• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

امر - به فتح الف (مفردات‌قرآن)

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



دیگر کاربردها: امر (ابهام‌زدایی).


أَمْر (به فتح الف و سکون میم) از واژگان بکار رفته در قرآن کریم به معنای کار و چیز جمع آن امور و نیز به معنای دستور و فرمان است. درباره اولی الامر که به معنای صاحبان امر هستند، دیدگاه‌های مختلفی بین علمای اهل سنت و شیعه وجود دارد. برخی آنان را امر به معروف‌کنندگان، امراء، فقهاء، اهل حل و عقد و ... دانسته‌اند اما از دیدگاه علمای شیعه منظور از اولی الامر که اطاعت از آنان در ردیف اطاعت خداوند و حضرت رسول (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله) آمده، ائمه معصومین (علیهم‌السلام) هستند.



أَمْر به دو معنا استعمال شده است:

۱.۱ - به معنای کار و چیز

اَمْر به معنای کار و چیز و جمع آن امور است. مثل‌ (وَ اِذا قَضی‌ اَمْراً فَاِنَّما یَقُولُ لَهُ کُنْ فَیَکُونُ) «چون چیزی را اراده کند، بدان گوید: باش پس می‌شود»، و مثل‌ (وَ شاوِرْهُمْ فِی‌ الْاَمْرِ) «در کار با آنها مشورت کن‌» (وَ اِذا جاءَهُمْ‌ اَمْرٌ مِنَ الْاَمْنِ اَوِ الْخَوْفِ اَذاعُوا بِهِ) «چون چیزی از ایمنی و ترس بیاید آن را منتشر می‌کنند». و مثل‌ (اِلَی اللَّهِ تُرْجَعُ‌ الْاُمُورُ) (وَ لِلَّهِ عاقِبَةُ الْاُمُورِ) «کارها به خدا بر می‌گردد، عاقبت کارها با خدا و برای خداست».

۱.۲ - به معنای دستور و فرمان

معنای دیگر امر دستور و فرمان است. قاموس گوید: «الامر ضدّ النهی» مثل‌ (قُلْ‌ اَمَرَ رَبِّی بِالْقِسْطِ) «بگو خدایم به عدل فرمان داده است‌» (اَمَرَ اَلَّا تَعْبُدُوا اِلَّا اِیَّاهُ) «دستور داده که جز او را نپرستید».
نا گفته نماند: امر به معنای اوّل اسم مصدر، و بمعنای دوم مصدر و اسم مصدر است، در تفسیر المیزان: ۸ ص۱۵۴ احتمال داده که: معنای مصدری اصل، و اسم مصدر، معنای ثانوی و بعنایت باشد.
و بطور خلاصه می‌ توان گفت: امر یا قولی است و یا فعلی، قولی بمعنی دستور و فعلی بمعنی کار و چیز است.
در آیاتی نظیر (وَ ما اَمْرُ فِرْعَوْنَ بِرَشِیدٍ) و غیر آن ظاهرا هر دو امر، مراد است.


«اَمّارَة» مبالغه است‌ (اِنَّ النَّفْسَ‌ لَاَمَّارَةٌ بِالسُّوءِ) یعنی «نفس به بدی، بسیار امر کننده است».


ایتِمار: یعنی قبول امر و مشورت‌ (اِنَّ الْمَلَاَ یَاْتَمِرُونَ‌ بِکَ لِیَقْتُلُوکَ) یعنی «اشراف قوم در باره‌ی تو مشورت می‌کنند که تو را بکشند» (وَ اْتَمِرُوا بَیْنَکُمْ بِمَعْرُوفٍ) ما بین خودتان بشایستگی مشورت کنید. راغب گوید: مشورت را از آن جهت، ایتمار گویند که مشورت‌کنندگان امر یکدیگر را قبول می‌کنند.


