَئِهِ،»۲۲۰
و در اجر و مزدش به اندازه رنجی‌ که برده کوتاهی‌ مکن،



«وَ لاَ يَدْعُوَنَّكَ شَرَفُ امْرِئ إِلَى أَنْ تُعْظِمَ مِنْ بَلاَئِهِ مَا كَانَ صَغِيراً،»۲۲۱
و مقام کسی‌ باعث نشود که کوشش اندکش را بزرگ شماری‌،



«وَ لاَ ضَعَةُ امْرِئ إِلَى أَنْ تَسْتَصْغِرَ مِنْ بَلاَئِهِ مَا كَانَ عَظِيماً.»۲۲۲
و معمولی‌ بودن شخص علت نگردد که کار بزرگش را انـــدک دانـــی‌.



«وَارْدُدْ إِلَى اللهِ وَ رَسُولِهِ مَا يُضْلِعُكَ مِنَ الْخُطُوبِ، وَ يَشْتَبِهُ عَلَيْكَ مِنَ الاُْمُورِ;»۲۲۳
جایی‌ که کارها بر تو مشکل شود و در اموری‌ که برایت شبهه حاصل گردد حلّ آن را به خدا و پیامبرش ارجاع ده،



«فَقَدْ قَالَ اللهُ تَعَالى لِقَوْم أَحَبَّ إِرْشَادَهُمْ:»۲۲۴
که خداوند به مردمی‌ که هدایتشان را علاقه داشته فرموده:



(یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا أَطِیعُوا اللَّهَ وَ أَطِیعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِی الْأَمْرِ مِنکُمْ ۖ فَإِن تَنَازَعْتُمْ فِی شَیْءٍ فَرُدُّوهُ إِلَی اللَّهِ وَ الرَّسُولِ ) (۲)۲۲۵
«ای‌ کسانی‌ که ایمان آورده اید، خدا و پیامبر و اولی‌ الامر از خودتان را اطاعت کنید، و اگر در برنامه ای‌ اختلاف کردید حکمش را به خدا و رسول بازگردانید.»



«فَالرَّدُّ إِلَى اللهِ،»۲۲۶
بازگردان به خدا،



«الاَْخْذُ بِمُحْكَمِ كِتَابِهِ،»۲۲۷
قبول آیات محکم او،



«وَ الرَّدُّ إِلَى الرَّسُولِ:»۲۲۸
و ارجاع به رسول



«الاَْخْذُ بِسُنَّتِهِ الْجَامِعَةِ غَيْرِ الْمُفَرِّقَةِ.»۲۲۹
پذیرفتن سنّت اوست که جمع کننده همگان بر یک رأی‌ است و پراکنده نیست.

الثّانى ـ افضل القضاة

«ثُمَّ اخْتَرْ لِلْحُكْمِ بَيْنَ النَّاسِ أَفْضَلَ رَعِيَّتِكَ فِي نَفْسِكَ،»۲۳۰
برای‌ قضاوت بین مردم برترین شخص نزد خودت را انتخاب کن،



«مِمَّنْ لاَ تَضِيقُ بِهِ الاُْمُورُ،»۲۳۱
کسی‌ که امور قضاوت او را دچار تنگنا نکند،



«وَ لاَ تُمَحِّكُهُ الْخُصُومُ،»۲۳۲
و برخورد مدعیانِ پرونده وی‌ را گرفتار لجبازی‌ ننماید،



«وَ لاَ يَتََمادَى فِي الزَّلَّةِ،»۲۳۳
و در خطا پافشاری‌ نورزد،



«وَ لاَ يَحْصَرُ مِنَ الْفَيْءِ إِلَى الْحَقِّ إِذَا عَرَفَهُ،»۲۳۴
و هنگام شناخت حق از بازگشت به آن درنماند،



«وَ لاَ تُشْرِفُ نَفْسُهُ عَلَى طَمَع،»۲۳۵
و درونش به طمع میل نکند،



«وَ لاَ يَكْتَفِي بِأَدْنَى فَهْم دُونَ أَقْصَاهُ;»۲۳۶
و در رسیدن به حقیقت مقصود به اندک فهم اکتفا ننماید،



«وَ أَوْقَفَهُمْ فِي الشُّبُهَاتِ،»۲۳۷
و درنگش در شبهات از همه بیشتر باشد،



«وَ آخَذَهُمْ بِالْحُجَجِ،»۲۳۸
و دلایل را بیش از همه به کار گیرد،



«وَ أَقَلَّهُمْ تَبَرُّماً بِمُرَاجَعَةِ الْخَصْمِ،»۲۳۹
و از رفت و آمد نزاع کنندگان کمتر ملول شود،



«وَ أَصْبَرَهُمْ عَلَى تَكَشُّفِ الاُْمُورِ،»۲۴۰
و در کشف امور از همه شکیباتر،



«وَ أَصْرَمَهُمْ عِنْدَ اتِّضَاحِ الْحُكْمِ،»۲۴۱
و در وقت روشن شدن حکم از همه قاطع تر باشد،



«مِمَّنْ لاَ يَزْدَهِيهِ إِطْرَاءٌ،»۲۴۲
کسی‌ که ستایش مردم او را دچار خودبینی‌ نکند،



«وَ لاَ يَسْتَمِيلُهُ إِغْرَاءٌ،»۲۴۳
وتمجید و تعریف او را به تعریف کننده مایل ننماید،



«وَ أُولئِكَ قَلِيلٌ.»۲۴۴
که آراستگان به این صفات درجامعه اندکند.



«ثُمَّ أَكْثِرْ تَعَاهُدَ (تعهّد) قَضَائِهِ،»۲۴۵
قضاوت قاضی‌ را هرچه بیشتر بررسی‌ کن،



«وَ افْسَحْ لَهُ فِي الْبَذْلِ مَا يُزِيلُ عِلَّتَهُ،»۲۴۶
و در پرداخت مال به او گشاده دست باش آن مقدار که نیازش را برطرف کند،



«وَ تَقِلُّ مَعَهُ حَاجَتُهُ إِلَى النَّاسِ.»۲۴۷
و احتیاجش به مردم کم شود،



«وَ أَعْطِهِ مِنَ الْمَنْزِلَةِ لَدَيْكَ»۲۴۸
و آنچنان مقامش را نزد خود بالا بر



«مَا لاَ يَطْمَعُ فِيهِ غَيْرُهُ مِنْ خَاصَّتِكَ،»۲۴۹
که از نزدیکانت احدی‌ در نفوذ به او طمع ننماید،



«لِيَأْمَنَ بِذلِكَ اغْتِيَالَ (اغتياب) الرِّجَالِ لَهُ عِنْدَكَ.»۲۵۰
تا از ضایع شدنش به توسط مردم نزد تو در امان بماند.



«فَانْظُرْ فِي ذلِكَ نَظَراً بَلِيغاً،»۲۵۱
در زمینه انتخاب قاضی‌ از هر جهت دقت کن دقّتی‌ بلیغ و رسا،



«فَإِنَّ هذَا الدِّينَ قَدْ كَانَ أَسِيراً فِي أَيْدِي الاَْشْرَارِ،»۲۵۲
که این دین اسیر دست اشرار بود،



«يُعْمَلُ فِيهِ بِالْهَوَى،»۲۵۳
در آن به هوا و هوس عمل می‌ کردند،



«وَ تُطْلَبُ بِهِ الدُّنْيَا.»۲۵۴
و وسیله دنیاطلبی‌ آنان بود.

الثّالث ـ افضل المسؤولين

«ثُمَّ انْظُرْ فِي أُمُورِ عُمَّالِكَ،»۲۵۵
سپس درامور کارگزاران حکومتت دقت کن



«فَاسْتَعْمِلْهُمُ اخْتِبَاراً (اختياراً)،»۲۵۶
و آنان را پس از آزمایش به کار گیر،



«وَ لاَ تُوَلِّهِمْ مُحَابَاةً وَ أَثَرَةً،»۲۵۷
از راه هوا و هوس و خودرأیی‌ آنان را به کارگردانی‌ مگمار،



«فَإِنَّهُمَا جِمَاعٌ مِنْ شُعَبِ الْجَوْرِ وَ الْخِيَانَةِ.»۲۵۸
زیرا هوا و هوس و خودرأیی‌ جامع همه شعبه های‌ ستم و خیانت است.



«وَ تَوَخَّ مِنْهُمْ أَهْلَ التَّجْرِبَةِ (النّصيحة) وَ الْحَيَاءِ،»۲۵۹
ز عمّال حکومت کسانی‌ را انتخاب کن که اهل تجربه و حیاءاند،



«مِنْ أَهْلِ الْبُيُوتَاتِ الصَّالِحَةِ،»۲۶۰
و از خانواده های‌ شایسته



«وَ الْقَدَمِ فِي الاِْسْلاَمِ الْمُتَقَدِّمَةِ،»۲۶۱
و در اسلام پیش قدم ترند،



«فَإِنَّهُمْ أَكْرَمُ أَخْلاَقاً،»۲۶۲
چرا که اخلاق آنان کریمانه تر،



«وَ أَصَحُّ أَعْرَاضاً (أغراضاً)،»۲۶۳
و خانواده ایشان سالم تر،



«وَ أَقَلُّ فِي الْمَطَامِعِ إِشْرَاقاً (اسرافاً)،»۲۶۴
و مردمی‌ کم طمع تر،



«وَ أَبْلَغُ فِي عَوَاقِبِ الاُْمُورِ نَظَراً.»۲۶۵
و در ارزیابی‌ عواقب امور دقیق ترند.



