گزارش خطا
برای مشاهده معنا و شرح هر کلمه، بر روی آن کلیک کنید.
اخلاقية ، اجتماعية
وَ مِنْ خُطْبَة لَهُ (عَلَيْهِالسَّلامُ)
از خطبه های آن حضرت است
رُوِىَ اَنَّ صاحِباً لاَِميرِالْمُوْمِنينَ (عَلَيْهِالسَّلامُ) يُقالُ لَهُ هَمّامٌ، كانَ رَجُلاً عابِداً،
روایت شده: یکی از یاران امیرالمؤمنین (علیهالسّلام) که او را همّام می گفتند و مردی عابد بود
فَقالَ لَهُ: يا اَميرَ الْمُوْمِنينَ صِفْ لِىَ الْمُتَّقينَ حَتّى كَاَنّى اَنْظُرُ اِلَيْهِمْ.
به حضرت عرضه داشت: اهل تقوا را چنانکه گویی آنان را می بینم برای من وصف کن.
فَتَثاقَلَ (عَلَيْهِالسَّلامُ) عَنْ جَوابِهِ ثُمَّ قالَ: يا هَمّامُ: اِتَّقِ اللّهَ وَ اَحْسِنْ فـَ (اِنَّ اللّهَ مَعَ الَّذينَ اتَّقَوْا وَ الَّذينَ هُمْ مُحْسِنُونَ) (۱)
امام در پاسخ او درنگ کرد، سپس فرمود: ای همّام، تقوای الهی پیشه کن و کار نیک انجام ده، زیرا خداوند با اهل تقوا و اهل کار نیک است.
فَلَمْ يَقْنَعْ هَمّامٌ بِهذَا الْقَوْلِ حَتّى عَزَمَ عَلَيْهِ.
همّام به این مقدار سخن قناعت نکرد و حضرت را قسم داد.
فَحَمِدَ اللّهَ وَ اَثْنى عَلَيْهِ وَ صَلّى عَلَى النَّبِىِّ (صَلَّىاللّهُعَلَيْهِوَآلِهِ) ثُمَّ قالَ:
حضرت خدا را سپاس و ثنا گفت و بر پیامبر ـ که درود خدا بر او و آلش باد ـ درود فرستاد و سپس فرمود:
۱. سيماء المتّقين
«أَمَّا بَعْدُ،»۱اما بعد،
«فَإِنَّ اللهَ ـ سُبْحانَهُ وَ تَعَالَی ـ خَلَقَ الْخَلْقَ»۲خداوند پاک و برتر مخلوقات را آفرید
«حِینَ خَلَقَهُمْ غَنِیّاً عَنْ طَاعَتِهِمْ،»۳در حالی که از اطاعتشان بی نیاز،
«آمِناً مِنْ مَعْصِیَتِهِمْ،»۴و از گناهشان ایمن بود،
«لاَِنَّهُ لَا تَضُرُّهُ مَعْصِیَةُ مَنْ عَصَاهُ،»۵زیرا عصیان عاصیان به او زیان نمی رساند،
«وَ لَا تَنْفَعُهُ طَاعَةُ مَنْ أَطَاعَهُ.»۶و طاعت مطیعان او را سود نمی دهد.
«فَقَسَمَ بَیْنَهُمْ مَعَایِشَهُمْ،»۷پس روزی آنان را در میانشان تقسیم کرد،
«وَ وَضَعَهُمْ مِنَ الدُّنْیَا مَوَاضِعَهُمْ.»۸و هر کس را در دنیا در جایی که سزاوار بود قرار داد.
«فَالْمُتَّقُونَ فِيهَا هُمْ أَهْلُ الْفَضَائِلِ:»۹پرهیزکاران در این دنیا
اهل فضائلند،
«مَنْطِقُهُمُ الصَّوَابُ،»۱۰گفتارشان صواب،
«وَ مَلْبَسُهُمُ الْإِقْتِصَادُ،»۱۱پوشاکشان اقتصادی،
«وَ مَشْیُهُمُ التَّوَاضُعُ.»۱۲و رفتارشان افتادگی است.
