• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

خطبه ۱۹۸ نهج البلاغه

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



گزارش خطا
برای مشاهده معنا و شرح هر کلمه، بر روی آن کلیک کنید.



عقائدية ، اخلاقية


وَ مِنْ خُطْبَة لَهُ (عَلَيْهِ‌السَّلامُ)
از خطبه های‌ آن حضرت است
در سفارش به تقوا و وصف اسلام و پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله)

۱. العلم الالهي

«یَعْلَمُ عَجِیجَ الْوُحُوشِ فِي الْفَلَوَاتِ،»۱
خداوند خبر دارد آواز وحوش را در بیابانها،



«وَ مَعَاصِیَ الْعِبَادِ فِي الْخَلَوَاتِ،»۲
و گناهان بندگان را در نهانها،



«وَ اخْتِلَافَ النِّینَانِ فِي الْبِحَارِ الْغَامِرَاتِ،»۳
و آمد و شد ماهیان را در دریاهای‌ ژرف،



«وَ تَلَاطُمَ الْمَاءِ بِالرِّیَاحِ الْعَاصِفَاتِ۴
و تلاطم امواج آب را با وزش تندبادها.



«وَ أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً نَجِیبُ اللهِ،»۵
و شهادت می‌ دهم که محمّد برگزیده خدا



«وَ سَفِیرُ وَحْیِهِ،»۶
و سفیر وحی‌



«وَ رَسُولُ رَحْمَتِهِ۷
و رسـول رحمت اوسـت.

۲. قيمة التقوى

«أَمَّا بَعْدُ،»۸
اما بعد،



«فَإِنِّي أُوصِیکُمْ بِتَقْوَی اللهِ»۹
شما را به پروای‌ از خدایی‌ سفارش می‌ کنم



«الَّذِي ابْتَدَأَ خَلْقَکُمْ،»۱۰
که آفرینش شما را آغاز کرد،



«وَ إِلَيْهِ یَکُونُ مَعَادُکُمْ،»۱۱
و بازگشت شما به او،



«وَ بِهِ نَجَاحُ طَلِبَتِکُمْ،»۱۲
و برآورده شدن حاجاتتان به قدرت او،



«وَ إِلَيْهِ مُنْتَهَی رَغْبَتِکُمْ،»۱۳
و پایان رغبت شما به سوی‌ او،



«وَ نَحْوَهُ قَصْدُ سَبِیلِکُمْ،»۱۴
و راه معتدل شما به جانب او،



«وَ إِلَيْهِ مَرَامِی مَفْزَعِکُمْ۱۵
و پناه از همه بیمها حضرت اوست.



«فَإِنَّ تَقَوْی اللهِ دَوَاءُ دَاءِ قُلُوبِکُمْ،»۱۶
زیرا تقوا داروی‌ درد دلهایتان،



«وَ بَصَرُ عَمَی أَفْئِدَتِکُمْ،»۱۷
بینایی‌ کوری‌ باطنتان،



«وَ شِفَاءُ مَرَضِ أَجْسَادِکُمْ (اجسامکم)،»۱۸
شفای‌ بیماری‌ اجسادتان،



«وَ صَلَاحُ فَسَادِ صُدُورِکُمْ،»۱۹
صلاح فساد سینه هایتان،



«وَ طُهُورُ دَنَسِ أَنْفُسِکُمْ،»۲۰
پاکی‌ چرک نفوستان،



«وَ جِلَاءُ عَشَا أَبْصَارِکُمْ،»۲۱
جلای‌ پرده دیدگانتان،



«وَ أَمْنُ فَزَعِ جَأْشِکُمْ،»۲۲
ایمنی‌ خوف دلهایتان،



«وَ ضِیَاءُ سَوَادِ ظُلْمَتِکُمْ۲۳
و روشنی‌ تاریکی‌ جهلتان می‌ باشد.



