• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

حق (مفردات‌قرآن)

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف




حَقّ (به فتح حاء و تشدید قاف)، از واژگان قرآن کریم به معنای ثابت، مطابق با واقع و ضد باطل است. حق از اسمای حسنی الهی است؛ زیرا ذات و افعال و صفات خدا، همه مطابق واقع است. مشتقات این واژه در قرآن کریم آمده، به صورت: حَقِیق (به فتح حاء) به معنی سزاوار؛ حَاقَّة (به فتح قاف) که یکی از نام‌های قیامت و به معنای ثابت و حتمی است.



حَقّ به معنی ثابت و ضدّ باطل است. راغب گوید: اصل حقّ به معنی مطابقت و موافقت است. در قاموس ضدّ باطل، صدق، وجود ثابت و غیره گفته است. در مجمع البیان ذیل آیه ۷ از سوره انفال گوید: حقّ آن است که شی‌ء در موقع خود واقع شود.


سخن مجمع عبارت اخرای قول راغب است پس معنای حقّ مطابقت و وقوع شی‌ء در محل خویش است و آن در تمام مصادیق قابل تطبیق است. مثلا در آیه‌: (وَمِنْهُمْ مَنْ‌ حَقَّتْ‌ عَلَیْهِ الضَّلالَةُ...) (و گروهى از آنان ضلالت وگمراهى دامانشان را گرفت.) مراد آن است که ضلالت در موقع خود واقع شد و گمراهی مطابق وضع آنها گردید و اگر بگوئیم ضلالت بر آنها حتمی و ثابت شد باز درست است.
(اِذَا السَّماءُ انْشَقَّتْ)(وَاَذِنَتْ لِرَبِّها وَ حُقَّتْ‌) «آنگاه که آسمان بشکافد و از پروردگار خویش فرمان برد و ثابت و حتمی است که فرمان خواهد برد.» یعنی: «حَقَّتِ‌ السَّمَاءُ لِلطَّاعَةِ عَنْ اَمْرِ رَبِّهَا» همچنین است آیه پنجم همان سوره.
(لِیُحِقَ‌ الْحَقَ‌ وَ یُبْطِلَ الْباطِلَ وَ لَوْ کَرِهَ الْمُجْرِمُونَ‌) (تا حق را تثبيت كند، و باطل را از ميان بردارد، هرچند مجرمان كراهت داشته باشند. ) احقاق حق و ابطال باطل، ثابت کردن حق و روشن کردن بطلان باطل است یعنی: تا خدا حق را اثبات و بطلان باطل را آشکار نماید.
(وَیَقْتُلُونَ النَّبِیِّینَ بِغَیْرِ الْحَقِ‌) (و پيامبران را به ناحق مى‌كشتند.) این تعبیر در چند محل از قرآن کریم آمده است و مفهوم ظاهری آن است که پیامبران را بنا حق می‌کشتند و از آن به نظر می‌آید که پیامبران را به حق می‌توان کشت یعنی صورتی هست که در آن کشتن پیغمبر، حق است. ناگفته نماند: قید «بِغَیْرِ الْحَقِّ» مفهوم مخالف ندارد بلکه صفت قتل پیامبران است و مقصود آن است که قتل پیغمبر فقط ظلم و به ناحق است چنانکه در آیه‌: (وَمَنْ یَدْعُ مَعَ اللَّهِ اِلهاً آخَرَ لا بُرْهانَ لَهُ بِهِ‌) (و هركس معبود ديگرى را با خدا بخواند و به يقين هيچ دليلى بر آن نخواهد داشت.) معنایش آن است که ادّعای شریک بر خدا بی‌برهان است نه اینکه ممکن است کسی در این ادّعا با برهان باشد و امثال آن بسیار است.
