گزارش خطا
برای مشاهده معنا و شرح هر کلمه، بر روی آن کلیک کنید.
عقائدية ، علمية
وَ مِنْ خُطْبَة لَهُ (عَلَيْهِالسَّلامُ)
از خطبه های آن حضرت است
در حمد الهی و ستایش پیامبر و عجایب آفرینش
۱. معرفة الله
«الْحَمْدُ لِلّهِ الَّذِي لاَ تُدْرِکُهُ الشَّوَاهِدُ،»۱خدایی را حمد که حواس او را درنیابد،
«وَ لاَ تَحْوِیهِ الْمَشَاهِدُ،»۲مکانها فرایش نگیرند،
«وَ لاَ تَرَاهُ النَّوَاظِرُ،»۳چشمها او را نبینند،
«وَ لاَ تَحْجُبُهُ السَّوَاتِرُ،»۴و پرده های پوشنده او را نپوشانند،
«الدَّالِّ عَلَى قِدَمِهِ بِحُدُوثِ خَلْقِهِ،»۵همان که حادث بودن مخلوقاتش دلیل بر ازلی بودن او،
«وَ بِحُدُوثِ خَلْقِهِ عَلَى وُجُودِهِ،»۶و به وجود آمدن موجودات برهان وجود اوست،
«وَ بِاشْتِبَاهِهِمْ (أشباههم) عَلَى أَنْ لاَ شَبَهَ لَهُ.»۷و شبیه بودن مخلوقات به یکدیگر گواه بر این که او را شبیهی نیست.
«الَّذِي صَدَقَ فِي مِیعَادِهِ،»۸خداوندی که در وعده اش صادق،
«وَ ارْتَفَعَ عَنْ ظُلْمِ عِبَادِهِ،»۹و از اینکه به بندگان خود ستم کند به دور است،
«وَ قَامَ بِالْقِسْطِ فِي خَلْقِهِ،»۱۰در میان عبادش به قسط،
«وَ عَدَلَ عَلَيْهِمْ فِي حُکْمِهِ.»۱۱و در حکم کردن بر آنان به عدالت رفتار کند.
«مُسْتَشْهِدٌ بِحُدُوثِ الاَْشْیَاءِ عَلَى أَزَلِیَّتِهِ،»۱۲گواه آورد به حادث بودن اشیاء بر ازلیّتش ،
«وَ بِمَا وَسَمَهَا بِهِ مِنَ الْعَجْزِ عَلَى قُدْرَتِهِ،»۱۳و به داغ ناتوانی که بر موجودات نهاده بر قدرتش،
«وَ بِمَا اضْطَرَّهَا إِلَيْهِ مِنَ الْفَنَاءِ عَلَى دَوَامِهِ.»۱۴و به مرگ و فنای مخلوقات که گریزی از آن قرار نداده بر دائمی بودنش گواه آورد.
«وَاحِدٌ لاَ بِعَدَد،»۱۵یکی است نه به عدد،
«وَ دَائِمٌ لاَ بِأَمَد،»۱۶همیشگی است نه به زمان،
«وَ قَائِمٌ لاَ بِعَمَد.»۱۷برپاست نه با کمک پشتیبان.
«تَتَلَقَّاهُ الاَْذْهَانُ لاَ بِمُشَاعَرَة،»۱۸ذهن ها او را دریابند نه به وسیله حواس،
«وَ تَشْهَدُ لَهُ الْمَرَائِی لاَ بِمُحَاضَرَة.»۱۹و دیده ها وجودش را گواهی دهند نه بر وجه حضور حسّی.
«لَمْ تُحِطْ بِهِ الاَْوْهَامُ،»۲۰اندیشه ها به او احاطه نکرد
«بَلْ تَجَلَّی لَهَا بِهَا،»۲۱بلکه به اندیشه ها نزد اندیشه ها تجلّی نمود،
«وَ بِهَا امْتَنَعَ مِنْهَا،»۲۲و به اندیشه ها وانمود که اندیشه ها به او احاطه ندارند،
«وَ إِلَيْهَا حَاکَمَهَا.»۲۳و اندیشه ها را در این زمینه قاضی قرار داد.
