• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

خطبه 1 نهج البلاغه

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



گزارش خطا
برای مشاهده معنا و شرح هر کلمه، بر روی آن کلیک کنید.



فَمِنْ خُطْبَة لَهُ (عَلَيْهِ‌السَّلاَمُ) يَذْكُرُ فِيهَا ابْتِداءَ خَلْقِ السَّماءِ و الاَْرْضِ وَ خَلْقِ آدَم، وَ فيها ذِكرُ الْحَـجِّ
از خطبه هاى آن حضرت است که در آن ابتداى آفرینش آسمان و زمین و آدم را توضیح مى دهد و یادى از حج مى کند

۱. عجز الانسان عن معرفة اللّه

«اَلْحَمْدُ لِلّهِ الَّذی لا یَبْلُغُ مِدْحَتَهُ الْقائِلُونَ»۱
خدای را سپاس که گویندگان به عرصه ستایشش نمی‌رسند



«وَ لا یُحْصی نَعْماءَهُ الْعادُّونَ»۲
و شماره گران از عهده شمردن نعمتهایش برنیایند



«وَ لا یُؤَدّی حَقَّهُ الْمُجْتَهِدُونَ»۳
و کوشندگان حقّش را ادا نکنند



«الَّذی لا یُدْرِکُهُ بُعْدُ الْهِمَمِ،»۴
خدایی که‌اندیشه‌های بلند او را درک ننمایند



«وَ لا یَنالُهُ غَوْصُ الْفِطَنِ»۵
و هوش‌های ژرف به حقیقتش دست نیابند،



«الَّذی لَیْسَ لِصِفَتِهِ حَدٌّ مَحْدُودٌ»۶
خدایی که اوصافش در چهارچوب حدود نگنجد



«وَ لا نَعْتٌ مَوْجُودٌ»۷
و به ظرف وصف درنیاید،



«وَ لا وَقْتٌ مَعْدُودٌ»۸
و برای خدا وقتی معیّن



«وَ لا اَجَلٌ مَمْدُودٌ»۹
و سرآمدی مشخص نمی توان تعیین کرد.



«فَطَرَ الْخَلائِقَ بِقُدْرَتِهِ»۱۰
با قدرتش خلایق را آفرید



«وَ نَشَرَ الرِّیاحَ بِرَحْمَتِهِ»۱۱
و با رحمتش بادها را وزیدن داد



«وَ وَتَّدَ بِالصُّخُورِ مَیَدانَ اَرْضِهِ»۱۲
و اضطراب زمینش را با کوهها مهار نمود

۲. الدين و معرفة اللّه

«اَوَّلُ الدِّینِ مَعْرِفَتُهُ»۱۳
آغاز دین شناخت اوست



«وَ کَمالُ مَعْرِفَتِهِ التَّصْدیقُ بِهِ»۱۴
و کمال شناختش باور کردن او



«وَ کَمالُ التَّصْدیقِ بِهِ تَوْحیدُهُ»۱۵
و نهایت از باور کردنش یگانه دانستن او



«وَ کَمالُ تَوْحیدِهِ الاِْخْلاصُ لَهُ»۱۶
و غایت یگانه دانستنش اخلاص به او



«وَ کَمالُ الاِْخْلاصِ لَهُ نَفْیُ الصِّفاتِ عَنْهُ»۱۷
و حدّ اعلای اخلاص به اونفی صفات (زائد بر ذات) از اوست



«لِشَهادَةِ کُلِّ صِفَة اَنَّها غَیْرُ الْموْصُوفِ»۱۸
چه اینکه هر صفتی گواه این است که غیر موصوف است



«وَ شَهادَةِ کُلِّ مَوْصُوف اَنَّهُ غَیْرُ الصِّفَةِ»۱۹
و هر موصوفی شاهد بر این است که غیر صفت است.



«فَمَنْ وَصَفَ اللّهَ سُبْحانَهُ فَقَدْ قَرَنَهُ»۲۰
. پس هر کس خدای سبحان را با صفتی وصف کند او را با قرینی پیوند داده است.



«وَ مَنْ قَرَنَهُ فَقَدْ ثَنّاهُ»۲۱
و هرکه او را با قرینی پیوند دهد دوتایش انگاشته است.



«وَ مَنْ ثَنّاهُ فَقَـدْ جَزَّاَهُ»۲۲
و هرکه دوتایش انگارد دارای اجزایش دانسته است.



«وَ مَـنْ جَزَّاَهُ فَقَدْ جَهِلَهُ»۲۳
و هر که او را دارای اجزاء داند، حقیقت او را نفهمیده است



«وَ مَنْ جَهِلَهُ فَقَدْ اَشارَ اِلَیْهِ»۲۴
و هر که حقیقت او را نفهمید برایش جهت اشاره پنداشته است.



«وَ مَنْ اَشارَ اِلَیْـهِ فَقَـدْ حَدَّهُ»۲۵
و هر که برای او جای اشاره پندارد محدودش شمرده است



«وَ مَـنْ حَدَّهُ فَقَـدْ عَدَّهُ»۲۶
و هر که محدودش بداند چون معدود به حسابش آورده است.



«وَ مَنْ قالَ: فیمَ؟ فَقَدْ ضَمَّنَهُ»۲۷
و کسی که گوید: در چیست؟ حضرتش را در ضمن چیزی درآورده است.