«ثُمَّ أَسْبِغْ عَلَيْهِمُ الاَْرْزَاقَ،»۲۶۶
سپس جیره آنان را فراوان ده،



«فَإِنَّ ذلِكَ قُوَّةٌ لَهُمْ عَلَى اسْتِصْلاَحِ أَنْفُسِهِمْ،»۲۶۷
زیرا این برنامه برای‌ آنان در اصلاح وجودشان قوّت است،



«وَ غِنًى لَهُمْ عَنْ تَنَاوُلِ مَا تَحْتَ أَيْدِيهِمْ،»۲۶۸
و ازخیانت در آنچه زیردست آنان می‌ باشد بی‌ نیازکننده است،



«وَ حُجَّةٌ عَلَيْهِمْ إِنْ خَالَفُوا أَمْرَكَ أَوْ ثَلَمُوا أَمَانَتَكَ.»۲۶۹
و اگر از فرمانت سر برتابند و یا در امانت خیانت کنند بر آنان حجّت است.



«ثُمَّ تَفَقَّدْ أَعْمَالَهُمْ،»۲۷۰
به کارهایشان رسیدگی‌ کن،



«وَ ابْعَثِ الْعُيُونَ مِنْ أَهْلِ الصِّدْقِ وَ الْوَفَاءِ عَلَيْهِمْ،»۲۷۱
و جاسوسانی‌ از اهل راستی‌ و وفا بر آنان بگمار،



«فَإِنَّ تَعَاهُدَكَ فِي السِّرِّ لاُِمُورِهِمْ حَدْوَةٌ لَهُمْ عَلَى اسْتِعْمَالِ الاَْمَانَةِ،»۲۷۲
زیرا بازرسی‌ پنهانی‌ تو از کارهای‌ آنان سبب امانتداری‌ ایشان



«وَ الرِّفْقِ بِالرَّعِيَّةِ.»۲۷۳
و مدارای‌ با رعیّت است.



«وَ تَحَفَّظْ مِنَ الاَْعْوَانِ;»۲۷۴
از یاران و یاوران برحذر باش،



«فَإِنْ أَحَدٌ مِنْهُمْ بَسَطَ يَدَهُ إِلَى خِيَانَة»۲۷۵
اگر یکی‌ از آنان دست به خیانت دراز کند



«اجْتَمَعَتْ بِهَا عَلَيْهِ عِنْدَكَ أَخْبَارُ عُيُونِكَ،»۲۷۶
و مأموران مخفی‌ تو بالاتفاق خیانتش را گزارش نمایند



«اكْتَفَيْتَ بِذلِكَ شَاهِداً،»۲۷۷
اکتفای‌ به همین گزارش تو را بس باشد،



«فَبَسَطْتَ عَلَيْهِ الْعُقُوبَةَ فِي بَدَنِهِ (يديه)،»۲۷۸
و او را به جرم خیانت کیفر بدنی‌ بده،



«وَ أَخَذْتَهُ بِمَا أَصَابَ مِنْ عَمَلِهِ،»۲۷۹
و وی‌ را به اندازه عمل ناپسندش عقوبت کن،



«ثُمَّ نَصَبْتَهُ بِمَقَامِ الْمَذَلَّةِ،»۲۸۰
و سپس او را به مرحله ذلّت و خواری‌ بنشان،



«وَ وَسَمْتَهُ بِالْخِيَانَةِ،»۲۸۱
و داغ خیانت را بر او بگذار،



«وَ قَلَّدْتَهُ عَارَ التُّهَمَةِ.»۲۸۲
و گردنبند عار و بدنامی‌ را به گردنش بینداز.

الرّابع ـ صفات الدّافعين للزكّاة

«وَ تَفَقَّدْ أَمْرَ الْخَرَاجِ بِمَا يُصْلِحُ أَهْلَهُ،»۲۸۳
در مسأله مالیات به صورتی‌ که اصلاح مالیات دهندگان در آن است رسیدگی‌ کن



«فَإِنَّ فِي صَلاَحِهِ وَ صَلاَحِهِمْ صَلاَحاً لِمَنْ سِوَاهُمْ،»۲۸۴
چه اینکه صلاح و بهبودی‌ مالیات و مالیات دهندگان صلاح دیگران است،



«وَ لاَ صَلاَحَ لِمَنْ سِوَاهُمْ إِلاَّ بِهِمْ،»۲۸۵
و برای‌ دیگران آسایش جز با بهبودی‌ آنان وجود ندارد



«لاَِنَّ النَّاسَ كُلَّهُمْ عِيَالٌ عَلَى الْخَرَاجِ وَ أَهْلِهِ»۲۸۶
چرا که تمام مردم جیره خوار مالیات و پرداخت کنندگان آن هستند.



«وَ لْيَكُنْ نَظَرُكَ فى عِمارَةِ الاَْرْضِ أَبْلَغَ مِنْ نَظَرِكَ فى اسْتْجلابِ اْلَخَراجِ،»۲۸۷
باید اندیشه ات در آبادی‌ زمین از تدبیرت در جمع آوری‌ مالیات بیشتر باشد،



«لاَِنَّ ذلِكَ لاَ يُدْرَكُ إِلاَّ بِالْعِمَارَةِ;»۲۸۸
زیرا مالیات جز با آباد کردن زمین به دست نمی‌ آید،



«وَ مَنْ طَلَبَ الْخَرَاجَ بِغَيْرِ عِمَارَة أَخْرَبَ الْبِلاَدَ،»۲۸۹
و هر کس بخواهد منهای‌ آباد نمودن مالیات بگیرد شهرها را خراب کرده،



«وَ أَهْلَكَ الْعِبَادَ،»۲۹۰
و بندگان خدا را به هلاکت انداخته،



«وَ لَمْ يَسْتَقِمْ أَمْرُهُ إِلاَّ قَلِيلا.»۲۹۱
و حکومتش جز اندک زمانی‌ نماند.



«فَإِنْ شَكَوْا ثِقَلا أَوْ عِلَّةً، أَوِ انْقِطَاعَ شِرْب أَوْ بَالَّة، أَوْ إِحَالَةَ أَرْض اغْتَمَرَهَا غَرَقٌ، أَوْ أَجْحَفَ بِهَا عَطَشٌ،»۲۹۲
اگر مالیات دهندگان از سنگینی‌ مالیات، یا برخورد به آفات، یا خشک شدن چشمه ها، یا کمی‌ باران، یا تغییر زمین بر اثر آب گرفتگی‌، یا بی‌ آبی‌ شکایت کنند



«خَفَّفْتَ عَنْهُمْ بِمَا تَرْجُو أَنْ يَصْلُحَ بِهِ أَمْرُهُمْ;»۲۹۳
مالیات را به اندازه ای‌ که اوضاع آنان بهبود یابد تخفیف ده،



«وَ لاَ يَثْقُلَنَّ عَلَيْكَ شَيْءٌ خَفَّفْتَ بِهِ الْمَؤُونَةَ عَنْهُمْ،»۲۹۴
و این تخفیفِ خرجی‌ آنان بر تو سنگین نیاید،



«فَإِنَّهُ ذُخْرٌ يَعُودُونَ بِهِ عَلَيْكَ فِي عِمَارَةِ بِلاَدِكَ، وَ تَزْيِينِ وِلاَيَتِكَ،»۲۹۵
زیرا تخفیف تو ذخیره ای‌ است که با آباد کردن شهرهای‌ تو و آرایش حکومتت به تو باز می‌ گردانند،



«مَعَ اسْتِجْلاَبِكَ حُسْنَ ثَنَائِهِمْ (نياتهم)،»۲۹۶
علاوه ستایش مردم را به خود جلب نموده،



«وَ تَبَجُّحِكَ بِاسْتِفَاضَةِ الْعَدْلِ فِيهِمْ،»۲۹۷
و شادمان هستی‌ که سفره عدالت را در بین آنان گسترده ای‌،



«مُعْتَمِداً فَضْلَ قُوَّتِهِمْ، بِمَا ذَخَرْتَ عِنْدَهُمْ مِنْ إِجْمَامِكَ لَهُمْ،»۲۹۸
در حالی‌ که با قوت بخشیدن به آنان به وسیله ذخیره ای‌ که در تخفیف مالیات نزد ایشان نهاده ای‌ می‌ توانی‌ بر آنان اعتماد کنی‌،



«وَ الثِّقَةَ مِنْهُمْ بِمَا عَوَّدْتَهُمْ مِنْ عَدْلِكَ عَلَيْهِمْ وَ رِفْقِكَ بِهِمْ،»۲۹۹
و با عدالت و مهربانیت که آنان را به آن عادت داده ای‌ بر آنان مطمئن باشی‌



«فَرُبَّمَا حَدَثَ مِنَ الاُْمُورِ مَا إِذَا عَوَّلْتَ فِيهِ عَلَيْهِمْ مِنْ بَعْدُ احْتَمَلُوهُ طَيِّبَةً أَنْفُسُهُمْ بِهِ;»۳۰۰
چه بسا گرفتاریهایی‌ که پیش آید که پس از نیکی‌ به مالیات دهندگان اگر حلّ آن را به آنان واگذاری‌ با طیب خاطر بپذیرند،



«فَإِنَّ الْعُمْرَانَ مُحْتَمِلٌ مَا حَمَّلْتَهُ.»۳۰۱
چه اینکه بر مملکت آباد آنچه را بار کنی‌ تحمّلِ کشیدنش را دارد،



«وَ إِنَّمَا يُؤْتَى خَرَابُ الاَْرْضِ مِنْ إِعْوَازِ أَهْلِهَا،»۳۰۲
و علّت خرابی‌ زمین بی‌ چیزی‌ و تنگدستی‌ اهل آن زمین است،



«وَ إِنَّمَا يُعْوِزُ أَهْلُهَا لاِشْرَافِ أَنْفُسِ الْوُلاَةِ عَلَى الْجَمْعِ،»۳۰۳
و فقر و نداری‌ آنان ناشی‌ از زراندوزی‌ والیان،



«وَ سُوءِ ظَنِّهِمْ بِالْبَقَاءِ،»۳۰۴
و بدگمانی‌ آنان به بقاء حکومت،



«وَ قِلَّةِ انْتِفَاعِهِمْ بِالْعِبَرِ.»۳۰۵
و کم بهره گیری‌ آنان از عبرتها و پندهاست.

