گزارش خطا
برای مشاهده معنا و شرح هر کلمه، بر روی آن کلیک کنید.
فَمِنْ خُطْبَة لَهُ (عَلَيْهِالسَّلاَمُ) يَذْكُرُ فِيهَا ابْتِداءَ خَلْقِ السَّماءِ و الاَْرْضِ وَ خَلْقِ آدَم، وَ فيها ذِكرُ الْحَـجِّ
از خطبه هاى آن حضرت است که در آن ابتداى آفرینش آسمان و زمین و آدم را توضیح مى دهد و یادى از حج مى کند
۱. عجز الانسان عن معرفة اللّه
«اَلْحَمْدُ لِلّهِ الَّذی لا یَبْلُغُ مِدْحَتَهُ الْقائِلُونَ»۱خدای را سپاس که گویندگان به عرصه ستایشش نمیرسند
«وَ لا یُحْصی نَعْماءَهُ الْعادُّونَ»۲و شماره گران از عهده شمردن نعمتهایش برنیایند
«وَ لا یُؤَدّی حَقَّهُ الْمُجْتَهِدُونَ»۳و کوشندگان حقّش را ادا نکنند
«الَّذی لا یُدْرِکُهُ بُعْدُ الْهِمَمِ،»۴خدایی کهاندیشههای بلند او را درک ننمایند
«وَ لا یَنالُهُ غَوْصُ الْفِطَنِ»۵و هوشهای ژرف به حقیقتش دست نیابند،
«الَّذی لَیْسَ لِصِفَتِهِ حَدٌّ مَحْدُودٌ»۶خدایی که اوصافش در چهارچوب حدود نگنجد
«وَ لا نَعْتٌ مَوْجُودٌ»۷و به ظرف وصف درنیاید،
«وَ لا وَقْتٌ مَعْدُودٌ»۸و برای خدا وقتی معیّن
«وَ لا اَجَلٌ مَمْدُودٌ»۹و سرآمدی مشخص نمی توان تعیین کرد.
«فَطَرَ الْخَلائِقَ بِقُدْرَتِهِ»۱۰با قدرتش خلایق را آفرید
«وَ نَشَرَ الرِّیاحَ بِرَحْمَتِهِ»۱۱و با رحمتش بادها را وزیدن داد
«وَ وَتَّدَ بِالصُّخُورِ مَیَدانَ اَرْضِهِ»۱۲و اضطراب زمینش را با کوهها مهار نمود
۲. الدين و معرفة اللّه
«اَوَّلُ الدِّینِ مَعْرِفَتُهُ»۱۳آغاز دین شناخت اوست
«وَ کَمالُ مَعْرِفَتِهِ التَّصْدیقُ بِهِ»۱۴و کمال شناختش باور کردن او
«وَ کَمالُ التَّصْدیقِ بِهِ تَوْحیدُهُ»۱۵و نهایت از باور کردنش یگانه دانستن او
«وَ کَمالُ تَوْحیدِهِ الاِْخْلاصُ لَهُ»۱۶و غایت یگانه دانستنش اخلاص به او
«وَ کَمالُ الاِْخْلاصِ لَهُ نَفْیُ الصِّفاتِ عَنْهُ»۱۷و حدّ اعلای اخلاص به اونفی صفات (زائد بر ذات) از اوست
«لِشَهادَةِ کُلِّ صِفَة اَنَّها غَیْرُ الْموْصُوفِ»۱۸چه اینکه هر صفتی گواه این است که غیر موصوف است
«وَ شَهادَةِ کُلِّ مَوْصُوف اَنَّهُ غَیْرُ الصِّفَةِ»۱۹و هر موصوفی شاهد بر این است که غیر صفت است.
«فَمَنْ وَصَفَ اللّهَ سُبْحانَهُ فَقَدْ قَرَنَهُ»۲۰. پس هر کس خدای سبحان را با صفتی وصف کند او را با قرینی پیوند داده است.
«وَ مَنْ قَرَنَهُ فَقَدْ ثَنّاهُ»۲۱و هرکه او را با قرینی پیوند دهد دوتایش انگاشته است.
«وَ مَنْ ثَنّاهُ فَقَـدْ جَزَّاَهُ»۲۲و هرکه دوتایش انگارد دارای اجزایش دانسته است.
«وَ مَـنْ جَزَّاَهُ فَقَدْ جَهِلَهُ»۲۳و هر که او را دارای اجزاء داند، حقیقت او را نفهمیده است
«وَ مَنْ جَهِلَهُ فَقَدْ اَشارَ اِلَیْهِ»۲۴و هر که حقیقت او را نفهمید برایش جهت اشاره پنداشته است.
«وَ مَنْ اَشارَ اِلَیْـهِ فَقَـدْ حَدَّهُ»۲۵و هر که برای او جای اشاره پندارد محدودش شمرده است
«وَ مَـنْ حَدَّهُ فَقَـدْ عَدَّهُ»۲۶و هر که محدودش بداند چون معدود به حسابش آورده است.
«وَ مَنْ قالَ: فیمَ؟ فَقَدْ ضَمَّنَهُ»۲۷و کسی که گوید: در چیست؟ حضرتش را در ضمن چیزی درآورده است.
