• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

ایمان (مفردات‌قرآن)

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف





ایمان‌ از واژگان قرآن کریم به معنای تسلیم توام با اطمینان خاطر است.
مفسران ایمان را به معنای تصدیق و اعتقاد گرفته‌اند، اما به نظر می‌رسد معنای تسلیم با توجه با آیات قرآن صحیح باشد.
معنای اطمینان خاطر به جهت این است که ایمان از ماده امن بوده است.
بنابر آن‌چه گفته شد شخص با ایمان کسی است که به حق تسلیم باشد و نسبت به تسلیمش اطمینان خاطر داشته باشد.
مشتقات ایمان‌ که در آیات قرآن آمده عبارتند از:
یُؤْمِنُونَ‌ (به ضم یاء، سکون همزه و کسر میم) به معنای ایمان آوردند؛
آمَنَ‌ به معنای ایمان آورد؛
آمِنُوا به معنای ایمان بیاورید؛
آمَنُوا به معنای ایمان آورده‌اند، است.


ایمان‌ به معنای تسلیم توام با اطمینان خاطر است.


به مواردی از ایمان‌ که در قرآن به‌ کار رفته است، اشاره می‌شود:

۲.۱ - آمَنُوا (آیه ۱۳۷ سوره نساء)

(اِنَّ الَّذِینَ‌ آمَنُوا ثُمَّ کَفَرُوا ثُمَ‌ آمَنُوا ثُمَّ کَفَرُوا ثُمَّ ازْدادُوا کُفْراً لَمْ یَکُنِ اللَّهُ لِیَغْفِرَ لَهُمْ)
(كسانى كه ايمان آوردند، سپس كافر شدند، و باز هم ايمان آوردند و ديگر بار كافر شدند، سپس بر كفر خود افزودند، خدا هرگز آنها را نخواهد بخشيد.)


۲.۲ - لِیُؤْمِنُوا (آیه ۱۰۱ سوره اعراف)

(وَ لَقَدْ جاءَتْهُمْ رُسُلُهُمْ بِالْبَیِّناتِ فَما کانُوا لِیُؤْمِنُوا بِما کَذَّبُوا مِنْ قَبْلُ)
(پيامبرانشان دلايل روشن براى آنان آوردند؛ ولى آنها چنان لجوج بودند كه به آن‌چه قبلًا تكذيب كرده بودند ايمان نمى‌آوردند.)


۲.۳ - آمَنُوا ( آیه ۱۵ سوره حجرات)

(اِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ‌ الَّذِینَ‌آمَنُوا بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ ثُمَّ لَمْ یَرْتابُوا)
(مؤمنان واقعى تنها كسانى هستند كه به خدا و پيامبرش ايمان آورده‌اند، سپس شک و ترديدى به خود راه نداده . )


۲.۴ - یُؤْمِنُونَ‌ (آیه ۶ سوره بقره)

(اِنَّ الَّذِینَ کَفَرُوا سَواءٌ عَلَیْهِمْ اَ اَنْذَرْتَهُمْ اَمْ لَمْ تُنْذِرْهُمْ لا یُؤْمِنُونَ‌)
(كسانى كه كافر شدند، براى آنان يكسان است كه آنان را از عذاب الهى بيم دهى يا ندهى، ايمان نخواهند آورد.)


۲.۵ - یُؤْمِنُونَ‌ (آیه ۷ سوره یس)

(لَقَدْ حَقَّ الْقَوْلُ عَلی‌ اَکْثَرِهِمْ فَهُمْ لا یُؤْمِنُونَ‌)
(فرمان الهى درباره بيشتر آنها به كيفر اعمالشان تحقق يافته، به همين جهت ايمان نمى‌آورند.)


۲.۶ - آمَنَ‌ (آیه ۲۵۳ سوره بقره)

(وَ لکِنِ اخْتَلَفُوا فَمِنْهُمْ مَنْ‌ آمَنَ‌ وَ مِنْهُمْ مَنْ کَفَرَ)
(آن‌ها با هم اختلاف كردند، بعضى ايمان آوردند و بعضى كافر شدند.)


۲.۷ - آمَنَ‌ (آیه ۱۳ سوره بقره)

(آمِنُوا کَما آمَنَ‌ النَّاسُ)
( ايمان آوريد، همانگونه كه ساير مردم ايمان آورده‌اند.)


۲.۸ - آمِنُوا (آیه ۴۱ سوره بقره)

(آمِنُوا بِما اَنْزَلْتُ مُصَدِّقاً)
(و به آن‌چه نازل كرده‌ام، ايمان بياوريد.)