الخامس ـ افضل الكتّاب

«ثُمَّ انْظُرْ فِي حَالِ كُتَّابِكَ،»۳۰۶
سپس در حال نویسندگان و منشیان حکومت دقّت کن،



«فَوَلِّ عَلَى أُمُورِكَ خَيْرَهُمْ،»۳۰۷
و امورت را به بهترین آنها بسپار،



«وَ اخْصُصْ رَسَائِلَكَ الَّتِي تُدْخِلُ فِيهَا مَكَائِدَكَ وَ أَسْرَارَكَ بِأَجْمَعِهِمْ لِوُجُوهِ صَالِحِ الاَْخْلاَقِ»۳۰۸
نامه هایت را که دربردارنده امور محرمانه است به آنان که در تمام خوبیهای‌ اخلاق از دیگران جامع ترند بسپار،



«مِمَّنْ لاَ تُبْطِرُهُ الْكَرَامَةُ،»۳۰۹
کسی‌ که پست و مقام او را مست نکند



«فَيَجْتَرِئَ بِهَا عَلَيْكَ فِي خِلاَف لَكَ بِحَضْرَةِ مَلاَ»۳۱۰
و منزلتش باعث جرأت او در مخالفت با تو در جمع حاضران نگردد،



«وَ لاَ تَقْصُرُ بِهِ الْغَفْلَةُ عَنْ إِيرَادِ مُكَاتَبَاتِ عُمَّالِكَ عَلَيْكَ،»۳۱۱
و غفلتش سبب کوتاهی‌ در رساندن نامه های‌ کارگزارانت به تو،



«وَ إِصْدَارِ جَوَابَاتِهَا عَلَى الصَّوَابِ عَنْكَ،»۳۱۲
و گرفتن جوابهای‌ صحیح آن نامه ها از تو نشود،



«فِيَما يَأْخُذُ لَكَ وَ يُعْطِي مِنْكَ،»۳۱۳
و در آنچه برای‌ تو می‌ ستاند و یا از جانب تو می‌ دهد فروگذاری‌ ننماید،



«وَ لاَ يُضْعِفُ عَقْداً اعْتَقَدَهُ لَكَ،»۳۱۴
و پیمان و قراردادی‌ که برای‌ تو می‌ بندد سست نبندد،



«وَ لاَ يَعْجِزُ عَنْ إِطْلاَقِ مَا عُقِدَ عَلَيْكَ،»۳۱۵
و از به هم زدن قراردادی‌ که به زیان تو منعقد شده ناتوان نماند،



«وَ لاَ يَجْهَلُ مَبْلَغَ قَدْرِ نَفْسِهِ فِي الاُْمُورِ،»۳۱۶
به مرتبه و اندازه اش جاهل نباشد تا در امور به اندازه مقام خود وارد گردد،



«فَإِنَّ الْجَاهِلَ بِقَدْرِ نَفْسِهِ يَكُونُ بِقَدْرِ غَيْرِهِ أَجْهَلَ.»۳۱۷
که جاهل به مقام خویش به مقام دیگران جاهل تر است.



«ثُمَّ لاَ يَكُنِ اخْتِيَارُكَ إِيَّاهُمْ عَلَى فِرَاسَتِكَ وَ اسْتِنَامَتِكَ وَ حُسْنِ الظَّنِّ مِنْكَ،»۳۱۸
انتخاب منشیان به فراست و اعتماد و خوش گمانی‌ خودت نباشد،



«فَإِنَّ الرِّجَالَ يَتَعَرَّضُونَ لِفِرَاسَاتِ الْوُلاَةِ بِتَصَنُّعِهِمْ وَ حُسْنِ خِدْمَتِهِمْ،»۳۱۹
چرا که مردان برای‌ جلب نظر حاکمان خود را به ظاهرسازی‌ و خوش خدمتی‌ می‌ شناسانند،



«وَ لَيْسَ وَرَاءَ ذلِكَ مِنَ النَّصِيحَةِ وَ الاَْمَانَةِ شَيْءٌ.»۳۲۰
در حالی‌ که پشت پرده این ظاهرسازی‌ خبری‌ از خیرخواهی‌ و امانتداری‌ نیست،



«وَ لكِنِ اخْتَبِرْهُمْ بِمَا وُلُّوا لِلصَّالِحِينَ قَبْلَكَ،»۳۲۱
بلکه آنان را به کارهایی‌ که برای‌ نیکان پیش از توانجام داده اند امتحان کن،



«فَاعْمِدْ لاَِحْسَنِهِمْ كَانَ فِي الْعَامَّةِ أَثَراً،»۳۲۲
پس به آن شخص روی‌ آر که در میان مردم اثرش نیکوتر،



«وَ أَعْرَفِهِمْ بِالاَْمَانَةِ وَجْهاً،»۳۲۳
و در امانتداری‌ معروفتر است،



«فَإِنَّ ذلِكَ دَلِيلٌ عَلَى نَصِيحَتِكَ لِلّهِ»۳۲۴
که این برنامه نشانه خیرخواهی‌ تو برای‌ خدا



«وَ لِمَنْ وُلِّيتَ أَمْرَهُ.»۳۲۵
و برای‌ کسی‌ است که عهده دار کار اویی‌.



«وَ اجْعَلْ لِرَأْسِ كُلِّ أَمْر مِنْ أُمُورِكَ رَأْساً مِنْهُمْ،»۳۲۶
برای‌ هر کاری‌ از کارهایت رئیسی‌ از منشیان قرار ده،



«لاَ يَقْهَرُهُ كَبِيرُهَا،»۳۲۷
که بزرگی‌ امور او را عاجز نکند،



«وَ لاَ يَتَشَتَّتُ عَلَيْهِ كَثِيرُهَا،»۳۲۸
و کثرت کارها پریشانش نسازد.



«وَ مَهْمَا كَانَ فِي كُتَّابِكَ مِنْ عَيْب»۳۲۹
چنانچه در منشیانت عیبی‌ باشد



«فَتَغَابَيْتَ عَنْهُ أُلْزِمْتَهُ.»۳۳۰
و تو از آن بی‌ خبر بمانی‌ مسئول آن هستی‌.

السادّس ـ التّجار و اصحاب الصّنائع

«ثُمَّ اسْتَوْصِ بِالتُّجَّارِ وَ ذَوِي الصِّنَاعَاتِ،»۳۳۱
درباره تاجران و صنعتگران پذیرای‌ سفارش باش،



«وَ أَوْصِ بِهِمْ خَيْراً،»۳۳۲
و نسبت به آنان سفارش به نیکی‌ کن،



«الْمُقِيمِ مِنْهُمْ»۳۳۳
بدون فرق بین آنان که در یک جا مقیمند،



«وَ الْمُضْطَرِبِ بِمَالِهِ،»۳۳۴
و آنان که با مال خود در رفت و آمدند،



«وَ الْمُتَرَفِّقِ بِبَدَنِهِ،»۳۳۵
و آنان که با هنر دست خود در پی‌ کسب و سودند،



«فَإِنَّهُمْ مَوَادُّ الْمَنَافِعِ،»۳۳۶
چه اینکه اینان مایه های‌ منافع،



«وَ أَسْبَابُ الْمَرَافِقِ،»۳۳۷
و اسباب راحت جامعه،



«وَ جُلاَّبُهَا مِنَ الْمَبَاعِدِ وَ الْمَطَارِحِ،»۳۳۸
و جلب کننده سودها از مکانهای‌ دوردست،



«فِي بَرِّكَ وَ بَحْرِكَ،»۳۳۹
در بیابان و دریا،



«وَ سَهْلِكَ وَ جَبَلِكَ،»۳۴۰
و زمین هموار و ناهموار منطقه حکومت تواَند،



«وَ حَيْثُ لاَ يَلْتَئِمُ النَّاسُ لِمَوَاضِعِهَا،»۳۴۱
از مناطقی‌ که مردم در آن جمع نمی‌ شوند،



«وَ لاَ يَجْتَرِؤُونَ عَلَيْهَا،»۳۴۲
و به رفت و آمد در آنها جرأت نمی‌ کنند،



«فَإِنَّهُمْ سِلْمٌ لاَ تُخَافُ بَائِقَتُهُ،»۳۴۳
اینان اهل سلامت اند که از ضرر آنان بیمی‌ نیست،



«وَ صُلْحٌ لاَ تُخْشَى غَائِلَتُهُ.»۳۴۴
و اهل صلح و مسالمت اند که ترسی‌ از بدی‌ و آسیب آنان وجود ندارد.



«وَ تَفَقَّدْ أُمُورَهُمْ بِحَضْرَتِكَ وَ فِي حَوَاشِي بِلاَدِكَ.»۳۴۵
از آنان که در منطقه حکومت تو به سر می‌ برند و آنان که در گوشه و کنار شهرهایت هستند کنجکاوی‌ کن،



«وَ اعْلَمْ ـ مَعَ ذلِكَ ـ أَنَّ فِي كَثِير مِنْهُمْ»۳۴۶
ولی‌ روشن باش که با همه آنچه تذکر دادم در میان ایشان گروهی‌



«ضِيقاً فَاحِشاً،»۳۴۷
تنگ نظر و بخیل



«وَ شُحّاً قَبِيحاً،»۳۴۸
به شکلی‌ قبیح و زشت،



«وَ احْتِكَاراً لِلْمَنَافِعِ،»۳۴۹
و مردمی‌ محتکر،



«وَ تَحَكُّماً فِي الْبِيَاعَاتِ،»۳۵۰
و نرخ گذارانی‌ به دلخواه در امر خرید و فروش وجود دارد،



«وَ ذلِكَ بَابُ مَضَرَّة لِلْعَامَّةِ،»۳۵۱
که در این وضع زیان جامعه



«وَ عَيْبٌ عَلَى الْوُلاَةِ.»۳۵۲
و عیب و ننگ زمامداران است.



