گزارش خطا
برای مشاهده معنا و شرح هر کلمه، بر روی آن کلیک کنید.
عقائدية ، تاريخية ، اخلاقية
وَ مِنْ خُطْبَة لَهُ (عَلَيْهِالسَّلامُ)
از خطبه های آن حضرت است
در توحید الهی و شرح حال برخی از پیامبران
۱. معرفة الله
«أَمْرُهُ قَضَاءٌ وَ حِکْمَةٌ،»۱فرمان حق حکم لازم و حکمت است،
«وَ رِضَاهُ أَمَانٌ وَ رَحْمَةٌ،»۲و خشنودیش امان و رحمت،
«یَقْضِی بِعِلْمٍ،»۳به علم حکم می کند،
«وَ یَعْفُو بِحِلْمٍ.»۴و به حلم گذشت می نماید.
«اللَّهُمَّ لَكَ الْحَمْدُ عَلَى مَا تَأْخُذُ وَ تُعْطِی،»۵خداوندا، تو را سپاس بر آنچه می گیری و بر آنچه می بخشی،
«وَ عَلَى مَا تُعَافِی وَ تَبْتَلِی;»۶و تو را سپاس بر عافیت و بر بیماری و بلا،
«حَمْداً یَکُونُ أَرْضَی الْحَمْدِ لَكَ، وَ أَحَبَّ الْحَمْدِ إِلَيْكَ، وَ أَفْضَلَ الْحَمْدِ عِنْدَكَ.»۷سپاسی که پسندیده ترین و محبوبترین و برترین حمد به سویت و در پیشگاهت باشد.
«حَمْداً یَمْلَأُ مَا خَلَقْتَ،»۸سپاسی که تمام فضای آفرینشت را پر کند،
«وَ یَبْلُغُ مَا أَرَدْتَ.»۹و تا جایی که اراده کنی برسد.
«حَمْداً لَا یُحْجَبُ عَنْكَ،»۱۰سپاسی که از قبول رحمتت محجوب نشود،
«وَ لَا یُقْصَرُ دُونَکَ،»۱۱و از رسیدن به محضرت قاصر نباشد.
«حَمْداً لَا یَنْقَطِعُ عَدَدُهُ،»۱۲سپاسی که عددش به پایان نرسد،
«وَ لَا یَفْنَی مَدَدُهُ.»۱۳و پشتوانه اش فانی نگردد.
«فَلَسْنَا نَعْلَمُ کُنْهَ عَظَمَتِکَ،»۱۴ما کُنه عظمتت را نمی دانیم،
«إِلَّا أَنَّا نَعْلَمُ»۱۵جز اینکه می دانیم
«أَنَّكَ «حَیٌّ قَیُّومٌ، لَا تَأْخُذُکَ سِنَةٌ وَ لَا نَوْمٌ»(۱)»۱۶تو زنده و قائم به ذاتی، چرت و خواب تو را نمی گیرد.
«لَمْ یَنْتَهِ إِلَيْكَ نَظَرٌ،»۱۷هیچ نظری به تو نمی رسد،
«وَ لَمْ یُدْرِکْکَ بَصَرٌ.»۱۸و دیده ای تو را درک نمی کند.
«أَدْرَکْتَ الْأَبْصَارَ،»۱۹تو دیده ها را درک کرده
«وَ أَحْصَیْتَ الْأَعْمَالَ،»۲۰و اعمال را شماره نموده،
«وَ أَخَذْتَ «بِالنَّوَاصِی وَ الْأَقْدَامِ»(۲)»۲۱و مهار حیات همگان را به دست داری.
«وَ مَا الَّذِي نَرَی مِنْ خَلْقِکَ،»۲۲و آنچه از آفریده های تو می بینیم،
«وَ نَعْجَبُ لَهُ مِنْ قُدْرَتِکَ،»۲۳و از آثار قدرتت به شگفتی می آییم،
«وَ نَصِفُهُ مِنْ عَظِیمِ سُلْطَانِکَ،»۲۴و آنچه از عظمت قدرت تو وصف می کنیم چه قدر و منزلتی دارند؟
«وَ مَا تَغَیَّبَ عَنَّا مِنْهُ،»۲۵حال آنکه آنچه از ما پوشیده است،
«وَ قَصُرَتْ أَبْصَارُنَا عَنْهُ،»۲۶و دیده ما از دیدنش قاصر است،
«وَ انْتَهَتْ عُقُولُنَا دُونَهُ،»۲۷و عقول ما به درک آن نمی رسد،
«وَ حَالَتْ سُتُورُ الْغُیُوبِ بَیْنَنَا وَ بَیْنَهُ أَعْظَمُ!»۲۸و پرده های غیب بین ما و آنها حایل شده بسی عظیم تر است!
