• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

خطبه ۱۸۲ نهج البلاغه

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



گزارش خطا
برای مشاهده معنا و شرح هر کلمه، بر روی آن کلیک کنید.



عقائدية ، علمية ، اخلاقية ، سياسية


وَ مِنْ خُطْبَة لَهُ (عَلَيْهِ‌السَّلامُ)
از خطبه های‌ آن حضرت است

رُوِىَ عَنْ نَوْف الْبِكالِىِّ قالَ: خَطَبَنا بِهذِهِ الْخُطْبَةِ بِالْكُوفَةِ اَميرُالْمُؤْمِنينَ (عَلَيْهِ‌السَّلامُ) وَ هُوَ قائِمٌ عَلى حِجارَة نَصَبَها لَهُ جَعْدَةُ بْنُ هُبَيْرَةَ الْمَخْزُومِىُّ، وَ عَلَيْهِ مِدْرَعَةٌ مِنْ صُوف وَ حَمائِلُ سَيْفِهِ ليفٌ، وَ فى رِجْلَيْهِ نَعْلانِ مِنْ ليف، وَ كَـاَنَّ جَبينَـهُ ثَفِنَـةُ بَعيـر. فَقـالَ (عَلَيْـهِ‌السَّـلامُ) :
از نَوف بِکالی‌ روایت شده که امیرالمؤمنین (علیه‌السّلام) این خطبه را در کوفه برای‌ ما بیان فرمود، و به وقت ایراد خطبه به روی‌ سنگی‌ که آن را جَعده فرزند هُبَیره مخزومی‌ نصب کرد ایستاده بود، و جبّه ای‌ از پشم بر تن داشت، و بند شمشیر و کفش پایش از لیف درخت خرما بود، و پیشانی‌ مبارکش از سجده مانند پینه زانوی‌ شتر می‌ نمود، و بدین گونه آغاز سخن فرمود:

۱. الثّناء على اللّه تعالى

«الْحَمْدُ لِلّهِ الَّذِي إِلَيْهِ مَصَائِرُ الْخَلْقِ، وَ عَوَاقِبُ الاَْمْرِ۱
حمد خدای‌ را که بازگشت خلق و عواقب امر به اوست،



«نَحْمَدُهُ عَلَى عَظِیمِ إِحْسَانِهِ، وَ نَیِّرِ بُرْهَانِهِ، وَ نَوَامِی فَضْلِهِ وَ امْتِنَانِهِ،»۲
او را بر احسان عظیم، و برهان روشن و فراوانی‌ فضل و نعمتش حمد می‌ کنیم،



«حَمْداً یَکُونُ لِحَقِّهِ قَضَاءً،»۳
حمدی‌ که حقّش را بجای‌ آورد،



«وَ لِشُکْرِهِ أَدَاءً،»۴
و شکرش را ادا نماید،



«وَ إِلَى ثَوَابِهِ مُقَرِّباً،»۵
و نزدیک کننده به ثوابش،



«وَ لِحُسْنِ مَزِیدِهِ مُوجِباً۶
و موجب حُسن مزید نعمتش باشد.



«وَ نَسْتَعِینُ بِهِ»۷
و از او طلب یاری‌ می‌ نماییم



«اسْتِعَانَةَ رَاج لِفَضْلِهِ،»۸
یاری‌ کسی‌ که فضلش را امیدوار،



«مُؤَمِّل لِنَفْعِهِ،»۹
و بهره اش را آرزومند،



«وَاثِق بِدَفْعِهِ،»۱۰
به دفعش از بلا مطمئن،



«مُعْتَرِف لَهُ بِالطَّوْلِ،»۱۱
و عطایش را معترف،



«مُذْعِن لَهُ بِالْعَمَلِ وَ الْقَوْلِ۱۲
و مطیع او به کردار و گفتار است.



«وَ نُؤْمِنُ بِهِ إِیمَانَ مَنْ رَجَاهُ مُوقِناً،»۱۳
و ایمان می‌ آوریم به او ایمان کسی‌ که با حالت یقین به او امید دارد،



«وَ أَنَابَ إِلَيْهِ مُؤْمِناً،»۱۴
و با حال ایمان به او روی‌ آورده،



«وَ خَنَعَ (خضع) لَهُ مُذْعِناً،»۱۵
مقرّانه در برابر او خاشع شده،



«وَ أَخْلَصَ لَهُ مُوَحِّداً،»۱۶
و با اعتقاد به یگانگی‌ او برایش اخلاص ورزیده،



«وَ عَظَّمَهُ مُمَجِّداً،»۱۷
و با تمجید او بزرگش شمرده،



«وَ لاَذَ بِهِ رَاغِباً مُجْتَهِداً۱۸
و با رغبت و کوشش به او پناه آورده است.