«فَامْنَعْ مِنَ الاِْحْتِكَارِ،»۳۵۳
پس از احتکار جلوگیری‌ کن



«فَإِنَّ رَسُولَ اللهِ (صَلَّى‌اللّهُ‌عَلَيْهِ‌وَآلِهِ) مَنَعَ مِنْهُ.»۳۵۴
که رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله) آن را منع فرمود.



«وَ لْيَكُنِ الْبَيْعُ بَيْعاً سَمْحاً،»۳۵۵
داد و ستد باید آسان باشد،



«بِمَوَازِينِ عَدْل،»۳۵۶
و بر موازین عدالت صورت گیرد،



«وَ أَسْعَار لاَ تُجْحِفُ بِالْفَرِيقَيْنِ مِنَ الْبَائِعِ وَ الْمُبْتَاعِ.»۳۵۷
و به نرخی‌ معامله شود که به فروشنده و خریدار اجحاف نشود.



«فَمَنْ قَارَفَ حُكْرَةً بَعْدَ نَهْيِكَ إِيَّاهُ»۳۵۸
هرگاه کسی‌ پس از نهی‌ تو دست به احتکار زد



«فَنَكِّلْ بِهِ،»۳۵۹
او را مجازات کن



«وَ عَاقِبْهُ فِي غَيْرِ إِسْرَاف.»۳۶۰
ولی‌ در مجازاتش از زیاده روی‌ بپرهیز.

السّابع ـ المحرومون

«ثُمَّ اللهَ اللهَ فِي الطَّبَقَةِ السُّفْلَى»۳۶۱
خدا را خدا را در طبقه پایین اجتماع،



«مِنَ الَّذِينَ لاَ حِيلَةَ لَهُمْ،»۳۶۲
از آنان که راه چاره ندارند،



«وَ الْمَسَاكِينِ وَ الُْمحْتَاجِينَ وَأَهْلِ الْبُؤْسَى وَ الزَّمْنَى،»۳۶۳
و از کارافتادگان و نیازمندان و دچارشدگان به زیان و سختی‌ و صاحبان امراضی‌ که از پا درآمده اند،



«فَإِنَّ فِي هذِهِ الطَّبَقَةِ قَانِعاً وَ مُعْتَرّاً،»۳۶۴
در میان اینان کسانی‌ هستند که روی‌ سؤال و اظهار حاجت دارند و کسانی‌ که عفت نفسشان مانع از سؤال است.



«وَ احْفَظْ لِلّهِ مَا اسْتَحْفَظَكَ مِنْ حَقِّهِ فِيهِمْ،»۳۶۵
بنابراین آنچه را که خداوند در مورد آنان از حفظ حقوق از تو خواسته به حفظ آن پرداز،



«وَ اجْعَلْ لَهُمْ قِسْماً مِنْ بَيْتِ مَالِكَ،»۳۶۶
نصیبی‌ از بیت المال که در اختیار توست،



«وَ قِسْماً مِنْ غَلاَّتِ صَوَافِي الاِْسْلاَمِ فِي كُلِّ بَلَد،»۳۶۷
و سهمی‌ از غلاّت خالصه جات اسلامی‌ را در هر منطقه برای‌ آنان قرار ده،



«فَإِنَّ لِلاَْقْصَى مِنْهُمْ مِثْلَ الَّذِي لِلاَْدْنَى،»۳۶۸
که برای‌ دورترین آنها همان سهمی‌ است که برای‌ نزدیکترین آنان است،



«وَ كُلٌّ قَدِ اسْتُرْعِيتَ حَقَّهُ.»۳۶۹
در هر صورت رعایت حق هر یک از آنان از تو خواسته شده،



«فَلاَ يَشْغَلَنَّكَ عَنْهُمْ بَطَرٌ (نظر)،»۳۷۰
پس نشاط و فرورفتن در نعمت تو را از توجه به آنان بازندارد،



«فَإِنَّكَ لاَ تُعْذَرُ بِتَضْيِيعِكَ التَّافِهَ لاَِحْكَامِكَ الْكَثِيرَ الْمُهِمَّ.»۳۷۱
چه اینکه از بی‌ توجهی‌ به امور کوچک آنان به بهانه پرداختن به کارهای‌ زیاد و مهم معذور نیستی‌،



«فَلاَ تُشْخِصْ هَمَّكَ عَنْهُمْ،»۳۷۲
از اندیشه ات در امور ایشان دریغ مکن،



«وَ لاَ تُصَعِّرْ خَدَّكَ لَهُمْ،»۳۷۳
و رخ از آنان برمتاب،



«وَ تَفَقَّدْ أُمُورَ مَنْ لاَ يَصِلُ إِلَيْكَ مِنْهُمْ مِمَّنْ تَقْتَحِمُهُ الْعُيُونُ، وَ تَحْقِرُهُ الرِّجَالُ.»۳۷۴
نسبت به امور نیازمندان و محتاجانی‌ که به تودسترسی‌ ندارند، از آنان که دیده ها خوارشان می‌ شمارد، و مردم تحقیرشان می‌ کنند کنجکاوی‌ کن،



«فَفَرِّغْ لاُِولئِكَ ثِقَتَكَ مِنْ أَهْلِ الْخَشْيَةِ وَ التَّوَاضُعِ،»۳۷۵
برای‌ به عهده گرفتن امور اینان انسانی‌ مورد اعتماد خود را که خداترس و فروتن است مهیّا کن،



«فَلْيَرْفَعْ إِلَيْكَ أُمُورَهُمْ،»۳۷۶
تا وضع آنان را به تو خبر دهد.



«ثُمَّ اعْمَلْ فِيهِمْ بِالاِْعْذَارِ إِلَى اللهِ يَوْمَ تَلْقَاهُ،»۳۷۷
سپس با آنان به صورتی‌ عمل کن که به وقت لقاء حق عذرت پذیرفته شود،



«فَإِنَّ هؤُلاَءِ مِنْ بَيْنِ الرَّعِيَّةِ أَحْوَجُ إِلَى الاِْنْصَافِ مِنْ غَيْرِهِمْ،»۳۷۸
زیرا اینان در میان رعیت از همه به دادگری‌ و انصاف نیازمندترند،



«وَ كُلٌّ فَأَعْذِرْ إِلَى اللهِ فِي تَأْدِيَةِ حَقِّهِ إِلَيْهِ.»۳۷۹
و در ادای‌ حق همگان باید چنان باشی‌ که عذرت نزد خداوند قبول شود.



«وَ تَعَهَّدْ أَهْلَ الْيُتْمِ وَ ذَوِي الرِّقَّةِ فِي السِّنِّ مِمَّنْ لاَ حِيلَةَ لَهُ، وَ لاَ يَنْصِبُ لِلْمَسْأَلَةِ نَفْسَهُ،»۳۸۰
به اوضاع یتیمان و سالخوردگان که راه چاره ای‌ ندارند، و خود را در معرض سؤال از مردم قرار نداده اند رسیدگی‌ کن.



«وَ ذلِكَ عَلَى الْوُلاَةِ ثَقِيلٌ،»۳۸۱
آنچه سفارش کردم بر حاکمان سنگین است،



«وَ الْحَقٌّ كُلُّهُ ثَقِيلٌ;»۳۸۲
البته همه حق سنگین است،



«وَ قَدْ يُخَفِّفُهُ اللهُ عَلَى أَقْوَام طَلَبُوا الْعَاقِبَةَ»۳۸۳
و گاهی‌ خداوند آن را بر اقوامی‌ سبک می‌ کند که خواهان عاقبت به خیری‌ هستند،



«فَصَبَّرُوا أَنْفُسَهُمْ،»۳۸۴
و خود را به صبر و استقامت وا داشته،



«وَ وَثِقُوا بِصِدْقِ مَوْعُودِ اللهِ لَهُمْ.»۳۸۵
و به صدق آنچه خداوند به آن وعده داده اعتماد کرده اند.



«وَ اجْعَلْ لِذَوِي الْحَاجَاتِ مِنْكَ قِسْماً»۳۸۶
از جانب خود وقتی‌ را برای‌ آنان که به شخص تو نیازمندند قرار ده



«تُفَرِّغُ لَهُمْ فِيهِ شَخْصَكَ،»۳۸۷
و در آن وقت وجود خود را برای‌ آنان از هر کاری‌ فارغ کن،



«وَ تَجْلِسُ لَهُمْ مَجْلِساً عَامّاً»۳۸۸
و جلوست برای‌ آنان در مجلس عمومی‌ باشد،



«فَتَتَوَاضَعُ فِيهِ لِلّهِ الَّذِي خَلَقَكَ،»۳۸۹
و برای‌ خداوندی‌ که تو را آفریده تواضع کن،



«وَ تُقْعِدَ عَنْهُمْ جُنْدَكَ وَ أَعْوَانَكَ مِنْ أَحْرَاسِكَ وَ شُرَطِكَ،»۳۹۰
و لشگریان و یاران از پاسبانان و محافظان خود را از این مجلس برکنار دار،



«حَتَّى يُكَلِّمَكَ مُتَكَلِّمُهُمْ غَيْرَ مُتَتَعْتِع،»۳۹۱
تاسخنگوی‌ نیازمندان بدون ترس ونگرانی‌ ولکنت وتردید با توسخن بگوید،



«فَإِنِّي سَمِعْتُ رَسُولَ اللهِ (صَلَّى‌اللّهُ‌عَلَيْهِ‌وَآلِهِ) يَقُولُ فِي غَيْرِ مَوْطِن:»۳۹۲
که من بارها از رسول خدا (صلّی‌اللّه‌علیه‌وآله) شنیدم می‌ فرمود:



«لَنْ تُقَدَّسَ أُمَّةٌ لاَ يُؤْخَذُ لِلضَّعِيفِ فِيهَا حَقُّهُ مِنَ الْقَوِيِّ غَيْرَ مُتَتَعْتِع.»۳۹۳
«امتی‌ به پاکی‌ و قداست نرسد مگر اینکه حق ناتوان را از قدرتمند با صراحت و روانی‌ کلام بگیرد.»