«وَ مَنْ قَالَ: عَلامَ؟ فَقَدْ اَخْلی مِنْهُ»۲۸
وآن که گفت: برفرازچیست؟ آن را خالی از او تصورکرده است.



«کائِنٌ لا عَنْ حَدَث»۲۹
ازلی است و چیزی بر او پیشی نجسته ؛



«مَوْجُودٌ لا عَنْ عَدَم»۳۰
و نیستی بر هستی‌اش مقدّم نبوده ؛



«مَعَ کُلِّ شَیْء لا بِمُقارَنَة»۳۱
با هر چیزی است ولی منهای پیوستگی؛



«وَ غَیْرُ کُلِّ شَیْء لاَ بِمُزایَلَة»۳۲
غیر هر چیزی است اما بدون دوری از آن؛



«فاعِلٌ لا بِمَعْنَی الْحَرَکاتِ وَ الاْلَةِ»۳۳
پدیدآورندۀ موجودات است بی‌آنکه حرکتی کند و نیازمند به‌کارگیری ابزار و وسیله باشد؛


«بَصیرٌ اِذْ لا مَنْظُورَ اِلَیْهِ مِنْ خَلْقِهِ»۳۴
بیناست بدون احتیاج به منظرگاهی از آفریده هایش



«مُتَوَحِّدٌ اِذْ لا سَکَنَ یَسْتَاْنِسُ بِـهِ وَ لا یَسْتَوْحِشُ لِفَقْدِهِ»۳۵
یگانه است چرا که او را مونسی نبوده تا به آن انس گیرد و از فقدان آن دچار وحشت شود.

۳. الطرق إلى معرفة اللّه

الاّول - خلق العالم

«اَنْشَاَ الْخَلْقَ اِنْشاءً،»۳۶
بی‌سابقۀ ماده و موادْ، موجودات را لباس هستی پوشاند



«وَ ابْتَدَاَهُ ابْتِداءً،»۳۷
و آفرینش را آغاز کرد



«بِلا رَوِیَّة اَجالَها»۳۸
بدون به‌کارگیری اندیشه



«وَلا تَجْرِبَة اسْتَفادَها»۳۹
و سود جستن از تجربه و آزمایش



«وَلا حَرَکَة اَحْدَثَها»۴۰
و بدون آنکه حرکتی از خود پدید آورده



«وَلا هَمامَةِ نَفْس اضْطَرَبَ فیها»۴۱
و فکر و خیالی که تردید و اضطراب در آن روا دارد



«اَحالَ الاَْشْیاءَ لاَِوْقاتِها»۴۲
مخلوقات را پس از به وجود آمدن به مدار اوقاتشان تحویل داد



«وَ لاءَمَ بَیْنَ مُخْتَلِفاتِها»۴۳
و بین اشیاء گوناگون ارتباط وهماهنگی برقرار کرد



«و غَرَّزَ غَرائِزَها»۴۴
ذات هر یک را اثر و طبیعتی معیّن داد



«وَ اَلْزَمَها اَشْباحَها»۴۵
و آن اثر را لازمه وجود او نمود



«عَالِماً بِهَا قَبْلَ ابْتِدَائِهَا مُحیطاً بِحُدُودِها وَ انْتِهائِها»۴۶
در حالی که به تمام اشیاء پیش از به وجود آمدنشان دانا، و به حدود و انجام کارشان محیط و آگاه بود



«عَارِفاً بِقَرائِنِها وَ اَحْنائِها»۴۷
و به اجزا و جوانب همه آنها آگاه وآشنا بود



«ثُمَّ اَنْشَاَ سُبْحانَهُ فَتْقَ الاَْجْواءِ، وَ شَقَّ الاَْرْجاءِ، وَ سَکائِکَ الْهَواءِ»۴۸
سپس خدای سبحان جَوها را شکافت و اطراف آن را گشود و فضاهای خالی در آن ایجاد کرد.



«فَاَجْری فیها ماءً مُتَلاطِماً تَیّارُهُ، مُتَراکِماً زَخّارُهُ»۴۹
آن گاه آبی را که امواجش درهم شکننده، و خود انبوه و متراکم بود در آن فضای باز شده روان نمود



«حَمَلَهُ عَلی مَتْنِ الرِّیحِ الْعاصِفَةِ، وَ الزَّعْزَعِ القاصِفَةِ، فَاَمَرَها بِرَدِّهِ»۵۰
آن را بر پشت بادی سخت وزان و جنباننده و برکننده و شکننده بار کرد، به آن باد فرمود تا آب را از جریان بازدارد



«وَ سَلَّطَها عَلی شَدِّهِ، وَ قَرَنَها اِلی حَدِّهِ»۵۱
و آن را بر نگهداری آب تسلّط داد، و باد را برای حفظ حدود و جوانب آب قرین گماشت



«الْهَواءُ مِنْ تَحْتِها فَتیقٌ، وَ الْماءُ مِنْ فَوْقِها دَفیقٌ»۵۲
فضا در زیر باد نیرومندْ، گشاده و باز و آب جهنده بالای سر آن در جریان؛



