• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

خطبه ۱۰۸ نهج البلاغه

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



گزارش خطا
برای مشاهده معنا و شرح هر کلمه، بر روی آن کلیک کنید.



عقائدية ، اخلاقية ، سياسية


وَ مِنْ خُطْبَة لَهُ (عَلَيْهِ‌السَّلامُ)
از خطبه های‌ آن حضرت است
درباره قدرت خداوند و حوادث مرگ و قیامت

۱. قدرة الله تعالى

«كُلُّ شَیْء خَاشِعٌ لَهُ،»۱
همه چیز فروتن برای‌ او،



«وَ كُلُّ شَیْء قَائِمٌ بِهِ:»۲
و هر چیزی‌ قائم به اوست.



«غِنی كُلِّ فَقِیر،»۳
ثروت هر نیازمند،



«وَ عِزُّ كُلِّ ذَلِیل،»۴
و عزت هر ذلیل،



«وَ قُوَّةُ كُلِّ ضَعِیف،»۵
و قدرت هر ناتوان،



«وَ مَفْزَعُ كُلِّ مَلْهُوف۶
و پناهگاه هر ستم رسیده است.



«مَنْ تَکَلَّمَ سَمِعَ نُطْقَهُ،»۷
سخن هر سخنگو را می‌ شنود،



«وَ مَنْ سَکَتَ عَلِمَ سِرَّهُ،»۸
باطن هر خاموش را می‌ داند،



«وَ مَنْ عَاشَ فَعَلَيْهِ رِزْقُهُ،»۹
روزی‌ هر زنده ای‌ به عهده اوست،



«وَ مَنْ مَاتَ فَإِلَيْهِ مُنْقَلَبُهُ۱۰
و بازگشت هر که بمیرد بـه جانب او.



«لَمْ تَرَکَ الْعُیُونُ فَتُخْبِرَ عَنْكَ،»۱۱
دیده ها تو را ندیده تا از تو خبر دهند،



«بَلْ کُنْتَ قَبْلَ الْوَاصِفِینَ مِنْ خَلْقِکَ۱۲
بلکه پیش از وصف‌کنندگانِ از خَلقت بوده‌ای‌.



«لَمْ تَخْلُقِ الْخَلْقَ لِوَحْشَة،»۱۳
موجودات را برای‌ ترس از تنهایی‌ خلق نکردی‌،



«وَ لاَ اسْتَعْمَلْتَهُمْ لِمَنْفَعَة،»۱۴
و برای‌ دریافت منفعت به کار نگرفتی‌،



«وَ لاَ یَسْبِقُکَ مَنْ طَلَبْتَ،»۱۵
به دنبال هر که باشی‌ از تو پیش نیفتد،



«وَ لاَ یُفْلِتُکَ مَنْ أَخَذْتَ،»۱۶
و آن را که بگیری‌ از چنگ تو بیرون نرود،



«وَ لاَ یَنْقُصُ سُلْطَانَکَ مَنْ عَصَاکَ،»۱۷
عصیان کننده از سلطنتت کم نمی‌ کند،



«وَ لاَ یَزِیدُ فِي مُلْکِکَ مَنْ أَطَاعَکَ،»۱۸
و مطیع به حکومتت اضافه نمی‌ کند،



«وَ لاَ یَرُدُّ أَمْرَکَ مَنْ سَخِطَ قَضَاءَکَ،»۱۹
آن که از حکم تو خشمناک است قدرت ردّ فرمانت را ندارد،



«وَ لاَ یَسْتَغْنِی عَنْكَ مَنْ تَوَلَّی عَنْ أَمْرِکَ۲۰
و هر که از فرمانت روی‌ گرداند از تو بی‌ نیاز نمی‌ شود.



«كُلُّ سِرٍّ عِنْدَكَ عَلاَنِیَةٌ،»۲۱
به نزدت هر نهانی‌ آشکار است،



«وَ كُلُ غَیْب عِنْدَكَ شَهَادَةٌ۲۲
و هر غیبی‌ در پیشگاهت حاضر است.



