• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

خطبه ۱۶۰ نهج البلاغه

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



گزارش خطا
برای مشاهده معنا و شرح هر کلمه، بر روی آن کلیک کنید.



عقائدية ، تاريخية ، اخلاقية


وَ مِنْ خُطْبَة لَهُ (عَلَيْهِ‌السَّلامُ)
از خطبه های‌ آن حضرت است
در توحید الهی‌ و شرح حال برخی‌ از پیامبران

۱. معرفة الله

«أَمْرُهُ قَضَاءٌ وَ حِکْمَةٌ،»۱
فرمان حق حکم لازم و حکمت است،



«وَ رِضَاهُ أَمَانٌ وَ رَحْمَةٌ،»۲
و خشنودیش امان و رحمت،



«یَقْضِی بِعِلْمٍ،»۳
به علم حکم می‌ کند،



«وَ یَعْفُو بِحِلْمٍ۴
و به حلم گذشت می‌ نماید.



«اللَّهُمَّ لَكَ الْحَمْدُ عَلَى مَا تَأْخُذُ وَ تُعْطِی،»۵
خداوندا، تو را سپاس بر آنچه می‌ گیری‌ و بر آنچه می‌ بخشی‌،



«وَ عَلَى مَا تُعَافِی وَ تَبْتَلِی۶
و تو را سپاس بر عافیت و بر بیماری‌ و بلا،



«حَمْداً یَکُونُ أَرْضَی الْحَمْدِ لَكَ، وَ أَحَبَّ الْحَمْدِ إِلَيْكَ، وَ أَفْضَلَ الْحَمْدِ عِنْدَكَ.»۷
سپاسی‌ که پسندیده ترین و محبوبترین و برترین حمد به سویت و در پیشگاهت باشد.



«حَمْداً یَمْلَأُ مَا خَلَقْتَ،»۸
سپاسی‌ که تمام فضای‌ آفرینشت را پر کند،



«وَ یَبْلُغُ مَا أَرَدْتَ۹
و تا جایی‌ که اراده کنی‌ برسد.



«حَمْداً لَا یُحْجَبُ عَنْكَ،»۱۰
سپاسی‌ که از قبول رحمتت محجوب نشود،



«وَ لَا یُقْصَرُ دُونَکَ،»۱۱
و از رسیدن به محضرت قاصر نباشد.



«حَمْداً لَا یَنْقَطِعُ عَدَدُهُ،»۱۲
سپاسی‌ که عددش به پایان نرسد،



«وَ لَا یَفْنَی مَدَدُهُ۱۳
و پشتوانه اش فانی‌ نگردد.



«فَلَسْنَا نَعْلَمُ کُنْهَ عَظَمَتِکَ،»۱۴
ما کُنه عظمتت را نمی‌ دانیم،



«إِلَّا أَنَّا نَعْلَمُ»۱۵
جز اینکه می‌ دانیم



«أَنَّكَ «حَیٌّ قَیُّومٌ، لَا تَأْخُذُکَ سِنَةٌ وَ لَا نَوْمٌ»(۱)»۱۶
تو زنده و قائم به ذاتی‌، چرت و خواب تو را نمی‌ گیرد.



«لَمْ یَنْتَهِ إِلَيْكَ نَظَرٌ،»۱۷
هیچ نظری‌ به تو نمی‌ رسد،



«وَ لَمْ یُدْرِکْکَ بَصَرٌ۱۸
و دیده ای‌ تو را درک نمی‌ کند.



«أَدْرَکْتَ الْأَبْصَارَ،»۱۹
تو دیده ها را درک کرده



«وَ أَحْصَیْتَ الْأَعْمَالَ،»۲۰
و اعمال را شماره نموده،



«وَ أَخَذْتَ «بِالنَّوَاصِی وَ الْأَقْدَامِ»(۲)»۲۱
و مهار حیات همگان را به دست داری‌.