۲. طُرُق معرفة اللّه

«لَمْ یُولَدْ سُبْحانَهُ فَیَکُونَ فِي الْعِزِّ مُشَارَکاً،»۱۹
آن خدای‌ پاک زاده نشده تا در عزّت شریکش شوند،



«وَ لَمْ یَلِدْ فَیَکُونَ مَوْرُوثاً هَالِکاً۲۰
و نزاده تا چون بمیرد ارثی‌ گذارد،



«وَ لَمْ یَتَقَدَّمْهُ وَقْتٌ وَ لاَ زَمَانٌ،»۲۱
وقت و زمان بر او پیشی‌ نجسته،



«وَ لَمْ یَتَعَاوَرْهُ زِیَادَةٌ وَ لاَ نُقْصَانٌ،»۲۲
و زیادت و نقصانی‌ به او راه نیافته،



«بَلْ ظَهَرَ لِلْعُقُولِ بِمَا أَرَانَا مِنْ عَلاَمَاتِ التَّدْبِیرِ الْمُتْقَنِ، وَ الْقَضَاءِ الْمُبْرَمِ۲۳
بلکه به آنچه از نشانه های‌ تدبیر استوارش، و قضای‌ محکمش به ما نموده بر عقول آشکار شده است.



«فَمِنْ شَوَاهِدِ خَلْقِهِ خَلْقُ السَّمَاوَاتِ»۲۴
از شواهد آفرینش او خلقت آسمانهاست



«مُوَطَّدَات بِلاَ عَمَد،»۲۵
که بدون ستون بر جا



«قَائِمَات بِلاَ سَنَد۲۶
و بدون تکیه گاه برپاست.



«دَعَاهُنَّ فَأَجَبْنَ طَائِعَات مُذْعِنَات، غَیْرَ مُتَلَکِّئَات وَ لاَ مُبْطِئَات۲۷
آنها را به طاعت خود دعوت فرمود و آنها مطیع و با اقرار، بدون درنگ و تأخیر پاسخ دادند،



«وَ لَوْلاَ إِقْرَارُهُنَّ لَهِ بِالرُّبُوبِیَّةِ وَ إِذْعَانُهُنَّ بِالطَّوَاعِیَةِ،»۲۸
و اگر اقرار آسمانها به ربوبیّت و اعترافشان به طاعت نبود



«لَمَا جَعَلَهُنَّ مَوْضِعاً لِعَرْشِهِ، وَ لاَ مَسْکَناً لِمَلاَئکتِهِ، وَ لاَ مَصْعَدَاً لِلْکَلِمِ الطَّیِّبِ وَ الْعَمَلِ الصَّالِحِ مِنْ خَلْقِهِ۲۹
آنها را موضع عرش، و جایگاه فرشتگان، و محل بالا رفتن گفتار نیکو و کردار شایسته بندگانش قرار نمی‌ داد.



«جَعَلَ نُجُومَهَا أَعْلاَماً»۳۰
ستارگان را نشانه هایی‌ قرار داد



«یَسْتَدِلُّ بِهَا الْحَیْرَانُ فِي مُخْتَلِفِ فِجَاجِ الاَْقْطَارِ۳۱
تا روندگان سرگشته در نقاط آمد و شد اقطار زمین، به آنها راه جویند.



«لَمْ یَمْنَعْ ضَوْءَ نُورِهَا ادْلِهْمَامُ سُجُفِ اللَّیْلِ الْمُظْلِمِ،»۳۲
سیاهی‌ پرده شب مانع نورافشانی‌ اختران نگردد،



«وَ لاَ اسْتَطَاعَتْ جَلاَبِیبُ سَوَادِ الْحَنَادِسِ أَنْ تَرُدَّ مَا شَاعَ فِي السَّمَاوَاتِ مِنْ تَلاَْلُؤِ نُورِ الْقَمَرِ۳۳
و چادر سیاه شب قدرت بر طرف کردن درخشش ماه را که در آسـمـانـهـا پـخـش اسـت نــدارد.



