گزارش خطا
برای مشاهده معنا و شرح هر کلمه، بر روی آن کلیک کنید.
عقائدية ، علمية ، اخلاقية ، سياسية
وَ مِنْ خُطْبَة لَهُ (عَلَيْهِالسَّلامُ)
از خطبه های آن حضرت است
رُوِىَ عَنْ نَوْف الْبِكالِىِّ قالَ: خَطَبَنا بِهذِهِ الْخُطْبَةِ بِالْكُوفَةِ اَميرُالْمُؤْمِنينَ (عَلَيْهِالسَّلامُ) وَ هُوَ قائِمٌ عَلى حِجارَة نَصَبَها لَهُ جَعْدَةُ بْنُ هُبَيْرَةَ الْمَخْزُومِىُّ، وَ عَلَيْهِ مِدْرَعَةٌ مِنْ صُوف وَ حَمائِلُ سَيْفِهِ ليفٌ، وَ فى رِجْلَيْهِ نَعْلانِ مِنْ ليف، وَ كَـاَنَّ جَبينَـهُ ثَفِنَـةُ بَعيـر. فَقـالَ (عَلَيْـهِالسَّـلامُ) :
از نَوف بِکالی روایت شده که امیرالمؤمنین (علیهالسّلام) این خطبه را در کوفه برای ما بیان فرمود، و به وقت ایراد خطبه به روی سنگی که آن را جَعده فرزند هُبَیره مخزومی نصب کرد ایستاده بود، و جبّه ای از پشم بر تن داشت، و بند شمشیر و کفش پایش از لیف درخت خرما بود، و پیشانی مبارکش از سجده مانند پینه زانوی شتر می نمود، و بدین گونه آغاز سخن فرمود:
۱. الثّناء على اللّه تعالى
«الْحَمْدُ لِلّهِ الَّذِي إِلَيْهِ مَصَائِرُ الْخَلْقِ، وَ عَوَاقِبُ الْأَمْرِ.»۱حمد خدای را که بازگشت خلق و عواقب امر به اوست،
«نَحْمَدُهُ عَلَى عَظِیمِ إِحْسَانِهِ، وَ نَیِّرِ بُرْهَانِهِ، وَ نَوَامِی فَضْلِهِ وَ امْتِنَانِهِ،»۲او را بر احسان عظیم، و برهان روشن و فراوانی فضل و نعمتش حمد می کنیم،
«حَمْداً یَکُونُ لِحَقِّهِ قَضَاءً،»۳حمدی که حقّش را بجای آورد،
«وَ لِشُکْرِهِ أَدَاءً،»۴و شکرش را ادا نماید،
«وَ إِلَى ثَوَابِهِ مُقَرِّباً،»۵و نزدیک کننده به ثوابش،
«وَ لِحُسْنِ مَزِیدِهِ مُوجِباً.»۶و موجب حُسن مزید نعمتش باشد.
«وَ نَسْتَعِینُ بِهِ»۷و از او طلب یاری می نماییم
«اسْتِعَانَةَ رَاج لِفَضْلِهِ،»۸یاری کسی که فضلش را امیدوار،
«مُؤَمِّل لِنَفْعِهِ،»۹و بهره اش را آرزومند،
«وَاثِق بِدَفْعِهِ،»۱۰به دفعش از بلا مطمئن،
«مُعْتَرِف لَهُ بِالطَّوْلِ،»۱۱و عطایش را معترف،
«مُذْعِن لَهُ بِالْعَمَلِ وَ الْقَوْلِ.»۱۲و مطیع او به کردار و گفتار است.
«وَ نُؤْمِنُ بِهِ إِیمَانَ مَنْ رَجَاهُ مُوقِناً،»۱۳و ایمان می آوریم به او ایمان کسی که با حالت یقین به او امید دارد،
«وَ أَنَابَ إِلَيْهِ مُؤْمِناً،»۱۴و با حال ایمان به او روی آورده،
«وَ خَنَعَ (خضع) لَهُ مُذْعِناً،»۱۵مقرّانه در برابر او خاشع شده،
«وَ أَخْلَصَ لَهُ مُوَحِّداً،»۱۶و با اعتقاد به یگانگی او برایش اخلاص ورزیده،
«وَ عَظَّمَهُ مُمَجِّداً،»۱۷و با تمجید او بزرگش شمرده،
«وَ لَاذَ بِهِ رَاغِباً مُجْتَهِداً.»۱۸و با رغبت و کوشش به او پناه آورده است.