«وَ مَنْ قَالَ: عَلامَ؟ فَقَدْ اَخْلی مِنْهُ»۲۸وآن که گفت: برفرازچیست؟ آن را خالی از او تصورکرده است.
«کائِنٌ لا عَنْ حَدَث»۲۹ازلی است و چیزی بر او پیشی نجسته ؛
«مَوْجُودٌ لا عَنْ عَدَم»۳۰و نیستی بر هستیاش مقدّم نبوده ؛
«مَعَ کُلِّ شَیْء لا بِمُقارَنَة»۳۱با هر چیزی است ولی منهای پیوستگی؛
«وَ غَیْرُ کُلِّ شَیْء لاَ بِمُزایَلَة»۳۲غیر هر چیزی است اما بدون دوری از آن؛
«فاعِلٌ لا بِمَعْنَی الْحَرَکاتِ وَ الاْلَةِ»۳۳پدیدآورندۀ موجودات است بیآنکه حرکتی کند و نیازمند بهکارگیری ابزار و وسیله باشد؛
«بَصیرٌ اِذْ لا مَنْظُورَ اِلَیْهِ مِنْ خَلْقِهِ»۳۴بیناست بدون احتیاج به منظرگاهی از آفریده هایش
«مُتَوَحِّدٌ اِذْ لا سَکَنَ یَسْتَاْنِسُ بِـهِ وَ لا یَسْتَوْحِشُ لِفَقْدِهِ»۳۵یگانه است چرا که او را مونسی نبوده تا به آن انس گیرد و از فقدان آن دچار وحشت شود.
۳. الطرق إلى معرفة اللّه
الاّول - خلق العالم
«اَنْشَاَ الْخَلْقَ اِنْشاءً،»۳۶بیسابقۀ ماده و موادْ، موجودات را لباس هستی پوشاند
«وَ ابْتَدَاَهُ ابْتِداءً،»۳۷و آفرینش را آغاز کرد
«بِلا رَوِیَّة اَجالَها»۳۸بدون بهکارگیری اندیشه
«وَلا تَجْرِبَة اسْتَفادَها»۳۹و سود جستن از تجربه و آزمایش
«وَلا حَرَکَة اَحْدَثَها»۴۰و بدون آنکه حرکتی از خود پدید آورده
«وَلا هَمامَةِ نَفْس اضْطَرَبَ فیها»۴۱و فکر و خیالی که تردید و اضطراب در آن روا دارد
«اَحالَ الاَْشْیاءَ لاَِوْقاتِها»۴۲مخلوقات را پس از به وجود آمدن به مدار اوقاتشان تحویل داد
«وَ لاءَمَ بَیْنَ مُخْتَلِفاتِها»۴۳و بین اشیاء گوناگون ارتباط وهماهنگی برقرار کرد
«و غَرَّزَ غَرائِزَها»۴۴ذات هر یک را اثر و طبیعتی معیّن داد
«وَ اَلْزَمَها اَشْباحَها»۴۵و آن اثر را لازمه وجود او نمود
«عَالِماً بِهَا قَبْلَ ابْتِدَائِهَا مُحیطاً بِحُدُودِها وَ انْتِهائِها»۴۶در حالی که به تمام اشیاء پیش از به وجود آمدنشان دانا، و به حدود و انجام کارشان محیط و آگاه بود
«عَارِفاً بِقَرائِنِها وَ اَحْنائِها»۴۷و به اجزا و جوانب همه آنها آگاه وآشنا بود
«ثُمَّ اَنْشَاَ سُبْحانَهُ فَتْقَ الاَْجْواءِ، وَ شَقَّ الاَْرْجاءِ، وَ سَکائِکَ الْهَواءِ»۴۸سپس خدای سبحان جَوها را شکافت و اطراف آن را گشود و فضاهای خالی در آن ایجاد کرد.
