خُلْد (مفرداتنهجالبلاغه)
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
خُلْد (به فتح خاء و سکون راء) و
خُلُود (به ضم خاء و لام) از
واژگان نهج البلاغه به معنای همیشه بودن و مکث طویل است. این واژه هفت بار در
نهج البلاغه آمده است.
خُلْد و
خُلُود به معنای همیشه بودن و مکث طویل آمده است.
راغب گوید: خلود آنست که: شیء از عروض فساد به دور بوده و در یک حالت باقی بماند و هر چیزی که فساد دیر عارضش شود عرب آنرا با خلود توصیف میکند.
و در لغت آمده: به آنکه با کثرت سنّ جوان مانده گویند: «خلد خلودا»
اخلاد اگر با «الی» باشد معنای میل میدهد: «اخلد الی الارض: مال الیها»
امام علی (علیهالسلام) در رابطه با
بهشت فرموده:
«لاَ يَنْقَطِعُ نَعِيمُهَا، وَلاَ يَظْعَنُ مُقِيمُهَا، وَلاَ يَهْرَمُ خَالِدُهَا، وَلاَ يَبْأَسُ سَاكِنُهَا» «نعمت وسیعش پایان نمیپذیرد، اقامه کننده و رحلاندازش کوچ نمیکند، و انسان مخلّدش پیر و فرتوت نمیشود و ساکن آن محتاج نمیگردد.»
(شرحهای خطبه:
) اشاره به آن است که کهولت (آنتروپی) از ماده برداشته شده و مخلّد میگردد.
درباره بیوفائی
دنیا فرموده:
«فَقَدْ رَأَيْتُمْ تَنَكُّرَهَا لِمَنْ دَانَ لَهَا، وَآثَرَهَا وَأَخْلَدَ إِلَيْهَا، حِينَ ظَعَنُوا عَنْهَا لَفِرَاقِ الاَْبَدِ.» «ناآشنا شدن دنیا را دیدهاید به کسی که به آن خضوع کرده و آنرا اختیار نموده و به آن مایل شده بود (ناآشنا بودن آنگاه معلوم شد) که برای همیشه از آن کوچ کردند.»
(شرحهای خطبه:
)
واژه خُلْد هفت بار در نهج آمده است.
•
قرشی بنابی، علیاکبر، مفردات نهج البلاغه، برگرفته از مقاله «خلد»، ج۱، ص۳۵۷.