«وَ مَا الَّذِي نَرَی مِنْ خَلْقِکَ،»۲۲
و آنچه از آفریده های‌ تو می‌ بینیم،



«وَ نَعْجَبُ لَهُ مِنْ قُدْرَتِکَ،»۲۳
و از آثار قدرتت به شگفتی‌ می‌ آییم،



«وَ نَصِفُهُ مِنْ عَظِیمِ سُلْطَانِکَ،»۲۴
و آنچه از عظمت قدرت تو وصف می‌ کنیم چه قدر و منزلتی‌ دارند؟



«وَ مَا تَغَیَّبَ عَنَّا مِنْهُ،»۲۵
حال آنکه آنچه از ما پوشیده است،



«وَ قَصُرَتْ أَبْصَارُنَا عَنْهُ،»۲۶
و دیده ما از دیدنش قاصر است،



«وَ انْتَهَتْ عُقُولُنَا دُونَهُ،»۲۷
و عقول ما به درک آن نمی‌ رسد،



«وَ حَالَتْ سُتُورُ الْغُیُوبِ بَیْنَنَا وَ بَیْنَهُ أَعْظَمُ۲۸
و پرده های‌ غیب بین ما و آنها حایل شده بسی‌ عظیم تر است!

۲. طُرُق معرفة اللّه

«فَمَنْ فَرَّغَ قَلْبَهُ،»۲۹
از این رو هر که دلش را از هر چیز فارغ کند،



«وَ أَعْمَلَ فِکْرَهُ،»۳۰
و اندیشه اش را به کار گیرد



«لِیَعْلَمَ کَیْفَ أَقَمْتَ عَرْشَکَ،»۳۱
تا بداند چگونه عرشت را به پا داشته ای‌،



«وَ کَیْفَ ذَرَأْتَ خَلْقَکَ،»۳۲
و چگونه موجودات را آفریده ای‌،



«وَ کَیْفَ عَلَّقْتَ فِي الْهَواءِ سَمَاوَاتِکَ،»۳۳
و چسان کرات را در هوا معلّق نموده ای‌،



«وَ کَیْفَ مَدَدْتَ عَلَى مَوْرِ الْمَاءِ أَرْضَکَ،»۳۴
و چگونه زمین را بر امواج آب گسترانده ای‌،



«رَجَعَ طَرْفُهُ حَسِیراً،»۳۵
دیده اش وامانده،



«وَ عَقْلُهُ مَبْهُوراً،»۳۶
عقلش قرین شکست،



«وَ سَمْعُهُ وَالِهاً،»۳۷
و گوشش حیران،



«وَ فِکْرُهُ حَائِراً۳۸
و فکرش سرگردان می‌ شود.

۳. الرّجاء و الأمل

مِنْـها
از این خطبه است

«یَدَّعِی بِزَعْمِهِ أَنَّهُ یَرْجُو اللهَ،»۳۹
بر اساس گمانش مدّعی‌ امید به خداست،



«کَذَبَ وَالْعَظِیمِ۴۰
به خدای‌ بزرگ قسم دروغ گفته،



«مَا بَالُهُ لَا یَتَبَیَّنُ رَجَاؤُهُ فِي عَمَلِهِ؟»۴۱
چرا حالت امیدواریش در کردارش پیدا نیست؟!



«فَكُلُّ مَنْ رَجَا»۴۲
زیرا هر که را به چیزی‌ امید است



«عُرِفَ رَجَاؤُهُ فِي عَمَلِهِ»۴۳
اثر امیدش در عملش دیده می‌ شود



«وَ كُلُّ رَجَاء - إِلَّا رَجَاءَ اللهِ تَعَالَی۴۴
هر امیدی -مگر امیدی‌ که مردم به خدا بسته اند-



«فَإِنَّهُ مَدْخُولٌ»۴۵
دارای‌ عیب است،



«وَ كُلُّ خَوْف مُحَقَّقٌ،»۴۶
و هر بیمی‌ در امور مادی‌ محقق و ثابت است



«إِلَّا خَوْفَ اللهِ فَإِنَّهُ مَعْلُولٌ۴۷
مگر بیم از حق که در اغلب مردم بی‌ پایه است!



