• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

خطبه ۲۷ نهج البلاغه

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



گزارش خطا
برای مشاهده معنا و شرح هر کلمه، بر روی آن کلیک کنید.



سياسية ، اجتماعیة، اعتقادیة


وَ مِنْ خُطْبَة لَهُ (عَلَيْهِ‌السَّلامُ)
از خطبه هاى آن حضرت است
در نکوهش اصحاب از نرفتن به جهاد

«اَمّا بَعْدُ»۱
پس از حمد خدا



«فَاِنَّ الْجِهادَ بابٌ مِنْ اَبْوابِ الْجَنَّةِ،»۲
جهاد درى است از درهاى بهشت،



«فَتَحَهُ اللّهُ لِخاصَّةِ اَوْلِیائِهِ،»۳
که خداوند آن را به روى اولیاء خاصّ خود گشوده،



«وَ هُوَ لِباسُ التَّقْوی»۴
جهاد جامه پرهیزگارى



«وَ دِرْعُ اللّهِ الْحَصینَةُ»۵
زره استوار



«وَ جُنَّتُهُ الْوَثیقَةُ»۶
و سپر مطمئن خداست.



«فَمَنْ تَرَکَهُ رَغْبَةً عَنْهُ اَلْبَسَهُ اللّهُ ثَوْبَ الذُّلِّ»۷
هر کس آن را از باب بى اعتنایى ترک کند، خداوند بر او جامه ذلت بپوشاند،



«وَ شَمْلَةَ الْبَلاءِ،»۸
و غرق بلا نماید،



«وَ دُیِّثَ بِالصَّغارِ وَ الْقَماءَةِ»۹
و به ذلّت و خوارى و پستى گرفتار آید



«وَ ضُرِبَ عَلى قَلْبِهِ بِالْإِسْهابِ،»۱۰
بر دلش پرده هاى بى عقلى زده شود،



«وَ اُدیلَ الْحَقُّ مِنْهُ بِتَضْییعِ الْجِهادِ»۱۱
و در برابر ضایع کردن جهادْ حق از او گرفته شود



«وَ سیمَ الْخَسْفَ»۱۲
و محکوم به ذلت و خوارى



«وَ مُنِعَ النِّصْفَ»۱۳
و محروم از انصاف گردد.



«اَلَا وَ اِنِّى قَدْ دَعَوْتُکُمْ اِلى قِتالِ هؤُلاءِ الْقَوْمِ لَیْلاً وَ نَهاراً وَ سِراًّ وَ اِعْلاناً»۱۴
بدانید که من شب و روز و نهان و آشکار، شما را به جنگ این قوم دعوت کردم،



«وَ قُلْتُ لَكُمُ»۱۵
به شما گفتم که



«اغْزُوهُمْ قَبْلَ اَنْ یَغْزُوکُمْ،»۱۶
با اینان بجنگید پیش از اینکه با شما بجنگند،



«فَوَاللّهِ ما غُزِیَ قَوْمٌ قَطُّ فى عُقْرِ دارِهِمْ اِلاّ ذَلُّوا۱۷
به خدا قسم هیچ ملّتى در خانه اش مورد حمله قرار نگرفت مگر اینکه ذلیل شد.



«فَتَواکَلْتُمْ وَ تَخاذَلْتُمْ حَتّى شُنَّتْ عَلَيْكُمُ الْغاراتُ،»۱۸
اما شما مسئولیت جهاد را به یکدیگر حواله کردید و به یارى یکدیگر برنخاستید تا دشمن از هر سو بر شما تاخت،



«وَ مُلِکَتْ عَلَيْكُمُ الْأَوْطانُ»۱۹
و شهرها را از دست شما گرفت.



«وَ هذا اَخُو غامِدٍ وَ قَدْ وَرَدَتْ خَیْلُهُ الْأَنْبارَ،»۲۰
این مرد غامدى است که لشکرش به انبار وارد شد،



«وَ قَدْ قَتَلَ حَسّانَ بْنَ حَسّانَ الْبَکْرِیَّ»۲۱
حسّان بن حسّان بکرى را کشت،



«وَ اَزالَ خَیْلَکُمْ عَنْ مَسالِحِها۲۲
و مرزبانان شما را از جاى خود راند.