«أَنْتَ الاَْبَدُ فَلاَ أَمَدَ لَكَ،»۲۳
تو ابدی‌ هستی‌ بنابراین زمانی‌ برایت نیست،



«وَ أَنْتَ الْمُنْتَهَی فَلاَ مَحِیصَ عَنْكَ،»۲۴
و تو منتهای‌ هر چیز هستی‌ از این رو گریزی‌ از تو نیست،



«وَ أَنْتَ الْمَوْعِدُ فَلاَ مَنْجَی مِنْكَ إِلاَّ إِلَيْكَ.»۲۵
و تو وعده گاه هستی‌ که نجاتی‌ از تو جز به تو نیست.



«بِیَدِکَ نَاصِیَةُ كُلِّ دَابَّة،»۲۶
مهار هر جنبنده ای‌ در کف تو،



«وَ إِلَيْكَ مَصِیرُ كُلِّ نَسَمَة۲۷
و بازگشت هر انسانی‌ به سوی‌ توست.



«سُبْحانَکَ مَا أَعْظَمَ شَأْنَکَ۲۸
منزّهی‌ ازهر عیب، چه بزرگ است شأن تو!



«سُبْحانَکَ مَا أَعْظَمَ مَا نَرَی مِنْ خَلْقِکَ۲۹
منزهی‌، چه عظیم است آنچه از مخلوقاتت که می‌ بینیم



«وَ مَا أَصْغَرَ كُلَّ عَظِیمَة فِي جَنْبِ قُدْرَتِکَ۳۰
و چه کوچک است عظمت آن در کنار قدرت تو!



«وَ مَا أَهْوَلَ مَا نَرَی مِنْ مَلَکُوتِکَ۳۱
و چه دهشت آور است آنچه از ملکوت تو مشاهده می‌ نماییم!



«وَ مَا أَحْقَرَ ذلِكَ فِيَما غَابَ عَنَّا مِنْ سُلْطَانِکَ۳۲
و چه اندازه حقیر است آنچه دیده می‌ شود در برابر آنچه از سلطنت تو برای‌ ما ناپیداست!



«وَ مَا أَسْبَغَ نِعَمَکَ فِي الدُّنْیَا»۳۳
نعمتهایت در این دنیا چه گسترده و فراوان است!



«وَ مَا أَصْغَرَهَا فِي نِعَمِ الاْخِرَةِ۳۴
و با این حال در برابر نعمت آخرتت چقدر کوچک است!

۲. صفات الملائكة

وَ مِنْـها
از این خطبه است درباره فرشتگان

«مِنْ مَلاَئِکَة أَسْکَنْتَهُمْ سَمَاوَاتِکَ،»۳۵
گروهی‌ از ملائکه را در آسمانهایت سکونت داده ای‌،



«وَ رَفَعْتَهُمْ عَنْ أَرْضِکَ۳۶
و از زمینت رفعت بخشیده ای‌،



«هُمْ أَعْلَمُ خَلْقِکَ بِكَ،»۳۷
آنان داناترین مخلوقاتت به تو،



«وَ أَخْوَفُهُمْ لَكَ،»۳۸
و خائف ترین آنها از تو،



«وَ أَقْرَبُهُمْ مِنْكَ.»۳۹
و مقرب ترینشان به تو هستند.



«لَمْ یَسْکُنُوا الاَْصْلاَبَ، وَ لَمْ یُضَمَّنُوا الاَْرْحَامَ،»۴۰
ساکن اصلاب، و جاگرفته در رحم ها نبودند،



«وَ لَمْ یُخْلَقُوا (مِنْ مَاء مَهِین)،»۴۱
و از آب پست آفریده نشدند،



«وَ لَمْ یَتَشَعَّبْهُمْ (رَیْبُ الْمَنُونِ);»۴۲
و حوادث روزگار آنها را پراکنده نکرد.