۲. طُرُق معرفة اللّه
«فَمَنْ فَرَّغَ قَلْبَهُ،»۲۹از این رو هر که دلش را از هر چیز فارغ کند،
«وَ أَعْمَلَ فِکْرَهُ،»۳۰و اندیشه اش را به کار گیرد
«لِیَعْلَمَ کَیْفَ أَقَمْتَ عَرْشَکَ،»۳۱تا بداند چگونه عرشت را به پا داشته ای،
«وَ کَیْفَ ذَرَأْتَ خَلْقَکَ،»۳۲و چگونه موجودات را آفریده ای،
«وَ کَیْفَ عَلَّقْتَ فِي الْهَواءِ سَمَاوَاتِکَ،»۳۳و چسان کرات را در هوا معلّق نموده ای،
«وَ کَیْفَ مَدَدْتَ عَلَى مَوْرِ الْمَاءِ أَرْضَکَ،»۳۴و چگونه زمین را بر امواج آب گسترانده ای،
«رَجَعَ طَرْفُهُ حَسِیراً،»۳۵دیده اش وامانده،
«وَ عَقْلُهُ مَبْهُوراً،»۳۶عقلش قرین شکست،
«وَ سَمْعُهُ وَالِهاً،»۳۷و گوشش حیران،
«وَ فِکْرُهُ حَائِراً.»۳۸و فکرش سرگردان می شود.
۳. الرّجاء و الأمل
مِنْـها
از این خطبه است
«یَدَّعِی بِزَعْمِهِ أَنَّهُ یَرْجُو اللهَ،»۳۹بر اساس گمانش مدّعی امید به خداست،
«کَذَبَ وَالْعَظِیمِ!»۴۰به خدای بزرگ قسم دروغ گفته،
«مَا بَالُهُ لَا یَتَبَیَّنُ رَجَاؤُهُ فِي عَمَلِهِ؟»۴۱چرا حالت امیدواریش در کردارش پیدا نیست؟!
«فَكُلُّ مَنْ رَجَا»۴۲زیرا هر که را به چیزی امید است
«عُرِفَ رَجَاؤُهُ فِي عَمَلِهِ»۴۳اثر امیدش در عملش دیده می شود
«وَ كُلُّ رَجَاء - إِلَّا رَجَاءَ اللهِ تَعَالَی -»۴۴هر امیدی -مگر امیدی که مردم به خدا بسته اند-
«فَإِنَّهُ مَدْخُولٌ»۴۵دارای عیب است،
«وَ كُلُّ خَوْف مُحَقَّقٌ،»۴۶و هر بیمی در امور مادی محقق و ثابت است
«إِلَّا خَوْفَ اللهِ فَإِنَّهُ مَعْلُولٌ.»۴۷مگر بیم از حق که در اغلب مردم بی پایه است!
«یَرْجُو اللهَ فِي الْکَبِیرِ،»۴۸در کارهای بزرگ به خداوند امید دارند،
«وَ یَرْجُو الْعِبَادَ فِي الصَّغِیرِ،»۴۹و در کارهای کوچک به بندگان امید می بندند،
«فَیُعْطِی الْعَبْدَ مَا لَا یُعْطِی الرَّبَّ!»۵۰امّا آنچنان که حق بندگان را رعایت می کنند حق خدا را مراعات نمی نمایند.
«فَمَا بَالُ اللهِ جَلَّ ثَنَاؤُهُ یُقَصَّرُ بِهِ عَمَّا یُصْنَعُ بِهِ لِعِبَادِهِ؟»۵۱چه شده که حق خداوند کمتر از حق بندگان رعایت می شود؟!