اگر پرسیده شود؛ چرا بر خلاف اهل تفسیر، ایمان را تسلیم معنی می‌کنید با آن‌که طبرسی از ازهری نقل کرده‌ که علماء اتفاق دارند بر این‌که ایمان به معنی تصدیق است. المیزان آن را استقرار اعتقاد در قلب معنی کرده است و راغب تصدیق توام با اطمینان خاطر گفته است؟
پاسخ داده می‌شود: قرآن مجید ایمان به معنی اعتقاد را تایید نمی‌کند بلکه بهترین معنای آن همان تسلیم است؛ زیرا می‌بینیم که در قرآن کسانی را که اعتقاد دارند ولی تسلیم عقیده خویش نیستند کافر می‌شمارد.
ایمان به معنای تسلیم است و به چندشاهده قرآنی اشاره می‌شود، قرآن آن‌هایی را که اعتقاد دارند ولی تسلیم اعتقاد خود نیستند، کافر می‌شمارد:
۱- فرعون و قومش
(وَ جَحَدُوا بِها وَ اسْتَيْقَنَتْها أَنفُسُهُمْ ظُلْمًا وَ عُلُوًّا)
(و آن را از روى ظلم و تكبر انكار كردند، در حالى كه در دل به آن يقين داشتند.)
آیه مذکور درباره فرعون و قوم او آمده است. فرعونیان در باطن و نفس خویش عقیده داشتند که آیات موسی (علیه‌السّلام) از قبیل عصا و غیره از جانب خدا است. آن‌ها در ظاهر تسلیم نشدند و اقرار نکردند.
نظیر این آیه قول موسی (علیه‌السّلام) است به فرعون که فرمود:
(لَقَدْ عَلِمْتَ ما أَنزَلَ هَؤُلاء إِلاّ رَبُّ السَّماواتِ وَ الأَرْضِ)
(تو مى‌دانى اين معجزات را جز پروردگار آسمان‌ها و زمين نفرستاده.)
فرعون یقین داشت که آیات از جانب خداست ولی تسلیم نبود.
۲- شیطان
شیطان به خدا عقیده داشت؛ می‌گفت:
(خَلَقْتَنی مِن نّارٍ )
(من را از آتش آفريده‌اى.)
می‌گفت: (رَبِّ بِمآ أَغْوَيْتَنی)
(گفت: پروردگارا! به سبب آنكه مرا گمراه ساختى.)
خدا را خالق خود می‌دانست و او را «رب» خطاب می‌کرد. به معاد نیز عقیده داشت لذا می‌گفت: تا روز قیامت مهلتم بده.
(أَنظِرْنی إِلَى يَوْمِ يُبْعَثُونَ)
(مرا تا روزى كه مردم برانگيخته مى‌شوند مهلت ده و زنده بگذار.))
همچنین به انبیاء معتقد بود و می‌دانست به عباد مخلصین راهی ندارد و آن‌ها را نمی‌.
(إِلاَّ عِبادَكَ مِنْهُمُ الْمُخْلَصينَ)
(مگر بندگان خالص شده‌ات را.)
با همه این‌ها درباره‌اش فرموده:
(أَبَى وَ اسْتَكْبَرَ وَ كانَ مِنَ الْكَافِرينَ)
(جز ابلیس كه سرباز زد، تكبّر ورزيد و به خاطر نافرمانى و تكبّرش از کافران شد.)
۳- اهل کتاب
بسیاری از اهل کتاب به حضرت رسول (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌) عقیده داشتند و می‌دانستند که او پیغمبر است و حتی او را مانند پسران خود می‌شناختند ولی حق را کتمان می‌کردند و به عقیده خویش تسلیم نبودند.
(الَّذِينَ آتَيْناهُمُ الْكِتابَ يَعْرِفُونَهُ كَما يَعْرِفُونَ أَبْناءهُمْ وَ إِنَّ فَرِيقًا مِّنْهُمْ لَيَكْتُمُونَ الْحَقَّ وَ هُمْ يَعْلَمُونَ )
(كسانى كه كتاب آسمانى به آنان داده‌ايم، او (پيامبر) را همچون فرزندان خود مى‌شناسند؛ ولى جمعى از آنان، حق را در حالى كه از آن آگاهند كتمان مى‌كنند.
آیه ۲۰ سوره انعام نیز همین است ولی ذیل آن چنین می‌باشد:
(الَّذينَ خَسِرُواْ أَنفُسَهُمْ فَهُمْ لاَ يُؤْمِنُونَ)
(فقط كسانى كه سرمايه وجود خود را از دست داده‌اند، ايمان نمى‌آورند.)
پس ایمان به معنی اعتقاد و تصدیق نیست وگرنه می‌بایست این اشخاص مؤمن باشند بلکه ایمان به معنی تسلیم است.
مؤمن کسی است که به حق تسلیم باشد و آن قهرا با عمل توام است و بدون آن مصداق ندارد.
آیاتی مانند (اِنَّ الَّذِینَ‌ آمَنُوا ثُمَّ کَفَرُوا ثُمَ‌ آمَنُوا ثُمَّ کَفَرُوا ثُمَّ ازْدادُوا کُفْراً لَمْ یَکُنِ اللَّهُ لِیَغْفِرَ لَهُمْ)
و مانند: (ذلِکَ بِاَنَّهُمْ‌ آمَنُوا ثُمَّ کَفَرُوا فَطُبِعَ عَلی‌ قُلُوبِهِمْ)
چطور می‌شود گفت: آن‌ها چندین بار اعتقاد پیدا کرده و سپس کافر شده‌اند بلکه آن‌ها تسلیم شده و بعدا از تسلیم بیرون رفته‌اند.
خلاصه ایمان پس از اعتقاد است، شخص اگر پس از اعتقاد به عقیده‌اش تسلیم شد مؤمن است و گرنه منافق یا کافر می‌باشد، از طرف دیگر هر قدر اعتقاد قوی باشد تسلیم محکم خواهد بود، شدت و ضعف ایمان و دارای مراتب بودنش از این روشن می‌شود.
در آیاتی نظیر (وَ لَقَدْ جاءَتْهُمْ رُسُلُهُمْ بِالْبَیِّناتِ فَما کانُوا لِیُؤْمِنُوا بِما کَذَّبُوا مِنْ قَبْلُ)
به نظر ما منظور همان عدم تسلیم است، یعنی به آن‌چه قبلا تکذیب کرده بودند تسلیم شونده نبودند.