«وَ إِنَّهُمْ عَلَى مَکَانِهِمْ مِنْكَ، وَ مَنْزِلَتِهِمْ عِنْدَكَ،»۴۳
با این قرب و منزلتی‌ که نزد تو دارند،



«وَ اسْتِجْمَاعِ أَهْوَائِهِمْ فِيكَ،»۴۴
و امیالی‌ که بر محور وجود تو جمع کرده،



«وَ کَثْرَةِ طَاعَتِهِمْ لَكَ،»۴۵
و طاعت بسیاری‌ که برای‌ تو انجام داده،



«وَ قِلَّةِ غَفْلَتِهِمْ عَنْ أَمْرِکَ۴۶
و با اینکه نسبت به امر تو غفلت کمتری‌ دارند،



«لَوْ عَایَنُوا کُنْهَ مَا خَفِیَ عَلَيْهِمْ مِنْكَ لَحَقَّرُوا أَعْمَالَهُمْ،»۴۷
اگر کنه حقیقت تو را که از آنان پنهان است ببینند بی‌ شک اعمال خود را کوچک شمرده،



«وَ لَزَرَوْا عَلَى أَنْفُسِهِمْ،»۴۸
و بر خود عیب گیرند،



«وَ لَعَرَفُوا أَنَّهُمْ لَمْ یَعْبُدُوکَ حَقَّ عِبَادَتِکَ،»۴۹
و به این معنا معرفت یابند که حقّ عبادت تو را به جای‌ نیاورده،



«وَ لَمْ یُطِیعُوکَ حَقَّ طَاعَتِکَ۵۰
و طاعتی‌ که سزاوار توست انجام نداده اند.

۳. النّعم الالهيّة

«سُبْحانَکَ خَالِقاً وَ مَعْبُوداً۵۱
منزّه آفریدگار و معبودی‌ هستی‌،



«بِحُسْنِ بَلاَئِکَ عِنْدَ خَلْقِکَ خَلَقْتَ دَاراً،»۵۲
به نیکویی‌ نعمتت بر بندگان است که سرایی‌ (چون آخرت) به وجود آورده ای‌،



«وَ جَعَلْتَ فِيهَا مَأْدُبَةً۵۳
و در آن سفره ای‌ قرارداده ای‌



«مَشْرَباً وَ مَطْعَماً،»۵۴
دارای‌ آشامیدنی‌ و خوردنی‌،



«وَ أَزْوَاجاً وَ خَدَماً،»۵۵
و همسران و خدمتکاران،



«وَ قُصُوراً وَ أَنْهَاراً،»۵۶
و قصرها و نهرها،



«وَ زُرُوعاً وَ ثِمَاراً۵۷
و زراعت ها و میوه ها.



«ثُمَّ أَرْسَلْتَ دَاعِیاً یَدْعُو إِلَيْهَا،»۵۸
سپس دعوت کننده ای‌ را فرستادی‌ تا مردم را به آن دعوت کند.



«فَلاَ الدَّاعِیَ أَجَابُوا،»۵۹
ولی‌ نه دعوت کننده را پاسخ گفتند،



«وَ لاَ فِيَما رَغَّبْتَ رَغِبُوا،»۶۰
و نه در آنچه ترغیب کردی‌ رغبت نمودند،



«وَ لاَ إِلَى مَا شَوَّقْتَ إِلَيْهِ اشْتَاقُوا۶۱
و نه به آنچه تشویق فرمودی‌ مشتاق شدند.



«أَقْبَلُوا عَلَى جِیفَة قَدِ افْتَضَحُوا بِأَکْلِهَا،»۶۲
به سوی‌ مرداری‌ رو کردند که با خوردنش رسوا شدند،



«وَ اصْطَلَحُوا عَلَى حُبِّهَا۶۳
و بر عشق به آن سازش نمودند.

۴. اخطار العشق المجازي

«وَ مَنْ عَشِقَ شَیْئاً أَعْشَی (أعمى) بَصَرَهُ،»۶۴
و هر که عاشق چیزی‌ شود چشمش را کور،



«وَ أَمْرَضَ قَلْبَهُ،»۶۵
و دلش را بیمار می‌ کند،



«فَهُوَ یَنْظُرُ بِعَيْن غَیْرِ صَحِیحَة،»۶۶
آن گاه با چشمی‌ غیرسالم نظر می‌ کند،



«وَ یَسْمَعُ بِأُذُن غَیْرِ سَمِیعَة،»۶۷
و با گوشی‌ غیرشنوا می‌ شنود،



«قَدْ خَرَقَتِ الشَّهَوَاتُ عَقْلَهُ،»۶۸
خواهشهای‌ نفسانی‌ عقلش را دریده،



«وَ أَمَاتَتِ الدُّنْیَا قَلْبَهُ،»۶۹
و دنیا دلش را میرانده،



«وَ وَلِهَتْ عَلَيْهَا نَفْسُهُ،»۷۰
و او را بر امور مادی‌ واله و شیدا نموده،



«فَهُوَ عَبْدٌ لَهَا،»۷۱
از این رو او دنیاست،



«وَ لِمَنْ فِي یَدَیْهِ شَیْءٌ مِنْهَا،»۷۲
و بنده کسی‌ که اندکی‌ از دنیا در اختیار دارد.