«غَضُّوا أَبْصَارَهُمْ عَمَّا حَرَّمَ اللهُ عَلَيْهِمْ،»۱۳از آنچه خدا بر آنان حرام کرده چشم پوشیده،
«وَ وَقَفُوا أَسْمَاعَهُمْ عَلَى الْعِلْمِ النَّافِعِ لَهُمْ.»۱۴و گوشهای خود را وقف دانش بامنفعت نموده اند.
«نُزِّلَتْ أَنْفُسُهُمْ مِنْهُمْ فِي الْبَلَاءِ كَالَّتِي نُزِّلَتْ فِي الرَّخَاءِ.»۱۵آنان را در بلا و سختی و آسایش و راحت حالتی یکسان است،
«وَ لَوْلَا الْأَجَلُ الَّذِي کَتَبَ اللهُ عَلَيْهِمْ لَمْ تَسْتَقِرَّ أَرْوَاحُهُمْ فِي أَجْسَادِهِمْ طَرْفَةَ عَیْن، شَوْقاً إِلَى الثَّوَابِ، وَ خَوْفاً مِنَ الْعِقَابِ.»۱۶و اگر خداوند برای اقامتشان در دنیا زمان معینی را مقرر نکرده بود از شوق به ثواب و بیم از عذاب به انـدازه چشـم به هم زدنی روحشـان در بدنشان قـرار نمی گرفت.
«عَظُمَ الْخَالِقُ فِي أَنْفُسِهِمْ»۱۷خداوند در باطنشان بزرگ،
«فَصَغُرَ مَا دُونَهُ فِي أَعْیُنِهِمْ،»۱۸و غیر او در دیدگانشان کوچک است.
«فَهُمْ وَ الْجَنَّةُ كَمَنْ قَدْ رَآهَا،»۱۹با بهشت چنانند که گویی آن را دیده
«فَهُمْ فِيهَا مُنَعَّمُونَ،»۲۰و در فضایش غرق نعمتند،
«وَ هُمْ وَ النَّارُ كَمَنْ قَدْ رَآهَا،»۲۱و با عذاب جهنم چنانند که گویی آن را مشاهده نموده
«فَهُمْ فِيهَا مُعَذَّبُونَ.»۲۲و در آن معذبند.
«قُلُوبُهُمْ مَحْزُونَةٌ،»۲۳دلهایشان محزون،
«وَ شُرُورُهُمْ مَأْمُونَةٌ،»۲۴همگان از آزارشان در امان،
«وَ أَجْسَادُهُمْ نَحِیفَةٌ،»۲۵بدنهایشان لاغر،
«وَ حَاجَاتُهُمْ خَفِیفَةٌ،»۲۶نیازهایشان سبک،
«وَ أَنْفُسُهُمْ عَفِیفَةٌ.»۲۷و نفوسشان با عفّت است.
«صَبَرُوا أَیَّاماً قَصِیرَةً أَعْقَبَتْهُمْ رَاحَةً طَوِیلَةً.»۲۸روزی چند را در راه حق صبر کردند که برای آنان راحتی جاوید به دنبال آورد،
«تِجَارَةٌ مُرْبِحَةٌ یَسَّرَهَا لَهُمْ رَبُّهُمْ.»۲۹این است تجارتی سودآور که خداوند برای آنان مهیّا نمود.
«أَرَادَتْهُمُ الدُّنْیَا فَلَمْ یُرِیدُوهَا،»۳۰دنیا آنان را خواست و آنان آن را نخواستند،
«وَ أَسَرَتْهُمْ فَفَدَوْا أَنْفُسَهُمْ مِنْهَا.»۳۱به اسارتشان کشید و آنان با پرداخت جانشان خود را آزاد کردند.
۲. ليالى المتّقين
«أَمَّا اللَّیْلَ فَصَافُّونَ أَقْدَامَهُمْ،»۳۲به هنگام شب برای عبادت برپایند،
«تَالِینَ لِأَجْزَاءِ الْقُرْآنِ»۳۳در حالی که اجزای قرآن را شمرده
«یُرَتِّلُونَهَا تَرْتِیلاً.»۳۴و سنجیده تلاوت کنند،
«یُحَزِّنُونَ بِهِ أَنْفُسَهُمْ»۳۵خود را به آیات قرآن اندوهگین ساخته،
«وَ یَسْتَثِیرُونَ بِهِ دَوَاءَ دَائِهِمْ.»۳۶و داروی دردشان را از آن برگیرند.