(ثُمَّ رُدُّوا اِلَی اللَّهِ مَوْلاهُمُ‌ الْحَقِ‌ اَلا لَهُ الْحُکْمُ وَ هُوَ اَسْرَعُ الْحاسِبِینَ‌) (سپس تمام بندگان به سوى خدا، كه مولاى حقيقى آنهاست، باز مى‌گردند. بدانيد كه حكم و داورى، مخصوص اوست؛ و او، سريعترين حسابگران است.) «حقّ» از اسماء حسنی است. المیزان گوید: چون خدا به ذاته و صفاته غیر قابل زوال است لذا حقّ از اسماء حسنای اوست. در مجمع نقل می‌کند علّت این تسمیه آن است که امر خدا همه حقّ است و باطل در آن نیست. بهتر است گفته شود که: ذات و افعال و صفات خدا حقّ است یعنی همه آنها مطابق واقع و در جای و موقع خویش است و معنی حق چنانکه گفته شد مطابقت است.
(حَقِیقٌ‌ عَلی‌ اَنْ لا اَقُولَ عَلَی اللَّهِ اِلَّا الْحَقَ‌...) (سزاوار است كه بر خدا جز حق نگويم.) حقیق را جدیر و سزاوار معنی کرده‌اند یعنی سزاوارم که بر خدا جز حقّ نگویم؛ و احتمال داده‌اند که تعدیه به «علی» برای تضمین معنای حریص است یعنی: حریصم که بر خدا جز حقّ نگویم در اقرب الموارد آمده: «حقیق علیه: حریص».
[۴۷] شرتونی، سعید، اقرب الموارد.
به هر حال، آن از حقّ است یعنی مطابق حال من آن است... چنانکه «احقّ» در آیه‌: (... وَ نَحْنُ‌ اَحَقُ‌ بِالْمُلْکِ‌) (... با اين‌كه ما از او شايسته‌تريم) و غیره نیز به معنی سزاوارتر و از مصادیق معنی اصلی کلمه است.
(الْحَاقَّةُ)(مَا الْحَاقَّةُ)(وَما اَدْراکَ مَا الْحَاقَّةُ) (روز رستاخيز روزى است كه به يقين واقع مى‌شود. چه‌ روز واقع شدنى! و تو چه مى‌دانى آن روز واقع شدنى چيست؟!) حاقّة یکی از نام‌های قیامت است و شاید به واسطه ثابت و حتمی بودن حاقّة گفته شده است. در مجمع گوید، «حقّة و حاقّة» هر دو به یک معنی است، و تانیث آن به واسطه موصوف است مثل الساعة الحاقّة و شاید تاء برای مبالغه باشد. در علّت این تسمیه وجوه دیگری نیز گفته‌اند ولی وجه فوق از همه بهتر است چنانکه در تعبیر دیگر آمده‌: (اِذا وَقَعَتِ الْواقِعَةُ)(لَیْسَ لِوَقْعَتِها کاذِبَةٌ) (هنگامى كه واقعه عظيم قيامت واقع شود. هيچ كس نمى‌تواند آن را انكار كند.) کاذبة نبودن همان حاقة و حتمی بودن است یعنی این خبر مطابق واقع است.


