گزارش خطا
برای مشاهده معنا و شرح هر کلمه، بر روی آن کلیک کنید.
عقائدية ، سياسية
وَ مِنْ خُطْبَة لَهُ (عَلَيْهِالسَّلامُ)
از خطبه هاى آن حضرت است
وَ هِىَ مِنْ خُطَبِ الْمَلاحِمِ
در پیشگویى از حوادث آینده
حكومة بني اميّة
۱. معرفة الله
«الْحَمْدُ لِلّهِ الْمُتَجَلِّی لِخَلْقِه بِخَلْقِهِ»۱خداى را سپاس که با آفرینش مخلوقات بر مخلوقات تجلّى کرد
«وَا لظّاهِرِ لِقُلُوبِهِمْ بِحُجَّتِهِ.»۲و با حجّت خود بر قلوبشان آشکار است،
«خَلَقَ الْخَلْقَ مِنْ غَیْرِ رَوِیَّة»۳بدون به کارگیرى اندیشه موجودات را آفرید،
«اِذْ کانَتِ الرَّوِیّاتُ لا تَلیقُ اِلاّ بِذَوِى الضَّمائِرِ، وَ لَيْسَ بِذى ضَمیر فى نَفْسِهِ»۴زیرا اندیشه ها در خور آنانى است که داراى ضمائرند،و خدا را فى نفسه ضمیر نیست
«خَرَقَ عِلْمُهُ باطِنَ غَیْبِ السُّتُراتِ»۵دانش او عمق پرده هاى غیب را شکافته
«وَ اَحاطَ بِغُمُوضِ عَقائِدِ السَّریراتِ.»۶و به پیچیدگى ها و دقایق آراء نهانها احاطه نموده.
۲ . خصائص النَّبي (صلّىاللّهعلیهوآلهوسلم)
مِنْها فى ذِكْرِ النَّبِىِّ (صَلَّىاللّهُعَلَيْهِوَآلِه)
از این خطبه است درباره پیامبر (صلّىاللّهعلیهوآله)
«اخْتارَهُ مِنْ شَجَرَةِ الاَْنْبِیاءِ»۷او را از شجره انبیا
«وَ مِشْکاةِ الضِّیاءِ»۸و از چراغدان نور
«وَ ذُؤابَةِ الْعَلْیاءِ»۹و از مرتبت بلند
«وَ سُرَّةِ الْبَطْحاءِ»۱۰و از مرکز سرزمین بطحا،
«وَ مَصابیحِ الظُّلْمَةِ»۱۱و از چراغهاى برافروخته در ظلمت
«وَ یَنابیعِ الْحِکْمَةِ.»۱۲و چشمه هاى حکمت اختیار نمود.
وَ مِنْـها
و از این خطبه است
«طَبیبٌ دَوّارٌ بِطِبِّهِ»۱۳طبیبى است که همراه با طبّش در میان مردم مى گردد
«قَدْ اَحْکَمَ مَراهِمَهُ،»۱۴مرهمهایش را محکم و آماده ساخته،
«وَ اَحْمی مَواسِمَهُ»۱۵و ابزارهایش را براى سوزاندن زخمها داغ نموده
«یَضَعُ مِنْ ذلِكَ حَيْثُ الْحاجَةُ اِلَيْهِ:مِنْ قُلُوب عُمْی، وَ آذان صُمٍّ، وَ اَلْسِنَة بُکْم. »۱۶تا هر جا لازم باشد:در زمینه دلهاى کور، و گوشهاى کر، و زبانهاى لال به کار گیرد
«مُتَتَبِّعٌ بِدَوائِهِ مَواضِعَ الْغَفْلَةِ»۱۷دارو به دست به دنبال علاج بیماریهاى غفلت
«وَ مَواطِنَ الْحَیْرَةِ. »۱۸و دردهاى حیرت است.
۳. علل انحراف بني اميّة
«لَمْ یَسْتَضیئُوا بِاَضْواءِ الْحِکْمَةِ»۱۹این بیماران وجود خود را از انوار حکمت روشن ننموده،
،
«وَ لَمْ یَقْدَحُوا بِزِنادِ الْعُلُومِ الثّاقِبَةِ.»۲۰و با آتش زنه دانشى درخشان شعله نیفروخته اند.
«فَهُمْ فى ذلِكَ کَالاَْنْعامِ السّائِمَةِ»۲۱از این بابت به مانند چهارپایان چرنده
«وَ الصُّخُورِ الْقاسِیَةِ.»۲۲و سنگهاى سـخت انـد.
