گزارش خطا
برای مشاهده معنا و شرح هر کلمه، بر روی آن کلیک کنید.
الاخلاق الذّميمة
وَ قَالَ (عَلَيْهِالسَّلامُ)، لِرَجُل سَاَلَهُ اَنْ يَعِظَهُ:
و آن حضرت به مردی که از او درخواست موعظه کرد، فرمود:
«لَا تَکُنْ مِمَّنْ یَرْجُو الْآخِرَةَ بِغَیْرِ الْعَمَلِ،»۱از آنانی مباش که بدون عمل امید به آخرت دارد،
«وَ یُرَجِّی التَّوْبَةَ بِطُولِ الْأَمَلِ،»۲و به آرزوی طولانی توبه را به تأخیر می اندازد.
«یَقُولُ فِي الدُّنْیَا بِقَوْلِ الزَّاهِدِینَ،»۳سخنش درباره دنیا سخن زاهدان،
«وَ یَعْمَلُ فِيهَا بَعَمَلِ الرَّاغِبِینَ،»۴و عملش عمل راغبان است.
«إِنْ أُعْطِیَ مِنْهَا لَمْ یَشْبَعْ،»۵اگر از دنیا داده شود سیر نمی گردد،
«وَ إِنْ مُنِعَ مِنْهَا لَمْ یَقْنَعْ،»۶و اگر منع شود قناعت نمیورزد.
«یَعْجِزُ عَنْ شُکْرِ مَا أُوتِیَ،»۷از شکرآنچه به او عنایت شده ناتوان،
«وَ یَبْتَغِی الزِّیَادَةَ فِيَما بَقِیَ،»۸و نسبت به باقیمانده افزون طلب است.
«یَنْهَی وَ لَا یَنْتَهِی،»۹از بدی نهی می کند و خود پذیرای نهی نیست،
«وَ یَأْمُرُ بِمَا لَا یَأْتِی،»۱۰و به آنچه خود به جا نمی آورد دستور می دهد.
«یُحِبُّ الصَّالِحِینَ وَ لَا یَعْمَلُ عَمَلَهُمْ،»۱۱به شایستگان علاقه دارد ولی مانند آنان عمل نمی کند،
«وَ یُبْغِضُ الْمُذْنِبِینَ وَ هُوَ أَحَدُهُمْ،»۱۲و با گنهکاران دشمنی میورزد و خود یکی از آنان است.
«یَکْرَهُ الْمَوْتَ لِکَثْرَةِ ذُنُوبِهِ،»۱۳به علت کثرت گناهش از مرگ نفرت دارد،
«وَ یُقِیمُ عَلَى مَا یَکْرَهُ الْمَوْتَ لَهُ،»۱۴و بر آنچه که به خاطر آن ازمرگ می ترسد پابرجاست.
«إِنْ سَقِمَ ظَلَّ نَادِماً،»۱۵اگر بیمار شود پشیمان می گردد،
«وَ إِنْ صَحَّ أَمِنَ لاَهِیاً،»۱۶و اگر تندرستی یابد در حالتی از امنیت به لهو پردازد.
«یُعْجَبُ بِنَفْسِهِ إِذَا عوفِیَ،»۱۷چون عافیت یابد خودپسند شود،
«وَ یَقْنَطُ إِذَا ابْتُلِیَ،»۱۸و چون مبتلا گردد ناامید شود.
«إِنْ أَصَابَهُ بَلاَءٌ دَعَا مُضْطَرّاً،»۱۹اگر مصیبتی به او برسد به حال اضطرار دعا کند،
«و إِنْ نَالَهُ رَخَاءُ أَعْرَضَ مُغْتَرّاً،»۲۰و اگر آسایشی به او رسد در حال غرور روی از خدا بگرداند.
«تَغْلِبُهُ نَفْسُهُ عَلَى مَا یَظُنُّ،»۲۱نفسش بر آنچه گمان دارد بر او غالب است،
«وَ لَا یَغْلِبُهَا عَلَى مَا یَسْتَیْقِنُ،»۲۲و به آنچه باور دارد بر نفس غالب نیست.
«یَخَافُ عَلَى غْیَرِهِ بِأَدْنیَ مِنْ ذَنْبِهِ،»۲۳بر غیر خود به کمتر از گناه خود می ترسد،
«وَ یَرْجُو لِنَفْسِهِ بِأَکْثَرَ مِنْ عَمَلِهِ،»۲۴و به پاداشی بیش از کردارش امیدوار است.
«إِنْ اسْتَغْنَی بَطِرَ وَ فُتِنَ،»۲۵اگر توانگر شود در طغیان و فتنه افتد،
«وَ إِنِ افْتقَرَ قَنِطَ وَ وَهَنَ،»۲۶و اگر تهیدست گردد به ناامیدی و سستی دچار شود.
