• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

خطبه ۸۲ نهج البلاغه

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



گزارش خطا
برای مشاهده معنا و شرح هر کلمه، بر روی آن کلیک کنید.



عقائدية ، اخلاقية


وَ مِنْ خُطْبَة لَهُ (عَلَيْهِ‌السَّلامُ)
از خطبه های‌ آن حضرت است

وَ تُسَمّى بِالْغَرّاءِ وَ هِىَ مِنَ الْخُطَبِ الْعَجيبَةِ
موسوم به «غرّاء» که از خطبه های‌ اعجاب انگیز اوست

۱. حقيقة صفات اللّه

«الْحَمْدُ لِلّهِ الَّذِي عَلاَ بِحَوْلِهِ،»۱
حمد خدای‌ را که از همه چیز به قدرتش برتر،



«وَ دَنَا بِطَوْلِهِ،»۲
و به احسانش نزدیک است



«مَانِحِ كُلِّ غَنِیمَة وَ فَضْل،»۳
بخشنده هر سود و فضل،



«وَ کَاشِفِ كُلِّ عَظِیمَةٍ وَ أَزْلٍ۴
و برطرف کننده هر بلای‌ عظیم و شدت است.



«أَحْمَدُهُ عَلَى عَوَاطِفِ کَرَمِهِ، وَ سَوَابِغِ نِعَمِهِ،»۵
او را بر کَرَمهای‌ پی‌ در پی‌، نعمت های‌ فراوان و کاملش سپاس می‌ گویم،



«وَ أُؤْمِنُ بِهِ أَوَّلاً بَادِیاً،»۶
و به او ایمان می‌ آورم که اول است و ابتداکننده آفرینش،



«وَ أَسْتَهْدِیهِ قَرِیْباً هَادِیاً،»۷
و از او هدایت می‌ خواهم که نزدیک است و هدایت کننده،



«وَ أَسْتَعِینُهُ قَاهِراً قَادِراً،»۸
و از او کمک می‌ طلبم که غالب است و قوی‌،



«وَ أَتَوَکَّلُ عَلَيْهِ کَافِیاً نَاصِراً،»۹
و به او اعتماد می‌ نمایم که کفایت کننده است و یاور.



«وَ أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً (صَلَّی‌اللّهُ‌عَلَیهِ‌وَآلِهِ) عَبْدُهُ وَ رَسُولُهُ،»۱۰
و شهادت می‌ دهم که محمد (صلى‌الله‌عليه‌وآله‌) بنده و فرستاده اوست،



«أَرْسَلَهُ لِإِنْفَاذِ أَمْرِهِ، وَ إِنْهَاءِ عُذْرِهِ وَ تَقْدِیمِ نُذُرِهِ۱۱
که او را برای‌ اجرای‌ فرمانش، و ابلاغ حجّتش، و ترساندن عاصیان از عذابش فرستاد.

۲. الوصيّة بالتقّوى

«أُوصِیکُمْ عِبَادَ اللهِ بِتَقْوَی اللهِ»۱۲
ای‌ بندگان خدا، شما را به تقوای‌ الهی‌ سفارش می‌ کنم،



«الَّذِي ضَرَبَ الْأَمْثَالَ،»۱۳
خداوندی‌ که برای‌ شما مثلها زد،



«وَ وَقَّتَ لَكُمُ الْآجَالَ،»۱۴
مدت زندگی‌ شما را معین فرمود،



«وَ أَلْبَسَکُمُ الرِّیَاشَ،»۱۵
به شما لباس پوشاند،



«وَ أَرْفَغَ لَكُمُ الْمَعَاشَ،»۱۶
فراخی‌ معیشت داد،



«وَ أَحَاطَ بِكُمُ الْإِحْصَاءَ،»۱۷
شما را در محدوده شماره گری‌ اعمال قرار داد،



«وَ أَرْصَدَ لَكُمُ الْجَزَاءَ،»۱۸
و جزای‌ کردارتان را آماده نموده،



«وَ آثَرَکُمْ بِالنِّعَمِ السَّوَابِغِ، وَ الرِّفَدِ الرَّوَافِغِ،»۱۹
شما را برای‌ نعمت های‌ کامل و عطایای‌ فراوان اختیار نموده،



«وَ أَنْذَرَکُمْ بِالْحُجَجِ الْبَوَالِغِ،»۲۰
و با دلایل رسا از عذاب فردا بیم داده،



«فَأَحْصَاکُمْ عَدَدَاً،»۲۱
شما را به شمار آورده،



«وَ وَظَّفَ لَكُمْ مُدَداً، فِي قَرَارِ خِبْرَة، وَ دَارِ عِبْرَة،»۲۲
و مدت زندگی‌ شما ا در قرارگاه امتحان و سرای‌ عبرت معین نموده،



«أَنْتُمْ مُخْتَبَرُونَ فِيهَا،»۲۳
در دنیا آزمایش می‌ شوید،



«وَ مُحَاسَبُونَ عَلَيْهَا.»۲۴
و بر اساس آن مورد محاسبه قرار می‌ گیرید،

۳. وصف الدنيا

«فَإِنَّ الدُّنْیَا رَنِقٌ مَشْرَبُهَا،»۲۵
زیرا آبشخور دنیا ناصاف و کدر،



«رَدِغٌ مَشْرَعُهَا،»۲۶
چشمه اش گل آلود و لغزنده،



«یُونِقُ مَنْظَرُهَا،»۲۷
دیدگاهش زیبا و فریبنده،



«وَ یُوبِقُ مَخْبَرُهَا۲۸
و آزمایشگاهش تباه کننده است.



«غُرُورٌ حَائِلٌ،»۲۹
فریبنده ای‌ زودگذر،



«وَ ضَوْءٌ آفِلٌ،»۳۰
و نوری‌ غروب کننده،



«وَ ظِلٌّ زَائِلٌ،»۳۱
و سایه ای‌ از بین رونده،



«وَ سِنَادٌ مَائِلٌ،»۳۲
و تکیه گاهی‌ رو به افتادن است.



