• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

خطبه ۱۹۳ نهج البلاغه

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



گزارش خطا
برای مشاهده معنا و شرح هر کلمه، بر روی آن کلیک کنید.



اخلاقية ، اجتماعية


وَ مِنْ خُطْبَة لَهُ (عَلَيْهِ‌السَّلامُ)
از خطبه های‌ آن حضرت است

رُوِىَ اَنَّ صاحِباً لاَِميرِالْمُوْمِنينَ (عَلَيْهِ‌السَّلامُ) يُقالُ لَهُ هَمّامٌ، كانَ رَجُلاً عابِداً،
روایت شده: یکی‌ از یاران امیرالمؤمنین (علیه‌السّلام) که او را همّام می‌ گفتند و مردی‌ عابد بود

فَقالَ لَهُ: يا اَميرَ الْمُوْمِنينَ صِفْ لِىَ الْمُتَّقينَ حَتّى كَاَنّى اَنْظُرُ اِلَيْهِمْ.
به حضرت عرضه داشت: اهل تقوا را چنانکه گویی‌ آنان را می‌ بینم برای‌ من وصف کن.

فَتَثاقَلَ (عَلَيْهِ‌السَّلامُ) عَنْ جَوابِهِ ثُمَّ قالَ: يا هَمّامُ: اِتَّقِ اللّهَ وَ اَحْسِنْ فـَ (اِنَّ اللّهَ مَعَ الَّذينَ اتَّقَوْا وَ الَّذينَ هُمْ مُحْسِنُونَ) (۱)
امام در پاسخ او درنگ کرد، سپس فرمود: ای‌ همّام، تقوای‌ الهی‌ پیشه کن و کار نیک انجام ده، زیرا خداوند با اهل تقوا و اهل کار نیک است.

فَلَمْ يَقْنَعْ هَمّامٌ بِهذَا الْقَوْلِ حَتّى عَزَمَ عَلَيْهِ.
همّام به این مقدار سخن قناعت نکرد و حضرت را قسم داد.

فَحَمِدَ اللّهَ وَ اَثْنى عَلَيْهِ وَ صَلّى عَلَى النَّبِىِّ (صَلَّى‌اللّهُ‌عَلَيْهِ‌وَآلِهِ) ثُمَّ قالَ:
حضرت خدا را سپاس و ثنا گفت و بر پیامبر ـ که درود خدا بر او و آلش باد ـ درود فرستاد و سپس فرمود:

۱. سيماء المتّقين

«أَمَّا بَعْدُ،»۱
اما بعد،



«فَإِنَّ اللهَ ـ سُبْحانَهُ وَ تَعَالَی ـ خَلَقَ الْخَلْقَ»۲
خداوند پاک و برتر مخلوقات را آفرید



«حِینَ خَلَقَهُمْ غَنِیّاً عَنْ طَاعَتِهِمْ،»۳
در حالی‌ که از اطاعتشان بی‌ نیاز،



«آمِناً مِنْ مَعْصِیَتِهِمْ،»۴
و از گناهشان ایمن بود،



«لاَِنَّهُ لَا تَضُرُّهُ مَعْصِیَةُ مَنْ عَصَاهُ،»۵
زیرا عصیان عاصیان به او زیان نمی‌ رساند،



«وَ لَا تَنْفَعُهُ طَاعَةُ مَنْ أَطَاعَهُ۶
و طاعت مطیعان او را سود نمی‌ دهد.



«فَقَسَمَ بَیْنَهُمْ مَعَایِشَهُمْ،»۷
پس روزی‌ آنان را در میانشان تقسیم کرد،



«وَ وَضَعَهُمْ مِنَ الدُّنْیَا مَوَاضِعَهُمْ۸
و هر کس را در دنیا در جایی‌ که سزاوار بود قرار داد.



«فَالْمُتَّقُونَ فِيهَا هُمْ أَهْلُ الْفَضَائِلِ۹
پرهیزکاران در این دنیا اهل فضائلند،



«مَنْطِقُهُمُ الصَّوَابُ،»۱۰
گفتارشان صواب،



«وَ مَلْبَسُهُمُ الْإِقْتِصَادُ،»۱۱
پوشاکشان اقتصادی‌،



«وَ مَشْیُهُمُ التَّوَاضُعُ۱۲
و رفتارشان افتادگی‌ است.



