• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

خطبه ۹۶ نهج البلاغه

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



گزارش خطا
برای مشاهده معنا و شرح هر کلمه، بر روی آن کلیک کنید.



سياسية ، اخلاقية ، عقائدية


وَ مِنْ خُطْبَة لَهُ (عَلَيْهِ‌السَّلامُ)
از خطبه های‌ آن حضرت است

۱. أسباب هزيمة الكوفيّين

«وَ لَئِنْ أَمْهَلَ الظَّالِمَ فَلَنْ یَفُوتَ أَخْذُهُ،»۱
اگر خداوند ستمکار را مهلت دهد هرگز فرصت مؤاخذه او از دستش نمی‌ رود،



«وَ هُوَ لَهُ بِالْمِرْصَادِ عَلَى مَجَازِ طَرِیقِهِ، وَ بِمَوْضِعِ الشَّجَا مِنْ مَسَاغِ رِیقِهِ»۲
و بر سر راه او در حالی‌ که گلویش در دست قدرت اوست در کمین است.



«أَمَا وَ الَّذِي نَفْسِی بِیَدِهِ،»۳
بدانید به خدایی‌ که جانم در دست قدرت اوست



«لَیَظْهَرَنَّ هؤُلاَءِ الْقَوْمُ عَلَيْكُمْ،»۴
که ارتش معاویه بر شما پیروز خواهند شد،



«لَيْسَ لِأَنَّهُمْ أَوْلَی بِالْحَقِّ مِنْكُمْ،»۵
نه به خاطر اینکه از شما به حق شایسته ترند،



«وَ لكِنْ لِإِسْرَاعِهِمْ إِلَى بَاطِلِ صَاحِبِهِمْ،»۶
بلکه بدان خاطر که آنان در حرکت به سوی‌ باطل زمامدارشان شتابانند،



«وَ إِبْطَائِکُمْ عَنْ حَقِّی»۷
و شما در برابر حق من سست و کند هستید.



«وَ لَقَدْ أَصْبَحَتِ الْأَمَمُ تَخَافُ ظُلْمَ رُعَاتِهَا،»۸
هرآینه ملل مختلف از ستمکاری‌ زمامدارانشان در ترسند،



«وَ أَصْبَحْتُ أَخَافُ ظُلْمَ رَعِیَّتِی۹
و من از ستم ملّتم بر خویش در وحشتم.



«اسْتَنْفَرْتُکُمْ لِلْجِهَادِ فَلَمْ تَنْفِرُوا،»۱۰
شما را برای‌ پیکار با دشمن ترغیب کردم نرفتید،



«وَ أَسْمَعْتُکُمْ فَلَمْ تَسْمَعُوا،»۱۱
به گوشتان خواندم نشنیدید،



«وَ دَعَوْتُکُم سِرّاً وَ جَهْراً فَلَمْ تَسْتَجِیبُوا،»۱۲
پنهان و آشکار دعوتتان نمودم اجابت نکردید،



«وَ نَصَحْتُ لَكُمْ فَلَمْ تَقْبَلُوا،»۱۳
شما را خیرخواهی‌ کردم نپذیرفتید.



«أَشُهُودٌ کَغُیَّاب؟»۱۴
آیا شما حاضران بسان غایبان هستید؟!



«وَ عَبِیدٌ کَأَرْبَاب۱۵
و بردگان در قیافه اربابان؟!



«أَتْلُو عَلَيْكُمُ الْحِکَمَ فَتَنْفِرُونَ مِنْهَا،»۱۶
مصالحتان را بر شما می‌ خوانم از آن فرار می‌ کنید،



«وَ أَعِظُکُمْ بِالْمَوْعِظَةِ الْبَالِغَةِ فَتَتَفَرَّقُونَ عَنْهَا،»۱۷
با موعظه های‌ رسا شما را نصیحت می‌ کنم از آن پراکنده می‌ گردید،



«وَ أَحُثُّکُمْ عَلى جِهَادِ أَهْلِ الْبَغْیِ فَمَا آتِی عَلَى آخِرِ قَوْلِی حَتَّى أَرَاکُمْ مُتَفَرِّقِینَ أَیَادِیَ سَبَا۱۸
و به جهاد با متجاوزان ترغیبتان می‌ کنم هنوز حرفم به آخر نرسیده می‌ بینم همچون قوم سبا پراکنده می‌ شوید!



«تَرْجِعُونَ إِلى مَجَالِسِکُمْ،»۱۹
به جلسات خود بازگشته،



«وَ تَتَخَادَعُونَ عَنْ مَوَاعِظِکُمْ۲۰
یکدیگر را از پند و اندرزی‌ که داده شده اید فریب می‌ دهید و غافل می‌ سازید.