«ثُمَّ احْتَمِلِ الْخُرْقَ مِنْهُمْ وَ الْعِيَّ،»۳۹۴
آن گاه خشونت و درست حرف نزدن آنان را تحمل کن،



«وَ نَحِّ عَنْهُمُ الضِّيقَ وَ الاَْنْفَ»۳۹۵
تنگ خویی‌ و غرور و خودپسندی‌ نسبت به آنان را از خود دور کن



«يَبْسُطِ اللهُ عَلَيْكَ بِذلِكَ أَكْنَافَ رَحْمَتِهِ،»۳۹۶
تا خداوند جوانب رحمتش را بر تو بگشاید،



«وَ يُوجِبُ لَكَ ثَوَابَ طَاعَتِهِ.»۳۹۷
و ثواب طاعتش را بر تو واجب کند.



«وَ أَعْطِ مَا أَعْطَيْتَ هَنِيئاً،»۳۹۸
آنچه عطا می‌ کنی‌ به خوشرویی‌ عطا کن،



«وَ امْنَعْ فِي إِجْمَال وَ إِعْذَار!»۳۹۹
و خودداری‌ از عطا را با مهربانی‌ و عذر همراه نما!

۹. الاخلاق الخاصّة للوالي

«ثُمَّ أُمُورٌ مِنْ أُمُورِكَ لاَبُدَّ لَكَ مِنْ مُبَاشَرَتِهَا:»۴۰۰
قسمتی‌ از امور است که باید خودت به انجام آنها برخیزی‌،



«مِنْهَا إِجَابَةُ عُمَّالِكَ»۴۰۱
از جمله پاسخ دادن به کارگزاران دولت



«بِمَا يَعْيَا عَنْهُ كُتَّابُكَ،»۴۰۲
آنجا که منشیانت از پاسخ گویی‌ ناتوانند.



«وَ مِنْهَا إِصْدَارُ حَاجَاتِ النَّاسِ»۴۰۳
و نیز جواب دادن به حاجات و مطالب مرد



«يَوْمَ وُرُودِهَا عَلَيْكَ»۴۰۴
در همان روزی‌ که حاجاتشان به تو می‌ رسد



«بِمَا تَحْرَجُ بِهِ صُدُورُ أَعْوَانِكَ.»۴۰۵
و پاسخش همکارانت را تنگدل و ناراحت می‌ کند.



«وَ أَمْضِ لِكُلِّ يَوْم عَمَلَهُ،»۴۰۶
برنامه هر روز را در همان روز انجام ده،



«فَإِنَّ لِكُلِّ يَوْم مَا فِيهِ.»۴۰۷
زیرا هر روز را کاری‌ مخصوص به همان روز است.



«وَ اجْعَلْ لِنَفْسِكَ فِيَما بَيْنَكَ وَ بَيْنَ اللهِ أَفْضَلَ تِلْكَ الْمَوَاقِيتِ، وَ أَجْزَلَ تِلْكَ الاَْقْسَامِ،»۴۰۸
بهترین اوقات و باعظمت ترین ساعات را برای‌ خود در آنچه بین تو و خداوند است اختصاص ده،



«وَ إِنْ كَانَتْ كُلُّهَا لِلّهِ»۴۰۹
هرچند همه کارها در تمام اوقات برای‌ خداست



«إِذَا صَلَحَتْ فِيهَا النِّيَّةُ،»۴۱۰
اگر نیّـت صحیح باشد،



«وَ سَلِمَتْ مِنْهَا الرَّعِيَّةُ.»۴۱۱
و رعیّت از آن کارها روی‌ آسایش ببیند.



«وَ لْيَكُنْ فِي خَاصَّةِ مَا تُخْلِصُ بِهِ لِلّهِ دِينَكَ،»۴۱۲
و باید در خصوص آنچه به آن دینت را برای‌ خدا خالص می‌ کنی‌



«إِقَامَةُ فَرَائِضِهِ الَّتِي هِيَ لَهُ خَاصَّةً،»۴۱۳
اقامه واجبات باشد واجباتی‌ که مخصوص به خداوند است،



«فَأَعْطِ اللهَ مِنْ بَدَنِكَ فِي لَيْلِكَ وَ نَهَارِكَ،»۴۱۴
روی‌ این ملاک از بدنت در شب و روز در اختیار خداوند قرار بده،



«وَ وَفِّ مَا تَقَرَّبْتَ بِهِ إِلَى اللهِ مِنْ ذلِكَ كَامِلا غَيْرَ مَثْلُوم وَ لاَ مَنْقُوص،»۴۱۵
و از آنچه موجب قرب تو به خداوند می‌ شود به نحو کامل و بدون کم و کاست انجام ده،



«بَالِغاً مِنْ بَدَنِكَ مَا بَلَغَ.»۴۱۶
گرچه هرگونه صدمه و فرسایشی‌ به بدنت واردآید.



«وَ إِذَا قُمْتَ فِي صَلاَتِكَ لِلنَّاسِ،»۴۱۷
چون بامردم به نمازجماعت بایستی‌



«فَلاَ تَكُونَنَّ مُنَفِّراً وَ لاَ مُضَيِّعاً،»۴۱۸
نه چنان نمازبگزار که مردم را رمیده کنی‌ نه به آن صورت که نماز را ضایع نمایی‌،



«فَإِنَّ فِي النَّاسِ مَنْ بِهِ الْعِلَّةُ وَ لَهُ الْحَاجَةُ.»۴۱۹
که در میان مردم هم بیمار وجود دارد و هم کسی‌ که حاجتی‌ دارد و باید به دنبال آن برود.



«وَ قَدْ سَأَلْتُ رَسُولَ اللهِ (صَلَّى‌اللّهُ‌عَلَيْهِ‌وَآلِهِ) حِينَ وَجَّهَنِي إِلَى الَْيمَنِ»۴۲۰
من از رسول خدا (صلّی‌اللّه‌علیه‌وآله) هنگام سفری‌ که مرا به یمن فرستاد پرسیدم:



«كَيْفَ أُصَلِّي بِهِمْ؟»۴۲۱
با مردم چگونه نماز بگزارم؟



«فَقَالَ: «صَلِّ بِهِمْ كَصَلاَةِ أَضْعَفِهِمْ،»۴۲۲
فرمود: «با آنان نمازی‌ بخوان مانند نمـاز ناتوان ترین آنـان،



«وَ كُنْ بِالْمُؤْمِنِينَ رَحِيماً.»»۴۲۳
و به مردم مـؤمن مهربان باش.»



«وَ أمَّا بَعْدُ،»۴۲۴
اما بعد،



«فَلاَ تُطَوِّلَنَّ احْتِجَابَكَ عَنْ رَعِيَّتِكَ،»۴۲۵
پنهان ماندنت را از رعیت طولانی‌ مکن،



«فَإِنَّ احْتِجَابَ الْوُلاَةِ عَنِ الرَّعِيَّةِ شُعْبَةٌ مِنَ الضِّيقِ،»۴۲۶
که در پرده ماندن حاکم شعبه ای‌ است از تنگ خویی‌



«وَ قِلَّةُ عِلْم بِالاُْمُورِ;»۴۲۷
و کم اطلاعی‌ به امور.



«وَ الاِْحْتِجَابُ مِنْهُمْ يَقْطَعُ عَنْهُمْ عِلْمَ مَا احْتَجَبُوا دُونَهُ»۴۲۸
و پنهان ماندن حاکم از رعیتْ حاکمان را از دانستن آنچه بر آنان پوشیده است بازمی‌ دارد،



«فَيَصْغُرُ عِنْدَهُمُ الْكَبِيرُ،»۴۲۹
بر این اساس کار بزرگ پیش آنان کوچک



«وَ يَعْظُمُ الصَّغِيرُ،»۴۳۰
و کار کوچک بزرگ جلوه می‌ کند،



«وَ يَقْبُحُ الْحَسَنُ،»۴۳۱
زیبا زشت گردد



«وَ يَحْسُنُ الْقَبِيحُ،»۴۳۲
و زشت زیبا شود،



«وَ يُشَابُ الْحَقُّ بِالْبَاطِلِ.»۴۳۳
و حق به باطل آمیخته می‌ گردد.



«وَ إِنَّمَا الْوَالِي بَشَرٌ لاَ يَعْرِفُ مَا تَوَارَى عَنْهُ النَّاسُ بِهِ مِنَ الاُْمُورِ،»۴۳۴
زمامدار انسانی‌ است که آنچه را مردم از او پوشیده دارند نخواهد دانست،



«وَ لَيْسَتْ عَلَى الْحَقِّ سِمَاتٌ»۴۳۵
و حق را هم نشانه ای‌ نیست



«تُعْرَفُ بِهَا ضُرُوبُ الصِّدْقِ مِنَ الْكَذِبِ،»۴۳۶
که به وسیله آن انواع راستی‌ از دروغ شناخته شود،



«وَ إِنَّمَا أَنْتَ أَحَدُ رَجُلَيْنِ:»۴۳۷
و تو یکی‌ از دو مردی‌:



«إِمَّا امْرُؤٌ سَخَتْ نَفْسُكَ بِالْبَذْلِ فِي الْحَقِّ،»۴۳۸
یا انسانی‌ هستی‌ که وجودت به بخشیدن در راه خدا سخاوتمند است،



«فَفِيمَ احْتِجَابُكَ مِنْ وَاجِبِ حَقٍّ تُعْطِيهِ، أَوْ فِعْل كَرِيم تُسْدِيهِ؟!»۴۳۹
پس نسبت به حق مردم واجبی‌ که باید عطا کنی‌ یا کار نیکی‌ که باید ادا نمایی‌ علّت روی‌ نشان ندادنت به رعیت چیست؟!



