• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

نامه ۲۸ نهج البلاغه

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



گزارش خطا
برای مشاهده معنا و شرح هر کلمه، بر روی آن کلیک کنید.



اخلاقي ، سياسي ، تاريخي ، اقتصادي


وَ مِنْ كِتاب لَهُ (عَلَيْهِ‌السَّلامُ)
از نامه های‌ آن حضرت است

اِلى مُعاوِيَةَ جَواباً، وَ هُوَ مِنْ مَحاسِنِ الْكُتُبِ
در جواب معاویه، که از بهترین نامه هاست

۱. فضح ادعاءات معاوية الخادعة

«أَمَّا بَعْدُ،»۱
اما بعد،



«فَقَدْ أَتَانِی کِتَابُکَ تَذْکُرُ فِيهِ اصْطِفَاءَ اللهِ مُحَمَّداً (صَلَّی‌اللّهُ‌عَلَیْهِ‌وَآلِهِ) لِدِینِهِ، وَ تَأْیِیدَهُ إِيَّاهُ بِمَنْ أَیَّدَهُ مِنْ أَصْحَابِهِ۲
نامه ات به من رسید که در آن نامه مبعوث شدن محمّد (صلّی‌اللّه‌علیه‌وآله) را از جانب حق برای‌ دینش، و یاری‌ شدن آن حضرت را از سوی‌ خداوند به وسیله یارانش یادآور شده ای‌!



«فَلَقَدْ خَبَّأَ لَنَا الدَّهْرُ مِنْكَ عَجَباً۳
روزگار بر ما از جانب تو مسأله ای‌ شگفت را پنهان داشت،



«إِذْ طَفِقْتَ تُخْبِرُنَا بِبَلاَءِ اللهِ تَعَالی عِنْدَنَا،»۴
چون می‌ خواهی‌ ما را از آنچه خداوند به ما مرحمت فرموده باخبر کنی‌،



«وَ نِعْمَتِهِ عَلَيْنَا فِي نَبِیِّنَا،»۵
و از نعمت وجود پیامبرش که به ما داده آگاه سازی‌!



«فَکُنْتَ فِي ذلِكَ کَنَاقِلِ الَّتمْرِ إِلَى هَجَرَ،»۶
در این مسأله همچون کسی‌ هستی‌ که خرما را به سوی‌ هَجَر (منطقه پرخرمای‌ بحرین) ببرد



«أَوْ دَاعِی مُسَدِّدِهِ إِلَى النِّضَالِ۷
یا شاگردی‌ که بخواهد به استاد تیراندازش تعلیم تیراندازی‌ دهد.



«وَ زَعَمْتَ أَنَّ أَفْضَلَ النَّاسِ فِي الاِْسْلاَمِ فُلاَنٌ وَ فُلاَنٌ۸
تصور کردی‌ برترین مردم در اسلام فلان و فلان هستند،



«فَذَکَرْتَ أَمْراً إِنْ تَمَّ اعْتَزَلَکَ كُلُّهُ،»۹
چیزی‌ را متذکر شده ای‌ که اگر صحیح باشد به تو ربطی‌ ندارد،



«وَ إِنْ نَقَصَ لَمْ یَلْحَقْکَ ثَلْمُهُ۱۰
و اگر نادرست باشد صدمه ای‌ برای‌ تو در آن نیست.



«وَ مَا أَنْتَ وَ الْفَاضِلَ وَ الْمَفْضُولَ، وَ السَّائِسَ وَ الْمَسُوسَ۱۱
و را با بالاترین و پست تر، و رئیس و مرئوس چکار؟



«وَ مَا لِلطُّلَقَاءِ وَ أَبْنَاءِ الطُّلَقَاءِ،»۱۲
بردگان آزاد شده و فرزندان آزاد شده را



«وَ الَّتمْیِیزَ بَیْنَ الْمُهَاجِرِینَ الاَْوَّلِینَ،»۱۳
با تمیز بین مهاجران نخستین،



«وَ تَرْتِیبَ دَرَجَاتِهِمْ،»۱۴
و ترتیب درجات آنان،



«وَ تَعْرِیفَ طَبَقَاتِهِمْ۱۵
و شناساندن طبقاتشان چه رابطه؟!