اگر پرسیده شود: چرا در معنی ایمان اطمینان خاطر قید شده است؟
پاسخ داده می‌شود: به‌خاطر ملاحظه اصل مادّه است. ایمان از امن مشتق شده است. پس مؤمن آن است که به حق تسلیم شود و قلبش در آن تسلیم مطمئن و آرام و بی‌اضطراب باشد. (اِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ‌ الَّذِینَ‌ آمَنُوا بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ ثُمَّ لَمْ یَرْتابُوا)
اصل ریب چنان‌که در اقرب الموارد گوید: قلق و اضطراب قلب است.
[۱۱۱] شرتونی، سعید، اقرب الموارد.

(اِنَّ الَّذِینَ کَفَرُوا سَواءٌ عَلَیْهِمْ اَ اَنْذَرْتَهُمْ اَمْ لَمْ تُنْذِرْهُمْ لا یُؤْمِنُونَ‌)
(لَقَدْ حَقَّ الْقَوْلُ عَلی‌ اَکْثَرِهِمْ فَهُمْ لا یُؤْمِنُونَ‌) در این‌گونه آیات آیا منظور عدم قدرت ایمان است یعنی آن‌ها دیگر قدرت تسلیم ندارند و نمی‌توانند به حق تسلیم شوند و قابلیّت تسلیم از بین رفته است و یا منظور آن است که قدرت دارند ولی با عنادی که دارند تسلیم نخواهند شد؟
می‌شود گفت: فرض دوم مراد است یعنی قدرت دارند و اگر بخواهند می‌توانند ولی چون نخواهند خواست خدا در مقام اخبار می‌فرماید که تسلیم نخواهند شد.
و نیز می‌شود گفت در اثر استکبار و عناد طوری قلوبشان از حق اعراض کرده که دیگر توجّه به حقّ و قدرت ایمان از آن‌ها سلب شده است. در این صورت نمی‌شود گفت: که با عدم قدرت تکلیف ساقط است که عدم قدرت نتیجه اعمال اختیاری آن‌هاست. آن‌ها از اوّل اعراض کرده‌اند خداوند بر اعراضشان افزوده‌ (یا قَوْمِ لِمَ تُؤْذُونَنِی وَ قَدْ تَعْلَمُونَ اَنِّی رَسُولُ اللَّهِ اِلَیْکُمْ فَلَمَّا زاغُوا اَزاغَ اللَّهُ قُلُوبَهُمْ) می‌بینیم که بنی‌اسرائیل با علم آن‌که موسی رسول خداست اذیتش می‌کردند و چون از حق میل و اعراض کردند خداوند قلوبشان را از حق کنار کرد.
هکذا: (ثُمَّ انْصَرَفُوا صَرَفَ اللَّهُ قُلُوبَهُمْ) بنا بر آن‌که دعا نباشد.
علی هذا این عدم قدرت مسقط تکلیف نیست که خود سبب آن را فراهم آورده‌اند.
ناگفته نماند: ملاحظه‌ (خَتَمَ اللَّهُ عَلی‌ قُلُوبِهِمْ وَ عَلی‌ سَمْعِهِمْ وَ عَلی‌ اَبْصارِهِمْ غِشاوَةٌ) که بعد از آیه‌ (اِنَّ الَّذِینَ کَفَرُوا) واقع شده و ملاحظه‌ (اِنَّا جَعَلْنا فِی اَعْناقِهِمْ اَغْلالًا... فَاَغْشَیْناهُمْ فَهُمْ لا یُبْصِرُونَ) بعد از آیه‌ (لَقَدْ حَقَّ الْقَوْلُ) نشان می‌دهد که بمسلوب القدرة بودن نزدیک‌اند و به نظر نگارنده قدرت به کلی از آن‌ها سلب نشده است.
همچنین این‌گونه اشخاص از روی عناد کافرند نه از روی جهل و گر نه جاهل پس از علم ایمان آوردنش سهل است.
مراد از «کفر» در مقابل ایمان در آیاتی نظیر (وَ لکِنِ اخْتَلَفُوا فَمِنْهُمْ مَنْ‌ آمَنَ‌ وَ مِنْهُمْ مَنْ کَفَرَ) کفر از روی علم است که همان استکبار و عدم تسلیم باشد و الّا کفر از روی جهل حساب دیگری دارد.
خلاصه: پس از وضوح حقّ هر که به آن تسلیم شود، مؤمن است و هر که آن را کتمان کند و تسلیم نشود کافر است.
این ایمان و کفر است که سبب بهشت و جهنّم می‌گردد. سر و کار قرآن مجید با این ایمان و کفر است.
در آیاتی که خدا از مردم ایمان می‌خواهد نظیر (آمِنُوا کَما آمَنَ‌ النَّاسُ) (آمِنُوا بِما اَنْزَلْتُ مُصَدِّقاً)
به نظر نگارنده مراد آن نیست که عقیده پیدا کنید و معتقد باشید که آن بسته به استدلال و مشاهده براهین است، بلکه مقصود آن است که به خدا و به حق تسلیم شوید.
ایضا در آیاتی که خطاب‌ (یا اَیُّهَا الَّذِینَ‌ آمَنُوا) آمده منظور آن نیست که ‌ای باور کنندگان خدا و حق، بلکه‌ ای تسلیم شوندگان. ولی می‌دانیم که تسلیم بعد از علم و عقیده است.