«غَضُّوا أَبْصَارَهُمْ عَمَّا حَرَّمَ اللهُ عَلَيْهِمْ،»۱۳
از آنچه خدا بر آنان حرام کرده چشم پوشیده،



«وَ وَقَفُوا أَسْمَاعَهُمْ عَلَى الْعِلْمِ النَّافِعِ لَهُمْ.»۱۴
و گوشهای‌ خود را وقف دانش بامنفعت نموده اند.



«نُزِّلَتْ أَنْفُسُهُمْ مِنْهُمْ فِي الْبَلَاءِ كَالَّتِي نُزِّلَتْ فِي الرَّخَاءِ۱۵
آنان را در بلا و سختی‌ و آسایش و راحت حالتی‌ یکسان است،



«وَ لَوْلَا الْأَجَلُ الَّذِي کَتَبَ اللهُ عَلَيْهِمْ لَمْ تَسْتَقِرَّ أَرْوَاحُهُمْ فِي أَجْسَادِهِمْ طَرْفَةَ عَیْن، شَوْقاً إِلَى الثَّوَابِ، وَ خَوْفاً مِنَ الْعِقَابِ۱۶
و اگر خداوند برای‌ اقامتشان در دنیا زمان معینی‌ را مقرر نکرده بود از شوق به ثواب و بیم از عذاب به انـدازه چشـم به هم زدنی‌ روحشـان در بدنشان قـرار نمی‌ گرفت.



«عَظُمَ الْخَالِقُ فِي أَنْفُسِهِمْ»۱۷
خداوند در باطنشان بزرگ،



«فَصَغُرَ مَا دُونَهُ فِي أَعْیُنِهِمْ،»۱۸
و غیر او در دیدگانشان کوچک است.



«فَهُمْ وَ الْجَنَّةُ كَمَنْ قَدْ رَآهَا،»۱۹
با بهشت چنانند که گویی‌ آن را دیده



«فَهُمْ فِيهَا مُنَعَّمُونَ،»۲۰
و در فضایش غرق نعمتند،



«وَ هُمْ وَ النَّارُ كَمَنْ قَدْ رَآهَا،»۲۱
و با عذاب جهنم چنانند که گویی‌ آن را مشاهده نموده



«فَهُمْ فِيهَا مُعَذَّبُونَ۲۲
و در آن معذبند.



«قُلُوبُهُمْ مَحْزُونَةٌ،»۲۳
دلهایشان محزون،



«وَ شُرُورُهُمْ مَأْمُونَةٌ،»۲۴
همگان از آزارشان در امان،



«وَ أَجْسَادُهُمْ نَحِیفَةٌ،»۲۵
بدنهایشان لاغر،



«وَ حَاجَاتُهُمْ خَفِیفَةٌ،»۲۶
نیازهایشان سبک،



«وَ أَنْفُسُهُمْ عَفِیفَةٌ۲۷
و نفوسشان با عفّت است.



«صَبَرُوا أَیَّاماً قَصِیرَةً أَعْقَبَتْهُمْ رَاحَةً طَوِیلَةً۲۸
روزی‌ چند را در راه حق صبر کردند که برای‌ آنان راحتی‌ جاوید به دنبال آورد،



«تِجَارَةٌ مُرْبِحَةٌ یَسَّرَهَا لَهُمْ رَبُّهُمْ۲۹
این است تجارتی‌ سودآور که خداوند برای‌ آنان مهیّا نمود.



«أَرَادَتْهُمُ الدُّنْیَا فَلَمْ یُرِیدُوهَا،»۳۰
دنیا آنان را خواست و آنان آن را نخواستند،


«وَ أَسَرَتْهُمْ فَفَدَوْا أَنْفُسَهُمْ مِنْهَا.»۳۱
به اسارتشان کشید و آنان با پرداخت جانشان خود را آزاد کردند.

۲. ليالى المتّقين

«أَمَّا اللَّیْلَ فَصَافُّونَ أَقْدَامَهُمْ،»۳۲
به هنگام شب برای‌ عبادت برپایند،



«تَالِینَ لِأَجْزَاءِ الْقُرْآنِ»۳۳
در حالی‌ که اجزای‌ قرآن را شمرده



«یُرَتِّلُونَهَا تَرْتِیلاً۳۴
و سنجیده تلاوت کنند،



«یُحَزِّنُونَ بِهِ أَنْفُسَهُمْ»۳۵
خود را به آیات قرآن اندوهگین ساخته،



«وَ یَسْتَثِیرُونَ بِهِ دَوَاءَ دَائِهِمْ۳۶
و داروی‌ دردشان را از آن برگیرند.