«یَرْجُو اللهَ فِي الْکَبِیرِ،»۴۸
در کارهای‌ بزرگ به خداوند امید دارند،



«وَ یَرْجُو الْعِبَادَ فِي الصَّغِیرِ،»۴۹
و در کارهای‌ کوچک به بندگان امید می‌ بندند،



«فَیُعْطِی الْعَبْدَ مَا لَا یُعْطِی الرَّبَّ۵۰
امّا آنچنان که حق بندگان را رعایت می‌ کنند حق خدا را مراعات نمی‌ نمایند.



«فَمَا بَالُ اللهِ جَلَّ ثَنَاؤُهُ یُقَصَّرُ بِهِ عَمَّا یُصْنَعُ بِهِ لِعِبَادِهِ؟»۵۱
چه شده که حق خداوند کمتر از حق بندگان رعایت می‌ شود؟!



«أَتَخَافُ أَنْ تَکُونَ فِي رَجَائِکَ لَهُ کَاذِباً؟»۵۲
آیا می‌ ترسی‌ در امیدی‌ که به حق داری‌ درغگو باشی‌؟



«أَوْ تَکُونَ لاَ تَرَاهُ لِلرِّجَاءِ مَوْضِعاً؟»۵۳
یا او را آنچنان که باید سزاوار امید نمی‌ دانی‌؟!



«وَ كَذلِكَ إِنْ هُوَ خَافَ عَبْداً مِنْ عَبِیدِهِ،»۵۴
اگر از یکی‌ از مردم بترسند



«أَعْطَاهُ مِنْ خَوْفِهِ مَا لاَ یُعْطِی رَبَّهُ،»۵۵
تا حدّی‌ از او حساب می‌ برند که در آن حد از خدا حساب نمی‌ برند.



«فَجَعَلَ خَوْفَهُ مِنَ الْعِبَادِ نَقْداً،»۵۶
بنابراین ترس از بندگان را نقد،



«وَ خَوْفَهُ مِنْ خَالِقِهِ ضِماراً وَ وَعْداً۵۷
و ترس از خدا را نسیه و وعده غیرقابل عمل قرار داده اند.



«وَ كَذلِكَ مَنْ عَظُمَتِ الدُّنْیَا فِي عَیْنِهِ،»۵۸
همچنین کسی‌ که دنیا در نظرش عظیم جلوه کند،



«وَ کَبُرَ مَوْقِعُهَا مِنْ قَلْبِهِ،»۵۹
و موقعیّت آن در دلش وانمودی‌ بزرگ داشته باشد،



«آثَرَهَا عَلَى اللهِ تَعَالی،»۶۰
دنیا را بر خدا مقدم دارد



«فَانْقَطَعَ إِلَيْهَا،»۶۱
و از هر چه غیر دنیاست بریده



«وَ صَارَ عَبْداً لَهَا.»۶۲
و نهایتاً برده دنیا گردد.

۴. سيرة النّبىّ (صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم) و الانبياء الالهيّين

«وَ لَقَدْ کَانَ فِي رَسُولِ اللهِ (صَلَّى‌اللّهُ‌عَلَيْهِ‌وَآلِهِ)]] کَاف لَكَ فِي الاُْسْوَةِ،»۶۳
برای‌ تو کافی‌ است که رسول خدا (صلى‌الله‌عليه‌وآله‌) سرمشق تو باشد،



«وَ دَلِیلٌ لَكَ عَلَى ذَمِّ الدُّنْیَا وَ عَیْبِهَا،»۶۴
و راهنمایی‌ برای‌ درک زشتی‌ و عیب دنیا،



