• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

خطبه ۱۱۲ نهج البلاغه

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



گزارش خطا
برای مشاهده معنا و شرح هر کلمه، بر روی آن کلیک کنید.



اخلاقية


وَ مِنْ خُطْبَة لَهُ (عَلَيْهِ‌السَّلامُ)
از خطبه های‌ آن حضرت است
در نکوهش دنیا

۱. التحذير من حبّ الدنيا

«وَ أُحَذِّرَکُمُ الدُّنْیَا فَإِنَّهَا مَنْزِلُ قُلْعَة،»۱
شما را از دنیا می‌ ترسانم که منزل کوچ است



«وَ لَيْسَتْ بِدَارِ نُجْعَة۲
نه جای‌ اقامت.



«قَدْ تَزَیَّنَتْ بِغُرُورِهَا،»۳
به امور فریبنده خود را آراسته،



«وَ غَرَّتْ بِزِینَتِهَا،»۴
و با آرایشش به فریفتن برخاسته.



«دَارُهَا هَانَتْ عَلَى رَبِّهَا،»۵
سرایی‌ است که نزد پروردگارش بی‌ مقدار است،



«فَخَلَطَ حَلاَلَهَا بِحَرَامِهَا، وَ خَیْرَهَا بِشَرِّهَا، وَ حَیَاتَهَا بِمَوْتِهَا، وَ حُلْوَهَا بِمُرِّهَا،»۶
حلالش را به حرام، و خیرش را به شرّ، و حیاتش را به مرگ، و شیرینش را به تلخی‌ درآمیخته.



«لَمْ یُصْفِهَا اللهُ تَعَالی لِأَوْلِیَائِهِ،»۷
خداوند آن را برای‌ دوستانش خالص و گوارا نکرده،



«وَ لَمْ یَضِنَّ بِهَا عَلَى أَعْدَائِهِ۸
و از پرداخت آن به دشمنانش مضایقه ننموده است.



«خَیْرُهَا زَهِیدٌ،»۹
خوبی‌ اش اندک،



«وَ شَرُّهَا عَتِیدٌ،»۱۰
شرّش حاضر،



«وَ جَمْعُهَا یَنْفَدُ،»۱۱
گردآمده اش فانی‌ شونده،



«وَ مُلْکُهَا یُسْلَبُ،»۱۲
دولتش در معرض ربوده شدن،



«وَ عَامِرُهَا یَخْرَبُ۱۳
و آبادش در معرض خراب شدن است.



«فَمَا خَیْرُ دَار تُنْقَضُ نَقْضَ الْبِنَاءِ،»۱۴
چه خیری‌ است در سرایی‌ که مانند خراب شدن ساختمان خراب می‌ گردد؟



«وَ عُمُر یَفْنَی فِيهَا فَنَاءَ الزَّادِ،»۱۵
و عمری‌ که چون تمام شدن توشه در آن خانه به پایان می‌ رسد؟



«وَ مُدَّةٍ تَنْقَطِعُ انْقِطَاعَ السَّیْرِ۱۶
و مدتی‌ که چون تمام شدن راه به آخر خواهد رسید؟!

۲. مواجهة الدّنيا

«اجْعَلُوا مَا افْتَرَضَ اللهُ عَلَيْكُمْ مِنْ طَلَبِکُمْ،»۱۷
واجبات خدا را از خواسته های‌ خود قرار دهید،



«وَ اسْأَلُوهُ مِنْ أَدَاءِ حَقِّهِ مَا سَأَلَکُمْ،»۱۸
و در ادای‌ حقّش و خواسته هایش از او بخواهید شما را یاری‌ دهد،



«وَ أَسْمِعُوا دَعْوَةَ الْمَوْتِ آذَانَکُمْ»۱۹
و دعوت مرگ را به گوشهای‌ خود بشنوانید



«قَبْلَ أَنْ یُدْعَی بِكُمْ.»۲۰
پیش از آنکه شما را دعوت کنند.



«إِنَّ الزَّاهِدِینَ فِي الدُّنْیَا تَبْکِی قُلُوبُهُمْ وَ إِنْ ضَحِکُوا،»۲۱
زاهدان در دنیا دلشان می‌ گرید گرچه به ظاهر بخندند،



«وَ یَشْتَدُّ حُزْنُهُمْ وَ إِنْ فَرِحُوا،»۲۲
و اندوهشان شدید است گرچه شاد باشند،



«وَ یَکْثُرُ مَقْتُهُمْ أَنْفُسَهُمْ»۲۳
و خشمشان بر خود زیاد است



«وَ إِنِ اغْتَبَطُوا بِمَا رُزِقُوا۲۴
گرچه در میان مردم به خاطر آنچه از آن بهره مندند مورد غبطه اند.