۱. قرشی بنابی، علی‌اکبر، قاموس قرآن، ج۲، ص۱۵۸.    
۲. ابن فارس، احمد، معجم مقائیس اللغة، ج۲، ص۱۵.    
۳. طریحی نجفی، فخرالدین، مجمع البحرین، ت الحسینی، ج۵، ص۱۴۸.    
۴. راغب اصفهانی، حسین بن محمد، المفردات فی غریب القرآن، ط دار القلم، ص۲۴۶.    
۵. فیروزآبادی، مجدالدین، قاموس المحیط، ج۳، ص۲۲۱.    
۶. انفال/سوره۸، آیه۷.    
۷. طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان، ج۴، ص۴۲۹.    
۸. نحل/سوره۱۶، آیه۳۶.    
۹. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۲۷۱.    
۱۰. طباطبایی، سید محمدحسین، المیزان، ج۱۲، ص۲۴۳.    
۱۱. طباطبایی، سید محمدحسین، ترجمه تفسیر المیزان، ج۱۲، ص۳۵۴.    
۱۲. طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان، ج۶، ص۱۵۵.    
۱۳. بیستونی، محمد، ترجمه مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج۱۳، ص۲۵۶.    
۱۴. انشقاق/سوره۸۴، آیه۱-۲.    
۱۵. طباطبایی، سید محمدحسین، المیزان، ج۲۰، ص۲۴۲.    
۱۶. طباطبایی، سید محمدحسین، ترجمه تفسیر المیزان، ج۲۰، ص۴۰۰.    
۱۷. طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان، ج۱۰، ص۳۰۴.    
۱۸. بیستونی، محمد، ترجمه مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج۲۶، ص۳۹۴.    
۱۹. انفال/سوره۸، آیه۸.    
۲۰. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۱۷۷.    
۲۱. طباطبایی، سید محمدحسین، المیزان، ج۱۰، ص۱۱۱.    
۲۲. طباطبایی، سید محمدحسین، ترجمه تفسیر المیزان، ج۱۰، ص۱۶۲.    
۲۳. طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان، ج۵، ص۲۱۵.    
۲۴. بیستونی، محمد، ترجمه مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج۱۱، ص۳۳۹.    
۲۵. بقره/سوره۲، آیه۶۱.    
۲۶. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۹.    
۲۷. مومنون/سوره۲۳، آیه۱۱۷.    
۲۸. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۳۴۹.    
۲۹. طباطبایی، سید محمدحسین، المیزان، ج۱۵، ص۷۳.    
۳۰. طباطبایی، سید محمدحسین، ترجمه تفسیر المیزان، ج۱۵، ص۱۰۵.    
۳۱. طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان، ج۱، ص۱۸۷.    
۳۲. بیستونی، محمد، ترجمه مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج۲، ص۱۷۱.    
۳۳. طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان، ج۱، ص۲۴۰.    
۳۴. بیستونی، محمد، ترجمه مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج۱، ص۱۹۶.    
۳۵. انعام/سوره۶، آیه۶۲.    
۳۶. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۱۳۵.    
۳۷. طباطبایی، سید محمدحسین، المیزان، ج۷، ص۱۳۲.    
۳۸. طباطبایی، سید محمدحسین، ترجمه تفسیر المیزان، ج۷، ص۱۸۸.    
۳۹. طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان، ج۴، ص۷۴.    
۴۰. بیستونی، محمد، ترجمه مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج۸، ص۱۲۵.    
۴۱. اعراف/سوره۷، آیه۱۰۵.    
۴۲. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۱۶۴.    
۴۳. طباطبایی، سید محمدحسین، المیزان، ج۸، ص۲۱۲.    
۴۴. طباطبایی، سید محمدحسین، ترجمه تفسیر المیزان، ج۸، ص۲۷۰.    
۴۵. طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان، ج۴، ص۳۲۲.    
۴۶. بیستونی، محمد، ترجمه مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج۹، ص۱۹۸-۱۹۹.    
۴۷. شرتونی، سعید، اقرب الموارد.
۴۸. بقره/سوره۲، آیه۲۴۷.    
۴۹. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۴۰.    
۵۰. طباطبایی، سید محمدحسین، المیزان، ج۲، ص۲۸۶.    
۵۱. طباطبایی، سید محمدحسین، ترجمه تفسیر المیزان، ج۲، ص۴۳۴.    
۵۲. طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان، ج۲، ص۱۴۲.    
۵۳. بیستونی، محمد، ترجمه مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج۳، ص۸۰.    
۵۴. حاقه/سوره۶۹، آیه۱-۳.    
۵۵. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۵۶۶.    
۵۶. طباطبایی، سید محمدحسین، المیزان، ج۱۹، ص۳۹۲.    
۵۷. طباطبایی، سید محمدحسین، ترجمه تفسیر المیزان، ج۱۹، ص۶۵۳.    
۵۸. طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان، ج۱۰، ص۱۰۳.    
۵۹. بیستونی، محمد، ترجمه مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج۲۵، ص۲۵۸.    
۶۰. واقعه/سوره۵۶، آیه۱-۲.    
۶۱. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۵۳۴.    
۶۲. طباطبایی، سید محمدحسین، المیزان، ج۱۹، ص۱۱۵.    
۶۳. طباطبایی، سید محمدحسین، ترجمه تفسیر المیزان، ج۱۹، ص۱۹۵-۱۹۶.    
۶۴. طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان، ج۹، ص۳۵۷.    
۶۵. بیستونی، محمد، ترجمه مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج۲۴، ص۱۳۴.    



قرشی بنابی، علی‌اکبر، قاموس قرآن، برگرفته از مقاله «حق»، ج۲، ص۱۵۸-۱۶۰.    






جعبه ابزار