گزارش خطا
برای مشاهده معنا و شرح هر کلمه، بر روی آن کلیک کنید.
اخلاقية ، تربيتى ، تاريخية ، عقائدية ، سياسية ، علمية
وَ مِنْ وَصِيَّة لَهُ (عَلَيْهِالسَّلامُ)
از وصیت های آن حضرت است
لِلْحَسَنِ بْنِ عَلِىٍّ (عَلَيْهِمَاالسَّلامُ) كَتَبَها اِلَيْهِ بِحاضِرينَ مُنْصَرِفاً مِنْ صِفّينَ
به حضرت مجتبی (علیهالسّلام) (یا محمّد حنفیّه) که در سرزمین حاضرین به هنگام بازگشت از صفّین نوشته
۱. الانسان و حوادث الايّام
«مِنَ الْوَالِدِ الْفَانِ،»۱از پدری فانی،
«الْمُقِرِّ لِلزَّمَانِ،»۲پذیرنده سختی های زمان،
«الْمُدْبِرِ الْعُمُرِ،»۳عمر پشت سر گذاشته،
«الْمُسْتَسْلِمِ لِلدَّهْرِ،»۴تسلیم به روزگار،
«الذَّامِ لِلدُّنْیَا،»۵نکوهش کننده دنیا،
«السَّاکِنِ مَسَاکِنَ الْمَوْتَی،»۶ساکن سرای اموات،
«وَ الظَّاعِنِ عَنْهَا غَداً;»۷سفرکننده از آن در فردا،
«إِلَى الْمَوْلُودِ الْمُؤَمِّلِ مَا لَا یُدْرَکُ،»۸به فرزند آرزومند به آنچه به دست نمی آید،
«السَّالِکِ سَبِیلَ مَنْ قَدْ هَلَکَ،»۹سالک راه تباه شدگان،
«غَرَضِ الْأَسْقَامِ،»۱۰هدف امراض،
«وَ رَهِینَةِ الْأَیَّامِ،»۱۱گروگان ایّام،
«وَ رَمِیَّةِ الْمَصَائِبِ،»۱۲نشانه تیرهای مصائب،
«وَ عَبْدِ الدُّنْیَا،»۱۳بنده دنیا،
«وَ تَاجِرِ الْغُرُورِ،»۱۴تاجر غرور،
«وَ غَرِیمِ الْمَنَایَا،»۱۵مدیون مرگ،
«وَ أَسِیرِ الْمَوْتِ،»۱۶اسیر مردن،
«وَ حَلِیفِ الْهُمُومِ،»۱۷همراه غصّه ها،
«وَ قَرِینِ الْأَحْزَانِ،»۱۸همنشین اندوهها،
«وَ نُصُبِ الاْفَاتِ،»۱۹هدف آسیبها،
«وَ صَرِیعِ الشَّهَوَاتِ،»۲۰زمین خورده شهوات،
«وَ خَلِیفَةِ الْأَمْوَاتِ.»۲۱و جانشین مــردگــان.
«أَمَّا بَعْدُ،»۲۲اما بعد،
«فَإِنَّ فِيَما تَبَیَّنْتُ مِنْ إِدْبَارِ الدُّنْیَا عَنِّي،»۲۳آنچه بر من معلوم شد از روی گرداندن دنیا از من،
«وَ جُمُوحِ الدَّهْرِ عَلَيَّ،»۲۴و سرکشی روزگار بر من،
«وَ إِقْبَالِ الاْخِرَةِ إِلَيَّ،»۲۵و روی آوردن آخرت به من،
«مَا یَزَعُنِی عَنْ ذِکْرِ مَنْ سِوَایَ، وَ الْإِهْتَِمامِ بِمَا وَرَائِی،»۲۶مرا از توجه به غیر خود و کوشش برای آنچه از من باقی می ماند و مرا سودی ندارد بازمی دارد،
«غَیْرَ أَنِّي حَيْثُ تَفَرَّدَ بِي دُونَ هُمُومِ النَّاسِ هَمُّ نَفْسِی،»۲۷جز آنکه چون از تمام اندیشه ها جز اندیشه نسبت به خود به یک سو شدم،
«فَصَدَفَنِی رَأْیِی،»۲۸و رأیم مرا تصدیق کرد،
«وَ صَرَفَنِی عَنْ هَوَایَ،»۲۹و از هوای نفسم بازگرداند،
«وَ صَرَّحَ لِي مَحْضُ أَمْرِی،»۳۰و حقیقت کار برایم روشن شد،
«فَأَفْضَی بِي إِلَى جِدٍّ لَا یَکُونُ فِيهِ لَعِبٌ،»۳۱این کار مرا به کوششی جدّی واداشت که در آن بازیگری نیست،
«وَ صِدْق لَا یَشُوبُهُ کَذِبٌ (کدر).»۳۲و به صدقی که دروغ را به آن راهی نمی باشد.
«وَ وَجَدْتُکَ بَعْضِی،»۳۳من تو را پاره ای از خود،
«بَلْ وَجَدْتُکَ كُلِّي،»۳۴بلکه تمام وجود خود یافتم،
«حَتَّى كَأَنَّ شَیْئاً لَوْ أَصَابَکَ أَصَابَنِی،»۳۵چنانکه اگر رنجی به تو رسد به من رسیده،
«وَ كَأَنَّ الْمَوْتَ لَوْ أَتَاکَ أَتَانِی،»۳۶و اگر مرگت رسد مرگ من رسیده،
«فَعَنَانِی مِنْ أَمْرِکَ مَا یَعْنِینِی مِنْ أَمْرِ نَفْسِی،»۳۷روی این حساب کار تو مرا مانند کار خودم به فکر و چاره اندیشی واداشته،
«فَکَتَبْتُ إِلَيْكَ کِتَابِی»۳۸به همین خاطر این نامه را برای تو نوشتم
«مُسْتَظْهِراً بِهِ إِنْ أَنَا بَقِیْتُ لَكَ أَوْ فَنِیتُ.»۳۹تا برای تو پشتوانه ای باشد خواه من زنده باشم یا مرده.
۲. مراحل التَّربية
«فَإِنِّي أُوصِیکَ بِتَقْوَی اللهِ ـ أَيْ بُنَیَّ ـ»۴۰پسرم! تو را سفارش می کنم به تقوای الهی،
«وَ لُزُومِ أَمْرِهِ،»۴۱و ملازمت امرش،
«وَ عِمَارَةِ قَلْبِکَ بِذِکْرِهِ،»۴۲و آباد کردن دل به یادش،
«وَ الْإِعْتِصَامِ بِحَبْلِهِ.»۴۳و چنگ زدن به ریسمانش;
«وَ أَيُّ سَبَب أَوْثَقُ مِنْ سَبَب بَیْنَکَ وَ بَیْنَ اللهِ»۴۴و کدام رشته محکم تر از رشته بین تو و خداوند است
«إِنْ أَنْتَ أَخَذْتَ بِهِ؟!»۴۵اگر به آن چنـگ زنی؟!
«أَحْیِ قَلْبَکَ بِآلْمَوْعِظَةِ،»۴۶دلت را با موعظه زنده کن،
«وَ أَمِتْهُ بِالزَّهَادَةِ،»۴۷و با بی رغبتی به دنیا بمیران،
«وَ قَوِّهِ بِالْیَقِینِ،»۴۸آن را با یقین قوی کن
«وَ نَوِّرْهُ بِالْحِکْمَةِ،»۴۹و با حکمت نورانی نما،
«وَ ذَلِّلْهُ بِذِکْرِ الْمَوْتِ،»۵۰و با یاد مرگ فروتن و خوار کن،
«وَ قَرِّرْهُ بِالْفَنَاءِ،»۵۱و به اقرار به فانی شدن همه چیز وادار،
«وَ بَصِّرْهُ فَجَائِعَ الدُّنْیَا،»۵۲و به فجایع دنیا بینا گردان،
«وَ حَذِّرْهُ صَوْلَةَ الدَّهْرِ وَ فُحْشَ تَقَلُّبِ اللَّیَالِی وَ الْأَیَّامِ،»۵۳و از صولت روزگار، و قبح دگرگونی شبها و روزها برحذر دار،
«وَ اعْرِضْ عَلَيْهِ أَخْبَارَ الْمَاضِینَ،»۵۴اخبار گذشتگان را به او ارائه کن،
«وَ ذَکِّرْهُ بِمَا أَصَابَ مَنْ کَانَ قَبْلَکَ مِنَ الْأَوَّلِینَ،»۵۵آنچه را بر سر پیشینیان آمد به یادش آور،
«وَ سِرْ فِي دِیَارِهِمْ وَ آثَارِهِمْ،»۵۶در شهرهای آنان و در میان آثارشان سیاحت کن،
«فَانْظُرْ فِيَما فَعَلُوا وَ عَمَّا انْتَقَلُوا، وَ أَيْنَ حَلُّوا وَ نَزَلُوا!»۵۷در آنچه انجام دادند و اینکه از کجا منتقل شدند و در کجا فرود آمدند و منزل کردند دقّت کن،
«فَإِنَّكَ تَجِدُهُمْ قَدِ انْتَقَلُوا عَنِ الْأَحِبَّةِ،»۵۸می یابی که از کنار دوستان رفتند،
«وَ حَلُّوا دِیَارَ (دار) الْغُرْبَةِ،»۵۹و به دیار غربت وارد شدند،
«وَ كَأَنَّكَ عَنْ قَلِیل قَدْ صِرْتَ کَأَحَدِهِمْ.»۶۰و گویی تو هم به اندک زمانی چون یکی از آنان خواهی شد.
«فَأَصْلِحْ مَثْوَاکَ،»۶۱پس منزلگاه نهایی ات را اصلاح کن،
«وَ لَا تَبِعْ آخِرَتَکَ بِدُنْیَاکَ;»۶۲و آخرتت را با دنیا معامله مکن،
«وَ دَعِ الْقَوْلَ فِيَما لَا تَعْرِفُ،»۶۳درباره آنچه علم نداری سخن مگو،
«وَ الْخِطَابَ فِيَما لَمْ تُکَلَّفْ.»۶۴و درباره وظیفه ای که برعهده ات نیست حرفی نزن.
«وَ أَمْسِکْ عَنْ طَرِیق إِذَا خِفْتَ ضَلَالَتَهُ،»۶۵در راهی که از گمراهی در آن بترسی قدم منه،
«فَإِنَّ الْکَفَّ عِنْدَ حَیْرَةِ الضَّلَالِ خَیْرٌ مِنْ رُکُوبِ الْأَهْوَالِ.»۶۶زیرا حفظ خویش به هنگام سرگردانی بهتر از این است که آدمی خود را در امور خطرناک اندازد.
۳. الاخلاق الاجتماعيّة
«وَ أْمُرْ بِالْمَعْرُوفِ تَکُنْ مِنْ أَهْلِهِ،»۶۷امر به معروف کن تا اهل آن باشی،
«وَ أَنْکِرِ الْمُنْکَرَ بِیَدِکَ وَ لِسَانِکَ،»۶۸با دست و زبان نهی از منکر نما،
«وَ بَایِنْ مَنْ فَعَلَهُ بِجُهْدِکَ،»۶۹و با کوششت از اهل منکر جدا شو.
«وَ جَاهِدْ فِي اللهِ حَقَّ جِهَادِهِ،»۷۰در راه خدا جهاد کن جهدی کامل،
«وَ لَا تَأْخُذْکَ فِي اللهِ لَوْمَةُ لَائِم.»۷۱و ملامت ملامت کنندگان تو را از جهاد در راه خدا بازندارد.