«حَتَّى إِذَا أَنِسَ نَافِرُهَا،»۳۳
تا آن گاه که رمنده از آن به آن انس گیرد،



«وَ اطْمَأَنَّ نَاکِرُهَا،»۳۴
و متوحش از آن به آن مطمئن گردد،



«قَمَصَتْ بِأَرْجُلِهَا،»۳۵
همچون اسب سرکش که پا بلند و به زمین کوبد سوارش را به خاک اندازد،



«وَ قَنَصَتْ بِأَحْبُلِهَا،»۳۶
و او را به دامهایش صید کند،



«وَ أَقْصَدَتْ بِأَسْهُمِهَا،»۳۷
و به تیرهای‌ هلاک کننده اش بدوزد،



«وَ أَعْلَقَتِ الْمَرْءَ أَوْهَاقَ الْمَنِیَّةِ»۳۸
و در پایان کار گردنش را به کمندهای‌ مرگ ببندد،



«قَائِدَةً لَهُ إِلى ضَنْکِ الْمَضْجَعِ،»۳۹
در حالی‌ که او را به خوابگاه تنگ قبر،



«وَ وَحْشَةِ الْمَرْجِعِ،»۴۰
و بازگشتگاه ترسناک،



«وَ مُعَایَنَةِ الْمَحَلِّ،»۴۱
و مشاهده جایگاه ابدی‌،



«وَ ثَوَابِ الْعَمَلِ۴۲
و درک جزای‌ عمل سوق دهد.



«وَ كَذلِكَ الْخَلَفُ بِعَقْبِ السَّلَفِ،»۴۳
همین است برخورد دنیا با آیندگانی‌ که جانشین گذشتگانند،



«لَا تُقْلِعُ الْمَنِیَّةُ اخْتِرَاماً،»۴۴
مرگ از نابود کردنشان باز نمی‌ ایستد،



«وَ لَا یَرْعَوِی الْبَاقُونَ اجْتِرَاماً،»۴۵
و ماندگان از آلودگی‌ دست برنمی‌ دارند،



«یَحْتَذُونَ مِثَالاً،»۴۶
از رویه گذشتگان پیروی‌ می‌ نمایند،



«وَ یَمْضُونَ أَرْسَالاً،»۴۷
و این همه پی‌ در پی‌ از دنیا می‌ روند



«إِلَى غَایَةِ الْإِنْتِهَاءِ،»۴۸
تا نهایت پایان



«وَ صَیُّورِ الْفَنَاءِ۴۹
و عاقبت فنا و نیستی‌.

۴. وصف القيامة

«حَتَّى إِذَا تَصَرَّمَتِ الْأُمُورُ،»۵۰
تا آن گاه که رشته امور از هم بگسلد،



«وَ تَقَضَّتِ الدُّهُورُ،»۵۱
و روزگاران سپری‌ گردد،



«وَ أَزِفَ النُّشُورُ،»۵۲
و بیرون آمدن مردگان از قبر نزدیک شود،



«أَخْرَجَهُمْ مِنْ ضَرَائِحِ الْقُبُورِ،»۵۳
خداوند همه را از میان گورها،



«وَ أَوْکَارِ الطُّیُورِ،»۵۴
و آشیانه پرندگان،



«وَ أَوْجِرَةِ السِّبَاعِ،»۵۵
و لانه درندگان،



«وَ مَطَارِحِ الْمَهَالِکِ،»۵۶
و پرتگاههای‌ هلاک به در آورد،



«سِرَاعاً إِلَى أَمْرِهِ،»۵۷
در حالی‌ که به سوی‌ امرش شتابان،



«مُهْطِعِینَ إِلَى مَعَادِهِ،»۵۸
به معرکه معادشان عجله کنان روان گردند،



«رَعِیلا صُمُوتاً،»۵۹
گروهی‌ خاموش،



«قِیَاماً صُفُوفاً،»۶۰
و ایستادگانی‌ صَف زده،



«یَنْفُذُهُمُ الْبَصَرُ،»۶۱
دید خداوند بر همه احاطه دارد،



«وَ یُسْمِعُهُمُ الدَّاعِی،»۶۲
ندادهنده ندایش را به همه می‌ شنواند،



«عَلَيْهِمْ لَبُوسُ الْإِسْتِکَانَةِ، وَ ضَرَعُ الْإِسْتِسْلاَمِ وَ الذِّلَّةِ۶۳
لباس خاکساری‌ و ذلتِ تسلیم و و خواری‌ بر آنان پوشانده می‌ شود



«قَدْ ضَلَّتِ الْحِیَلُ،»۶۴
روزی‌ است که چاره سازی‌ در آن کارساز نیست،



«وَ انْقَطَعَ الْأَمَلُ،»۶۵
آرزو قطع شده،



«وَ هَوَتِ الْأَفْئِدَةُ کَاظِمَةً،»۶۶
دلها از ترس تهی‌ و خاموش شده،



«وَ خَشَعَتِ الاَْصْوَاتُ مُهَیْمِنَةً،»۶۷
صداها آهسته و مخفی‌ گشته،



«وَ أَلْجَمَ الْعَرَقُ،»۶۸
عرق تا دهان رسیده،



«وَ عَظُمَ الشَّفَقُ،»۶۹
و ترس از گناه عظیم شده،



«وَ أُرْعِدَتِ الْأَسْمَاعُ لِزَبْرَةِ الدَّاعِی إِلَى فَصْلِ الْخِطَابِ، وَ مُقَایَضَةِ الْجَزَاءِ، وَ نَکَالِ الْعِقَابِ، وَ نَوَالِ الثَّوَابِ۷۰
و گوشها از شنیدن فریاد رعدآسای‌ منادی‌ حق برای‌ بیان حکم قاطع میان حـق و باطل و رسـیدن به جزای‌ عمـل نیک و بد و کیفر و ثـواب به لـرزه درآمـده اسـت!

۵. صفات عباداللّه و حالاتهم

«عِبَادٌ مَخْلُوقُونَ اقْتِدَاراً،»۷۱
این جمعیت بندگانی‌ هستند که به قدرت خلق شده،



«وَ مَرْبُوبُونَ اقْتِسَاراً،»۷۲
و بی‌ اختیار در مدار پرورش حق قرار گرفته اند،



«وَ مَقْبُوضُونَ احْتِضَارَاً،»۷۳
و با حضور فرشتگان دچار مرگ گشته،



«وَ مُضَمَّنُونَ أَجْدَاثاً،»۷۴
و در درون قبر گذاشته شده،



«وَ کَائِنُونَ رُفَاتاً،»۷۵
و در معرض پوسیدگی‌ آمده،



«وَ مَبْعُوثُونَ أَفْرَاداً،»۷۶
و تنها سر از قبر برآورده،



«وَ مَدِینُونَ جَزَاءً،»۷۷
و در برابر اعمالشان جزا داده می‌ شوند،



«وَ مُمَیَّزُونَ حِسَاباً۷۸
و وضعشان با محاسبه حق روشن می‌ شود.



