قَلْد (مفرداتنهجالبلاغه)
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
قَلْد (به فتح قاف) از
واژگان نهج البلاغه به معنای جمع کردن، تابیدن و به گردن انداختن
ریسمان و نحو آن است.
قِلاده (به کسر قاف) آنچه از
زینت در گردن اندازند «
گردنبند» جمع آن قلائد است.
مَقالید (به فتح میم) جمع مقلاد به معنای
کلید و
خزانه است.
چهار مورد از این ماده در
نهج البلاغه آمده است.
قَلْد (مثل عقل) به معنای جمع کردن، تابیدن و به گردنانداختن ریسمان و نحو آن آمده است.
قِلاَده آنچه از زینت در گردن اندازند «گردنبند» جمع آن قلائد است.
مَقالید جمع مقلاد به معنای کلید و خزانه است.
به برخی از مواردی که در
نهج البلاغه بهکار رفته است، اشاره میشود:
امام علی (علیهالسلام) به
مالک اشتر مینویسد: اگر یکی از کارگزارانت دست به
خیانت باز کند و بر تو ثابت شود:
«اكْتَفَيْتَ بِذلِكَ شَاهِداً ... وَ وَسَمْتَهُ بِالْخِيانَةِ، وَقَلَّدْتَهُ عَارَ التُّهَمَةِ.» «بر آن شاهد اکتفا کن، و او را خائن نام کن و عار بدنامی را در گردن او طوق قرار بده.»
(شرحهای نامه ۵۳:
)
در
خطبه ۲۷ فرموده است:
«وَ قُلْبَهَا وَ قَلاَئِدَهَا» یعنی دستنبد و گردنبندها.
(شرحهای خطبه:
) در «قلب» گذشت.
علی الظاهر درباره
حضرت مهدی (صلواتاللهعلیه) فرموده است:
«وَ تُخْرِجُ لَهُ الاَْرْضُ من أَفَالِيذَ كَبِدِهَا وَ تُلْقي إِلَيْهِ سِلْماً مَقَالِيدَهَا» «زمین قطعات
طلا و
نقره خود را برای او بیرون میدهد، و به طور مسالمت خزانهها و معدنهای خود را، به طرف او میاندازد.»
(شرحهای خطبه:
)
درباره
حق تعالی فرموده است:
«وَانْقَادَتْ لَهُ الدُّنْيَا وَالاخِرَةُ بِأَزِمَّتِهَا، وَقَذَفَتْ إِلَيْهِ السَّماَوَاتُ وَالاَرَضُونَ مَقَالِيدَهَا» «
دنیا و
آخرت به او منقاد شده با لگامهایش و آسمانها و زمینها کلیدهای خویش را بطرف او انداختهاند.»
(شرحهای خطبه:
)
یعنی همه
مطیع او هستند. ظاهراً منظور کلیدهاست.
این ماده چهار بار در
نهج البلاغه آمده است.
•
قرشی بنابی، علیاکبر، مفردات نهج البلاغه، برگرفته از مقاله «قلد»، ج۲، ص۸۷۴.