«وَ خُضِ الْغَمَرَاتِ لِلْحَقِّ حَيْثُ کَانَ،»۷۲به راه حق هر جا که باشد در مشکلات و سختی ها فرو شو،
«وَ تَفَقَّهْ فِي الدِّینِ،»۷۳در پی فهم دین باش،
«وَ عَوِّدْ نَفْسَکَ التَّصَبُّرَ (الصّبر) عَلَى الْمَکْرُوهِ،»۷۴خود را در امور ناخوشایند به صبر و مقاومت عادت ده،
«وَ نِعْمَ الْخُلُقُ التَّصَبُّرُ فِي الْحَقِّ!»۷۵که صبر در راه حق اخلاق نیکویی است.
«وَ أَلْجِئْ نَفْسَکَ فِي أُمُورِکَ كُلِّهَا إِلَى إِلهِکَ،»۷۶وجودت را در همه امور به خدای خود واگذار،
«فَإِنَّكَ تُلْجِئُهَا إِلَى کَهْف حَرِیز، وَ مَانِع عَزِیز.»۷۷که در این صورت خود را به پناهگاهی محکم، و نگاهبانی قوی وامی گذاری.
«وَ أَخْلِصْ فِي الْمَسْأَلَةِ لِرَبِّکَ،»۷۸در مسألت از خداوند اخلاص پیشه کن،
«فَإِنَّ بِیَدِهِ الْعَطَاءَ وَ الْحِرْمَانَ،»۷۹که بخشیدن و نبخشیدن به دست اوست.
«وَ أَکْثِرِ الْإِسْتِخَارَةَ،»۸۰از خدایت بسیار طلب خیر کن،
«وَ تَفَهَّمْ وَصِیَّتِی،»۸۱و وصیّتم را بفهم،
«وَ لَا تَذْهَبَنَّ عَنْكَ صَفْحاً،»۸۲و از آن روی مگردان،
«فَإِنَّ خَیْرَ الْقَوْلِ مَا نَفَعَ.»۸۳مسلّماً بهترین سخن سخنی است که سود بخشد.
«وَ اعْلَمْ أَنَّهُ لَا خَیْرَ فِي عِلْم لَا یَنْفَعُ،»۸۴معلومت باد در دانشی که سود نیست خیر نیست،
«وَ لَا یُنْتَفَعُ بِعِلْم لَا یَحِقُّ تَعَلُّمُهُ.»۸۵و در علمی که فرا گرفتنش سزاوار نیست بهره ای نمی باشد.
۴. المبادرة إلى تربية الاطفال
«أَيْ بُنَیَّ،»۸۶پسرم!
«إِنِّي لَمَّا رَأَیْتَنِی قَدْ بَلَغْتُ سِنّاً،»۸۷چون خود را سالخورده دیدم،
«وَ رَأَیْتُنِی أَزْدَادُ وَهْناً،»۸۸و قوایم را رو به سستی مشاهده کردم،
«بَادَرْتُ بِوَصِیَّتِی إِلَيْكَ، وَ أَوْرَدْتُ خِصَالا مِنْهَا قَبْلَ أَنْ یَعْجَلَ بِي أَجَلِی دُونَ أَنْ أُفْضِیَ إِلَيْكَ بِمَا فِي نَفْسِی،»۸۹پیش از مرگ به وصیّتم به تو پیشدستی نمودم، و در آن برنامه های خوبی ثبت کردم از خوف اینکه نتوانم آنچه در خاطر دارم به تو برسانم،
«أَوْ أَنْ أُنْقَصَ فِي رَأْیِی كَمَا نُقِصْتُ فِي جِسْمِی،»۹۰یا نقصی در اندیشه ام یابم چنانکه در بدنم یافته ام،
«أَوْ یَسْبِقَنِی إِلَيْكَ بَعْضُ غَلَبَاتِ الْهَوَی أَوْ فِتَنِ الدُّنْیَا،»۹۱یا پیش از وصیت من پاره ای از خواهشهای نفسانی بر تو چیره شود یا آفتهای دنیا به تو هجوم آورد،
«فَتَکُونَ کَالصَّعْبِ النَّفُورِ.»۹۲در نتیجه رمیده شوی و فرمان نبری.
«وَ إِنَّمَا قَلْبُ الْحَدَثِ کَالْأَرْضِ الْخَالِیَةِ،»۹۳قطعاً دل جوان همانند زمین خالی است،
«مَا أُلْقِیَ فِيهَا مِنْ شَیْء قَبِلَتْهُ.»۹۴هر بذری در آن ریخته شود می پذیرد.
«فَبَادَرْتُکَ بِالْأَدَبِ قَبْلَ أَنْ یَقْسُوَ قَلْبُکَ، وَ یَشْتَغِلَ لُبُّکَ،»۹۵بنابراین پیش از آنکه دلت سخت شود، و مغزت گرفتار گردد اقدام به ادب آموزی تو کردم،
«لِتَسْتَقْبِلَ بِجِدِّ رَأْیِکَ مِنَ الْأَمْرِ»۹۶تا با عزمی جدّی به امورت روی آوری،
«مَا قَدْ کَفَاکَ أَهْلُ التَّجَارِبِ بُغْیَتَهُ وَ تَجْرِبَتَهُ،»۹۷اموری که اهل تجربه مشقّت تجربه کردن آن را کشیده اند،
«فَتَکُونَ قَدْ کُفِیتَ مَؤُنَةَ الطَّلَبِ،»۹۸و تو از زحمت طلب کفایت شده،
«وَ عُوفِیتَ مِنْ عِلَاجِ التَّجْرِبَةِ،»۹۹و از تجربه دوباره آسوده گشته ای،
«فَأَتَاکَ مِنْ ذلِكَ مَا قَدْ کُنَّا نَأْتِیهِ،»۱۰۰و آنچه ما در صدد تجربه آن بودیم به دست تو رسیده،
«وَ اسْتَبَانَ لَكَ مَا رُبَّمَا أَظْلَمَ عَلَيْنَا مِنْهُ.»۱۰۱و قسمتی از آنچه بر ما پوشیده مانده برای تو روشن گردیده است.
«أَيْ بُنَیَّ،»۱۰۲پسرم!
«إِنِّي وَ إِنْ لَمْ أَکُنْ عُمِّرْتُ عُمُرَ مَنْ کَانَ قَبْلِی،»۱۰۳اگرچه من به اندازه مردمی که پیش از من بوده اند عمر نکرده ام،
«فَقَدْ نَظَرْتُ فِي أَعْمَالِهِمْ،»۱۰۴ولی در کردارشان دقّت،
«وَ فَکَّرْتُ فِي أَخْبَارِهِمْ،»۱۰۵و در اخبارشان فکر نموده،
«وَ سِرْتُ فِي آثَارِهِمْ;»۱۰۶و در آثارشان سیاحت کرده ام،
«حَتَّى عُدْتُ کَأَحَدِهِمْ;»۱۰۷تا جایی که همانند یکی از آنان شده ام،
«بَلْ كَأَنِّي بِمَا انْتَهَی إِلَيَّ مِنْ أُمُورِهِمْ قَدْ عُمِّرْتُ مَعَ أَوَّلِهِمْ إِلَى آخِرِهِمْ،»۱۰۸بلکه گویی از پی آنچه که از وضع آنان به من رسیده عمرم را با اولین و آخرینشان گذرانیده ام،
«فَعَرَفْتُ صَفْوَ ذلِكَ مِنْ کَدَرِهِ، وَ نَفْعَهُ مِنْ ضَرَرِهِ،»۱۰۹زلال اعمالشان را از تیرگی، و سود و زیان کردارشان را شناختم،
«فَاسْتَخْلَصْتُ لَكَ مِنْ كُلِّ أَمْر نَخِیلَهُ (جلیله)،»۱۱۰از این رو از هر چیزی پاکیزه و خالصش را برایت انتخاب کردم،
«وَ تَوَخَّیْتُ لَكَ جَمِیلَهُ،»۱۱۱و از میان آن همه برنامه زیبایش را برایت برگزیدم،
«وَ صَرَفْتُ عَنْكَ مَجْهُولَهُ،»۱۱۲و نامعلوم آن را از تو دور داشتم،
«وَ رَأَیْتُ حَيْثُ عَنَانِی مِنْ أَمْرِکَ مَا یَعْنِی الْوَالِدَ الشَّفِیقَ،»۱۱۳چون به امورت همانند پدری مهربان عنایت داشتم،
«وَ أَجْمَعْتُ عَلَيْهِ مِنْ أَدَبِکَ أَنْ یَکُونَ ذلِكَ»۱۱۴و قصد ادب آموزی تو را در خاطر می گذراندم، مصلحت دیدم تو را با این روش تربیت کنم،
«وَ أَنْتَ مُقْبِلُ الْعُمُرِ»۱۱۵چرا که در عنفوان جوانی،
«وَ مُقْتَبَلُ الدَّهْرِ،»۱۱۶و در ابتدای زندگی هستی،
«ذُو نِیَّة سَلِیمَة،»۱۱۷و تو را نیّتی سالم،
«وَ نَفْس صَافِیَة،»۱۱۸و باطنی پاک است،
۵. أسلوب تربية الاطفال
«وَ أَنْ أَبْتَدِئَکَ بِتَعْلِیمِ کِتَابِ اللهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ تَأْوِیلِهِ،»۱۱۹رأیم بر این شد که ابتدا کتاب خدا و تأویلش را به تو بیاموزم،
«وَ شَرَائِعِ الْإِسْلَامِ وَ أَحْکَامِهِ، وَ حَلَالِهِ وَ حَرَامِهِ،»۱۲۰و قوانین و احکام اسلام حلال و حرامش را به تو تعلیم دهم،
«لَا أُجَاوِزُ ذلِكَ بِكَ إِلَى غَیْرِهِ.»۱۲۱و به غیر آن توجه ننمایم.
«ثُمَّ أَشْفَقْتُ أَنْ یَلْتَبِسَ عَلَيْكَ مَا اخْتَلَفَ النَّاسُ فِيهِ مِنْ أَهْوَائِهِمْ وَ آرَائِهِمْ مِثْلَ الَّذِي الْتَبَسَ عَلَيْهِمْ،»۱۲۲آن گاه ترسیدم که آنچه از خواهشهای نادرست و آراء ناحق و باطل مردم را دچار اختلاف نمود تا کار بر آنان اشتباه شد بر تو نیز اشتباه شود،
«فَکَانَ إِحْكَامُ ذلِكَ عَلَى مَا کَرِهْتُ مِنْ تَنْبِیهِکَ لَهُ»۱۲۳به همین خاطر واضح نمودن این جهت هر چند مورد پسندم نبود
«أَحَبَّ إِلَيَّ مِنْ إِسْلَامِکَ إِلَى أَمْر لَا آمَنُ عَلَيْكَ بِهِ الْهَلَکَةَ،»۱۲۴پیش من بهتر است از اینکه تو را به برنامه ای واگذارم که بر آن از هلاکتت ایمن نیستم.
«وَ رَجَوْتُ أَنْ یُوَفِّقَکَ اللهُ فِيهِ لِرُشْدِکَ،»۱۲۵امیدوارم خداوند تو را در این برنامه به راه رشد موفق بدارد،
«وَ أَنْ یَهْدِیَکَ لِقَصْدِکَ،»۱۲۶و به راه راست راهنمایی کند،
«فَعَهِدْتُ إِلَيْكَ وَصِیَّتِی هذِهِ.»۱۲۷پس این وصیت را به تو نمودم.