«قَدْ أُمْهِلُوا فِي طَلَبِ الْمَخْرَجِ،»۷۹
اینان در دنیا برای‌ بیرون آمدن از گمراهی‌ مهلت داده شدند،



«وَ هُدُوا سَبِیلَ الْمَنْهَجِ۸۰
و به راه روشن هدایت گشتند،



«وَ عُمِّرُوا مَهَلَ الْمُسْتَعْتِبِ،»۸۱
و فرصت در اختیارشان قرار گرفت مانند فرصت دادن به شخصی‌ که ناراضی‌ را از خود راضی‌ کند،



«وَ کُشِفَتْ عَنْهُمْ سُدَفُ الرِّیَبِ،»۸۲
شبهات از برابر چشمشان برداشته شد،



«وَ خُلُّو الِمِضْمَارِ الْجِیَادِ،»۸۳
در میدان مسابقه به سوی‌ خیرات رها شدند،



«وَ رَوِیَّةِ الْإِرْتِیَادِ،»۸۴
و مجال تفکر برای‌ رسیدن به بهترین مراتب



«وَ أَنَاةِ الْمُقْتَبَسِ الْمُرْتَادِ، فِي مُدَّةِ الْأَجَلِ، وَ مُضْطَرَبِ الْمَهَلِ۸۵
و اقتباس نور سعادت در مدت حیات و محلّ آمد و شد فرصت به آنان عنایت شد.

۶. أمثال حكميّة

«فَيَالَهَا أَمْثَالاً صَائِبَةً،»۸۶
عجبا از این مثلهای‌ صحیح و راست،



«وَ مَواعِظَ شَافِیَةً،»۸۷
و پندهای‌ شفادهنده،



«لَوْ صَادَفَتْ قُلُوباً زَاکِیَةً،»۸۸
اگر با دلهای‌ پاک،



«وَ أَسْمَاعاً وَاعِیَةً،»۸۹
و گوش‌های‌ شنوا،



«وَ آرَاءً عَازِمَةً،»۹۰
و آراء ثابت،



«وَ أَلْبَاباً حَازِمَةً۹۱
و عقلهای‌ دوراندیش برخورد کند.



«فَاتَّقُوا اللهَ»۹۲
پس تقوای‌ الهی‌ پیشه کنید



«تَقِیَّةَ مَنْ سَمِعَ فَخَشَعَ،»۹۳
مانند تقوای‌ کسی‌ که شنید و خاشع شد،



«وَ اقْتَرَفَ فَاعْتَرَفَ،»۹۴
و گناه کرد و اعتراف نمود،



«وَ وَجِلَ فَعَمِلَ،»۹۵
و ترسید و به عمل برخاست،



«وَ حَاذَرَ فَبَادَرَ،»۹۶
حذرنمود و به سوی‌ طاعت شتافت،



«وَ أَیْقَنَ فَأَحْسَنَ،»۹۷
یقین کرد و نیکی‌ پیشه ساخت،



«وَ عُبِّرَ فَاعْتَبَرَ،»۹۸
عبرت به او عرضه شد و عبرت گرفت.



«وَ حُذِّرَ فَحَذِرَ،»۹۹
او راترساندند و او ترسید،



«وَ زُجِرَ فَازْدَجَرَ،»۱۰۰
ممنوع از گناه شد و پذیرای‌ ممنوعیت گشت،



«وَ أَجَابَ فَأَنَابَ،»۱۰۱
دعوت حق را اجابت کرد و به حق دل داد،



«وَ رَاجَعَ فَتَابَ،»۱۰۲
از گناه برگشت و توبه نمود،



«وَ اقْتَدَی فَاحْتَذَی،»۱۰۳
به هادیان راه اقتدا کرد و به طریق ایشان رفت،



«وَ أُرِیَ فَرَأَی،»۱۰۴
حقیقت به او ارائه شد و او مشاهده کرد،



«فَأَسْرَعَ طَالِباً،»۱۰۵
پس شتابان طالب حق شد،



«وَ نَجَا هَارِباً،»۱۰۶
و با گریز از زشتی‌ نجات یافت،



«فَأَفَادَ ذَخِیرَةً،»۱۰۷
ذخیره آخرت یافت،



«وَ أَطَابَ سَرِیرَةً،»۱۰۸
باطن را پاکیزه کرد،



«وَ عَمَّرَ مَعَاداً،»۱۰۹
قیامتش را آباد نمود،



«وَ اسْتَظْهَرَ زَاداً، لِیَوْمِ رَحِیلِهِ وَ وَجْهِ سَبِیلِهِ، وَ حَالِ حَاجَتِهِ، وَ مَوْطِنِ فَاقَتِهِ،»۱۱۰
و زاد و توشه برای‌ روز مرگ و راه پر خطر و وقت نیاز و محل تهیدستی‌ بر مرکب خود بار کرد،



«وَ قَدَّمَ أَمَامَهُ لِدَارِ مُقَامِهِ۱۱۱
و برای‌ جایگاه ابدی‌ زاد و راحله پیش فرستاد.



«فَاتَّقُوا اللهَ عِبَادَ اللهِ جِهَةَ مَا خَلَقَکُمْ لَهُ،»۱۱۲
پس ای‌ بندگان خدا، در جهت هدفی‌ که شما را برای‌ آن آفریده تقوا پیشه کنید،



«وَ احْذَرُوا مِنْهُ کُنْهَ مَا حَذَّرَکُمْ مِنْ نَفْسِهِ،»۱۱۳
و از او حذر کنید نهایت حذری‌ که شما را از جانب خود برحذر داشته،



«وَ اسْتَحِقُّوا مِنْهُ مَا أَعَدَّ لَكُمْ بِالتَّنَجُّزِ لِصِدْقِ مِیعَادِهِ،»۱۱۴
و کسب استحقاق کنید برای‌ تحقق وعده صادقانه حق جهت آنچه در قیامت برای‌ شما مهیا کرده،



«وَ الْحَذَرِ مِنْ هَوْلِ مَعَادِهِ۱۱۵
و برای‌ حذر از هول روز معاد.