«حَيْثَُما زَالَتْ زَالَ إِلَيْهَا،»۷۳
دنیا به هر طرف بگردد او هم می‌ گردد،



«وَ حَيْثَُما أَقْبَلَتْ أَقْبَلَ عَلَيْهَا۷۴
و به هر سوی‌ روی‌ کند او هم روی‌ می‌ آورد.



«لاَ یَنْزَجِرُ مِنَ اللهِ بِزَاجِر،»۷۵
با پندهای‌ بازدارنده ای‌ که از جانب خداست از گناه بازنمی‌ ایستد،



«وَ لاَ یَتَّعِظُ مِنْهُ بِوَاعِظ،»۷۶
و از هیچ واعظ الهی‌ پند نمی‌ پذیرد،



«وَ هُوَ یَرَی الْمَأْخُوذِینَ عَلَى الْغِرَّةِ، حَيْثُ لاَ إِقَالَةَ وَ لاَ رَجْعَةَ۷۷
در صورتی‌ که مردن ناگهانی‌ مردم را ـ در نقطه ای‌ که در آن نه فسخ عهدی‌ ممکن است نه راه بازگشتی‌ ـ می‌ بیند



«كَيْفَ نَزَلَ بِهِمْ مَا کَانُوا یَجْهَلُونَ،»۷۸
که چگونه پیشامدی‌ که اطلاعی‌ ازآن نداشتند بر آنان هجوم کرد،



«وَ جَاءَهُمْ مِنْ فِرَاقِ الدُّنْیَا مَا کَانُوا یَأْمَنُونَ،»۷۹
و جدایی‌ از دنیا که ایمن و خاطرجمع از آن بودند دامنگیرشان شد،



«وَ قَدِمُوا مِنَ الاْخِرَةِ عَلَى مَا کَانُوا یُوعَدُونَ۸۰
و به آنچه از آخرت به آنان وعده داده می‌ شد وارد شدند.



«فَغَیْرُ مَوْصُوف مَا نَزَلَ بِهِمْ.»۸۱
آنچه از بلا به سرشان آمد وصف شدنی‌ نیست:

۵. احوال ما قبل الموت

«اجْتَمَعَتْ عَلَيْهِمْ سَکْرَةُ الْمَوْتِ وَ حَسْرَةُ الْفَوْتِ،»۸۲
سکرات مرگ و اندوه بر آنچه از دستشان رفته یکجا آنان را دربر گرفت،



«فَفَتَرَتْ لَهَا أَطْرَافُهُمْ،»۸۳
اعضاء بدنشان در برابر آن سختیها به سستی‌ گرایید،



«وَ تَغَیَّرَتْ لَهَا أَلْوَانُهُمْ،»۸۴
و رنگشان تغییر کرد.



«ثُمَّ ازْدَادَ الْمَوْتُ فِيهِمْ وُلُوجاً،»۸۵
سپس مرگ بیشتر در وجودشان نفوذ نمود،



«فَحِیلَ بَیْنَ أَحَدِهِمْ وَ بَیْنَ مَنْطِقِهِ،»۸۶
و بین آنان و سخن گفتنشان مانع شد،



«وَ إِنَّهُ لَبَیْنَ أَهْلِهِ یَنْظُرُ بِبَصَرِهِ،»۸۷
و آن محتضر در میان اهل بیتش با دیده اش می‌ بیند،