«أَوْ مُبْتَلًى بِالْمَنْعِ،»۴۴۰
یا انسانی‌ هستی‌ مبتلا به بخل،



«فَمَا أَسْرَعَ كَفَّ النَّاسِ عَنْ مَسْأَلَتِكَ إِذَا أَيِسُوا مِنْ بَذْلِكَ!»۴۴۱
که در این صورت زود باشد که مردم دستِ درخواستشان را از تو بازدارند آن گاه که از عطا و بخششت ناامید گردند.



«مَعَ أَنَّ أَكْثَرَ حَاجَاتِ النَّاسِ إِلَيْكَ»۴۴۲
با اینکه بیشترین حاجات مردم از تو



«مِمَّا لاَ مَؤُونَةَ فِيهِ عَلَيْكَ،»۴۴۳
چیزی‌ است که برایت زحمت و رنجی‌ ندارد،



«مِنْ شَكَاةِ مَظْلِمَة،»۴۴۴
از قبیل شکایت از ستمی‌،



«أَوْ طَلَبِ إِنْصَاف فِي مُعَامَلَة.»۴۴۵
یا درخواست انصاف در خرید و فروشی‌.

۱۰. اخلاقية القيادة مع الأرقاب

«ثُمَّ إِنَّ لِلْوَالِي خَاصَّةً وَ بِطَانَةً،»۴۴۶
سپس والیان را نزدیکانی‌ است



«فِيهِمُ اسْتِئْثَارٌ وَ تَطَاوُلٌ،»۴۴۷
که آنان را خوی‌ خودخواهی‌ و دست درازی‌ به مال مردم



«وَ قِلَّةُ إِنْصَاف فِي مُعَامَلَة،»۴۴۸
و کمی‌ انصاف در داد و ستد است،



«فَاحْسِمْ مَادَّةَ (مؤونة) أُولئِكَ بِقَطْعِ أَسْبَابِ تِلْكَ الاَْحْوَالِ.»۴۴۹
به جدا کردن اسباب و وسایل این حالات مادّه و ریشه آنان را قطع کن.



«وَ لاَ تُقْطِعَنَّ لاَِحَد مِنْ حَاشِيَتِكَ وَ حَامَّتِكَ قَطِيعَةً،»۴۵۰
به هیچ یک از اطرافیان و اقوام خود زمینی‌ از اقطاع مسلمین واگذار مکن.



«وَ لاَ يَطْمَعَنَّ مِنْكَ فِي اعْتِقَادِ عُقْدَة، تَضُرُّ بِمَنْ يَلِيهَا مِنَ النَّاسِ، فِي شِرْب»۴۵۱
نباید در تو طمع ورزد کسی‌ به گرفتن مزرعه ای‌ که در آبشخور آن به همسایه زیان رساند،



«أَوْ عَمَل مُشْتَرَك،»۴۵۲
یا کاری‌ که باید با شرکت به سامان رسد



«يَحْمِلُونَ مَؤُونَتَهُ عَلَى غَيْرِهِمْ،»۴۵۳
مشقّت کار مشترک را به همسایگان تحمیل کند،



«فَيَكُونَ مَهْنَأُ ذلِكَ لَهُمْ دُونَكَ،»۴۵۴
در آن صورت سودش برای‌ آن طمعکاران



«وَ عَيْبُهُ عَلَيْكَ فِي الدُّنْيَا وَ الاْخِرَةِ.»۴۵۵
و عیب و زشتی‌ آن در دنیا و آخرت بر عهده تو خواهد بود.



«وَ أَلْزِمِ الْحَقَّ مَنْ لَزِمَهُ مِنَ الْقَرِيبِ وَ الْبَعِيدِ،»۴۵۶
حق را نسبت به هر که لازم است از نزدیک و دور رعایت کن،



«وَ كُنْ فِي ذلِكَ صَابِراً مُحْتَسِباً،»۴۵۷
و در این زمینه شکیبا و مزدخواه از خدا باش،



«وَاقِعاً ذلِكَ مِنْ قَرَابَتِكَ وَ خَاصَّتِكَ (خواصّك) حَيْثُ وَقَعَ،»۴۵۸
گرچه این برنامه به زیان نزدیکان و خاصانت باشد،



«وَ ابْتَغِ عَاقِبَتَهُ بِمَا يَثْقُلُ عَلَيْكَ مِنْهُ،»۴۵۹
و در این مورد نسبت آنچه بر تو گران است جویای‌ عاقبتش باش،



«فَإِنَّ مَغَبَّةَ ذلِكَ مَحْمُودَةٌ۴۶۰
که سرانجامِ رعایت حق پسندیده و نیکوست.



«وَ إِنْ ظَنَّتِ الرَّعِيَّةُ بِكَ حَيْفاً»۴۶۱
هرگاه رعیت گمان ستمی‌ بر تو ببرد



«فَأَصْحِرْ لَهُمْ بِعُذْرِكَ،»۴۶۲
آشکارا عذرت را به آنان ارائه کن،



«وَ اعْدِلْ (و اعزل) عَنْكَ ظُنُونَهُمْ بِإِصْحَارِكَ،»۴۶۳
و به اظهار عذر گمانهای‌ آنان را از خود بگردان،



«فَإِنَّ فِي ذلِكَ رِيَاضَةً مِنْكَ لِنَفْسِكَ،»۴۶۴
چرا که اظهار عذر موجب عادت دادن نفس به اخلاق حسنه،



«وَ رِفْقاً بِرَعِيَّتِكَ،»۴۶۵
و مهربانی‌ و نرمی‌ نسبت به رعیت است،



«وَ إِعْذَاراً تَبْلُغُ بِهِ حَاجَتَكَ مِنْ تَقْوِيمِهِمْ عَلَى الْحَقِّ.»۴۶۶
و این عذرخواهی‌ تو را به خواسته ات در واداشتن رعیت به حـق می‌ رساند.

۱۱. أسلوب مواجهة الأعداء

«وَ لاَ تَدْفَعَنَّ صُلْحاً دَعَاكَ إِلَيْهِ عَدُوُّكَ وَ لِلّهِ فِيهِ رِضًى،»۴۶۷
از صلحی‌ که دشمنت به آن دعوت می‌ کند و خشنودی‌ خدا در آن است روی‌ مگردان،



«فَإِنَّ فِي الصُّلْحِ دَعَةً لِجُنُودِكَ،»۴۶۸
زیرا صلح موجب آسایش لشگریان،



«وَ رَاحَةً مِنْ هُمُومِكَ،»۴۶۹
و آسودگی‌ خاطر تو،



«وَ أَمْناً لِبِلاَدِكَ،»۴۷۰
و امنیت شهرهای‌ توست.



«وَ لَكِنِ الْحَذَرَ كُلَّ الْحَذَرِ مِنْ عَدُوِّكَ بَعْدَ صُلْحِهِ،»۴۷۱
ولی‌ پس از صلح به کلی‌ از دشمن حذر کن،



«فَإِنَّ الْعَدُوَّ رُبَّمَا قَارَبَ لِيَتَغَفَّلَ»۴۷۲
چه بسا که دشمن برای‌ غافلگیر کردن تن به صلح دهد.



«فَخُذْ بِالْحَزْمِ،»۴۷۳
در این زمینه طریق احتیاط گیر،



«وَ اتَّهِمْ فِي ذلِكَ حُسْنَ الظَّنِّ.»۴۷۴
و به راه خوش گمانی‌ قدم مگذار.




«وَ إِنْ عَقَدْتَ بَيْنَكَ وَ بَيْنَ عَدُوِّكَ عُقْدَةً،»۴۷۵
اگر بین خود و دشمنت قراردادی‌ بستی‌،



«أَوْ أَلْبَسْتَهُ مِنْكَ ذِمَّةً،»۴۷۶
یا از جانب خود به او لباس امان پوشاندی‌،



«فَحُطْ عَهْدَكَ بِالْوَفَاءِ،»۴۷۷
به قراردادت وفا کن،



«وَ ارْعَ ذِمَّتَكَ بِالاَْمَانَةِ،»۴۷۸
و امان دادنت را به امانت رعایت نما،



«وَ اجْعَلْ نَفْسَكَ جُنَّةً دُونَ مَا أَعْطَيْتَ،»۴۷۹
و خود را سپر تعهدات خود قرار ده،



«فَإِنَّهُ لَيْسَ مِنْ فَرَائِضِ اللهِ شَيْءٌ النَّاسُ أَشَدُّ عَلَيْهِ اجْتَِماعاً، مَعَ تَفَرُّقِ أَهْوَائِهِمْ، وَ تَشَتُّتِ آرَائِهِمْ، مِنْ تَعْظِيمِ الْوَفَاءِ بِالْعُهُودِ.»۴۸۰
زیرا مردم بر چیزی‌ از واجبات الهی‌ چون بزرگ شمردن وفای‌ به پیمان ـ با همه هواهای‌ گوناگون و اختلاف آرایی‌ که دارند ـ اتفاق ندارند.



«وَ قَدْ لَزِمَ ذلِكَ الْمُشْرِكُونَ فِيَما بَيْنَهُمْ دُونَ الْمُسْلِمِينَ»۴۸۱
مشرکین هم علاوه بر مسلمین وفای‌ بر عهد را بر خود لازم می‌ دانستند،



«لِمَا اسْتَوْبَلُوا مِنْ عَوَاقِبِ الْغَدْرِ;»۴۸۲
چرا که عواقب زشت پیمان شکنی‌ را آزموده بودند.