«فَاَجْری فیها ماءً مُتَلاطِماً تَیّارُهُ، مُتَراکِماً زَخّارُهُ»۴۹آن گاه آبی را که امواجش درهم شکننده، و خود انبوه و متراکم بود در آن فضای باز شده روان نمود
«حَمَلَهُ عَلی مَتْنِ الرِّیحِ الْعاصِفَةِ، وَ الزَّعْزَعِ القاصِفَةِ، فَاَمَرَها بِرَدِّهِ»۵۰آن را بر پشت بادی سخت وزان و جنباننده و برکننده و شکننده بار کرد، به آن باد فرمود تا آب را از جریان بازدارد
«وَ سَلَّطَها عَلی شَدِّهِ، وَ قَرَنَها اِلی حَدِّهِ»۵۱و آن را بر نگهداری آب تسلّط داد، و باد را برای حفظ حدود و جوانب آب قرین گماشت
«الْهَواءُ مِنْ تَحْتِها فَتیقٌ، وَ الْماءُ مِنْ فَوْقِها دَفیقٌ»۵۲فضا در زیر باد نیرومندْ، گشاده و باز و آب جهنده بالای سر آن در جریان؛
«ثُمَّ اَنْشَاَ سُبْحانَهُ ریحاً اعْتَقَمَ مَهَبَّها، وَ اَدامَ مَرَبَّها»۵۳سپس باد دیگری به وجود آوردکه منشا وزش آن را مهارکرد، وپیوسته ملازم تحریک آبش قرارداد
«وَ اَعْصَفَ مَجْراها، وَ اَبْعَدَ مَنْشاها»۵۴و آن را به تندی وزانید، و از جای دورش برانگیخت
«فَاَمَرَها بِتَصْفیقِ الْماءِ الزَّخّارِ، وَ اِثارَةِ مَوْجِ الْبِحارِ»۵۵آن را به برهم زدن آب متراکم، و برانگیختن امواج دریا فرمان داد
«فَمَخَضَتْهُ مَخْضَ السِّقاءِ،»۵۶باد فرمان گرفته آب را همچون مشک شیرکه برای گرفتن کره بجنبانند به حرکت آورد،
«وَ عَصَفَتْ بِهِ عَصْفَها بِالْفَضاءِ»۵۷وآن گونه که درفضای خالی میوزد برآن سخت وزید
«تَرُدُّ اَوَّلَهُ اِلی آخِرِهِ، وَ ساجِیَهُ اِلی مائِرِهِ»۵۸اولش را به آخرش و ساکنش را به متحرکش برمیگرداند
«حَتّی عَبَّ عُبابُهُ»۵۹تا آنکه انبوهی از آب به ارتفاع زیادی بالا آمد
«وَ رَمی بِالزَّبَدِ رُکامُهُ»۶۰و آن مایۀ متراکم، کف کرد؛
«فَرَفَعَهُ فی هَواء مُنْفَتِق وَ جَوٍّ مُنْفَهِق»۶۱نگاه خداوند آن کف را در هوای گشاده و فضای فراخ بالا برد
«فَسَوّی مِنْهُ سَبْعَ سَموات »۶۲و آسمانهای هفتگانه را از آن کف ساخت
«جَعَلَ سُفْلاهُنَّ مَوْجاً مَکْفُوفاً»۶۳پایینترین آسمان را به صورت موجی نگاه داشته شده
«وَ عُلْیاهُنَّ سَقْفاً مَحْفُوظاً وَ سَمْکاً مَرْفُوعاً»۶۴و بالاترین آن را بهصورت سقفی محفوظ و طاقی برافراشته قرار داد
«بِغَیْرِ عَمَد یَدْعَمُها»۶۵بدون ستونی که آنها را بر پا دارد
«وَ لا دِسار یَنْظِمُها.»۶۶و بی میخ و طنابی که نظام آنها را حفظ کند.
«ثُمَّ زَیَّنَها بِزینَةِ الْکَواکِبِ وَ ضِیاءِ الثَّواقِبِ»۶۷آنگاه آسمان را به زیور ستارگان و روشنی کواکب درخشان آرایش داد
«وَ اَجْری فیها سِراجاً مُسْتَطیراً، وَ قَمَراً مُنیراً، فی فَلَک دائِر، وَ سَقْف سائِر، وَ رَقیم مائِر»۶۸و آفتاب فروزان و ماه تابان را در آن فلکی که گردان و سقفی روان و صفحهای جنبان بود روان ساخت
الثاني ـ عجائب خلقة الملائكة
«ثُمَّ فَتَقَ مَا بَیْنَ السَّمواتِ الْعُلا، فَمَلاََهُنَّ اَطْواراً مِنْ مَلائِکَتِهِ»۶۹سپس میان آسمانهای بلند را از هم گشود، و از فرشتگان مختلف خود پر کرد
«مِنْهُمْ سُجُودٌ لا یَرْکَعُونَ»۷۰گروهی در سجدهاند و آنان را رکوعی نیست
«وَ رُکُوعٌ لا یَنْتَصِبُونَ»۷۱برخی در رکوعند بدون قدرت بر قیام،
«وَ صافُّونَ لا یَتَزایَلُونَ»۷۲و عدهای بدون حرکت از جای خود در حال قیامند
«وَ مُسَبِّحُونَ لا یَسْاَمُونَ»۷۳و شماری خالی از ملالت و خستگی در تسبیحاند
«لَا یَغْشَاهُمْ نَوْمُ الْعُیُونِ وَ لَا سَهْوُ الْعُقُولِ وَ لَا فَتْرَةُ الْأَبْدَانِ وَ لَا غَفْلَةُ النِّسْیَانِ»۷۴خواب در دیده، بیهوشی در عقل، سستی فتور (
مفردات
نهج
البلاغه)در کالبد و غفلتِ فراموشی به آنان راه ندارد
«وَ مِنْهُمْ اُمَناءُ عَلی وَحْیِهِ، وَ اَلْسِنَةٌ اِلی رُسُلِهِ، وَ مُخْتَلِفُونَ بِقَضائِهِ وَ اَمْرِهِ»۷۵و برخی امین وحی خداوند، و زبان گویا به سوی پیامبران، و واسطه اجرای حکم و امر حقاند
«وَ مِنْهُمُ الْحَفَظَةُ لِعِبادِهِ، وَ السَّدَنَةُ لاَِبْوابِ جِنانِهِ»۷۶گروهی محافظان بندگان از حوادث و دربانان درهای بهشتهایند.