«فَإِذَا مَرُّوا بِآیَة فِيهَا تَشْوِیقٌ رَکَنُوا إِلَيْهَا طَمَعاً،»۳۷
و چون به آیه ای‌ بشارت دهنده بگذرند به مورد بشارت طمع کنند،



«وَ تَطَلَّعَتْ نُفُوسُهُمْ إِلَيْهَا شَوْقاً،»۳۸
و روحشان از روی‌ شوق به آن خیره گردد،



«وَ ظَنُّوا أَنَّهَا نُصْبَ أَعْیُنِهِمْ۳۹
و گمان برند که مورد بشارت در برابر آنهاست.



«وَ إِذَا مَرُّوا بِآیَة فِيهَا تَخْوِیفٌ أَصْغَوْا إِلَيْهَا»۴۰
و چون به آیه ای‌ بگذرند که در آن بیم داده شده



«مَسَامِعَ قُلُوبِهِمْ،»۴۱
گوش دل به آن دهند،



«وَ ظَنُّوا أَنَّ زَفِیرَ جَهَنَّمَ وَ شَهِیقَهَا فِي أُصُولِ آذَانِهِمْ،»۴۲
و گمان برند شیون و فریاد عذاب بیخ گوش آنان است.



«فَهُمْ حَانُونَ عَلَى أَوْسَاطِهِمْ،»۴۳
قامت به رکوع خم کرده اند،



«مُفْتَرِشُونَ لِجِبَاهِهِمْ وَ أَکُفِّهِمْ وَ رُکَبِهِمْ، وَ أَطْرَافِ أَقْدَامِهِمْ،»۴۴
به وقت سجده پیشانی‌ و دست و زانو و انگشتان پا بر زمین می‌ گذارند،



«یَطْلُبُونَ إِلَى اللهِ تَعَالی فِي فَکَاکِ رِقَابِهِمْ۴۵
و از خداوند آزادی‌ خود را از عذاب می‌ طلبند.

۳. نهار المتّقين

«وَ أَمَّا النَّهَارَ»۴۶
اما به هنگام روز



«فَحُلَمَاءُ عُلَمَاءُ،»۴۷
بردباران و دانشمندان



«أَبْرَارٌ أَتْقِیَاءُ۴۸
و نیکوکاران و پرهیزکارانند.



«قَدْ بَرأَهُمُ الْخَوْفُ بَرْیَ الْقِدَاحِ»۴۹
بیم از حق جسمشان را چون تیرِ تراشیده لاغر کرده،



«یَنْظُرُ إِلَيْهِمُ النَّاظِرُ فَیَحْسَبُهُمْ مَرْضَی،»۵۰
مردم آنان را می‌ بینند به تصور اینکه بیمارند،



«وَ مَا بِالْقَوْمِ مِنْ مَرَضٍ۵۱
ولی‌ بیمار نیستند،



«وَ یَقُولُ: لَقَدْ خُولِطُوا۵۲
و می‌ گویند دیوانه اند،



«وَ لَقَدْ خَالَطَهُمْ أَمْرٌ عَظِیمٌ۵۳
در حالی‌ که امری‌ عظیم آنان را بدین حـال درآورده.



«لَا یَرْضَوْنَ مِنْ أَعْمَالِهِمُ الْقَلِیلَ،»۵۴
به طاعت اندک خشنود نمی‌ شوند،



«وَ لَا یَسْتَکْثِرُونَ الْکَثِیرَ۵۵
و طاعت زیاد را زیاد ندانند.



«فَهُمْ لِأَنْفُسِهِمْ مُتَّهِمُونَ،»۵۶
بنابراین خود را به کوتاهی‌ در بندگی‌ متّهم کنند،



«وَ مِنْ أَعْمَالِهِمْ مُشْفِقُونَ»۵۷
و از عبادت خود در وحشتند.



«إِذَا زُکِّیَ أَحَدٌ مِنْهُمْ»۵۸
هرگاه یکی‌ از آنان را تمجید کنند



«خَافَ مِمَّا یُقَالُ لَهُ،»۵۹
از آن تمجید بیم نموده



«فَیَقُولُ: أَنَا أَعْلَمُ بِنَفْسِی مِنْ غَیْرِی،»۶۰
و گوید: من از دیگران به خود آگاه ترم،



«وَ رَبِّي أَعْلَمُ بِي مِنِّي بِنَفْسِی۶۱
و پروردگارم از خودم به من داناتر است!