۷. طرق الاتّعاظ

و مِنْها
قسمتی‌ از این خطبه است
در یادآوری‌ برخی‌ نعمتهای‌ حق

«جَعَلَ لَكُمْ أَسْمَاعاً لِتَعِيَ مَا عَنَاهَا،»۱۱۶
برای‌ شما گوشها قرار داد تا آنچه به کار آید حفظ کنند،



«وَ أَبْصَاراً لِتَجْلُوَ عَنْ عَشَاهَا،»۱۱۷
و چشمها مقرر فرمود تا از تاریکی‌ ها بینا شوند،



«وَ أَشْلاَءً جَامِعَةً لِأَعْضَائِهَا،»۱۱۸
هر عضو را شامل اعضا گردانید،



«مُلاَئِمَةً لاَِحْنَائِهَا، فِي تَرْکِیبِ صُوَرِهَا، وَ مُدَدِ عُمُرِهَا،»۱۱۹
و آن اعضا را در تألیف صورت و دوامشان در محل های‌ مناسب قرار داد،



«بِأَبْدَانٍ قَائِمَةٍ بِأَرْفَاقِهَا،»۱۲۰
با بدنهایی‌ که با ابزار سودمند برقرارند،



«وَ قُلُوبٍ رَائِدَةٍ لِأَرْزَاقِهَا،»۱۲۱
و دلهایی‌ که جوینده ارزاق خود هستند،



«فِي مُجَلِّلَاتِ نِعَمِهِ،»۱۲۲
در حالی‌ که انسانها در نعمت های‌ بزرگ،



«وَ مُوجِبَاتِ مِنَنِهِ،»۱۲۳
و موجبات احسان،



«وَ حَوَاجِزِ عَافِیَتِهِ۱۲۴
و موانع آفات تندرستی‌ غرقند.



«وَ قَدَّرَلَکُم أَعْمَاراً سَتَرَهَا عَنْكُمْ،»۱۲۵
مدت عمر مقدّر را از شما پنهان داشت،



«وَ خَلَّفَ لَكُمْ عِبَراً مِنْ آثَارِ الْمَاضِینَ قَبْلَکُمْ،»۱۲۶
و از آثار گذشتگان برای‌ شما عبرتها به جای‌ گذاشت.



«مِنْ مُسْتَمْتَعِ خَلاَقِهمْ،»۱۲۷
از بهره ای‌ که از دنیا بردند،



«وَ مُسْتَفْسَحِ خَنَاقِهِمْ۱۲۸
و از فراخی‌ عمر که پیش از گلوگیر شدن مرگ نصیب آنان بود،



«أَرْهَقَتْهُمُ الْمَنَایَادُونَ الْآمَالِ،»۱۲۹
ولی‌ قبل از اینکه به آرزوهایشان برسند مرگ به طرف آنان شتاب کرد،



«وَ شَذَّبِهمْ عَنْهَا تَخَرُّمُ الْآجَالِ۱۳۰
و گسستن ریسمان اجل آنان را از آرزوهایشان جدا نمود.



«لَمْ یَمْهَدُوا فِي سَلاَمَةِ الْأَبْدَانِ،»۱۳۱
به وقت تندرستی‌ زاد آخرت تهیه نکردند،



«وَ لَمْ یَعْتَبِرُوا فِي أُنُفِ الْأَوَانِ۱۳۲
و از ابتدای‌ جوانی‌ عبرت نگرفتند.



«فَهَلْ یَنْتَظِرُ أَهْلُ بَضَاضَةِ الشَّبَابِ إِلَّا حَوَانِیَ الْهَرَمِ؟»۱۳۳
آیا آن که در عنفوان جوانی‌ است جز خمیدگی‌ و پیری‌ را انتظار می‌ کشد؟



«وَ أَهْلُ غَضَارَةِ الصِّحَّةِ إِلَّا نَوَازِلَ السَّقَمِ؟»۱۳۴
و آن که در شادابی‌ سلامت است غیر از امراض گوناگون را توقع دارد؟



«وَ أَهْلُ مُدَّةِ الْبَقَاءِ إِلَّا آوِنَةَ (اوبة) الْفَنَاءِ؟»۱۳۵
و کسی‌ که فعلاً موجود است جز ساعت فنا را منتظر است؟



«مَعَ قُرْبِ الزِّیَالِ،»۱۳۶
آن هم با نزدیک شدن جدایی‌ از زندگی‌،



«وَ أُزُوفِ الْإِنْتِقَالِ،»۱۳۷
و کوچ از این دنیا،



«وَ عَلَزِ الْقَلَقِ»۱۳۸
و لرزه و اضطراب،



«وَ أَلَمِ الْمَضَضِ،»۱۳۹
و درد سوز دل،



«وَ غُصَصِ الْجَرَضِ»۱۴۰
و فروبردن آب دهان از غصه و رنج،



«وَ تَلَفُّتِ الْإِسْتِغَاثَةِ بِنُصْرَةِ الْحَفَدَةِ وَ الْأَقْرِبَاءِ، وَ الْأَعِزَّةِ وَ الْقُرَنَاءِ۱۴۱
و دیده به اطراف دوختن برای‌ کمک خواستن از فرزندان و خویشان و دوستان و همسران.



«فَهَلْ دَفَعَتِ الْأَقَارِبُ؟!»۱۴۲
آیا این همه نزدیکان قدرت دفع مرگ را از انسان دارند؟



«أَوْ نَفَعَتِ النَّوَاحِبُ؟!»۱۴۳
آیا گریه کنندگان سودی‌ می‌ دهند؟

۸. الاعتبار بالموت

«وَ قَدْ غُودِرَ فِي مَحَلَّةِ الْأَمْوَاتِ رَهِیناً،»۱۴۴
در حالی‌ که مرده خانواده در گورستان به گرو رفته،



«وَ فِي ضِیقِ الْمَضْجَعِ وَحِیداً،»۱۴۵
و در تنگنای‌ قبر تنها مانده،



«قَدْ هَتَکَتِ الْهَوَامُّ جِلْدَتَهُ،»۱۴۶
گزندگان پوست بندش را پاره پاره کرده،



«وَ أَبْلَتِ النَّوَاهِکُ جِدَّتَهُ،»۱۴۷
عوامل لاغرکننده نازکی‌ و تازگی‌ بدنش را کهنه نموده،



«وَ عَفَتِ الْعَواصِفُ آثَارَهُ،»۱۴۸
بادهای‌ سخت آثارش را از میان برداشته،



«وَ مَحَا الْحَدَثَانِ مَعَالِمَهُ،»۱۴۹
و حوادث زمانه نشانه های‌ او را به نابودی‌ کشیده،



«وَ صَارَتِ الْأَجْسَادُ شَحِبَةً بَعْدَ بَضَّتِهَا،»۱۵۰
بدنها پس از تازگی‌ تغییر کرده،



«وَ الْعِظَامُ نَخِرَةً بَعْدَ قُوَّتِهَا،»۱۵۱
و استخوانها پس از قوّت پوسیده،



«وَ الْأَرْوَاحُ مُرْتَهَنَةً بِثِقَلِ أَعْبَائِهَا،»۱۵۲
و جانها در گرو بارهای‌ گناهان مانده،



«مُوقِنَةً بِغَیْبِ أَنْبَائِهَا،»۱۵۳
به اخبار غیبی‌ پس از مرگ یقین پیدا کرده،



«لَا تُسْتَزَادُ مِنْ صَالِحِ عَمَلِهَا،»۱۵۴
آنجا از ارواح مردگان اضافه کردن عمل صالح نخواهند،



«وَ لَا تُسْتَعْتَبُ مِنْ سَیِّیءِ زَلَلِهَا۱۵۵
و خشنودی‌ حق از خطاهایشان نطلبند.