«فَسُبْحَانَ مَنْ لاَ یَخْفَی عَلَيْهِ»۳۴
پاک است خدایی‌ که بر او پوشیده نیست



«سَوَادُ غَسَق دَاج،»۳۵
سیاهی‌ شبهای‌ تار،



«وَ لاَ لَیْل سَاج،»۳۶
و تاریکی‌ شب آرام



«فِي بِقَاعِ الاَْرَضِینَ الْمُتَطَأْطِئَاتِ،»۳۷
در زمینهای‌ پست



«وَ لاَ فِي یَفَاعِ السُّفْعِ الْمُتَجَاوِرَاتِ،»۳۸
و قلّه کوههای‌ تیره رنگِ نزدیک به هم



«وَ مَا یَتَجَلْجَلُ بِهِ الرَّعْدُ فِي أُفُقِ السَّماءِ»۳۹
و غرّشی‌ که از رعد در افق آسمان برمی‌ خیزد،



«وَ مَا تَلاَشَتْ عَنْهُ بُرُوقُ الْغَمَامِ،»۴۰
و آنچه که در برق ابرها آشکار می‌ شود،



«وَ مَا تَسْقُطُ مِنْ وَرَقَة تُزِیلُهَا عَنْ مَسْقَطِهَا عَوَاصِفُ الاَْنْوَاءِ وَ انْهِطَالُ السَّمَاءِ۴۱
و برگی‌ که از درخت می‌ افتد و آن را بادهای‌ تند ـ که با سقوط ستارگان می‌وزد ـ و باریدن باران از جای‌ خود دور می‌ کند، نیز از او پوشیده نیست.



«وَ یَعْلَمُ مَسْقَطَ الْقَطْرَةِ وَ مَقَرَّهَا،»۴۲
برای او معلوم است کجا افتادن و کجا قرار گرفتن هر قطره باران،



«وَ مَسْحَبَ الذَّرَّةِ وَ مَجَرَّهَا،»۴۳
و اینکه مورچه کوچک دانه را از کجا می‌ کشد و به کجا می‌ برد،



«وَ مَا یَکْفِی الْبَعُوضَةَ مِنْ قُوتِهَا۴۴
و رزق پشه را چه چیزی‌ کافی‌ است،



«وَ مَا تَحْمِلُ الاُْنْثَی فِي بَطْنِهَا۴۵
و هر ماده در شکمش چه باری‌ دارد.

۳. معرفة اللّه

«وَ الْحَمْدُ لِلّهِ الْکَائِنِ قَبْلَ أَنْ یَکُونَ کُرْسِیٌّ أَوْ عَرْشٌ، أَوْ سَمَاءٌ أَوْ أَرْضٌ، أَوْ جَانٌّ أَوْ إِنْسٌ۴۶
و حمد خدای‌ را که پیش از آنکه کرسی‌ یا عرش، یا آسمان یا زمین، یا جن یا انس موجود شود بوده.



«لاَ یُدْرَکُ بِوَهْم،»۴۷
به اندیشه درک نگردد



«وَ لاَ یُقَدَّرُ بِفَهْم،»۴۸
و به فهم اندازه گیری‌ نشود،



«وَ لاَ یَشْغَلُهُ سَائِلٌ۴۹
درخواست کننده ای‌ او را مشغول نگرداند،



«وَ لاَ یَنْقُصُهُ نَائِلٌ،»۵۰
بخشش از او کم ننماید،



«وَ لاَ یَنْظُرُ بِعَیْن،»۵۱
با چشم نمی‌ بیند.



«وَ لاَ یُحَدُّ بِأَیْن،»۵۲
محدود به مکان نگردد،



«وَ لاَ یُوصَفُ بِالاَْزْوَاجِ،»۵۳
به داشتن مثل و مانند وصف نشود،



«وَ لاَ یُخْلَقُ بِعِلاَج،»۵۴
به کمک ابزار و اعضا نمی‌ آفریند،



«وَ لاَ یُدْرَکُ بِالْحَوَاسِّ،»۵۵
به حواس درنمی‌ آید،



«وَ لاَ یُقَاسُ بِالنَّاسِ۵۶
و با مردم مقایسه نمی‌ گردد.