«وَ مِنْهُمُ الثّابِتَةُ فِی الاَْرَضینَ السُّفْلی اَقْدامُهُمْ، وَ الْمارِقَةُ مِنَ السَّمَاءِ الْعُلْیا اَعْناقُهُمْ»۷۷بعضی قدمهایی ثابت در قعر زمینها، و گردنهایی بالاتر از برترین آسمان
«وَ الْخارِجَةُ مِنَ الاَْقْطارِ اَرْکانُهُمْ »۷۸و هیکلهایی از پهندشت هستی گستردهتر
«وَ الْمُناسِبَةُ لِقَوائِمِ الْعَرْشِ اَکْتافُهُمْ»۷۹و دوشهایی مناسب پایههای عرش دارند
«ناکِسَةٌ دُونَهُ اَبْصارُهُمْ»۸۰دیدگانشان در برابر عظمت عرش به زیر افتاده
«مُتَلَفِّعُونَ تَحْتَهُ بِاَجْنِحَتِهِمْ»۸۱و در زیر آن جایگاه در بالهای خود پیچیدهاند
«مَضْرُوبَةٌ بَیْنَهُمْ وَ بَیْنَ مَنْ دُونَهُمْ حُجُبُ الْعِزَّةِ وَ اَسْتارُ الْقُدْرَةِ»۸۲بین آنان و موجودات مادونشان حجابهایی از عزت و پردههایی از قدرت افکنده شده
«لا یَتَوَهَّمُونَ رَبَّهُمْ بِالتَّصْویرِ»۸۳در خیال خود برای خداوندصورتی تصویر ننمایند
«وَ لا یُجْرُونَ عَلَیْهِ صِفاتِ الْمَصْنُوعینَ،»۸۴و صفات او را چون اوصاف مخلوقات نینگارند،
«وَ لا یَحُدُّونَهُ بِالاَْماکِنِ»۸۵و به اماکن محدودش نسـازنـد
«وَ لا یُشیرُونَ اِلَیْهِ بِالنَّظائِرِ»۸۶و او را بـه هماننـد و امثـال اشـاره نکننـد
الثالث ـ عجائب خلقة الانسان
«ثُمَّ جَمَعَ سُبْحانَهُ مِنْ حَزْنِ الاَْرْضِ وَ سَهْلِها، وَ عَذْبِها وَ سَبْخِها تُرْبَةً سَنَّها بِالْماءِ حَتّی خَلَصَتْ»۸۷سپس خداوند سبحان از قسمتهای سخت و نرم و شیرین و شور زمین خاکی را جمع کرد و بر آن آب پاشید تا پاک و خالص شد،
«وَ لاطَها بِالْبِلَّةِ حَتّی لَزُبَتْ»۸۸آن گاه آن مادّه خالص را با رطوبت آب به صورت گل چسبنده درآورد
«فَجَبَلَ مِنْها صُورَةً ذاتَ اَحْناء وَ وُصُول، وَ اَعْضاء وَ فُصُول»۸۹سپس از آن گِل صورتی پدید کرد دارای جوانب گوناگون و پیوستگیها، و اعضای مختلفه و گسیختگیها
«اَجْمَدها حَتَّی اسْتَمْسَکَتْ، وَ اَصْلَدَها حَتّی صَلْصَلَتْ»۹۰آن صورت را خشکاند تا خود را گرفت، و محکم و نرم ساخت تا خشک و سفالین شد
«لِوَقْت مَعْدُود، وَ اَجَل مَعْلُوم»۹۱و او را تا زمان معین و وقت مقرر به حال خود گذاشت
«ثُمَّ نَفَخَ فیها مِنْ رُوحِهِ فَمَثُلَتْ»۹۲. سپس از دَم خود بر آن ماده شکل گرفته دمید
«اِنْساناً ذا اَذْهان یُجیلُها، وَ فِکَر یَتَصَرَّفُ بِها»۹۳تا به صورت انسانی زنده درآمد دارای اذهان وافکاری که درجهت نظام حیاتش به کار گیرد
«وَ جَوارِحَ یَخْتَدِمُها»۹۴و اعضایی که به خدمت گیرد
«، وَ اَدَوات یُقَلِّبُها»۹۵و ابزاری که بهوسیلۀ آنها زندگی را به گردش آورد
«وَ مَعْرِفَة یَفْرُقُ بِها بَیْنَ الْحَقِّ وَ الْباطِلِ»۹۶و معرفتش داد تا بین حق و باطل تمیز دهد
«وَ الاَْذْواقِ وَ الْمَشامِّ وَ الاَْلْوانِ وَ الاَْجْناسِ، مَعْجُوناً بِطینَةِ الاَْلْوانِ الْمُخْتَلِفَةِ »۹۷و مزهها و بوها و رنگها و جنسهای گوناگون را از هم بازشناسد، در حالی که این موجود معجونی بود از طینت رنگهای مختلف
«وَ الاَْشْباهِ الْمُؤْتَلِفَةِ، وَ الاَْضْدادِ الْمُتَعادِیَةِ و الاَْخْلاطِ الْمُتَبایِنَةِ،مِنَ الْحَرِّ وَ الْبَرْدِ، وَ الْبِلَّةِ وَ الْجُمُودِ»}
۹۸و همسانهایی نظیر هم، و اضدادی مخالف هم و اخلاطی متفاوت با هم،از گرمی و سردی و رطوبت و خشکی