«قَدِ انْجابَتِ السَّرائِرُ لاَِهْلِ الْبَصائِرِ»۲۳حقایق پنهان براى اهل بصیرت آشکار
«وَ وَضَحَتْ مَحَجَّةُ الْحَقِّ لِخابِطِها، »۲۴و راه حق براى اشتباه کنندگان نمایان شد،
«وَ اَسْفَرَتِالسّاعَةُ عَنْ وَجْهِها»۲۵و قیامت پرده از چهره برداشت
«وَ ظَهَرَتِ الْعَلامَةُ لِمُتَوَسِّمِها. »۲۶و نشانه هاى آن براى صاحب فراست ظاهر گشت.
۴. توبيخ اهل الكوفة
«ما لى اَراکُمْ اَشْباحاً بِلا اَرْواح»۲۷چه شده که شما را پیکرهایى بى جان
«وَ اَرْواحاً بِلا اَشْباح،»۲۸و جانهایى بى پیکر،
«وَ نُسّاکاً بِلا صَلاح»۲۹و عابدانى بى صلاح
،
«وَ تُجّاراً بِلا اَرْباح»۳۰و تاجرانى بى سود
«وَ اَیْقاظاً نُوَّماً»۳۱و بیدارانى خواب
«وَ شُهُوداً غُیَّباً»۳۲و حاضرانى غایب
«وَ ناظِرَةً عَمْیاءَ»۳۳و ناظرانى کور
«وَ سامِعَةً صَمَّاءَ»۳۴و شنوندگانى کر
«وَ ناطِقَةً بَکْماءَ. »۳۵و گویندگانى لال مشاهده مى کنم؟!
«رایَةُ ضَلالَة قَدْ قامَتْ عَلى قُطْبِها»۳۶دولت ضلالت بر محور خود به پا شده
«وَ تَفَرَّقَتْ بِشُعَبِها»۳۷و با شاخه هایش همه جا پراکنده گردیده
«تَکیلُکُمْ بِصاعِها،»۳۸شما را با کیل خود وزن مى کند،
«وَ تَخْبِطُکُمْ بِباعِها»۳۹و با همه دست خود بر سرتان مى کوبد
«قائِدُها خارِجٌ مِنَ الْمِلَّةِ»۴۰پرچمدار این حکومت از دین خارج است
«قائِمٌ عَلَى الضَّلَّةِ،»۴۱و بر سکّوى گمراهى ایستاده،
۵. الإخبار عن عَسف بني اميّة
«فَلا یَبْقی يَوْمَئِذ مِنْكُمْ اِلاّ ثُفالَةٌ کَثُفالَةِ الْقِدْرِ»۴۲آن زمان از شما جز به مانند باقیمانده ته دیگ
«اَوْ نُفاضَةٌ کَنُفاضَةِ الْعِکْمِ،»۴۳یا به مثل خرده دانه اى که در ته بقچه مانده چیزى باقى نماند.
«تَعْرُکُکُمْ عَرْکَ الاَْدیمِ»۴۴دولت ضلالت شما را به مانند به هم پیچیده شدن چرم به هم مى مالد
«وَ تَدُوسُکُمْ دَوْسَ الْحَصیدِ،»۴۵و همچون کوبیدن خرمن مى کوبد،
«وَ تَسْتَخْلِصُ الْمُؤْمِنَ مِنْ بَیْنِکُمُ اسْتِخْلاصَ الطَّیْرِ الْحَبَّةَ الْبَطینَةَ مِنْ بَیْنِ هَزیلِالْحَبِّ.»۴۶این سرکشان همچون پرنده اى که دانه درشت را از دانه ریز جدا مى کند مؤمن را از میان شما جدا مى کنند.
۶. التاكيد على طاعة اهل البيت (عليهمالسلام)
«اَيْنَ تَذْهَبُ بِكُمُ الْمَذاهِبُ؟»۴۷این راهها شما را کجا مى برد؟
«وَ تَتیهُ بِكُمُ الْغَیاهِبُ؟»۴۸تاریکى ها تا چه وقت شما را سرگشته و حیران مى نماید؟!
«وَ تَخْدَعُکُمُ الْکَواذِبُ؟ »۴۹دروغها چگونه شما را مى فریبند؟!
«وَ مِنْ اَيْنَ تُؤْتَوْنَ؟ »۵۰این بلا از کجا به سر شما مى آید
«وَ اَنّى تُؤْفَکُونَ؟!»۵۱و به کجا بازگردانده مى شوید؟!
«فَلِكُلِّ اَجَل کِتابٌ»۵۲براى هر زمانى سرنوشتى است،
«وَلِكُلِّ غَیْبَة اِيابٌ.»۵۳و هر غیبتى را بازگشتى است.