«فَإِذَا مَرُّوا بِآیَة فِيهَا تَشْوِیقٌ رَکَنُوا إِلَيْهَا طَمَعاً،»۳۷و چون به آیه ای بشارت دهنده بگذرند به مورد بشارت طمع کنند،
«وَ تَطَلَّعَتْ نُفُوسُهُمْ إِلَيْهَا شَوْقاً،»۳۸و روحشان از روی شوق به آن خیره گردد،
«وَ ظَنُّوا أَنَّهَا نُصْبَ أَعْیُنِهِمْ.»۳۹و گمان برند که مورد بشارت در برابر آنهاست.
«وَ إِذَا مَرُّوا بِآیَة فِيهَا تَخْوِیفٌ أَصْغَوْا إِلَيْهَا»۴۰و چون به آیه ای بگذرند که در آن بیم داده شده
«مَسَامِعَ قُلُوبِهِمْ،»۴۱گوش دل به آن دهند،
«وَ ظَنُّوا أَنَّ زَفِیرَ جَهَنَّمَ وَ شَهِیقَهَا فِي أُصُولِ آذَانِهِمْ،»۴۲و گمان برند شیون و فریاد عذاب بیخ گوش آنان است.
«فَهُمْ حَانُونَ عَلَى أَوْسَاطِهِمْ،»۴۳قامت به رکوع خم کرده اند،
«مُفْتَرِشُونَ لِجِبَاهِهِمْ وَ أَکُفِّهِمْ وَ رُکَبِهِمْ، وَ أَطْرَافِ أَقْدَامِهِمْ،»۴۴به وقت سجده پیشانی و دست و زانو و انگشتان پا بر زمین می گذارند،
«یَطْلُبُونَ إِلَى اللهِ تَعَالی فِي فَکَاکِ رِقَابِهِمْ.»۴۵و از خداوند آزادی خود را از عذاب می طلبند.
۳. نهار المتّقين
«وَ أَمَّا النَّهَارَ»۴۶اما به هنگام روز
«فَحُلَمَاءُ عُلَمَاءُ،»۴۷بردباران و دانشمندان
«أَبْرَارٌ أَتْقِیَاءُ.»۴۸و نیکوکاران و پرهیزکارانند.
«قَدْ بَرأَهُمُ الْخَوْفُ بَرْیَ الْقِدَاحِ»۴۹بیم از حق جسمشان را چون تیرِ تراشیده لاغر کرده،
«یَنْظُرُ إِلَيْهِمُ النَّاظِرُ فَیَحْسَبُهُمْ مَرْضَی،»۵۰مردم آنان را می بینند به تصور اینکه بیمارند،
«وَ مَا بِالْقَوْمِ مِنْ مَرَضٍ;»۵۱ولی بیمار نیستند،
«وَ یَقُولُ: لَقَدْ خُولِطُوا!»۵۲و می گویند دیوانه اند،
«وَ لَقَدْ خَالَطَهُمْ أَمْرٌ عَظِیمٌ!»۵۳در حالی که امری عظیم آنان را بدین حـال درآورده.
«لَا یَرْضَوْنَ مِنْ أَعْمَالِهِمُ الْقَلِیلَ،»۵۴به طاعت اندک خشنود نمی شوند،
«وَ لَا یَسْتَکْثِرُونَ الْکَثِیرَ.»۵۵و طاعت زیاد را زیاد ندانند.
«فَهُمْ لِأَنْفُسِهِمْ مُتَّهِمُونَ،»۵۶بنابراین خود را به کوتاهی در بندگی متّهم کنند،
«وَ مِنْ أَعْمَالِهِمْ مُشْفِقُونَ»۵۷و از عبادت خود در وحشتند.
