• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

خطبه ۳۲ نهج البلاغه

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



گزارش خطا
برای مشاهده معنا و شرح هر کلمه، بر روی آن کلیک کنید.



تاريخية ، اجتماعية ، اخلاقية ، سياسية


وَ مِنْ خُطْبَة لَهُ (عَلَيْهِ‌السَّلامُ)
از خطبه های‌ آن حضرت است
در نکوهش زمان خود

۱. العدّ التنّازلى للامّة الاسلامية

«أَيُّهَا النَّاسُ، إِنَّا قَدْ أَصْبَحْنَا فِي دَهْر عَنُود، وَ زَمَن کَنُود (شديد)،»۱
ی‌ مردم، ما در روزگاری‌ منحرف، و زمانی‌ غرق کفران درآمده ایم،



«یُعَدُّ فِيهِ الُْمحْسِنُ مُسِیئاً،»۲
زمانی‌ است که نیکوکار بدکار شمرده می‌ شود،



«وَ یَزْدَادُ الظَّالِمُ فِيهِ عُتُوّاً،»۳
و ستم پیشه بر طغیانش می‌ افزاید،



«لاَ نَنْتَفِعُ بِمَا عَلِمْنَا،»۴
از آنچه دانیم سودی‌ نبریم،



«وَ لاَ نَسْأَلُ عَمَّا جَهِلْنَا،»۵
و از آنچـه ندانیـم نپرسـیم،



«وَ لاَ نَتَخَوَّفُ قَارِعَةً حَتَّى تَحُلَّ بِنَا.»۶
از خطـرات ترسی‌ نداریـم تا بر سـرمان فـرود آیـد.

۲. طبقات الناس بعد رحلة النّبىّ (صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم)

«وَ النَّاسُ عَلَى أَرْبَعَةِ أَصْنَاف۷
مردم بر چهار دسته اند:



«مِنْهُمْ مَنْ لاَ یَمْنَعُهُ الْفَسَادَ فِي الاَْرْضِ»۸
گروهی‌ از آنان مانعی‌ از فساد در زمین ندارند



«إِلاَّ مَهَانَةُ نَفْسِهِ،»۹
مگر پستی‌ نفس،



«وَ کَلاَلَةُ حَدِّهِ،»۱۰
و کندی‌ اسلحه،



«وَ نَضِیضُ وَفْرِهِ۱۱
و کمـی‌ مـال.



«وَ مِنْهُمْ الْمُصْلِتُ لِسَیْفِهِ،»۱۲
گروه دیگر اسلحه برکشیده،



«وَ الْمُعْلِنُ بِشَرِّهِ،»۱۳
شر خود را آشکار کرده،



«وَ الُْمجْلِبُ بِخَیْلِهِ وَ رَجِلِهِ،»۱۴
سواره و پیاده دنبال خود راه انداخته،



«قَدْ أَشْرَطَ نَفْسَهُ،»۱۵
خود را برای‌ فساد آماده نموده،



«وَ أَوْبَقَ دِینَهُ لِحُطَام یَنْتَهِزُهُ،»۱۶
دین خود را تباه کند برای‌ اندکی‌ از مال دنیا که به غارت برد،



«أَوْ مِقْنَب یَقُودُهُ،»۱۷
یا سوارانی‌ که به دنبالش بیفتند،



«أَوْ مِنْبَر یَفْرَعُهُ۱۸
و یا مسندی‌ که بر آن نشیند.



«وَ لَبِئْسَ الْمَتْجَرُ أَنْ تَرَی الدُّنْیَا لِنَفْسِکَ ثَمَناً،»۱۹
چه تجارت بدی‌ است که دنیا را ارزش خود دانی،



«وَ مِمَّا لَكَ عِنْدَ اللهِ عِوَضاً۲۰
و آن را عوض آنچه نزد خدا برای‌ تو مهیاست قرار دهی‌!



«وَ مِنْهُمْ مَنْ یَطْلُبُ الدُّنْیَا بِعَمَلِ الاْخِرَةِ،»۲۱
روه دیگر آن که با عمل آخرت دنیا خواهد،



«وَ لاَ یَطْلُبُ الاْخِرَةَ بِعَمَلِ الدُّنْیَا،»۲۲
و آخرت را به وسیله عمل صالح دنیوی‌ نجوید.