«أُقَوِّمُکُمْ غُدْوَةً،»۲۱
بامدادان شما را مستقیم می‌ نمایم



«وَ تَرْجِعُونَ إِلَيَّ عَشِیَّةً، کَظَهْرِ الْحَنِیَّةِ،»۲۲
شامگاهان مانند کمان کژ به سویم باز می‌ گردید.



«عَجَزَ الْمُقَوِّمُ،»۲۳
اصلاح کننده عاجز شده



«وَ أَعْضَلَ الْمُقَوَّمُ۲۴
و شنونده غیرقابل انعطاف گشته.



«أَيُّهَا الْقَوْمُ الشَّاهِدَةُ أَبْدَانُهُمْ،»۲۵
ای‌ کسانی‌ که بدنهایتان حاضر،



«الْغَائِبَةُ عَنْهُمْ عُقُولُهُمْ،»۲۶
و عقولتان از شما غایب،



«الُْمخْتَلِفَةُ أَهْوَاؤُهُمْ،»۲۷
و خواسته هایتان گوناگون است،



«الْمُبْتَلَی بِهِمْ أُمَرَاؤُهُمْ۲۸
و زمامدارانتان گرفتار شمایند،



«صَاحِبُکُمْ یُطِیعُ اللهُ»۲۹
امیر شما خدا را اطاعت می‌ کند



«وَ أَنْتُمْ تَعْصُونَهُ،»۳۰
و شما از او نافرمانی‌ می‌ نمایید،



«وَ صَاحِبُ أَهْلِ الشَّامِ یَعْصِی اللهَ»۳۱
اما امیر شامیان از خدا رویگردان است



«وَ هُمْ یُطِیعُونَهُ۳۲
و اهل شام از او فرمان می‌ برند!



«لَوَدِدْتُ وَ اللهِ أَنَّ مُعَاوِیَةَ صَارَفَنِی بِكُمْ»۳۳
به خدا قسم دوست داشتم معاویه درباره شما و یارانش با من بیع صرف انجام می‌ داد،



«صَرْفَ الدِّینَارِ بِالدِّرْهَمِ،»۳۴
صرف دینار به درهم،



«فَأَخَذَ مِنِّي عَشَرَةً مِنْكُمْ وَ أَعْطَانِی رَجُلاً مِنْهُمْ!»۳۵
ده نفر از شما را با یک نفر از یاران خودش با من عوض می‌ کرد.

۲. نفسيّة اهل الكوفة

«يَا أَهْلَ الْکُوفَةِ،»۳۶
ای‌ اهل کوفه،



«مُنِيتُ مِنْكُمْ بِثَلاَث وَ اثْنَتَیْنِ۳۷
من از جانب شما به سه چیز و دو چیز دچار شده ام:



«صُمٌّ ذَوُو أَسْمَاعٍ،»۳۸
گوش دارید ولی‌ کرید،



«وَ بُکْمٌ ذَوُو کَلاَمٍ،»۳۹
گویایید امّا لالید،



«وَ عُمْیٌ ذَوُو أَبْصَارٍ،»۴۰
چشم دارید لکن کورید؛



«لَا أَحْرَارُ صِدْق عِنْدَ اللِّقَاءِ،»۴۱
نه هنگام جهاد آزادمردان راستین هستید،



«وَ لَا إِخْوَانُ ثِقَة عِنْدَ الْبَلاَءِ۴۲
نه وقت بلا و گرفتاری‌ برادران مورد اعتماد!



«تَرِبَتْ أَیْدِیکُمْ۴۳
دستتان تهی‌ باد!



«يَا أَشْبَاهَ الْإِبِلِ غَابَ عَنْهَا رُعَاتُهَا۴۴
ای‌ کسانی‌ که همچون شتران بدون ساربان هستید!



«كُلَّمَا جُمِعَتْ مِنْ جَانِب تَفَرَّقَتْ مِنْ آخَرَ،»۴۵
که هرگاه از جانبی‌ جمعشان کنند از طرف دیگر پراکنده می‌ شوند.



«وَ اللهِ لَكَأَنِّي بِكُمْ فِيَما إِخَالُکُمْ۴۶
به خدا قسم انگار می‌ بینم



«أَنْ لَوْ حَمِسَ الْوَغَی،»۴۷
اگر صحنه کارزار سخت شود،



«وَ حَمِیَ الضِّرَابُ،»۴۸
و آتش پیکار شعله‌ور گردد،



«قَدِ انْفَرَجْتُمْ عَنِ ابْنِ أَبي طَالِب انْفِرَاجَ الْمَرْأَةِ عَنْ قُبُلِهَا۴۹
فرزند ابوطالب را همچون زنی‌ که نوزاد خود را وقت زاییدن رها کند رها خواهید کرد.