«اللَّهُمَّ لَا تُؤَاخِذْنِی بِمَا یَقُولُونَ،»۶۲
خداوندا، مرا به آنچه درباره ام گویند مگیر،



«وَ اجْعَلْنِی أَفْضَلَ مِمَّا یَظُنُّونَ،»۶۳
و از آنچه می‌ پندارند بهتر گردان،



«وَ اغْفِرْ لِي مَا لَا یَعْلَمُونَ۶۴
و زشتی‌ هایی‌ را که از من خبر ندارند بر من ببخش.

۴. علامات المتّقين

«فَمِنْ عَلَامَةِ أَحَدِهِمْ»۶۵
از نشانه های‌ دیگرشان آن است که



«أَنَّكَ تَرَی لَهُ قُوَّةً فِي دِینٍ،»۶۶
هر کدام را دارای‌ نیرومندی‌ در دین،



«وَ حَزْماً فِي لِینٍ،»۶۷
دوراندیشی‌ با نرمی‌،



«وَ إِیمَاناً فِي یَقِین،»۶۸
ایمان همراه با یقین،



«وَ حِرْصاً فِي عِلْمٍ،»۶۹
حرص در دانش،



«وَ عِلْماً فِي حِلْمٍ،»۷۰
علم با بردباری‌،



«وَ قَصْداً فِي غِنیٍ،»۷۱
میانه روی‌ در توانگری‌،



«وَ خُشُوعاً فِي عِبَادَةٍ،»۷۲
فروتنی‌ در عبادت،



«وَ تَجَمُّلاً فِي فَاقَةٍ،»۷۳
آراستگی‌ در تهیدستی‌،



«وَ صَبْراً فِي شِدَّةٍ،»۷۴
بردباری‌ در سختی‌،



«وَ طَلَباً فِي حَلَالٍ،»۷۵
جویایی‌ حلال،



«وَ نَشَاطاً فِي هُدًی،»۷۶
نشاط در هدایت،



«وَ تَحَرُّجاً عَنْ طَمَعٍ۷۷
و دوری‌ از طمع بینی‌.



«یَعْمَلُ الْأَعْمَالَ الصَّالِحَةَ وَ هُوَ عَلَى وَجَلٍ۷۸
در عین به جا آوردن اعمال شایسته ترسان است.



«یُمْسِی وَ هَمُّهُ الشُّکْرُ،»۷۹
شب می‌ کند در اندیشه شکر،



«وَ یُصْبِحُ وَ هَمُّهُ الذِّکْرُ۸۰
و روز می‌ کند در اندیشه ذکر.



«یَبِیتُ حَذِراً،»۸۱
شب را به سر می‌ برد با خوف،



«وَ یُصْبِحُ فَرِحاً۸۲
و ر وز می‌ نماید دلشاد؛



«حَذِراً لَمَّا حُذِّرَ مِنَ الْغَفْلَةِ،»۸۳
خوف از غفلتی‌ که او را از آن برحذر داشته اند،



«وَ فَرِحاً بِمَا أَصَابَ مِنَ الْفَضْلِ وَ الرَّحْمَةِ۸۴
و دلشاد از فضل و رحمت حق که به دست آورده.



«إِنِ اسْتَصْعَبَتْ عَلَيْهِ نَفْسُهُ فِيَما تَکْرَهُ»۸۵
اگر نفس او را در آنچه بر او سنگین است از او پیروی‌ نکند



«لَمْ یُعْطِهَا سُؤْلَهَا فِيَما تُحِبُّ۸۶
او نیز آنچه را که نفس به آن رغبت دارد به او نمی‌ دهد.



«قُرَّةُ عَیْنِهِ فِيَما لَا یَزُولُ،»۸۷
روشنی‌ چشمش در آن چیزی‌ است که جاوید است،



«وَ زَهَادَتُهُ فِيَما لَا یَبْقَی،»۸۸
و بی‌ رغبتی‌ اش در آن است که فانی‌ شدنی‌ است.



«یَمْزُجُ الْحِلْمَ بِالْعِلْمِ، وَ الْقَوْلَ بِالْعَمَلِ۸۹
بردباری‌ را با دانش، و گفتار را با عمل آمیخته می‌ کند.