«وَ اعْلَمْ يَا بُنَیَّ،»۱۲۸پسرم! آگاه باش
«أَنَّ أَحَبَّ مَا أَنْتَ آخِذٌ بِهِ إِلَيَّ مِنْ وَصِیَّتِی تَقْوَی اللهِ،»۱۲۹محبوبترین برنامه ای که از وصیتم به آن چنگ می زنی تقوای الهی،
«وَ الْإِقْتِصَارُ عَلَى مَا فَرَضَهُ اللهُ عَلَيْكَ،»۱۳۰و اکتفا کردن به وظایفی است که خداوند بر تو واجب نموده،
«وَ الْأَخْذُ بِمَا مَضَی عَلَيْهِ الْأَوَّلُونَ مِنْ آبَائِکَ، وَ الصَّالِحُونَ مِنْ أَهْلِ بَیْتِکَ.»۱۳۱و رفتن به راهی که پدرانت و شایستگان از خاندانت آن را طی کرده اند،
«فَإِنَّهُمْ لَمْ یَدَعُوا أَنْ نَظَرُوا لاَِنْفُسِهِمْ كَمَا أَنْتَ نَاظِرٌ،»۱۳۲زیرا آنان توجه به صلاح خود را وانگذاشتند چنانکه تو توجه می کنی،
«وَ فَکَّرُوا كَمَا أَنْتَ مُفَکِّرٌ،»۱۳۳و اندیشه در کار خود کردند همان گونه که تو اندیشه می نمایی،
«ثُمَّ رَدَّهُمْ آخِرُ ذلِكَ إِلَى الْأَخْذِ بِمَا عَرَفُوا،»۱۳۴سرانجام چنان شد که آنچه را دانستند عمل کردند،
«وَ الْإِمْسَاکِ عَمَّا لَمْ یُکَلَّفُوا،»۱۳۵و از آنچه تکلیفشان نبود روی گرداندند.
«فَإِنْ أَبَتْ نَفْسُکَ أَنْ تَقْبَلَ ذلِكَ دُونَ أَنْ تَعْلَمَ كَمَا عَلِمُوا فَلْیَکُنْ طَلَبُکَ ذلِكَ بَتَفَهُّم وَ تَعَلُّم،»۱۳۶پس اگر نفس تو از قبول راه آنان بدون آنکه بداند چنانکه آنان دانستند بازایستاد پس باید خواسته تو نسبت به آن راه از روی طلب فهم و کسب دانش باشد،
«لَا بِتَوَرُّطِ الشُّبُهَاتِ، وَ عُلَقِ (علوّ) الْخُصُومَاتِ.»۱۳۷نه افتادن در شبهه ها و بالابردن بحثها و جدلها.
«وَ ابْدَأْ قَبْلَ نَظَرِکَ فِي ذلِكَ بِالْإِسْتِعَانَةِ بِإِلهِکَ،»۱۳۸و پیش از قدم نهادن در راه فهم و دانش برای شناخت آن راه از خداوند یاری بخواه،
«وَ الرَّغْبَةِ إِلَيْهِ فِي تَوْفِیقِکَ،»۱۳۹و برای به دست آوردن توفیقْ روی رغبت به جانب او کن،
«وَ تَرْکِ كُلِّ شَائِبَة أَوْلَجَتْکَ فِي شُبْهَة، أَوْ أَسْلَمَتْکَ إِلَى ضَلَالَة.»۱۴۰و هرچه را که تو را به اشتباه اندازد، یا به گمراهی کشاند رها ساز.
«فَإِنْ أَیْقَنْتَ أَنْ قَدْ صَفَا قَلْبُکَ فَخَشَعَ،»۱۴۱و چون یقین کردی که دلت روشنی یافته و در پیشگاه حق خاضع شده،
«وَ تَمَّ رَأْیُکَ فَاجْتَمَعَ،»۱۴۲و نظرت جمع و کامل گشته،
«وَ کَانَ هَمُّکَ فِي ذلِكَ هَمّاً وَاحِداً،»۱۴۳و اندیشه ات در این زمینه از پریشانی درآمده و یک اندیشه شده،
«فَانْظُرْ فِيَما فَسَّرْتُ لَكَ،»۱۴۴آن گاه در آنچه برای تو تفسیر می کنم دقت کن.
«وَ إِنْ لَمْ یَجْتَمِعْ لَكَ مَا تُحِبُّ مِنْ نَفْسِکَ،»۱۴۵و اگر آنچه را دوست داری برایت فراهم نشد،
«وَ فَرَاغِ نَظَرِکَ وَ فِکْرِکَ،»۱۴۶و به آسودگی خاطر و فکر دست نیافتی،
«فَاعْلَمْ أَنَّكَ إِنَّمَا تَخْبِطُ الْعَشْوَاءَ،»۱۴۷معلومت باد جادّه را همچون شتر
شب کور طی می کنی،
«وَ تَتَوَرَّطُ الظَّلْمَاءَ.»۱۴۸و به تاریکیها گام برمی داری.
«وَ لَيْسَ طَالِبُ الدِّینِ مَنْ خَبَطَ أَوْ خَلَطَ،»۱۴۹و کسی که قدم به اشتباه برمی دارد یا حق را از باطل تمیز نمی دهد خواستار دین نیست،
«وَ الْإِمْسَاکُ عَنْ ذلِكَ أَمْثَلُ.»۱۵۰و در چنین موقعیتی حفظ خویشتن از پیمودن این گونه جاده ها عاقلانه تر و بهتر است.
۶. ضرورة التّوجه إلى المعنويّات
«فَتَفَهَّمْ یَابُنَیَّ وَصِیَّتِی،»۱۵۱پسرم! وصیتم را بفهم،
«وَ اعْلَمْ أَنَّ مَالِکَ الْمَوْتِ هُوَ مَالِکُ الْحَیَاةِ،»۱۵۲و بدان که مالک مرگ همان مالک حیات،
«وَ أَنَّ الْخَالِقَ هُوَ الْمُمِیتُ،»۱۵۳و هستی بخش همان میراننده،
«وَ أَنَّ الْمُفْنِیَ هُوَ الْمُعِیدُ،»۱۵۴و فناکننده همان بازگرداننده،
«وَ أَنَّ الْمُبْتَلِیَ هُوَ الْمُعَافِی،»۱۵۵و گرفتارکننده همان عافیت بخشنده است،
«وَ أَنَّ الدُّنْیَا لَمْ تَکُنْ لِتَسْتَقِرَّ»۱۵۶و مسلّماً دنیا برقرار نمی ماند
«إِلاَّ عَلَى مَا جَعَلَهَا اللهُ عَلَيْهِ مِنَ النَّعْمَاءِ، وَ الْإِبْتِلَاءِ،»۱۵۷مگر به همان نظامی که خداوند آن را قرارداده از وضع نعمتها و بلاه ا،
«وَ الْجَزَاءِ فِي الْمَعَادِ،»۱۵۸و پاداش روز جزا،
«أَوْ مَا شَاءَ مِمَّا لَا تَعْلَمُ.»۱۵۹و آنچه او بخواهد و ما نمی دانیم.
«فَإِنْ أَشْکَلَ عَلَيْكَ شَیْءٌ مِنْ ذلِكَ»۱۶۰اگر در رابطه با جهان و نظاماتش از درک حکمت حادثه ای درماندی
«فَاحْمِلْهُ عَلَى جَهَالَتِکَ،»۱۶۱آن را به حساب جهالت خود بگذار،
«فَإِنَّكَ أَوَّلُ مَا خُلِقْتَ بِهِ جَاهِلا ثُمَّ عُلِّمْتَ،»۱۶۲زیرا در ابتدای کار نادانِ به امور آفریده شدی سپس دانا گشتی،
«وَ مَا أَکْثَرَ مَا تَجْهَلُ مِنَ الْأَمْرِ (الأمور)،»۱۶۳چه بسیار است اموری که نمی دانی
«وَ یَتَحَیَّرُ فِيهِ رَأْیُکَ،»۱۶۴و اندیشه ات نسبت به آن سرگردان،
«وَ یَضِلُّ فِيهِ بَصَرُکَ»۱۶۵و دیده ات از راه یافتن به آن ناتوان است،
«ثُمَّ تُبْصِرُهُ بَعْدَ ذلِكَ!»۱۶۶اما پس از مدتی به آن بینا می شوی.
«فَاعْتَصِمْ بِالَّذِي خَلَقَکَ وَ رَزَقَکَ وَ سَوَّاکَ،»۱۶۷پس به خداوندی که تو را آفریده، و روزیت را عنایت کرده و اندامت را تعدیل نموده پناه ببر،
«وَ لْیَکُنْ لَهُ تَعَبُّدُکَ،»۱۶۸باید بندگیت برای او باشد،
«وَ إِلَيْهِ رَغْبَتُکَ،»۱۶۹و رغبتت متوجه او گردد،
«وَ مِنْهُ شَفَقَتُکَ.»۱۷۰و از او بیم داشته باشی.
«وَ اعْلَمْ يَا بُنَیَّ،»۱۷۱پسرم! آگاه باش
«أَنَّ أَحَداً لَمْ یُنْبِئْ عَنِ اللهِ سُبْحانَهُ كَمَا أَنْبَأَ عَنْهُ الرَّسُولُ (صَلَّیاللّهُعَلَیْهِوَآلِهِ)،»۱۷۲احدی از وجود خداوند چنانکه پیامبر (صلّیاللّهعلیهوآله) خبر داده
«فَارْضَ بِهِ رَائِداً،»۱۷۳پس به پیشوایی آن حضرت راضی باش،
«وَ إِلَى النَّجَاةِ قَائِداً،»۱۷۴و برای رسیدن به منزل نجات رهبریش را بپذیر،
«فَإِنِّي لَمْ آلُکَ نَصِیحَةً.»۱۷۵که من از نصیحت به تو کوتاهی نکردم،
«وَ إِنَّكَ لَنْ تَبْلُغَ فِي النَّظَرِ لِنَفْسِکَ ـ وَ إِنِ اجْتَهَدْتَ ـ مَبْلَغَ نَظَرِی لَكَ.»۱۷۶و تو در اندیشه ات نسبت به صلاح خود هرچند بکوشی به میزان اندیشه ای که من در باره تو دارم نخواهی رسید.
«وَ اعْلَمْ يَا بُنَیَّ،»۱۷۷پسرم! معلومت باد
«أَنَّهُ لَوْ کَانَ لِرَبِّکَ شَرِیکٌ لاََتَتْکَ رُسُلُهُ،»۱۷۸اگر برای پروردگارت شریکی بود پیامبران آن شریک به سویت می آمدند،
«وَ لَرَأَیْتَ آثَارَ مُلْکِهِ وَ سُلْطَانِهِ،»۱۷۹و آثار مُلک و سلطنت او را دیده،
«وَ لَعَرَفْتَ أَفْعَالَهُ وَ صِفَاتِهِ،»۱۸۰و به افعال و صفاتش آشنا می شدی،
«وَ لكِنَّهُ إِلهٌ وَاحِدٌ كَمَا وَصَفَ نَفْسَهُ،»۱۸۱اما او خدایی یگانه است همان گونه که خود را وصف نموده،
«لَا یُضَادُّهُ فِي مُلْکِهِ أَحَدٌ،»۱۸۲کسی در حکمرانیش با او ضدیّت نمی کند،
«وَ لَا یَزُولُ أَبَداً،»۱۸۳هرگز از بین نمی رود،
«وَ لَمْ یَزَلْ.»۱۸۴و همیشه وجود داشته،
«أَوَّلٌ قَبْلَ الْأَشْیَاءِ بِلَا أَوَّلِیَّة،»۱۸۵اوّل است پیش از همه اشیاء و او را اولیّتی نیست،
«وَ آخِرٌ بَعْدَ الْأَشْیَاءِ بِلَا نِهَایَة.»۱۸۶آخر است بعد از همه اشیاء و او را نهایتی نمی باشد،
«عَظُمَ عَنْ أَنْ تَثْبُتَ رُبُوبِیَّتُهُ بِإِحَاطَةِ قَلْب أَوْ بَصَر.»۱۸۷بزرگتر از آن است که ربوبیّتش به احاطه دل و دیده ثابت گردد،
«فَإِذَا عَرَفْتَ ذلِكَ فَافْعَلْ كَمَا یَنْبَغِی لِمِثْلِکَ أَنْ یَفْعَلَهُ فِي صِغَرِ خَطَرِهِ، وَ قِلَّةِ مَقْدِرَتِهِ، وَ کَثْرَةِ عَجْزِهِ،»۱۸۸چون به این حقیقت آگاه شدی در بندگی بکوش چنانکه شایسته مانند توست که کوچک منزلت و فقیر و کم قدرت و بسیار ضعیف است،
«وَ عَظِیمِ حَاجَتِهِ إِلَى رَبِّهِ، فِي طَلَبِ طَاعَتِهِ، وَ الْخَشْیَةِ مِنْ عُقُوبَتِهِ، وَ الشَّفَقَةِ مِنْ سُخْطِهِ،»۱۸۹و در طلب طاعت، و در ترس از عقوبت، و بیمناکی از خشم شدیداً، به پروردگار خود نیازمند است،
«فَإِنَّهُ لَمْ یَأْمُرْکَ إِلاَّ بِحَسَن،»۱۹۰زیرا چنین پروردگاری جز به خوبی تو را فرمان نداده،
«وَ لَمْ یَنْهَکَ إِلاَّ عَنْ قَبِیح.»۱۹۱و جز از زشتی بازنداشته است.
