• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

حکمت ۱۴۲ نهج البلاغه

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



گزارش خطا
برای مشاهده معنا و شرح هر کلمه، بر روی آن کلیک کنید.



الاخلاق الذّميمة

وَ قَالَ (عَلَيْهِ‌السَّلامُ)، لِرَجُل سَاَلَهُ اَنْ يَعِظَهُ:
و آن حضرت به مردی‌ که از او درخواست موعظه کرد، فرمود:

«لاَ تَكُنْ مِمَّنْ يَرْجُو الاْخِرَةَ بِغَيْرِ الْعَمَلِ،»۱
از آنانی‌ مباش که بدون عمل امید به آخرت دارد،



«وَ يُرَجِّي التَّوْبَةَ بِطُولِ الاَْمَلِ،»۲
و به آرزوی‌ طولانی‌ توبه را به تأخیر می‌ اندازد.



«يَقُولُ فِي الدُّنْيَا بِقَوْلِ الزَّاهِدِينَ،»۳
سخنش درباره دنیا سخن زاهدان،



«وَ يَعْمَلُ فِيهَا بَعَمَلِ الرَّاغِبِينَ،»۴
و عملش عمل راغبان است.



«إِنْ أُعْطِيَ مِنْهَا لَمْ يَشْبَعْ،»۵
اگر از دنیا داده شود سیر نمی‌ گردد،



«وَ إِنْ مُنِعَ مِنْهَا لَمْ يَقْنَعْ،»۶
و اگر منع شود قناعت نمی‌ورزد.



«يَعْجِزُ عَنْ شُكْرِ مَا أُوتِيَ،»۷
از شکرآنچه به او عنایت شده ناتوان،



«وَ يَبْتَغِي الزِّيَادَةَ فِيَما بَقِيَ،»۸
و نسبت به باقیمانده افزون طلب است.



«يَنْهَى وَ لاَ يَنْتَهِي،»۹
از بدی‌ نهی‌ می‌ کند و خود پذیرای‌ نهی‌ نیست،



«وَ يَأْمُرُ بِمَا لاَ يَأْتِي،»۱۰
و به آنچه خود به جا نمی‌ آورد دستور می‌ دهد.



«يُحِبُّ الصَّالِحِينَ وَ لاَ يَعْمَلُ عَمَلَهُمْ،»۱۱
به شایستگان علاقه دارد ولی‌ مانند آنان عمل نمی‌ کند،



«وَ يُبْغِضُ الْمُذْنِبِينَ وَ هُوَ أَحَدُهُمْ،»۱۲
و با گنهکاران دشمنی‌ می‌ورزد و خود یکی‌ از آنان است.



«يَكْرَهُ الْمَوْتَ لِكَثْرَةِ ذُنُوبِهِ،»۱۳
به علت کثرت گناهش از مرگ نفرت دارد،



«وَ يُقِيمُ عَلَى مَا يَكْرَهُ الْمَوْتَ لَهُ،»۱۴
و بر آنچه که به خاطر آن ازمرگ می‌ ترسد پابرجاست.



«إِنْ سَقِمَ ظَلَّ نَادِماً،»۱۵
اگر بیمار شود پشیمان می‌ گردد،



«وَ إِنْ صَحَّ أَمِنَ لاَهِياً،»۱۶
و اگر تندرستی‌ یابد در حالتی‌ از امنیت به لهو پردازد.



«يُعْجَبُ بِنَفْسِهِ إِذَا عوفِيَ،»۱۷
چون عافیت یابد خودپسند شود،



«وَ يَقْنَطُ إِذَا ابْتُلِيَ،»۱۸
و چون مبتلا گردد ناامید شود.



«إِنْ أَصَابَهُ بَلاَءٌ دَعَا مُضْطَرّاً،»۱۹
اگر مصیبتی‌ به او برسد به حال اضطرار دعا کند،



«و إِنْ نَالَهُ رَخَاءُ أَعْرَضَ مُغْتَرّاً،»۲۰
و اگر آسایشی‌ به او رسد در حال غرور روی‌ از خدا بگرداند.



«تَغْلِبُهُ نَفْسُهُ عَلَى مَا يَظُنُّ،»۲۱
نفسش بر آنچه گمان دارد بر او غالب است،



«وَ لاَ يَغْلِبُهَا عَلَى مَا يَسْتَيْقِنُ،»۲۲
و به آنچه باور دارد بر نفس غالب نیست.



«يَخَافُ عَلَى غْيَرِهِ بِأَدْنىَ مِنْ ذَنْبِهِ،»۲۳
بر غیر خود به کمتر از گناه خود می‌ ترسد،



«وَ يَرْجُو لِنَفْسِهِ بِأَكْثَرَ مِنْ عَمَلِهِ،»۲۴
و به پاداشی‌ بیش از کردارش امیدوار است.



«إِنْ اسْتَغْنَى بَطِرَ وَ فُتِنَ،»۲۵
اگر توانگر شود در طغیان و فتنه افتد،



«وَ إِنِ افْتقَرَ قَنِطَ وَ وَهَنَ،»۲۶
و اگر تهیدست گردد به ناامیدی‌ و سستی‌ دچار شود.