«أَتَخَافُ أَنْ تَکُونَ فِي رَجَائِکَ لَهُ کَاذِباً؟»۵۲آیا می ترسی در امیدی که به حق داری درغگو باشی؟
«أَوْ تَکُونَ لاَ تَرَاهُ لِلرِّجَاءِ مَوْضِعاً؟»۵۳یا او را آنچنان که باید سزاوار امید نمی دانی؟!
«وَ كَذلِكَ إِنْ هُوَ خَافَ عَبْداً مِنْ عَبِیدِهِ،»۵۴اگر از یکی از مردم بترسند
«أَعْطَاهُ مِنْ خَوْفِهِ مَا لاَ یُعْطِی رَبَّهُ،»۵۵تا حدّی از او حساب می برند که در آن حد از خدا حساب نمی برند.
«فَجَعَلَ خَوْفَهُ مِنَ الْعِبَادِ نَقْداً،»۵۶بنابراین ترس از بندگان را نقد،
«وَ خَوْفَهُ مِنْ خَالِقِهِ ضِماراً وَ وَعْداً.»۵۷و ترس از خدا را نسیه و وعده غیرقابل عمل قرار داده اند.
«وَ كَذلِكَ مَنْ عَظُمَتِ الدُّنْیَا فِي عَیْنِهِ،»۵۸همچنین کسی که دنیا در نظرش عظیم جلوه کند،
«وَ کَبُرَ مَوْقِعُهَا مِنْ قَلْبِهِ،»۵۹و موقعیّت آن در دلش وانمودی بزرگ داشته باشد،
«آثَرَهَا عَلَى اللهِ تَعَالی،»۶۰دنیا را بر خدا مقدم دارد
«فَانْقَطَعَ إِلَيْهَا،»۶۱و از هر چه غیر دنیاست بریده
«وَ صَارَ عَبْداً لَهَا.»۶۲و نهایتاً برده دنیا گردد.
۴. سيرة النّبىّ (صلىاللهعليهوآلهوسلم) و الانبياء الالهيّين
«وَ لَقَدْ کَانَ فِي رَسُولِ اللهِ (صَلَّىاللّهُعَلَيْهِوَآلِهِ)]] کَاف لَكَ فِي الاُْسْوَةِ،»۶۳برای تو کافی است که رسول خدا (صلىاللهعليهوآله) سرمشق تو باشد،
«وَ دَلِیلٌ لَكَ عَلَى ذَمِّ الدُّنْیَا وَ عَیْبِهَا،»۶۴و راهنمایی برای درک زشتی و عیب دنیا،
«وَ کَثْرَةِ مَخَازِیهَا وَ مَسَاوِیهَا،»۶۵و کثرت رسواییها و بدی های آن،
«إِذْ قُبِضَتْ عَنْهُ أَطْرَافُهَا،»۶۶زیرا دنیا از همه جانب از او گرفته شد،
«وَ وُطِئَتْ لِغَیْرِهِ أَکْنَافُهَا،»۶۷و اطراف و جوانبش به آسانی به غیر او واگذار گردید،
«وَ فُطِمَ عَنْ رَضَاعِهَا،»۶۸او را از دنیا چون کودکی از شیر مادر بریدند،
«وَ زُوِیَ عَنْ زَخَارِفِهَا.»۶۹و از زر و زیورش دور کردند.
«وَ إِنْ شِئْتَ ثَنَّیْتُ بِمُوسَی کَلِیمِ اللهِ (عليهالسلام) حَيْثُ یَقُولُ:»۷۰و اگر بخواهی شخص دومی را مقتدا قرار دهی این است موسی کلیم اللّه ـ که درود خدا بر او ـ آنجا که گفت:
(رَبِّ إِنِّی لِمَا أَنْزَلْتَ إِلَیَّ مِنْ خَیْر فَقِیرٌ)(۳)۷۱«پروردگارا، به آنچه به من از خیر عطا کنی نیازمندم.»