۷. ضرورة طلب الآخرة
«يَا بُنَیَّ!»۱۹۲پسرم!
«إِنِّي قَدْ أَنْبَأْتُکَ عَنِ الدُّنْیَا وَ حَالِهَا، وَ زَوَالِهَا وَ انْتِقَالِهَا،»۱۹۳تو را از دنیا و وضع آن و از بین رفتن و دست به دست شدنش آگاه کردم،
«وَ أَنْبَأْتُکَ عَنِ الاْخِرَةِ وَ مَا أُعِدَّ لاَِهْلِهَا فِيهَا،»۱۹۴و از آخرت و آنچه برای اهلش در آنجا آماده شده خبر دادم،
«وَ ضَرَبْتُ لَكَ فِيهِمَا الْأَمْثَالَ،»۱۹۵و برای تو در رابطه با هر دو جهان مثلها زدم
«لِتَعْتَبِرَ بِهَا،»۱۹۶تا به آنها پندگیری
«وَ تَحْذُوَ عَلَيْهَا.»۱۹۷و بر اصول آن گام برداری.
«إِنَّمَا مَثَلُ مَنْ خَبَرَ الدُّنْیَا»۱۹۸داستان آنان که دنیا را آزموده اند
«کَمَثَلِ قَوْم سَفْر نَبَا بِهِمْ مَنْزِلٌ جَدِیبٌ،»۱۹۹داستان مسافرانی است که درجایی خراب وهمراه با قحطی و تنگی منزل گرفته اند
«فَأَمُّوا مَنْزِلا خَصِیباً وَ جَنَاباً مَرِیعاً.»۲۰۰وعزم رفتن به منطقه ای پرنعمت و لذت و محلّی سرسبز و خرم نموده اند،
«فَاحْتَمَلُوا وَعْثَاءَ الطَّرِیقِ، وَ فِرَاقَ الصَّدِیقِ، وَ خُشُونَةَ السَّفَرِ، وَ جُشُوبَةَ الْمَطْعَمِ،»۲۰۱رنج راه، و فراق یار، و سختی سفر، و ناگواری طعام را تحمل کرده،
«لِیَأْتُوا سَعَةَ دَارِهِمْ، وَ مَنْزِلَ قَرَارِهِمْ،»۲۰۲تا به خانه فراخ، و منزلگاه امنشان درآیند،
«فَلَيْسَ یَجِدُونَ لِشَیْء مِنْ ذلِكَ أَلَماً،»۲۰۳بنابراین از آن همه سختی ها دردی نمی چشند،
«وَ لَا یَرَوْنَ نَفَقَةً فِيهِ مَغْرَماً.»۲۰۴و خرج این سفر را خسارت نمی بینند،
«وَ لَا شَیْءَ أَحَبُّ إِلَيْهِمْ مِمَّا قَرَّبَهُمْ مِنْ مَنْزِلِهِمْ وَ أَدْنَاهُمْ مِنْ مَحَلَّتِهِمْ.»۲۰۵و چیزی نزد آنان از آنچه وجودشان را به منزل همیشگی و جاویدشان نزدیک کند محبوبتر نیست.
«وَ مَثَلُ مَنِ اغْتَرَّ بِهَا»۲۰۶ومثل مردمی که مغرور به دنیا شدند
«کَمَثَلِ قَوْم کَانُوا بِمَنْزِل خَصِیب،»۲۰۷مثل مسافرانی است که درمنزلی آباد و پرنعمت بودند
«فَنَبَا بِهِمْ إِلَى مَنْزِل جَدِیب،»۲۰۸و از آنجا به سوی محلی خشک و خراب و بی آب و گیاه بارسفر بندند،
«فَلَيْسَ شَیْءٌ أَکْرَهَ إِلَيْهِمْ وَ لَا أَفْظَعَ عِنْدَهُمْ مِنْ مُفَارَقَةِ مَا کَانُوا فِيهِ، إِلَى مَا یَهْجُمُونَ عَلَيْهِ، وَ یَصِیرُونَ إِلَيْهِ.»۲۰۹پس چیزی نزد آنان ناخوشایندتر و سخت تر از جدایی از آنچه درآن بودند و رسیدن به جایی که به جانب آن روی می آورند و بدان جا می رسند نیست.
۸. معايير سامية للعلاقات الاجتماعيّة
«يَا بُنَیَّ!»۲۱۰پسرم!
«اجْعَلْ نَفْسَکَ مِیزَاناً فِيَما بَیْنَکَ وَ بَیْنَ غَیْرِکَ،»۲۱۱خود را میزان بین خود و دیگران قرار بده،
«فَأَحْبِبْ لِغَیْرِکَ مَا تُحِبُّ لِنَفْسِکَ،»۲۱۲بنابراین آنچه برای خود دوست داری برای دیگران هم دوست بدار،
«وَ اکْرَهْ لَهُ مَا تَکْرَهُ لَهَا،»۲۱۳و هرچه برای خود نمی خواهی برای دیگران هم مخواه،
«وَ لَا تَظْلِمْ كَمَا لَا تُحِبُّ أَنْ تُظْلَمَ،»۲۱۴به کسی ستم مکن چنانکه دوست داری به تو ستم نشود،
«وَ أَحْسِنْ كَمَا تُحِبُّ أَنْ یُحْسَنَ إِلَيْكَ،»۲۱۵و نیکی کن چنانکه علاقه داری به تو نیکی شود،
«وَ اسْتَقْبِحْ مِنْ نَفْسِکَ مَا تَسْتَقْبِحُهُ مِنْ غَیْرِکَ،»۲۱۶آنچه را از غیر خود زشت می دانی از خود نیز زشت بدان،
«وَ ارْضَ مِنَ النَّاسِ بِمَا تَرْضَاهُ لَهُمْ مِنْ نَفْسِکَ،»۲۱۷از مردم برای خود آن را راضی باش که از خود برای آنان راضی هستی،
«وَ لَا تَقُلْ مَا لَا تَعْلَمُ وَ إِنْ قَلَّ مَا تَعْلَمُ،»۲۱۸هر آنچه را نمی دانی مگو اگرچه دانسته هایت اندک است،
«وَ لَا تَقُلْ مَا لَا تُحِبُّ أَنْ یُقَالَ لَكَ.»۲۱۹و آنچه را دوست نداری درباره تو بگویند تو هم درباره دیگران مگوی.
«وَ اعْلَمْ أَنَّ الْإِعْجَابَ ضِدُّ الصَّوَابِ،»۲۲۰آگاه باش که خودپسندی ضدّ صواب
«وَ آفَةُ الْأَلْبَابِ.»۲۲۱و آفت خِرَدهاست.
«فَاسْعَ فِي کَدْحِکَ،»۲۲۲پس کوششت را به نهایت برسان،
«وَ لَا تَکُنْ خَازِناً لِغَیْرِکَ،»۲۲۳و در ا مور مادی خزانه دار وارث مشو.
«وَ إِذَا أَنْتَ هُدِیتَ لِقَصْدِکَ فَکُنْ أَخْشَعَ مَا تَکُونُ لِرَبِّکَ.»۲۲۴هرگاه به راه راست هدایت شدی در برابر پروردگارت به شـدت فروتن باش.
۹. السعي في طلب الزّاد
«وَ اعْلَمْ أَنَّ أَمَامَکَ طَرِیقاً ذَا مَسَافَة بَعِیدَة،»۲۲۵معلومت باد که در پیش رویت راهی دراز
«وَ مَشَقَّة شَدِیدَة،»۲۲۶همراه با مشقتی سخت است،
«وَ أَنَّهُ لَا غِنَی بِكَ فِيهِ عَنْ حُسْنِ الْإِرْتِیَادِ، وَ قَدْرِ (قدّر) بَلَاغِکَ مِنَ الزَّادِ، مَعَ خِفَّةِ الظَّهْرِ،»۲۲۷در این راه از طلب درست، و توشه به اندازه برداشتن و سبکباری از گناه بی نیاز نیستی;
«فَلَا تَحْمِلَنَّ عَلَى ظَهْرِکَ فَوْقَ طَاقَتِکَ،»۲۲۸پس بیش از قدرتت بر خود بار مکن،
«فَیَکُونَ ثِقْلُ ذلِكَ وَبَالا عَلَيْكَ،»۲۲۹که سنگینی اش وزر و وبالت شود.
«وَ إِذَا وَجَدْتَ مِنْ أَهْلِ الْفَاقَةِ مَنْ یَحْمِلُ لَكَ زَادَکَ إِلَى یَوْمِ الْقِیَامَةِ،»۲۳۰اگر محتاجی را یافتی که قدرتِ بر دوش نهادن زاد و توشه ات را تا قیامت دارد
«فَیُوَافِیکَ بِهِ غَداً حَيْثُ تَحْتَاجُ إِلَيْهِ»۲۳۱و در فردای محشر که به آن توشه نیازمند شدی در اختیارت بگذارد،
«فَاغْتَنِمْهُ وَ حَمِّلْهُ إِيَّاهُ،»۲۳۲وجودش را غنیمت بدان و زاد و توشه ات را بر دوشش بگذار،
«وَ أَکْثِرْ مِنْ تَزْوِیدِهِ وَ أَنْتَ قَادِرٌ عَلَيْهِ،»۲۳۳و درحالی که قدرت اضافه کردن زاد و توشه را بر دوشش داری تا بتوانی اضافه کن،
«فَلَعَلَّكَ تَطْلُبُهُ فَلَا تَجِدُهُ.»۲۳۴چه بسا با از دست رفتن فرصت، چنین شخصی را بجویی و نیابی.
«وَ اغْتَنِمْ مَنِ اسْتَقْرَضَکَ فِي حَالِ غِنَاکَ،»۲۳۵به روز داشتن دارایی اگر کسی از تو وام خواسـت وامـش ده
«لِیَجْعَلَ (يحصل) قَضَاءَهُ لَكَ فِي یَوْمِ عُسْرَتِکَ.»۲۳۶تـا در روز تنگدسـتی ات ادا کنـد.