«ثُمَّ اَنْشَاَ سُبْحانَهُ ریحاً اعْتَقَمَ مَهَبَّها، وَ اَدامَ مَرَبَّها»۵۳
سپس باد دیگری به وجود آوردکه منشا وزش آن را مهارکرد، وپیوسته ملازم تحریک آبش قرارداد



«وَ اَعْصَفَ مَجْراها، وَ اَبْعَدَ مَنْشاها»۵۴
و آن را به تندی وزانید، و از جای دورش برانگیخت



«فَاَمَرَها بِتَصْفیقِ الْماءِ الزَّخّارِ، وَ اِثارَةِ مَوْجِ الْبِحارِ»۵۵
آن را به برهم زدن آب متراکم، و برانگیختن امواج دریا فرمان داد



«فَمَخَضَتْهُ مَخْضَ السِّقاءِ،»۵۶
باد فرمان گرفته آب را همچون مشک شیرکه برای گرفتن کره بجنبانند به حرکت آورد،



«وَ عَصَفَتْ بِهِ عَصْفَها بِالْفَضاءِ»۵۷
وآن گونه که درفضای خالی می‌وزد برآن سخت وزید



«تَرُدُّ اَوَّلَهُ اِلی آخِرِهِ، وَ ساجِیَهُ اِلی مائِرِهِ»۵۸
اولش را به آخرش و ساکنش را به متحرکش برمی‌گرداند



«حَتّی عَبَّ عُبابُهُ»۵۹
تا آنکه انبوهی از آب به ارتفاع زیادی بالا آمد



«وَ رَمی بِالزَّبَدِ رُکامُهُ»۶۰
و آن مایۀ متراکم، کف کرد؛



«فَرَفَعَهُ فی هَواء مُنْفَتِق وَ جَوٍّ مُنْفَهِق»۶۱
نگاه خداوند آن کف را در هوای گشاده و فضای فراخ بالا برد



«فَسَوّی مِنْهُ سَبْعَ سَموات »۶۲
و آسمان‌های هفتگانه را از آن کف ساخت



«جَعَلَ سُفْلاهُنَّ مَوْجاً مَکْفُوفاً»۶۳
پایین‌ترین آسمان را به صورت موجی نگاه داشته شده



«وَ عُلْیاهُنَّ سَقْفاً مَحْفُوظاً وَ سَمْکاً مَرْفُوعاً»۶۴
و بالاترین آن را به‌صورت سقفی محفوظ و طاقی برافراشته قرار داد



«بِغَیْرِ عَمَد یَدْعَمُها»۶۵
بدون ستونی که آن‌ها را بر پا دارد



«وَ لا دِسار یَنْظِمُها۶۶
و بی میخ و طنابی که نظام آنها را حفظ کند.



«ثُمَّ زَیَّنَها بِزینَةِ الْکَواکِبِ وَ ضِیاءِ الثَّواقِبِ»۶۷
آنگاه آسمان را به زیور ستارگان و روشنی کواکب درخشان آرایش داد



«وَ اَجْری فیها سِراجاً مُسْتَطیراً، وَ قَمَراً مُنیراً، فی فَلَک دائِر، وَ سَقْف سائِر، وَ رَقیم مائِر»۶۸
و آفتاب فروزان و ماه تابان را در آن فلکی که گردان و سقفی روان و صفحه‌ای جنبان بود روان ساخت

الثاني ـ عجائب خلقة الملائكة

«ثُمَّ فَتَقَ مَا بَیْنَ السَّمواتِ الْعُلا، فَمَلاََهُنَّ اَطْواراً مِنْ مَلائِکَتِهِ»۶۹
سپس میان آسمانهای بلند را از هم گشود، و از فرشتگان مختلف خود پر کرد



«مِنْهُمْ سُجُودٌ لا یَرْکَعُونَ»۷۰
گروهی در سجده‌اند و آنان را رکوعی نیست



«وَ رُکُوعٌ لا یَنْتَصِبُونَ»۷۱
برخی در رکوعند بدون قدرت بر قیام،



«وَ صافُّونَ لا یَتَزایَلُونَ»۷۲
و عده‌ای بدون حرکت از جای خود در حال قیامند



«وَ مُسَبِّحُونَ لا یَسْاَمُونَ»۷۳
و شماری خالی از ملالت و خستگی در تسبیح‌اند



«لَا یَغْشَاهُمْ نَوْمُ الْعُیُونِ وَ لَا سَهْوُ الْعُقُولِ وَ لَا فَتْرَةُ الْأَبْدَانِ وَ لَا غَفْلَةُ النِّسْیَانِ»۷۴
خواب در دیده، بیهوشی در عقل، سستی فتور (مفردات‌نهج‌البلاغه)در کالبد و غفلتِ فراموشی به آنان راه ندارد



«وَ مِنْهُمْ اُمَناءُ عَلی وَحْیِهِ، وَ اَلْسِنَةٌ اِلی رُسُلِهِ، وَ مُخْتَلِفُونَ بِقَضائِهِ وَ اَمْرِهِ»۷۵
و برخی امین وحی خداوند، و زبان گویا به سوی پیامبران، و واسطه اجرای حکم و امر حق‌اند



«وَ مِنْهُمُ الْحَفَظَةُ لِعِبادِهِ، وَ السَّدَنَةُ لاَِبْوابِ جِنانِهِ»۷۶
گروهی محافظان بندگان از حوادث و دربانان درهای بهشت‌هایند.