«وَ اللهِ، مَا سَأَلَهُ إِلاَّ خُبْزاً یَأْکُلُهُ،»۷۲به خدا سوگند چیزی جز نانی که تناول کند از خدا نخواست،
«لاَِنَّهُ کَانَ یَأْکُلُ بَقْلَةَ الاَْرْضِ،»۷۳زیرا مدتی بر اثر نداری گیاه زمین می خورد،
«وَ لَقَدْ کَانَتْ خُضْرَةُ الْبَقْلِ تُرَی مِنْ شَفِیفِ صِفَاقِ بَطْنِهِ، لِهُزَالِهِ وَ تَشَذُّبِ لَحْمِهِ.»۷۴تا جایی که سبزی گیاه به خاطر لاغری و کمی گوشت در بدنش از پرده نازک شکمش نمایان بود.
«وَ إِنْ شِئْتَ ثَلَّثْتُ بِدَاوُودَ (علیهالسلام)»۷۵و اگر بخواهی نفر سومی را سرمشق خود قرار دهی این است داود ـ که درود خدا بر او-
«صَاحِبِ الْمَزَامِیرِ،»۷۶صاحب مزامیر،
«وَ قَارِئِ أَهْلِ الْجَنَّةِ،»۷۷و خواننده اهل بهشت،
«فَلَقَدْ کَانَ یَعْمَلُ سَفَائِفَ الْخُوصِ بِیَدِهِ،»۷۸او با دست خود از لیف خرما زنبیل می بافت،
«وَ یَقُولُ لِجُلَسَائِهِ:»۷۹و به همنشینانش می گفت:
«أَيُّكُمْ یَکْفِینِی بَیْعَهَا!»۸۰کدام یک از شما مرا در فروختن اینها یاری می دهد؟
«وَ یَأْکُلُ قُرْصَ الشَّعِيرِ مِنْ ثَمَنِهَا.»۸۱و از قیمت آن زنبیل قرصی نان جوین می خورد.
«وَ إِنْ شِئْتَ قُلْتُ فِي عِیسَی بْنِ مَرْیَمَ (علیهاالسلام)،»۸۲و اگر می خواهی درباره عیسی (علیهالسّلام) بگو
«فَلَقَدْ کَانَ یَتَوَسَّدُ الْحَجَرَ،»۸۳که سنگ را بالش سر قرار می داد،
«وَ یَلْبَسُ الْخَشِنَ،»۸۴و جامه زبر و خشن می پوشید،
«وَ یَأْکُلُ الْجَشِبَ،»۸۵و غذای غیرلذیذ می خورد.
«وَ کَانَ إِدَامُهُ الْجُوعَ،»۸۶نان خورشش گرسنگی،
«وَ سِرَاجُهُ بِاللَّیْلِ الْقَمَرَ،»۸۷و چراغ شب تارش ماه،
«وَ ظِلاَلُهُ فِي الشِّتَاءِ مَشَارِقَ الاَْرْضِ وَ مَغَارِبَهَا،»۸۸و سرپناهش در زمستان مشرق و مغرب زمین،
«وَ فَاکِهَتُهُ وَ رَیْحَانُهُ مَا تُنْبِتُ الاَْرْضُ لِلْبَهَائِمِ;»۸۹و میوه و سبزی اش گیاهی بود که زمین برای چهارپایان می رویانید.
«وَ لَمْ تَکُنْ لَهُ زَوْجَةٌ تَفْتِنُهُ،»۹۰نه زنی داشت که او را فریفته خود کند،
«وَ لاَ وَلَدٌ یَحْزُنُهُ (یخزنه)،»۹۱نه فرزندی که او را به غصّه بنشاند،
«وَ لاَ مَالٌ یَلْفِتُهُ،»۹۲نه ثروتی که او را از آخرت بازدارد،
«وَ لاَ طَمَعٌ یُذِلُّهُ،»۹۳و نه طمعی که او را به خواری اندازد.
«دَابَّتُهُ رِجْلاَهُ،»۹۴مرکب او دو پایش،
«وَ خَادِمُهُ یَدَاهُ!»۹۵و خدمتکارش دو دستش بود.