«وَ اعْلَمْ أَنَّ أَمَامَکَ عَقَبَةً کَؤُوداً،»۲۳۷آگاه باش که در پیش رویت گذرگاه سختی است،
«الُْمخِفُّ فِيهَا أَحْسَنُ حَالا (أمرا) مِنَ الْمُثْقِلِ،»۲۳۸آن که سبکبار است در آن گذرگاه حالی بهتر از سنگین بار دارد،
«وَ الْمُبْطِئُ عَلَيْهَا أَقْبَحُ حَالا مِنَ الْمُسْرِعِ،»۲۳۹و آن که دچار کندی است بدحال تر از شتابنده در آن است.
«وَ أَنَّ مَهْبِطَکَ بِهَا لَا مَحَالَةَ إِمَّا عَلَى جَنَّة أَوْ عَلَى نَار،»۲۴۰در آنجا محل فرود آمدنت به ناچار یا در بهشت است یا در جهنّم،
«فَارْتَدْ لِنَفْسِکَ قَبْلَ نُزُولِکَ،»۲۴۱پس پیش از درآمدنت به آن جهان توشه آماده کن،
«وَ وَطِّئِ الْمَنْزِلَ قَبْلَ حُلُولِکَ،»۲۴۲و قبل از ورودت منزلی فراهم ساز،
«فَلَيْسَ بَعْدَ الْمَوْتِ مُسْتَعْتَبٌ،»۲۴۳که بعد از مرگْ تدارک کردنِ از دست رفته ممکن نیست،
«وَ لَا إِلَى الدُّنْیَا مُنْصَرَفٌ.»۲۴۴و راه بازگشت به دنیا برای همیشه بسته است.
۱۰. علامات الرّحمة الالهيّة
«وَ اعْلَمْ أَنَّ الَّذِي بِیَدِهِ خَزَائِنُ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ»۲۴۵آگاه باش آن که خزائن آسمانها و زمین در اختیار اوست
«قَدْ أَذِنَ لَكَ فِي الدُّعَاءِ،»۲۴۶به تو اجازه دعا داده،
«وَ تَکَفَّلَ لَكَ بِالْإِجَابَةِ،»۲۴۷و اجابت آن را ضمانت نموده،
«وَ أَمَرَکَ أَنْ تَسْأَلَهُ لِیُعْطِیَکَ،»۲۴۸و دستور داده از او بخواهی تا ببخشد،
«وَ تَسْتَرْحِمَهُ لِیَرْحَمَکَ،»۲۴۹و رحمتش را بطلبی تا رحمت آرد،
«وَ لَمْ یَجْعَلْ بَیْنَکَ وَ بَیْنَهُ مَنْ یَحْجُبُکَ عَنْهُ،»۲۵۰و بین خودش و تو کسی را حاجب قرار نداده
«وَ لَمْ یُلْجِئْکَ إِلَى مَنْ یَشْفَعُ لَكَ إِلَيْهِ،»۲۵۱و تو را مجبور به توسل به واسطه ننموده،
«وَ لَمْ یَمْنَعْکَ إِنْ أَسَأْتَ مِنَ التَّوْبَةِ،»۲۵۲و اگر گناه کردی از توبه مانعت نشده،
«وَ لَمْ یُعَاجِلْکَ بِالنِّقْمَةِ،»۲۵۳و در عقوبتت عجله نکرده،
«وَ لَمْ یُعَیِّرْکَ بِالْإِنَابَةِ،»۲۵۴و به بازگشتت سرزنشت ننموده،
«وَ لَمْ یَفْضَحْکَ حَيْثُ الْفَضِیحَةُ بِكَ أَوْلَى،»۲۵۵و آنجا که سزاوار رسوا شدنی رسوایت نکرده،
«وَ لَمْ یُشَدِّدْ عَلَيْكَ فِي قَبُولِ الْإِنَابَةِ،»۲۵۶در پذیرش توبه بر تو سخت گیری روا نداشته،
«وَ لَمْ یُنَاقِشْکَ بِالْجَرِیمَةِ»۲۵۷و به حسابرسی گناهانت اقدام نکرده،
«وَ لَمْ یُؤْیِسْکَ مِنَ الرَّحْمَةِ.»۲۵۸و از رحمتش ناامیدت ننموده،
«بَلْ جَعَلَ نُزُوعَکَ عَنِ الذَّنْبِ حَسَنَةً،»۲۵۹بلکه خودداری از معصیت را برایت حسنه قرار داده،
«وَ حَسَبَ سَیِّئَتَکَ وَاحِدَةً،»۲۶۰و یک گناهت را یک گناه،
«وَ حَسَبَ حَسَنَتَکَ عَشْراً،»۲۶۱و یک خوبیت را ده برابر به شمار آورده،
«وَ فَتَحَ لَكَ بَابَ الْمَتَابِ، وَ بَابَ الْإِسْتِعْتَابِ;»۲۶۲باب توبه و باب خشنودیش را به رویت گشوده،
«فَإِذَا نَادَیْتَهُ سَمِعَ نَدَاکَ،»۲۶۳هرگاه او را بخوانی صدایت را بشنود،
«وَ إِذَا نَاجَیْتَهُ عَلِمَ نَجْوَاکَ،»۲۶۴چون با او به راز و نیاز برخیزی رازت را بداند،
«فَأَفْضَیْتَ إِلَيْهِ بِحَاجَتِکَ،»۲۶۵پس نیاز به سوی او می بری،
«وَ أَبْثَثْتَهُ ذَاتَ نَفْسِکَ،»۲۶۶و راز دل با او در میان می گذاری،
«وَ شَکَوْتَ إِلَيْهِ هُمُومَکَ،»۲۶۷از ناراحتی هایت به او شکایت می بری،
«وَ اسْتَکْشَفْتَهُ کُرُوبَکَ،»۲۶۸و چاره گرفتاریهایت را از او می خواهی،
«وَ اسْتَعَنْتَهُ عَلَى أُمُورِکَ.»۲۶۹بر امورت از حضرتش یاری می طلبی،
۱۱. شرائط اجابة الدّعاء
«وَ سَأَلْتَهُ مِنْ خَزَائِنِ رَحْمَتِهِ مَا لَا یَقْدِرُ عَلَى إِعْطَائِهِ غَیْرُهُ،»۲۷۰از خزائن رحمتش چیزهایی را می خواهی که غیر او را بر عطاکـردنش قـدرت نیست،
«مِنْ زِیَادَةِ الْأَعْمَارِ،»۲۷۱از قبیل زیـاد شـدن عمـرها،
«وَ صِحَّةِ الْأَبْدَانِ،»۲۷۲سـلامت بدنها،
«وَ سَعَةِ الْأَرْزَاقِ.»۲۷۳و گشـایش روزیـها.
«ثُمَّ جَعَلَ فِي یَدَیْکَ مَفَاتِیحَ خَزَائِنِهِ»۲۷۴خداوند کلیدهای خزائن خود را در اختیار تو گذاشته
«بِمَا أَذِنَ لَكَ فِيهِ مِنْ مَسْأَلَتِهِ،»۲۷۵به دلیل آنکه به تو اجازه درخواست از خودش را داده،
«فَمَتَى شِئْتَ اسْتَفْتَحْتَ بِالدُّعَاءِ أَبْوَابَ نِعْمَتِهِ (نِعَمِهِ)،»۲۷۶پس هرگاه بخواهی می توانی درهای نعمتش را با دعا باز کنی،
«وَ اسْتَمْطَرْتَ شَآبِیبَ رَحْمَتِهِ،»۲۷۷و باران رحمتش را بخواهی.
«فَلَا یُقَنِّطَنَّکَ إِبْطَاءُ إِجَابَتِهِ،»۲۷۸پس تأخیر در اجابت دعا ناامیدت نکند،
«فَإِنَّ الْعَطِیَّةَ عَلَى قَدْرِ النِّیَّةِ.»۲۷۹زیرا عطا و بخشش به اندازه نیّت است،
«وَ رُبَّمَا أُخِّرَتْ عَنْكَ الْإِجَابَةُ،»۲۸۰چه بسا که اجابت دعایت به تأخیر افتد
«لِیَکُونَ ذلِكَ أَعْظَمَ لاَِجْرِ السَّائِلِ،»۲۸۱تا پاداش دعاکننده بیشتر،
«وَ أَجْزَلَ لِعَطَاءِ الاْمِلِ،»۲۸۲و عطای امیدوار فراوان تر گردد.
«وَ رُبَّمَا سَأَلْتَ الشَّیْءَ فَلَا تُؤْتَاهُ،»۲۸۳و چه بسا چیزی را بخواهی و به تو داده نشود
«وَ أُوتِیتَ خَیْراً مِنْهُ عَاجِلا أَوْ آجِلا،»۲۸۴ولی بهتر از آن در دنیا یا آخرت به تو عنایت گردد،
«أَوْ صُرِفَ عَنْكَ لِمَا هُوَ خَیْرٌ لَكَ،»۲۸۵یا به خاطر برنامه نیکوتری این دعایت مستجاب نشود.
«فَلَرُبَّ أَمْر قَدْ طَلَبْتَهُ فِيهِ هَلَاکُ دِینِکَ لَوْ أُوتِیتَهُ،»۲۸۶و چه بسا چیزی را می خواهی که اگر اجابت گردد دینت را تباه کند.
«فَلْتَکُنْ مَسْأَلَتُکَ فِيَما یَبْقَی لَكَ جَمَالُهُ،»۲۸۷روی این حساب باید چیزی را بطلبی که زیباییش برای تو برقرار،
«وَ یُنْفَی عَنْكَ وَبَالُهُ;»۲۸۸و وبالش از تو برکنار باشد،
«فَالْمَالُ لَا یَبْقَی لَكَ»۲۸۹که ثروت برای تو باقی نیست
«وَ لَا تَبْقَی لَهُ.»۲۹۰و تو هم برای آن باقی نخواهی بود.
۱۲. ضرورة ذكر الموت
«وَ اعْلَمْ يَا بُنَیَّ!»۲۹۱پسرم! معلومت باد
«أَنَّكَ إِنَّمَا خُلِقْتَ لِلاْخِرَةِ لَا لِلدُّنْیَا،»۲۹۲برای آخرت آفریده شده ای نه برای دنیا،
«وَ لِلْفَنَاءِ لَا لِلْبَقَاءِ،»۲۹۳و برای فنا نه برای بقا،
«وَ لِلْمَوْتِ لَا لِلْحَیَاةِ;»۲۹۴و برای مرگ نه برای حیات،
«وَ أَنَّكَ فِي مَنْزِلِ قُلْعَة،»۲۹۵در منزلی هستی که باید از آن کوچ کنی،
«وَ دَارِ بُلْغَة،»۲۹۶و جایی که از آن به جای دیگر برسی،
«وَ طَرِیق إِلَى الاْخِرَةِ،»۲۹۷و خلاصه در راه آخرتی،
«وَ أَنَّكَ طَرِیدُ الْمَوْتِ الَّذِي لَا یَنْجُو مِنْهُ هَارِبُهُ،»۲۹۸و صید مرگی که گریزنده از آن را نجات نیست،
«وَ لَا یَفُوتُهُ طَالِبُهُ،»۲۹۹و از دستِ خواهنده اش بیرون نرود،
«وَ لَابُدَّ أَنَّهُ مُدْرِکُهُ،»۳۰۰و ناگزیر او را بیابد.
«فَکُنْ مِنْهُ عَلَى حَذَرِ أَنْ یُدْرِکَکَ وَ أَنْتَ عَلَى حَال سَیِّئَة، قَدْ کُنْتَ تُحَدِّثُ نَفْسَکَ مِنْهَا بِالتَّوْبَةِ،»۳۰۱از اینکه مرگ تو را به هنگام گناه دریابد ـ گناهی که با خود می گفتی از آن توبه می کنم ـ برحذر باش.