«وَ کَثْرَةِ مَخَازِیهَا وَ مَسَاوِیهَا،»۶۵
و کثرت رسواییها و بدی‌ های‌ آن،



«إِذْ قُبِضَتْ عَنْهُ أَطْرَافُهَا،»۶۶
زیرا دنیا از همه جانب از او گرفته شد،



«وَ وُطِئَتْ لِغَیْرِهِ أَکْنَافُهَا،»۶۷
و اطراف و جوانبش به آسانی‌ به غیر او واگذار گردید،



«وَ فُطِمَ عَنْ رَضَاعِهَا،»۶۸
او را از دنیا چون کودکی‌ از شیر مادر بریدند،



«وَ زُوِیَ عَنْ زَخَارِفِهَا۶۹
و از زر و زیورش دور کردند.



«وَ إِنْ شِئْتَ ثَنَّیْتُ بِمُوسَی کَلِیمِ اللهِ (عليه‌السلام) حَيْثُ یَقُولُ۷۰
و اگر بخواهی‌ شخص دومی‌ را مقتدا قرار دهی‌ این است موسی‌ کلیم اللّه ـ که درود خدا بر او ـ آنجا که گفت:



(رَبِّ إِنِّی لِمَا أَنْزَلْتَ إِلَیَّ مِنْ خَیْر فَقِیرٌ)(۳)۷۱
«پروردگارا، به آنچه به من از خیر عطا کنی‌ نیازمندم.»



«وَ اللهِ، مَا سَأَلَهُ إِلاَّ خُبْزاً یَأْکُلُهُ،»۷۲
به خدا سوگند چیزی‌ جز نانی‌ که تناول کند از خدا نخواست،



«لاَِنَّهُ کَانَ یَأْکُلُ بَقْلَةَ الاَْرْضِ،»۷۳
زیرا مدتی‌ بر اثر نداری‌ گیاه زمین می‌ خورد،



«وَ لَقَدْ کَانَتْ خُضْرَةُ الْبَقْلِ تُرَی مِنْ شَفِیفِ صِفَاقِ بَطْنِهِ، لِهُزَالِهِ وَ تَشَذُّبِ لَحْمِهِ۷۴
تا جایی‌ که سبزی‌ گیاه به خاطر لاغری‌ و کمی‌ گوشت در بدنش از پرده نازک شکمش نمایان بود.



«وَ إِنْ شِئْتَ ثَلَّثْتُ بِدَاوُودَ (علیه‌السلام)»۷۵
و اگر بخواهی‌ نفر سومی‌ را سرمشق خود قرار دهی‌ این است داود ـ که درود خدا بر او-



«صَاحِبِ الْمَزَامِیرِ،»۷۶
صاحب مزامیر،



«وَ قَارِئِ أَهْلِ الْجَنَّةِ،»۷۷
و خواننده اهل بهشت،



«فَلَقَدْ کَانَ یَعْمَلُ سَفَائِفَ الْخُوصِ بِیَدِهِ،»۷۸
او با دست خود از لیف خرما زنبیل می‌ بافت،



«وَ یَقُولُ لِجُلَسَائِهِ۷۹
و به همنشینانش می‌ گفت:



«أَيُّكُمْ یَکْفِینِی بَیْعَهَا۸۰
کدام یک از شما مرا در فروختن اینها یاری‌ می‌ دهد؟



«وَ یَأْکُلُ قُرْصَ الشَّعِيرِ مِنْ ثَمَنِهَا۸۱
و از قیمت آن زنبیل قرصی‌ نان جوین می‌ خورد.



«وَ إِنْ شِئْتَ قُلْتُ فِي عِیسَی بْنِ مَرْیَمَ (علیهاالسلام)،»۸۲
و اگر می‌ خواهی‌ درباره عیسی‌ (علیه‌السّلام) بگو



«فَلَقَدْ کَانَ یَتَوَسَّدُ الْحَجَرَ،»۸۳
که سنگ را بالش سر قرار می‌ داد،



«وَ یَلْبَسُ الْخَشِنَ،»۸۴
و جامه زبر و خشن می‌ پوشید،



«وَ یَأْکُلُ الْجَشِبَ،»۸۵
و غذای‌ غیرلذیذ می‌ خورد.