«وَ اسْتَأْدَی اللَّهُ سُبْحَانَهُ الْمَلَائِکَةَ وَدِیعَتَهُ لَدَيْهِمْ وَ عَهْدَ وَصِیَّتِهِ إِلَيْهِمْ فِي الْإِذْعَانِ بِالسُّجُودِ لَهُ وَ الْخُنُوعِ لِتَکْرِمَتِهِ »۹۹از فرشتگان خواست برای ادای امانتی که نزد آنان داشت و وفا به پیمانی که به آنان سفارش کرده بود در انجام سجده بر آدم و فروتنی برای اکرام به او اقدام کنند؛
«فَقالَ سُبْحانَهُ: اسْجُدُواْ لآدَمَ فَسَجَدُواْ إِلاَّ إِبْلِیسَ»۱۰۰در آنوقت به فرشتگان گفت: «بر آدم سجده کنید. همگان سجده کردند جز ابلیس»
«اعْتَرَتْهُ الْحَمِیَّةُ وَ غَلَبَتْ عَلَيْهِ الشِّقْوَةُ وَ تَعَزَّزَ بِخِلْقَةِ النَّارِ وَ اسْتَوْهَنَ خَلْقَ الصَّلْصَالِ»۱۰۱و بدبختی بر او چیره شد، و به آفریده شدنش از آتشْ احساس عزت و برتری نمود، و به وجود آمده از خاک خشکیده را پست و بی مقدار شمرد
«فَاَعْطاهُ اللّهُ النَّظِرَةَ اسْتِحْقاقاً لِلسُّخْطَةِ، وَ اسْتِتْماماً لِلْبَلِیَّةِ وَ اِنْجازاً لِلْعِدَةِ»۱۰۲خداوند هم او را برای مستحق شدنش به خشم حق، و به کمال رساندن آزمایش و به انجام رسیدن وعده اش مهلت داد
«قَالَ إِنَّکَ مِنَ الْمُنظَرِینَ إِلَیٰ یَوْمِ الْوَقْتِ الْمَعْلُومِ»»
۱۰۳به او گفت: «تو از کسانی هستنی که تا وقت معین مهلت در اختیار آنان است»
الرابع - آدم و الجنّة
«ثُمَّ اَسْکَنَ سُبْحانَهُ آدَمَ داراً اَرْغَدَ فیها عَیْشَهُ»۱۰۴آن گاه آدم را در سرایی که عیشش بی زحمت در اختیار بود ساکن کرد
«وَ آمَنَ فیها مَحَلَّتَهُ »۱۰۵و جایگاهش را به امنیت آراست،
«وَ حَذَّرَهُ اِبْلیسَ وَ عَداوَتَهُ»۱۰۶و او را از ابلیس و دشمنی او ترساند.
«فَاغْتَرَّهُ عَدُوُّهُ نَفاسَةً عَلَیْهِ بِدارِ الْمُقامِ وَ مُرافَقَةِ الاَْبْرارِ»۱۰۷اما دشمنش به جایگاه زیبای او و همنشینی اش با نیکان رشک برد و او را بفریفت
«فَبَاعَ الْیَقینَ بِشَکِّهِ، وَ الْعَزیمَةَ بِوَهْنِهِ»۱۰۸آدم (به وسوسه دشمن) یقین را به تردید، و عزم محکم را به دو دلی،
«وَ اسْتَبْدَلَ بِالْجَذَلِ وَجَلاً،»۱۰۹و شادی را به ترس جابجا کرد
«وَ بِالاْغتِرارِ نَدَماً.»۱۱۰و ندامت را به خاطر فریب خوردن به جان خرید.
«ثُمَّ بَسَطَ اللّهُ سُبْحانَهُ لَهُ فی تَوْبَتِهِ»۱۱۱آن گاه خداوند سبحان درِ توبه را به رویش گشود
«وَ لَقّاهُ کَلِمَةَ رَحْمَتِهِ»۱۱۲و کلمه رحمت را به او تلقین کرد
«وَ وَعَدَهُ الْمَرَدَّ اِلی جَنَّتِهِ»۱۱۳، و بازگشت به بهشت را به او وعده داد
«فَاَهْبَطَهُ اِلی دَارِ الْبَلِیَّةِ»۱۱۴سپس او را به این دنیا که محل آزمایش
«وَ تَناسُلِ الذُّرِّیَّةِ»۱۱۵و ازدیاد نسل است
فرود آورد
۴. الغاية من ارسال الأنبياء (عليهمالسلام)
«وَ اصْطَفی سُبْحانَهُ مِنْ وُلْدِهِ اَنْبِیاءَ اَخَذَ عَلَی الْوَحْیِ میثاقَهُمْ وَ عَلی تَبْلیغ الرِّسالَةِ اَمانَتَهُمْ»۱۱۶خداوند سبحان پیامبرانی از فرزندان آدم برگزید که در برنامه وحی، و امانتداری در
ابلاغ رسالت از آنان پیمان گرفت
«، لَمَّا بَدَّلَ اَکْثَرُ خَلْقِهِ عَهْدَ اللّهِ اِلَیْهِمْ فَجَهِلُوا حَقَّهُ»۱۱۷آن زمان که اکثر انسانها عهد خدا را به امور باطل تبدیل نموده و به حق او جهل ورزیدند،
«وَ اتَّخَذُوا الاَْنْدادَ مَعَهُ »۱۱۸و برای او از بتان همتا گرفتند،
«وَ اجْتالَتْهُمُ الشَّیاطینُ عَنْ مَعْرِفَتِهِ»۱۱۹و شیاطین آنان را از معرفت به خداوند بازداشتند
«وَ اقْتَطَعَتْهُمْ عَنْ عِبادَتِهِ »۱۲۰و رابطه بندگی ایشان را با حق بریدند.