«أَوَ لَسْتُمْ أَبْنَاءَ الْقَوْمِ وَ الْآبَاءَ، وَ إِخْوَانَهُمْ وَ الْأَقْرِبَاءَ؟»۱۵۶
آیا شما زندگانْ فرزندان این مردم و پدران و برادران و خویشان ایشان نیستید؟



«تَحْتَذُونَ أَمْثِلَتَهُمْ،»۱۵۷
که از رفتار آنان پیروی‌ کرده،



«وَ تَرْکَبُونَ قِدَّتَهُم،»۱۵۸
و به راه آنان می‌ روید،



«وَ تَطَؤُونَ جَادَّتَهُمْ؟!»۱۵۹
و در جاده آنان قدم می‌ گذارید؟!



«فَالْقُلُوبُ قَاسِیَةٌ عَنْ حَظِّهَا،»۱۶۰
پس دلها از به دست آوردن نصیب معنوی‌ خود سخت است،



«لَاهِیَةٌ عَنْ رُشْدِهَا،»۱۶۱
و از طلب هدایت و فلاح خود غافل است،



«سَالِکَةٌ فِي غَیْرِ مِضْمَارِهَا۱۶۲
و در غیر مسیر اصلی‌ راه پیماست،



«كَأَنَّ الْمَعْنِیَّ سِوَاهَا،»۱۶۳
گویا مقصود حق غیر ایشان است،



«وَ كَأَنَّ الرُّشْدَ فِي إِحْرَازِ دُنْیَاهَا۱۶۴
و انگار هدایت و نجاتشان در جمع آوری‌ متاع دنیاست.



«وَ اعْلَمُوا أَنَّ مَجَازَکُمْ عَلَى الصِّرَاطِ،»۱۶۵
و بدانید که عبور شما از صراط است،



«وَ مَزَالِقِ دَحْضِهِ،»۱۶۶
آنجا که جایگاه لغزش قدمهاست،



«وَ أَهَاوِیلِ زَلَلِهِ، وَ تَارَاتِ أَهْوَالِهِ۱۶۷
و محل هول و ترس و انواع مخاطرات.

۹. نموذج من التقوى

«فَاتَّقُوا اللهَ عِبَادَ اللهِ»۱۶۸
پس ای‌ بندگان خدا، تقوای‌ الهی‌ پیشه کنید،



«تَقِیَّةَ ذِي لُبٍّ شَغَلَ التَّفَکُّرُ قَلْبَهُ،»۱۶۹
تقوای‌ خردمندی‌ که اندیشه و تفکر دلش را مشغول کرده،



«وَ أَنْصَبَ الْخَوْفُ بَدَنَهُ،»۱۷۰
و ترس از عذاب بدنش را به رنج افکنده،



«وَ أَسْهَرَ التَّهَجُّدُ غِرَارَ نَوْمِهِ،»۱۷۱
و عبادت شب کمترین خواب را هم از دیده اش گرفته،



«وَ أَظْمَأَ الرَّجَاءُ هَوَاجِرَ یَوْمِهِ،»۱۷۲
و امید به رحمت حق او را در گرمای‌ وسط روز تشنه نگاه داشته،



«وَ ظَلَفَ الزُّهْدُ شَهَوَاتِهِ،»۱۷۳
و بی‌ رغبتی‌ به دنیا وی‌ را از شهواتش منع کرده،



«وَ أَوْجَفَ الذِّکْرُ بِلِسَانِهِ،»۱۷۴
و ذکر الهی‌ زبانش را به حرکت و شتاب واداشته،



«وَ قَدَّمَ الْخَوْفَ لِأَمَانِهِ،»۱۷۵
و وحشت را برای‌ امن در قیامت مقدم داشته،



«وَ تَنَکَّبَ الْمَخَالِجَ عَنْ وَضَحِ السَّبِیلِ،»۱۷۶
و از اندیشه هایی‌ که او را از راه روشن حق بازدارد کناره گرفته،



«وَ سَلَکَ أَقْصَدَ المَسَالِکِ إِلَى النَّهْجِ الْمَطْلُوبِ۱۷۷
و برای‌ رسیدن به راه مطلوب در میانه ترین راه (که راه خداست) حرکت کرده،



«وَ لَمْ تَفْتِلْهُ فَاتِلَاتُ الْغُرُورِ،»۱۷۸
و عوامل کبر و غرور او را از راه حق بازنگردانده،



«وَ لَمْ تَعْمَ عَلَيْهِ مُشْتَبِهَاتُ الْأَمُورِ،»۱۷۹
و امور اشتباه انگیز بر او پوشیده نمانده،



«ظَافِراً بِفَرْحَةِ الْبُشْرَی، وَ رَاحَةِ النُّعْمَی، فِي أَنْعَمِ نَوْمِهِ، وَ آمَنِ یَوْمِهِ۱۸۰
به خوشحالی‌ِ بشارت حق به بهشت و آسایش زندگی‌ اخروی‌ در آسوده ترین خوابگاه خود (که قبر است) و ایمن ترین روزش (که قیامت است) دست یافته،



«وَ قَدْ عَبَرَ مَعْبَرَ الْعَاجِلَةِ حَمِیداً،»۱۸۱
از گذرگاه دنیا به طور پسندیده عبور نموده،



«وَ قَدَّمَ زَادَ الْآجِلَةِ سَعِیداً،»۱۸۲
و توشه آخرت، باسعادت و خوشبختی‌ پیش فرستاده،



«وَ بَادَرَ مِنْ وَجَلٍ،»۱۸۳
و محض ترس از مقام حق به سوی‌ کردار پسندیده شتافته،



«وَ أَکْمَشَ فِي مَهَلٍ،»۱۸۴
و در ایّام مهلت در دنیا به سوی‌ طاعت سرعت کرده،



«وَ رَغِبَ فِي طَلَبٍ،»۱۸۵
و در جستجوی‌ رضای‌ حق شوق نشان داده،



«وَ ذَهَبَ عَنْ هَرَبٍ،»۱۸۶
و به خاطر خوف خدا از گناه گریخته،



«وَ رَاقَبَ فِي یَوْمِهِ غَدَهُ،»۱۸۷
و امروز به فکر فردا بوده،



«وَ نَظَرَ قُدُماً أَمَامَهُ۱۸۸
و هماره به آینده نگریسته است.