۱. قرشی بنابی، علی‌اکبر، قاموس قرآن، ج۱، ص۱۲۴.    
۲. راغب اصفهانی، حسین، المفردات، ط دارالقلم، ص۹۱.    
۳. نساء/سوره۴، آیه۱۳۷.    
۴. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص ۱۰۰.    
۵. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۵، ص۱۸۴.    
۶. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۵، ص۱۱۳.    
۷. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۶، ص۹۷.    
۸. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۳، ص۱۹۳.    
۹. اعراف/سوره۷، آیه۱۰۱.    
۱۰. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص ۱۶۳.    
۱۱. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۸، ص۲۵۹.    
۱۲. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۸، ص۲۰۴.    
۱۳. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۹، ص۱۹۴.    
۱۴. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۴، ص۷۰۰.    
۱۵. حجرات/سوره۴۹، آیه۱۵.    
۱۶. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۵۱۷.    
۱۷. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۱۸، ص۴۹۲.    
۱۸. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۸، ص۳۲۹.    
۱۹. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۲۳، ص۳۲۹.    
۲۰. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۹، ص۲۰۸.    
۲۱. بقره/سوره۲، آیه۶.    
۲۲. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۳.    
۲۳. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۱، ص۸۲.    
۲۴. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱، ص۵۲.    
۲۵. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۱، ص۶۷.    
۲۶. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۱، ص۱۲۸.    
۲۷. یس/سوره۳۶، آیه۷.    
۲۸. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۴۴۰.    
۲۹. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۱۷، ص۹۱.    
۳۰. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۷، ص۶۳.    
۳۱. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۲۰، ص۳۶۹.    
۳۲. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۸، ص۶۵۰.    
۳۳. بقره/سوره۲، آیه۲۵۳.    
۳۴. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۴۲.    
۳۵. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۲، ص۴۹۱.    
۳۶. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۲، ۳۲۲.    
۳۷. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۳، ص۱۰۳.    
۳۸. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۲، ص۶۲۳.    
۳۹. بقره/سوره۲، آیه۱۳.    
۴۰. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۳.    
۴۱. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۱، ص۷۶.    
۴۲. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۱، ص۱۳۹.    
۴۳. بقره/سوره۲، آیه۴۱.    
۴۴. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۷.    
۴۵. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۱، ص۲۲۷    
۴۶. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱، ص۱۵۱.    
۴۷. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۱، ص۱۴۹.    
۴۸. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۱، ص۲۰۹.    
۴۹. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۱، ص۱۲۰.    
۵۰. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۱، ص۷۲.    
۵۱. طباطبایی، سید محمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۱، ص۴۵.    
۵۲. راغب اصفهانی، حسین، المفردات، ط دارالقلم، ص۹۱.    
۵۳. نمل/سوره۲۷، آیه۱۴.    
۵۴. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۲۶۶.    
۵۵. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۱۵، ص۴۹۱.    
۵۶. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۵، ص۳۴۶.    
۵۷. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۱۸، ص۸۵.    