«هَیْهَاتَ لَقَدْ حَنَّ قِدْحٌ لَيْسَ مِنْهَا،»۱۶
هیهات! تیری‌ که از تیرهای‌ مسابقه نبود صدا داد،



«وَ طَفِقَ یَحْکُمُ فِيهَا مَنْ عَلَيْهِ الْحُکْمُ لَهَا!»۱۷
محکومی‌ را تماشا کن که حاکم بر حاکم شده!



«أَلاَ تَرْبَعُ أَيُّهَا الاِْنْسَانُ عَلَى ظَلْعِکَ،»۱۸
ای‌ آدمیزاد، چرا با این بار گران و پای‌ لنگ سر جایت نمی‌ نشینی‌،



«وَ تَعْرِفُ قُصُورَ ذَرْعِکَ،»۱۹
و کوتاهی‌ و ناتوانیت را تشخیص نمی‌ دهی‌،



«وَ تَتَأَخَّرُ حَيْثُ أَخَّرَكَ الْقَدَرُ۲۰
و به جایگاه معیّنی‌ که قضا و قدر الهی‌ برایت حکم کرده بازنمی‌ گردی‌؟!



«فَمَا عَلَيْكَ غَلَبَةُ الْمَغْلُوبِ،»۲۱
تو را زیانی‌ نرسد اگر کسی‌ مغلوب شود،



«وَ لاَ ظَفَرُ الظَّافِرِ۲۲
و سودی‌ نرسد اگر کسی‌ غالب گردد!



«وَ إِنَّكَ لَذَهَّابٌ فِي التِّیهِ،»۲۳
راهرو بیابان گمراهی‌ هستی‌،



«رَوَّاغٌ عَنِ الْقَصْدِ۲۴
و به شدّت از راه مستقیم منحرفی‌.

۲. فضائل بني هاشم

«أَلاَ تَرَی ؟»۲۵
مگر نمی‌ بینی‌



«ـ غَیْرَ مُخْبِر لَكَ،»۲۶
ـ گرچه منظورم آگاه کردن تو نیست



«وَ لكِنْ بِنِعْمَةِ اللهِ أُحَدِّثُ ـ»۲۷
بلکه برای‌ یادآوری‌ نعمت های‌ حق می‌ گویم ـ



«أَنَّ قَوْماً اسْتُشْهِدُوا فِي سَبِیلِ اللهِ تَعَالی مِنَ الْمُهَاجِرِینَ وَ الاَْنْصَارِ،»۲۸
که گروهی‌ از مهاجران و انصار در راه خدا شهید شدند



«وَ لِكُلٍّ فَضْلٌ،»۲۹
و برای‌ هریک مرتبه ای‌ است،



«حَتَّى إِذَا اسْتُشْهِدَ شَهِیدُنَا»۳۰
تا اینکه شهید ما حمزه به شهادت رسید



«قِیلَ : سَیِّدُ الشُّهَدَاءِ،»۳۱
به او سیّدالشهداء لقب داده شد،



«وَ خَصَّهُ رَسُولُ اللهِ (صَلَّی‌اللّهُ‌عَلَیْهِ‌وَآلِهِ) بِسَبْعِینَ تَکْبِیرَةً عِنْدَ صَلاَتِهِ عَلَيْهِ»۳۲
و پیامبر (صلّی‌اللّه‌علیه‌وآله) او را به وقت نماز بر جنازه اش به هفتاد تکبیر اختصاص داد؟!



«أَوَ لاَ تَرَی؟»۳۳
آیا ملاحظه نمی‌ کنی‌



«أَنَّ قَوْماً قُطِّعَتْ أَیْدِیهِمْ فِي سَبِیلِ اللهِ»۳۴
که قومی‌ در راه خدا دستشان از بدن جدا شد



«ـ وَ لِكُلٍّ فَضْلٌ ـ»۳۵
و برای‌ هر یک مقامی‌ است،



«حَتَّى إِذَا فُعِلَ بِوَاحِدِنَا مَا فُعِلَ بِوَاحِدِهِمْ،»۳۶
ولی‌ زمانی‌ که دست یکی‌ از ما جدا شد



«قِیلَ: «الطَّیَّارُ فِي الْجَنَّةِ وَ ذُو الْجَنَاحَیْنِ!»»۳۷
او را طیران کننده در بهشت و دارای‌ دو بال نامگذاری‌ کردند؟!