«وَ یَسْمَعُ بِأُذُنِهِ،»۸۸
و با گوشش می‌ شنود،



«عَلَى صِحَّة مِنْ عَقْلِهِ،»۸۹
در حالی‌ که عقلش بجاست



«وَ بَقَاء مِنْ لُبِّهِ،»۹۰
و فکرش باقی‌ است،



«یُفَکِّرُ فِيمَ أَفْنَی عُمْرَهُ،»۹۱
اندیشه می‌ کند که عمرش را در چه راهی‌ به باد داده،



«وَ فِيمَ أَذْهَبَ دَهْرَهُ۹۲
و روزگارش را کجا برده،



«وَ یَتَذَکَّرُ أَمْوَالا جَمَعَهَا،»۹۳
به یاد می‌ آورد ثروتی‌ راکه جمع کرده،



«أَغْمَضَ فِي مَطَالِبِهَا،»۹۴
و در به دست آوردنش توجه به حلال و حرام ننموده،



«وَ أَخَذَهَا مِنْ مُصَرَّحَاتِهَا وَ مُشْتَبِهَاتِهَا،»۹۵
و از جایی‌ که حلال و حرامش برخی‌ روشن و برخی‌ مشتبه بوده به چنگ زده،



«قَدْ لَزِمَتْهُ تَبِعَاتُ جَمْعِهَا،»۹۶
و فعلاً پایبند گناه جمع آوری‌ آن ثروت است،



«وَ أَشْرَفَ عَلَى فِرَاقِهَا،»۹۷
و مشرِف بر جدا شدن از آن شده،



«تَبْقَی لِمَنْ وَرَاءَهُ»۹۸
ثروتی‌ که برای‌ وارثان می‌ ماند



«یَنْعَمُونَ فِيهَا، وَ یَتَمَتَّعُونَ بِهَا،»۹۹
و در آن خوش می‌ گذرانند و از آن بهره مند می‌ شوند،



«فَیَکُونُ الْمَهْنَأُ لِغَیْرِهِ،»۱۰۰
راحتی‌ آن نعمت برای‌ وارث



«وَ الْعِبْءُ عَلَى ظَهْرِهِ۱۰۱
و بار مسئولیت آن بر دوش اوست،



«وَ الْمَرْءُ قَدْ غَلِقَتْ (علقت) رُهُونُهُ بِهَا،»۱۰۲
و او در گرو این ثروت است.



«فَهُوَ یَعَضُّ یَدَهُ نَدَامَةً عَلَى مَا أَصْحَرَ لَهُ عِنْدَ الْمَوْتِ مِنْ أَمْرِهِ،»۱۰۳
در پی‌ آنچه وقت مردن برایش ظاهر می‌ شود از حسرت دست به دندان می‌ گزد،



«وَ یَزْهَدُ فِيَما کَانَ یَرْغَبُ فِيهِ أَیَّامَ عُمُرِهِ۱۰۴
و به آنچه در ایّام عمرش به آن رغبت داشته بی‌ میل می‌ شود،



«وَ یَتَمَنَّی أَنَّ الَّذِي کَانَ یَغْبِطُهُ بِهَا»۱۰۵
و آرزو می‌ کند ای‌ کاش آن کسی‌ که قبل از این به ثروت او غبطه می‌ خورد



«وَ یَحْسُدُهُ عَلَيْهَا»۱۰۶
و به خاطر آن به او حسد می‌وزرید



«قَدْ حَازَهَا دُونَهُ۱۰۷
آن ثروت را به جای‌ او گردآورده بود.



«فَلَمْ یَزَلِ الْمَوْتُ یُبَالِغُ فِي جَسَدِهِ حَتَّى خَالَطَ لِسَانُهُ سَمْعَهُ،»۱۰۸
آن گاه مرگ در غلبه بر بدنش چندان پیش می‌ رود که دیگر گوشش مانند زبانش از کار می‌ ایستد،



«فَصَارَ بَیْنَ أَهْلِهِ لاَ یَنْطِقُ بِلِسَانِهِ، وَ لاَ یَسْمَعُ بِسَمْعِهِ۱۰۹
در حالی‌ که میان خانواده اش می‌ ماند که قدرت سخن گفتن و قوت شنیدن ندارد،



«یُرَدِّدُ طَرْفَهُ بِالنَّظَرِ فِي وُجُوهِهِمْ،»۱۱۰
دیده به چهره اهل و عیالش می‌ گرداند،



«یَرَی حَرَکَاتِ أَلْسِنَتِهِمْ،»۱۱۱
حرکات زبانشان را می‌ بیند



«وَ لاَ یَسْمَعُ رَجْعَ کَلاَمِهِمْ۱۱۲
ولی‌ صدای‌ کلام آنان را نمی شنود.



