گزارش خطا
برای مشاهده معنا و شرح هر کلمه، بر روی آن کلیک کنید.
سياسی، عقائدی
وَ مِنْ خُطْبَة لَهُ (عَلَيْهِالسَّلامُ)
از خطبه های آن حضرت است
در بیزاری از ظلم
۱. الامام على و اجتناب الظّلم
«وَاللهِ لاََنْ أَبِیتَ عَلَى حَسَکِ السَّعْدَانِ مُسَهَّداً،»۱به خدا قسم اگر شب را به بیداری به روی خار سَعدان به روز آرم،
«أَوْ أُجَرَّ فِي الْأَغْلاَلِ مُصَفَّداً،»۲و با قرار داشتن غُلها و بندها به بدنم روی زمین کشیده شوم،
«أَحَبُّ إِلَيَّ مِنْ أَنْ أَلْقَی اللهَ وَ رَسُولَهُ یَوْمَ الْقِیَامَةِ ظَالِماً لِبَعْضِ الْعِبَادِ،»۳پیش من محبوبتر است از اینکه خدا و رسولش را در قیامت ملاقات کنم در حالی که به بعضی از مردم ستم نموده،
«وَ غَاصِباً لِشَیْء مِنَ الْحُطَامِ،»۴و چیزی از مال بی ارزش دنیا غصب کرده باشم!
«وَ کَیْفَ أَظْلِمُ أَحَداً لِنَفْس یُسْرِعُ إِلَى الْبِلَی قُفُولُهَا،»۵چگونه به کسی ستم کنم برای وجودی که به سرعت به سوی کهنگی و پوسیدگی پیش می رود،
«وَ یَطُولُ فِي الثَّرَی حُلُولُهَا؟!»۶و اقامتش در زیر توده خاک طولانی می شود؟!
۲. عدالة الامام على (عليهالسلام)
«وَاللهِ لَقَدْ رَأَیْتُ عَقِیلا وَ قَدْ أَمْلَقَ حَتَّى اسْتََماحَنِی مِنْ بُرِّکُمْ صَاعاً،»۷به خدا قسم عقیل را در اوج فقر دیدم که یک من گندم از بیت المال شما را از من درخواست داشت،
«وَ رَأَیْتُ صِبْیَانَهُ شُعْثَ الشُّعُورِ، غُبْرَ الْأَلْوَانِ، مِنْ فَقْرِهِمْ،»۸و کودکانش را از پریشانی فقر با موهای غبارآلود و رنگهای تیره دیدم،
«كَأَنَّمَا سُوِّدَتْ وُجُوهُهُمْ بِالْعِظْلِمِ،»۹که گویی صورتشان را با نیل سیاه کرده بودند،
«وَ عَاوَدَنِی مُؤَکِّداً.»۱۰عقیل به درخواستش اصرار،
«وَ کَرَّرَ عَلَيَّ الْقَوْلَ مُرَدِّداً،»۱۱و سخنش را تکرار می کرد،
«فَأَصْغَیْتُ إِلَيْهِ سَمْعِی،»۱۲من به گفتارش توجه می کردم،
«فَظَنَّ أَنِّي أَبِیعُهُ دِینِی،»۱۳و او خیال می کرد که دینم را به او فروخته،
«وَ أَتَّبِعُ قِیَادَهُ مُفَارِقاً طَرِیقَتِی،»۱۴و از راه و روشم دست برداشته و به خواسته اش تن می دهم،
«فَأَحْمَیْتُ لَهُ حَدِیدَةً،»۱۵در این اثنا آهن پاره ای را گداخته
«ثُمَّ أَدْنَیْتُهَا مِنْ جِسْمِهِ»۱۶و به بدن او نزدیک کردم
«لِیَعْتَبِرَ بِهَا،»۱۷تا مایه عبرتش شود،
«فَضَجَّ ضَجِیجَ ذِي دَنَف مِنْ أَلَمِهَا،»۱۸ناگهان چون ناله بیمار از حرارت آن آهن پاره ناله زد،
«وَ كَادَ أَنْ یَحْتَرِقَ مِنْ مِیسَمِهَا،»۱۹و نزدیک بود از آن آهن گداخته بسوزد،
«فَقُلْتُ لَهُ: ثَکِلَتْکَ الثَّوَاکِلُ، يَا عَقِیلُ!»۲۰به او گفتم: مادران داغدار بر تو بگریند ای عقیل،
«أَتَئِنُّ مِنْ حَدِیدَة أَحْمَاهَا إِنْسَانُهَا لِلَعِبِهِ،»۲۱آیا تو در برابر آهن پاره ای که انسانی آن را به شوخی و بازی برافروخته ناله می زنی،
«وَ تَجُرُّنِی إِلَى نَار سَجَرَهَا جَبَّارُهَا لِغَضَبِهِ!»۲۲ولی مرا به جانب آتشی که خداوند قهّار به جهت خشم خود افروخته می کشانی؟!