«فَیَحُولَ بَیْنَکَ وَ بَیْنَ ذلِكَ،»۳۰۲مرگی که بین تو و توبه ات مانع گردد،
«فَإِذَا أَنْتَ قَدْ أَهْلَکْتَ نَفْسَکَ.»۳۰۳و بدین صورت خود را به هلاکت انداخته باشی.
«يَا بُنَیَّ!»۳۰۴پسرم!
«أَکْثِرْ مِنْ ذِکْرِ الْمَوْتِ، وَ ذِکْرِ مَا تَهْجُمُ عَلَيْهِ، وَ تُفْضِی بَعْدَ الْمَوْتِ إِلَيْهِ،»۳۰۵مرگ را و موقعیتی که ناگهان در آن می افتی، و بعد از مرگ به آن می رسی زیاد به یاد آر،
«حَتَّى یَأْتِیَکَ وَ قَدْ أَخَذْتَ مِنْهُ حِذْرَکَ،»۳۰۶تا وقتی مرگت برسد خود را مهیّا،
«وَ شَدَدْتَ لَهُ أَزْرَکَ،»۳۰۷و دامن همت به کمر زده باشی،
«وَ لَا یَأْتِیَکَ بَغْتَةً فَیَبْهَرَکَ.»۳۰۸مباد که مرگ از راه برسد و تو را مغلوب نماید.
«وَ إِيَّاكَ أَنْ تَغْتَرَّ بِمَا تَرَی مِنْ إِخْلَادِ أَهْلِ الدُّنْیَا إِلَيْهَا، وَ تَکَالُبِهِمْ عَلَيْهَا،»۳۰۹از اینکه رغبت دنیاپرستان به دنیا، و حرصشان بر متاع اندک آن تو را فریفته کند برحذر باش،
«فَقَدْ نَبَّأَکَ اللهُ عَنْهَا،»۳۱۰که خداوندت از اوضاع دنیا خبر داده،
«وَ نَعَتْ هِيَ لَكَ عَنْ نَفْسِهَا،»۳۱۱و دنیا هم با احوالاتش تو را از زوال خود آگاه نموده،
«وَ تَکَشَّفَتْ لَكَ عَنْ مَسَاوِیهَا.»۳۱۲و زشتیهایش را به تو نشان داده،
۱۳. معرفة اهل الدّنيا
«فَإِنَّمَا أَهْلُهَا کِلَابٌ عَاوِیَةٌ،»۳۱۳زیرا دنیاپرستان سگانی فریادزننده،
«وَ سِبَاعٌ ضَارِیَةٌ،»۳۱۴و درندگانی شکارکننده هستند،
«یَهِرُّ بَعْضُهَا عَلَى بَعْض،»۳۱۵یکدیگر را می گزند،
«وَ یَأْکُلُ عَزِیزُهَا ذَلِیلَهَا،»۳۱۶زورمندش ضعیفش را می خورد،
«وَ یَقْهَرُ کَبِیرُهَا صَغِیرَهَا.»۳۱۷و بزرگش به کوچکش به قهر و غلبه حمله می کند.
«نَعَمٌ مُعَقَّلَةٌ (مغفّلة)،»۳۱۸گروهی از دنیاداران چهارپایانی مهار شده،
«وَ أُخْرَى مُهْمَلَةٌ،»۳۱۹و دسته ای حیوان رها شده اند،
«قَدْ أَضَلَّتْ عُقُولَهَا،»۳۲۰عقول خود را از دست داده،
«وَ رَکِبَتْ مَجْهُولَهَا.»۳۲۱و به راه نامعلوم قدم نهاده اند،
«سُرُوحُ عَاهَة بِوَاد وَعْث،»۳۲۲حیوانی چند که در چراگاه آفت که قدم درآنجا قراری ندارد سُر داده شده اند،
«لَيْسَ لَهَا رَاع یُقِیمُهَا،»۳۲۳نه چوپانی که از آنان نگهداری نماید،
«وَ لَا مُسِیمٌ یُسِیمُهَا.»۳۲۴و نه چراننده ای که آنها را بچراند،
«سَلَکَتْ بِهِمُ الدُّنْیَا طَرِیقَ الْعَمَی،»۳۲۵دنیا آنان را به راه
کوری و ضلالت برده،
«وَ أَخَذَتْ بِأَبْصَارِهِمْ عَنْ مَنَارِ الْهُدَی،»۳۲۶و دیدگانشان را از دیدن علائم هدایت فرو بسته،
«فَتَاهُوا فِي حَیْرَتِهَا،»۳۲۷در وادی حیرت دنیا سرگردان،
«وَ غَرِقُوا فِي نِعْمَتِهَا،»۳۲۸و در نعمتهایش غرق،
«وَ اتَّخَذُوهَا رَبّاً،»۳۲۹و آن را به عنوان ربّ انتخاب کرده اند،
«فَلَعِبَتْ بِهِمْ وَ لَعِبُوا بِهَا،»۳۳۰از این رو دنیا با آنان و آنان با دنیا به بازی پرداخته اند،
«وَ نَسُوا مَا وَرَاءَهَا.»۳۳۱و آنچه را به دنبال آن است فراموش کرده اند.
«رُوَیْداً یُسْفِرُ الظَّلَامُ،»۳۳۲مهلت ده، تاریکی برطرف می شود،
«كَأَنْ قَدْ وَرَدَتِ الْأَظْعَانُ;»۳۳۳گویی کاروان به منزل رسیده،
«یُوشِکُ مَنْ أَسْرَعَ أَنْ یَلْحَقَ!»۳۳۴امید است آن که بشتابد به کاروان برسد.
«وَ اعْلَمْ يَا بُنَیَّ،»۳۳۵پسرم! آگاه باش
«أَنَّ مَنْ کَانَتْ مَطِیَّتُهُ اللَّیْلَ وَ النَّهَارَ،»۳۳۶کسی که مرکبش
شب و روز است
«فَإِنَّهُ یُسَارُ بِهِ وَ إِنْ کَانَ وَاقِفاً،»۳۳۷او را با مرکب می برند گرچه ایستاده به نظر آید،
«وَ یَقْطَعُ الْمَسَافَةَ»۳۳۸و طی مسافت می کند
«وَ إِنْ کَانَ مُقِیماً وَادِعاً.»۳۳۹هرچند مقیم و آسوده دیده شود.
۱۴. ضرورة النّظرة الواقعيّة إلى الامور
«وَ اعْلَمْ یَقِیناً أَنَّكَ لَنْ تَبْلُغَ أَمَلَکَ،»۳۴۰به یقین آگاه باش که هرگز به آرزویت نرسی،
«وَ لَنْ تَعْدُوَ أَجَلَکَ،»۳۴۱و از اجل معیّن شده نگذری،
«وَ أَنَّكَ فِي سَبِیلِ مَنْ کَانَ قَبْلَکَ.»۳۴۲و در راه کسی هستی که پیش از تو بوده.
«فَخَفِّضْ فِي الطَّلَبِ،»۳۴۳پس در طریق به دست آوردن مال آرام باش،
«وَ أَجْمِلْ فِي الْمُکْتَسَبِ،»۳۴۴و در برنامه کسب و کار مدارا کن،
«فَإِنَّهُ رُبَّ طَلَب قَدْ جَرَّ إِلَى حَرْب;»۳۴۵چه بسا تلاشی که موجب تلف شدن ثروت شود.
«فَلَيْسَ كُلَّ طَالِب بِمَرْزُوق، وَ لَا كُلُّ مُجْمِل بِمَحْرُوم.»۳۴۶معلومت باد که هر کوشنده ای یابنده، و هر مداراکننده ای محروم نیست.
«وَ أَکْرِمْ نَفْسَکَ عَنْ كُلَّ دَنِیَّة»۳۴۷نفس خود را از هر پستی به گرامی داشتنش حفظ کن
«وَ إِنْ سَاقَتْکَ إِلَى الرَّغَائِبِ،»۳۴۸هرچند تو را به نعمت های فراوان رساند،
«فَإِنَّكَ لَنْ تَعْتَاضَ بِمَا تَبْذُلُ مِنْ نَفْسِکَ عِوَضاً.»۳۴۹زیرا در برابر مقداری که از کرامت نفس به خرج می گذاری عوضی به دست نیاوری.
«وَ لَا تَکُنْ عَبْدَ غَیْرِکَ وَ قَدْ جَعَلَکَ اللهُ حُرّاً.»۳۵۰بنده دیگری مباش که خداوند آزادت قرار داده.
«وَ مَا خَیْرُ خَیْر لَا یُنَالُ إِلَّا بِشَرٍّ،»۳۵۱چه خیری است در خیری که جز با شرّ به دست نیاید،
«وَ یُسْر لَا یُنَالُ إِلَّا بِعُسْر؟!»۳۵۲و در آسایشی که جز با سختی حاصل نگردد؟!
«وَ إِيَّاكَ أَنْ تُوجِفَ بِكَ مَطَایَا الطَّمَعِ، فَتُورِدَکَ مَنَاهِلَ الْهَلَکَةِ.»۳۵۳از اینکه مرکبهای طمع تو را برانند و به آبشخورهای مهلکه وارد سازند برحذر باش،
«وَ إِنِ اسْتَطَعْتَ أَلاَّ یَکُونَ بَیْنَکَ وَ بَیْنَ اللهِ ذُو نِعْمَة فَافْعَلْ،»۳۵۴اگر بتوانی بین تو و خداوند صاحب نعمتی نباشد چنان کن،
«فَإِنَّكَ مُدْرِکٌ قَسْمَکَ،»۳۵۵زیرا بالاخره نصیبت را بیابی،
«وَ آخِذٌ سَهْمَکَ،»۳۵۶و سهم خود را دریابی.
«وَ إِنَّ الْیَسِیرَ مِنَ اللهِ سُبْحانَهُ أَعْظَمُ وَ أَکْرَمُ مِنَ الْکَثِیرِ مِنْ خَلْقِهِ وَ إِنْ کَانَ كُلٌّ مِنْهُ.»۳۵۷نعمت اندک از جانب خدای پاک بزرگتر و با ارزش تر از نعمت فراوانی است که از غیر خدا برسد اگرچه همه از اوست.
«وَ تَلَافِیکَ مَا فَرَطَ مِنْ صَمْتِکَ أَیْسَرُ مِنْ إِدْرَاکِکَ مَا فَاتَ مِنْ مَنْطِقِکَ،»۳۵۸تدارک آنچه به خاطر سکوت از دستت رفته آسان تر است از آنچه محض گفتارت از کف داده ای،
«وَ حِفْظُ مَا فِي الْوِعَاءِ بِشَدِّ الْوِکَاءِ،»۳۵۹و نگهداری آنچه در ظرف است به محکم کردن سربند آن است،
«وَ حِفْظُ مَا فِي یَدِیْکَ أَحَبُّ إِلَيَّ مِنْ طَلَبِ مَا فِي یَدَیْ غَیْرِکَ.»۳۶۰و حفظ آنچه در اختیار توست نزد من محبوبتر است از طلب آنچه در دست غیر توست.
«وَ مَرَارَةُ الْیَأْسِ خَیْرٌ مِنَ الطَّلَبِ إِلَى النَّاسِ،»۳۶۱تلخی ناامیدی بهتر از خواستن از مردم است.
«وَ الْحِرْفَةُ مَعَ الْعِفَّةِ خَیْرٌ مِنَ الْغِنَی مَعَ الْفُجُورِ،»۳۶۲مال اندک همراه با عفت نفس از ثروت با گناه بهتر است.