۵. محطّات في حياة النّبىّ (صلىاللهعليهوآلهوسلم)
«فَتَأَسَّ بِنَبِیِّکَ الاَْطْیَبِ الاَْطْهَرِ (صَلَّىاللّهُعَلَيْهِوَآلِهِ)،»۹۶به پیامبر پاکتر و پاکیزه ترت ـ که درود خدا بر او و آلش باد ـ اقتدا کن،
«فَإِنَّ فِيهِ أُسْوَةً لِمَنْ تَأَسَّی،»۹۷که وجودش برای هرکه بخواهد به او اقتدا کند سرمشق است،
«وَ عَزَاءً لِمَنْ تَعَزَّی.»۹۸و برای آن که تسلّی جوید در زندگی به آن حضرت تسلّی است،
«وَ أَحَبُّ الْعِبَادِ إِلَى اللهِ الْمُتَأَسِّی بِنَبِیِّهِ،»۹۹و محبوبترین بندگان نزد خدا کسی است که به پیامبر اقتدا کند
«وَ الْمُقْتَصُّ لاَِثَرِهِ.»۱۰۰و قدم جای قدم او بگذارد.
«قَضَمَ الدُّنْیَا قَضْماً،»۱۰۱از دنیا به حدّاقل قناعت کرد،
«وَ لَمْ يُعِرْهَا طَرْفاً،»۱۰۲و دیده برای تماشای آن باز نکرد.
«أَهْضَمُ أَهْلِ الدُّنْیَا کَشْحاً،»۱۰۳لاغرترین اهل دنیا،
«وَ اَخْمَصُهُمْ مِنَ الدُّنْیَا بَطْناً،»۱۰۴و گرسنه ترین آنان از دنیا بود.
«عُرِضَتْ عَلَيْهِ الدُّنْیَا فَأَبَی أَنْ یَقْبَلَهَا،»۱۰۵دنیا به او ارائه شد اما از پذیرفتنش امتناع کرد،
«وَ عَلِمَ أَنَّ اللهَ سُبْحانَهُ أَبْغَضَ شَیْئاً فَأَبْغَضَهُ،»۱۰۶چیزی را که دانست خدا دشمن دارد او هم دشمن داشت،
«وَ حَقَّرَ شَیْئاً فَحَقَّرَهُ،»۱۰۷و هر چه را حق خوار و بی مقدار دانسته بود او هم خوار و بی مقدار دانست،
«وَ صَغَّرَ شَیْئاً فَصَغَّرَهُ.»۱۰۸و آنچه را پروردگار کوچک شمرده او هم کوچک شمرد.
«وَ لَوْ لَمْ یَکُنْ فِينَا إِلاَّ حُبُّنَا مَا أَبْغَضَ اللهُ وَ رَسُولُهُ،»۱۰۹اگر در وجود ما جز محبت آنچه که خدا و رسول دشمن دارند نبود،
«وَ تَعْظِیمُنَا مَا صَغَّرَ اللهُ وَ رَسُولُهُ،»۱۱۰و بزرگ شمردن آنچه را که خدا و رسول کوچک شمرده اند وجود نداشت،
«لَکَفَی بِهِ شِقَاقاً لِلّهِ، وَ مُحَادَّةً عَنْ أَمْرِ اللهِ.»۱۱۱همین برای ستیزگی ما با خدا و سرپیچی ما از فرمانش بس بود.
«وَ لَقَدْ کَانَ (صَلَّىاللّهُعَلَيْهِوَآلِهِ) یَأْکُلُ عَلَى الاَْرْضِ،»۱۱۲رسول خدا (صلّیاللّهعلیهوآله) روی زمین غذا می خورد،
«وَ یَجْلِسُ جِلْسَةَ الْعَبْدِ،»۱۱۳و مانند نشستن بندگان می نشست،
«وَ یَخْصِفُ بِیَدِهِ نَعْلَهُ،»۱۱۴و با دست خود پارگی کفشش را می دوخت،
«وَ یَرْقَعُ بِیَدِهِ ثَوْبَهُ،»۱۱۵و جامه اش را وصله می کرد،
«وَ یَرْکَبُ الْحِمَارَ الْعَارِیَ،»۱۱۶بر مرکب بی پالان سوار می شد،
«وَ یُرْدِفُ خَلْفَهُ،»۱۱۷و در ردیف خود سوار می کرد.