«وَ مِنْهُمُ الثّابِتَةُ فِی الاَْرَضینَ السُّفْلی اَقْدامُهُمْ، وَ الْمارِقَةُ مِنَ السَّمَاءِ الْعُلْیا اَعْناقُهُمْ»۷۷
بعضی قدمهایی ثابت در قعر زمینها، و گردن‌هایی بالاتر از برترین آسمان



«وَ الْخارِجَةُ مِنَ الاَْقْطارِ اَرْکانُهُمْ »۷۸
و هیکل‌هایی از پهن‌دشت هستی گسترده‌تر



«وَ الْمُناسِبَةُ لِقَوائِمِ الْعَرْشِ اَکْتافُهُمْ»۷۹
و دوشهایی مناسب پایه‌های عرش دارند



«ناکِسَةٌ دُونَهُ اَبْصارُهُمْ»۸۰
دیدگانشان در برابر عظمت عرش به زیر افتاده



«مُتَلَفِّعُونَ تَحْتَهُ بِاَجْنِحَتِهِمْ»۸۱
و در زیر آن جایگاه در بالهای خود پیچیده‌اند



«مَضْرُوبَةٌ بَیْنَهُمْ وَ بَیْنَ مَنْ دُونَهُمْ حُجُبُ الْعِزَّةِ وَ اَسْتارُ الْقُدْرَةِ»۸۲
بین آنان و موجودات مادونشان حجابهایی از عزت و پرده‌هایی از قدرت افکنده شده



«لا یَتَوَهَّمُونَ رَبَّهُمْ بِالتَّصْویرِ»۸۳
در خیال خود برای خداوندصورتی تصویر ننمایند



«وَ لا یُجْرُونَ عَلَیْهِ صِفاتِ الْمَصْنُوعینَ،»۸۴
و صفات او را چون اوصاف مخلوقات نینگارند،



«وَ لا یَحُدُّونَهُ بِالاَْماکِنِ»۸۵
و به اماکن محدودش نسـازنـد



«وَ لا یُشیرُونَ اِلَیْهِ بِالنَّظائِرِ»۸۶
و او را بـه هماننـد و امثـال‌ اشـاره نکننـد

الثالث ـ عجائب خلقة الانسان

«ثُمَّ جَمَعَ سُبْحانَهُ مِنْ حَزْنِ الاَْرْضِ وَ سَهْلِها، وَ عَذْبِها وَ سَبْخِها تُرْبَةً سَنَّها بِالْماءِ حَتّی خَلَصَتْ»۸۷
سپس خداوند سبحان از قسمت‌های سخت و نرم و شیرین و شور زمین خاکی را جمع کرد و بر آن آب پاشید تا پاک و خالص شد،



«وَ لاطَها بِالْبِلَّةِ حَتّی لَزُبَتْ»۸۸
آن گاه آن مادّه خالص را با رطوبت آب به صورت گل چسبنده درآورد



«فَجَبَلَ مِنْها صُورَةً ذاتَ اَحْناء وَ وُصُول، وَ اَعْضاء وَ فُصُول»۸۹
سپس از آن گِل صورتی پدید کرد دارای جوانب گوناگون و پیوستگی‌ها، و اعضای مختلفه و گسیختگی‌ها



«اَجْمَدها حَتَّی اسْتَمْسَکَتْ، وَ اَصْلَدَها حَتّی صَلْصَلَتْ»۹۰
آن صورت را خشکاند تا خود را گرفت، و محکم و نرم ساخت تا خشک و سفالین شد



«لِوَقْت مَعْدُود، وَ اَجَل مَعْلُوم»۹۱
و او را تا زمان معین و وقت مقرر به حال خود گذاشت



«ثُمَّ نَفَخَ فیها مِنْ رُوحِهِ فَمَثُلَتْ»۹۲
. سپس از دَم خود بر آن ماده شکل گرفته دمید



«اِنْساناً ذا اَذْهان یُجیلُها، وَ فِکَر یَتَصَرَّفُ بِها»۹۳
تا به صورت انسانی زنده درآمد دارای اذهان وافکاری که درجهت نظام حیاتش به کار گیرد



«وَ جَوارِحَ یَخْتَدِمُها»۹۴
و اعضایی که به خدمت گیرد



«، وَ اَدَوات یُقَلِّبُها»۹۵
و ابزاری که به‌وسیلۀ آن‌ها زندگی را به گردش آورد



«وَ مَعْرِفَة یَفْرُقُ بِها بَیْنَ الْحَقِّ وَ الْباطِلِ»۹۶
و معرفتش داد تا بین حق و باطل تمیز دهد



«وَ الاَْذْواقِ وَ الْمَشامِّ وَ الاَْلْوانِ وَ الاَْجْناسِ، مَعْجُوناً بِطینَةِ الاَْلْوانِ الْمُخْتَلِفَةِ »۹۷
و مزه‌ها و بوها و رنگها و جنسهای گوناگون را از هم بازشناسد، در حالی که این موجود معجونی بود از طینت رنگهای مختلف