«لَيْسَ بِذِي کِبَر امْتَدَّتْ بِهِ النَّهَایَاتُ فَکَبَّرَتْهُ تَجْسِیماً، وَ لاَ بِذِي عِظَم تَنَاهَتْ بِهِ الْغَایَاتُ فَعَظَّمَتْهُ[[|تَجْسِيداً]];»۲۴بزرگی او همچون اجسام و اجساد بر اساس طول و عرض و حجم و عمق و بدایت و نهایت نیست تا در جسم و حجم بزرگ آید،
«بَلْ کَبُرَ شَأْناً،»۲۵بلکه شأنش بزرگ،
«وَ عَظُمَ سُلْطَاناً.»۲۶و سلطنتش عظیـم اسـت.
۲. خصائص النّبىّ (صلىاللهعليهوآلهوسلم)
«وَ أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّد اًعَبْدُهُ وَ رَسُولُهُ الصَّفِیُّ (المصطفی)،»۲۷و شهادت می دهم که محمّد بنده و رسول برگزیده،
«وَ أَمِینُهُ الرَّضِیُّ»۲۸و امین پسندیده اوست،
«صَلَّی اللّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ.»۲۹درود خدا بر او و آلش باد.
«أَرْسَلَهُ بِوُجُوبِ الْحُجَجِ، وَ ظُهُورِ الْفَلَجِ، وَ إِیضَاحِ الْمَنْهَجِ;»۳۰او را با دلایل الزام کننده، و پیروزی آشکار، و راه روشن فرستاد،
«فَبَلَّغَ الرِّسَالَةَ صَادِعاً بِهَا،»۳۱او هم رسالت حق را آشکارا به مردم رساند،
«وَ حَمَلَ عَلَى الَْمحَجَّةِ دَالاًّ عَلَيْهَا،»۳۲و انسانها را به راه راست واداشت و راه را به آنان نمایاند،
«وَ أَقَامَ أَعْلاَمَ الاِْهْتِدَاءِ وَ مَنَارَ الضِّیَاءِ،»۳۳و نشانه های هدایت و مشعل روشن دین را به پا کرد،
«وَ جَعَلَ أَمْرَاسَ الاِْسْلاَمِ مَتِینَةً،»۳۴و رشته های اسلام را محکم،
«وَ عُرَا الاِْیمَانِ وَثِیقَةً.»۳۵و دستگیره های ایمان را استوار نمود.
مِنْها فى صِفَةِ عَجيبِ خَلْقِ اَصْناف مِنَ الْحَيَوانِ
از این خطبه است در توصیف عجایب آفرینش اصنافی از حیوانات
۳. طرق معرفة اللّه
«وَ لَوْ فَکَّرُوا فِي عَظِیمِ الْقُدْرَةِ، وَ جِسِیمِ النِّعْمَةِ،»۳۶اگر مردم در عظمت قدرت و بزرگی نعمت حق اندیشه می نمودند،
«لَرَجَعُوا إِلَى الطَّرِیقِ،»۳۷به راه مستقیم بازگشته،
«وَ خَافُوا عَذَابَ الْحَرِیقِ،»۳۸و از عذاب سوزان می ترسیدند،
«وَ لكِنِ الْقُلُوبُ عَلِیلَةٌ،»۳۹اما دلها بیمار،
«وَ الْبَصَائِرُ مَدْخُولَةٌ!»۴۰و دیده ها عیبناک است.
«أَلاَ یَنْظُرُونَ إِلَى صَغِیرِ مَا خَلَقَ،»۴۱آیا به کوچک ترین چیزی که آفریده دقت نمی کنند
«كَيْفَ أَحْکَمَ خَلْقَهُ،»۴۲که چگونه خلقتش را محکم،
«وَ أَتْقَنَ تَرْکِیبَهُ،»۴۳و ترکیبش را استوار کرد،
«وَ فَلَقَ لَهُ السَّمْعَ وَ الْبَصَرَ،»۴۴و برای آن گوش و چشم قرار داد،
«وَ سَوَّی لَهُ الْعَظْمَ وَ الْبَشَرَ!»۴۵و به استخوان و پوست آراست؟!