«وَ لَقَدْ بَلَغَنی اَنَّ الرَّجُلَ مِنْهُمْ کانَ یَدْخُلُ عَلَى الْمَرْاَةِ الْمُسْلِمَةِ وَ الْأُخْرَی الْمُعاهَدَةِ»۲۳
به من خبر رسیده مهاجمى از آنان بر زن مسلمان و زنِ در پناه اسلام تاخته



«فَیَنْتَزِعُ حِجْلَها وَ قُلْبَها وَ قَلائِدَها وَ رِعاثَها، »۲۴
و خلخال و دستنبد و گردنبند و گوشواره او را به یغما برده،



«ما تَمْتَنِعُ مِنْهُ اِلَّا بِاِلْإِسْتِرْجاعِ وَ الْإِسْتِرْحامِ»۲۵
و آن بینوا در برابر آن غارتگر جز کلمه استرجاع و طلب دلسوزى راهى نداشته،



«ثُمَّ انْصَرَفُوا وافِرینَ،»۲۶
آن گاه این غارتگران باغنیمت بسیار بازگشته،



«ما نالَ رَجُلاً مِنْهُمْ کَلْمٌ»۲۷
در حالى که یک نفر از آنها زخمى نشده



«وَ لَا اُریقَ لَهُمْ دَمٌ.»۲۸
و احدى از آنان به قتل نرسیده.



«فَلَوْ اَنَّ امْرَءاً مُسْلِماً ماتَ مِنْ بَعْدِ هذا اَسَفاً ما کانَ بِهِ مَلُوماً»۲۹
اگر بعد از این حادثه مسلمانى از غصه بمیرد جاى ملامت نیست،



«بَلْ کانَ بِهِ عِنْدى جَدیراً۳۰
بلکه مرگ او در نظر مــن شــایستـه اســت.



«فَيا عَجَباً عَجَباً! وَاللّهِ یُمیتُ الْقَلْبَ، وَ یَجْلِبُ الْهَمَّ اجْتِماعُ هؤُلاءِ الْقَوْمِ عَلى باطِلِهِمْ وَ تَفَرُّقُکُمْ عَنْ حَقِّکُمْ»۳۱
عجبا عجبا! به خدا سوگند که اجتماع اینان بر باطلشان، و پراکندگى شما از حقّتان دل را مى میراند، و باعث جلب غم و غصه است.



«فَقُبْحاً لَكُمْ وَ تَرَحاً»۳۲
رویتان زشت و قلبتان غرق غم باد



«حینَ صِرْتُمْ غَرَضاً یُرْمی»۳۳
که خود را هدف تیر دشمن قرار دادید،



«یُغارُ عَلَيْكُمْ وَ لَا تُغیرُونَ،»۳۴
آنان شما را غارت کردند و شما چیزى به دست نیاوردید،



«وَ تُغْزَوْنَ وَ لَا تَغْزُونَ»۳۵
جنگیدند ولى شما نجنگیدید،



«وَ یُعْصَی اللّهُ وَ تَرْضَوْنَ۳۶
خدا را معصیت مى کنند و شما خشنودید.



«فَاِذا اَمَرْتُکُمْ بِالسَّیْرِ اِلَيْهِمْ فى اَیّامِ الْحَرِّ»۳۷
در تابستان شما را دعوت به جهاد آنان مى کنم



«قُلْتُمْ: هذِهِ حَمارَّةُ الْقَیْظِ»۳۸
گویید: هوا گرم است



«اَمْهِلْنا یُسَبَّخْ عَنَّا الْحَرُّ»۳۹
مهلت ده تا گرما برود.