«وَ الاَْشْباهِ الْمُؤْتَلِفَةِ، وَ الاَْضْدادِ الْمُتَعادِیَةِ و الاَْخْلاطِ الْمُتَبایِنَةِ،مِنَ الْحَرِّ وَ الْبَرْدِ، وَ الْبِلَّةِ وَ الْجُمُودِ»}۹۸
و همسانهایی نظیر هم، و اضدادی مخالف هم و اخلاطی متفاوت با هم،از گرمی و سردی و رطوبت و خشکی



«وَ اسْتَأْدَی اللَّهُ سُبْحَانَهُ الْمَلَائِکَةَ وَدِیعَتَهُ لَدَيْهِمْ وَ عَهْدَ وَصِیَّتِهِ إِلَيْهِمْ فِي الْإِذْعَانِ بِالسُّجُودِ لَهُ وَ الْخُنُوعِ لِتَکْرِمَتِهِ »۹۹
از فرشتگان خواست برای ادای امانتی که نزد آنان داشت و وفا به پیمانی که به آنان سفارش کرده بود در انجام سجده بر آدم و فروتنی برای اکرام به او اقدام کنند؛



«فَقالَ سُبْحانَهُ: اسْجُدُواْ لآدَمَ فَسَجَدُواْ إِلاَّ إِبْلِیسَ»۱۰۰
در آنوقت به فرشتگان گفت: «بر آدم سجده کنید. همگان سجده کردند جز ابلیس»



«اعْتَرَتْهُ الْحَمِیَّةُ وَ غَلَبَتْ عَلَيْهِ الشِّقْوَةُ وَ تَعَزَّزَ بِخِلْقَةِ النَّارِ وَ اسْتَوْهَنَ خَلْقَ الصَّلْصَالِ»۱۰۱
و بدبختی بر او چیره شد، و به آفریده شدنش از آتشْ احساس عزت و برتری نمود، و به وجود آمده از خاک خشکیده را پست و بی مقدار شمرد



«فَاَعْطاهُ اللّهُ النَّظِرَةَ اسْتِحْقاقاً لِلسُّخْطَةِ، وَ اسْتِتْماماً لِلْبَلِیَّةِ وَ اِنْجازاً لِلْعِدَةِ»۱۰۲
خداوند هم او را برای مستحق شدنش به خشم حق، و به کمال رساندن آزمایش و به انجام رسیدن وعده اش مهلت داد



«قَالَ إِنَّکَ مِنَ الْمُنظَرِینَ إِلَیٰ یَوْمِ الْوَقْتِ الْمَعْلُومِ»»۱۰۳
به او گفت: «تو از کسانی هستنی که تا وقت معین مهلت در اختیار آنان است»

الرابع - آدم و الجنّة

«ثُمَّ اَسْکَنَ سُبْحانَهُ آدَمَ داراً اَرْغَدَ فیها عَیْشَهُ»۱۰۴
آن گاه آدم را در سرایی که عیشش بی زحمت در اختیار بود ساکن کرد



«وَ آمَنَ فیها مَحَلَّتَهُ »۱۰۵
و جایگاهش را به امنیت آراست،



«وَ حَذَّرَهُ اِبْلیسَ وَ عَداوَتَهُ»۱۰۶
و او را از ابلیس و دشمنی او ترساند.



«فَاغْتَرَّهُ عَدُوُّهُ نَفاسَةً عَلَیْهِ بِدارِ الْمُقامِ وَ مُرافَقَةِ الاَْبْرارِ»۱۰۷
اما دشمنش به جایگاه زیبای او و همنشینی اش با نیکان رشک برد و او را بفریفت



«فَبَاعَ الْیَقینَ بِشَکِّهِ، وَ الْعَزیمَةَ بِوَهْنِهِ»۱۰۸
آدم (به وسوسه دشمن) یقین را به تردید، و عزم محکم را به دو دلی،



«وَ اسْتَبْدَلَ بِالْجَذَلِ وَجَلاً،»۱۰۹
و شادی را به ترس جابجا کرد



«وَ بِالاْغتِرارِ نَدَماً۱۱۰
و ندامت را به خاطر فریب خوردن به جان خرید.



«ثُمَّ بَسَطَ اللّهُ سُبْحانَهُ لَهُ فی تَوْبَتِهِ»۱۱۱
آن گاه خداوند سبحان درِ توبه را به رویش گشود



«وَ لَقّاهُ کَلِمَةَ رَحْمَتِهِ»۱۱۲
و کلمه رحمت را به او تلقین کرد



«وَ وَعَدَهُ الْمَرَدَّ اِلی جَنَّتِهِ»۱۱۳
، و بازگشت به بهشت را به او وعده داد



«فَاَهْبَطَهُ اِلی دَارِ الْبَلِیَّةِ»۱۱۴
سپس او را به این دنیا که محل آزمایش



«وَ تَناسُلِ الذُّرِّیَّةِ»۱۱۵
و ازدیاد نسل است فرود آورد

۴. الغاية من ارسال الأنبياء (عليهم‌السلام)

«وَ اصْطَفی سُبْحانَهُ مِنْ وُلْدِهِ اَنْبِیاءَ اَخَذَ عَلَی الْوَحْیِ میثاقَهُمْ وَ عَلی تَبْلیغ الرِّسالَةِ اَمانَتَهُمْ»۱۱۶
خداوند سبحان پیامبرانی از فرزندان آدم برگزید که در برنامه وحی، و امانتداری در ابلاغ رسالت از آنان پیمان گرفت