«انْظُرُوا إِلَى الَّنمْلَةِ فِي صِغَرِ جُثَّتِهَا، وَ لَطَافَةِ هَیْئَتِهَا،»۴۶مورچه را با جثّه کوچک، و ظرافت اندامش بنگرید،
«لاَ تَکَادُ تُنَالُ بِلَحْظِ الْبَصَرِ (النّظر)،»۴۷به گونه ای است که نمی توان او را با گوشه چشم دید،
«وَ لاَ بِمُسْتَدْرَکِ الْفِکَرِ،»۴۸و به اندیشه درک کرد،
«كَيْفَ دَبَّتْ عَلَى أَرْضِهَا،»۴۹چگونه به نرمی روی زمین راه می رود،
«وَ صُبَّتْ (ضنّت) عَلَى رِزْقِهَا،»۵۰و بر رزقش می جهد،
«تَنْقُلُ الْحَبَّةَ إِلَى جُحْرِهَا،»۵۱دانه را به لانه می برد،
«وَ تُعِدُّهَا فِي مُسْتَقَرِّهَا.»۵۲و در قرارگاهش قرار می دهد.
«تَجْمَعُ فِي حَرِّهَا لِبَرْدِهَا،»۵۳به تابستان برای زمستان جمع می کند،
«وَ فِي وِرْدِهَا لِصَدَرِهَا.»۵۴و به وقت آمدن برای زمان بازگشتن مهیّا می نماید،
«مَکْفُولٌ بِرِزْقِهَا،»۵۵خدایش ضامن روزی او شده،
«مَرْزُوقَةٌ بِوِفْقِهَا;»۵۶و او را موافق حالش رزق داده،
«لاَ یُغْفِلُهَا الْمَنَّانُ،»۵۷خداوند منّان از او غفلت ندارد،
«وَ لاَ یَحْرِمُهَا الدَّیَّانُ،»۵۸و پروردگار دیّان محرومش نمی گذارد،
«وَ لَوْ فِي الصَّفَا الْیَابِسِ، وَ الْحَجَرِ الْجَامِسِ!»۵۹گرچه در میان سنگی خشک و سخت باشد!
«وَ لَوْ فَکَّرْتَ فِي مَجَارِی أَکْلِهَا،»۶۰و اگر بیندیشی در مواضع جریان غذای او،
«فِي عُلْوِهَا وَ سُفْلِهَا،»۶۱در بالا و پایین،
«وَ مَا فِي الْجَوْفِ مِنْ شَرَاسِیفِ بَطْنِهَا،»۶۲و آنچه در درون اوست از جوانب اضلاع شکمش،
«وَ مَا فِي الرَّأْسِ مِنْ عَیْنِهَا وَ أُذُنِهَا،»۶۳و آنچه در سر اوست از چشم و گوش بیندیشی،
«لَقَضَیْتَ مِنْ خَلْقِهَا عَجَباً،»۶۴هرآینه از آفرینشش به تعجّب آیی،
«وَ لَقِیتَ مِنْ وَصْفِهَا تَعَباً!»۶۵و از وصفش به رنج و تعب افتی.
«فَتَعَالَی الَّذِي أَقَامَهَا عَلَى قَوَائِمِهَا،»۶۶بلندمرتبه است خدایی که مورچه را به روی دست و پایش واداشت،
«وَ بَنَاهَا عَلَى دَعَائِمِهَا!»۶۷و او را بر پایه این اعضا بنا کرد،
«لَمْ یَشْرَکْهُ فِي فِطْرَتِهَا فَاطِرٌ،»۶۸کسی با او در این برنامه شریک نبود،
«وَ لَمْ یُعِنْهُ عَلَى خَلْقِهَا قَادِرٌ.»۶۹و قدرتمندی در آفرینش آن او را کمک نداد.
«وَ لَوْ ضَرَبْتَ فِي مَذَاهِبِ فِکْرِکَ لِتَبْلُغَ غَایَاتِهِ،»۷۰و اگر راههای اندیشه ات را تا رسیدن به انتهایش طی کنی،
«مَا دَلَّتْکَ الدَّلاَلَةُ إِلاَّ عَلَى أَنَّ فَاطِرَ الَّنمْلَةِ هُوَ فَاطِرُ النَّخْلَةِ (۱)،»۷۱جز به این حقیقت نمی رسی که آفریننده مورچه همان آفریننده نخله خرماست،
«لِدَقِیقِ تَفْصِیلِ كُلِّ شَیْء،»۷۲به خاطر دقت گونه گونی که در هر چیز،
«وَ غَامِضِ اخْتِلاِفِ كُلِّ حَیٍّ (شیء).»۷۳و پیچیدگی اختلافی که در هر زنده ای به کار گرفته شده است.