«وَ الْمَرْءُ أَحْفَظُ لِسِرِّهِ،»۳۶۳آدمی راز زندگیش را بهتر از دیگران حفظ می کند.
«وَ رُبَّ سَاع فِيَما یَضُرُّهُ!»۳۶۴چه بسا کوشنده ای که تلاش و سعیش به او زیان می زند!
«مَنْ أَکْثَرَ أَهْجَرَ،»۳۶۵زیاده گو هرزه گو می گردد،
«وَ مَنْ تَفَکَّرَ أَبْصَرَ.»۳۶۶و آن که نسبت به امورش اندیشه کند بینا می شود.
«قَارِنْ أَهْلَ الْخَیْرِ تَکُنْ مِنْهُمْ،»۳۶۷به اهل خیر نزدیک شو تا از آنان گردی،
«وَ بَایِنْ أَهْلَ الشَّرِّ تَبِنْ عَنْهُمْ.»۳۶۸و از اهل شر جدا شو تا از آنان به حساب نیایی.
«بِئْسَ الطَّعَامُ الْحَرَامُ!»۳۶۹بد خوراکی است خوراک حرام!
«وَ ظُلْمُ الضّعِیفِ أَفْحَشُ الظُّلْمِ!»۳۷۰و ستم بر ضعیف زشت ترین ستم است!
«إِذَا کَانَ الرِّفْقُ خُرْقاً کَانَ الْخُرْقُ رِفْقاً.»۳۷۱آنجا که نرمی درشتی است درشتی نرمی است،
«رُبَّمَا کَانَ الدَّوَاءُ دَاءً،»۳۷۲چه بسا دارو درد،
«وَ الدَّاءُ دَوَاءً.»۳۷۳و درد درمان است.
«وَ رُبَّمَا نَصَحَ غَیْرُ النَّاصِحِ،»۳۷۴چه بسا خیرخواهی کند آن که خیرخواه نیست،
«وَ غَشَّ الْمُسْتَنْصَحُ»۳۷۵و خیانت ورزد کسی که از او نصیحت خواسته شده.
«وَ إِيَّاكَ وَ الْإِتِّکَالَ عَلَى الْمُنَی فَإِنَّهَا بَضَائِعُ النَّوْكَى،»۳۷۶از اعتماد به آرزوها بپرهیز که سرمایه احمقان است.
«وَ الْعَقْلُ حِفْظُ التَّجَارِبِ،»۳۷۷عقل حفظ تجربه هاست،
«وَ خَیْرُ مَا جَرَّبْتَ مَا وَعَظَکَ.»۳۷۸و بهترین چیزی که تجربه کرده ای آن است که تو را پند دهد.
«بَادِرِ الْفُرْصَةَ قَبْلَ أَنْ تَکُونَ غُصَّةً.»۳۷۹به جانب فرصت بشتاب پیش از آنکه غصه و حسرت گردد.
«لَيْسَ كُلُّ طَالِب یُصِیبُ،»۳۸۰این طور نیست که هر خواهنده ای به مقصد رسد،
«وَ لَا كُلُّ غَائِب یَؤُوبُ.»۳۸۱و هر غائب شونده ای بازگردد.
«وَ مِنَ الْفَسَادِ (المفسدة) إِضَاعَةُ الزَّادِ،»۳۸۲از زمینه های فساد ضایع کردن زاد و توشه
«وَ مَفْسَدَةُ الْمَعَادِ.»۳۸۳و تباه کردن معاد است.
«وَ لِكُلِّ أَمْر عَاقِبَةٌ،»۳۸۴برای هر کاری عاقبتی است،
«سَوْفَ یَأْتِیکَ مَا قُدِّرَ لَكَ.»۳۸۵آنچه برایت رقم خورده زوداست به تو برسد.
«التَّاجِرُ مُخِاطِرٌ،»۳۸۷تاجر در خطر است.
«وَ رُبَّ یَسِیر أَنْمَی مِنْ کَثِیر!»۳۸۸و چه بسیارمال اندکی که ازمال بسیار بابرکت تر است.
«لَا خَیْرَ فِي مُعِین مَهِین،»۳۸۹خیری در یاری دهنده پست،
«وَ لَا فِي صَدِیق ظَنِین.»۳۹۰و رفیق متّهم نیست.
«سَاهِلِ الدَّهْرَ مَا ذَلَّ لَكَ قَعُودُهُ،»۳۹۱تا وقتی شتر زمانه رام توست آن را آسان گیر.
«وَ لَا تُخَاطِرْ بِشَیْء رَجَاءَ أَکْثَرَ مِنْهُ،»۳۹۲نعمتی را به امید بیشتر به دست آوردن در خطر مینداز.
«وَ إِيَّاكَ أَنْ تَجْمَحَ بِكَ مَطِیَّةُ اللَّجَاجِ.»۳۹۳از اینکه مرکب لجاجت تو را چموشی کند بپرهیز.
۱۵. حقوق الأصدقاء
«احْمِلْ نَفْسَکَ مِنْ أَخِیکَ عِنْدَ صَرْمِهِ عَلَى الصِّلَةِ،»۳۹۴زمان جدایی برادرت از تو خود را به پیوند با او،
«وَ عِنْدَ صُدُودِهِ عَلَى اللَّطَفِ وَ الْمُقَارَبَةِ،»۳۹۵و وقت روی گردانیش به لطف و قرابت،
«وَ عِنْدَ جُمُودِهِ عَلَى الْبَذْلِ،»۳۹۶و برابر بخلش به عطا و بخشش،
«وَ عِنْدَ تَبَاعُدِهِ عَلَى الدُّنُوِّ،»۳۹۷و هنگام دوریش به نزدیکی،
«وَ عِنْدَ شِدَّتِهِ عَلَى اللِّینِ،»۳۹۸و زمان درشتخویی اش به نرمخویی،
«وَ عِنْدَ جُرْمِهِ عَلَى الْعُذْرِ،»۳۹۹و وقت گناهش به پذیرفتن عذر او وادار،
«حَتَّى كَأَنَّكَ لَهُ عَبْدٌ،»۴۰۰تا جایی که گویی تو بنده اویی،
«وَ كَأَنَّهُ ذُو نِعْمَة عَلَيْكَ.»۴۰۱و او تو را صاحب نعمت است.
«وَ إِيَّاكَ أَنْ تَضَعَ ذلِكَ فِي غَیْرِ مَوْضِعِهِ،»۴۰۲این برنامه ها را در جایی که اقتضا ندارد انجام مده،
«أَوْ أَنْ تَفْعَلَهُ بِغَیْرِ أَهْلِهِ.»۴۰۳و درباره کسی که شایسته نیست به میدان نیاور.
«لَا تَتَّخِذَنَّ عَدُوَّ صَدِیقِکَ صَدِیقاً فَتُعَادِیَ صَدِیقَکَ،»۴۰۴دشمن دوستت را به دوستی انتخاب مکن تا دوستت را دشمن نباشی.
«وَ امْحَضْ أَخَاکَ النَّصِیحَةَ،»۴۰۵خیرخواهی خود را نسبت به برادرت خالص کن
«حَسَنَةً کَانَتْ أَوْ قَبِیحَةً،»۴۰۶چه خیرخواهیت به نظر او خوب آید یا زشت.
«وَ تَجَرَّعِ الْغَیْظَ»۴۰۷جرعه خشم را فرو خور،
«فَإِنِّي لَمْ أَرَ جُرْعَةً أَحْلَی مِنْهَا عَاقِبَةً، وَ لَا أَلَذَّ مَغَبَّةً.»۴۰۸که من جرعه ای شیرین تر و دارای عاقبتی لذیذتر از آن ندیدم.
«وَ لِنْ لِمَنْ غَالَظَکَ،»۴۰۹با کسی که با تو خشونت کند نرم باش،
«فَإِنَّهُ یُوشِکُ أَنْ یَلِینَ لَكَ،»۴۱۰که به زودی نسبت به تو نرم شود.
«وَ خُذْ عَلَى عَدُوِّکَ بِالْفَضْلِ»۴۱۱با دشمنت نیکی کن
«فَإِنَّهُ أَحْلَی (احد) الظَّفَرَیْنِ.»۴۱۲که نیکی شیرین ترین دو پیروزی (انتقام و گذشت) است.
«وَ إِنْ أَرَدْتَ قَطِیعَةَ أَخِیکَ فَاسْتَبْقِ لَهُ مِنْ نَفْسِکَ بَقِیَّةً یَرْجِعُ إِلَيْهَا إِنْ بَدَا لَهُ ذلِكَ یَوْماً مَّا،»۴۱۳اگر خواستی از برادرت جدا شوی جایی برای او باقی گذار که اگر روزی خواست برگردد دستاویز برگشت داشته باشد.
«وَ مَنْ ظَنَّ بِكَ خَیْراً فَصَدِّقْ ظَنَّهُ،»۴۱۴آن که به تو گمان نیک برد گمانش را عملاً تحقق بخش.
«وَ لَا تُضِیعَنَّ حَقَّ أَخِیکَ اتِّکَالا عَلَى مَا بَیْنَکَ وَ بَیْنَهُ،»۴۱۵حق برادرت را با تکیه بر رفاقتی که بین تو و اوست ضایع مکن،
«فَإِنَّهُ لَيْسَ لَكَ بِأَخ مَنْ أَضَعْتَ حَقَّهُ.»۴۱۶زیرا کسی که حقّش را ضایع کنی برادر تو نیست.
«وَ لَا یَکُنْ أَهْلُکَ أَشْقَی الْخَلْقِ بِكَ،»۴۱۷مبادا خانواده ات بدبخت ترین مردم به خاطر تو باشند.
«وَ لَا تَرْغَبَنَّ فِيمَنْ زَهِدَ عَنْكَ،»۴۱۸به کسی که به تو علاقه ندارد علاقه نشان مده.
«وَ لَا یَکُونَنَّ أَخُوکَ أَقْوَی عَلَى قَطِیعَتِکَ مِنْكَ عَلَى صِلَتِهِ،»۴۱۹نباید برادرت در قطع رابطه با تو از پیوستن تو به او،
«وَ لَا تَکُونَنَّ عَلَى الْأِسَاءَةِ أَقْوَی مِنْكَ عَلَى الْإِحْسَانِ.»۴۲۰و بد عمل کردنش از احسان تو به او از تو تواناتر باشد.
«وَ لَا یَکْبُرَنَّ عَلَيْكَ ظُلْمُ مَنْ ظَلَمَکَ،»۴۲۱ستم اهل ستم بر تو گران نیاید،
«فَإِنِّهُ یَسْعَی فِي مَضَرَّتِهِ وَ نَفْعِکَ،»۴۲۲زیرا او به زیان خود و سود تو می کوشد،
«وَ لَيْسَ جَزَاءُ مَنْ سَرَّکَ أَنْ تَسُوءَهُ.»۴۲۳و جزای آن که تو را شاد نموده اندوهگین کردن او نیست.
۱۶. القيّم الاخلاقيّة
«وَ اعْلَمْ يَا بُنَیَّ،»۴۲۴پسرم! آگاه باش
«أَنَّ الرِّزْقَ رِزْقَانِ:»۴۲۵رزق دو نوع است:
«رِزْقٌ تَطْلُبُهُ،»۴۲۶رزقی که تو آن را می جویی،
«وَ رِزْقٌ یَطْلُبُکَ،»۴۲۷و رزقی که آن تو را می جوید،
«فَإِنْ أَنْتَ لَمْ تَأْتِهِ أَتَاکَ.»۴۲۸و اگر تو به او نرسی او به تو می رسد.
«مَا أَقْبَحَ الْخُضُوعَ عِنْدَ الْحَاجَةِ،»۴۲۹چه زشت است تواضع به وقت احتیاج،
«وَ الْجَفَاءَ عِنْدَ الْغِنَی!»۴۳۰و ستم در زمان توانگری!