«وَ کَانَ إِدَامُهُ الْجُوعَ،»۸۶
نان خورشش گرسنگی،



«وَ سِرَاجُهُ بِاللَّیْلِ الْقَمَرَ،»۸۷
و چراغ شب تارش ماه،



«وَ ظِلاَلُهُ فِي الشِّتَاءِ مَشَارِقَ الاَْرْضِ وَ مَغَارِبَهَا،»۸۸
و سرپناهش در زمستان مشرق و مغرب زمین،



«وَ فَاکِهَتُهُ وَ رَیْحَانُهُ مَا تُنْبِتُ الاَْرْضُ لِلْبَهَائِمِ۸۹
و میوه و سبزی‌ اش گیاهی‌ بود که زمین برای‌ چهارپایان می‌ رویانید.



«وَ لَمْ تَکُنْ لَهُ زَوْجَةٌ تَفْتِنُهُ،»۹۰
نه زنی‌ داشت که او را فریفته خود کند،



«وَ لاَ وَلَدٌ یَحْزُنُهُ (یخزنه)،»۹۱
نه فرزندی‌ که او را به غصّه بنشاند،



«وَ لاَ مَالٌ یَلْفِتُهُ،»۹۲
نه ثروتی‌ که او را از آخرت بازدارد،



«وَ لاَ طَمَعٌ یُذِلُّهُ،»۹۳
و نه طمعی‌ که او را به خواری‌ اندازد.



«دَابَّتُهُ رِجْلاَهُ،»۹۴
مرکب او دو پایش،



«وَ خَادِمُهُ یَدَاهُ۹۵
و خدمتکارش دو دستش بود.

۵. محطّات في حياة النّبىّ (صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم)

«فَتَأَسَّ بِنَبِیِّکَ الاَْطْیَبِ الاَْطْهَرِ (صَلَّى‌اللّهُ‌عَلَيْهِ‌وَآلِهِ)،»۹۶
به پیامبر پاکتر و پاکیزه ترت ـ که درود خدا بر او و آلش باد ـ اقتدا کن،



«فَإِنَّ فِيهِ أُسْوَةً لِمَنْ تَأَسَّی،»۹۷
که وجودش برای‌ هرکه بخواهد به او اقتدا کند سرمشق است،



«وَ عَزَاءً لِمَنْ تَعَزَّی۹۸
و برای‌ آن که تسلّی‌ جوید در زندگی‌ به آن حضرت تسلّی‌ است،



«وَ أَحَبُّ الْعِبَادِ إِلَى اللهِ الْمُتَأَسِّی بِنَبِیِّهِ،»۹۹
و محبوبترین بندگان نزد خدا کسی‌ است که به پیامبر اقتدا کند



«وَ الْمُقْتَصُّ لاَِثَرِهِ۱۰۰
و قدم جای‌ قدم او بگذارد.



«قَضَمَ الدُّنْیَا قَضْماً،»۱۰۱
از دنیا به حدّاقل قناعت کرد،



«وَ لَمْ يُعِرْهَا طَرْفاً،»۱۰۲
و دیده برای‌ تماشای‌ آن باز نکرد.



«أَهْضَمُ أَهْلِ الدُّنْیَا کَشْحاً،»۱۰۳
لاغرترین اهل دنیا،



«وَ اَخْمَصُهُمْ مِنَ الدُّنْیَا بَطْناً،»۱۰۴
و گرسنه ترین آنان از دنیا بود.