«وَ مَا الْجَلِیلُ وَ اللَّطِیفُ، وَ الثَّقِیلُ وَ الْخَفِیفُ، وَ الْقَوِیُّ وَ الضَّعِیفُ، فِي خَلْقِهِ إِلاَّ سَوَاءٌ،»۷۴بزرگ و کوچک، سنگین و سبک، قوی و ضعیف در عرصه گاه خلقتش نیست مگر اینکه نسبت به قدرت او مساویند،
«وَ كَذلِكَ السَّمَاءُ وَ الْهَوَاءُ،»۷۵و چنین است آسمان و هوا،
«وَ الرِّیَاحُ وَ الْمَاءُ.»۷۶و باد و آب.
«فَانْظُرْ إِلَى الشَّمْسِ وَ الْقَمَرِ،»۷۷دقّت کن به خورشید و ماه،
«وَ النَّبَاتِ وَ الشَّجَرِ،»۷۸گیاه و درخت،
«وَ الْمَاءِ وَ الْحَجَرِ،»۷۹آب و سنگ،
«وَ اخْتِلاَفِ هذَا اللَّیْلِ وَ النَّهَارِ،»۸۰آمد و شد این شب و روز،
«وَ تَفَجُّرِ هذِهِ الْبِحَارِ،»۸۱روان شدن این دریاها،
«وَ کَثْرَةِ هذِهِ الْجِبَالِ،»۸۲وجود این کوههای بسیار،
«وَ طُولِ هذِهِ الْقِلاَلِ.»۸۳درازی این قلّه ها،
«وَ تَفَرُّقِ هذِهِ اللُّغَاتِ،»۸۴و اختلاف این لغات
«وَ الاَْلْسُنِ الُْمخْتَلِفَاتِ.»۸۵و زبانهای گوناگون.
«فَالْوَیْلُ لِمَنْ أَنْکَرَ الْمُقَدِّرَ،»۸۶وای به حال کسی که آفریننده را انکار،
«وَ جَحَدَ الْمُدَبِّرَ!»۸۷و تدبیرکننده را باور نداشته باشد.
«زَعَمُوا أَنَّهُمْ کَالنَّبَاتِ مَا لَهُمْ زَارِعٌ،»۸۸بی خبران گمان می کنند که آنان همچون گیاه بیابانی بدون زارع اند،
«وَ لاَ لاِخْتِلاَفِ صُوَرِهِمْ صَانِعٌ;»۸۹و صورتهای متنوّع آنان را آفریننده ای نیست،
«وَ لَمْ یَلْجَؤُوا إِلَى حُجَّة فِيما ادَّعَوْا،»۹۰اینان برای مدّعای باطل خود دلیلی ندارند،
«وَ لاَ تَحْقِیق لِمَا أَوْعَوْا.»۹۱و برای آنچه در باطن خود باور کرده اند تحقیقی ننموده اند.
«وَ هَلْ یَکُونُ بِنَاءٌ مِنْ غَیْرِ بَان،»۹۲آیا ساختمانی بدون بنا کننده،
«أَوْ جِنَایَةٌ مِنْ غَیْرِ جَان؟!»۹۳یا جنایتی منهای جنایتکار ممکن است؟!
۴. عجائب في خلقة الجرادة
«وَ إِنْ شِئْتَ قُلْتَ فِي الْجَرَادَةِ،»۹۴و اگر می خواهی در رابطه با ملخ بگو،
«إِذْ خَلَقَ لَهَا عَیْنَیْنِ حَمْرَاوَیْنِ،»۹۵که خداوند برای او دو چشم قرمز،
«وَ أَسْرَجَ لَهَا حَدَقَتَیْنِ قَمْرَاوَیْنِ،»۹۶و دو حدقه تابان،
«وَ جَعَلَ لَهَا السَّمْعَ الْخَفِیَّ،»۹۷و گوش پنهان آفریده،
«وَ فَتَحَ لَهَا الْفَمَ السَّوِیَّ،»۹۸و برای او دهانی مناسب گشوده،
«وَ جَعَلَ لَهَا الْحِسَّ الْقَوِیَّ،»۹۹و به او حسّی توانا عنایت کرده،
«وَ نَابَیْنِ بِهِمَا تَقْرِضُ،»۱۰۰و دو دندانی داده که با آنها می چیند و جدا می کند،
«وَ مِنْجَلَیْنِ بِ هِمَا تَقْبِضُ.»۱۰۱و دو داس که با آنها چیزی را می گیرد.