۲. طُرُق معرفة اللّه
«لَمْ یُولَدْ سُبْحانَهُ فَیَکُونَ فِي الْعِزِّ مُشَارَکاً،»۱۹آن خدای پاک زاده نشده تا در عزّت شریکش شوند،
«وَ لَمْ یَلِدْ فَیَکُونَ مَوْرُوثاً هَالِکاً.»۲۰و نزاده تا چون بمیرد ارثی گذارد،
«وَ لَمْ یَتَقَدَّمْهُ وَقْتٌ وَ لَا زَمَانٌ،»۲۱وقت و زمان بر او پیشی نجسته،
«وَ لَمْ یَتَعَاوَرْهُ زِیَادَةٌ وَ لَا نُقْصَانٌ،»۲۲و زیادت و نقصانی به او راه نیافته،
«بَلْ ظَهَرَ لِلْعُقُولِ بِمَا أَرَانَا مِنْ عَلاَمَاتِ التَّدْبِیرِ الْمُتْقَنِ، وَ الْقَضَاءِ الْمُبْرَمِ.»۲۳بلکه به آنچه از نشانه های تدبیر استوارش، و قضای محکمش به ما نموده بر عقول آشکار شده است.
«فَمِنْ شَوَاهِدِ خَلْقِهِ خَلْقُ السَّمَاوَاتِ»۲۴از شواهد آفرینش او خلقت آسمانهاست
«مُوَطَّدَات بِلَا عَمَدٍ،»۲۵که بدون ستون بر جا
«قَائِمَات بِلَا سَنَدٍ.»۲۶و بدون تکیه گاه برپاست.
«دَعَاهُنَّ فَأَجَبْنَ طَائِعَات مُذْعِنَات، غَیْرَ مُتَلَکِّئَات وَ لَا مُبْطِئَات.»۲۷آنها را به طاعت خود دعوت فرمود و آنها مطیع و با اقرار، بدون درنگ و تأخیر پاسخ دادند،
«وَ لَوْلَا إِقْرَارُهُنَّ لَهِ بِالرُّبُوبِیَّةِ وَ إِذْعَانُهُنَّ بِالطَّوَاعِیَةِ،»۲۸و اگر اقرار آسمانها به ربوبیّت و اعترافشان به طاعت نبود
«لَمَا جَعَلَهُنَّ مَوْضِعاً لِعَرْشِهِ، وَ لَا مَسْکَناً لِمَلاَئکتِهِ، وَ لَا مَصْعَدَاً لِلْکَلِمِ الطَّیِّبِ وَ الْعَمَلِ الصَّالِحِ مِنْ خَلْقِهِ.»۲۹آنها را موضع عرش، و جایگاه فرشتگان، و محل بالا رفتن گفتار نیکو و کردار شایسته بندگانش قرار نمی داد.
«جَعَلَ نُجُومَهَا أَعْلَاماً»۳۰ستارگان را نشانه هایی قرار داد
«یَسْتَدِلُّ بِهَا الْحَیْرَانُ فِي مُخْتَلِفِ فِجَاجِ الْأَقْطَارِ.»۳۱تا روندگان سرگشته در نقاط آمد و شد اقطار زمین، به آنها راه جویند.
«لَمْ یَمْنَعْ ضَوْءَ نُورِهَا ادْلِهْمَامُ سُجُفِ اللَّیْلِ الْمُظْلِمِ،»۳۲سیاهی پرده شب مانع نورافشانی اختران نگردد،
«وَ لَا اسْتَطَاعَتْ جَلَابِیبُ سَوَادِ الْحَنَادِسِ أَنْ تَرُدَّ مَا شَاعَ فِي السَّمَاوَاتِ مِنْ تَلَأْلُؤِ نُورِ الْقَمَرِ.»۳۳و چادر سیاه شب قدرت بر طرف کردن درخشش ماه را که در آسـمـانـهـا پـخـش اسـت نــدارد.