«فَاجْعَلُوا طَاعَةَ اللهِ شِعَاراً دُونَ دِثَارِکُمْ،»۲۴
طاعت خدا را جامه جان کنید نه پوشش جسم،



«وَ دَخِیلا دُونَ شِعَارِكُمْ،»۲۵
به باطن فرمانبردار حق باشید نه به ظاهر،



«وَ لَطِیفاً بَیْنَ أَضْلَاعِکُمْ،»۲۶
طاعت را چون رگ و پی‌ در اعضاء و جوارحتان قرار دهید،



«وَ أَمِیراً فَوْقَ أُمُورِکُمْ،»۲۷
و آن را بر همه امورتان حاکم گردانید،



«وَ مَنْهَلا لِحِینِ وُرُودِکُمْ،»۲۸
و آن را آبشخور به هنگام ورود به قیامت



«وَ شَفِیعاً لِدَرَکِ طَلِبَتِکُمْ،»۲۹
و شفیع رسیدن به آرزوها،



«وَ جُنَّةً لِیَوْمِ فَزَعِکُمْ،»۳۰
و سپر روز وحشت،



«وَ مَصَابِیحَ لِبُطُونِ قُبُورِکُمْ،»۳۱
و چراغهای‌ دل گورها،



«وَ سَکَناً لِطُولِ وَحْشَتِکُمْ،»۳۲
و آرامش دهنده ترسهای‌ طولانی‌،



«وَ نَفَساً لِکَرْبِ مَوَاطِنِکُمْ۳۳
و زداینده اندوه مواطن پروحشت خود قرار دهید.



«فَإِنَّ طَاعَةَ اللهِ حِرْزٌ مِنْ مَتَالِفَ مُکْتَنِفَة،»۳۴
زیرا طاعت خدا نگهدارنده از عوامل فراگیر هلاک،



«وَ مَخَاوِفَ مُتَوَقَّعَة،»۳۵
و حافظ از امور وحشتناک،



«وَ أُوَارِ نِیرَان مُوقَدَة۳۶
و مانع گرمای‌ آتشِ افروخته شده است.



«فَمَنْ أَخَذَ بِالتَّقْوَی عَزَبَتْ عَنْهُ الشَّدَائِدُ بَعْدَ دُنُوِّهَا،»۳۷
آن که دست به دامن تقوا بزند سختی‌ ها پس از نزدیک شدن از او دور می‌ گردد،



«وَ احْلَوْلَتْ لَهُ الْأُمُورُ بَعْدَ مَرَارَتِهَا،»۳۸
و امور بعد از تلخی‌ برای‌ او شیرین می‌ شود،



«وَ انْفَرَجَتْ عَنْهُ الْأَمْوَاجُ بَعْدَ تَرَاکُمِهَا،»۳۹
و امواج فتنه ها پس از تراکم از اطراف او پراکنده می‌ گردد،



«وَ أَسْهَلَتْ لَهُ الصِّعَابُ بَعْدَ إِنْصَابِهَا،»۴۰
و دشواریها پس از رنجاندنش بر او آسان می‌ شود،



«وَ هَطَلَتْ عَلَيْهِ الْکَرَامَةُ بَعْدَ قُحُوطِهَا،»۴۱
و باران کرامت پس از نایاب شدن بر او می‌ بارد،



«وَ تَحَدَّبَتْ عَلَيْهِ الرَّحْمَةُ بَعْدَ نُفُورِهَا،»۴۲
و رحمت رمیده شده به او روی‌ می‌ آورد،



«وَ تَفَجَّرَتْ عَلَيْهِ النِّعَمُ بَعْدَ نُضُوبِهَا،»۴۳
و چشمه نعمت پس از خشک شدن بر او به جوشش می‌ آید،



«وَ وَبَلَتْ عَلَيْهِ الْبَرَکَةُ بَعْدَ إِرْذَاذِهَا۴۴
و برکات کاسته شده بر او فراوان مـی‌ گــردد.



«فَاتَّقُوا اللهَ»۴۵
پروای‌ از خدایی‌ را پیشه کنید



«الَّذِي نَفَعَکُمْ بِمَوْعِظَتِهِ،»۴۶
که شمارا به موعظه خود سود بخشید،



«وَ وَعَظَکُمْ بِرِسَالَتِهِ،»۴۷
و به پیامش شما را پند داد،



«وَ امْتَنَّ عَلَيْكُمْ بِنِعْمَتِهِ۴۸
و به نعمتش بر شما منّت نهاد.



«فَعَبِّدُوا أَنْفُسَکُمْ لِعِبَادَتِهِ،»۴۹
پس وجودتان را برای‌ عبادت او رام کنید،



«وَ اخْرُجُوا إِلَيْهِ مِنْ حَقِّ طَاعَتِهِ۵۰
و حق طاعتش را بـه جـا آوریـد.