«فَکَفَی بِالْجَنَّةِ ثَوَاباً وَ نَوَالاً،»۱۸۹
پس بهشت برای‌ ثواب و پاداش به اندازه است،



«وَ کَفَی بِالنَّارِ عِقَاباً وَ وَبَالاً۱۹۰
و دوزخ برای‌ عذاب و گرفتاری‌ بس است،



«وَ کَفَی بِاللهِ مُنْتَقِماً وَ نَصِیراً۱۹۱
و کافی‌ است که خدا انتقام گیرنده و یاور است،



«وَ کَفَی بِالْکِتَابِ حَجِیجاً وَ خَصِیماً۱۹۲
و همین بس که قرآن در قیامت احتجاج کننده و مخاصمه گر است.

۱۰. التحذير من وساوس الشيطان

«أُوصِیکُمْ بِتَقْوَی اللهِ»۱۹۳
من شما را به تقوای‌ الهی‌ سفارش می‌ کنم



«الَّذِي أَعْذَرَ بِمَا أَنْذَرَ،»۱۹۴
که شما را به سبب آنچه بیم داده جای‌ عذری‌ نگداشته،



«وَ احْتَجَّ بِمَا نَهَجَ،»۱۹۵
و حجت را با راه روشنی‌ که پیش پای‌ شما نهاده تمام کرده،



«وَ حَذَّرَکُمْ عَدُوّاً نَفَذَ فِي الصُّدُورِ خَفِیّاً،»۱۹۶
و شما را از دشمنی‌ برحذر داشته که پنهانی‌ در سینه ها نفوذ می‌ کند،



«وَ نَفَثَ فِي الْآذَانِ نَجِیّاً،»۱۹۷
و مخفیانه درگوشها سخن می‌ گوید،



«فَأَضَلَّ وَ أَرْدَی،»۱۹۸
پس انسان راگمراه کرده به تباهی‌ می‌ کشد،



«وَ وَعَدَ فَمَنَّی،»۱۹۹
و وعده می‌ دهد و در آرزوها می‌افکند،



«وَ زَیَّنَ سَیِّئَاتِ الْجَرَائِمِ،»۲۰۰
و گناهان بسیار زشت را آرایش داده،



«وَ هَوَّنَ مُوبِقَاتِ الْعَظَائِمِ،»۲۰۱
و معاصی‌ کبیره هلاکت بار را ناچیز جلوه می‌ دهد،



«حَتَّى إِذَا اسْتَدْرَجَ قَرِینَتَهُ،»۲۰۲
تا به تدریج قرین خود را بفریبد،



«وَ اسْتَغْلَقَ رَهِینَتَهُ،»۲۰۳
و گروگانش را به قید طاعت خود درآورد،



«أَنْکَرَ مَا زَیَّنَ،»۲۰۴
آنوقت آنچه را آراسته بود منکر گردد،



«وَ اسْتَعْظَمَ مَا هَوَّنَ،»۲۰۵
و آنچه را آسان جلوه داده بود بزرگ شمرد،



«وَ حَذَّرَ مَا أَمَّنَ۲۰۶
و از آنچه ایمن نموده بود بترساند.

وَ مِنها فى صِفَةِ خَلْـقِ الاِْنْسانِ
و از این خطبه است در چگونگی‌ آفرینش انسان

۱۱. عجائب خلقة الانسان

«أَمْ هذَا الَّذِي أَنْشَأَهُ فِي ظُلُمَاتِ الْأَرْحَامِ، وَ شُغُفِ الْأَسْتَارِ،»۲۰۷
یا این انسانی‌ که خداوند او را در تاریکیهای‌ رحم، و غلاف پوشاننده بدین صورت ایجاد کرد،



«نُطْفَةً دِفَاقاً،»(۱)۲۰۸
نطفه ریخته شده،



«وَ عَلَقَةً مِحَاقاً،»۲۰۹
و خون بسته صورتبندی‌ نشده،



«وَ جَنِیناً وَ رَاضِعاً،»۲۱۰
و جنین در رحم و طفل شیرخوار،



«وَ وَلِیداً وَ یَافِعاً،»۲۱۱
و کودک و نوجوان.



«ثُمَّ مَنَحَهُ قَلْباً حَافِظاً،»۲۱۲
آن گاه برای‌ او قلبی‌ حافظ،



«وَ لِساناً لَافِظاً،»۲۱۳
و زبانی‌ گویا،



«وَ بَصَراً لَاحِظاً،»۲۱۴
و چشمی‌ بینا قرار داد،



«لِیَفْهَمَ مُعْتَبِراً،»۲۱۵
تا بفهمد و پند گیرد،



«وَ یُقَصِّرَ مُزْدَجِراً۲۱۶
و از گناه خودداری‌ نماید.