«یَرْهَبُهَا الزُّرَّاعُ فِي زَرْعِهِمْ،»۱۰۲کشاورزان برای زراعتشان از او بیم دارند،
«وَ لاَ یَسْتَطِیعُونَ ذَبَّهَا (ردّها)، وَ لَوْ أَجْلَبُوا بِجَمْعِهِمْ.»۱۰۳و برای دفع او گرچه با هم همدست شوند عاجزند،
«حَتَّى تَرِدَ الْحَرْثَ فِي نَزَوَاتِهَا،»۱۰۴تا با جَست و خیزهایش به کشتزار آید،
«وَ تَقْضِی مِنْهُ شَهَوَاتِهَا.»۱۰۵و خواسته های خود را برآورده نماید،
«وَ خَلْقُهَا كُلُّهُ لاَ یُکَوِّنُ إِصْبَعاً مُسْتَدِقَّةً.»۱۰۶در صورتی که جسم او به اندازه یک انگشت باریک بیش نیست!
۵. دلائل وجودِ اللّه في العالم
«فَتَبَارَکَ اللهُ الَّذِي یَسْجُدْ لَهُ مَنْ فِي السَّمَاوَاتِ وَ الاَْرْضِ طَوْعاً وَ کَرْهاً،»۱۰۷پس بزرگ و خجسته است خداوندی که هر کس در آسمانها و زمین است به اختیار و اضطرار به پیشگاهش سجده می برد،
«وَ یُعَفِّرُ لَهُ خَدّاً وَ وَجْهاً،»۱۰۸و برای او گونه و چهره بر خاک می ساید،
«وَ یُلْقِی إِلَيْهِ بِالطَّاعَةِ سِلْماً وَ ضَعْفاً،»۱۰۹و او را به حالت تسلیم و درماندگی اطاعت می کند،
«وَ یُعْطِی لَهُ الْقِیَادَ رَهْبَةً وَ خَوْفاً!»۱۱۰و از بیم و خوفْ عنان زندگی به دست او می نهد.
«فَالطَّیْرُ مُسَخَّرَةٌ لاَِمْرِهِ;»۱۱۱پرندگان مسخّر فرمان اویند،
«أَحْصَی عَدَدَ الرِّیشِ مِنْهَا وَ النَّفَسَ،»۱۱۲شماره پر و بال و نفس زدن آنان را می داند،
«وَ أَرْسَی قَوَائِمَهَا عَلَى النَّدَی وَ الْیَبَسِ;»۱۱۳و پای آنان را در جای تری و خشکی استوار نموده است،
«وَ قَدَّرَ أَقْوَاتَهَا،»۱۱۴روزیِ آنان را مقدر فرموده،
«وَ أَحْصَی أَجْنَاسَهَا.»۱۱۵و بر اصناف آنان آگاهی دارد.
«فَهذَا غُرَابٌ»۱۱۶این کلاغ،
«وَ هذَا عُقَابٌ»۱۱۷و این عقاب،
«وَ هذَا حَمَامٌ»۱۱۸این کبوتر،
«وَ هذَا نَعَامٌ.»۱۱۹و این شترمرغ است،
«دَعَا كُلَّ طَائِر بِاسْمِهِ،»۱۲۰هر پرنده ای را به نامش خوانده،
«وَ کَفَلَ لَهُ بِرِزْقِهِ.»۱۲۱و رزقش را ضامن گشته.
«وَ أَنْشَأَ السَّحَابَ الثِّقَالَ»۱۲۲ابر سنگین را به وجود آورد،
«فَأَهْطَلَ دِیَمَهَا،»۱۲۳و باران پی در پی از آن بریخت،
«وَ عَدَّدَ قِسَمَهَا.»۱۲۴و سهم هر سرزمین را معین فرمود،
«فَبَلَّ الاَْرْضَ بَعْدَ جُفُوفِهَا،»۱۲۵پس زمین را پس از خشکی سیراب کرد،
«وَ أَخْرَجَ نَبْتَهَا بَعْدَ جُدُوبِهَا.»۱۲۶و بعد از خشکسالی گیاهش را رویاند.
(۱) در بعضی نسخ «
النّحلة» آمده است.