«فَسُبْحَانَ مَنْ لَا یَخْفَی عَلَيْهِ»۳۴پاک است خدایی که بر او پوشیده نیست
«سَوَادُ غَسَق دَاجٍ،»۳۵سیاهی شبهای تار،
«وَ لَا لَیْلٍ سَاجٍ،»۳۶و تاریکی شب آرام
«فِي بِقَاعِ الْأَرَضِینَ الْمُتَطَأْطِئَاتِ،»۳۷در زمینهای پست
«وَ لَا فِي یَفَاعِ السُّفْعِ الْمُتَجَاوِرَاتِ،»۳۸و قلّه کوههای تیره رنگِ نزدیک به هم
«وَ مَا یَتَجَلْجَلُ بِهِ الرَّعْدُ فِي أُفُقِ السَّماءِ»۳۹و غرّشی که از رعد در افق آسمان برمی خیزد،
«وَ مَا تَلاشَتْ عَنْهُ بُرُوقُ الْغَمَامِ،»۴۰و آنچه که در برق ابرها آشکار می شود،
«وَ مَا تَسْقُطُ مِنْ وَرَقَة تُزِیلُهَا عَنْ مَسْقَطِهَا عَوَاصِفُ الْأَنْوَاءِ وَ انْهِطَالُ السَّمَاءِ!»۴۱و برگی که از درخت می افتد و آن را بادهای تند ـ که با سقوط ستارگان میوزد ـ و باریدن باران از جای خود دور می کند، نیز از او پوشیده نیست.
«وَ یَعْلَمُ مَسْقَطَ الْقَطْرَةِ وَ مَقَرَّهَا،»۴۲برای او معلوم است کجا افتادن و کجا قرار گرفتن هر قطره باران،
«وَ مَسْحَبَ الذَّرَّةِ وَ مَجَرَّهَا،»۴۳و اینکه مورچه کوچک دانه را از کجا می کشد و به کجا می برد،
«وَ مَا یَکْفِی الْبَعُوضَةَ مِنْ قُوتِهَا.»۴۴و رزق پشه را چه چیزی کافی است،
«وَ مَا تَحْمِلُ الْأُنْثَی فِي بَطْنِهَا.»۴۵و هر ماده در شکمش چه باری دارد.
۳. معرفة اللّه
«وَ الْحَمْدُ لِلّهِ الْکَائِنِ قَبْلَ أَنْ یَکُونَ کُرْسِیٌّ أَوْ عَرْشٌ، أَوْ سَمَاءٌ أَوْ أَرْضٌ، أَوْ جَانٌّ أَوْ إِنْسٌ.»۴۶و حمد خدای را که پیش از آنکه کرسی یا عرش، یا آسمان یا زمین، یا جن یا انس موجود شود بوده.
«لَا یُدْرَکُ بِوَهْم،»۴۷به اندیشه درک نگردد
«وَ لَا یُقَدَّرُ بِفَهْمٍ،»۴۸و به فهم اندازه گیری نشود،
«وَ لَا یَشْغَلُهُ سَائِلٌ.»۴۹درخواست کننده ای او را مشغول نگرداند،
«وَ لَا یَنْقُصُهُ نَائِلٌ،»۵۰بخشش از او کم ننماید،
«وَ لَا یَنْظُرُ بِعَیْنٍ،»۵۱با چشم نمی بیند.
«وَ لَا یُحَدُّ بِأَیْنٍ،»۵۲محدود به مکان نگردد،
«وَ لَا یُوصَفُ بِالْأَزْوَاجِ،»۵۳به داشتن مثل و مانند وصف نشود،
«وَ لَا یُخْلَقُ بِعِلَاجٍ،»۵۴به کمک ابزار و اعضا نمی آفریند،
«وَ لَا یُدْرَکُ بِالْحَوَاسِّ،»۵۵به حواس درنمی آید،
«وَ لَا یُقَاسُ بِالنَّاسِ.»۵۶و با مردم مقایسه نمی گردد.