«وَ لَوْلاَ مَا نَهَی اللهُ عَنْهُ مِنْ تَزْکِیَةِ الْمَرْءِ نَفْسَهُ،»۳۸
اگر ستایش از خویش را خداوند نهی‌ نکرده بود،



«لَذَکَرَ ذَاکِرٌ فَضَائِلَ جَمَّةً،»۳۹
این گوینده فضایل بسیاری‌ را یادآوری‌ می‌ کرد



«تَعْرِفُهَا قُلُوبُ الْمُؤْمِنِینَ،»۴۰
که قلوب بیدار اهل ایمان به آن معرفت دارد،



«وَ لاَ تَمُجُّهَا آذَانُ السَّامِعِینَ۴۱
و گوشهای‌ شنوندگان شنیدن آنها را کنار نیندازد.

۳. فضائل بني هاشم و فضائح بني اميّة

«فَدَعْ عَنْكَ مَنْ مَالَتْ بِهِ الرَّمِیَّةُ»۴۲
کسی‌ راکه به طمع صید دنیا از راه حق منحرف شده واگذار،



«فَإِنَّا صَنَائِعُ رَبِّنَا،»۴۳
که مسلّماً ما دست پرورده پروردگارمان هستیم،



«وَ النَّاسُ بَعْدُ صَنَائِعُ لَنَا.»۴۴
و مردم پس از آن تربیت شده ما هستند.



«لَمْ یَمْنَعْنَا قَدِيمُ عِزِّنَا وَ لاَ عَادِيُّ طَوْلِنَا عَلَى قَوْمِکَ أَنْ خَلَطْنَاکُمْ بِأَنْفُسِنَا۴۵
عزت دیرین و بزرگی‌ پیشین ما بر شما مانع از اختلاط و آمیختگی‌ ما با شما نشد،



«فَنَکَحْنَا وَ أَنْکَحْنَا، فِعْلَ الاَْکْفَاءِ،»۴۶
همانند اقوامِ همسان از شما همسر گرفته و به شما همسر دادیم،



«وَ لَسْتُمْ هُنَاكَ!»۴۷
در صورتی‌ که شما به این مقام و و منزلت نبودید.



«وَ أَنَّى یَکُونُ ذلِكَ»۴۸
چگونه مقامی‌ همچون مقام ما را داشته باشید



«وَ مِنَّا النَّبِیُّ وَ مِنْكُمُ الْمُکَذِّبُ،»۴۹
در حالی‌ که پیامبر از ما و ابوجهل دروغزن از شما،



«وَ مِنَّا أَسَدُاللهِ وَ مِنْكُمْ أَسَدُ الاَْحْلاَفِ،»۵۰
اسداللّه از ما و اسد سوگندهای‌ جاهلی‌ (یکی‌ از مشرکان بدنام) از شما،



«وَ مِنَّا سَیِّدا شَبَابَ أَهْلِ الْجَنَّةِ وَ مِنْكُمْ صِبْیَةُ النَّارِ،»۵۱
دو سیّد جوانان اهل بهشت از ما و کودکان آتش از شما،



«وَ مِنَّا خَیْرُ نِسَاءِ الْعَالَمِينِ، وَ مِنْكُمْ حَمَّالَةُ الْحَطَبِ،»۵۲
بهترین زنان جهان از ما و حمّالة الحَطَب از شماست،



«فِي کَثِیر مِمَّا لَنَا وَ عَلَيْكُمْ!»۵۳
و بسیاری‌ دیگر از این مقوله که بهترینش از ما و بدترینش از شماست.



«فَإِسْلاَمُنَا قَدْ سُمِعَ،»۵۴
اسلام ما به گوش همه رسیده،



«وَ جَاهِلِیَّتُنَا لاَ تُدْفَعُ،»۵۵
و وضع پاک ما در دوران جاهلیت قابل ایراد نیست،



«وَ کِتَابُ اللهِ یَجْمَعُ لَنَا مَا شَذَّ عَنَّا،»۵۶
و کتاب خدا آنچه از (حقوق وبرتری‌) ما پراکنده گشته جمع نموده،



«وَ هُوَ قَوْلُهُ سُبْحانَهُ وَ تَعَالَی۵۷
و آن گفتار خدای‌ پاک است:



