گزارش خطا
برای مشاهده معنا و شرح هر کلمه، بر روی آن کلیک کنید.
عقائدية ، اخلاقية
وَ مِنْ خُطْبَة لَهُ (عَلَيْهِالسَّلام)
از خطبه هاى آن حضرت است
در پند و اندرز مردم
۱ . حمد اللّه و الشهادة بالتّوحيد
«الْحَمْدُ لِلّهِ الْواصِلِ الْحَمْدَ بِالنِّعَمِ»۱سپاس خدایی را که حمد را به نعمت ها
«وَ النِّعَمَ بِالشُّکْرِ»۲و نعمت ها را به شکر متصل کرد.
«نَحْمَدُهُ عَلى آلائِهِ»۳او را بر نعمت هایش حمد می کنیم
«كَما نَحْمَدُهُ عَلى بَلائِهِ»۴چنانکه بر بلاهایش سپاس می گزاریم
«وَ نَسْتَعینُهُ عَلى هذِهِ النُّفُوسِ الْبِطاءِ عَمّا اُمِرَتْ بِهِ، اَلسِّراعِ اِلى ما نُهِیَتْ عَنْهُ»۵و از او در برابر این نفوسی که در آنچه امر شده کاهلی می کند، و بر آنچه نهی شده شتاب می نماید یاری می خواهیم.
«وَ نَسْتَغْفِرُهُ مِمّا اَحاطَ بِهِ عِلْمُهُ»۶و از او برای گناهانی که علمش به آن احاطه دارد
«وَ اَحْصاهُ کِتابُهُ»۷و کتابش آن را برشمرده آمرزش می طلبیم
«عِلْمٌ غَیْرُ قاصِر»۸آن علمی که قاصر نیست
«وَ کِتابٌ غَیْرُ مُغادِر»۹و کتابی که چیزی را وانگذاشته.
«وَ نُؤْمِنُ بِهِ ایمانَ مَنْ عایَنَ الْغُیُوبَ»۱۰و ایمان می آوریم به او ایمان کسی که غیب ها را با دیده سر دیده،
«وَ وَقَفَ عَلَى الْمَوْعُودِ»۱۱و به آنچه وعده داده اند آگاه شده،
«ایماناً نَفی اِخْلاصُهُ الشِّرْکَ»۱۲ایمانی که اخلاصش شرک را زدوده
«وَ یَقینُهُ الشَّکَّ»۱۳و یقینش شک را از بین برده
«وَ نَشْهَدُ اَنْ لا اِلهَ اِلَّا اللّهُ وَحْدَهُ لَا شَریکَ لَهُ»۱۴و شهادت می دهیم که معبودی جز اللّه نیست تنها و بی شریک است،
«وَ اَنَّ مُحَمَّداً (صَلَّیاللّهُعَلَیْهِوَآلِهِوَسَلَّمَ) عَبْدُهُ وَ رَسُولُهُ»۱۵و محمّد (صلّیاللّهعلیهوآله) بنده و فرستاده اوست،
«شَهادَتَیْنِ تُصْعِدانِ الْقَوْلَ»۱۶دو شهادتی که گفتار (نیکو) را اوج می دهند
«وَ تَرْفَعانِ الْعَمَلَ.»۱۷و عمل (صالح) را بالا می برند.
«لَا یَخِفُّ میزانٌ تُوضَعانِ فيه»۱۸میزانی که این دو شهادت را در آن می نهند سبک نباشد
«وَ لَا یَثْقُلُ میزانٌ تُرْفَعانِ عَنْهُ.»۱۹و میزانی که این دو شهادت را از آن بردارند سنگین نخواهد بود.