«عُرِضَتْ عَلَيْهِ الدُّنْیَا فَأَبَی أَنْ یَقْبَلَهَا،»۱۰۵
دنیا به او ارائه شد اما از پذیرفتنش امتناع کرد،



«وَ عَلِمَ أَنَّ اللهَ سُبْحانَهُ أَبْغَضَ شَیْئاً فَأَبْغَضَهُ،»۱۰۶
چیزی‌ را که دانست خدا دشمن دارد او هم دشمن داشت،



«وَ حَقَّرَ شَیْئاً فَحَقَّرَهُ،»۱۰۷
و هر چه را حق خوار و بی‌ مقدار دانسته بود او هم خوار و بی‌ مقدار دانست،



«وَ صَغَّرَ شَیْئاً فَصَغَّرَهُ۱۰۸
و آنچه را پروردگار کوچک شمرده او هم کوچک شمرد.



«وَ لَوْ لَمْ یَکُنْ فِينَا إِلاَّ حُبُّنَا مَا أَبْغَضَ اللهُ وَ رَسُولُهُ،»۱۰۹
اگر در وجود ما جز محبت آنچه که خدا و رسول دشمن دارند نبود،



«وَ تَعْظِیمُنَا مَا صَغَّرَ اللهُ وَ رَسُولُهُ،»۱۱۰
و بزرگ شمردن آنچه را که خدا و رسول کوچک شمرده اند وجود نداشت،



«لَکَفَی بِهِ شِقَاقاً لِلّهِ، وَ مُحَادَّةً عَنْ أَمْرِ اللهِ۱۱۱
همین برای‌ ستیزگی‌ ما با خدا و سرپیچی‌ ما از فرمانش بس بود.



«وَ لَقَدْ کَانَ (صَلَّى‌اللّهُ‌عَلَيْهِ‌وَآلِهِ) یَأْکُلُ عَلَى الاَْرْضِ،»۱۱۲
رسول خدا (صلّی‌اللّه‌علیه‌وآله) روی‌ زمین غذا می‌ خورد،



«وَ یَجْلِسُ جِلْسَةَ الْعَبْدِ،»۱۱۳
و مانند نشستن بندگان می‌ نشست،



«وَ یَخْصِفُ بِیَدِهِ نَعْلَهُ،»۱۱۴
و با دست خود پارگی‌ کفشش را می‌ دوخت،



«وَ یَرْقَعُ بِیَدِهِ ثَوْبَهُ،»۱۱۵
و جامه اش را وصله می‌ کرد،



«وَ یَرْکَبُ الْحِمَارَ الْعَارِیَ،»۱۱۶
بر مرکب بی‌ پالان سوار می‌ شد،



«وَ یُرْدِفُ خَلْفَهُ،»۱۱۷
و در ردیف خود سوار می‌ کرد.



«وَ یَکُونُ السِّتْرُ عَلَى بَابِ بَیْتِهِ فَتَکُونُ فِيهِ التَّصَاوِیرُ»۱۱۸
پرده ای‌ همراه با نقش و نگار بر درِ خانه اش آویخته بود،



«فَیَقُولُ۱۱۹
به یکی‌ از همسرانش فرمود:



««يَا فُلاَنَةُ ـ لاِِحْدَی أَزْوَاجِهِ ـ غَیَّبِیهِ عَنِّي،»۱۲۰
«فلانی‌! این پرده را از برابر دید من پنهان کن،



«فَإِنِّي إِذَا نَظَرْتُ إِلَيْهِ ذَکَرْتُ الدُّنْیَا وَ زَخَارِفَهَا.»»۱۲۱
زیرا وقتی‌ آن را می‌ بینم دنیا و زر و زیورش را به یاد می‌ آورم.»