«وَ یَکُونُ السِّتْرُ عَلَى بَابِ بَیْتِهِ فَتَکُونُ فِيهِ التَّصَاوِیرُ»۱۱۸پرده ای همراه با نقش و نگار بر درِ خانه اش آویخته بود،
«فَیَقُولُ:»۱۱۹به یکی از همسرانش فرمود:
««يَا فُلاَنَةُ ـ لاِِحْدَی أَزْوَاجِهِ ـ غَیَّبِیهِ عَنِّي،»۱۲۰«فلانی! این پرده را از برابر دید من پنهان کن،
«فَإِنِّي إِذَا نَظَرْتُ إِلَيْهِ ذَکَرْتُ الدُّنْیَا وَ زَخَارِفَهَا.»»۱۲۱زیرا وقتی آن را می بینم دنیا و زر و زیورش را به یاد می آورم.»
«فَأَعْرَضَ عَنِ الدُّنْیَا بِقَلْبِهِ،»۱۲۲با عمق دل از دنیا اعراض کرد،
«وَ أَمَاتَ ذِکْرَهَا مِنْ نَفْسِهِ،»۱۲۳و یاد این سرای فانی را از خاطرش میرانْد،
«وَ أَحَبَّ أَنْ تَغِیبَ زِینَتُهَا عَنْ عَیْنِهِ،»۱۲۴علاقه داشت زر و زینت دنیا از برابر دیده اش مخفی باشد،
«لِكَيْلاَ یَتَّخِذَ مِنْهَا رِیَاشاً،»۱۲۵تا از آن جامه زیبا برنگیرد،
«وَ لاَ یَعْتَقِدَهَا قَرَاراً،»۱۲۶و باورش نیاید که سرای قرار و آرامش است،
«وَ لاَ یَرْجُوَ فِيهَا مُقَاماً،»۱۲۷و امیدی به درنگ در آن نداشته باشد،
«فَأَخْرَجَهَا مِنَ النَّفْسِ،»۱۲۸علاقه به دنیا را از دل بیرون کرد،
«وَ أَشْخَصَهَا عَنِ الْقَلْبِ،»۱۲۹و از این محل فانی دل برداشت،
«وَ غَیَّبَهَا عَنِ الْبَصَرِ.»۱۳۰و از دیده خود پنهان نمود.
«وَ كَذلِكَ مَنْ أَبْغَضَ شَیْئاً أَبْغَضَ أَنْ یَنْظُرَ إِلَيْهِ،»۱۳۱آری چنین است کسی که چیزی را دشمن دارد بغض و نفرت دارد که به آن نظر کند
«وَ أَنْ یُذْکَرَ عِنْدَهُ.»۱۳۲و در محضرش از آن یاد شود.
«وَ لَقَدْ کَانَ فِي رَسُولِ اللهِ (صَلَّیاللّهُعَلَیْهِوَآلِهِ) مَا یُدُلُّکَ عَلَى مَسَاوِئِ الدُّنْیَا وَ عُیُوبِهَا:»۱۳۳در روش رسول خدا (صلّیاللّهعلیهوآله) حالتی است که تو را به زشتی ها وعیوب دنیا رهنمون است،
«إِذْ جَاعَ فِيهَا مَعَ خَاصَّتِهِ،»۱۳۴زیرا آن حضرت با اهل بیتش دردنیا گرسنه بود،
«وَ زُوِیَتْ عَنْهُ زَخَارِفُهَا مَعَ عَظِیمِ زُلْفَتِهِ.»۱۳۵و بامنزلت و تقرب عظیمی که نزد حق داشت زر و زیور دنیا از او دور داشته شده بود.
«فَلْیَنْظُرْ نَاظِرٌ بِعَقْلِهِ:»۱۳۶پس دقت کننده با عقلش دقت کند
«أَکْرَمَ اللهُ مُحَمَّداً بِذلِكَ أَمْ أَهَانَهُ!»۱۳۷که خداوند با وضعی که برای پیامبرش در برنامه دنیا به وجود آورد آیا او را اکرام کرد یا به او اهانت روا داشت؟
«فَإِنْ قَالَ: أَهَانَهُ،»۱۳۸اگر بگوید: اهانت کرد،
«فَقَدْ کَذَبَ ـ وَاللهِ الْعَظِیمِ ـ»۱۳۹به خدای بزرگ قسم دروغ گفته،
«بِالاِْفْکِ الْعَظِیمِ،»۱۴۰و بهتان عظیمی به حق زده;
«وَ إِنْ قَالَ: أَکْرَمَهُ،»۱۴۱و اگر بگوید: به او اکرام کرد،
«فَلْیَعْلَمْ أَنَّ اللهَ قَدْ أَهَانَ غَیْرَهُ حَيْثُ بَسَطَ الدُّنْیَا لَهُ،»۱۴۲پس باید بداند که خداوند غیر حضرتش را با ارزانی داشتن دنیا به او خوار نموده،
«وَ زَوَاهَا عَنْ أَقْرَبِ النَّاسِ مِنْهُ.»۱۴۳و دنیا را از مقرب ترین مردم به درگاهش دور کرده است.