«، لَمَّا بَدَّلَ اَکْثَرُ خَلْقِهِ عَهْدَ اللّهِ اِلَیْهِمْ فَجَهِلُوا حَقَّهُ»۱۱۷
آن زمان که اکثر انسانها عهد خدا را به امور باطل تبدیل نموده و به حق او جهل ورزیدند،



«وَ اتَّخَذُوا الاَْنْدادَ مَعَهُ »۱۱۸
و برای او از بتان همتا گرفتند،



«وَ اجْتالَتْهُمُ الشَّیاطینُ عَنْ مَعْرِفَتِهِ»۱۱۹
و شیاطین آنان را از معرفت به خداوند بازداشتند



«وَ اقْتَطَعَتْهُمْ عَنْ عِبادَتِهِ »۱۲۰
و رابطه بندگی ایشان را با حق بریدند.



«فَبَعَثَ فیهِمْ رُسُلَهُ »۱۲۱
پس خداوند رسولانش را برانگیخت،



«وَ وَاتَرَ اِلَیْهِمْ اَنْبِیاءَهُ»۱۲۲
و پیامبرانش را به دنبالهم به سوی آنان گسیل داشت



«لِیَسْاْدُوهُمْ میثاقَ فِطْرَتِهِ »۱۲۳
تا ادای عهد فطرت الهی را از مردم بخواهند



«وَ یُذَکِّرُوهُمْ مَنْسِیَّ نِعْمَتِهِ»۱۲۴
و نعمتهای فراموش شده او را به یادشان آرند



«وَ یَحْتَجُّوا عَلَیْهِمْ بِالتَّبْلیغ»۱۲۵
و با ارائه دلایل بر آنان اتمام حجت کنند



«وَ یُثیرُوا لَهُمْ دَفائِنَ الْعُقُولِ»۱۲۶
و نیروهای پنهان عقول آنان را برانگیزانند



«وَ یُرُوهُمُ الاْیاتِ الْمُقَدَّرَةَ»۱۲۷
و نشانه‌های الهی را به آنان بنمایانند



«مِنْ سَقْف فَوْقَهُمْ مَرْفُوع »۱۲۸
از این بلند آسمان که بر بالای سرشان افراشته



«وَ مِهاد تَحْتَهُمْ مَوْضُوع»۱۲۹
و زمین که گهواره زیر پایشان نهاده



«وَ مَعایِشَ تُحْییهِمْ »۱۳۰
و معیشتهایی که آنان را زنده می‌دارد



«وَ آجال تُفْنیهِمْ»۱۳۱
و اجلهایی که ایشان را به دست مرگ می‌سپارد



«وَ اَوْصاب تُهْرِمُهُمْ »۱۳۲
و ناگواریهایی که آنان را به پیری می‌نشاند



«وَ اَحْداث تَتابَعُ عَلَیْهِمْ»۱۳۳
و حوادثی که به دنبال هم بر آنان هجوم می‌آورد



«وَ لَمْ یُخْلِ سُبْحانَهُ خَلْقَهُ مِنْ نَبِیٍّ مُرْسَل»۱۳۴
خداوند سبحان بندگانش را بدون پیامبر



«اَوْ کِتاب مُنْزَل »۱۳۵
یا کتاب آسمانی



«اَوْ حُجَّة لازمَة »۱۳۶
یا حجتی لازم



«اَوْ مَحَجَّة قائِمَة»۱۳۷
یا نشان دادن راه روشن رها نساخت.



«رُسُلٌ لا تُقَصِّرُ بِهِمْ قِلَّةُ عَدَدِهِمْ وَ لا کَثْرَةُ الْمُکَذِّبینَ لَهُمْ»۱۳۸
پیامبرانی که کمی عددشان، و کثرت تکذیب کنندگانشان آنان را از تبلیغ باز نداشت



«مِنْ سابِق سُمِّیَ لَهُ مَنْ بَعْدَهُ»۱۳۹
از پیامبر گذشته‌ای که او را از نام پیامبر آینده خبر دادند



«اَوْ غابِر عَرَّفَهُ مَنْ قَبْلَهُ »۱۴۰
و پیامبر آینده‌ای که پیامبر گذشته او را معرفی کرد



«عَلی ذلِکَ نُسِلَتِ الْقُرُونُ»۱۴۱
بر این منوال قرنها گذشت



«وَ مَضَتِ الدُّهُورُ»۱۴۲
و روزگار سـپری شـد



«وَ سَلَفَتِ الاْباءُ»۱۴۳
پدران درگذشتند



«وَ خَلَفَتِ الاَْبْناءُ»۱۴۴
و فرزنـدان جـای آنهـا را گرفتنـد

۵. فلسفة مبعث النّبي (صلی‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم)

«اِلی اَنْ بَعَثَ اللّهُ سُبْحانَهُ مُحَمَّداً رَسُولَ اللّهِ صَلَّی اللّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ :لاِِنْجازِ عِدَتِهِ»۱۴۵
تا خداوند محمّد رسول اللّه صلّی اللّه علیه وآله را برای به انجام رساندن وعده اش



«وَ تَمامِ نُبُوَّتِهِ »۱۴۶
وبه پایان بردن مقام نبوت مبعوث کرد



«مَاْخُوذاً عَلَی النَّبِیِّینَ میثاقُهُ»۱۴۷
درحالی که قبولی رسالت اورا ازتمام انبیاگرفته بود



«مَشْهُورَةً سِماتُهُ »۱۴۸
نشانه‌هایش روشن



«کَریماً میلادُهُ»۱۴۹
و میلادش باعزت و کرامت بود.