«فَلاَ تَغْدِرَنَّ بِذِمَّتِكَ،»۴۸۳
پس در آنچه به عهده گرفته ای‌ خیانت نورز،



«وَ لاَ تَخِيسَنَّ (تحبسنَّ) بِعَهْدِكَ،»۴۸۴
و پیمان خود را مشکن،



«وَ لاَ تَخْتِلَنَّ عَدُوَّكَ،»۴۸۵
و دشمنت را گول مزن،



«فَإِنَّهُ لاَ يَجْتَرِئُ عَلَى اللهِ إِلاَّ جَاهِلٌ شَقِيٌّ.»۴۸۶
که بر خداوند جز نادان بدبخت گستاخی‌ نکند،



«وَ قَدْ جَعَلَ اللهُ عَهْدَهُ وَ ذِمَّتَهُ أَمْناً»۴۸۷
خداوند عهد و پیمانش را امان قرارداده



«أَفْضَاهُ بَيْنَ الْعِبَادِ بِرَحْمَتِهِ،»۴۸۸
و رعایت آن را از باب رحمتش برعهده همه بندگان گذاشته،



«وَ حَرِيماً يَسْكُنُونَ إِلَى مَنَعَتِهِ،»۴۸۹
عهد و پیمان حریم امنی‌ است تا در استواری‌ آن بیاسایند،



«وَ يَسْتَفِيضُونَ إِلَى جِوَارِهِ.»۴۹۰
و همگان به پناه آن روند.



«فَلاَ إِدْغَالَ وَ لاَ مُدَ الَسَةَ وَ لاَ خِدَاعَ فِيهِ،»۴۹۱
بنابراین در عهد و پیمان خیانت و فریب و مکر روا نیست.



«وَ لاَ تَعْقِدْ عَقْداً تُجَوِّزُ فِيهِ الْعِلَلَ،»۴۹۲
عهد و پیمانی‌ برقرار مکن که در آن راه تأویل و بهانه و توریه و فریب باز باشد،



«وَ لاَ تُعَوِّلَنَّ عَلَى لَحْنِ قَوْل بَعْدَ التَّأْكِيدِ وَ التَّوْثِقَةِ.»۴۹۳
و پس از تأکید و استوار نمودن عهد و پیمانْ گفتار توریه مانند و دو پهلو به کار مبر،



«وَ لاَ يَدْعُوَنَّكَ ضِيقُ أَمْر،»۴۹۴
و نباید در تنگنا افتادنت



«لَزِمَكَ فِيهِ عَهْدُ اللهِ،»۴۹۵
به خاطر اینکه عهد و پیمان خدا برای‌ تو الزام آور شده



«إِلَى طَلَبِ انْفِسَاخِهِ بِغَيْرِ الْحَقِّ،»۴۹۶
تو را به فسخ آن به طور نامشروع بکشاند،



«فَإِنَّ صَبْرَكَ عَلَى ضِيقِ أَمْر»۴۹۷
چرا که صبر تو در تنگنای‌ عهد و پیمان



«تَرْجُو انْفِرَاجَهُ وَ فَضْلَ عَاقِبَتِهِ،»۴۹۸
که امید گشایش و برتری‌ عاقبتش را داری‌



«خَيْرٌ مِنْ غَدْر تَخَافُ تَبِعَتَهُ،»۴۹۹
بهتر است از خیانتی‌ که از مجازاتش ترسانی‌،



«وَ أَنْ تُحِيطَ بِكَ مِنَ اللهِ فِيهِ طِلْبَةٌ،»۵۰۰
و نیکوتر است از اینکه از جانب حق مورد بازخواست واقع گردی‌،



«لاَ تَسْتَقْبِلُ ( تَسْتَقيلُ) فِيهَا دُنْيَاكَ وَ لاَ آخِرَتَكَ.»۵۰۱
به صورتی‌ که نتوانی‌ در دنیا و آخرت از خداوند درخواست بخشش کنی‌.

۱۲. تحذيرات

الاوّل ـ التحذيرٌ من الدّم الحرام

«إِيَّاكَ وَ الدِّمَاءَ وَ سَفْكَهَا بِغَيْرِ حِلِّهَا،»۵۰۲
از ریختن خون به ناحق برحذر باش،



«فَإِنَّهُ لَيْسَ شَيْءٌ أَدْنَى لِنِقْمَة،»۵۰۳
زیرا چیزی‌ در نزدیک ساختن انتقام حق،



«وَ لاَ أَعْظَمَ لِتَبِعَة،»۵۰۴
و عظمت مجازات،



«وَ لاَ أَحْرَى بِزَوَالِ نِعْمَة،»۵۰۵
و از بین رفتن نعمت



«وَ انْقِطَاعِ مُدَّة،»۵۰۶
و پایان گرفتن زمان حکومت



«مِنْ سَفْكِ الدِّمَاءِ بِغَيْرِ حَقِّهَا.»۵۰۷
به مانند خون به ناحق ریختن نیست.



«وَ اللهُ سُبْحانَهُ مُبْتَدِئٌ بِالْحُكْمِ بَيْنَ الْعِبَادِ،»۵۰۸
خداوند در قیامت اول چیزی‌ که بین مردم حکم می‌ کند



«فِيَما تَسَافَكُوا مِنَ الدِّمَاءِ يَوْمَ الْقِيَامَةِ;»۵۰۹
در رابطه با خونهایی‌ است که به ناحق ریخته اند.



«فَلاَ تُقَوِّيَنَّ سُلْطَانَكَ بِسَفْكِ دَم حَرَام.»۵۱۰
پس حکومت را به ریختن خون حرام تقویت مکن،



«فَإِنَّ ذلِكَ مِمَّا يُضْعِفُهُ وَ يُوهِنُهُ،»۵۱۱
که ریختن خون حرام قدرت را به سستی‌ کشاند،



«بَلْ يُزِيلُهُ وَ يَنْقُلُهُ.»۵۱۲
بلکه حکومت را ساقط نموده و به دیگری‌ انتقال دهد.



«وَ لاَ عُذْرَ لَكَ عِنْدَ اللهِ وَ لاَ عِنْدِي فِي قَتْلِ الْعَمْدِ،»۵۱۳
برای‌ تو در قتل عمد نزد خدا و نزد من عذری‌ نیست،



«لاَِنَّ فِيهِ قَوَدَ الْبَدَنِ.»۵۱۴
چرا که کیفر قتل عمد کشتن قاتل است.



«وَ إِنِ ابْتُلِيتَ بِخَطَأ»۵۱۵
و اگر دچار اشتباه شدی‌،



«وَ أَفْرَطَ عَلَيْكَ سَوْطُكَ أَوْ سَيْفُكَ أَوْ يَدُكَ بِالْعُقُوبَةِ;»۵۱۶
و تازیانه یا شمشیر یا دستت در کیفر دادن از حد بیرون رفت



«فَإِنَّ فِي الْوَكْزَةِ فَمَا فَوْقَهَا مَقْتَلَةً،»۵۱۷
چه اینکه در مشت زدن و بالاتر از آن بیم قتل است



«فَلاَ تَطْمَحَنَّ بِكَ نَخْوَةُ سُلْطَانِكَ عَنْ أَنْ تُؤَدِّيَ إِلَى أَوْلِيَاءِ الْمَقْتُولِ حَقَّهُمْ.»۵۱۸
مبادا نخوت حکومت تو را از پرداخت خون بها به خاندان مقتول مانع گردد.

الثانى ـ تحذير من الاُنانيّة

«وَ إِيَّاكَ وَ الاِْعْجَابَ بِنَفْسِكَ، وَ الثِّقَةَ بِمَا يُعْجِبُكَ مِنْهَا، وَ حُبَّ الاِْطْرَاءِ،»۵۱۹
از خودپسندی‌ و تکیه بر آنچه تو را آلوده به خودپسندی‌ کند، و از علاقه به ستایش و تعریف مردم برحذر باش،



«فَإِنَّ ذلِكَ مِنْ أَوْثَقِ فُرَصِ الشَّيْطَانِ فِي نَفْسِهِ»۵۲۰
زیرا این حالات از مطمئن ترین فرصت های‌ شیطان در نظر اوست



«لَِيمْحَقَ مَا يَكُونُ مِنْ إِحْسَانِ الُْمحسِنِينَ.»۵۲۱
تا نیکی‌ نـیـکـوکـاران را نـابـود کنـد.

الثّالث ـ التحذير من المنّ

«وَ إِيَّاكَ وَ الْمَنَّ عَلَى رَعِيَّتِكَ بِإِحْسَانِكَ،»۵۲۲
بپرهیز از اینکه احسانت را بر رعیّت منّت گذاری‌،



«أَوِ التَّزَيُّدَ فِيَما كَانَ مِنْ فِعْلِكَ،»۵۲۳
یا کرده خود را بیش از آنچه هست بزرگ شماری‌،



«أَوْ أَنْ تَعِدَهُمْ فَتُتْبِعَ مَوْعِدَكَ بِخُلْفِكَ،»۵۲۴
یا به رعیّت وعده ای‌ دهی‌ و خلاف آن را به جا آوری‌،



«فَإِنَّ الْمَنَّ يُبْطِلُ الاِْحْسَانَ،»۵۲۵
چرا که منّت موجب بطلان احسان،



«وَ التَّزَيُّدَ يَذْهَبُ بِنُورِ الْحَقِّ،»۵۲۶
و کار را بیش از آنچه هست پنداشتن باعث از بین بردن نور حق در قلب،



«وَ الْخُلْفَ يُوجِبُ الْمَقْتَ عِنْدَ اللهِ وَ النَّاسِ.»۵۲۷
و خلف وعده سبب خشم خدا و مردم است،



«قَالَ اللهُ تَعَالى:»۵۲۸
خداوند بزرگ فرموده:



(کَبُرَ مَقْتًا عِندَ اللَّهِ أَن تَقُولُوا مَا لَا تَفْعَلُونَ)(۳)۵۲۹
«این باعث خشم بزرگ خداست که بگویید و انجـام نـدهیـد.»

