گزارش خطا
برای مشاهده معنا و شرح هر کلمه، بر روی آن کلیک کنید.
تاريخی ، سياسی
وَ مِنْ خُطْبَة لَهُ (عَلَيْهِالسَّلامُ)
از خطبه های آن حضرت است
لَمَّا اجْتَمَعَ النّاسُ اِلَيْهِ وَ شَكَوْا ما نَقِمُوهُ عَلى عُثْمانَ وَ سَاَلُوهُ مُخاطَبَتَهُ عَنْهُمْ وَ اسْتِعْتابَهُ لَهُمْ، فَدَخَلَ (عَلَيْهِالسَّلامُ) عَلى عُثْمانَ فَقالَ:
به هنگامی که نزد آن حضرت آمدند و از اعمال ناپسند عثمان شکایت کردند، و درخواست داشتند از طرف آنان با عثمان وارد گفتگو شود و بخواهد که رضایت مردم را جلب کند. پس امام نزد عثمان رفت و فرمود:
تحذير عثمان
«إِنَّ النَّاسَ وَرَائِی»۱مردم به دنبال من هستند،
«وَ قَدِ اسْتَسْفَرُونِی بَیْنَکَ وَ بَیْنَهُمْ،»۲و مرا بین خود و تو واسطه قرار داده اند،
«وَ وَاللهِ مَا أَدْرِی مَا أَقُولُ لَكَ!»۳به خدا قسم نمی دانم با تو چه بگویم؟
«مَا أَعْرِفُ شَیْئاً تَجْهَلُهُ،»۴چیزی را نمی دانم که تو از آن بی خبر باشی،
«وَ لَا أَدُلُّکَ عَلَى أَمْر لَا تَعْرِفُهُ.»۵و به چیزی که ندانی تو را دلالت نمی کنم،
«إِنَّكَ لَتَعْلَمُ مَا نَعْلَمُ.»۶تو می دانی آنچه را ما می دانیم،
«مَا سَبَقْنَاکَ إِلَى شَیْءٍ فَنُخْبِرَکَ عَنْهُ،»۷به چیزی سبقت نگرفته ایم که تو را به آن آگاهی دهیم،
«وَ لَا خَلَوْنَا بِشَیْءٍ فَنُبَلِّغَکَهُ.»۸در پنهان به کاری نپرداخته ایم که آن را به تو برسانیم،
«وَ قَدْ رَأَیْتَ كَمَا رَأَیْنَا،»۹آنچه ما دیده ایم تو هم دیده ای،
«وَ سَمِعْتَ كَمَا سَمِعْنَا،»۱۰و آنچه ما شنیده ایم تو هم شنیده ای،
«وَ صَحِبْتَ رَسُولَ اللهِ (صَلَّىاللّهُعَلَيْهِوَآلِهِ) كَما صَحِبْنَا»۱۱و با رسول خدا (صلّیاللّهعلیهوآله) مصاحبت داشتی چنانکه ما مصاحبت داشتیم.
«وَ مَا ابْنُ أبِی قُحَافَةَ وَ لَا ابْنُ اَلْخَطَّابِ بِاَوْلی بِعَمَلِ الحَقِّ مِنْكَ»۱۲پسر ابوقحافه و پسر خطّاب از تو به عمل به حق سزاوارتر نبودند،
«وَ اَنْتَ اَقْرَبُ اِلى اَبِی رَسُولِ اللّهِ (صَلَّىاللّهُعَلَيْهِوَآلِهِ) وَشِیجَةَ رَحِم مِنْهُمَا;»۱۳تو به رسول خدا (صلّیاللّهعلیهوآله) از نظر خویشاوندی از آن دو نزدیک تری،
«وَ قَدْ نِلْتَ مِنْ صِهْرِهِ مَالَمْ یَنَالاَ.»(۱)۱۴و از دامادی او به جایی رسیدی که آن دو نفر نرسیدند.
«فَاللهَ اللهَ فِي نَفْسِکَ!»۱۵پس خدا را خدا را در حفظ جانت،
«فَإِنَّكَ ـ وَاللهِ ـ مَا تُبَصَّرُ مِنْ عَمًی،»۱۶که سوگند به خدا کور نیستی تا بینایت کنند،
«وَ لَا تُعَلَّمُ مِنْ جَهْلٍ،»۱۷و جاهل نیستی تا دانایت نمایند،
«وَ إِنَّ الطُّرُقَ لَوَاضِحَةٌ،»۱۸راهها آشکار است،
«وَ إِنَّ أَعْلاَمَ الدِّینِ لَقَائِمَةٌ.»۱۹و نشانه های دین برپاست.
«فَاعْلَمْ أَنَّ أَفْضَلَ عِبَادِ اللهِ عِنْدَ اللهِ إِمَامٌ عَادِلٌ،»۲۰آگاه باش که برترین بندگان خدا نزد خدا پیشوای عادلی است
«هُدِیَ وَ هَدَی،»۲۱که هدایت شده و هدایت کند،
«فَأَقَامَ سُنَّةً مَعْلُومَةً،»۲۲سنّت معلومی را به پا دارد،
«وَ أَمَاتَ بِدْعَةً مَجْهُولَةً.»۲۳و بدعت مجهولی را بمیراند.