«یُقَصِّرُ إِذَا عَمِلَ،»۲۷در عمل کوتاهی کند،
«وَ یُبَالِغُ إِذَا سَأَلَ،»۲۸و چون درخواست نماید مبالغه کند.
«إِنْ عَرَضَتْ لَهُ شَهْوَةٌ أَسْلَفَ الْمَعْصِیَةَ وَ سَوَّفَ التَّوْبَةَ،»۲۹اگر شهوتی به او روی کند گناه را جلو اندازد و توبه را تأخیر افکند،
«وَ إِنْ عَرَتْهُ مِحْنَةٌ انْفَرَجَ عَنْ شَرَائِطِ الْمِلَّةِ،»۳۰و اگر رنجی به او رسد از شرایط دین دور شود.
«یَصِفُ الْعِبْرَةَ وَ لَا یَعْتَبرُ،»۳۱عبرت را بیان می کند ولی خود عبرت نمی گیرد،
«وَ یُبَالِغُ فِي الْمَوْعِظَةِ وَ لَا یَتَّعِظُ،»۳۲در پند دادن مبالغه نماید ولی خود پند نگیرد،
«فَهُوَ بِالْقَوْلِ مُدِلٌّ،»۳۳به گفتار می نازد،
«وَ مِنَ الْعَمَلِ مُقِلٌّ،»۳۴و به عمل کمتر می پردازد.
«یُنَافِسُ فِيَما یَفْنَی،»۳۵در آنچه فانی است رغبت می کند
«وَ یُسَامِحُ فِيَما یَبْقَی،»۳۶و نسبت به آنچه باقی است سهل انگاری می نماید.
«یَرَی الْغُنْمَ مَغْرَماً،»۳۷انفاق را که غنیمت است غرامت،
«وَ الْغُرْمَ مَغْنَماً،»۳۸و غرامت را که بخل است غنیمت می بیند.
«یَخْشَی الْمَوْتَ،»۳۹مرگ را وحشت دارد،
«وَ لَا یُبَادِرُ الْفوْتَ،»۴۰ولی قبل از فوت وقت به عمل نمی شتابد.
«یَسْتَعْظِمُ مِنْ مَعْصِیَةِ غَیْرِهِ»۴۱گناه غیر خود را بزرگ می شمارد
«مَا یَسْتَقِلُّ أَکْثَرَ مِنْهُ مِنْ نَفْسِهِ،»۴۲و بیشتر از آن را که خود مرتکب شده کوچک می انگارد،
«وَ یَسْتَکْثِرُ مِنْ طَاعَتِهِ مَا یَحْقِرُهُ مِنْ طَاعَةِ غَیْرِهِ،»۴۳و از بندگیش آن را زیاد می داند که مانندش را از دیگران ناچیز به حساب می آورد.
«فَهُوَ عَلَى النَّاسِ طَاعِنٌ،»۴۴به مردم طعنه می زند،
«وَ لِنَفْسِهِ مُدَاهِنٌ،»۴۵و نسبت به خویش سهل انگار است.
«اللَّهْوُ مَعَ الْأَغْنِیَاءِ أَحَبُّ إِلَيْهِ مِنَ الذِّکْرِ مَعَ الْفُقَرَاءِ،»۴۶لهو با ثروتمندان را از یاد خدا با تهیدستان بیشتر دوست دارد.
«یَحْکُمُ عَلَى غَیْرِهِ لِنَفْسِهِ»۴۷برای سود خود به زیان دیگران حکم می کند،
«وَ لَا یَحْکُمُ عَلَيْهَا لِغَیْرِهِ،»۴۸و برای سود دیگری به ضرر خود حکم نمی راند،
«یُرْشِدُ غَیْرَهُ یُغْوِی نَفْسَهُ،»۴۹دیگری را ارشاد و خود را گمراه می نماید،
«فَهُوَ یُطَاعُ وَ یَعْصِی،»۵۰از او اطاعت می شود و خود عصیان می کند،
«وَ یَسْتَوْفِی وَ لَا یُوفِی،»۵۱حق خود را کامل می ستاند و حق را کامل نمی دهد.
«وَ یَخْشَی الْخَلْقَ فِي غَیْرِ رَبِّهِ،»۵۲در غیر خدا از مردم می ترسد
«وَ لَا یَخْشَی رَبَّهُ فِي خَلْقِهِ.»۵۳و از خدا درباره مردم نمی ترسد.
وَ لَوْ لَمْ يُكُنْ فى هذَا الْكِتابِ اِلّا هذَا الْكَلامُ لَكَفى بِهِ مَوْعِظَةً ناجِعَةً، و حِكْمَةً بالِغَةً، وَ بَصيرَةً لِمُبْصِر، وَ عِبْرَةً لِناظِر مُفَكِّر.
مؤلف: اگر در این کتاب جز این سخن نبود، این سخن برای پند سودمند، و حکمت رسا، و بصیرت بصیر، و عبرت بینای اندیشه کننده کافی بود.