۲. الوصيّة بالتقوى
«اُوصیکُمْ عِبادَ اللّهِ بِتَقْوَی اللّهِ الَّتى هِىَ الزّادُ، وَ بِهَا الْمَعاذُ»۲۰ای بندگان خدا، شما را به تقوای الهی سفارش می کنم که توشه سفر است و پناهگاه
«زادٌ مُبْلِغٌ،»۲۱توشه ای است رساننده به مقصود،
«وَ مَعاذٌ مُنْجِحٌ»۲۲و پناهگاهی است رهاننده
«دَعا اِلَيْها اَسْمَعُ داع»۲۳که شنواننده ترین دعوت کنندگان به آن دعوت نموده،
«وَ وَعاها خَیْرُ واعٍ»۲۴و بهترین حفظ کننده آن را حفظ کرده
«فَاَسْمَعَ داعیها»۲۵دعوت کننده اش آن را به گوش رساند
«وَ فازَ واعیها»۲۶و حفظ کننده اش رستگار شد.
{{
نهج:
عِبادَ اللّهِ،}
۲۷بندگان خدا، تقوای الهی اولیاء خدا را از دچار شدن به حرامها بازداشت
«اِنَّ تَقْوَی اللّهِ حَمَتْ اَوْلِیاءَ اللّهِ مَحارِمَهُ»۲۸تقوای الهی اولیاء خدا را از دچار شدن به حرامها بازداشت
«وَ اَلْزَمَتْ قُلُوبَهُمْ مَخافَتَهُ»۲۹و دلهایشان را ملازم ترس از خدا کرد،
«حَتّى اَسْهَرَتْ لَیالِیَهُمْ»۳۰تا جایی که آنان را به شب زنده داری واداشت
«وَ اَظْمَاَتْ هُواجِرَهُمْ»۳۱، و در گرمای روز موفق به روزه نمود،
«فَاَخَذُوا الرّاحَةَ بِالنَّصَبِ»۳۲پس راحتی
فردا را با سختی امروز
«وَ الرِّیَّ بِالظَّمَإِ»۳۳و سیراب شدن
فردا را با تشنگی امروز به دست آوردند،
«وَ اسْتَقْرَبُوا الْأَجَلَ فَبادَرُوا الْعَمَلَ»۳۴مرگ را نزدیک دانستند پس به انجام عمل شتافتند
«وَ کَذَّبُوا الْأَمَلَ فَلَاحَظُوا الْأَجَلَ»۳۵و آرزو را تکذیب کردند پس مرگ را در نظر آوردند.
۳. معرفة الدنيا
«ثُمَّ اِنَّ الدُّنْیا دارُ فَناء و عَناء وَ غِیَر وَ عِبَر»۳۶دنیا سرای فنا و رنج و تغییر و جای عبرت است
«فَمِنَ الْفَناءِ اَنَّ الدَّهْرَ مُوتِرٌ قَوْسَهُ»۳۷از اسباب فنایش این که کمانش را کشیده،
«لَا تُخْطِیءُ سِهامُهُ»۳۸نه تیرش به
خطا می رود
«وَ لَا تُؤْسى جِراحُهُ»۳۹و نه زخمهایش علاج می گردد
«یَرْمی الْحَیَّ بِالْمَوْتِ»۴۰زنده را هدف تیر مرگ می سازد
«وَ الصَّحیحَ بِالسَّقَمِ»۴۱سالم را به بیماری مبتلامی کند
«وَ النّاجِیَ بِالْعَطَبِ»۴۲و نجات یافته رابه هلاکت می اندازد
«آکِلٌ لَا یَشْبَعُ»۴۳خورنده ای است که سیر نمی شود،
«وَ شارِبٌ لَا یَنْقَعُ»۴۴و نوشنده ای است که سیراب نمی گردد.