«يُقَصِّرُ إِذَا عَمِلَ،»۲۷
در عمل کوتاهی‌ کند،



«وَ يُبَالِغُ إِذَا سَأَلَ،»۲۸
و چون درخواست نماید مبالغه کند.



«إِنْ عَرَضَتْ لَهُ شَهْوَةٌ أَسْلَفَ الْمَعْصِيَةَ وَ سَوَّفَ التَّوْبَةَ،»۲۹
اگر شهوتی‌ به او روی‌ کند گناه را جلو اندازد و توبه را تأخیر افکند،



«وَ إِنْ عَرَتْهُ مِحْنَةٌ انْفَرَجَ عَنْ شَرَائِطِ الْمِلَّةِ،»۳۰
و اگر رنجی‌ به او رسد از شرایط دین دور شود.



«يَصِفُ الْعِبْرَةَ وَ لاَ يَعْتَبرُ،»۳۱
عبرت را بیان می‌ کند ولی‌ خود عبرت نمی‌ گیرد،



«وَ يُبَالِغُ فِي الْمَوْعِظَةِ وَ لاَ يَتَّعِظُ،»۳۲
در پند دادن مبالغه نماید ولی‌ خود پند نگیرد،



«فَهُوَ بِالْقَوْلِ مُدِلٌّ،»۳۳
به گفتار می‌ نازد،



«وَ مِنَ الْعَمَلِ مُقِلٌّ،»۳۴
و به عمل کمتر می‌ پردازد.



«يُنَافِسُ فِيَما يَفْنَى،»۳۵
در آنچه فانی‌ است رغبت می‌ کند



«وَ يُسَامِحُ فِيَما يَبْقَى،»۳۶
و نسبت به آنچه باقی‌ است سهل انگاری‌ می‌ نماید.



«يَرَى الْغُنْمَ مغْرَماً،»۳۷
انفاق را که غنیمت است غرامت،



«وَ الْغُرْمَ مَغْنَماً،»۳۸
و غرامت را که بخل است غنیمت می‌ بیند.



«يَخْشَى الْمَوْتَ،»۳۹
مرگ را وحشت دارد،



«وَ لاَ يُبَادِرُ الْفوْتَ،»۴۰
ولی‌ قبل از فوت وقت به عمل نمی‌ شتابد.



«يَسْتَعْظِمُ مِنْ مَعْصِيَةِ غَيْرِهِ»۴۱
گناه غیر خود را بزرگ می‌ شمارد



«مَا يَسْتَقِلُّ أَكْثَرَ مِنْهُ مِنْ نَفْسِهِ،»۴۲
و بیشتر از آن را که خود مرتکب شده کوچک می‌ انگارد،



«وَ يَسْتَكْثِرُ مِنْ طَاعَتِهِ مَا يَحْقِرُهُ مِنْ طَاعَةِ غَيْرِهِ،»۴۳
و از بندگیش آن را زیاد می‌ داند که مانندش را از دیگران ناچیز به حساب می‌ آورد.



«فَهُوَ عَلَى النَّاسِ طَاعِنٌ،»۴۴
به مردم طعنه می‌ زند،



«وَ لِنَفْسِهِ مُدَاهِنٌ،»۴۵
و نسبت به خویش سهل انگار است.



«اللَّهْوُ مَعَ الاَْغْنِيَاءِ أَحَبُّ إِلَيْهِ مِنَ الذِّكْرِ مَعَ الْفُقَرَاءِ،»۴۶
لهو با ثروتمندان را از یاد خدا با تهیدستان بیشتر دوست دارد.



«يَحْكُمُ عَلَى غَيْرِهِ لِنَفْسِهِ»۴۷
برای‌ سود خود به زیان دیگران حکم می‌ کند،



«وَ لاَ يَحْكُمُ عَلَيْهَا لِغَيْرِهِ،»۴۸
و برای‌ سود دیگری‌ به ضرر خود حکم نمی‌ راند،



«يُرْشِدُ غَيْرَهُ يُغْوِي نَفْسَهُ،»۴۹
دیگری‌ را ارشاد و خود را گمراه می‌ نماید،



«فَهُوَ يُطَاعُ وَ يَعْصِي،»۵۰
از او اطاعت می‌ شود و خود عصیان می‌ کند،



«وَ يَسْتَوْفِي وَ لا يُوفِي،»۵۱
حق خود را کامل می‌ ستاند و حق را کامل نمی‌ دهد.



«وَ يَخْشَى الْخَلْقَ فِي غَيْرِ رَبِّهِ،»۵۲
در غیر خدا از مردم می‌ ترسد



«وَ لاَ يَخْشَى رَبَّهُ فِي خَلْقِهِ.»۵۳
و از خدا درباره مردم نمی‌ ترسد.

وَ لَوْ لَمْ يُكُنْ فى هذَا الْكِتابِ اِلاّ هذَا الْكَلامُ لَكَفى بِهِ مَوْعِظَةً ناجِعَةً، و حِكْمَةً بالِغَةً، وَ بَصيرَةً لِمُبْصِر، وَ عِبْرَةً لِناظِر مُفَكِّر.
مؤلف: اگر در این کتاب جز این سخن نبود، این سخن برای‌ پند سودمند، و حکمت رسا، و بصیرت بصیر، و عبرت بینای‌ اندیشه کننده کافی‌ بود.





جعبه ابزار