«أَتَئِنُّ مِنَ الاَْذَی وَ لَا أَئِنُّ مِنْ لَظًی؟!»۲۳آیا تو از این درد اندک ناله بزنی، و من از آتش سوزنده جهنم ناله نزنم؟!
«وَ أَعْجَبُ مِنْ ذلِكَ طَارِقٌ طَرَقَنَا بِمَلْفُوفَة فِي وِعَائِهَا،»۲۴از سرگذشت عقیل عجیب تر برنامه شخصی است که به تاریکی شب با ارمغانی در ظرف بسته،
«وَ مَعْجُونَة شَنِئْتُهَا،»۲۵و حلوایی که آن را خوش نداشتم و به آن بدبین بودم
«كَأَنَّمَا عُجِنَتْ بِرِیقِ حَیَّة أَوْ قَیْئِهَا،»۲۶به طوری که انگار می کردی آن را با آب دهان یا استفراغ مار ساخته اند نزد من آمد،
«فَقُلْتُ: أَ صِلَةٌ، أَمْ زَکَاةٌ، أَمْ صَدَقَةٌ؟»۲۷به او گفتم: این صله است یا زکات یا صدقه؟
«فَذلِكَ مُحَرَّمٌ عَلَيْنَا أَهْلَ الْبَیْتِ!»۲۸اینها که بر ما اهل بیت حرام است.
«فَقَالَ: لَا ذَا وَ لَا ذَاكَ، وَ لكِنَّهَا هَدِیَّةٌ.»۲۹گفت: نه این است و نه آن، بلکه هدیه است.
«فَقُلْتُ: هَبِلَتْکَ الْهَبُولُ!»۳۰گفتم: مادرت به عزایت بنشیند،
«أَعَنْ دِینِ اللهِ أَتَیْتَنِی لَتَخْدَعَنِی؟»۳۱آمده ای از راه دین خدا فریبم دهی؟!
«أَ مُخْتَبِطٌ أَنْتَ أَمْ ذُو جِنَّة، أَمْ تَهْجُرُ؟»۳۲یا دستگاه فکر و اندیشه ات به هم خورده، یا دیوانه ای و یا بیهوده گویی؟!
«وَاللهِ لَوْ أُعْطِیتُ الْأَقَالِیمَ السَّبْعَةَ بِمَا تَحْتَ أَفْلاَکِهَا،»۳۳به خدا قسم اگر هفت اقلیم را با آنچه زیر آسمانهای آنهاست به من بدهند
«عَلَى أَنْ أَعْصِیَ اللهَ فِي نَمْلَة أَسْلُبُهَا جِلْبَ(۱) شَعِيرَة مَا فَعَلْتُهُ،»۳۴خداوند را با ربودن پوست جوی از دهان مورچه ای معصیت کنم به چنین کاری دست نمی زنم!
«وَ إِنَّ دُنْیَاکُمْ عِنْدِی لَأَهْوَنُ مِنْ وَرَقَة فِي فَمِ جَرَادَة تَقْضَمُهَا.»۳۵و بی شک دنیای شما نزد من از برگی که در دهان ملخی است و آن را می جود خوارتر است!
«مَا لِعَلِیٍّ وَ لِنَعِیم یَفْنَی، وَ لَذَّة لَا تَبْقَی!»۳۶علی را با نعمتی که از دست می رود و لذّتی که باقی نمی ماند چکار؟!
«نَعُوذُ بِاللهِ مِنْ سُبَاتِ الْعَقْلِ، وَ قُبْحِ الزَّلَلِ،»۳۷از خواب عقل، و زشتی لغزش به خدا پناه می بریم،
«وَ بِهِ نَسْتَعِینُ.»۳۸و از او یاری می طلبیم.
(۱) در بعضی از نسخ «جُلْبَ» آمده است.