«إِذَا زُکِّیَ أَحَدٌ مِنْهُمْ»۵۸هرگاه یکی از آنان را تمجید کنند
«خَافَ مِمَّا یُقَالُ لَهُ،»۵۹از آن تمجید بیم نموده
«فَیَقُولُ: أَنَا أَعْلَمُ بِنَفْسِی مِنْ غَیْرِی،»۶۰و گوید: من از دیگران به خود آگاه ترم،
«وَ رَبِّي أَعْلَمُ بِي مِنِّي بِنَفْسِی!»۶۱و پروردگارم از خودم به من داناتر است!
«اللَّهُمَّ لَا تُؤَاخِذْنِی بِمَا یَقُولُونَ،»۶۲خداوندا، مرا به آنچه درباره ام گویند مگیر،
«وَ اجْعَلْنِی أَفْضَلَ مِمَّا یَظُنُّونَ،»۶۳و از آنچه می پندارند بهتر گردان،
«وَ اغْفِرْ لِي مَا لَا یَعْلَمُونَ.»۶۴و زشتی هایی را که از من خبر ندارند بر من ببخش.
۴. علامات المتّقين
«فَمِنْ عَلَامَةِ أَحَدِهِمْ»۶۵از نشانه های دیگرشان آن است که
«أَنَّكَ تَرَی لَهُ قُوَّةً فِي دِینٍ،»۶۶هر کدام را دارای نیرومندی در دین،
«وَ حَزْماً فِي لِینٍ،»۶۷دوراندیشی با نرمی،
«وَ إِیمَاناً فِي یَقِین،»۶۸ایمان همراه با یقین،
«وَ حِرْصاً فِي عِلْمٍ،»۶۹حرص در دانش،
«وَ عِلْماً فِي حِلْمٍ،»۷۰علم با بردباری،
«وَ قَصْداً فِي غِنیٍ،»۷۱میانه روی در توانگری،
«وَ خُشُوعاً فِي عِبَادَةٍ،»۷۲فروتنی در عبادت،
«وَ تَجَمُّلاً فِي فَاقَةٍ،»۷۳آراستگی در تهیدستی،
«وَ صَبْراً فِي شِدَّةٍ،»۷۴بردباری در سختی،
«وَ طَلَباً فِي حَلَالٍ،»۷۵جویایی حلال،
«وَ نَشَاطاً فِي هُدًی،»۷۶نشاط در هدایت،
«وَ تَحَرُّجاً عَنْ طَمَعٍ.»۷۷و دوری از طمع بینی.
«یَعْمَلُ الْأَعْمَالَ الصَّالِحَةَ وَ هُوَ عَلَى وَجَلٍ.»۷۸در عین به جا آوردن اعمال شایسته ترسان است.
«یُمْسِی وَ هَمُّهُ الشُّکْرُ،»۷۹شب می کند در اندیشه شکر،
«وَ یُصْبِحُ وَ هَمُّهُ الذِّکْرُ.»۸۰و روز می کند در اندیشه ذکر.
«یَبِیتُ حَذِراً،»۸۱شب را به سر می برد با خوف،
«وَ یُصْبِحُ فَرِحاً;»۸۲و ر وز می نماید دلشاد؛
«حَذِراً لَمَّا حُذِّرَ مِنَ الْغَفْلَةِ،»۸۳خوف از غفلتی که او را از آن برحذر داشته اند،
«وَ فَرِحاً بِمَا أَصَابَ مِنَ الْفَضْلِ وَ الرَّحْمَةِ.»۸۴و دلشاد از فضل و رحمت حق که به دست آورده.
«إِنِ اسْتَصْعَبَتْ عَلَيْهِ نَفْسُهُ فِيَما تَکْرَهُ»۸۵اگر نفس او را در آنچه بر او سنگین است از او پیروی نکند
«لَمْ یُعْطِهَا سُؤْلَهَا فِيَما تُحِبُّ.»۸۶او نیز آنچه را که نفس به آن رغبت دارد به او نمی دهد.
«قُرَّةُ عَیْنِهِ فِيَما لَا یَزُولُ،»۸۷روشنی چشمش در آن چیزی است که جاوید است،
«وَ زَهَادَتُهُ فِيَما لَا یَبْقَی،»۸۸و بی رغبتی اش در آن است که فانی شدنی است.
«یَمْزُجُ الْحِلْمَ بِالْعِلْمِ، وَ الْقَوْلَ بِالْعَمَلِ.»۸۹بردباری را با دانش، و گفتار را با عمل آمیخته می کند.