«إِنَّمَا لَكَ مِنْ دُنْیَاکَ، مَا أَصْلَحْتَ بِهِ مَثْوَاکَ،»۴۳۱از دنیایت به سود تو همان است که آخرتت را به آن اصلاح نمایی.
«وَ إِنْ کُنْتَ جَازِعاً (جزعت) عَلَى مَا تَفَلَّتَ مِنْ یَدَیْکَ،»۴۳۲اگر برای آنچه از دستت رفته ناله می کنی
«فَاجْزَعْ عَلَى كُلِّ مَا لَمْ یَصِلْ إِلَيْكَ.»۴۳۳پس برای هرچه به دستت نرسیده نیز ناله بزن.
«اسْتَدِلَّ عَلَى مَا لَمْ یَکُنْ بِمَا قَدْ کَانَ،»۴۳۴بر آنچه نبوده به آنچه بوده استدلال کن،
«فَإِنَّ الْأُمُورَ أَشْبَاهٌ;»۴۳۵زیرا امور دنیا شبیه یکدیگرند.
«وَ لَا تَکُونَنَّ مِمَّنْ لَا تَنْفَعُهُ الْعِظَةُ»۴۳۶از کسانی مباش که موعظه به آنان سود ندهد
«إِلَّا إِذَا بَالَغْتَ فِي إِیلَامِهِ،»۴۳۷مگر وقتی که در توبیخ و آزردنشان جدیّت کنی،
«فَإِنَّ الْعَاقِلَ یَتَّعِظُ بِالْآدَابِ،»۴۳۸که عاقل به ادب پند گیرد،
«وَ الْبَهَائِمَ (و الجاهل) لَا تَتَّعِظُ إِلَّا بِالضَّرْبِ.»۴۳۹و چهارپایان جز با ضرب تازیانه اصلاح نگردند.
«اطْرَحْ عَنْكَ وَارِدَاتِ الْهُمُومِ (الامور) بِعَزَائِمِ الصَّبْرِ وَ حُسْنِ الْیَقِینِ.»۴۴۰غمهایی را که بر تو وارد می گردد با تصمیم های قوی بر صبر و استقامت و با حسن یقین از خود دور کن.
«مَنْ تَرَکَ الْقَصْدَ جَارَ،»۴۴۱هر که راه مستقیم را بگذاشت منحرف شد.
«وَ الصَّاحِبُ مُنَاسِبٌ،»۴۴۲همنشین به منزله خویشاوند است.
«وَ الصَّدِیقُ مَنْ صَدَقَ غَیْبُهُ،»۴۴۳دوست آن است که در غیبت انسان نیز دوست باشد.
«وَ الْهَوَی شَرِیکُ الْعَمَی،»۴۴۴هوای نفس شریک کوردلی است.
«وَ رُبَّ بَعِید أَقْرَبُ مِنْ قَرِیب،»۴۴۵چه بسا دوری که از نزدیک نزدیک تر است،
«وَ قَرِیب أَبْعَدُ مِنْ بَعِید،»۴۴۶و چه بسا نزدیکی که از دور دورتر است.
«وَ الْغَرِیبُ مَنْ لَمْ یَکُنْ لَهُ حَبِیبٌ.»۴۴۷غریب کسی است که برای او دوست نیست.
«مَنْ تَعَدَّی الْحَقَّ ضَاقَ مَذْهَبُهُ،»۴۴۸آن که از حق تجاوز کند راه اصلاح بر او تنگ می شود.
«وَ مَنِ اقْتَصَرَ عَلَى قَدْرِهِ کَانَ أَبْقَی لَهُ.»۴۴۹کسی که به ارزش خود قناعت ورزد ارزشش برای او پاینده تر است.
«وَ أَوْثَقُ سَبَب أَخَذْتَ بِهِ سَبَبٌ بَیْنَکَ وَ بَیْنَ اللهِ سُبْحانَهُ.»۴۵۰مطمئن ترین رشته ای که به آن چنگ زنی رشته ای است که بین تو و خداوند است.
«وَ مَنْ لَمْ یُبَالِکَ فَهُوَ عَدُوُّکَ.»۴۵۱بی پروای نسبت به تو دشمن توست.
«قَدْ یَکُونُ الْیَأْسُ إِدْرَاکاً،»۴۵۲گاهی نومیدی دست یافتن است
«إِذَا کَانَ الطَّمَعُ هَلَاکاً.»۴۵۳آن گاه که طمع موجب هلاکت است.
«لَيْسَ كُلُّ عَوْرَة تَظْهَرُ،»۴۵۴هر عیبی آشکار نمی گردد،
«وَ لَا كُلُّ فُرْصَة تُصَابُ،»۴۵۵و هر فرصتی به چنگ نمی آید.
«وَ رُبَّمَا أَخْطَأَ الْبَصِیرُ قَصْدَهُ،»۴۵۶چه بسا بینا که راهش را اشتباه کند،
«وَ أَصَابَ الْأَعْمَی رُشْدَهُ.»۴۵۷و کوردل به رشد و صواب برسد.
«أَخِّرِ الشَّرَّ»۴۵۸بدی را به تأخیر انداز
«فَإِنَّكَ إِذَا شِئْتَ تَعَجَّلْتَهُ،»۴۵۹زیرا که هرگاه بخواهی می توان به سوی آن شتافت.
«وَ قَطِیعَةُ الْجَاهِلِ تَعْدِلُ صِلَةَ الْعَاقِلِ.»۴۶۰بریدن از نادان مساوی پیوستن به داناست.
«مَنْ أَمِنَ الزَّمَانَ خَانَهُ،»۴۶۱آن که خود را از زمانه ایمن بیند زمانه به او خیانت ورزد،
«وَ مَنْ أَعْظَمَهُ أَهَانَهُ.»۴۶۲و آن که زمانه را بزرگ شمارد زمانه او را پست کند.
«لَيْسَ كُلُّ مَنْ رَمَی أَصَابَ.»۴۶۳این نیست که هر تیراندازی به هدف زند.
«إِذَا تَغَیَّرَ السُّلْطَانُ تَغَیَّرَ الزَّمَانُ.»۴۶۴هرگاه وضع سلطان دگرگون گردد اوضاع زمانه تغییر کند.
«سَلْ عَنِ الرَّفِیقِ قَبْلَ الطَّرِیقِ،»۴۶۵پیش از سفر از رفیق سفر بپرس،
«وَ عَنِ الْجَارِ قَبْلَ الدَّارِ.»۴۶۶و قبل از خانه از همسایه خانه بپرس.
«إِيَّاكَ أَنْ تَذْکُرَ مِنَ الْکَلَامِ مَا یَکُونُ مُضْحِکاً،»۴۶۷از اینکه سخن خنده آور گویی بپرهیز
«وَ إِنْ حَکَیْتَ ذلِكَ عَنْ غَیْرِکَ.»۴۶۸گرچـه آن را از دیگری حکایت کنـی.
۱۷. مكانة المرأة و ثقافة التّقوى
«وَ إِيَّاكَ وَ مُشَاوَرَةَ النِّسَاءِ»۴۶۹از مشورت با زنان اجتناب کن،
«فَإِنَّ رَأْیَهُنَّ إِلَى أَفْن،»۴۷۰زیرا رأیشان ضعیف،
«وَ عَزْمَهُنَّ إِلَى وَهْن.»۴۷۱و عزمشان سست است.
«وَ اکْفُفْ عَلَيْهِنَّ مِنْ أَبْصَارِهِنَّ بِحِجَابِکَ إِيَّاهُنَّ،»۴۷۲با پوششی که بر آنان قرار می دهی دیده آنان را از دیدن مردمان بازدار،
«فَإِنَّ شِدَّةَ الْحِجَابِ أَبْقَی عَلَيْهِنَّ،»۴۷۳زیرا سختی حجابْ آنان را پاک تر نگاه می دارد،
«وَ لَيْسَ خُرُوجُهُنَّ بِأَشَدَّ مِنْ إِدْخَالِکَ مَنْ لَا یُوثَقُ بِهِ عَلَيْهِنَّ،»۴۷۴و بیرون رفتن زنان از خانه بدتر از این نیست که افراد غیرمطمئن را بر آنان درآوری،
«وَ إِنِ اسْتَطَعْتَ أَلَّا یَعْرِفْنَ غَیْرَکَ فَافْعَلْ.»۴۷۵و اگر بتوانی چنان کن که غیر تو را نشناسند.
«وَ لَا تُمَلِّکَ الْمَرْأَةَ مِنْ أَمْرِهَا مَا جَاوَزَ نَفْسَهَا،»۴۷۶اموری که درخور توان زنان نیست به دستشان مسپار،
«فَإِنَّ الْمَرْأَةَ رَیْحَانَةٌ،»۴۷۷زیرا زن گلی است ظریف
«وَ لَيْسَتْ بِقَهْرَمَانَة»۴۷۸نه خادم و کارپرداز.
«وَ لَا تَعْدُ بِکَرَامَتِهَا نَفْسَهَا،»۴۷۹احترامش را در حدّ خودش مراعات کن،
«وَ لَا تُطْمِعْهَا فِي أَنْ تَشْفَعَ لِغَیْرِهَا.»۴۸۰و او را به طمع میانجی گری در حق غیر مینداز.
«وَ إِيَّاكَ وَ التَّغَایُرَ فِي غَیْرِ مَوْضِعِ غَیْرَة،»۴۸۱آنجا که جای غیرت نیست از غیرت بپرهیز،
«فَإِنَّ ذلِكَ یَدْعُو الصَّحِیحَةَ إِلَى السَّقَمِ،»۴۸۲چرا که این روش افراطی سالم را به بیماری،
«وَ الْبَرِیئَةَ إِلَى الرِّیَبِ.»۴۸۳و پاکدامن را به آلودگی دچار می کند.
«وَ اجْعَلْ لِكُلِّ إِنْسَان مِنْ خَدَمِکَ عَمَلا تَأْخُذُهُ بِهِ،»۴۸۴برای هریک از خدمتگزارانت کاری مربوط به او قرار ده و او را نسبت به همان کاربازخواست نما،
«فَإِنَّهُ أَحْرَی أَلَّا یَتَوَاکَلُوا فِي خِدْمَتِکَ.»۴۸۵که این کارآنها را بهتر وا می دارد تا در خدمتت کار را به یکدیگر وا نگذارند.
«وَ أَکْرِمْ عَشِرَتَکَ،»۴۸۶اقوامت را احترام کن،
«فَإِنَّهُمْ جَنَاحُکَ الَّذِي بِهِ تَطِیرُ،»۴۸۷زیرا آنان بال تواَند که با آن پرواز می کنی،
«وَ أَصْلُکَ الَّذِي إِلَيْهِ تَصِیرُ،»۴۸۸و ریشه تواَند که به آن بازمی گردی،
«وَ یَدُکَ الَّتِي بِهَا تَصُولُ.»۴۸۹و نیروی تواَند که به وسیله آنان به دشمن حمله می بری.
«اسْتَوْدِعِ اللهَ دِینَکَ وَ دُنْیَاکَ،»۴۹۰دین و دنیایت را به خدا می سپارم،
«وَ اسْأَلْهُ خَیْرَ الْقَضَاءِ لَكَ فِي الْعَاجِلَةِ وَ الْآجِلَةِ، وَ الدُّنْیَا وَ الْآخِرَةِ،»۴۹۱و از او بهترین سرنوشت را برای تو در امروز و فردا و دنیا و آخرت درخواست می کنم.
«وَ السَّلام.»۴۹۲والسّـــلام.