۳. خصائص الاسلام

«ثُمَّ إِنَّ هذَا الْإِسْلَامَ دِینُ اللهِ»۵۱
سپس (بدانید) این اسلام همان دین خداست



«الَّذِي اصْطَفَاهُ لِنَفْسِهِ،»۵۲
که آن را برای‌ خود انتخاب کرد،



«وَ اصْطَنَعَهُ عَلَى عَیْنِهِ،»۵۳
و آن را به دیده عنایت پرورید،



«وَ أَصْفَاهُ خِیَرَةَ خَلْقِهِ،»۵۴
و بهترین خلق را برای‌ ارائه آن برگزید،



«وَ أَقَامَ دَعَائِمَهُ عَلَى مَحَبَّتِهِ۵۵
و ستونهای‌ آن را بر پایه محبت خود استوار نمود.



«أَذَلَّ الْأَدْیَانَ بِعِزَّتِهِ،»۵۶
ادیان را با عزت آن خوار کرد،



«وَ وَضَعَ الْمِلَلَ بِرَفْعِهِ،»۵۷
و به رفعتش سایر آیین ها را به پستی‌ نشاند،



«وَ أَهَانَ أَعْدَاءَهُ بِکَرَامَتِهِ،»۵۸
و به کرامتش دشمنان را ذلّت داد،



«وَ خَذَلَ مُحَادِّیهِ بِنَصْرِهِ،»۵۹
به یاریش مخالفان را سرکوب کرد،



«وَ هَدَمَ أَرْکَانَ الضَّلَالَةِ بِرُکْنِهِ۶۰
و به رکن قوی‌ آن ارکان گمراهی‌ را نابود ساخت،



«وَ سَقَی مَنْ عَطِشَ مِنْ حِیَاضِهِ،»۶۱
تشنگان معنی‌ را از حوضهایش سیراب نمود،



«وَ أَتْأَقَ الْحِیَاضَ بِمَوَاتِحِهِ۶۲
و آبگاهش را با نیروی‌ الهی‌ِ آبکشان پر کرد.



«ثُمَّ جَعَلَهُ لَا انْفِصَامَ لِعُرْوَتِهِ،»۶۳
آن گاه اسلام را چنان قرار داد که رشته اش نگسلد،



«وَ لَا فَکَّ لِحَلْقَتِهِ،»۶۴
حلقه هایش نگشاید،



«وَ لَا انْهِدَامَ لِأَسَاسِهِ،»۶۵
اساسش منهدم نگردد،



«وَ لَا زَوَالَ لِدَعَائِمِهِ،»۶۶
ارکانش زوال نپذیرد،



«وَ لَا انْقِلَاعَ لِشَجَرَتِهِ،»۶۷
درختش ریشه کن نشود،



«وَ لَا انْقِطَاعَ لِمُدَّتِهِ،»۶۸
مدّتش به آخر نرسد،



«وَ لَا عَفَاءَ لِشَرَائِعِهِ،»۶۹
قوانینش کهنه و پوسیده نگردد،



«وَ لَا جَذَّ لِفُرُوعِهِ،»۷۰
شاخه هایش قطع نگردد،



«وَ لَا ضَنْکَ لِطُرُوقِهِ،»۷۱
راههایش تنگ نشود،



«وَ لَا وُعُوثَةَ لِسُهُولَتِهِ،»۷۲
آسانیش به دشواری‌ نرسد،



«وَ لَا سَوَادَ لِوَضَحِهِ،»۷۳
و سپیدش سیاه نگردد،



«وَ لَا عِوَجَ لِإِنْتِصَابِهِ،»۷۴
قامت راستش کج نشود،



«وَ لَا عَصَلَ فِي عُودِهِ،»۷۵
چوبه اش نپیچد،



«وَ لَا وَعَثَ لِفَجِّهِ،»۷۶
و راهش صعب العبور نگردد،



«وَ لَا انْطِفَاءَ لِمَصَابِیحِهِ، وَ لَا مَرَارَةَ لِحَلَاوَتِهِ۷۷
چراغهایش خاموش، و شیرینیش تلخ نشود.