«حَتَّى إِذَا قَامَ اعْتِدَالُهُ،»۲۱۷
ولی‌ چون به حد کمال رسید،



«وَ اسْتَوَی مِثَالُهُ،»۲۱۸
و قامتش آراسته شد،



«نَفَرَ مُسْتَکْبِراً،»۲۱۹
به حال غرور و کبر از مدار حق گریخت،



«وَ خَبَطَ سَادِراً،»۲۲۰
و بی‌ باک و گمراه گشت،



«مَاتِحاً فِي غَرْبِ هَوَاهُ،»۲۲۱
با دلْوِ هوا و هوس آب کشید،



«کَادِحاً سَعْیاً لِدُنْیَاهُ،»۲۲۲
برای‌ رسیدن به دنیا کوشش بسیار کرد،



«فِي لَذَّاتِ طَرَبِهِ،»۲۲۳
در هر لذت و خوشی‌ گام نهاد،



«وَ بَدَوَاتِ أَرَبِهِ۲۲۴
هرچه به نظرش رسید عمل کرد،



«ثُمَّ لَا یَحْتَسِبُ رَزِیَّةً،»۲۲۵
احتمال اینکه به بلا و ناکامی‌ دچارشود نداد،



«وَ لَا یَخْشَعُ تَقِیَّةً۲۲۶
و از هیچ گناهی‌ پروا نکرد،



«فَمَاتَ فِي فِتْنَتِهِ غَرِیراً،»۲۲۷
پس در غفلت و گمراهی‌ عمرش را تمام کرد،



«وَ عَاشَ فِي هَفْوَتِهِ أَسِیراً،» (۲)۲۲۸
و مدتی‌ اندک در گناهان خود به سر برد،



«لَمْ یُفِدْ عِوَضاً،»۲۲۹
در برابر نعمت های‌ خدادادی‌ سودی‌ عاید خود ننمود،



«وَ لَمْ یَقْضِ مُفْتَرَضاً۲۳۰
و به آنچه واجب بود اعتنا نکرد



«دَهِمَتْهُ فَجَعَاتُ الْمَنِیَّةِ فِي غُبَّرِ جِمَاحِهِ وَ سَنَنِ مِراحِهِ۲۳۱
در اواخر طغیان و پیروی‌ از هوا و خوشی‌ لذت، ناگواریهای‌ مرگ او را گرفت،

۱۲. الإِعتبار بالموت

«فَظَلَّ سَادِراً،»۲۳۲
پس حیرت زده و سرگردان،



«وَ بَاتَ سَاهِراً،»۲۳۳
شب را تا روز نخوابید،



«فِي غَمَرَاتِ الْأَلاَمِ،»۲۳۴
آن هم با دردهای‌ شدید،



«وَ طَوَارِقِ الْأَوْجَاعِ وَ الْأَسْقَامِ،»۲۳۵
و بیماریهای‌ گوناگون که شدّتش در شب است،



«بَیْنَ أَخ شَقِیقٍ،»۲۳۶
در حالی‌ که برادری‌ غمخوار



«وَ وَالِد شَفِیقٍ،»۲۳۷
و پدری‌ مهربان،



«وَ دَاعِیَة بِالْوَیْلِ جَزَعاً،»۲۳۸
و همسری‌ که از بیتابی‌ ناله می‌ زد،



«وَ لَادِمَة لِلصَّدْرِ قَلَقاً۲۳۹
و دختری‌ که از اضطراب به سینه می‌ کوبید در اطراف او بودند،



«وَ الْمَرْءُ فِي سَکْرَة مُلْهِثَة،»۲۴۰
و آن بیچاره در سکرات مرگ که او را به خود مشغول داشته،



«وَ غَمْرَة کَارِثَة،»۲۴۱
و غم و غصه فراوان،



«وَ أَنَّة مُوجِعَة،»۲۴۲
و ناله جانسوز،



«وَ جَذْبَة مُکْرِبَة،»۲۴۳
و سختی‌ جان کندن،



«وَ سَوْقَة مُتْعِبَة۲۴۴
و رفتن از دنیا با مشقت و رنج گرفتار بود!



«ثُمَّ أُدْرِجَ فِي أَکْفَانِهِ مُبْلِساً،»۲۴۵
سپس در حالت ناامیدی‌ پیچیده به کفن ها می‌ شود،



«وَ جُذِبَ مُنْقَاداً سَلِساً،»۲۴۶
بدون نشان دادن مقاومت به سوی‌ قبر روانه اش می‌ کنند،



«ثُمَّ أُلْقِیَ عَلَى الْأَعْوَادِ،»۲۴۷
او را روی‌ تخته تابوت انداخته،



«رَجِیعَ وَصَبٍ،»۲۴۸
مانند شتر از سفر بازگشته وامانده



«وَ نِضْوَ سَقَمٍ،»۲۴۹
و از حال رفته و رنجور و لاغر شده،



«تَحْمِلُهُ حَفَدَةُ الْوِلْدَانِ، وَ حَشَدَةُ الاِْخْوَانِ، إِلَى دَارِ غُرْبَتِهِ،»۲۵۰
فرزندان و برادران جمع گشته او را با دوش تا خانه غربت می‌ برند،



«وَ مُنْقَطَعِ زَوْرَتِهِ،»۲۵۱
جایی‌ که دیگر دیده نخواهد شد.



«وَ مُفْرَدِ وَحْشَتِهِ۲۵۲
و در وحشت و تنهايى بايد در آن بسر برد،



«حَتَّى إِذَا انْصَرَفَ الْمُشَیِّعُ، وَ رَجَعَ الْمُتَفَجِّعُ،»۲۵۳
و چون مشایعت کنندگان و مصیبت زده ها برگردند،



«أُقْعِدَ فِي حُفْرَتِهِ»۲۵۴
او را در قبر می‌ نشانند



«نَجِیّاً لِبَهْتَةِ السُّؤَالِ، وَ عَثْرَةِ الْإِمْتِحَانِ۲۵۵
در حالی‌ که از ترس سئوال و لغزشِ در امتحان آهسته سخن می‌ گوید.



«وَ أَعْظَمُ مَا هُنَالِكَ بَلِیَّةً نُزُولُ الْحَمِیمِ،»۲۵۶
بزرگترین بلا در آنجا افتادن در آب جوشان،



«وَ تَصْلِیَةُ الْجَحِیمِ،»۲۵۷
و وارد شدن به جهنّم،



«وَ فَوْرَاتُ السَّعِیرِ،»۲۵۸
و هیجان آتش سوزان،



«وَ سَوْرَاتُ السَّعِیرِ،» (۳)۲۵۹
و شدت فریاد آن است.



«لَا فَتْرَةٌ مُرِیحَةٌ،»۲۶۰
در عذاب حق سکون و آرامشی‌ نیست تا او را استراحت دهد،



«وَ لَا دَعَةٌ مُزِیحَةٌ،»۲۶۱
و نه آسایشی‌ تا بلا را برطرف کند،



«وَ لَا قُوَّةٌ حَاجِزَةٌ،»۲۶۲
و نه طاقتی‌ تا مانع از درد شود،



«وَ لَا مَوْتَةٌ نَاجِزَةٌ»۲۶۳
و نه مرگی‌ تا وی‌ را نجات بخشد،



«وَ لَا سِنَةٌ مُسَلِّیَةٌ،»۲۶۴
و نه چرتی‌ وخواب اندکی‌ که غصه اش را رفع کند،



«بَيْنَ أَطْوَارِ الْمَوْتَاتِ،»۲۶۵
بین مرگهای‌ مختلف



«وَ عَذَابِ السَّاعَاتِ۲۶۶
و عذابهای‌ پی‌ درپی‌ گرفتار است.