«ثُمَّ ازْدَادَ (زاد) الْمَوْتُ الْتِیَاطاً بِهِ،»۱۱۳
سپس پنجه مرگ با او گلاویز می‌ شود،



«فَقُبِضَ بَصَرُهُ كَمَا قُبِضَ سَمْعُهُ،»۱۱۴
چشم او نیز مانند گوشش از کار می‌ افتد،



«وَ خَرَجَتِ الرُّوحُ مِنْ جَسَدِهِ،»۱۱۵
و روح از بدنش بیرون می‌ رود،



«فَصَارَ جِیفَةً بَیْنَ أَهْلِهِ،»۱۱۶
و لاشه ای‌ شده بین خانواده اش می‌ افتد،



«قَدْ أَوْحَشُوا مِنْ جَانِبِهِ،»۱۱۷
به طوری‌ که از نشستن نزد او وحشت می‌ کنند،



«وَ تَبَاعَدُوا مِنْ قُرْبِهِ۱۱۸
و از نزدیک شدن به او دوری‌ می‌ جویند،



«لاَ یُسْعِدُ (يعد) بَاکِیاً،»۱۱۹
گریه کننده اش را همراهی‌ نمی‌ کند،



«وَ لاَ یُجِیبُ دَاعِیاً۱۲۰
و قدرت پاسخ دادن به آن که صدایش می‌ کند ندارد.



«ثُمَّ حَمَلُوهُ إِلَى مَخَطٍّ (محطّ) فِي الاَْرْضِ،»۱۲۱
آن گاه او را با دوش برداشته به خانه قبر می‌ برند،



«فَأَسْلَمُوهُ فِيهِ إِلَى عَمَلِهِ،»۱۲۲
و وی‌ را در آنجا به عملش سپرده



«وَ انْقَطَعُوا عَنْ زَوْرَتِهِ۱۲۳
و برای‌ همیشه از دیدار او محروم می‌ مانند.

۶. صفة البعث و النشور

«حَتَّى إِذَا بَلَغَ الْکِتَابُ أَجَلَهُ،»۱۲۴
تا زمانی‌ که مدت معلوم شده جهان سرآید،



«وَ الاَْمْرُ مَقَادِیرَهُ،»۱۲۵
و مقدّرات پایان پذیرد،



«وَ أُلْحِقَ آخِرُ الْخَلْقِ بِأَوَّلِهِ،»۱۲۶
و آخرین موجود به وسیله مرگ به اولین موجود ملحق گردد،



«وَ جَاءَ مِنْ أَمْرِ اللهِ مَا یُرِیدُهُ مِنْ تَجْدِیدِ خَلْقِهِ،»۱۲۷
و فرمان حق در راستای‌ خواست او در رابطه با تجدید خلقت فرا رسد،



«أَمَادَ (أمار) السَّمَاءَ وَ فَطَرَهَا،»۱۲۸
آسمان را به حرکت آورد و بشکافد،



«وَ أَرَجَّ الاَْرْضَ وَ أَرْجَفَهَا،»۱۲۹
زمین را با لرزه سختی‌ به جنبش آورد،



«وَ قَلَعَ جِبَالَهَا وَ نَسَفَهَا،»۱۳۰
کوههای‌ آن را از جا کنده و پراکنده سازد،



«وَ دَکَّ بَعْضُهَا بَعْضاً مِنْ هَیْبَةِ جَلاَلَتِهِ وَ مَخُوفِ سَطْوَتِهِ۱۳۱
به طوری‌ که از هیبت جلال و از خوف سطوتش پاره های‌ آنها به هم کوبیده شوند،



«وَ أَخْرَجَ مَنْ فِيهَا،»۱۳۲
و هر که را در دل زمین است بیرون آرد،



«فَجَدَّدَهُمْ بَعْدَ إِخْلاَقِهِمْ،»۱۳۳
و بعد از کهنه شدن نو سازد،



«وَ جَمَعَهُمْ بَعْدَ تَفَرُّقِهِمْ،»۱۳۴
و پس از پراکندگی‌ جمع نماید.



