وَکْل (مفرداتنهجالبلاغه)
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
وَکْل (به فتح واو و سکون کاف) و
وُکول (به ضم واو و کاف) از
واژگان نهجالبلاغه به معنای واگذار کردن است. این واژه دارای مشتقاتی است مانند:
تَوَکُّل (به فتح تاء و واو و ضم کاف مشدده) به معنای قبول
وکالت و اعتماد و
وَکِیل (به فتح واو و کسر کاف) به معنای کار ساز و
مدبر آن. از این مادّه مواردی متعدد در
نهجالبلاغه آمده است.
وَکْل به معنای واگذار کردن است.
«
وَکَلَ الیه الامر وَکْلًا و وُکُولًا: فوّضه الیه»
وکیل به معنای موکول کسی است که کار به او واگذار شده است. تَوْکیل به معنای وکیل کردن است. «
وَکَّلَهُ تَوْکِیلًا: جعله وکیلا» و اسم آن
وکالة است.
برخی از موارد که در
نهجالبلاغه استفاده شدهاند به شرح ذیل میباشند.
درباره ابغض الخلائق فرموده:
«إِنَّ أَبْغَضَ الخَلائِقِ إِلَى اللهِ تعالى رَجُلانِ: رَجُلٌ وَكَلَهُ اللهُ إِلَى نَفْسِهِ، فَهُوَ جائِرٌ عَنْ قَصْدِ السَّبيلِ، مَشْغوفٌ بِكَلامِ بِدْعَة، وَدُعاءِ ضَلالَة.»«مبغوضترين خلايق نزد
خدا دو نفرند: كسى كه
خداوند وى را به حال خود واگذارده و از راهراست منحرف مىگردد او به سخنان بدعتآميز خويش و دعوت به گمراهیها سخت
دل بسته است.»
(شرحهای خطبه:
)
درباره
کرام الکاتبین فرموده:
«فَاتَّقوا اللهَ الَّذي أَنْتُمْ بِعَيْنِهِ، وَنَواصيكُمْ بِيَدِهِ، وَتَقَلُّبُكُمْ في قَبْضَتِهِ، إِن أَسْرَرْتُمْ عَلِمَهُ، وَإِن أَعْلَنْتُمْ كَتَبَهُ، قَدْ وَكَّلَ بِذلِكَ حَفَظَةً كِراماً، لا يُسْقِطونَ حَقّاً، وَلا يُثْبِتونَ باطِلاً.»«بنابراين از مخالفت فرمان خداوندى كه همواره در پيشگاه او حاضريد و
زمام شما به
دست اوست و حركات و سكنات شما را در اختيار دارد بترسيد! او كسى است كه اگر كارى را در پنهانى انجام دهيد مىداند و اگر آشكارا به جا آوريد مىنويسد، نگهبانان بزرگوارى را قرار داده كه از حفظ هيچ حقّى
غفلت نورزند و بيهوده ثبت ننمايند.»
(شرحهای خطبه:
)
درباره
انحراف مردم بعد از
رسول خدا (صلیاللّهعلیهوآله) مىفرمايد:
«حَتَّى إِذا قَبَضَ اللهُ رَسُولَهُ (صلىاللّهعليهوآله)، رَجَعَ قَوْمٌ عَلَى الاَْعْقابَ، وَ غالَتْهُمُ السُّبُلُ، وَ اتَّكَلوا عَلَى الْوَلائِجِ.» «تا آنكه
خداوند پيامبرش را به سوى خويش فرا خواند گروهى به قهقرا برگشتند و
اختلاف و پراكندگى آنها را هلاک ساخت و تكيه بر غير خدا كردند.»
(شرحهای خطبه:
)
در
مذمت يارانش فرموده:
«فَتَواكَلْتُمْ وَ تَخاذَلتُمْ حَتَّى شُنَّتْ عَلَيْكُمُ الغاراتُ، وَ مُلِكَتْ عَلَيْكُمُ الاَْوْطانُ.» «شما
سستی به خرج داديد و
دست از يارى برداشتيد، و هر يک بهديگرى واگذار كرديد تا آنجا كه
دشمن پىدرپى به شما حمله كرد و
سرزمین شما را مالک شد.»
(شرحهای خطبه:
)
از این مادّه مواردی متعدد در
نهجالبلاغه آمده است.
•
قرشی بنابی، علیاکبر، مفردات نهج البلاغه، برگرفته از مقاله «وکل»، ج۲، ص۱۱۵۹.