«الَّذِي کَلَّمَ مُوسَی تَکْلِیماً،»۵۷
خداوندی‌ که با موسی‌ سخن گفت،



«وَ أَرَاهُ مِنْ آیَاتِهِ عَظِیماً۵۸
و از آیات عظیمه اش به او نمایاند



«بِلاَ جَوَارِحَ وَ لاَ أَدَوَات،»۵۹
ولی‌ بدون اعضا و ابزاری‌ که به کار گیرد،



«وَ لاَ نُطْق وَ لاَ لَهَوَات۶۰
بی‌ توسط سخنی‌ که از کام و زبان کوچک درآید.



«بَلْ اِنْ کُنْتَ صَادِقاً أَيُّهَا الْمُتَکَلِّفُ لِوَصْفِ رَبِّکَ،»۶۱
ای‌ که خود را در وصف پروردگارت به زحمت می‌ اندازی‌،



«فَصِفْ جِبْرِیلَ وَ مِیکَائِیلَ وَ جُنُودَ الْمَلاَئِکَةِ الْمُقَرَّبِینَ،»۶۲
اگر راست می‌ گویی‌ وصف کن جبرئیل و میکائیل و سپاه ملائکه مقرّب را



«فِي حُجُرَاتِ الْقُدُسِ مُرْجَحِنِّینَ،»۶۳
که در حجرات قدس سر به زیر افکنده،



«مُتَوَلِّهَةً عُقُولُهُمْ أَنْ یَحُدُّوا أَحْسَنَ الْخَالِقِینَ۶۴
و عقولشان از وصف بهترین آفرینندگان عاجز است.



«فَإِنَّمَا یُدْرَکُ بِالصِّفَاتِ ذَوُو الْهَیْئَاتِ وَ الاَْدَوَاتِ، وَ مَنْ یَنْقَضِی إِذَا بَلَغَ أَمَدَ حَدِّهِ بِالْفَنَاءِ۶۵
آنانی‌ را می‌ توان به صفات شناخت که دارای‌ اشکال و اعضا و مدّت و پایان و مرگ و نهایت اند.



«فَلاَ إِلهَ إِلاَّ هُوَ،»۶۶
پس معبودی‌ جز او نیست



«أَضَاءَ بِنُورِهِ كُلَّ ظَلاَم،»۶۷
که به نورش هر ظلمتی‌ را روشن ساخت،



«وَ أَظْلَمَ بِظُلْمَتِهِ كُلَّ نُور۶۸
و به ظلمتش هر نـوری‌ را تاریک کرد.

۴. الإيصاء بالتّقوى

«أُوصِیکُمْ عِبَادَ اللهِ بِتَقْوَی اللهِ»۶۹
بندگان خدا، شما را به رعایت تقوای‌ الهی‌ وصیت می‌ کنم،



«الَّذِي أَلْبَسَکُمُ الرِّیَاشَ،»۷۰
خداوندی‌ که شما را لباس پوشانید،



«وَ أَسْبَغَ عَلَيْكُمُ الْمَعَاشَ۷۱
و معاشتان را به فراوانی‌ دراختیارتان گذاشت.



«فَلَوْ أَنَّ أَحَداً یَجِدُ إِلَى الْبَقَاءِ سُلَّماً،»۷۲
اگر کسی‌ برای‌ جاوید ماندن در دنیا نردبانی‌ می‌ یافت،



«أَوْ لِدَفْعِ الْمَوْتِ سَبِیلا،»۷۳
یا برای‌ دفع مرگ راهی‌ پیدا می‌ کرد،



«لَکَانَ ذلِكَ سُلَیَْمانُ بْنُ دَاوُودَ (علیه‌السلام)،»۷۴
هرآینه سلیمان بن داود علیه السّلام بود،



«الَّذِي سُخِّرَ لَهُ مُلْکُ الْجِنِّ وَ الاِْنْسِ، مَعَ النُّبُوَّةِ وَ عَظِیمِ الزُّلْفَةِ۷۵
که سلطنت بر جنّ و انس را همراه با نبوت و منزلت عظیم قرب در اختیارش گذاشته بودند،



«فَلَمَّا اسْتَوْفَی طُعْمَتَهُ،»۷۶
ولی‌ چون روزی‌ مقدّرش را خورد،



«وَ اسْتَکْمَلَ مُدَّتَهُ،»۷۷
و مدّت عمرش را تمام کرد،



«رَمَتْهُقِسِیُّ الْفَنَاءِ بِنِبَالِ الْمَوْتِ،»۷۸
کمانهای‌ نیستی‌ با تیرهای‌ مرگ به کارش پایان داد،



«وَ أَصْبَحَتِ الدِّیَارُ مِنْهُ خَالِیَةً،»۷۹
و شهرها از وجودش خالی‌،



«وَ الْمَسَاکِنُ مُعَطَّلَةً،»۸۰
و خانه ها معطّل ماند،



«وَ وَرِثَهَا قَوْمٌ آخَرُونَ۸۱
و همه مانده هایش را دیگران به ارث بردند.