«وَ إِنِّي لَعَلَى بَیِّنَة مِنْ رَبِّی،»۵۰
حرکت من بر اساس حجّت روشن از جانب پروردگارم،



«وَ مِنْهَاج مِنْ نَبِیِّی،»۵۱
و راه و روش پیامبرم است،



«وَ إِنِّي لَعَلَى الطَّرِیقِ الْوَاضِحِ أَلْقُطُهُ لَقْطاً۵۲
من بر مبنای‌ راه حقّی‌ که آن را از میان راههای‌ گوناگون یافته ام قرار دارم.

۳. الدعوة إلى لزوم الطّاعة لاهل البيت (عليهم‌السلام)

«انْظُرُوا أَهْلَ بَیْتِ نَبِیِّکُمْ فَالْزَمُوا سَمْتَهُمْ،»۵۳
به اهل بیت پیامبرتان نظر کنید و ملتزم جهت الهی‌ آنان باشید،



«وَ اتَّبِعُوا أَثَرَهُمْ،»۵۴
راه و روش آنها را پیروی‌ نمایید،



«فَلَنْ یُخْرِجُوکُمْ مِنْ هُدًی،»۵۵
که آنان شما را از راه هدایت بیرون نمی‌ برند،



«وَ لَنْ یُعِیدُوکُمْ فِي رَدًی،»۵۶
و به گمراهی‌ باز نمی‌ گردانند.



«فَإِنْ لَبَدُوا فَالْبُدُوا،»۵۷
اگر از چیزی‌ بازایستادند شما هم بازایستید،



«وَ إِنْ نَهَضُوا فَانْهَضُوا۶۰
و اگر به جهتی‌ حرکت کردند شما هم حرکت نمایید،



«وَ لَا تَسْبِقُوهُمْ فَتَضِلُّوا،»۶۱
از آنان پیشی‌ مجویید که گمراه می‌ گردید،



«وَ لَا تَتَأَخَّرُوا عَنْهُمْ فَتَهْلِکُوا۶۲
و عقب نمانید که به هلاکت می‌ رسید.

۴. صفات اصحاب النّبىّ (صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم)

«لَقَدْ رَأَیْتُ أَصْحَابَ مُحَمَّد (صَلَّی‌اللّهُ‌عَلَیهِ‌وَ‌آلِهِ)،»۶۳
من یاران محمّد (صلى‌الله‌عليه‌وآله‌) را دیده ام،



«فَمَا أَرَی أَحَداً یُشْبِهُهُمْ مِنْكُمْ!»۶۴
کسی‌ از شما را مانند آنان نمی‌ بینم،



«لَقَدْ کَانُوا یُصْبِحُونَ شُعْثاً غُبْراً،»۶۵
اصحاب آن حضرت ژولیده موی‌ و غبارآلود بودند



«وَ قَدْ بَاتُوا سُجَّداً وَ قِیَاماً،»۶۶
در حالی‌ که شب را در سجده و قیام به صبح می‌ رساندند،



«یُرَاوِحُونَ بَيْنَ جِبَاهِهِمْ وَ خُدُودِهِمْ،»۶۷
گاه پیشانی‌ و گاه صورت در پیشگاه حق به زمین می‌ نهادند،



«وَ یَقِفُونَ عَلَى مِثْلِ الْجَمْرِ مِنْ ذِکْرِ مَعَادِهِمْ۶۸
از یاد معاد گویا بر روی‌ شعله آتش ایستاده مضطرب و پریشان بودند،



«كَأَنَّ بَیْنَ أَعْیُنِهِمْ رُکَبَ الْمِعْزَی مِنْ طُولِ سُجُودِهِمْ۶۹
پیشانی‌ آنان از طول سجود مانند زانوی‌ بز پینه داشت.



«إِذَا ذُکِرَ اللهُ هَمَلَتْ أَعْیُنُهُمْ حَتَّى تَبُلَّ جُیُوبَهُمْ،»۷۰
چون یاد خدا می‌ شد دیدگانشان چنان اشک می‌ ریخت که گریبانشان از گریه تر می‌ شد،



«وَ مَادُوا كَمَا یَمِیدُ الشَّجَرُ یَوْمَ الرِّیحِ الْعَاصِفِ،»۷۱
و همچون درخت که روز تندباد می‌ لرزد



«خَوْفاً مِنَ الْعِقَابِ، وَ رَجَاءً لِلثَّوَابِ۷۲
از ترس عذاب و امید ثواب به خود می‌ لرزیدند.




جعبه ابزار