«ثُمَّ مَیَّزَهُمْ لِما یُرِیدُهُ مِنْ مَسْأَلَتِهِمْ عَنْ خَفَایَا الاَْعْمَالِ وَ خَبَایَا الاَْفْعَالِ،»۱۳۵
آن گاه آنان را برای‌ آنچه در نظر دارد: از پرسش اعمال مخفی‌ شان و کارهای‌ پنهانشان از هم جدا ساخته،



«وَ جَعَلَهُمْ فَرِیقَیْنِ۱۳۶
و بر دو دسته تقسیم کند:



«أَنْعَمَ عَلَى هؤُلاَءِ»۱۳۷
به گروهی‌ نعمت بخشد،



«وَ انْتَقَمَ مِنْ هؤُلاَءِ.»۱۳۸
و از گروه دیگر انتقام گیرد.



«فَأَمَّا أَهْلُ الطَّاعَةِ فَأَثَابَهُمْ بِجِوَارِهِ،»۱۳۹
فرمانبرداران را در جوار خویش پاداش دهد،



«وَ خَلَّدَهُمْ فِي دَارِهِ،»۱۴۰
و در خانه بهشتش جاودانه دارد،



«حَيْثُ لاَ یَظْعَنُ النُّزَّالُ،»۱۴۱
خانه ای‌ که مقیمانش از آن کوچ نکنند،



«وَ لاَ تَتَغَیَّرُ بِهِمُ الْحَالُ،»۱۴۲
و احوالشان تغییر ننماید،



«وَ لاَ تَنُوبُهُمُ الاَْفْزَاعُ،»۱۴۳
و اندوه و ترس به آنان رو نیاورد،



«وَ لاَ تَنَالُهُمُ الاَْسْقَامُ،»۱۴۴
و بیماری‌ به آنان نرسد،



«وَ لاَ تَعْرِضُ لَهُمُ الاَْخْطَارُ،»۱۴۵
و خطرات متوجه آنان نشود،



«وَ لاَ تُشْخِصُهُمُ الاَْسْفَارُ۱۴۶
و سفری‌ آنها را از خانه خود بیرون نبـرد.



«وَ أَمَّا أَهْلُ الْمَعْصِیَةِ»۱۴۷
اما اهل گناه را



«فَأَنْزَلَهُمْ شَرَّ دَار،»۱۴۸
به بدترین خانه وارد سازد،



«وَ غَلَّ الاَْیْدِیَ إِلَى الاَْعْنَاقِ،»۱۴۹
و دست آنها را با غل به گردنشان ببندد،



«وَ قَرَنَ النَّوَاصِیَ بِالاَْقْدَامِ،»۱۵۰
و سرشان را به پایشان گره زند،



«وَ أَلْبَسَهُمْ سَرَابِیلَ الْقَطِرَانِ، وَ مُقَطَّعَاتِ النِّیرَانِ،»۱۵۱
و پیراهنی‌ از ماده بد بو، و جامه ای‌ از پاره های‌ آتش به آنان بپوشاند،



«فِي عَذَاب قَدِ اشْتَدَّ حَرُّهُ،»۱۵۲
در آتشی‌ که حرارتش بسیار شدید،



«وَ بَاب قَدْ أُطْبِقَ عَلَى أَهْلِهِ،»۱۵۳
و درب آن به روی‌ اهلش بسته است،



«فِي نَار لَهَا کَلَبٌ وَ لَجَبٌ (جلب)، وَ لَهَبٌ سَاطِعٌ،»۱۵۴
آتشی‌ که هیجان و فریاد و زبانه ای‌ بلند دارد،



«وَ قَصِیفٌ هَائِلٌ،»۱۵۵
و نعره اش هول انگیز است،



«لاَ یَظْعَنُ مُقِیمُهَا،»۱۵۶
مقیمش بیرون نرود،



«وَ لاَ یُفَادَی أَسِیرُهَا،»۱۵۷
و از اسیرش غرامت قبول نگردد،



«وَ لاَ تُفْصَمُ (تقصم) کُبُولُهَا۱۵۸
و زنجیرهایش گسسته نشود،



«لاَ مُدَّةَ لِلدَّارِ فَتَفْنَی،»۱۵۹
نه آن خانه را مدتی‌ است که سرآید،



«وَ لاَ أَجَلَ لِلْقَوْمِ فَیُقْضَی۱۶۰
و نه آن دوزخیان را اجلی‌ که به پایان رسد.