«تَرَاهُ قَرِیباً أَمَلُهُ،»۹۰آرزویش کم و کوتاه،
«قَلِیلاً زَلَلُهُ،»۹۱لغزشش اندک،
«خَاشِعاً قَلْبُهُ،»۹۲دلش فروتن،
«قَانِعَةً نَفْسُهُ،»۹۳نفسش قانع،
«مَنْزُوراً أَکْلُهُ،»۹۴خوراکش اندک،
«سَهْلاً أَمْرُهُ،»۹۵زندگیش آسان،
«حَرِیزاً دِینُهُ،»۹۶دینش محفوظ،
«مَیِّتَةً شَهْوَتُهُ،»۹۷شهوتش مرده،
«مَکْظُوماً غَیْظُهُ.»۹۸و خشمش فروخورده است.
«الْخَیْرُ مِنْهُ مَأْمُولٌ،»۹۹خیرش را متوقّع،
«وَ الشَّرُّ مِنْهُ مَأْمُونٌ.»۱۰۰و از شرّش در امانند.
«إِنْ کَانَ فِي الْغَافِلِینَ کُتِبَ فِي الذَّاکِرِینَ،»۱۰۱اگر در میان غافلان باشد از ذاکرانش به حساب آرند،
«وَ إِنْ کَانَ فِي الذَّاکِرِینَ لَمْ یُکْتَبْ مِنَ الْغَافِلِینَ.»۱۰۲و اگر در میان ذاکران باشد در شمار غافلانش نیارند.
«یَعْفُو عَمَّنْ ظَلَمَهُ،»۱۰۳از آن که بر او ستم کرده بگذرد،
«وَ یُعْطِی مَنْ حَرَمَهُ،»۱۰۴به آن که او را محروم نموده عطا کند،
«وَ یَصِلُ مَنْ قَطَعَهُ،»۱۰۵و با کسی که با او قطع رحم نموده صله رحم نماید.
«بَعِیداً فُحْشُهُ،»۱۰۶زبان دشنام ندارد،
«لَیِّناً قَوْلُهُ،»۱۰۷گفتارش نرم است،
«غَائِباً مُنْکَرُهُ،»۱۰۸زشتیش پنهان،
«حَاضِراً مَعْرُوفُهُ،»۱۰۹و خوبیش آشکار است،
«مُقْبِلاً خَیْرُهُ،»۱۱۰نیکی اش روی آورده،
«مُدْبِراً شَرُّهُ.»۱۱۱و شرّش روی گردانده،
«فِي الزَّلَازِلِ وَقُورٌ،»۱۱۲در حوادث آرام،
«وَ فِي الْمَکَارِهِ صَبُورٌ،»۱۱۳در ناخوشیها شکیبا،
«وَ فِي الرَّخَاءِ شَکُورٌ.»۱۱۴و در خوشیها شاکر است.
«لَا یَحِیفُ عَلَى مَنْ یُبْغِضُ،»۱۱۵بر دشمن ستم نمی کند،
«وَ لَا یَأْثَمُ فِيمَنْ یُحِبُّ.»۱۱۶و به خاطر محبوبش مرتکب گناه نمی شود.
«یَعْتَرِفُ بِالْحَقِّ قَبْلَ أَنْ یُشْهَدَ عَلَيْهِ،»۱۱۷پیش ازحاضر کردن شاهد، خود اقرار به حق می نماید.
«لَا یُضِیعُ مَا اسْتُحْفِظَ،»۱۱۸امانت را تباه نمی کند،
«وَ لَا یَنْسَی مَا ذُکِّرَ،»۱۱۹و آنچه را به یادش آرند به فراموشی نمی سپارد،
«وَ لَا یُنَابِزِ بِالْأَلْقَابِ،»۱۲۰حدی را با لقب زشت صدا نمی کند،
«وَ لَا یُضَارُّ بِالْجَارِ،»۱۲۱به همسایه زیان نمی زند،
«وَ لَا یَشْمَتُ بِالْمَصَائِبِ،»۱۲۲به بلاهایی که به سر مردم می آید شادی نمی نماید،
«وَ لَا یَدْخُلُ فِي الْبَاطِلِ،»۱۲۳در باطل وارد نمی شود،
«وَ لَا یَخْرُجُ مِنَ الْحَقِّ.»۱۲۴و از حق خارج نمی گردد.