«الَّذِي کَلَّمَ مُوسَی تَکْلِیماً،»۵۷خداوندی که با موسی سخن گفت،
«وَ أَرَاهُ مِنْ آیَاتِهِ عَظِیماً;»۵۸و از آیات عظیمه اش به او نمایاند
«بِلَا جَوَارِحَ وَ لَا أَدَوَاتٍ،»۵۹ولی بدون اعضا و ابزاری که به کار گیرد،
«وَ لَا نُطْق وَ لَا لَهَوَاتٍ.»۶۰بی توسط سخنی که از کام و زبان کوچک درآید.
«بَلْ اِنْ کُنْتَ صَادِقاً أَيُّهَا الْمُتَکَلِّفُ لِوَصْفِ رَبِّکَ،»۶۱ای که خود را در وصف پروردگارت به زحمت می اندازی،
«فَصِفْ جِبْرِیلَ وَ مِیکَائِیلَ وَ جُنُودَ الْمَلَائِکَةِ الْمُقَرَّبِینَ،»۶۲اگر راست می گویی وصف کن جبرئیل و میکائیل و سپاه ملائکه مقرّب را
«فِي حُجُرَاتِ الْقُدُسِ مُرْجَحِنِّینَ،»۶۳که در حجرات قدس سر به زیر افکنده،
«مُتَوَلِّهَةً عُقُولُهُمْ أَنْ یَحُدُّوا أَحْسَنَ الْخَالِقِینَ.»۶۴و عقولشان از وصف بهترین آفرینندگان عاجز است.
«فَإِنَّمَا یُدْرَکُ بِالصِّفَاتِ ذَوُو الْهَیْئَاتِ وَ الاَْدَوَاتِ، وَ مَنْ یَنْقَضِی إِذَا بَلَغَ أَمَدَ حَدِّهِ بِالْفَنَاءِ.»۶۵آنانی را می توان به صفات شناخت که دارای اشکال و اعضا و مدّت و پایان و مرگ و نهایت اند.
«فَلَا إِلهَ إِلَّا هُوَ،»۶۶پس معبودی جز او نیست
«أَضَاءَ بِنُورِهِ كُلَّ ظَلَامٍ،»۶۷که به نورش هر ظلمتی را روشن ساخت،
«وَ أَظْلَمَ بِظُلْمَتِهِ كُلَّ نُورٍ.»۶۸و به ظلمتش هر نـوری را تاریک کرد.
۴. الإيصاء بالتّقوى
«أُوصِیکُمْ عِبَادَ اللهِ بِتَقْوَی اللهِ»۶۹بندگان خدا، شما را به رعایت تقوای الهی وصیت می کنم،
«الَّذِي أَلْبَسَکُمُ الرِّیَاشَ،»۷۰خداوندی که شما را لباس پوشانید،
«وَ أَسْبَغَ عَلَيْكُمُ الْمَعَاشَ;»۷۱و معاشتان را به فراوانی دراختیارتان گذاشت.
«فَلَوْ أَنَّ أَحَداً یَجِدُ إِلَى الْبَقَاءِ سُلَّماً،»۷۲اگر کسی برای جاوید ماندن در دنیا نردبانی می یافت،
«أَوْ لِدَفْعِ الْمَوْتِ سَبِیلاً،»۷۳یا برای دفع مرگ راهی پیدا می کرد،
«لَکَانَ ذلِكَ سُلَیْمَانُ بْنُ دَاوُودَ (عَلَیهماالسَّلَامُ)،»۷۴هرآینه سلیمان
بن داود (علیهماالسّلام) بود،
«الَّذِي سُخِّرَ لَهُ مُلْکُ الْجِنِّ وَ الاِْنْسِ، مَعَ النُّبُوَّةِ وَ عَظِیمِ الزُّلْفَةِ.»۷۵که سلطنت بر جنّ و انس را همراه با نبوت و منزلت عظیم قرب در اختیارش گذاشته بودند،
«فَلَمَّا اسْتَوْفَی طُعْمَتَهُ،»۷۶ولی چون روزی مقدّرش را خورد،
«وَ اسْتَکْمَلَ مُدَّتَهُ،»۷۷و مدّت عمرش را تمام کرد،
«رَمَتْهُقِسِیُّ الْفَنَاءِ بِنِبَالِ الْمَوْتِ،»۷۸کمانهای نیستی با تیرهای مرگ به کارش پایان داد،
«وَ أَصْبَحَتِ الدِّیَارُ مِنْهُ خَالِیَةً،»۷۹و شهرها از وجودش خالی،
«وَ الْمَسَاکِنُ مُعَطَّلَةً،»۸۰و خانه ها معطّل ماند،
«وَ وَرِثَهَا قَوْمٌ آخَرُونَ.»۸۱و همه مانده هایش را دیگران به ارث بردند.