«تَرَاهُ قَرِیباً أَمَلُهُ،»۹۰
آرزویش کم و کوتاه،



«قَلِیلاً زَلَلُهُ،»۹۱
لغزشش اندک،



«خَاشِعاً قَلْبُهُ،»۹۲
دلش فروتن،



«قَانِعَةً نَفْسُهُ،»۹۳
نفسش قانع،



«مَنْزُوراً أَکْلُهُ،»۹۴
خوراکش اندک،



«سَهْلاً أَمْرُهُ،»۹۵
زندگیش آسان،



«حَرِیزاً دِینُهُ،»۹۶
دینش محفوظ،



«مَیِّتَةً شَهْوَتُهُ،»۹۷
شهوتش مرده،



«مَکْظُوماً غَیْظُهُ۹۸
و خشمش فروخورده است.



«الْخَیْرُ مِنْهُ مَأْمُولٌ،»۹۹
خیرش را متوقّع،



«وَ الشَّرُّ مِنْهُ مَأْمُونٌ۱۰۰
و از شرّش در امانند.



«إِنْ کَانَ فِي الْغَافِلِینَ کُتِبَ فِي الذَّاکِرِینَ،»۱۰۱
اگر در میان غافلان باشد از ذاکرانش به حساب آرند،



«وَ إِنْ کَانَ فِي الذَّاکِرِینَ لَمْ یُکْتَبْ مِنَ الْغَافِلِینَ۱۰۲
و اگر در میان ذاکران باشد در شمار غافلانش نیارند.



«یَعْفُو عَمَّنْ ظَلَمَهُ،»۱۰۳
از آن که بر او ستم کرده بگذرد،



«وَ یُعْطِی مَنْ حَرَمَهُ،»۱۰۴
به آن که او را محروم نموده عطا کند،



«وَ یَصِلُ مَنْ قَطَعَهُ،»۱۰۵
و با کسی‌ که با او قطع رحم نموده صله رحم نماید.



«بَعِیداً فُحْشُهُ،»۱۰۶
زبان دشنام ندارد،



«لَیِّناً قَوْلُهُ،»۱۰۷
گفتارش نرم است،



«غَائِباً مُنْکَرُهُ،»۱۰۸
زشتیش پنهان،



«حَاضِراً مَعْرُوفُهُ،»۱۰۹
و خوبیش آشکار است،



«مُقْبِلاً خَیْرُهُ،»۱۱۰
نیکی‌ اش روی‌ آورده،



«مُدْبِراً شَرُّهُ۱۱۱
و شرّش روی‌ گردانده،



«فِي الزَّلَازِلِ وَقُورٌ،»۱۱۲
در حوادث آرام،



«وَ فِي الْمَکَارِهِ صَبُورٌ،»۱۱۳
در ناخوشیها شکیبا،



«وَ فِي الرَّخَاءِ شَکُورٌ۱۱۴
و در خوشیها شاکر است.



«لَا یَحِیفُ عَلَى مَنْ یُبْغِضُ،»۱۱۵
بر دشمن ستم نمی‌ کند،



«وَ لَا یَأْثَمُ فِيمَنْ یُحِبُّ۱۱۶
و به خاطر محبوبش مرتکب گناه نمی‌ شود.



«یَعْتَرِفُ بِالْحَقِّ قَبْلَ أَنْ یُشْهَدَ عَلَيْهِ،»۱۱۷
پیش ازحاضر کردن شاهد، خود اقرار به حق می‌ نماید.



«لَا یُضِیعُ مَا اسْتُحْفِظَ،»۱۱۸
امانت را تباه نمی‌ کند،



«وَ لَا یَنْسَی مَا ذُکِّرَ،»۱۱۹
و آنچه را به یادش آرند به فراموشی‌ نمی‌ سپارد،



«وَ لَا یُنَابِزِ بِالْأَلْقَابِ،»۱۲۰
حدی‌ را با لقب زشت صدا نمی‌ کند،



«وَ لَا یُضَارُّ بِالْجَارِ،»۱۲۱
به همسایه زیان نمی‌ زند،



«وَ لَا یَشْمَتُ بِالْمَصَائِبِ،»۱۲۲
به بلاهایی‌ که به سر مردم می‌ آید شادی‌ نمی‌ نماید،



«وَ لَا یَدْخُلُ فِي الْبَاطِلِ،»۱۲۳
در باطل وارد نمی‌ شود،



«وَ لَا یَخْرُجُ مِنَ الْحَقِّ۱۲۴
و از حق خارج نمی‌ گردد.