«فَهُوَ دَعَائِمُ أَسَاخَ فِي الْحَقِّ أَسْنَاخَهَا،»۷۸
اسلام ستونهایی‌ است که خداوند پایه هایش را در حق کار گذاشته،



«وَ ثَبَّتَ لَهَا آسَاسَهَا،»۷۹
و بنیان آن ستونها را محکم کرده،



«وَ یَنَابِیعُ غَزُرَتْ عُیُونُهَا،»۸۰
چشمه هایی‌ است که نهرهایش پر آب،



«وَ مَصَابِیحُ شَبَّتْ نِیرَانُهَا،»۸۱
و چراغهایی‌ است که نورش تابان،



«وَ مَنَارٌ اقْتَدَی بِهَا سُفَّارُهَا،»۸۲
و مشعلگاهی‌ است که مسافران به آن راه جویند،



«وَ أَعْلَامٌ قُصِدَ بِهَا فِجَاجُهَا،»۸۳
و نشانه هایی‌ است که راهها به آن قصد می‌ شود،



«وَ مَنَاهِلُ رَوِیَ بِهَا وُرَّادُهَا۸۴
و آبشخورهایی‌ است که واردان به آن سیراب می‌ گردند.



«جَعَلَ اللهُ فِيهِ مُنْتَهَی رِضْوَانِهِ، وَ ذِرْوَةَ دَعَائِمِهِ، وَ سَنَامَ طَاعَتِهِ۸۵
خداوند نهایت خشنودی‌، و برترین قوانین، و بالاترین مرتبه طاعت را در اسلام قرار داده.



«فَهُوَ عِنْدَ اللهِ وَثِیقُ الْأَرْکَانِ،»۸۶
بنابراین ارکانش پابرجا،



«رَفِیعُ الْبُنْیَانِ،»۸۷
بنایش رفیع،



«مُنِیرُ الْبُرْهَانِ،»۸۸
برهانش نورانی‌،



«مَضِیءُ النِّیرَانِ،»۸۹
شعله اش فروزان،



«عَزِیزُ السُّلْطَانِ،»۹۰
سلطنتش شکست ناپذیر،



«مُشْرِفُ الْمَنَارِ،»۹۱
و نشانه اش بلند،



«مُعْوِذُ الْمَثَارِ۹۲
و ستیز با آن غیرممکن است.



«فَشَرِّفُوهُ وَ اتَّبِعُوهُ،»۹۳
پس اسلام را محترم دارید و از آن پیروی‌ نمایید،



«وَ أَدُّوا إِلَيْهِ حَقَّهُ،»۹۴
و حقّش را ادا کنید،



«وَضَعُوهُ مَوَاضِعَهُ۹۵
و آن را در جایگاه خود قرار دهید.

۴. بعثة النّبىّ و مشكلات الجاهليّة

«ثُمَّ إِنَّ اللهَ سُبْحانَهُ بَعَثَ مُحَمَّداً (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) بِالْحَقِّ»۹۶
آن گاه خداوند محمّد (صلی‌الله‌عليه‌وآله‌) را به حق برانگیخت



«حِینَ دَنَا مِنَ الدُّنْیَا الْإِنْقِطَاعُ،»۹۷
وقتی‌ که دنیا به سپری‌ شدن نزدیک شده،



«وَ أَقْبَلَ مِنَ الْآخِرَةِ الْإِطِّلَاعُ،»۹۸
و آخرت روی‌ آورده،



«وَ أَظْلَمَتْ بَهْجَتُهَا بَعْدَ إِشْرَاق،»۹۹
و سرسبزی‌ دنیا پس از روشنی‌ تاریک،



«وَ قَامَتْ بِأَهْلِهَا عَلَى سَاق،»۱۰۰
و اهلش را در مشقّت قرار داده بود،



«وَ خَشُنَ مِنْهَا مِهَادٌ،»۱۰۱
آن زمان که بستر دنیا ناهموار،



«وَ أَزِفَ مِنْهَا قِیَادٌ،»۱۰۲
و آماده نابودی‌ و نیستی‌ بود.



«فِي انْقِطَاع مِنْ مُدَّتِهَا،»۱۰۳
زمانش رو به پایان،



«وَ اقْتِرَاب مِنْ أَشْرَاطِهَا،»۱۰۴
و نشانه های‌ زوالش نزدیک شده بود،



«وَ تَصَرُّم مِنْ أَهْلِهَا،»۱۰۵
آن زمان که اهل دنیا رو به نابودی‌،



«وَ انْفِصَام مِنْ حَلْقَتِهَا،»۱۰۶
و حلقه اش رو به شکسته شدن،



«وَ انْتِشَار مِنْ سَبَبِهَا،»۱۰۷
و ریسمانش رو به پاره شدن،



«وَ عَفَاء مِنْ أَعْلَامِهَا،»۱۰۸
و نشانه هایش رو به کهنه شدن،



«وَ تَکَشُّف مِنْ عَوْرَاتِهَا،»۱۰۹
و عیب هایش رو به مکشوف شدن،



«وَ قِصَر مِنْ طُولِهَا۱۱۰
و درازی‌ مدّتش رو به کوتاه شدن می‌ رفت.