«وَ إِنَّ السُّنَنَ لَنَیِّرَةٌ،»۲۴سنّت ها نورانی هستند
«لَهَا أَعْلاَمٌ،»۲۵و دارای نشانه های مشخّص،
«وَ إِنَّ الْبِدَعَ لَظَاهِرَةٌ،»۲۶و بدعتها آشکارند
«لَهَا أَعْلاَمٌ.»۲۷و دارای علائم معلوم.
«وَ إِنَّ شَرَّ النَّاسِ عِنْدَ اللهِ إِمَامٌجَائِرٌ،»۲۸و بدترین مردم نزد خداوند حاکم ستمکاری است
«ضَلَّ وَ ضُلَّ بِهِ،»۲۹که گمراه است و گمراه کننده،
«فَأَمَاتَ سُنَّةً مَأْخُوذَةً،»۳۰سنّتِ در دست عمل را از بین ببرد،
«وَ أَحْیَا بِدْعَةً مَتْرُوکَةً.»۳۱و بدعتهای متروکه را زنده کند.
«وَ إِنِّي سَمِعْتُ رَسُولَ اللهِ (صَلَّىاللّهُعَلَيْهِوَآلِهِ) یَقُولُ:»۳۲من از رسول خدا (صلّیاللّهعلیهوآله) شنیدم می فرمود:
«یُؤْتَی یَوْمَ الْقِیَامَةِ بِالْإِمَامِ الْجَائِرِ»۳۳«پیشوای ستمکار را به عرصه گاه قیامت می آورند
«وَ لَيْسَ مَعَهُ نَصِیرٌ وَ لَا عَاذِرٌ،»۳۴در حالی که او را نه یاوری است و نه عذرخواهی،
«فَیُلْقَی فِي نَارِ جَهَنَّمَ،»۳۵پس او را به آتش دوزخ می اندازند
«فَیَدُورُ فِيهَا كَمَا تَدُورُ الرَّحَی،»۳۶و چون سنگ آسیا در آتش می چرخد،
«ثُمَّ یَرْتَبِطُ فِي قَعْرِهَا.»۳۷سپس در قعر جهنّم به زنجیر می کشند.»
«وَ إِنِّي أَنْشُدُکَ اللهَ»۳۸و تو را به خدا سوگند می دهم
«أَلَّا تَکُونَ إِمَامَ هذِهِ الْأُمَّةِ الْمَقْتُولَ،»۳۹نکند پیشوای مقتول این امت باشی،
«فَإِنَّهُ کَانَ یُقَالُ:»۴۰زیرا سابقاً گفته می شد:
«یُقْتَلُ فِي هذِهِ الْأُمَّةِ إِمَامٌ»۴۱در این امت پیشوایی کشته خواهد شد
«یَفْتَحُ عَلَيْهَا الْقَتْلَ وَ الْقِتَالَ إِلَى یَوْمِ الْقِیَامَةِ،»۴۲که با کشته شدن او راه کشت و کشتار تا قیامت به روی این امت بازمی گردد،
«وَ یَلْبِسُ أُمُورَهَا عَلَيْهَا،»۴۳و امور امت را بر امت مشتبه سازد،
«وَ یَبُثُّ الْفِتَنَ فِيهَا،»۴۴و فتنه را در میان آنان می گستراند،
«فَلَا یُبْصِرُونَ الْحَقَّ مِنَ الْبَاطِلِ;»۴۵در آنوقت حق را از باطل تشخیص نمی دهند،
«یَمُوجُونَ فِيهَا مَوْجاً،»۴۶و در آن فتنه موج می زنند چه موجی،
«وَ یَمْرُجُونَ فِيهَا مَرْجاً.»۴۷و آشوب می نمایند چه آشوبی!
«فَلَا تَکُونَنَّ لِمَرْوَانَ سَیِّقَةً یَسُوقُکَ حَيْثُ شَاءَ بَعْدَ جَلاَلِ السِّنِّ وَ تَقَضِّی الْعُمُرِ.»۴۸در این کهولت سن و پایان عمر، آلت دست مروان نباش که تو را به هـر جـا بخواهد براند!
فَقَالَ لَهُ عُثَْمانُ: «كَلِّمِ النَّاسَ فِي أَنْ يُؤَجِّلُونِي، حَتَّى أَخْرُجَ إِلَيْهِمْ مِنْ مَظَالِمِهِمْ.»
عثمان در پاسخ حضرت گفت: «از مردم بخواه به من مهلت دهند تا ستمهای رفته بر آنان را برطرف کنم.»
فَقَالَ (عَلَيْهِ السَّلامُ):
امام فرمود:
«مَا کَانَ بِالْمَدِینَةِ فَلَا أَجَلَ فِيهِ،»۴۹آنچه در رابطه با مدینه است مهلت لازم ندارد،
«وَ مَا غَابَ فَأَجَلُهُ وُصُولُ أَمْرِکَ إِلَيْهِ.»۵۰و آنچه در ارتباط با خارج از مدینه است مهلتش تا وقتی است که فرمان تو برای رفع ظلم برسد.
(۱) بر اساس مدارک محکم و متقن، عثمان داماد خواهر حضرت خدیجه بوده، زیرا رقیّه و امّ کلثوم دختران خواهر حضرت خدیجه بوده اند که در خانه پیامبر (صلّیاللّهعلیهوآله) بزرگ شدند و ربیبه آن حضرت شدند. (برای تفصیل رجوع کنید به
عاملی، جعفر مرتضی، الصحیح من سیرة النبی (صلّیاللّهعلیهوآله)، ج۲، ص۲۱۳. )