۷. زهد النّبىّ (صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم)

وَ مِنْها فى ذِكْرِ النَّبِىِّ (صَلَّى‌اللّهُ‌عَلَيْهِ‌وَآلِه)
قسمتی‌ از این خطبه درباره پیامبر (صلى‌الله‌عليه‌وآله‌)

«قَدْ حَقَّرَ الدُّنْیَا وَ صَغَّرَهَا،»۱۶۱
سول حق دنیا را حقیر و کوچک شمرد،



«وَ أَهْوَنَ بِهَا وَ هَوَّنَهَا،»۱۶۲
و پَستش دانست و نزد دیگران خوار نمود،



«وَ عَلِمَ أَنَّ اللهَ زَوَاهَا عَنْهُ اخْتِیَاراً،»۱۶۳
می‌ دانست که خداوند با اختیار خود دنیا را از او دور کرد،



«وَ بَسَطَهَا لِغَیْرِهِ احْتِقَاراً،»۱۶۴
و به خاطر حقارتش آن را برای‌ دیگران گشاده ساخت.



«فَأَعْرَضَ عَنِ الدُّنْیَا بِقَلْبِهِ،»۱۶۵
پس او با قلبش از دنیا روی‌ گرداند،



«وَ أَمَاتَ ذِکْرَهَا عَنْ نَفْسِهِ،»۱۶۶
و یادش را از باطن خود میراند،



«وَ أَحَبَّ أَنْ تَغِیبَ زِینَتُهَا عَنْ عَیْنِهِ،»۱۶۷
و عاشق غایب شدن زینتش از مقابل خود بود،



«لِكَيْلاَ یَتَّخِذَ مِنْهَا رِیَاشاً،»۱۶۸
تا از آن لباس آرایشی‌ برنگیرد،



«أَوْ یَرْجُوَ فِيهَا مَقَاماً۱۶۹
یا اقامت در آن را هوس ننماید.



«بَلَّغَ عَنْ رَبِّهِ مُعْذِراً،»۱۷۰
در رساندن احکام از جانب خدا برای‌ قطع عذر مردم کوشید،



«وَ نَصَحَ لاُِمَّتِهِ مُنْذِراً،»۱۷۱
و برای‌ مردم با ترساندن از عذاب خیرخواهی‌ نمود،



«وَ دَعَا إِلَى الْجَنَّةِ مُبَشِّراً،»۱۷۲
و با مژده هایی‌ که داد به بهشت دعوت فرمود



«وَ خَوَّفَ مِنَ النَّارِ مُحَذِّراً۱۷۳
و با تهدیدهایی‌ که کرد از آتش ترسانـد.

۸. خصائص اهل البيت (عليهم‌السلام)

«نَحْنُ شَجَرَةُ النُّبُوَّةِ،»۱۷۴
ما درخت نبوت،



«وَ مَحَطُّ الرِّسَالَةِ،»۱۷۵
و جایگاه رسالت،



«وَ مُخْتَلَفُ الْمَلاَئِکَةِ،»۱۷۶
و محل رفت و آمد ملائکه،



«وَ مَعَادِنُ الْعِلْمِ،»۱۷۷
و معادن دانش،



«وَ یَنَابِیعُ الْحُکْمِ،»۱۷۸
و چشمه های‌ حکمتیم.



«نَاصِرُنَا وَ مُحِبُّنَا یَنْتَظِرُ (ينتظم) الرَّحْمَةَ،»۱۷۹
یار و عاشق ما منتظر رحمت،



«وَ عَدُوُّنَا (خاذلنا) وَ مُبْغِضُنَا یَنْتَظِرُ السَّطْوَةَ (اللّعنة).»۱۸۰
و دشمن و کینه توز ما در انتظار عقوبت است.




جعبه ابزار