۳. لوم الغافلين

«قَدْ غَابَ عَنْ قُلُوبِکُمْ ذِکْرُ الْآجَالِ،»۲۵
یاد مرگ از دلتان پنهان شده،



«وَ حَضَرَتْکُمْ کَوَاذِبُ الْآمَالِ،»۲۶
و آرزوهای‌ دروغ نزد شما حاضر گشته،



«فَصَارَتِ الدُّنْیَا أَمْلَکَ بِكُمْ مِنَ الْآخِرَةِ،»۲۷
از این رو دنیا بیش از آخرت مالک شما شده،



«وَ الْعَاجِلَةُ أَذْهَبَ بِكُمْ مِنَ الْآجِلَةِ،»۲۸
و متاع فعلی‌ دنیا شما را از توجه به متاع آخرت بازداشته است.



«وَ إِنَّمَا أَنْتُمْ إِخْوَانٌ عَلَى دِینِ اللهِ،»۲۹
شما بر مبنای‌ دین خدا برادر هستید،



«مَا فَرَّقَ بَیْنَکُمْ إِلَّا خُبْثُ السَّرَائِرِ، وَ سُوءُ الضَّمَائِرِ۳۰
چیزی‌ جز آلودگی‌ درونها، و بدی‌ نیّت ها شما را از هم جدا نکرده،



«فَلَا تَوَازَرُونَ وَ لاَ تَنَاصَحُونَ،»۳۱
به این لحاظ یکدیگر را یاری‌ نمی‌ دهید، و خیرخواهی‌ نمی‌ کنید،



«وَ لَا تَبَاذَلُونَ وَ لَا تَوَادُّونَ۳۲
و به هم بذل و بخشش ندارید و با یکدیگر دوستی‌ نمی‌ کنید.



«مَا بَالُکُمْ تَفْرَحُونَ بِالْیَسِیرِ مِنَ الدُّنْیَا تُدْرِکُونَهُ،»۳۳
شما را چه شده که به اندکی‌ از دنیا که به دست می‌ آورید شاد می‌ شوید،



«وَ لَا یَحْزُنُکُمُ الْکَثِیرُ مِنَ الْآخِرَةِ تُحْرَمُونَهُ؟!»۳۴
و به بسیاری‌ از آخرت که از دست می‌ دهید غصه دار نمی‌ گردید؟!



«وَ یُقْلِقُکُمُ الْیَسِیرُ مِنَ الدُّنْیَا یَفُوتُکُمْ،»۳۵
چون اندکی‌ از دنیا از دستتان برود شما را پریشان می‌ کند،



«حَتَّى یَتَبَیَّنَ ذلِكَ فِي وُجُوهِکُمْ،»۳۶
تا جایی‌ که آثار پریشانی‌ در چهره شما آشکار می‌ گردد



«وَ قِلَّةِ صَبْرِکُمْ عَمَّا زُوِیَ مِنْهَا عَنْكُمْ!»۳۷
و در برابر آنچه از دستتان رفته بیتابی‌ می‌ کنید،



«كَأَنَّهَا دَارُ مُقَامِکُمْ،»۳۸
و گویی‌ دنیا جای‌ اقامت همیشگی‌ شماست،



«وَ كَأَنَّ مَتَاعَهَا بَاق عَلَيْكُمْ.»۳۹
و گویی‌ متاع آن برای‌ شما دائمی‌ است!



«وَ مَا یَمْنَعُ أَحَدَکُمْ أَنْ یَسْتَقْبِلَ أَخَاهُ بِمَا یَخَافُ مِنْ عَیْبِهِ،»۴۰
چیزی‌ شما را از گفتن عیب برادر خود به صورت رویاروی‌ بازنمی‌ دارد



«إِلَّا مَخَافَةُ أَ نْ یَسْتَقْبِلَهُ بِمِثْلِهِ۴۱
جز ترس از اینکه او هم به مانند آن عیب را برای‌ شما بگوید.



«قَدْ تَصَافَیْتُمْ عَلَى رَفْضِ [[اجل - به فتح جیم (مفردات‌نهج‌البلاغه)|لْآجِلِ] ] وَ حُبِّ الْعَاجِلِ،»۴۲
در ترک آخرت و محبّت به دنیا با هم خالصانه دوستی‌ می‌ورزید،



«وَ صَارَ دِینُ أَحَدِکُمْ لُعْقَةً عَلَى لِسَانِهِ،»۴۳
و دین هر یک از شما بازیچه زبان اوست.



«صَنِیعَ مَنْ قَدْ فَرَغَ مِنْ عَمَلِهِ،»۴۴
به کسی‌ می‌ مانید که کارش را انجام داده،



«وَ أَحْرَزَ رِضَی سَیِّدِهِ۴۵
و خشنودی‌ مولای‌ خود را به دست آورده است!




جعبه ابزار