«فَتَأَسَّی مُتَأَسٍّ بِنَبِیِّهِ،»۱۴۴اقتداکننده باید به پیامبرش اقتدا کند،
«وَ اقْتَصَّ أَثَرَهُ،»۱۴۵و قدم جای قدم آن حضرت بگذارد،
«وَ وَلَجَ مَوْلِجَهُ،»۱۴۶و هر جا او درآمد درآید،
«وَ إِلاَّ فَلاَ یَأْمَنِ الْهَلَکَةَ،»۱۴۷ورنه از هلاکت امان ندارد،
«فَإِنَّ اللهَ جَعَلَ مُحَمَّداً (صَلَّیاللّهُعَلَیْهِوَآلِهِ) عَلَماً لِلسَّاعَةِ،»۱۴۸چرا که خداوند محمّد (صلّیاللّهعلیهوآله) نشانه قیامت،
«وَ مُبَشِّراً بِالْجَنَّةِ،»۱۴۹و بشارت دهنده به بهشت،
«وَ مُنْذِراً بِالْعُقُوبَةِ.»۱۵۰و ترساننده از عقوبت قرار داد.
«خَرَجَ مِنَ الدُّنْیَا خَمِیصاً،»۱۵۱او با شکم گرسنه از دنیا رفت،
«وَ وَرَدَ الاْخِرَةَ سَلِیماً.»۱۵۲و با سلامت همه جانبه وارد آخرت شد.
«لَمْ یَضَعْ حَجَراً عَلَى حَجَر، حَتَّى مَضَی لِسَبِیلِهِ، وَ أَجَابَ دَاعِیَ رَبِّهِ.»۱۵۳تا لحظه از دنیا رفتن و اجابت دعوت کننده حق سنگی به روی سنگ نگذاشت.
«فَمَا أَعْظَمَ مِنَّةَ اللهِ عِنْدَنَا حِینَ أَنْعَمَ عَلَيْنَا بِهِ سَلَفاً نَتَّبِعُهُ،»۱۵۴خداوند با عنایت کردن چنین رهبری چه منّت بزرگی بر ما گذاشت تا از او پیروی کنیم،
«وَ قَائِداً نَطَأُ عَقِبَهُ!»۱۵۵و پیشوایی که قدم جای قدمش بگذاریم!
«وَ اللهِ لَقَدْ رَقَّعْتُ مِدْرَعَتِی هذِهِ حَتَّى اسْتَحْیَیْتُ مِنْ رَاقِعِهَا.»۱۵۶به خدا سوگند آنقدر ین پیراهن پشمینه خود را وصله زده ام که از وصله کننده اش حیا می کنم.
«وَ لَقَدْ قَالَ لِي قَائِلٌ:»۱۵۷و کسی به من گفت:
«أَلاَ تَنْبِذُهَا عَنْكَ؟»۱۵۸این لباس کهنه را دور نمی اندازی؟
«فَقُلْتُ: اغْرُبْ (اعزب) عَنِّي،»۱۵۹گفتم: از من کناره گیر،
«فَعِنْدَ الصَّبَاحِ یَحْمَدُ الْقَوْمُ السُّرَی!»۱۶۰که به وقت صبح از رهروان شب تمجید و ستایش می شود.
(۱) اشاره به
آیه ۲۵۵ سوره بقره دارد.
(۲) اشاره به
آیه ۴۱ سوره الرحمان دارد.
(۳)
قصص/سوره۲۸، آیه۲۴.