«فَأَعْرَضَ عَنِ الدُّنْیَا بِقَلْبِهِ،»۱۲۲
با عمق دل از دنیا اعراض کرد،



«وَ أَمَاتَ ذِکْرَهَا مِنْ نَفْسِهِ،»۱۲۳
و یاد این سرای‌ فانی‌ را از خاطرش میرانْد،



«وَ أَحَبَّ أَنْ تَغِیبَ زِینَتُهَا عَنْ عَیْنِهِ،»۱۲۴
علاقه داشت زر و زینت دنیا از برابر دیده اش مخفی‌ باشد،



«لِكَيْلاَ یَتَّخِذَ مِنْهَا رِیَاشاً،»۱۲۵
تا از آن جامه زیبا برنگیرد،



«وَ لاَ یَعْتَقِدَهَا قَرَاراً،»۱۲۶
و باورش نیاید که سرای‌ قرار و آرامش است،



«وَ لاَ یَرْجُوَ فِيهَا مُقَاماً،»۱۲۷
و امیدی‌ به درنگ در آن نداشته باشد،



«فَأَخْرَجَهَا مِنَ النَّفْسِ،»۱۲۸
علاقه به دنیا را از دل بیرون کرد،



«وَ أَشْخَصَهَا عَنِ الْقَلْبِ،»۱۲۹
و از این محل فانی‌ دل برداشت،



«وَ غَیَّبَهَا عَنِ الْبَصَرِ۱۳۰
و از دیده خود پنهان نمود.



«وَ كَذلِكَ مَنْ أَبْغَضَ شَیْئاً أَبْغَضَ أَنْ یَنْظُرَ إِلَيْهِ،»۱۳۱
آری‌ چنین است کسی‌ که چیزی‌ را دشمن دارد بغض و نفرت دارد که به آن نظر کند



«وَ أَنْ یُذْکَرَ عِنْدَهُ.»۱۳۲
و در محضرش از آن یاد شود.



«وَ لَقَدْ کَانَ فِي رَسُولِ اللهِ (صَلَّی‌اللّهُ‌عَلَیْهِ‌وَآلِهِ) مَا یُدُلُّکَ عَلَى مَسَاوِئِ الدُّنْیَا وَ عُیُوبِهَا۱۳۳
در روش رسول خدا (صلّی‌اللّه‌علیه‌وآله) حالتی‌ است که تو را به زشتی‌ ها وعیوب دنیا رهنمون است،



«إِذْ جَاعَ فِيهَا مَعَ خَاصَّتِهِ،»۱۳۴
زیرا آن حضرت با اهل بیتش دردنیا گرسنه بود،



«وَ زُوِیَتْ عَنْهُ زَخَارِفُهَا مَعَ عَظِیمِ زُلْفَتِهِ۱۳۵
و بامنزلت و تقرب عظیمی‌ که نزد حق داشت زر و زیور دنیا از او دور داشته شده بود.



«فَلْیَنْظُرْ نَاظِرٌ بِعَقْلِهِ۱۳۶
پس دقت کننده با عقلش دقت کند



«أَکْرَمَ اللهُ مُحَمَّداً بِذلِكَ أَمْ أَهَانَهُ۱۳۷
که خداوند با وضعی‌ که برای‌ پیامبرش در برنامه دنیا به وجود آورد آیا او را اکرام کرد یا به او اهانت روا داشت؟



«فَإِنْ قَالَ: أَهَانَهُ،»۱۳۸
اگر بگوید: اهانت کرد،



«فَقَدْ کَذَبَ ـ وَاللهِ الْعَظِیمِ ـ»۱۳۹
به خدای‌ بزرگ قسم دروغ گفته،



«بِالاِْفْکِ الْعَظِیمِ،»۱۴۰
و بهتان عظیمی‌ به حق زده;



«وَ إِنْ قَالَ: أَکْرَمَهُ،»۱۴۱
و اگر بگوید: به او اکرام کرد،



«فَلْیَعْلَمْ أَنَّ اللهَ قَدْ أَهَانَ غَیْرَهُ حَيْثُ بَسَطَ الدُّنْیَا لَهُ،»۱۴۲
پس باید بداند که خداوند غیر حضرتش را با ارزانی‌ داشتن دنیا به او خوار نموده،



«وَ زَوَاهَا عَنْ أَقْرَبِ النَّاسِ مِنْهُ.»۱۴۳
و دنیا را از مقرب ترین مردم به درگاهش دور کرده است.