«فَبَعَثَ فیهِمْ رُسُلَهُ »۱۲۱پس خداوند رسولانش را برانگیخت،
«وَ وَاتَرَ اِلَیْهِمْ اَنْبِیاءَهُ»۱۲۲و پیامبرانش را به دنبالهم به سوی آنان گسیل داشت
«لِیَسْاْدُوهُمْ میثاقَ فِطْرَتِهِ »۱۲۳تا ادای عهد فطرت الهی را از مردم بخواهند
«وَ یُذَکِّرُوهُمْ مَنْسِیَّ نِعْمَتِهِ»۱۲۴و نعمتهای فراموش شده او را به یادشان آرند
«وَ یَحْتَجُّوا عَلَیْهِمْ بِالتَّبْلیغ»۱۲۵و با ارائه دلایل بر آنان اتمام حجت کنند
«وَ یُثیرُوا لَهُمْ دَفائِنَ الْعُقُولِ»۱۲۶و نیروهای پنهان عقول آنان را برانگیزانند
«وَ یُرُوهُمُ الاْیاتِ الْمُقَدَّرَةَ»۱۲۷و نشانههای الهی را به آنان بنمایانند
«مِنْ سَقْف فَوْقَهُمْ مَرْفُوع »۱۲۸از این بلند آسمان که بر بالای سرشان افراشته
«وَ مِهاد تَحْتَهُمْ مَوْضُوع»۱۲۹و زمین که گهواره زیر پایشان نهاده
«وَ مَعایِشَ تُحْییهِمْ »۱۳۰و معیشتهایی که آنان را زنده میدارد
«وَ آجال تُفْنیهِمْ»۱۳۱و اجلهایی که ایشان را به دست مرگ میسپارد
«وَ اَوْصاب تُهْرِمُهُمْ »۱۳۲و ناگواریهایی که آنان را به پیری مینشاند
«وَ اَحْداث تَتابَعُ عَلَیْهِمْ»۱۳۳و حوادثی که به دنبال هم بر آنان هجوم میآورد
«وَ لَمْ یُخْلِ سُبْحانَهُ خَلْقَهُ مِنْ نَبِیٍّ مُرْسَل»۱۳۴خداوند سبحان بندگانش را بدون پیامبر
«اَوْ کِتاب مُنْزَل »۱۳۵یا کتاب آسمانی
«اَوْ حُجَّة لازمَة »۱۳۶یا حجتی لازم
«اَوْ مَحَجَّة قائِمَة»۱۳۷یا نشان دادن راه روشن رها نساخت.
«رُسُلٌ لا تُقَصِّرُ بِهِمْ قِلَّةُ عَدَدِهِمْ وَ لا کَثْرَةُ الْمُکَذِّبینَ لَهُمْ»۱۳۸پیامبرانی که کمی عددشان، و کثرت تکذیب کنندگانشان آنان را از
تبلیغ باز نداشت
«مِنْ سابِق سُمِّیَ لَهُ مَنْ بَعْدَهُ»۱۳۹از پیامبر گذشتهای که او را از نام پیامبر آینده خبر دادند
«اَوْ غابِر عَرَّفَهُ مَنْ قَبْلَهُ »۱۴۰و پیامبر آیندهای که پیامبر گذشته او را معرفی کرد
«عَلی ذلِکَ نُسِلَتِ الْقُرُونُ»۱۴۱بر این منوال قرنها گذشت
«وَ مَضَتِ الدُّهُورُ»۱۴۲و روزگار سـپری شـد
«وَ سَلَفَتِ الاْباءُ»۱۴۳پدران درگذشتند
«وَ خَلَفَتِ الاَْبْناءُ»۱۴۴و فرزنـدان جـای آنهـا را گرفتنـد
۵. فلسفة مبعث النّبي (صلیاللهعليهوآلهوسلم)
«اِلی اَنْ بَعَثَ اللّهُ سُبْحانَهُ مُحَمَّداً رَسُولَ اللّهِ صَلَّی اللّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ :لاِِنْجازِ عِدَتِهِ»۱۴۵تا خداوند محمّد رسول اللّه صلّی اللّه علیه وآله را برای به انجام رساندن وعده اش
«وَ تَمامِ نُبُوَّتِهِ »۱۴۶وبه پایان بردن مقام نبوت مبعوث کرد
«مَاْخُوذاً عَلَی النَّبِیِّینَ میثاقُهُ»۱۴۷درحالی که
قبولی رسالت اورا ازتمام انبیاگرفته بود
«مَشْهُورَةً سِماتُهُ »۱۴۸نشانههایش روشن
«کَریماً میلادُهُ»۱۴۹و میلادش باعزت و کرامت بود.