«وَ إِنَّ لَكُمْ فِي الْقُرُونِ السَّالِفَةِ لَعِبْرَةً۸۲
برای‌ شما در نسلهای‌ گذشته عبرت است.



«أَیْنَ الْعَمَالِقَةُ وَ أَبْنَاءُ الْعَمَالِقَةِ۸۳
کجایند عمالقه و فرزندان عمالقه؟!



«أَیْنَ الْفَرَاعِنَةُ وَ أَبْنَاءُ الْفَرَاعِنَةِ۸۴
کجایند فراعنه و فرزندان فراعنه؟!



«أَیْنَ أَصْحَابُ مَدَائِنِ الرَّسِّ الَّذِينَ قَتَلُوا النَّبِیِّینَ،»۸۵
کجایند آنان که ر شهرهای‌ منطقه رسّ بودند و انبیاء را کشنند،



«وَ أَطْفَؤُوا سُنَنَ (سیر) الْمَرْسَلِینَ،»۸۶
و سنن فرستادگان حق را خاموش نمودند،



«وَ أَحْیَوْاسُنَنَ الْجَبَّارِینَ؟!»۸۷
و روش گردنکشان را زنده کردند؟!



«أَیْنَ الَّذِينَ سَارُوا بِالْجُیُوشِ،»۸۸
کجایند آنان که با لشگریان فراوان به راه افتادند،



«وَ هَزَمُوا بِالاُْلُوفِ،»۸۹
و هزاران نفر را فراری‌ دادند،



«وَ عَسْکَرُوا الْعَسَاکِرَ،»۹۰
و سپاهیان گرد آوردند،



«وَ مَدَّنُوا الْمَدَائِنَ؟!»۹۱
و شهرها بنا کردند؟!

۵. صفات الامام المهدى (عليه‌السلام)

مِنـها
از این خطبه است

«قَدْ لَبِسَ لِلْحِکْمَةِ جُنَّتَهَا،»۹۲
زره حکمت و دانش درپوشید،



«وَ أَخَذَهَا بِجَمِیعِ أَدَبِهَا، مِنَ الاِْقْبَالِ عَلَيْهَا، وَ الْمَعْرِفَةِ بِهَا، وَ التَّفَرُّغِ لَهَا;»۹۳
و آن را به تمام آدابش از توجه و معرفت به آن، و فارغ نمودن دل برای‌ آن فرا گرفت.



«فَهِيَ عِنْدَ نَفْسِهِ ضَالَّتُهُ الَّتِي یَطْلُبُهَا،»۹۴
حکمت نزد او گمشده ای‌ است که در طلب آن است،



«وَ حَاجَتُهُ الَّتِي یَسْأَلُ عَنْهَا.»۹۵
و حاجتی‌ است که در جستجوی‌ آن است.



«فَهُوَ مُغْتَرِبٌ»۹۶
از دیده پنهان است



«إِذَا اغْتَرَبَ الاِْسْلاَمُ، وَ ضَرَبَ بِعَسِیبِ ذَنَبِهِ، وَ أَلْصَقَ الاَْرْضَ بِجِرَانِهِ،»۹۷
در آن زمانی‌ که اسلام چون شتری‌ خسته که دُم بر زمین گذاشته و سینه بر آن نهاده دچار غربت است،



«بَقِیَّةٌ مِنْ بَقَایَا حُجَّتِهِ،»۹۸
او باقی‌ مانده ای‌ از حجج حـق،



«خَلِیفَةٌ مِنْ خَلاَئِفِ أَنْبِیَائِهِ۹۹
و جانشینی‌ از جانشینـان انبیـاء خـداست.