«وَ إِنَّ لَكُمْ فِي الْقُرُونِ السَّالِفَةِ لَعِبْرَةً!»۸۲برای شما در نسلهای گذشته عبرت است.
«أَیْنَ الْعَمَالِقَةُ وَ أَبْنَاءُ الْعَمَالِقَةِ!»۸۳کجایند عمالقه و فرزندان عمالقه؟!
«أَیْنَ الْفَرَاعِنَةُ وَ أَبْنَاءُ الْفَرَاعِنَةِ!»۸۴کجایند فراعنه و فرزندان فراعنه؟!
«أَیْنَ أَصْحَابُ مَدَائِنِ الرَّسِّ الَّذِينَ قَتَلُوا النَّبِیِّینَ،»۸۵کجایند آنان که ر شهرهای منطقه رسّ بودند و انبیاء را کشنند،
«وَ أَطْفَؤُوا سُنَنَ الْمَرْسَلِینَ،»۸۶و سنن فرستادگان حق را خاموش نمودند،
«وَ أَحْیَوْا سُنَنَ الْجَبَّارِینَ؟!»۸۷و روش گردنکشان را زنده کردند؟!
«أَیْنَ الَّذِينَ سَارُوا بِالْجُیُوشِ،»۸۸کجایند آنان که با لشگریان فراوان به راه افتادند،
«وَ هَزَمُوا بِالْأُلُوفِ،»۸۹و هزاران نفر را فراری دادند،
«وَ عَسْکَرُوا الْعَسَاکِرَ،»۹۰و سپاهیان گرد آوردند،
«وَ مَدَّنُوا الْمَدَائِنَ؟!»۹۱و شهرها بنا کردند؟!
۵. صفات الامام المهدى (عليهالسلام)
مِنـها
از این خطبه است
«قَدْ لَبِسَ لِلْحِکْمَةِ جُنَّتَهَا،»۹۲زره حکمت و دانش درپوشید،
«وَ أَخَذَهَا بِجَمِیعِ أَدَبِهَا، مِنَ الْإِقْبَالِ عَلَيْهَا، وَ الْمَعْرِفَةِ بِهَا، وَ التَّفَرُّغِ لَهَا;»۹۳و آن را به تمام آدابش از توجه و معرفت به آن، و فارغ نمودن دل برای آن فرا گرفت.
«فَهِيَ عِنْدَ نَفْسِهِ ضَالَّتُهُ الَّتِي یَطْلُبُهَا،»۹۴حکمت نزد او گمشده ای است که در طلب آن است،
«وَ حَاجَتُهُ الَّتِي یَسْأَلُ عَنْهَا.»۹۵و حاجتی است که در جستجوی آن است.
«فَهُوَ مُغْتَرِبٌ»۹۶از دیده پنهان است
«إِذَا اغْتَرَبَ الْإِسْلاَمُ، وَ ضَرَبَ بِعَسِیبِ ذَنَبِهِ، وَ أَلْصَقَ الْأَرْضَ بِجِرَانِهِ،»۹۷در آن زمانی که اسلام چون شتری خسته که دُم بر زمین گذاشته و سینه بر آن نهاده دچار غربت است،
«بَقِیَّةٌ مِنْ بَقَایَا حُجَّتِهِ،»۹۸او باقی مانده ای از حجج حـق،
«خَلِیفَةٌ مِنْ خَلاَئِفِ أَنْبِیَائِهِ.»۹۹و جانشینی از جانشینـان انبیـاء خـداست.