«وَ اَهْلُ الاَْرْضِ یَوْمَئِذ مِلَلٌ مُتَفَرِّقَةٌ»۱۵۰در آن روزگار اهل زمین مللی پراکنده بودند.
«وَ اَهْواءٌ مُنْتَشِرَةٌ»۱۵۱دارای خواستههایی متفاوت
«وَ طَرائِقُ مُتَشَتِّتَةٌ»۱۵۲و روشهایی مختلف بودند
«بَیْنَ مُشَبِّه لِلّهِ بِخَلْقِهِ»۱۵۳گروهی خدا را تشبیه به مخلوق کرده
«اَوْ مُلْحِد فِی اسْمِهِ»۱۵۴عدهای در نام او ازحق منحرف بوده
«اَوْ مُشیر اِلی غَیْرِهِ»۱۵۵و برخی غیر او را عبادت مینمودند
«فَهَداهُمْ بِهِ مِنَ الضَّلالَةِ»۱۵۶چنین مردمی را به وسیله پیامبر از گمراهی به هدایت رساند
«وَ اَنْقَذَهُمْ بِمَکانِهِ مِنَ الْجَهالَةِ »۱۵۷و به سبب شخصیّت او از چاه جهالت به در آورد.
«ثُمَّ اخْتارَ سُبْحانَهُ لِمُحَمَّد صَلَّی اللّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ لِقاءَهُ»۱۵۸آن گاه لقایش را برای محمّد صلّی اللّه علیه وآله اختیار کرد
«وَ رَضِیَ لَهُ ما عِنْدَهُ»۱۵۹و جوار خود را برای او پسندید
«وَ اَکْرَمَهُ عَنْ دارِ الدُّنْیا»۱۶۰با فراخواندنش از این دنیا به او اکرام نمود
«وَ رَغِبَ بِهِ عَنْ مُقارَنَةِ الْبَلْوی»۱۶۱و برای او فردوس اعلا را به جای قرین بودن به ابتلائات وسختیهابرگزید
«فَقَبَضَهُ اِلَیْهِ کَریماً صَلَّی اللّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ»۱۶۲و اورا کریمانه به سوی خودبرد (درود خدا براو وخاندانش باد)
«وَ خَلَّفَ فیکُمْ مَا خَلَّفَتِ الاَْنْبِیاءُ فی اُمَمِها»۱۶۳و آن حضرت (بهوقت انتقال به آخرت) هر آنچه را انبیاء گذشته در امت خود بهودیعت نهادند در میان شما به ودیعت نهاد
«اِذْ لَمْ یَتْرُکُوهُمْ هَمَلاً»۱۶۴که پیامبرانْ امتها را سرگـردان و رهـا نگذاشتند
«بِغَیْرِ طَریق وَاضِح »۱۶۵بدون راه روشـن
«وَلا عَلَم قائِم»۱۶۶و نشانه پابرجا
۷. القرآن و الاحكام الشرعيّة
«کِتابَ رَبِّکُمْ فیکُمْ، مُبَیِّناً حَلالَهُ وَ حَرامَهُ»۱۶۷این ودیعتْ کتاب پروردگارتان در میان شماست، که حلال و حرامش،
«وَ فَرائِضَهُ وَ فَضائِلَهُ»۱۶۸واجب و مستحبش
«وَ ناسِخَهُ وَ مَنْسُوخَهُ»۱۶۹ناسخ و منسوخش،
«وَ رُخَصَهُ وَ عَزائِمَهُ»۱۷۰امر آزاد و غیر آزادش
«وَ خاصَّهُ وَ عامَّهُ»۱۷۱خاص و عامش،
«وَ عِبَرَهُ وَ اَمْثالَهُ»۱۷۲پندها و امثالش
«وَ مُرْسَلَهُ وَ مَحْدُودَهُ»مطلق و مقیّدش
«وَ مُحْکَمَهُ وَ مُتَشابِهَهُ»۱۷۳و محکم و متشابهش را بیان کرد
«مُفَسِّراً مُجْمَلَهُ»۱۷۴مبهمش را تفسیر نمود
«وَ مُبَیِّناً غَوامِضَهُ»۱۷۵و مشکلاتش را توضیح داد.