۶. توبيخ الاصحاب

ثُمَّ قالَ (عَلَيْهِ‌السّلامُ):
سپس فـرمـود:

«أَيُّهَا النَّاسُ،»۱۰۰
ای‌ مردم،



«إِنِّي قَدْ بَثَثْتُ لَكُمُ الْمَوَاعِظَ الَّتِي وَعَظَ الاَْنْبِیَاءُ بِهَا أُمَمَهُمْ،»۱۰۱
من به شما اندرزهایی‌ دادم که انبیاء الهی‌ امّتهای‌ خود را به آن اندرز دادند،



«وَ أَدَّیْتُ إِلَيْكُمْ مَا أَدَّتِ الاَْوْصِیَاءُ إِلَى مَنْ بَعْدَهُمْ،»۱۰۲
و وظیفه خود را نسبت به شما آنچنان که جانشینان انبیا نسبت به مردمی‌ که پس از آنان آمدند انجام دادند انجام دادم;



«وَ أَدَّبْتُکُمْ بِسَوْطِی فَلَمْ تَسْتَقِیمُوا،»۱۰۳
شما را به تازیانه پندم ادب کردم مستقیم نشدید،



«وَ حَدَوْتُکُمْ بِالزَّوَاجِرِ فَلَمْ تَسْتَوْسِقُوا۱۰۴
و با انذارهای‌ حق راندم به نظم نیامدید!



«لِلّهِ أَنْتُمْ!»۱۰۵
شگفتا از شما،



«أَتَتَوَقَّعُونَ إِمَاماً غَیْرِی یَطَأُ بِكُمُ الطَّرِیقَ،»۱۰۶
آیا امامی‌ غیر از مرا توقع دارید که شما را به راه آورد،



«وَ یُرْشِدُکُمُ السَّبِیلَ؟!»۱۰۷
و در مسیر ارشاد قرار دهد؟!



«أَلاَ إِنَّهُ قَدْ أَدْبَرَ مِنَ الدُّنْیَا مَا کَانَ مُقْبِلا،»۱۰۸
بدانید آنچه از دنیای‌ به شما روی‌ آورده بود روی‌ گرداند،



«وَ أَقْبَلَ مِنْهَا مَا کَانَ مُدْبِراً،»۱۰۹
و هر آنچه روی‌ گردانده بود روی‌ آورد،



«وَ أَزْمَعَ التَّرْحَالَ عِبَادُ اللهِ الاَْخْیَارُ،»۱۱۰
بندگان خوب خدا آماده کوچند،



«وَ بَاعُوا قَلِیلا مِنَ الدُّنْیَا لاَ یَبْقَی بِکَثِیر مِنَ الاْخِرَةِ لاَ یَفْنَی۱۱۱
کمِ دنیا را که ماندنی‌ نیست به کثیر آخرت که از بین رفتنی‌ نیست معامله کردند.

۷. تذكر الشهداء من الاصحاب

«مَا ضَرَّ إِخْوَانَنَا الَّذِينَ سُفِکَتْ دِمَاؤُهُمْ ـ وَ هُمْ بِصِفِّینَ ـ أَلاَّ یَکُونُوا الْیَوْمَ أَحْیَاءً؟»۱۱۲
برادران ما که در صفّین خونشان ریخته شد از اینکه امروز در دنیا نیستند چه زیانی‌ بردند؟



«یُسِیغُونَ الْغُصَصَ»۱۱۳
نیستند تا لقمه گلوگیر بخورند،



«وَ یَشْرَبُونَ الرَّنْقَ۱۱۴
و آب تیره ناگوار بنوشند.



«قَدْ ـ وَاللهِ ـ لَقُوا اللهَ»۱۱۵
به خدا سوگند حق را ملاقات کردند



«فَوَفَّاهُمْ أُجُورَهُمْ،»۱۱۶
خداوند هم اجرشان را کامل و تمام عنایت فرمود،



«وَ أَحَلَّهُمْ دَارَ الاَْمْنِ بَعْدَ خَوْفِهِمْ۱۱۷
و آنان را از پسِ بیم در جایگاه امن جای‌ داد.



«أَيْنَ إِخْوَانِی الَّذِينَ رَکِبُوا الطَّرِیقَ،»۱۱۸
کجایند آن برادرانم که راه را به حقیقت طی‌ کردند،



«وَ مَضَوْا عَلَى الْحَقِّ؟»۱۱۹
و بر اساس حق از دنیا گذشتند؟



«أَيْنَ عَمَّارٌ؟ وَ أَیْنَ ابْنُ التَّيِّهَانِ؟ وَ أَیْنَ ذُو الشَّهَادَتَيْنِ؟»۱۲۰
عمّار، ابن تیِّهان ، عمّار بن یاسر و ذوالشهادتین کجا هستند؟



«وَ أَيْنَ نُظَرَاؤُهُمْ مِنْ إِخْوَانِهِمُ الَّذِينَ تَعَاقَدُوا عَلَى الْمَنِیَّةِ،»۱۲۱
و کجایند نظیران آنان از برادرانشان که بر جانبازی‌ پیمان بستند،



«وَ أُبْرِدَ بِرُؤُوسِهِمْ إِلَى الْفَجَرَةِ۱۲۲
و سرهای‌ پاکشان برای‌ تبهکاران فرستاده شد؟!