الرابّع ـ التحذير من العجلة

«وَ إِيَّاكَ»۵۳۰
و برحذر باش از



«وَ الْعَجَلَةَ بِالاُْمُورِ قَبْلَ أَوَانِهَا،»۵۳۱
عجله در کارهایی‌ که وقتش نرسیده،



«أَوِ التَّسَقُّطَ (السَناقط ـ التثبّط) فِيهَا عِنْدَ إِمْكَانِهَا،»۵۳۲
یا سهل انگاری‌ در اموری‌ که انجامش ممکن شده،



«أَوِ اللَّجَاجَةَ فِيهَا إِذَا تَنَكَّرَتْ،»۵۳۳
یا لجبازی‌ در چیزی‌ که نامعلوم است،



«أَوِ الْوَهْنَ عَنْهَا إِذَا اسْتَوْضَحَتْ.»۵۳۴
یا سستی‌ در آنچه که روشن است.



«وَضَعْ كُلَّ أَمْر مَوْضِعَهُ،»۵۳۵
هر چیزی‌ را در جای‌ خودش بگذار،



«وَ أَوْقِعْ كُلَّ أَمْر مَوْقِعَهُ.»۵۳۶
و هر کاری‌ را به موقع خودش انجام ده.

الخامس ـ التحذير من طلب العناوين

«وَ إِيَّاكَ وَ الاِْسْتِئْثَارَ بِمَا النَّاسُ فِيهِ أُسْوَةٌ،»۵۳۷
از اینکه چیزی‌ را به خود اختصاص دهی‌ در حالی‌ که همه مردم در آن مساوی‌ هستند بپرهیز،



«وَ التَّغَابِيَ عَمَّا تُعْنَى بِهِ مِمَّا قَدْ وَضَحَ لِلْعُيُونِ،»۵۳۸
و از غفلت در آنچه که توجه تو به آن ضروری‌ است و برای‌ همگان معلوم است برحذر باش،



«فَإِنَّهُ مَأْخُوذٌ مِنْكَ لِغَيْرِكَ.»۵۳۹
زیرا آنچه را به خود اختصاص داده ای‌ از تو به نفع دیگران می‌ گیرند،



«وَ عَمَّا قَلِيل تَنْكَشِفُ عَنْكَ أَغْطِيَةُ الاُْمُورِ،»۵۴۰
و در اندک زمانی‌ پرده از روی‌ کارهایت برداشته می‌ شود،



«وَ يُنْتَصَفُ مِنْكَ لِلْمَظْلُومِ.»۵۴۱
و داد مظلوم را از تو بستانند.



«امْلِكْ حَمِيَّةَ أَنْفِكَ، وَ سَوْرَةَ حَدِّكَ، وَ سَطْوَةَ يَدِكَ، وَ غَرْبَ لِسَانِكَ،»۵۴۲
خشم و شدّت و غضب و سرکشی‌ قدرت و تیزی‌ زبانت را در اختیار گیر،



«وَ احْتَرِسْ مِنْ كُلِّ ذلِكَ بِكَفِّ الْبَادِرَةِ، وَ تَأْخِيرِ السَّطْوَةِ،»۵۴۳
و از تمام این امور به بازداشتن خود از شتاب در انتقام، و تأخیر انداختن حمله و سطوتْ خود را حفظ کن،



«حَتَّى يَسْكُنَ غَضَبُكَ»۵۴۴
تا خشمت آرام گردد



«فَتَمْلِكَ الاِْخْتِيَارَ:»۵۴۵
و عنان اختیارت را مالک شوی‌،



«وَ لَنْ تَحْكُمَ ذلِكَ مِنْ نَفْسِكَ»۵۴۶
و هرگز حاکم و مسلط بر خود نخواهی‌ شد



«حَتَّى تُكْثِرَ هُمُومَكَ بِذِكْرِ الْمَعَادِ إِلَى رَبِّكَ.»۵۴۷
تا اینکه بسیار به یاد بازگشت به خداوند افـتــی‌.



«وَ الْوَاجِبُ عَلَيْكَ أَنْ تَتَذَكَّرَ مَا مَضَى لِمَنْ تَقَدَّمَكَ مِنْ حُكُومَة عَادِلَة،»۵۴۸
بر تو واجب است که به یاد حکومتهای‌ عدل پیش از خود باشی‌،



«أَوْ سُنَّة فَاضِلَة،»۵۴۹
نیز لازم است که به روش های‌ خوب،



«أَوْ أَثَر عَنْ نَبِيِّنَا (صَلَّى‌اللّهُ‌عَلَيْهِ‌وَآلِهِ)»۵۵۰
یا اثری‌ که از پیامبرمان (صلّی‌اللّه‌علیه‌وآله) رسیده



«أَوْ فَرِيضَة فِي كِتَابِ اللهِ،»۵۵۱
یا فریضه ای‌ که در کتاب خداوند است توجه نمایی‌،



«فَتَقْتَدِيَ بِمَا شَاهَدْتَ مِمَّا عَمِلْنَا بِهِ فِيهَا،»۵۵۲
پس به آنچه که دیدی‌ ما بر اساس آن عمل کردیم اقتدا نمایی‌،



«وَ تَجْتَهِدَ لِنَفْسِكَ فِي اتِّبَاعِ مَا عَهِدْتُ إِلَيْكَ فِي عَهْدِي هذَا،»۵۵۳
و کوشش کنی‌ در دنبال کردن آنچه که در این عهدنامه برایت مقرر کردم



«وَ اسْتَوْثَقْتُ بِهِ مِنَ الْحُجَّةِ لِنَفْسِي عَلَيْكَ،»۵۵۴
و به وسیله آن حجت را بر تو تمام نمودم



«لِكَيْلاَ تَكُونَ لَكَ عِلَّةٌ عِنْدَ تَسَرُّعِ نَفْسِكَ إِلَى هَوَاهَا.»۵۵۵
تا برای‌ تو به هنگام شتاب نفس به سوی‌ هوا و هوس بهانه و عذری‌ نباشد.



«فَلَنْ يَعْصِمَ مِنَ السُّوءِ،»۵۵۶
جز خدای‌ بزرگ هرگز احدی‌ نگاهدارنده از بدی‌،



«وَ لا يُوَفِّقُ لِلْخَيْرِ اِلاَّ اللّهُ تَعالى،»۵۵۷
و توفیق دهنده به خیر و خوبی‌ نیست،



«وَ قَدْ كانَ فيما عَهِدَ اِلَىَّ رَسُولُ اللّهِ (صَلَّى‌اللّهُ‌عَلَيْهِ‌وَآلِهِ) فى وَصاياهُ»۵۵۸
و از جمله چیزهایی‌ که رسول خدا (صلّی‌اللّه‌علیه‌وآله) در وصایایش به من سفارش نمود



«تَحْضيضٌ عَلَى الصَّلاةِ وَ الزَّكاةِ وَ ما مَلَكَتْهُ اَيْمانُكُمْ،»۵۵۹
ترغیب بر نماز و زکات و مهربانی‌ بر غلامانتان بود،



«فَبِذلِكَ اَخْتِمُ لَكَ بِما عَهِدْتُ،»۵۶۰
و من سفارش حضرت را پایان عهدی‌ که برای‌ تو نوشتم قرار می‌ دهم،



«وَ لاحَوْلَ وَ لاقُوَّةَ اِلاّ بِاللّهِ الْعَلِىِّ الْعظيمِ.»۵۶۱
و کسی‌ را حول و قوّتی‌ جز به خدای‌ بزرگ نیست.

وَ مِنْ هذَا الْعَهْدِ وَ هُوَ آخِرُهُ
قسمتی‌ از این پیمان که پایان آن می‌ باشد

«وَ أَنَا أَسْأَلُ اللهَ بِسَعَةِ رَحْمَتِهِ، وَ عَظِيمِ قُدْرَتِهِ عَلَى إِعْطَاءِ كُلِّ رَغْبَة،»۵۶۲
من از خداوند با رحمت فراگیرش، و بزرگی‌ قدرتش بر انجام هرگونه درخواست مسئلت می‌ نمایم



«أَنْ يُوَفِّقَنِي وَ إِيَّاكَ»۵۶۳
توفیق دهد من و تو را



«لِمَا فِيهِ رِضَاهُ،»۵۶۴
به آنچه رضای‌ او در آن است،



«مِنَ الاِْقَامَةِ عَلَى الْعُذْرِ الْوَاضِحِ إِلَيْهِ وَ إِلَى خَلْقِهِ،»۵۶۵
از معذور بودن نزد خودش و مخلوقش،



«مَعَ حُسْنِ الثَّنَاءِ فِي الْعِبَادِ،»۵۶۶
به همراه ثنای‌ نیک در بین بندگانش،



«وَ جَمِيلِ الاَْثَرِ فِي الْبِلاَدِ،»۵۶۷
و آثار زیبا در شهرهایش،



«وَ تَمَامِ النِّعْمَةِ،»۵۶۸
و تمامِ نعمت



«وَ تَضْعِيفِ الْكَرَامَةِ.»۵۶۹
و فزونی‌ِ کرامت.



«وَ أَنْ يَخْتِمَ لِي وَ لَكَ بِالسَّعَادَةِ وَ الشَّهَادَةِ،»۵۷۰
و پایان زندگی‌ من و تو را سعادت و شهادت قرا دهد،



«إِنَّا إِلَيْهِ رَاجِعُونَ (رَاغِبُونَ).»۵۷۱
همه ما به سوی‌ او بازمی‌ گردیم.



«وَ السَّلاَمُ عَلَى رَسُولِ اللهِ (صَلَّى‌اللّهُ‌عَلَيْهِ‌وَآلِهِ) الطَّيِّبِينَ الطَّاهِرِينَ، وَ سَلَّمَ تَسْلِيماً كَثِيراً،»۵۷۲
و سلام و درود بر رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله) و بر اهل پاکیزه و پاکش باد.



«وَالسَّلام.»۵۷۳
والسلام.



(۱) در بعضی از نسخ «يَصِحُّ» آمده است.
(۲) نساء/سوره۴، آیه۵۹.    
(۳) صف/سوره۶۱، سوره۳.    




جعبه ابزار