«قَدْ طَامَنَ مِنْ شَخْصِهِ،»۲۳
اظهار فروتنی‌ کند،



«وَ قَارَبَ مِنْ خَطْوِهِ،»۲۴
گامها را کوچک بردارد،



«وَ شَمَّرَ مِنْ ثَوْبِهِ،»۲۵
دامن جامه کوتاه نماید،



«وَ زَخْرَفَ مِنْ نَفْسِهِ لِلاَْمَانَةِ،»۲۶
و خود را امین جا زند،



«وَ اتَّخَذَ سِتْرَ اللهِ ذَرِیعَةً إِلَى الْمَعْصِیَةِ۲۷
و پرده پوشی‌ حق را وسیله معصیت قرار دهد!



«وَ مِنْهُمْ مَنْ أَبْعَدَهُ عَنْ طَلَبِ الْمُلْکِ ضُؤُولَةُ نَفْسِهِ، وَ انْقِطَاعُ سَبَبِهِ،»۲۸
گروه دیگر را پستی‌ نفس و نداشتن قوم و قبیله از طلب حکومت برجا نشانده،



«فَقَصَرَتْهُ الْحَالُ عَلَى حَالِهِ،»۲۹
این تهیدستی‌ او را محدود کرده،



«فَتَحَلّی بِاسْمِ الْقَنَاعَةِ،»۳۰
خود را به اسم قناعت آراسته،



«وَ تَزَیَّنَ بِلِبَاسِ أَهْلِ الزَّهَادَةِ،»۳۱
و خویش را به لباس زهـد زینـت داده،



«وَ لَيْسَ مِنْ ذلِكَ فِي مَرَاح وَ لاَ مَغْدًی۳۲
در حـالی‌ کـه در شـب و روز اهـل عنـوان قنـاعت و زهـد نیـست.

۳. حالة الاتقياء في مجتمع ممسوخ

«وَ بَقِیَ رِجَالٌ غَضَّ أَبْصَارَهُمْ ذِکْرُ الْمَرْجِعِ،»۳۳
باقی‌ ماندند آنان که یاد قیامت چشمشان را از حرام بسته،



«وَ أَرَاقَ دُمُوعَهُمْ خَوْفُ الَْمحْشَرِ،»۳۴
و ترس از محشر اشکشان را جاری‌ کرده.



«فَهُمْ بَیْنَ شَرِید نَادٍّ،»۳۵
گروهی‌ از اینان مطرود مردمند،



«وَ خَائِف مَقْمُوع،»۳۶
و بعضی‌ در وحشت مقهوریت،



«وَ سَاکِت مَکْعُوم،»۳۷
و دسته ای‌ ساکت و خاموش،



«وَ دَاع مُخْلِص،»۳۸
عده دیگر با خداوند مناجات مخلصانه دارند



«وَ ثَکْلاَنَ مُوجَع،»۳۹
و بعضی‌ از اینان هم ماتم زده و زجر کشیده اند.



«قَدْ أَخْمَلَتْهُمُ (أحملتهم) التَّقِیَّةُ،»۴۰
تقیه آنان را به گمنامی‌ کشیده،



«وَ شَمِلَتْهُمُ الذِّلَّةُ،»۴۱
در خواری‌ غرق شده،



«فَهُمْ فِي بَحْر أُجَاج،»۴۲
در دریایی‌ از تلخی‌ غوطه ورند،



«أَفْوَاهُهُمْ ضَامِزَةٌ،»۴۳
دهانشان از سخن بسته،



«وَ قُلُوبُهُمْ قَرِحَةٌ،»۴۴
و قلبشان مجروح است.