«بَیْنَ مَاْخُوذِ میثاق عِلْمِهِ»۱۷۶برابر با پیمانی که از بندگان گرفته تحصیل آگاهی به قسمتی از قرآن واجب
«وَ مُوَسَّع عَلَی الْعِبادِ فی جَهْلِهِ»۱۷۷و دانستن رموز برخی دیگر از آیات لازم نیست،
«وَ بَیْنَ مُثْبَت فِی الْکِتابِ فَرْضُهُ»۱۷۸وجوب احکامی در قرآن معیّن میباشد
«وَ مَعْلُوم فِی السُّنَّةِ نَسْخُهُ»۱۷۹ونسخ آن درحدیث روشن است،
«وَ واجِب فِی السُّنَّةِ اَخْذُهُ»۱۸۰وقسمتی ازمسائل اجرایش بنابر سنّتْ واجب
«وَ مُرَخَّص فِی الْکِتابِ تَرْکُهُ»۱۸۱و ترکش بنابر قرآن آزاد است
«وَ بَیْنَ واجِب بِوَقْتِهِ»۱۸۲وجوب برخی از احکام تا زمانی معین ثابت،
«وَ زائِل فی مُسْتَقْبَلِهِ»۱۸۳و پس از انقضاء مدتْ زائل شدنی است
«وَ مُبایَنٌ بَیْنَ مَحارِمِهِ»۱۸۴محرمات الهی از هم جدا می باشند
«مِنْ کَبیر اَوْعَدَ عَلَیْهِ نِیرانَهُ»۱۸۵برخی گناهان کبیره است که بر آن وعده عذاب داده شده است
«اَوْ صَغیر اَرْصَدَ لَهُ غُفْرانَهُ»۱۸۶و برخی معاصی صغیره است که امید مغفرت در آن داده شده است.
«وَ بَیْنَ مَقْبُول فی اَدْناهُ»۱۸۷و میان آنچه اجرایاندکش
مقبول
«مُوَسَّع فی اَقْصاهُ»۱۸۸و ترک بسیارش آزاد است فرق نهاده
۸. فلسفة الحج
«وَ فَرَضَ عَلَیْکُمْ حَجَّ بَیْتِهِ الْحَرامِ »۱۸۹زیارت خانه خود را بر شما واجب نموده
«الَّذی جَعَلَهُ قِبْلَةً لِلاَْنامِ»۱۹۰خانه ای که که
قبله مردم قرار داده
«یَرِدُونَهُ وُرُودَ الاْنْعامِ »۱۹۱که مشتاقان چون چهارپایان به آب رسیده به آن هجوم میکنند
«وَ یَاْلَهُونَ اِلَیْهِ وُلُوهَ الْحَمامِ»۱۹۲و همانند کبوتران به آن پناه میبرند
«جَعَلَهُ سُبْحانَهُ عَلامَةً لِتَواضُعِهِمْ لِعَظَمَتِهِ »۱۹۳حج را نشانه خاکساری در برابر عظمت
«وَ اِذْعانِهِمْ لِعِزَّتِهِ»۱۹۴و اعتراف به عزت خداوندیش قرار دارد
«وَ اخْتارَ مِنْ خَلْقِهِ سُمّاعاً اَجابُوا اِلَیْهِ دَعْوَتَهُ »۱۹۵شنوندگانی از عبادش را برگزید که دعوتش را لبّیک گفتند
«وَ صَدَّقُوا کَلِمَتَهُ»۱۹۶و سخن او را تصدیق نمودند
«وَ وَقَفُوا مَواقِفَ اَنْبِیائِهِ»۱۹۷در آنجا که پیامبران او به عبادت برخاستند ایستادند
«وَ تَشَبَّهُوا بِمَلائِکَتِهِ الْمُطیفینَ بِعَرْشِهِ»۱۹۸و بین خود و فرشتگانی که گرداگرد عرش میگردند شباهت ایجاد کردند
«یُحْرِزُونَ الاْرْباحَ فی مَتْجَرِ عِبادَتِهِ»۱۹۹در تجارتخانه عبادت او سودهاتحصیل میکنند
«وَ یَتَبادَرُونَ عِنْدَ مَوْعِدِ مَغْفِرَتِهِ»۲۰۰و به وعده گاه مغفرت او شتابان روی میآورند
«جَعَلَهُ سُبْحانَهُ وَ تَعالی لِلاْسْلامِ عَلَماً»۲۰۱خدای سبحان کعبه را نشانه اسلام
«وَ لِلْعائِذینَ حَرَماً»۲۰۲و حرم امن پناهندگان قرار داد
«فَرَضَ حَجَّهُ»۲۰۳زیارتش را فرض
«وَ اَوْجَبَ حَقَّهُ»۲۰۴و حقّش را لازم
«وَکَتَبَ عَلَیْکُمْ وِفادَتَهُ»۲۰۵و رفتن به سویش را بر شما واجب نمود
«فَقالَ سُبْحانَهُ»:
(وَ لِلَّهِ عَلَی النَّاسِ حِجُّ الْبَیْتِ مَنِ اسْتَطَاعَ إِلَیْهِ سَبِیلًا ۚ وَ مَن کَفَرَ فَإِنَّ اللَّهَ غَنِیٌّ عَنِ الْعَالَمِینَ)۲۰۶و اعلام کرد:«بر آنان که توانایی رفتن دارند زیارت بیت واجب است، و آن که با روی گرداندن کفر ورزد بداند که خدا از او و همه جهانیان بی نیاز است».