۵۸. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۷، ص۳۳۳.    
۵۹. اسراء/سوره۱۷، آیه۱۰۲.    
۶۰. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۲۹۲.    
۶۱. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۱۳، ص۳۰۳.    
۶۲. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۳، ص۲۱۸-۲۱۹.    
۶۳. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۱۴، ص۲۲۲.    
۶۴. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۶، ص۶۸۵.    
۶۵. اعراف/سوره۷، آیه۱۲.    
۶۶. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۱۵۲.    
۶۷. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۸، ص۲۸.    
۶۸. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۸، ص۲۴.    
۶۹. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۹، ص۵۹.    
۷۰. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۴، ص۶۲۰.    
۷۱. حجر/سوره۱۵، آیه۳۹.    
۷۲. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۲۶۴.    
۷۳. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۱۲، ص۲۳۷.    
۷۴. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۲، ص۱۶۱.    
۷۵. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۲۱، ص۱۳۴.    
۷۶. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۶، ص۵۱۸.    
۷۷. اعراف/سوره۷، آیه۱۴.    
۷۸. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۱۵۲.    
۷۹. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۸، ص۳۴.    
۸۰. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۸، ص۳۰.    
۸۱. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۹، ص۶۲.    
۸۲. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۴، ص۶۲۲.    
۸۳. حجر/سوره۱۵، آیه۴۰.    
۸۴. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۲۶۴.    
۸۵. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۱۲، ص۲۴۳.    
۸۶. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۲، ص۱۶۵.    
۸۷. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۱۳، ص۱۹۰.    
۸۸. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۸، ص۷۵۸.    
۸۹. بقره/سوره۲، آیه۳۴.    
۹۰. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۶.    
۹۱. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۱، ص۱۸۷.    
۹۲. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱، ص۱۲۲.    
۹۳. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۱، ص۱۳۰.    
۹۴. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۱، ص۱۹۱.    
۹۵. بقره/سوره۲، آیه۱۴۶.    
۹۶. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۲۳.    
۹۷. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۱، ص۴۹۱.    
۹۸. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱، ص۳۲۶.    
۹۹. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۲، ص۱۰۸.    
۱۰۰. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۱، ص۴۲۳.    
۱۰۱. انعام/سوره۶، آیه۲۰.    
۱۰۲. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۱۳۰.    
۱۰۳. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۷، ص۵۴.    
۱۰۴. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۷، ص۴۰-۴۱.    
۱۰۵. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۸، ص۳۷.    
۱۰۶. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۴، ص۴۳۷.    
۱۰۷. نساء/سوره۴، آیه۱۳۷.    
۱۰۸. منافقون/سوره۶۳، آیه۳.    
۱۰۹. اعراف/سوره۷، آیه۱۰۱.    
۱۱۰. حجرات/سوره۴۹، آیه۱۵.    
۱۱۱. شرتونی، سعید، اقرب الموارد.
۱۱۲. بقره/سوره۲، آیه۶.    
۱۱۳. یس/سوره۳۶، آیه۷.    
۱۱۴. صف/سوره۶۱، آیه۵.    
۱۱۵. توبه/سوره۹، آیه۱۲۷.    
۱۱۶. بقره/سوره۲، آیه۲۵۳.    
۱۱۷. بقره/سوره۲، آیه۱۳.    
۱۱۸. بقره/سوره۲، آیه۴۱.    



قرشی بنابی، علی‌اکبر، قاموس قرآن، برگرفته از مقاله «ایمان»، ج۱، ص۱۲۴.    






جعبه ابزار