«وَ اَهْلُ الاَْرْضِ یَوْمَئِذ مِلَلٌ مُتَفَرِّقَةٌ»۱۵۰
در آن روزگار اهل زمین مللی پراکنده بودند.



«وَ اَهْواءٌ مُنْتَشِرَةٌ»۱۵۱
دارای خواسته‌هایی متفاوت



«وَ طَرائِقُ مُتَشَتِّتَةٌ»۱۵۲
و روشهایی مختلف بودند



«بَیْنَ مُشَبِّه لِلّهِ بِخَلْقِهِ»۱۵۳
گروهی خدا را تشبیه به مخلوق کرده



«اَوْ مُلْحِد فِی اسْمِهِ»۱۵۴
عده‌ای در نام او ازحق منحرف بوده



«اَوْ مُشیر اِلی غَیْرِهِ»۱۵۵
و برخی غیر او را عبادت می‌نمودند



«فَهَداهُمْ بِهِ مِنَ الضَّلالَةِ»۱۵۶
چنین مردمی را به وسیله پیامبر از گمراهی به هدایت رساند



«وَ اَنْقَذَهُمْ بِمَکانِهِ مِنَ الْجَهالَةِ »۱۵۷
و به سبب شخصیّت او از چاه جهالت به در آورد.



«ثُمَّ اخْتارَ سُبْحانَهُ لِمُحَمَّد صَلَّی اللّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ لِقاءَهُ»۱۵۸
آن گاه لقایش را برای محمّد صلّی اللّه علیه وآله اختیار کرد



«وَ رَضِیَ لَهُ ما عِنْدَهُ»۱۵۹
و جوار خود را برای او پسندید



«وَ اَکْرَمَهُ عَنْ دارِ الدُّنْیا»۱۶۰
با فراخواندنش از این دنیا به او اکرام نمود



«وَ رَغِبَ بِهِ عَنْ مُقارَنَةِ الْبَلْوی»۱۶۱
و برای او فردوس اعلا را به جای قرین بودن به ابتلائات وسختیهابرگزید



«فَقَبَضَهُ اِلَیْهِ کَریماً صَلَّی اللّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ»۱۶۲
و اورا کریمانه به سوی خودبرد (درود خدا براو وخاندانش باد)



«وَ خَلَّفَ فیکُمْ مَا خَلَّفَتِ الاَْنْبِیاءُ فی اُمَمِها»۱۶۳
و آن حضرت (بهوقت انتقال به آخرت) هر آنچه را انبیاء گذشته در امت خود بهودیعت نهادند در میان شما به ودیعت نهاد



«اِذْ لَمْ یَتْرُکُوهُمْ هَمَلاً»۱۶۴
که پیامبرانْ امتها را سرگـردان و رهـا نگذاشتند



«بِغَیْرِ طَریق وَاضِح »۱۶۵
بدون راه روشـن



«وَلا عَلَم قائِم»۱۶۶
و نشانه پابرجا

۷. القرآن و الاحكام الشرعيّة

«کِتابَ رَبِّکُمْ فیکُمْ، مُبَیِّناً حَلالَهُ وَ حَرامَهُ»۱۶۷
این ودیعتْ کتاب پروردگارتان در میان شماست، که حلال و حرامش،



«وَ فَرائِضَهُ وَ فَضائِلَهُ»۱۶۸
واجب و مستحبش



«وَ ناسِخَهُ وَ مَنْسُوخَهُ»۱۶۹
ناسخ و منسوخش،



«وَ رُخَصَهُ وَ عَزائِمَهُ»۱۷۰
امر آزاد و غیر آزادش



«وَ خاصَّهُ وَ عامَّهُ»۱۷۱
خاص و عامش،



«وَ عِبَرَهُ وَ اَمْثالَهُ»۱۷۲
پندها و امثالش



«وَ مُرْسَلَهُ وَ مَحْدُودَهُ»
مطلق و مقیّدش



«وَ مُحْکَمَهُ وَ مُتَشابِهَهُ»۱۷۳
و محکم و متشابهش را بیان کرد



«مُفَسِّراً مُجْمَلَهُ»۱۷۴
مبهمش را تفسیر نمود



«وَ مُبَیِّناً غَوامِضَهُ»۱۷۵
و مشکلاتش را توضیح داد.