«جَعَلَهُ اللهُ بَلَاغاً لِرِسَالَتِهِ،»۱۱۱
خداوند پاک آن حضرت را تبلیغ کننده رسالت،



«وَ کَرَامَةً لِأُمَّتِهِ،»۱۱۲
و وسیله کرامت امّت،



«وَ رَبِیعاً لاَِهْلِ زَمَانِهِ،»۱۱۳
و بهار اهل زمان،



«وَ رِفْعَةً لِأَعْوَانِهِ،»۱۱۴
و بلندی‌ مرتبت یاران،



«وَ شَرَفاً لِأَنْصَارِهِ۱۱۵
و شرف هواخواهان خود قـرار داد.

۵. القيّم الاخلاقيّة و خصائص القرآن

«ثُمَّ أَنْزَلَ عَلَيْهِ الْکِتَابَ»۱۱۶
سپس قرآن را بر او نازل کرد،



«نُوراً لَا تُطْفَأُ مَصَابِیحُهُ،»۱۱۷
نوری‌ که چراغهایش خاموش نمی‌ شود،



«وَ سِرَاجاً لَا یَخْبُو تَوَقُّدُهُ،»۱۱۸
و چراغی‌ که افروختگی‌ اش کاهش برنمی‌ دارد،



«وَ بَحْراً لَا یُدْرَکُ قَعْرُهُ،»۱۱۹
و دریایی‌ که قعرش درک نمی‌ گردد،



«وَ مِنْهَاجاً لَا یُضِلُّ نَهْجُهُ،»۱۲۰
و راهی‌ که حرکت در آن گمراهی‌ ندارد،



«وَ شُعَاعاً لَا یُظْلِمُ ضَوْؤُهُ،»۱۲۱
و شعاعی‌ که روشنی‌ آن تاریک نمی‌ شود،



«وَ فُرْقَاناً لَا یُخْمَدُ بُرْهَانُهُ،»۱۲۲
و جداکننده حق و باطلی‌ که برهانش خاموشی‌ ندارد،



«وَ تِبْیَاناً لَا تُهْدَمُ أَرْکَانُهُ،»۱۲۳
و ساختمانی‌ که پایه هایش ویران نگردد،



«وَ شِفَاءً لَا تُخْشَی أَسْقَامُهُ،»۱۲۴
و دارویی‌ که بیم (مفردات‌نهج‌البلاغه)بیماریهای‌ آن نمی‌ رود،



«وَ عِزّاً لَا تُهْزَمُ أَنْصَارُهُ،»۱۲۵
و بلندمرتبه ای‌ که یارانش را شکست نرسد،



«وَ حَقّاً لَا تُخْذَلُ أَعْوَانُهُ۱۲۶
و حقّی‌ که مددکارانش دچار شکست نشوند.



«فَهُوَ مَعْدِنُ الْإِیمَانِ وَ بُحْبُوحَتُهُ،»۱۲۷
قرآن معدن ایمان و میانْ سرای‌ آن،



«وَ یَنَابِیعُ الْعِلْمِ وَ بُحُورُهُ،»۱۲۸
چشمه های‌ دانش و دریاهای‌ آن،



«وَ رِیَاضُ الْعَدْلِ وَ غُدْرَانُهُ،»۱۲۹
باغهای‌ عدل و داد و حوضهای‌ آن،



«وَ أثَافِیُّ الْإِسْلَامِ وَ بُنْیَانُهُ،»۱۳۰
پایه های‌ اسلام و اساس آن،



«وَ أَوْدِیَةُ الْحَقِّ وَ غِیطَانُهُ۱۳۱
وادیهای‌ حق و دشت های‌ سرسبز آن است،



«وَ بَحْرٌ لَا یَنْزِفُهُالْمُسْتَنْزِفُونَ،»۱۳۲
دریایی‌ است که آب برداران آبش را تمام نکنند،