(اَطِیعُوا اللَّهَ وَ اَطِیعُوا الرَّسُولَ وَ اُولِی‌ الْاَمْرِ مِنْکُمْ فَاِنْ تَنازَعْتُمْ فِی شَیْ‌ءٍ فَرُدُّوهُ اِلَی اللَّهِ وَ الرَّسُولِ اِنْ کُنْتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ الْیَوْمِ الْآخِرِ) یعنی «به خدا و رسول و صاحبان امر اطاعت کنید و اگر در چیزی نزاع و اختلاف کردید، آن را به خدا و رسول بر گردانید اگر به خدا و روز قیامت ایمان دارید».
مراد از اولی‌ الْاَمْرِ چه کسانی هستند؟ در تعیین اولی الامر، اقوال اهل تفسیر مختلف است راغب در مفردات گفته: گویند مراد امراء است که در زمان حضرت رسول (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌) بودند. گفته شده: مراد ائمه اهل بیت‌ (علیهم‌السّلام) هستند و گویند: امر به معروف‌کنندگان هستند. ابن عباس گفته: فقهاء و اهل دین‌اند که مطیع خدا باشند.
در تفسیر المنار نیز، نزدیک به آنچه نقل شد، گفته است، و نیز گوید: استاد گفت: مدّتها در باره این آیه فکر کردم، تا فکرم به اینجا رسید که مراد از اولی الامر، اهل حلّ و عقداند. آنگاه شرایط زیادی به اهل حلّ و عقد ذکر می‌کند، که به نظر نگارنده، شاید یک دفعه هم آن شرایط جمع نشود، تا به اولی الامر اطاعت شود.


بهتر است خود را گیج نکنیم و در خود آیه دقت نمائیم، در آیه برای رسول (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) و اولی الامر، فقط یک‌ (اَطِیعُوا) آمده و اولی الامر در ردیف رسول (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) شمرده شده است، اگر آیه «اَطِیعُوا الرَّسُولَ وَ اَطِیعُوا اُولِی الْاَمْرِ» بود، مطلب دیگری از آن استفاده می‌شد. از طرف دیگر «اطیعوا» مطلق است و قید و شرطی ندارد و می‌رساند که اولی الامر مانند رسول (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) مطلقا و در هر کار، مطاع‌اند، و کسی حق اعتراضی نسبت به آنها ندارد، هم‌چنان که نسبت به رسول (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) ندارد، و عموم این آیه، نظیر عموم آیه‌ی‌ (ما آتاکُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَ ما نَهاکُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا) است.
در این صورت، قهرا باید اولی الامر کسانی باشند که مثل رسول (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) دارای علم و عصمت باشند، و گرنه هرگز بدون قید و شرط و سر گشاده در ردیف رسول (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) نمی‌آمدند و مطاع و مطلق نمی‌شدند، آیه شریفه با زبان خود این مطلب را می‌فهماند و می‌گوید: اولی الامر اشخاصی ممتاز و تالی رسول‌اند.