«قَدْ وَعَظُوا حَتَّى مَلُّوا،»۴۵
ملّت را موعظه کردند تا ملول و خسته شدند،



«وَ قُهِرُوا حَتَّى ذَلُّوا،»۴۶
مقهور مردم شده تا خوار گشتند،



«وَ قُتِلُوا حَتَّى قَلُّوا۴۷
و شهید شدند تا کم شدند

۴. أسلوب المواجهة مع الدنيا

«فَلْتَکُنِ الدُّنْیَا فِي أَعْیُنِکُمْ أَصْغَرَ مِنْ حُثَالَةِ الْقَرَظِ،»۴۸
دنیا باید در چشم شما ناچیزتر از برگهایی‌ باشد که جز در دباغی‌ به کار نیاید،



«وَ قُرَاضَةِ الْجَلَمِ،»۴۹
و بی‌ ارزش تر از پشم بز باشد که موقع چیدن از دم قیچی‌ می‌ ریزد.



«وَ اتَّعِظُوا بِمَنْ کَانَ قَبْلَکُمْ،»۵۰
از گذشتگان پند گیرید



«قَبْلَ أَنْ یَتَّعِظَ بِكُمْ مَنْ بَعْدَکُمْ۵۱
پیش از آنکه آیندگان از شما پند گیرند،



«وَ ارْفُضُوهَا ذَمِیمَةً،»۵۲
و دنیای‌ نکوهیده را رها کنید،



«فَإِنَّهَا قَدْ رَفَضَتْ مَنْ کَانَ أَشْغَفَ بِهَا مِنْكُمْ.»۵۳
زیرا این دنیا کسانی‌ را رها کرده که عاشق تر از شما به آن بودند.

اَقولُ: هذِهِ الْخُطْبَةُ رُبَّما نَسَبَها مَنْ لا عِلْمَ لَهُ اِلى مُعاوِيَةَ، وَ هِىَ مِنْ كَلامِ اَميرِالْمُؤْمِنينَ (عَلَيْهِ‌السَّلامُ) الَّذى لايُشَكُّ فيهِ. وَ اَيْنَ الذَّهَبُ مِنَ الرَّغامِ؟! وَ الْعَذْبُ مِنَ الاُْجاجِ؟! وَ قَدْ دَلَّ عَلى ذلِكَ الدَّليلُ الْخِرِّيتُ، وَ نَقَدَهُ النّاقِدُ الْبَصيرُ عَمرُو بْنُ بَحْر الْجاحِظُ، فَاِنَّهُ ذَكَرَ هذِهِ الْخُطْبَةَ فى كِتابِ الْبَيانِ وَ التَّبْيينِ، وَ ذَكَرَ مَنْ نَسَبَها اِلى مُعاوِيَةَ، ثُمَّ قالَ: هِىَ بِكَلامِ عَلىٍّ (عَلَيْهِ‌السَّلامُ) اَشْبَهُ، وَ بِمَذْهَبِهِ فى تَصْنيفِ النّاسِ، وَ بِالاِْخْبارِ عَمّا هُمْ عَلَيْهِ مِنَ الْقَهْرِ وَالاِْذْلالِ وَ مِنَ التَّقِيَّةِ وَ الْخَوْفِ اَلْيَقُ. قالَ: وَ مَتى وَجَدْنا مُعاوِيَةَ فى حال مِنَ الاَْحْوالِ يَسْلُكُ فى كَلامِهِ مَسْلَكَ الزُّهّادِ؟ وَ مَذاهِبَ الْعُبّــادِ؟!

می‌ گویم: بی‌ بهره گان از دانش این خطبه را به معاویه نسبت داده اند، در صورتی‌ که بدون تردید از سخنان امیرالمؤمنین علیه السّلام است، طلای‌ ناب کجا و خاک؟! آب شیرین کجا و آب تلخ؟! بر این مدّعا دلالت کرده رهنمای‌ ماهر، و ناقد کرده آن را ناقد بصیر: عمرو بن بحر جاحظ که این خطبه را در اول کتاب «البیان و التبیین» آورده، و کسی‌ را که آن را به معاویه نسبت داده ذکر نموده و آن گاه گفته: این سخن به فرمایشات علی‌ شبیه تر، و به روش آن حضرت در تقسیم مردم، و وصف آنان به مغلوبیت و ذلّت و تقیه و ترس، سزاوارتر است. و گفته: کجا دیدیم معاویه را درحالی‌ از احوال که درگفتارش روش زاهدان و رفتار عابدان راپیش گیرد و مانند آنان سخن گوید؟!





جعبه ابزار