«إِنْ صَمَتَ لَمْ یَغُمَّهُ صَمْتُهُ،»۱۲۵اگر سکوت کند سکوتش غمگینش نکند،
«وَ إِنْ ضَحِکَ لَمْ یَعْلُ صَوْتُهُ،»۱۲۶و اگر بخندد قهقهه نزند،
«وَ إِنْ بُغِیَ عَلَيْهِ صَبَرَ حَتَّى یَکُونَ اللهُ هُوَ الَّذِي یَنْتَقِمُ لَهُ.»۱۲۷چون به او ستم روا دارند صبر پیشه سازد تا خدا انتقامش را بگیرد.
«نَفْسُهُ مِنْهُ فِي عَنَاء،»۱۲۸از خود در رنج است،
«وَ النَّاسُ مِنْهُ فِي رَاحَة.»۱۲۹و مردم از او در راحتند.
«أَتْعَبَ نَفْسَهُ لِآخِرَتِهِ،»۱۳۰در امر آخرت خود را به زحمت اندازد،
«وَ أَرَاحَ النَّاسَ مِنْ نَفْسِهِ.»۱۳۱و مردم را از جانب خود قرین آسایش کند.
«بُعْدُهُ عَمَّنْ تَبَاعَدَ عَنْهُ زُهْدٌ وَ نَزَاهَةٌ،»۱۳۲دوریش از آن که دوری می کند محض زهد و پاک ماندن،
«وَ دُنُوُّهُ مِمَّنْ دَنَا مِنْهُ لِینٌ وَ رَحْمَةٌ.»۱۳۳و نزدیکی اش به آن که نزدیک می شود به خاطر نرمی و رحمت است،
«لَيْسَ تَبَاعُدُهُ بِکِبْرٍ وَ عَظَمَةٍ،»۱۳۴دوریش از راه تکبّر و خودخواهی،
«وَ لَا دُنُوُّهُ بِمَکْرٍ وَ خَدِیعَةٍ.»۱۳۵و نزدیکی اش از باب مکر و فریب نیست.
قالَ: فَصَعِقَ هَمّامٌ صَعْقَةً كانَتْ نَفْسُهُ فيها.
راوی گفت: چون سخن به اینجا رسید همّام فریادی برکشید و جان داد.
فَقالَ اَميرُالْمُؤْمِنينَ (عَلَيْهِالسَّلامُ): أَمَا وَ اللهِ لَقَدْ كُنْتُ أَخَافُهَا عَلَيْهِ.
حضرت فرمود: به خدا قسم از چنین پیشامدی بر او می ترسیدم.
ثُمَّ قالَ: هكَذا تَصْنَعُ الْمَواعِظُ الْبالِغَةُ بِاَهْلِها!
سپس ادامه داد: اندرزهای رسا با اهلش این گونه معامله می کند!
فَقالَ لَهُ قائِلٌ: فَما بالُكَ يا اَميرَالْمُؤْمِنينَ؟
یکی از حاضران فضول به حضرت گفت: خودت چه حالی داری؟
فَقالَ (عَلَيْهِالسّلامُ):
فرمود:
«وَیْحَکَ،»۱۳۶وای بر تو،
«إِنَّ لِكُلِّ أَجَل وَقْتاً لَا یَعْدُوهُ،»۱۳۷هر اجلی را وقت معیّنی است که از آن نمی گذرد،
«وَ سَبَباً لَا یَتَجَاوَزُهُ.»۱۳۸و علّتی است که از آن تجاوز نمی کند.
«فَمَهْلا،»۱۳۹بازایست
«لَا تَعُدْ لِمِثْلِهَا،»۱۴۰و دیگر اینچنین مگوی.
«فَإِنَّمَا نَفَثَ الشَّیْطَانُ عَلَى لِسَانِکَ!»۱۴۱که این سخنی بود که شیطان بر زبانت جاری ساخت.
(۱)
نحل/سوره۱۶، آیه۱۲۸.