«إِنَّا بِاللهِ عَائِذُونَ۲۶۷
ما از این مصائب به خـدا پناه می‌ بریم.

۱۳. العبرة بمصير الماضين

«عِبَادَ اللهِ،»۲۶۸
بندگان خدا!



«أَيْنَ الَّذِينَ عُمِّرُوا فَنَعِمُوا،»۲۶۹
کجایند آنانی‌ که خدا به آنها عمر داد و برخوردار از نعمت شدند،



«وَ عُلِّمُوا فَفَهِمُوا،»۲۷۰
و به آنان آموخته شد و دانستند،



«وَ أُنْظِرُوا فَلَهَوْا،»۲۷۱
و مهلت داده شدند ولی‌ سرگرم و غافل ماندند،



«وَ سُلِّمُوا فَنَسُوا۲۷۲
و در سلامتی‌ بودند ولی‌ فراموش کردند،



«أُمْهِلُوا طَوِیلاً،»۲۷۳
فرصتی‌ طولانی‌ یافتند،



«وَ مُنِحُوا جَمِیلاً،»۲۷۴
و به آنان احسان نیکو شد،



«وَ حُذِّرُوا أَلِیماً،»۲۷۵
و از عذاب ترسانده شدند،



«وَ وُعِدُوا جَسِیماً۲۷۶
و وعده های‌ بزرگ به آنان داده شد؟!



«احْذَرُوا الذُّنُوبَ الْمُوَرِّطَةَ، وَ الْعُیُوبَ الْمُسْخِطَةَ۲۷۷
از گناهان تباه کننده، و از عیوبی‌ که خدا را به خشم می‌ آورد دوری‌ کنید.



«أُولِی الْأَبْصَارِ وَ الْأَسْمَاعِ، وَ الْعَافِیَةِ وَ الْمَتَاعِ،»۲۷۸
ای‌ صاحبان بینایی‌ و شنوایی‌، و سلامتی‌ و ثروت،



«هَلْ مِنْ مَنَاصٍ أَوْ خَلاَصٍ؟،»۲۷۹
آیا هیچ جای‌ فرار و خلاصی‌،



«أَوْ مَعَاذٍ؟ أَوْ مَلاَذٍ؟،»۲۸۰
یا تکیه گاه و پناهگاهی‌،



«أَوْ فِرَارٍ أَوْ مَحَارٍ! أَمْ لَا ؟»۲۸۱
یا گریز و راه بازگشتی‌ هست یا نه؟



(فَأَنَّی تُؤْفَکُونَ!)(۴)۲۸۲
پس به کدام راه منحرف می‌ شوید؟



«أَمْ أَيْنَ تُصْرَفُونَ۲۸۳
و یا به کدام جانب می‌ برندتان؟



«أَمْ بمَاذَا تَغْتَرُّونَ۲۸۴
یا به چه چیز فریفته می‌ شوید؟



«وَ إِنَّمَا حَظُّ أَحَدِکُمْ مِنَ الْأَرْضِ،»۲۸۵
نصیب هر کدام شما از زمین



«ذَاتِ الطُّولِ وَ الْعَرْضِ، قِیدُ قَدَّهِ،»۲۸۶
به اندازه طول و عرض قامت اوست،



«مُتَعَفِّراً عَلَى خَدِّهِ۲۸۷
خوابگاهی‌ که چهره بر خاکش می‌ گذارد.



«الْآنَ عِبَادَ اللهِ وَ الْخِنَاقُ مُهْمَلٌ،»۲۸۸
ای‌ بندگان خدا، اکنون که ریسمان مرگ به گردنتان نیفتاده،



«وَ الرُّوحُ مُرْسَلٌ، فِي فَیْنَةِ الْإِرْشَادِ،»۲۸۹
و روحتان در موقعیت به دست آوردن هدایت آزاد،



«وَ رَاحَةِ الْأَجْسَادِ،»۲۹۰
و بدنها راحت،



«وَ بَاحَةِ الْإِحْتِشَادِ،»۲۹۱
و میدان اجتماعْ وسیع،



«وَ مَهَلِ الْبَقِیَّةِ،»۲۹۲
و مهلت حیات



«وَ أُنُفِ الْمَشِیَّةِ،»۲۹۳
و اراده و اختیار برقرار،



«وَ إِنْظَارِ التَّوْبَةِ،»۲۹۴
و وقت توبه و بازگشت،



«وَ انْفِسَاحِ الْحَوْبَةِ،»۲۹۵
و فرصت انجام کار در در اختیار است،



«قَبْلَ الضَّنْکِ وَ الْمَضِیقِ،»۲۹۶
قبل از رسیدن تنگی‌ وقت، و تنگنای‌ قبر،



«وَ الرَّوْعِ وَ الزُّهُوقِ،»۲۹۷
و ترس از فنا، و مفارقت جان از بدن،



«وَ قَبْلَ قُدُومِ الْغَائِبِ الْمُنْتَظَرِ»۲۹۸
و رسیدن پیک مرگ که مورد توقع است،



«وَ أَخْذَةِ الْعَزِیزِ الْمُقْتَدِرِ۲۹۹
و پیش از دچار شدن به عذاب خداوند عزیز مقتدر فرصت را غنیمت دانید.

وَ فى الْخَبَرِ اَنَّهُ (عَلَيْهِ‌السّلامُ) لَمّا خَطَبَ بِهذِهِ الْخُطْبَةِ اقْشَعَرَّتْ لَها الْجُلُودُ، وَ بَكَتِ الْعُيُونُ، وَ رَجَفَتِ الْقُلُوبُ. وَ مِنَ النّاسِ مَنْ يُسَمِّى هذِهِ الْخُطْبَةَ الْغَرّاءَ.
در خبر است که وقتی‌ امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) این خطبه را خواند بدنها لرزید، اشکها سرازیر شد، و دلها به اضطراب آمد. و بعضی‌ از مردم این خطبه را خطبه غرّا نامند.



(۱)در بعضی نسخ «نُطْفَةً دِهَاقاً» آمده است.
(۲) در بعضی نسخ «وَ عَاشَ فِي هَفْوَتِهِ یَسِیراً» آمده است.
(۳)در بعضی نسخ «وَ سَوْرَاتُ الزَّفِیرِ» آمده است.
(۴) انعام/سوره۶، آیه۹۵    ، یونس/سوره۱۰، آیه۳۴    ، فاطر/سوره۳۵، آیه۳.     و غافر/سوره۴۰، آیه۶۲    .




جعبه ابزار