اگر گویند: در این صورت می‌فرمود «فَانْ تَنازَعْتُمْ فی شَی‌ءٍ فَرُدُّوهُ اِلی اللَّهِ وَ الرَّسُولِ وَ اولِی‌ الْاَمْرِ» حال آنکه فقط ردّ به خدا و رسول ذکر شده است؟
گوئیم: چون تشریع فقط به خدا و رسول مربوط است و در صورت ردّ به اولی الامر، آنها هم قول خدا و رسول را خواهند گفت، از این سبب فقط ردّ به خدا و رسول (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) ذکر شده است و گر نه در صورت تنازع با نبودن رسول (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) باید به ولیّ امر که امام معصوم باشد برگشت.
اگر گویند: «فَاِنْ تَنازَعْتُمْ فِی شَیْ‌ءٍ» قید اولی الامر است. و مقصود این است که به خدا و رسول و اولی الامر اطاعت کنید و اگر با اولی الامر در چیزی نزاع کردید آن وقت برای قطع نزاع به خدا و رسول بر گردید، نتیجه اینکه: اطاعت اولی الامر بدون قید و شرط نیست.
گوئیم اولا این سخن مخالف صدر آیه است، چطور می‌شود که خداوند، ابتدا بدون قید و شرط بفرماید: به اولی الامر اطاعت کنید، بعد بفرماید: در صورت تنازع چنین و چنان کنید، کسی که مانند رسول (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) بدون قید و شرط، اطاعتش واجب است، آیا می‌شود با او نزاع کرد؟ مثلا آیا در مورد رسول (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) معقول است که بعد از اطیعوی مطلق اجازه تنازع و مخالفت با او داشته باشیم؟! البته نه، همچنین است اولی الامر که به حکم آیه، مطاع مطلقند.
ثانیا کلمه‌ی‌ «تَنازَعْتُمْ» که از باب تفاعل و دلالت بر اشتراک دارد، احتیاج به تقدیر ندارد، معنایش این است: اگر اختلاف کردید، و با صدر آیه چنین می‌شود: ‌ای کسانی که ایمان آورده‌اید اگر در چیزی اختلاف و نزاع کردید آن را به خدا و رسول برگردانید، این مطلب خود بخود تمام است و احتیاج به تقدیر ندارد و گر نه مخالف باب تفاعل خواهد بود و اینکه زمخشری و بیضاوی گفته‌اند «فَانْ تَنازَعْتُمْ وَ اولِی الْاَمْرِ فِی شی‌ءٍ» اشتباه محض است و با صدر آیه، که اطاعت مطلق را می‌رساند مخالف است و تفسیر به رای می‌باشد، و اگر مقصود این بود می‌فرمود «فَاِنْ تَنَازَعْتُمْ مَعَهُمْ فِی شَیْئِّ» و ضمیر «معهم» باولی الامر بر میگشت و مطلب تمام می‌شد.
نظیر این، آیه‌ی‌ (حَتَّی اِذا فَشِلْتُمْ وَ تَنازَعْتُمْ فِی‌ الْاَمْرِ) و آیه‌ی‌ (وَ لَوْ اَراکَهُمْ کَثِیراً لَفَشِلْتُمْ وَ لَتَنازَعْتُمْ فِی‌ الْاَمْرِ) است و چنانکه می‌بینیم، احتیاج به تقدیر ندارد، چون تفاعل بین الاثنین را می‌رساند یعنی «تنازعتم انتم بینکم فی‌ الْاَمْرِ» منظور است.
چه قدر سبک و خنده‌آور است که بگوئیم مراد از آیه، امراء، یا فقهاء و یا امر به معروف کنندگان‌اند یعنی اینها هم در ردیف رسول (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) ‌اند و بدون قید و شرط مطاع مطلق‌اند!! آیا می‌شود خداوند اینها را مطلق و مانند رسول (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) مفترض الطاعة کند و برای هر دو یک «اطیعوا» بفرماید؟! ! گذشته از دلالت آیه بر ائمّه معصومین، در تفسیر برهان ۳۰ روایت نقل شده که اولی الامر ائمّه معصومین (علیه‌السّلام) هستند و در تفسیر عیاشی ۱۲ حدیث در این زمینه هست.


۱. قرشی بنابی، علی‌اکبر، قاموس قرآن، ج۱، ص۱۰۹.    
۲. راغب اصفهانی، حسین بن محمد، المفردات فی غریب القرآن، ج۱، ص۸۸.    
۳. بقره/سوره۲، آیه۱۱۷.    
۴. آل عمران/سوره۳، آیه۱۵۹.    
۵. نساء/سوره۴، آیه۸۳.    
۶. بقره/سوره۲، آیه۲۱۰.    
۷. حج/سوره۲۲، آیه۴۱.    
۸. اعراف/سوره۷، آیه۲۹.    
۹. یوسف/سوره۱۲، آیه۴۰.    
۱۰. فیروزآبادی، مجدالدین، قاموس المحیط، ج۱، ص۳۶۵.    
۱۱. هود/سوره۱۱، آیه۹۷.    
۱۲. یوسف/سوره۱۲، آیه۵۳.    
۱۳. قصص/سوره۲۸، آیه۲۰.    
۱۴. طلاق/سوره۶۵، آیه۶.    
۱۵. راغب اصفهانی، حسین بن محمد، المفردات فی غریب القرآن، ج۱، ص۸۹.    
۱۶. نساء/سوره۴، آیه۵۹.    
۱۷. راغب اصفهانی، حسین بن محمد، المفردات فی غریب القرآن، ج۱، ص۹۰.    
۱۸. رشید رضا، محمد، تفسیر المنار، ج۵، ص۱۴۸.    
۱۹. حشر/سوره۵۹، آیه۷.    
۲۰. آل عمران/سوره۳، آیه۱۵۲.    
۲۱. انفال/سوره۸، آیه۴۳.    
۲۲. بحرانی، سید هاشم، البرهان فی تفسیر القرآن، ج۲، ص۱۰۳.    
۲۳. عیاشی، محمد بن مسعود، تفسیر عیاشی، ج۱، ص۲۴۶.    



قرشی بنابی، علی‌اکبر، قاموس قرآن، برگرفته از مقاله «امر»، ج۱، ص۱۰۹.    






جعبه ابزار