«بَیْنَ مَاْخُوذِ میثاق عِلْمِهِ»۱۷۶
برابر با پیمانی که از بندگان گرفته تحصیل آگاهی به قسمتی از قرآن واجب



«وَ مُوَسَّع عَلَی الْعِبادِ فی جَهْلِهِ»۱۷۷
و دانستن رموز برخی دیگر از آیات لازم نیست،



«وَ بَیْنَ مُثْبَت فِی الْکِتابِ فَرْضُهُ»۱۷۸
وجوب احکامی در قرآن معیّن می‌باشد



«وَ مَعْلُوم فِی السُّنَّةِ نَسْخُهُ»۱۷۹
ونسخ آن درحدیث روشن است،



«وَ واجِب فِی السُّنَّةِ اَخْذُهُ»۱۸۰
وقسمتی ازمسائل اجرایش بنابر سنّتْ واجب



«وَ مُرَخَّص فِی الْکِتابِ تَرْکُهُ»۱۸۱
و ترکش بنابر قرآن آزاد است



«وَ بَیْنَ واجِب بِوَقْتِهِ»۱۸۲
وجوب برخی از احکام تا زمانی معین ثابت،



«وَ زائِل فی مُسْتَقْبَلِهِ»۱۸۳
و پس از انقضاء مدتْ زائل شدنی است



«وَ مُبایَنٌ بَیْنَ مَحارِمِهِ»۱۸۴
محرمات الهی از هم جدا می باشند



«مِنْ کَبیر اَوْعَدَ عَلَیْهِ نِیرانَهُ»۱۸۵
برخی گناهان کبیره است که بر آن وعده عذاب داده شده است



«اَوْ صَغیر اَرْصَدَ لَهُ غُفْرانَهُ»۱۸۶
و برخی معاصی صغیره است که امید مغفرت در آن داده شده است.



«وَ بَیْنَ مَقْبُول فی اَدْناهُ»۱۸۷
و میان آنچه اجرای‌اندکش مقبول



«مُوَسَّع فی اَقْصاهُ»۱۸۸
و ترک بسیارش آزاد است فرق نهاده

۸. فلسفة الحج

«وَ فَرَضَ عَلَیْکُمْ حَجَّ بَیْتِهِ الْحَرامِ »۱۸۹
زیارت خانه خود را بر شما واجب نموده



«الَّذی جَعَلَهُ قِبْلَةً لِلاَْنامِ»۱۹۰
خانه ای که که قبله مردم قرار داده



«یَرِدُونَهُ وُرُودَ الاْنْعامِ »۱۹۱
که مشتاقان چون چهارپایان به آب رسیده به آن هجوم می‌کنند



«وَ یَاْلَهُونَ اِلَیْهِ وُلُوهَ الْحَمامِ»۱۹۲
و همانند کبوتران به آن پناه می‌برند



«جَعَلَهُ سُبْحانَهُ عَلامَةً لِتَواضُعِهِمْ لِعَظَمَتِهِ »۱۹۳
حج را نشانه خاکساری در برابر عظمت



«وَ اِذْعانِهِمْ لِعِزَّتِهِ»۱۹۴
و اعتراف به عزت خداوندیش قرار دارد



«وَ اخْتارَ مِنْ خَلْقِهِ سُمّاعاً اَجابُوا اِلَیْهِ دَعْوَتَهُ »۱۹۵
شنوندگانی از عبادش را برگزید که دعوتش را لبّیک گفتند



«وَ صَدَّقُوا کَلِمَتَهُ»۱۹۶
و سخن او را تصدیق نمودند



«وَ وَقَفُوا مَواقِفَ اَنْبِیائِهِ»۱۹۷
در آنجا که پیامبران او به عبادت برخاستند ایستادند



«وَ تَشَبَّهُوا بِمَلائِکَتِهِ الْمُطیفینَ بِعَرْشِهِ»۱۹۸
و بین خود و فرشتگانی که گرداگرد عرش می‌گردند شباهت ایجاد کردند



«یُحْرِزُونَ الاْرْباحَ فی مَتْجَرِ عِبادَتِهِ»۱۹۹
در تجارتخانه عبادت او سودهاتحصیل می‌کنند



«وَ یَتَبادَرُونَ عِنْدَ مَوْعِدِ مَغْفِرَتِهِ»۲۰۰
و به وعده گاه مغفرت او شتابان روی می‌آورند



«جَعَلَهُ سُبْحانَهُ وَ تَعالی لِلاْسْلامِ عَلَماً»۲۰۱
خدای سبحان کعبه را نشانه اسلام



«وَ لِلْعائِذینَ حَرَماً»۲۰۲
و حرم امن پناهندگان قرار داد



«فَرَضَ حَجَّهُ»۲۰۳
زیارتش را فرض



«وَ اَوْجَبَ حَقَّهُ»۲۰۴
و حقّش را لازم



«وَکَتَبَ عَلَیْکُمْ وِفادَتَهُ»۲۰۵
و رفتن به سویش را بر شما واجب نمود



«فَقالَ سُبْحانَهُ»: (وَ لِلَّهِ عَلَی النَّاسِ حِجُّ الْبَیْتِ مَنِ اسْتَطَاعَ إِلَیْهِ سَبِیلًا ۚ وَ مَن کَفَرَ فَإِنَّ اللَّهَ غَنِیٌّ عَنِ الْعَالَمِینَ)۲۰۶
و اعلام کرد:«بر آنان که توانایی رفتن دارند زیارت بیت واجب است، و آن که با روی گرداندن کفر ورزد بداند که خدا از او و همه جهانیان بی نیاز است».




جعبه ابزار