سَفیف (مفرداتنهجالبلاغه)
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
سَفَف (به فتح سین و فاء) و
سَفیف (به فتح سین و کسر فاء) از
واژگان نهج البلاغه به معنای پرواز پرنده در روی
زمین است.
این واژه دارای مشتقاتی است که در
نهجالبلاغه بهکار رفته است، مانند:
•
اَسفاف پائین آمدن آن که گوئی پاهایش به زمین میرسد.
•
سَفائف (به فتح سین و فاء) جمع سفیفه به معنای منسوجات است.
چهار مورد از این واژه در «نهجالبلاغه» آمده است.
سَفَف و
سَفیف به معنای پرواز پرنده در روی زمین و
اَسفاف پائین آمدن آن که گوئی پاهایش به زمین میرسد، به طور کنایه در
انسان نیز به کار رود.
«سفّ الطائر سفیفا: مرّ علی وجه الارض... و اسفّ: دنا من الارض...»
سَفائف جمع سفیفه به معنی منسوجات است، چون سفیف به معنی بافتن نیز آمده است: «
سَفّ الخَوص: نَسجه.»
برخی از مواردی که در «نهجالبلاغه» به کار فته است، به شرح ذیل میباشد:
امام علی (علیهالسلام) در جریان شورای شش نفری
عمر بن الخطاب که در
خطبه شقشقیه از آن مینالد فرموده: چون عمر از دنیا رفت خلافت را در جماعتی قرار داد که به گمان او من یکی از آنها را هستم.
«لكِني أَسفَفْتُ إِذْ أَسَفّوا، وَ طِرْتُ إِذْ طاروا.» «امّا من پائین آمدم آنگاه که آنها پائین آمدند و پرواز کردم آنگاه که آنها پرواز کردند.» یعنی در فراز و نشیب آنها قرار گرفتم.
درباره
ابر فرموده:
«أَرْسَلَهُ سَحّاً مُتَدارَكاً، قَدْ أَسَفَّ هَيْدَبُهُ.» «آنرا پی در پی متلاحق فرستاد که گوشه و دامنش پائین آمده است.»
هیدب بر وزن جعفر است.
در وصف
حضرت داود (علیهالسلام) فرموده:
«فَلَقَدْ كانَ يَعْمَلُ سَفائِفَ الْخُوصِ بِيَدِهِ.» «آن حضرت بافتههای ورق
خرما را با دست خود میبافت.»
که در (خوص) گذشت.
چهار مورد از واژه سفف در «نهجالبلاغه» آمده است.
•
قرشی بنابی، علیاکبر، مفردات نهج البلاغه، برگرفته از مقاله «سفف»، ج۱، ص۵۳۶.