«وَ اِذا اَمَرْتُکُمْ بِالسَّیْرِ اِلَيْهِم فِى الشِّتاءِ»۴۰
و در زمستان شما را مى خوانم



«قُلْتُمْ: هذِهِ صَبارَّةُ الْقُرِّ»۴۱
گویید: هوا سرد است،



«اَمْهِلْنا یَنْسَلِخْ عَنَّا الْبَرْدُ. »۴۲
مهلت ده تا سرما بنشیند.



«كُلُّ هذا فِراراً مِنَ الْحَرِّ وَ الْقُرِّ»۴۳
همه این بهانه ها براى فرار از گرما و سرماست.



«فَاِذا کُنْتُمْ مِنَ الْحَرِّ وَ الْقُرِّ تَفِرُّونَ »۴۴
شما که از گرما و سرما مى گریزید



«فَاَنْتُمْ وَاللّهِ مِنَ السَّیْفِ اَفَرُّ۴۵
پس به خدا سوگند از شمشیر گریزان تر خواهید بود.



«يا اَشْباهَ الرِّجالِ وَ لَا رِجالَ،»۴۶
اى نامردان مردنما،



«حُلُومُ الاْطْفالِ»۴۷
دارندگان رؤیاهاى کودکانه،



«وَ عُقُولُ رَبّاتِ الْحِجالِ! »۴۸
و عقلهایى به اندازه عقل زنان حجله نشین،



«لَوَدِدْتُ اَنِّى لَمْ اَرَکُمْ وَ لَمْ اَعْرِفْکُمْ۴۹
اى کاش شما را ندیده بودم و نمى شناختم.



«مَعْرِفَةٌ وَاللّهِ جَرَّتْ نَدَماً وَ اَعْقَبَتْ سَدَماً»۵۰
به خدا قسم حاصل شناختن شما پشیمانى و غم و غصه است.



«قاتَلَکُمُ اللّهُ،»۵۱
خدا شما را بکشد،



«لَقَدْ مَلاَتُمْ قَلْبی قَیْحاً»۵۲
که دلم را پر از خون کردید



«وَ شَحَنْتُمْ صَدْری غَیْظاً»۵۳
و سینه ام را مالامال خشم نمودید



«وَ جَرَّعْتُمُونی نُغَبَ التَّهْمامِ اَنْفاساً،»۵۴
و پى در پى جرعه اندوه به کامم ریختید،



«وَ اَفَسَدْتُمْ عَلَىَّ رَأْیی بِالْعِصْیانِ وَ الْخِذْلانِ»۵۵
و تدبیرم را به نافرمانى و ترک یارى تباه کردید



«حَتّى لَقَدْ قالَتْ قُرَیْشٌ:ِ»۵۶
تا جایى که قریش گفت:



«إِنَّ ابْنَ اَبی طالِب رَجُلٌ شُجاعٌ»۵۷
پسر ابوطالب شجاع است



«وَ لكِنْ لَا عِلْمَ لَهُ بِالْحَرْبِ۵۸
ولى دانش جنگیدن ندارد.



«لِلّهِ اَبُوهُمْ۵۹
خدا پدرانشان را جزا دهد،



«وَ هَلْ اَحَدٌ مِنْهُمْ اَشَدُّ لَها مِراساً»۶۰
آیا هیچ کدام آنان کوشش و تجربه مرا در جنگ داشته؟



«، وَ اَقْدَمُ فيها مَقاماً مِنِّى؟»۶۱
و پیشقدمیش از من بیشتر بوده؟



«لَقَدْ نَهَضْتُ فيها وَ ما بَلَغْتُ الْعِشْرینَ، »۶۲
هنوز به سن بیست سالگى نرسیده بودم که آماده جنگ شدم،



«وَ ها اَنَا ذا قَدْ ذَرَّفْتُ عَلَى السِّتِّینَ،»۶۳
اکنون عمرم از شصت گذشته،



«وَلكِنْ لَا رَأْیَ لِمَنْ لَا یُطاعُ۶۴
ولى براى کسى که اطاعت نشود تدبیرى نیست.




جعبه ابزار