قالَ: ثُمَّ ضَرَبَ بِيَدِهِ عَلى لِحْيَتِهِ الشَّريفَةِ الْكَريمَةِ فَاَطالَ الْبُكاءَ، ثُمَّ قالَ (عَلَيْهِ‌السّلامُ):
نوف گفت: در این وقت دست به محاسن شریف و کریم خود برد و زمانی‌ طولانی‌ اشـک ریخت، سپس فـرمـود :

«أَوِّهِ عَلَى إِخْوَانِی الَّذِينَ تَلَوُا الْقُرْآنَ فَأَحْکَمُوهُ،»۱۲۳
آه بر آن برادرانم که قرآن را تلاوت کرده آن را استوار داشتند،



«وَ تَدَبَّرُوا الْفَرْضَ فَأَقَامُوهُ،»۱۲۴
و واجبات را اندیشه نموده برپا کردند،



«أَحْیَوُا السُّنَّةَ،»۱۲۵
سنّت را زنده نمودند،



«وَ أَمَاتُوا الْبِدْعَةَ۱۲۶
و بدعت را میراندند،



«دُعُوا لِلْجِهَادِ فَأَجَابُوا،»۱۲۷
به جهاد دعوت شدند اجابت کردند،



«وَ وَثِقُوا بِالْقَائِدِ فَاتَّبَعُوهُ۱۲۸
به پیشوا اعتماد نموده تابعش شدند.

ثُمَّ نادى بِاَعْلى صَوْتِهِ:
آن گاه به آواز بلند فریاد زد:

«الْجِهَادَ الْجِهَادَ عِبَادَ اللهِ۱۲۹
جهاد! جهاد! ای‌ بندگان خدا،



«أَلاَ وَ إِنِّي مُعَسْکِرٌ فِي یَوْمِی هذَا;»۱۳۰
بدانید امروز لشگر را می‌ آرایم،



«فَمَنْ أَرَادَ الرَّوَاحَ إِلَى اللهِ فَلْیَخْرُجْ۱۳۱
و هر که اراده رفتن به سوی‌ حق را دارد بیرون آید.

قال نَوْفٌ: وَ عَقَدَ لِلْحُسَيْنِ عَلَيْهِ السّلامُ فى عَشَرَةِ آلاف، وَ لِقَيْسِ بْنِ سَعْد رَحِمَهُ اللّهُ فى عَشَرَةِ آلاف، وَ لاَِبى اَيُّوبَ الاَْنْصارِىِّ فى عَشَرَةِ آلاف، وَ لِغَيْرِهِمْ عَلى اَعْداد اُخَرَ، وَ هُوَ يُريدُ الرَّجْعَةَ اِلى صِفِّينَ، فَما دارَتِ الْجُمُعَةُ حَتّى ضَرَبَهُ الْمَلْعُونُ ابْنُ مُلْجَم لَعَنَهُ اللّهُ، فَتَراجَعَتِ الْعَساكِرُ، فَكُنّا كَاَغْنام فَقَدَتْ راعِيَها، تَخْتَطِفُهَا الذِّئابُ مِنْ كُلِّ مَكان.
نوف گفت: پس از آن برای‌ حسین (علیه‌السّلام) ده هزار نفر، و برای‌ قیس بن سعد (رحمه‌الله) ده هزار نفر، و برای‌ ابوایّوب انصاری‌ ده هزار نفر، و برای‌ غیر اینان شماری‌ دیگر نیرو قرار داد، و اراده جدّی‌ برای‌ بازگشت به جبهه صفّین داشت، ولی‌ هنوز روز جمعه نرسیده که ابن ملجم ملعون بر آن انسان بی‌ همتا ضربت زد، نیروها برگشتند، و ما چون گوسپندانی‌ بودیم که شبان خود را از دست داده و از هر طرف گرگها آنان را بربایند!





جعبه ابزار