«وَ مِنَ الْعَناءِ اَنَّ الْمَرْءَ یَجْمَعُ ما لَا یَأْکُلُ»۴۵و از رنجهای دنیا این که: شخص جمع می نماید چیزی را که نمی خورد،
«وَ یَبْنی ما لَا یَسْکُنُ»۴۶و خانه ای می سازد که در آن ساکن نمی شود،
«ثُمَّ یَخْرُجُ اِلَى اللّهِ تَعالی لَا مالاً حَمَلَ»۴۷آن گاه به سوی خدا می رود بدون آنکه مالی بردارد،
«وَ لَا بِناءً نَقَلَ»۴۸و ساختمانی همراه ببرد
«وَ مِنْ غِیَرِها اَنَّكَ تَرَی الْمَرْحُومَ مَغْبُوطاً»۴۹و از جمله نمونه های تغییر وضع دنیا این که: آن کس که روزی مورد ترحم مردم بود روز دیگر مورد غبطه واقع می شود
«وَ الْمَغْبُوطَ مَرْحُوماً»۵۰و آن که مورد غبطه بود مورد ترحم قرار می گیرد
«لَيْسَ ذلِكَ اِلَّا نَعیماً زَلَّ، »۵۱این نیست مگر به خاطر نعمتی که از بین رفته
«وَ بُؤْساً نَزَلَ»۵۲و به جای آن رنج و محنت جای گرفته
«وَ مِنْ عِبَرِها اَنَّ الْمَرْءَ یُشْرِفُ عَلى اَمَلِهِ فَیَقْتَطِعُهُ حُضُورُ اَجَلِهِ»۵۳و از جمله اسباب عبرتهای دنیا این که: همین که نزدیک است انسان به آرزویش برسد ناگهان حضور مرگ امیدش را قطع می کند
«فَلَا اَمَلٌ یُدْرَکَ»۵۴بر این حساب نه آرزو درک می شود،
«وَ لَا مُوَمَّلٌ یُتْرَکُ»۵۵نه آرزومند را آزاد می گذارند تا ادامه حیات دهد
«فَسُبْحانَ اللّهِ،»۵۶سبحان اللّه،
«ما اَغَرَّ سُرُورَها»۵۷چه فریبنده است خوشی دنیا،
«وَ اَظْمَأَ رِیَّها»۵۸و چه مایه تشنگی است سیرابی آن
«وَ اَضْحی فَیْئَها!»۵۹و چه موجب گرمی است سایه اش
«لَا جاء یُرَدُّ»۶۰نه آینده اش قابل ردّ است،
«وَ لَا ماض یُرْتَدُّ»۶۱نه گذشته اش قابل بازگشت
«فَسُبْحانَ اللّهِ،»۶۲سبحان اللّه،
«ما اَقْرَبَ الْحَیَّ مِنَ الْمَیِّتِ لِلَحاقِهِ بِهِ»۶۳چه نزدیک است آدم زنده به مرده برای ملحق شدن به مرده،
«وَ اَبْعَدَ الْمَیِّتَ مِنَ الْحَیِّ لاِنْقِطاعِهِ عَنْهُ.»۶۴و چه دور است مرده از زنده به خاطر جداییش از زنده!
۴. الموازنة الدنيا و الآخرة
«اِنَّهُ لَيْسَ شَیْءٌ بِشَرٍّ مِنَ الشَّرِّ اِلاّ عِقابُهُ»۶۵از شرّ چیزی بدتر نیست مگر جریمه ای که برای آن است
«وَ لَيْسَ شَیْءٌ بِخَیْرٍ مِنَ الْخَیْرِ اِلَّا ثَوابُهُ.»۶۶و از خیر چیزی بهتر نیست مگر ثوابی که برای آن مقرّر است
«وَ كُلُّ شَیْءٍ مِنَ الدُّنْیا سَماعُهُ اَعْظَمُ مِنْ عِیانِهِ»۶۷شنیدن هر چیزی از دنیا بزرگتر است از دیدنش
«وَ كُلُّ شَیْءٍ مِنَ الْآخِرَةِ عِیانُهُ اَعْظَمُ مِنْ سَماعِهِ»۶۸و دیدن هر چیزی از آخرت عظیم تر است از شنیدنش
«فَلْیَکْفِکُمْ مِنَ الْعِیانِ السَّماعُ وَ مِنَ الْغَیْبِ الْخَبَرُ»۶۹پس باید شنیدن و خبرگرفتن از غیب (به وسیله انبیاء) شما را از دیدن کفایت کند.
«وَ اعْلَمُوا اَنَّ ما نَقَصَ مِنَ الدُّنْیا وَ زادَ فِى الاْخِرَةِ خَیْرٌ مِمّا نَقَصَ مِنَ الاْخِرَةِ وَ زادَ فِى الدُّنْیا»۷۰بدانید آنچه از دنیای شما کم شود و به آخرت اضافه گردد بهتر است از اینکه از آخرت شما کم شود و به دنیاتان اضافه گردد
«فَكَمْ مِنْ مَنْقُوص رابِحٍ،»۷۱چه بسا کم شده ای که سودبَر است،
«وَ مَزید خاسِرٍ»۷۲و اضافه شده ای که زیانکار است.