«فَتَأَسَّی مُتَأَسٍّ بِنَبِیِّهِ،»۱۴۴
اقتداکننده باید به پیامبرش اقتدا کند،



«وَ اقْتَصَّ أَثَرَهُ،»۱۴۵
و قدم جای‌ قدم آن حضرت بگذارد،



«وَ وَلَجَ مَوْلِجَهُ،»۱۴۶
و هر جا او درآمد درآید،



«وَ إِلاَّ فَلاَ یَأْمَنِ الْهَلَکَةَ،»۱۴۷
ورنه از هلاکت امان ندارد،



«فَإِنَّ اللهَ جَعَلَ مُحَمَّداً (صَلَّی‌اللّهُ‌عَلَیْهِ‌وَآلِهِ) عَلَماً لِلسَّاعَةِ،»۱۴۸
چرا که خداوند محمّد (صلّی‌اللّه‌علیه‌وآله) نشانه قیامت،



«وَ مُبَشِّراً بِالْجَنَّةِ،»۱۴۹
و بشارت دهنده به بهشت،



«وَ مُنْذِراً بِالْعُقُوبَةِ۱۵۰
و ترساننده از عقوبت قرار داد.



«خَرَجَ مِنَ الدُّنْیَا خَمِیصاً،»۱۵۱
او با شکم گرسنه از دنیا رفت،



«وَ وَرَدَ الاْخِرَةَ سَلِیماً۱۵۲
و با سلامت همه جانبه وارد آخرت شد.



«لَمْ یَضَعْ حَجَراً عَلَى حَجَر، حَتَّى مَضَی لِسَبِیلِهِ، وَ أَجَابَ دَاعِیَ رَبِّهِ۱۵۳
تا لحظه از دنیا رفتن و اجابت دعوت کننده حق سنگی‌ به روی‌ سنگ نگذاشت.



«فَمَا أَعْظَمَ مِنَّةَ اللهِ عِنْدَنَا حِینَ أَنْعَمَ عَلَيْنَا بِهِ سَلَفاً نَتَّبِعُهُ،»۱۵۴
خداوند با عنایت کردن چنین رهبری‌ چه منّت بزرگی‌ بر ما گذاشت تا از او پیروی‌ کنیم،



«وَ قَائِداً نَطَأُ عَقِبَهُ۱۵۵
و پیشوایی‌ که قدم جای‌ قدمش بگذاریم!



«وَ اللهِ لَقَدْ رَقَّعْتُ مِدْرَعَتِی هذِهِ حَتَّى اسْتَحْیَیْتُ مِنْ رَاقِعِهَا۱۵۶
به خدا سوگند آنقدر ین پیراهن پشمینه خود را وصله زده ام که از وصله کننده اش حیا می‌ کنم.



«وَ لَقَدْ قَالَ لِي قَائِلٌ۱۵۷
و کسی‌ به من گفت:



«أَلاَ تَنْبِذُهَا عَنْكَ؟»۱۵۸
این لباس کهنه را دور نمی‌ اندازی‌؟



«فَقُلْتُ: اغْرُبْ (اعزب) عَنِّي،»۱۵۹
گفتم: از من کناره گیر،



«فَعِنْدَ الصَّبَاحِ یَحْمَدُ الْقَوْمُ السُّرَی۱۶۰
که به وقت صبح از رهروان شب تمجید و ستایش می‌ شود.



(۱) اشاره به آیه ۲۵۵ سوره بقره     دارد.
(۲) اشاره به آیه ۴۱ سوره الرحمان     دارد.
(۳) قصص/سوره۲۸، آیه۲۴.    




جعبه ابزار