«إِنْ صَمَتَ لَمْ یَغُمَّهُ صَمْتُهُ،»۱۲۵
اگر سکوت کند سکوتش غمگینش نکند،



«وَ إِنْ ضَحِکَ لَمْ یَعْلُ صَوْتُهُ،»۱۲۶
و اگر بخندد قهقهه نزند،



«وَ إِنْ بُغِیَ عَلَيْهِ صَبَرَ حَتَّى یَکُونَ اللهُ هُوَ الَّذِي یَنْتَقِمُ لَهُ.»۱۲۷
چون به او ستم روا دارند صبر پیشه سازد تا خدا انتقامش را بگیرد.



«نَفْسُهُ مِنْهُ فِي عَنَاء،»۱۲۸
از خود در رنج است،



«وَ النَّاسُ مِنْهُ فِي رَاحَة۱۲۹
و مردم از او در راحتند.



«أَتْعَبَ نَفْسَهُ لِآخِرَتِهِ،»۱۳۰
در امر آخرت خود را به زحمت اندازد،



«وَ أَرَاحَ النَّاسَ مِنْ نَفْسِهِ۱۳۱
و مردم را از جانب خود قرین آسایش کند.



«بُعْدُهُ عَمَّنْ تَبَاعَدَ عَنْهُ زُهْدٌ وَ نَزَاهَةٌ،»۱۳۲
دوریش از آن که دوری‌ می‌ کند محض زهد و پاک ماندن،



«وَ دُنُوُّهُ مِمَّنْ دَنَا مِنْهُ لِینٌ وَ رَحْمَةٌ۱۳۳
و نزدیکی‌ اش به آن که نزدیک می‌ شود به خاطر نرمی‌ و رحمت است،



«لَيْسَ تَبَاعُدُهُ بِکِبْرٍ وَ عَظَمَةٍ،»۱۳۴
دوریش از راه تکبّر و خودخواهی‌،



«وَ لَا دُنُوُّهُ بِمَکْرٍ وَ خَدِیعَةٍ۱۳۵
و نزدیکی‌ اش از باب مکر و فریب نیست.

قالَ: فَصَعِقَ هَمّامٌ صَعْقَةً كانَتْ نَفْسُهُ فيها.
راوی‌ گفت: چون سخن به اینجا رسید همّام فریادی‌ برکشید و جان داد.

فَقالَ اَميرُالْمُؤْمِنينَ (عَلَيْهِ‌السَّلامُ): أَمَا وَ اللهِ لَقَدْ كُنْتُ أَخَافُهَا عَلَيْهِ.
حضرت فرمود: به خدا قسم از چنین پیشامدی‌ بر او می‌ ترسیدم.

ثُمَّ قالَ: هكَذا تَصْنَعُ الْمَواعِظُ الْبالِغَةُ بِاَهْلِها!
سپس ادامه داد: اندرزهای‌ رسا با اهلش این گونه معامله می‌ کند!

فَقالَ لَهُ قائِلٌ: فَما بالُكَ يا اَميرَالْمُؤْمِنينَ؟
یکی‌ از حاضران فضول به حضرت گفت: خودت چه حالی‌ داری‌؟

فَقالَ (عَلَيْهِ‌السّلامُ):
فرمود:

«وَیْحَکَ،»۱۳۶
وای‌ بر تو،



«إِنَّ لِكُلِّ أَجَل وَقْتاً لَا یَعْدُوهُ،»۱۳۷
هر اجلی‌ را وقت معیّنی‌ است که از آن نمی‌ گذرد،



«وَ سَبَباً لَا یَتَجَاوَزُهُ۱۳۸
و علّتی‌ است که از آن تجاوز نمی‌ کند.



«فَمَهْلا،»۱۳۹
بازایست



«لَا تَعُدْ لِمِثْلِهَا،»۱۴۰
و دیگر اینچنین مگوی‌.



«فَإِنَّمَا نَفَثَ الشَّیْطَانُ عَلَى لِسَانِکَ۱۴۱
که این سخنی‌ بود که شیطان بر زبانت جاری‌ ساخت.



(۱) نحل/سوره۱۶، آیه۱۲۸.    




جعبه ابزار