«وَ عُیُونٌ لَا یُنْضِبُهَا الْمَاتِحُونَ،»۱۳۳
و چشمه هایی‌ است که آبکشان آب آنها را به آخر نرسانند،



«وَ مَنَاهِلُ لَا یَغِیضُهَا الْوَارِدُونَ،»۱۳۴
و آبشخورهایی‌ است که واردان از آن کم ننمایند،



«وَ مَنَازِلُ لَا یَضِلُّ نَهْجَهَا الْمُسَافِرُونَ،»۱۳۵
منازلی‌ است که مسافران راهش را گم نکنند،



«وَ أَعْلَامٌ لَا یَعْمَی عَنْهَا السَّائِرُونَ،»۱۳۶
و نشانه هایی‌ است که از چشم راهروان پنهان نماند،



«وَ آکَامٌ لَا یَجُوزُ عَنْهَا الْقَاصِدُونَ۱۳۷
و تپّه هایی‌ است که روندگان از آنها نگذرند.



«جَعَلَهُ اللهُ رِیّاً لِعَطَشِ الْعُلَمَاءِ،»۱۳۸
خداوند آن را سیرابی‌ تشنگی‌ دانایان قرارداد،



«وَ رَبِیعاً لِقُلُوبِ الْفُقَهَاءِ،»۱۳۹
و نیز بهار قلوب بینایان،



«وَ مَحَاجَّ لِطُرُقِ الصُّلَحَاءِ،»۱۴۰
و مقصد راههای‌ صالحان،



«وَ دَوَاءً لَيْسَ بَعْدَهُ دَاءٌ،»۱۴۱
و دوایی‌ که پس از آن بیماری‌ نیست،



«وَ نُوراً لَيْسَ مَعَهُ ظُلْمَةٌ،»۱۴۲
و نوری‌ که با آن تاریکی‌ نباشد،



«وَ حَبْلاً وَثِیقاً عُرْوَتُهُ،»۱۴۳
و ریسمانی‌ که جای‌ چنگ زدن به آن محکم است،



«وَ مَعْقِلاً مَنِیعاً ذِرْوَتُهُ،»۱۴۴
و حصار با بنیانی‌ که آفات را بر اوج آن راه نیست،



«وَ عِزّاً لِمَنْ تَوَلَّاهُ،»۱۴۵
و برای‌ دوستدارانش عزّت،



«وَ سِلْماً لِمَنْ دَخَلَهُ،»۱۴۶
و برای‌ واردش صلح و ایمنی‌،



«وَ هُدًی لِمَنِ ائْتَمَّ بِهِ،»۱۴۷
و برای‌ اقتداکننده به آن راهنما،



«وَ عُذْراً لِمَنِ انْتَحَلَهُ،»۱۴۸
و برای‌ آن که آن را مذهب خود قرار دهد عذر و دلیل،



«وَ بُرْهَاناً لِمَنْ تَکَلَّمَ بِهِ،»۱۴۹
و برهان کسی‌ که با آن سخن گوید،



«وَ شَاهِداً لِمَنْ خَاصَمَ بِهِ،»۱۵۰
و شاهد آن که به وسیله آن به جدال با دشمن برخیزد،



«وَ فَلْجاً لِمَنْ حَاجَّ بِهِ،»۱۵۱
و پیروزی‌ آن که به آن حجّت آورد،



«وَ حَامِلاَ لِمَنْ حَمَلَهُ،»۱۵۲
و راهبر کسی‌ که به آن عمل نماید،



«وَ مَطِیَّةً لِمَنْ أَعْمَلَهُ،»۱۵۳
و مرکب آن که آن را به کار اندازد،



«وَ آیَةً لِمَنْ تَوَسَّمَ،»۱۵۴
و نشانه واضح برای‌ کسی‌ که نشانه جوید،



«وَ جُنَّةً لِمَنِ اسْتَلَامَ،»۱۵۵
و سپر بازدارنده از بلا برای‌ آن که آن را در برکند،



«وَ عِلْماً لِمَنْ وَعَی،»۱۵۶
و دانش برای‌ کسی‌ که آن را در گوش جای‌ دهد،



«وَ حَدِیثاً لِمَنْ رَوَی،»۱۵۷
و خبری‌ صحیح برای‌ آن که روایت کند،



«وَ حُکْماً لِمَنْ قَضَی۱۵۸
و حکمی‌ حقّ برای‌ کسی‌ که با آن حکم نماید.




جعبه ابزار