۶. توبيخ الاصحاب
ثُمَّ قالَ (عَلَيْهِالسّلامُ):
سپس فـرمـود:
«أَيُّهَا النَّاسُ،»۱۰۰ای مردم،
«إِنِّي قَدْ بَثَثْتُ لَكُمُ الْمَوَاعِظَ الَّتِي وَعَظَ الْأَنْبِیَاءُ بِهَا أُمَمَهُمْ،»۱۰۱من به شما اندرزهایی دادم که انبیاء الهی امّتهای خود را به آن اندرز دادند،
«وَ أَدَّیْتُ إِلَيْكُمْ مَا أَدَّتِ الْأَوْصِیَاءُ إِلَى مَنْ بَعْدَهُمْ،»۱۰۲و وظیفه خود را نسبت به شما آنچنان که جانشینان انبیا نسبت به مردمی که پس از آنان آمدند انجام دادند انجام دادم;
«وَ أَدَّبْتُکُمْ بِسَوْطِی فَلَمْ تَسْتَقِیمُوا،»۱۰۳شما را به تازیانه پندم ادب کردم مستقیم نشدید،
«وَ حَدَوْتُکُمْ بِالزَّوَاجِرِ فَلَمْ تَسْتَوْسِقُوا.»۱۰۴و با انذارهای حق راندم به نظم نیامدید!
«لِلّهِ أَنْتُمْ!»۱۰۵شگفتا از شما،
«أَتَتَوَقَّعُونَ إِمَاماً غَیْرِی یَطَأُ بِكُمُ الطَّرِیقَ،»۱۰۶آیا امامی غیر از مرا توقع دارید که شما را به راه آورد،
«وَ یُرْشِدُکُمُ السَّبِیلَ؟!»۱۰۷و در مسیر ارشاد قرار دهد؟!
«أَلَا إِنَّهُ قَدْ أَدْبَرَ مِنَ الدُّنْیَا مَا کَانَ مُقْبِلاً،»۱۰۸بدانید آنچه از دنیای به شما روی آورده بود روی گرداند،
«وَ أَقْبَلَ مِنْهَا مَا کَانَ مُدْبِراً،»۱۰۹و هر آنچه روی گردانده بود روی آورد،
«وَ أَزْمَعَ التَّرْحَالَ عِبَادُ اللهِ الْأَخْیَارُ،»۱۱۰بندگان خوب خدا آماده کوچند،
«وَ بَاعُوا قَلِیلاً مِنَ الدُّنْیَا لَا یَبْقَی بِکَثِیرٍ مِنَ الْآخِرَةِ لَا یَفْنَی.»۱۱۱کمِ دنیا را که ماندنی نیست به کثیر آخرت که از بین رفتنی نیست معامله کردند.
۷. تذكر الشهداء من الاصحاب
«مَا ضَرَّ إِخْوَانَنَا الَّذِينَ سُفِکَتْ دِمَاؤُهُمْ ـ وَ هُمْ بِصِفِّینَ ـ أَلَّا یَکُونُوا الْیَوْمَ أَحْیَاءً؟»۱۱۲برادران ما که در صفّین خونشان ریخته شد از اینکه امروز در دنیا نیستند چه زیانی بردند؟
«یُسِیغُونَ الْغُصَصَ»۱۱۳نیستند تا لقمه گلوگیر بخورند،
«وَ یَشْرَبُونَ الرَّنْقَ!»۱۱۴و آب تیره ناگوار بنوشند.
«قَدْ ـ وَاللهِ ـ لَقُوا اللهَ»۱۱۵به خدا سوگند حق را ملاقات کردند
«فَوَفَّاهُمْ أُجُورَهُمْ،»۱۱۶خداوند هم اجرشان را کامل و تمام عنایت فرمود،
«وَ أَحَلَّهُمْ دَارَ الْأَمْنِ بَعْدَ خَوْفِهِمْ.»۱۱۷و آنان را از پسِ بیم در جایگاه امن جای داد.
«أَیْنَ إِخْوَانِی الَّذِينَ رَکِبُوا الطَّرِیقَ،»۱۱۸کجایند آن برادرانم که راه را به حقیقت طی کردند،
«وَ مَضَوْا عَلَى الْحَقِّ؟»۱۱۹و بر اساس حق از دنیا گذشتند؟
«أَیْنَ عَمَّارٌ؟ وَ أَیْنَ ابْنُ التَّیِّهَانِ؟ وَ أَیْنَ ذُو الشَّهَادَتَيْنِ؟»۱۲۰عمّار، ابن تیِّهان ، و ذوالشهادتین کجا هستند؟
«وَ أَیْنَ نُظَرَاؤُهُمْ مِنْ إِخْوَانِهِمُ الَّذِينَ تَعَاقَدُوا عَلَى الْمَنِیَّةِ،»۱۲۱و کجایند نظیران آنان از برادرانشان که بر جانبازی پیمان بستند،
«وَ أُبْرِدَ بِرُؤُوسِهِمْ إِلَى الْفَجَرَةِ!»۱۲۲و سرهای پاکشان برای تبهکاران فرستاده شد؟!