(وَ أُولُوا الاَْرْحَامِ بَعْضُهُمْ أَوْلَی بِبَعْض فِی کِتَابِ اللهِ)(۱)۵۸
به حکم کتاب خدا بعضی‌ از خویشان به بعضی‌ دیگر سزاوارترند»



«وَ قَوْلُهُ تَعَالی۵۹
و سخن خدای‌ بزرگ است:



(إِنَّ أَوْلَی النَّاسِ بِإِبْرَاهِیمَ لَلَّذِینَ اتَّبَعُوهُ وَ هذَا النَّبِیُّ وَ الَّذِینَ آمَنُوا وَ اللهُ وَلِیُّ الْمُؤْمِنِینَ)(۲)۶۰
«شایسته ترین مردم به ابراهیم آنهایی‌ هستند که از او پیروی‌ نمودند و این شایسته ترین پیامبر و کسانی‌ هستند که ایمان آوردند، و خداوند سرپرست مؤمنین است.»



«فَنَحْنُ مَرَّةً أَوْلَى بِالْقَرَابَةِ،»۶۱
پس ما از طرفی‌ به سبب خویشی‌،



«وَ تَارَةً أَوْلَى بِالطَّاعَةِ۶۲
و از جهت دیگر به علّت پیروی‌ نمودنْ به خلافت سزاوارتریم.



«وَ لَمَّا احْتَجَّ الْمُهَاجِرُونَ عَلَى الاَْنْصَارِ یَوْمَ السَّقِیفَةِ بِرَسُولِ اللهِ (صَلَّی‌اللّهُ‌عَلَیْهِ‌وَ‌آلِهِ) فَلَجُوا عَلَيْهِمْ،»۶۳
زمانی‌ که مهاجران در سقیفه به قرابت وخویشی‌ خود با رسول خدا (صلّی‌اللّه‌علیه‌وآله) بر انصار استدلال کردند پیروز شدند.



«فَإِنْ یَکُنِ الْفَلَجُ بِهِ فَالْحَقُّ لَنَا دُونَکُمْ،»۶۴
اگر این قرابت دلیل برتری‌ است پس حق با ماست نه با شما،



«وَ إِنْ یَکُنْ بِغَیْرِهِ فَالاَْنْصَارُ عَلَى دَعْوَاهُمْ۶۵
و اگر دلیلی‌ دیگر دارد انصار بر ادعای‌ خویش باقی‌ اند.



«وَ زَعَمْتَ أَنِّي لِكُلِّ الْخُلَفَاءِ حَسَدْتُ،»۶۶
گمان کردی‌ که من بر تمام خلفا رشک برده ام،



«وَ عَلَى كُلِّهِمْ بَغَیْتُ،»۶۷
و بر آنان طغیان نموده ام.



«فَإِنْ یَکُنْ ذلِكَ كَذلِكَ فَلَيْسَتِ الْجِنَایَةُ عَلَيْكَ،»۶۸
اگـر ایـن اسـت جنایتی‌ بر تـو نشـده



«فَیَکُونَ الْعُذْرُ إِلَيْكَ.»۶۹
تا از تو پـوزش بطلبـم.



«وَ تِلْكَ شَکَاةٌ ظَاهِرٌ عَنْكَ عَارُهَا۷۰
«اگر هم بوده گناه این ننگ دامن تو را نمی‌ گیرد»

۴. مظلوميّة الامام (عليه‌السلام)

«وَ قُلْتَ: إِنِّي کُنْتُ أُقَادُ كَمَا یُقَادُ الْجَمَلُ الَْمخْشُوشُ حَتَّى أُبَایِعَ۷۱
گفته ای‌: مرا می‌ کشیدند به همان گونه که شتر مهار در بینی‌ را می‌ کشند تا بیعت کنم!



«وَ لَعَمْرُ اللهِ لَقَدْ أَرَدْتَ أَنْ تَذُمَّ فَمَدَحْتَ،»۷۲
به خدا قسم خواسته ای‌ مرا سرزنش کنی‌ ستایش کرده ای‌،



«وَ أَنْ تَفْضَحَ فَافْتَضَحْتَ۷۳
و رسوا نمایی‌ ولی‌ خود رسوا شده ای‌.