«اِنَّ الَّذى اُمِرْتُمْ بِهِ اَوْسَعُ مِنَ الَّذى نُهیتُمْ عَنْهُ»۷۳آنچه به آن امر شده اید آسانتر است از آنچه از آن نهی شده اید
«وَ ما اُحِلَّ لَكُمْ اَکْثَرُ مِمّا حُرِّمَ عَلَيْكُمْ»۷۴و آنچه برای شما حلال شده بیشتر است از آنچه بر شما حرام گشته
«فَذَرُوا ما قَلَّ لِما کَثُرَ»۷۵بنابراین کم را برای بسیار رها کنید
«وَ ما ضاقَ لِمَا اتَّسَعَ»۷۶و دشوار را برای آسان وانهید
«قَدْ تُکُفِّلَ لَكُمْ بِالرِّزْقِ»۷۷روزی شما را متکفّل شده اند،
«وَ اُمِرْتُمْ بِالْعَمَلِ»۷۸و به عمل امر شده اید،
«فَلَا یَکُونَنَّ الْمَضْمُونُ لَكُمْ طَلَبُهُ اَوْلى بِكُمْ مِنَ الْمَفْرُوضِ عَلَيْكُمْ عَمَلُهُ»۷۹پس مبادا کوشش شما برای طلب روزی که تضمین شده بیش از به جا آوردن عملی که بر شما واجب گشته باشد
«مَعَ اَنَّهُ وَاللّهِ لَقَدِ اعْتَرَضَ الشَّکُّ وَ دَخِلَ الْیَقینُ»۸۰با اینکه سوگند به خدا شک بر شما عارض شده و یقین شما عیب دار گشته
«حَتّى كَاَنَّ الَّذى ضُمِنَ لَكُمْ قَدْ فُرِضَ عَلَيْكُمْ »۸۱چنانکه گویی به دست آوردن روزیِ ضمانت شده بر شما واجب گشته
«وَ كَأَنَّ الَّذى فُرِضَ عَلَيْكُمْ قَدْ وُضِعَ عَنْكُمْ!»۸۲و به جای آوردن اعمال واجبه از شما ساقط شده است!
«فَبادِرُوا الْعَمَلَ»۸۳پس به سوی عمل بشتابید
«وَ خافُوا بَغْتَةَ الْأَجَلِ»۸۴و از مرگ ناگهانی بترسید،
«فَاِنَّهُ لَا یُرْجی مِنْ رَجْعَةِ الْعُمُرِ ما یُرْجی مِنْ رَجْعَةِ الرِّزْقِ»۸۵زیرا امیدی به بازگشت عمر نیست به نحوی که به بازگشت روزی هست.
«ما فاتَ الْیَوْمَ مِنَ الرِّزْقِ رُجِیَ غَداً زِیادَتُهُ»۸۶آنچه از رزقِ امروز شما از دست رفته امید افزون شدن آن در
فردا هست
«وَ ما فاتَ اَمْسِ مِنَ الْعُمُرِ لَمْ یُرْجَ الْیَوْمَ رَجْعَتُهُ»۸۷و آنچه از عمر شما در دیروز گذشته امروز امید به بازگشت آن نیست
«الرَّجاءُ مَعَ الْجائی»۸۸به آینده روزی امید هست
«وَ الْیَأْسُ مَعَ الْماضی»۸۹و به گذشته عمر غیر از نومیدی نیست
فَ (اتَّقُوا اللّهَ حَقَّ تُقاتِهِ وَ لَا تَمُوتُنَّ اِلّا وَ اَنْتُمْ مُسْلِمُونَ) (۱)۸۲
«پس خدا را آنچنان که سزاوار اوست بپرهیزید، و نمیرید مگر آنکه مسلمان باشید»
(۱)
آل عمران/سوره۳، آیه۱۰۲.