قالَ: ثُمَّ ضَرَبَ بِيَدِهِ عَلى لِحْيَتِهِ الشَّريفَةِ الْكَريمَةِ فَاَطالَ الْبُكاءَ، ثُمَّ قالَ (عَلَيْهِالسّلامُ):
نوف گفت: در این وقت دست به محاسن شریف و کریم خود برد و زمانی طولانی اشـک ریخت، سپس فـرمـود :
«أَوِّهِ عَلَى إِخْوَانِی الَّذِينَ تَلَوُا الْقُرْآنَ فَأَحْکَمُوهُ،»۱۲۳آه بر آن برادرانم که قرآن را تلاوت کرده آن را استوار داشتند،
«وَ تَدَبَّرُوا الْفَرْضَ فَأَقَامُوهُ،»۱۲۴و واجبات را اندیشه نموده برپا کردند،
«أَحْیَوُا السُّنَّةَ،»۱۲۵سنّت را زنده نمودند،
«وَ أَمَاتُوا الْبِدْعَةَ.»۱۲۶و بدعت را میراندند،
«دُعُوا لِلْجِهَادِ فَأَجَابُوا،»۱۲۷به جهاد دعوت شدند اجابت کردند،
«وَ وَثِقُوا بِالْقَائِدِ فَاتَّبَعُوهُ.»۱۲۸به پیشوا اعتماد نموده تابعش شدند.
ثُمَّ نادى بِاَعْلى صَوْتِهِ:
آن گاه به آواز بلند فریاد زد:
«الْجِهَادَ الْجِهَادَ عِبَادَ اللهِ!»۱۲۹جهاد! جهاد! ای بندگان خدا،
«أَلَا وَ إِنِّي مُعَسْکِرٌ فِي یَوْمِی هذَا;»۱۳۰بدانید امروز لشگر را می آرایم،
«فَمَنْ أَرَادَ الرَّوَاحَ إِلَى اللهِ فَلْیَخْرُجْ!»۱۳۱و هر که اراده رفتن به سوی حق را دارد بیرون آید.
قال نَوْفٌ: وَ عَقَدَ لِلْحُسَيْنِ (عَلَيْهِالسّلامُ) فى عَشَرَةِ آلاف، وَ لِقَيْسِ بْنِ سَعْد (رَحِمَهُاللّهُ) فى عَشَرَةِ آلاف، وَ لاَِبى اَيُّوبَ الْأَنْصارِىِّ فى عَشَرَةِ آلاف، وَ لِغَيْرِهِمْ عَلى اَعْداد اُخَرَ، وَ هُوَ يُريدُ الرَّجْعَةَ اِلى صِفِّينَ، فَما دارَتِ الْجُمُعَةُ حَتّى ضَرَبَهُ الْمَلْعُونُ ابْنُ مُلْجَم (لَعَنَهُاللّهُ)، فَتَراجَعَتِ الْعَساكِرُ، فَكُنّا كَاَغْنام فَقَدَتْ راعِيَها، تَخْتَطِفُهَا الذِّئابُ مِنْ كُلِّ مَكان.
نوف گفت: پس از آن برای حسین (علیهالسّلام) ده هزار نفر، و برای قیس بن سعد (رحمهالله) ده هزار نفر، و برای ابوایّوب انصاری ده هزار نفر، و برای غیر اینان شماری دیگر نیرو قرار داد، و اراده جدّی برای بازگشت به جبهه صفّین داشت، ولی هنوز روز جمعه نرسیده که ابن ملجم ملعون بر آن انسان بی همتا ضربت زد، نیروها برگشتند، و ما چون گوسپندانی بودیم که شبان خود را از دست داده و از هر طرف گرگها آنان را بربایند!