«فَاسْتَمِعُوا مِنْ رَبّانِیِّکُمْ»۵۴پس از عالم ربّانى خود بشنوید
«وَ اَحْضِرُوهُ قُلُوبَکُمْ،»۵۵دلهاى خود را نزد او حاضر کنید،
«وَ اسْتَیْقِظُوا اِنْ هَتَفَ بِكُمْ»۵۶واگر بر شما فریاد زد بیدار شوید
«وَ لْیَصْدُقْ رائِدٌ اَهْلَهُ»۵۷خبرگزار باید به مردمش راست بگوید
«وَ لْیَجْمَعْ شَمْلَهُ»۵۸و پراکندگى کار و افکار خود را جمع نماید
«وَ لْیُحْضِرْ ذِهْنَهُ.»۵۹و ذهنش را آماده سازد.
«فَلَقَدْ فَلَقَ لَكُمُ الاَمْرَ فَلْقَ الْخَرَزَةِ»۶۰عالم ربّانى حقایق را همچون شکافتن مهره براى شما شکافت،
«وَ قَرَفَهُ قَرْفَ الصَّمْغَةِ. »۶۱و حقیقت را همچون کندن پوست درخت براى یافتن صمغ پوست کند.
۷. الإخبار عن مسخ القيّم في حكومة بني اميّة
«فَعِنْدَ ذلِـكَ اَخَذَ الْباطِلُ مَآخِذَهُ»۶۲به وقت برپا شدن بیرق گمراهى باطل در محلّ خود جاى گرفته،
«وَ رَکِبَ الْجَهْلُ مَراکِبَهُ»۶۳و جهالت بر مرکبهایش سوار گشته
«وَ عَظُمَتِ الطّاغِیَةُ،»۶۴و گروه ستمگر بزرگ و فراوان گردد،
«وَ قَلَّتِ الدّاعِیَةُ»۶۵و دعوت کننده به حق کم شود
«وَ صالَ الدَّهْرُ صِیالَ السَّبُعِ الْعَقُورِ»۶۶و روزگار همچون وحشى گزنده حمله نماید
«وَ هَدَرَ فَنیقُ الْباطِلِ بَعْدَ کُظُوم،»۶۷و شتر باطل پس از سکوت عربده کشد و قوّت گیرد،
«وَ تَواخَی النّاسُ عَلَى الْفُجُورِ»۶۸و مردم بر معصیت پیمان برادرى بندند
«وَ تَهاجَرُوا عَلَى الدِّینِ»۶۹و بر دین از هم دورى نمایند
«وَ تَحابُّوا عَلى الْکَذِبِ»۷۰و بر دروغ با یکدیگر دوست شوند
«وَ تَباغَضُوا عَلَى الصِّدْقِ.»۷۱و بر راستى با هم دشمنى ورزند.
«فَاِذا کانَ ذلِكَ کانَ الْوَلَدُ غَیْظاً»۷۲در این وقت فرزند باعث خشم پدر
«وَ الْمَطَرُ قَیْظاً»۷۳و باران عامل حرارت گردد،
«وَ تَفیضُ اللِّئامُ فَیْضاً»۷۴و مردم پست فراوان
«وَ تَغیضُ الْکِرامُ غَیْضاً.»۷۵و خوبان کمیاب شوند.
«وَ کانَ اَهْلُ ذلِكَ الزَّمانِ ذِئاباً»۷۶مردم (توانمند) آن روزگار همچون گرگ
«وَ سَلاطینُهُ سِباعاً»۷۷و حاکمانشان درنده
«وَ اَوْساطُهُ اُکّالاً، »۷۸و میانه حالشان طعمه،
«وَ فُقَراؤُهُ اَمْواتاً»۷۹و نیازمندانشان مرده خواهند بود،
«وَ غارَالصِّدْقُ»۸۰راستى ناپدید شود
«وَ فاضَ الْکَذِبُ،»۸۱و دروغ فراوان گردد،
«وَ اسْتُعْمِلَتِ الْمَوَدَّةُبِاللِّسانِ»۸۲مردم به زبان اظهار دوستى،
«وَ تَشاجَرَ النّاسُ بِالْقُلُوبِ»۸۳و به دل دشمنى کنند
«وَ صارَ الْفُسُوقُ نَسَباً»۸۴فسق عامل نسبت
«وَ الْعَفافُ عَجَباً»۸۵و عفّت باعث شگفتى شود
«وَ لُبِسَ الاِْسْلامُ لُبْسَ الْفَرْوِ مَقْلُوباً.»۸۶اسلام را همچون پوستینِ وارونه پوشند.