«وَ مَا عَلَى الْمُسْلِمِ مِنْ غَضَاضَة فِي أَنْ یَکُونَ مَظْلُوماً»۷۴
برای‌ مسلمان از اینکه مظلوم باشد نقصی‌ نیست



«مَا لَمْ یَکُنْ شَاکّاً فِي دِینِهِ،»۷۵
تا وقتی‌ که دچار شک در دین،



«وَ لاَ مُرْتَاباً بِیَقِینِهِ۷۶
و تردید در یقین نباشد.



«وَ هذِهِ حُجَّتِی إِلَى غَیْرِکَ قَصْدُهَا،»۷۷
قصدم بیان این حجت برای‌ غیر توست (زیرا تو شایسته آن نیستی‌)



«وَ لكِنِّي أَطْلَقْتُ لَكَ مِنْهَا بِقَدْرِ مَا سَنَحَ مِنْ ذِکْرِهَا۷۸
ولی‌ از حجّت به اندازه آنچه بیانش پیش آمد برایت اظهار کردم.



«ثُمَّ ذَکَرْتَ مَا کَانَ مِنْ أَمْرِی وَ أَمْرِ عُثَْمانَ،»۷۹
سپس آنچه میان من و عثمان روی‌ داد یادآوری‌ کرده ای‌،



«فَلَكَ أَنْ تُجَابَ عَنْ هذِهِ لِرَحِمِکَ مِنْهُ،»۸۰
محض نسبتی‌ که با او داری‌ پاسخ داده می‌ شوی‌:



«فَأَيُّنَا کَانَ أَعْدَی لَهُ،»۸۱
از من و تو کدام یک دشمنیش با او بیشتر بود،



«وَ أَهْدَی إِلَى مَقَاتِلِهِ۸۲
و راه را برای‌ قتل او هموارتر کرد؟



«أَمَنْ بَذَلَ لَهُ نُصْرَتَهُ فَاسْتَقْعَدَهُ وَ اسْتَکَفَّهُ،»۸۳
آیا آن که یاریش را از او دریغ ننمود و از او خواست به جایش بنشیند و دست از اعمالش بردارد،



«أَمْ مَنِ اسْتَنْصَرَهُ»۸۴
یا کسی‌ که عثمان از او یاری‌ خواست



«فَتَرَاخَى عَنْهُ»۸۵
و او یاری‌ دادنش را به تأخیر انداخت،



«وَ بَثَّ الْمَنُونَ إِلَيْهِ،»۸۶
و سپاه مرگ را بر سرش ریخت



«حَتَّى أَتَی قَدَرُهُ عَلَيْهِ.»۸۷
تا قضای‌ حق بر او جاری‌ شد؟!



«كَلاَّ وَاللهِ»۸۸
قسم به خدا چنین نیست،



لَـ (قَدْ یَعْلَمُ اللهُ الْمُعَوِّقِینَ مِنْکُمْ وَ الْقَائِلِینَ لاِِخْوَانِهِمْ هَلُمَّ إِلَیْنَا وَ لاَ یَأْتُونَ الْبَأْسَ إِلاَّ قَلِیلا)(۳)۸۹
«خداوند از شما مانعان از یاری‌ را می‌ شناسد و نیز به آنان که به برادران خود گفتند به سوی‌ ما آیید; و به هنگام جنگ جز تعداد کمی‌ حاضر نمی‌ شوند آگاهی‌ دارد.»



«وَ مَا کُنْتُ لاَِعْتَذِرَ مِنْ أَنِّي کُنْتُ أَنْقِمُ عَلَيْهِ أَحْدَاثاً۹۰
در مقام آن نیستم که از عیب گرفتنم بر بدعتهای‌ او عذرخواهی‌ کنم،



«فَإِنْ کَانَ الذَّنْبُ إِلَيْهِ إِرْشَادِی وَ هِدَایَتِی لَهُ;»۹۱
اگر ارشاد و راهنمایی‌ کردنم گناه است،



«فَرُبَّ مَلُوم لاَ ذَنْبَ لَهُ.»۹۲
چه بسا کسی‌ که سرزنش شود و او را گناهی‌ نیست



«وَ قَدْ یَسْتَفِیدُ الظَّنَّةَ الْمُتَنَصِّحُ»۹۳
گاهی‌ انسانی‌ در اثر اصرار در خیرخواهی‌ مورد تهمت قرار می‌ گیرد.



«وَ مَا أَرَدْتُ» (إِلاَّ الاِْصْلاَحَ مَا اسْتَطَعْتُ وَ مَا تَوْفِیقِی إِلاَّ بِاللهِ عَلَیْهِ تَوَکَّلْتُ وَ إِلَیْهِ أُنِیبُ)(۴)۹۴
من تا توانستم جز اصلاح را نخواستم، توفیقی‌ ندارم جز از جانب خدا، به او توکل کردم و به او بازمی‌ گردم.

۵. الرّد على التّهديد العسكري

«وَ ذَکَرْتَ أَنَّهُ لَيْسَ لِي وَ لاَِصْحَابِی عِنْدَكَ إِلاَّ السَّیْفُ،»۹۵
و گفتی‌ مرا و یارانم را نزد تو جز شمشیر نیست!



«فَلَقَدْ أَضْحَکْتَ بَعْدَ اسْتِعْبَار۹۶
راستی‌ که پس از اشک ریختن خنداندی‌!



«مَتَى أَلْفَیْتَ بَنِی عَبْدِ الْمُطَّلِبِ عَنِ الاَْعْدَاءِ نَاکِلِینَ،»۹۷
پسران عبدالمطّلب را چه زمانی‌ دیدی‌ به دشمنان پشت کننـد،



«وَ بِالسَّیْفِ مُخَوَّفِینَ؟!»۹۸
و از شمشیـرها بترساننـد؟!



«فَلَبِّثْ قَلِیلا یَلْحَقِ الْهَیْجَا حَمَلْ۹۹
«اندکی‌ درنگ کن تا حَمَل به صحنه جنگ برسد.»



«فَسَیَطْلُبُکَ مَنْ تَطْلُبُ،»۱۰۰
به زودی‌ کسی‌ که دنبال اویی‌ به دنبال تو آید،



«وَ یَقْرُبُ مِنْكَ مَا تَسْتَبْعِدُ،»۱۰۱
و آنچه دور می‌ پنداری‌ به تو نزدیک شود،



«وَ أَنَا مُرْقِلٌ نَحْوَکَ فِي جَحْفَل مِنَ الْمُهَاجِرِینَ وَ الاَْنْصَارِ، وَ التَّابِعِینَ لَهُمْ بِإِحْسَان،»۱۰۲
من با سپاهی‌ از مهاجران و انصار و تابعین که راه آنان را به نیکویی‌ پیمودند به شتاب به سوی‌ تو می‌ آیم،



«شَدِید زِحَامُهُمْ،»۱۰۳
لشگری‌ سخت انبوه،



«سَاطِع قَتَامُهُمْ،»۱۰۴
که گرد و غبارشان فضا را گرفته،



«مُتَسَرْبِلِینَ سَرَابِیلَ الْمَوْتِ۱۰۵
و جامه مرگ به تن دارند،



«أَحَبُّ اللِّقَاءِ إِلَيْهِمْ لِقَاءُ رَبِّهِمْ،»۱۰۶
و بهترین ملاقات برای‌ آنان لقاء خداوند است،



«وَ قَدْ صَحِبَتْهُمْ ذُرِّیَّةٌ بَدْرِیَّةٌ، وَ سُیُوفٌ هَاشِمِیَّةٌ،»۱۰۷
آنان را فرزندان بدر و شمشیرهای‌ بنی‌ هاشم همراه است،



«قَدْ عَرَفْتَ مَوَاقِعَ نِصَالِهَا فِي أَخِیکَ وَ خَالِکَ وَ جَدِّکَ وَ أَهْلِکَ»۱۰۸
که خود خبرداری‌ لبه تیز آن شمشیرها چگونه بر بدن برادر و دایی‌ و جدّ و خاندانت فرود آمد،



(وَ مَا هِیَ مِنَ الظَّالِمِینَ بِبَعِید)(۵)۱۰۹
«و این عذاب از ستمگران دور نیست.»



(۱) أنفال/سوره۸، آیه۷۵.    
(۲) آل عمران/سوره۳، آیه۶۸.    
(۳) احزاب/سوره۳۳، آیه۱۸.    
(۴) هود/سوره۱۱، آیه۸۸.    
(۵) هود/سوره۱۱، آیه۸۳.    




جعبه ابزار