گزارش خطا
برای مشاهده معنا و شرح هر کلمه، بر روی آن کلیک کنید.
سياسي ، تاريخي
وَ مِنْ كِتاب لَهُ (عَلَيْهِالسَّلامُ)
از نامه های آن حضرت است
اِلى مُعاوِيَةَ
به معـاویه
۱. فضح عداوة قريش
«فَأَرَادَ قَوْمُنَا قَتْلَ نَبِیِّنَا،»۱قوم ما خواستند پیامبرمان را از میان بردارند،
«وَ اجْتِیَاحَ أَصْلِنَا،»۲و ریشه ما را براندازند،
«وَ هَمُّوا بِنَا الْهُمُومَ»۳علیه ما نقشه ها کشیدند،
«وَ فَعَلُوا بِنَا الاَْفَاعِیلَ،»۴و کارها کردند،
«وَ مَنَعُونَا الْعَذْبَ،»۵درِ آسایش را به روی ما بستند،
«وَ أَحْلَسُونَا الْخَوْفَ،»۶و ما را بر پلاس ترس نشاندند،
«وَ اضْطَرُّونَا إِلَى جَبَل وَعْر،»۷مجبور به اقامت در کوههای صعب العبور نمودند،
«وَ أَوْقَدُوا لَنَا نَارَ الْحَرْبِ،»۸و بر علیه ما آتش جنگ افروختند.
«فَعَزَمَ اللهُ لَنَا عَلَى الذَّبِّ عَنْ حَوْزَتِهِ، وَ الرَّمْیِ مِنْ وَرَاءِ حُرْمَتِهِ.»۹به خواست حق شرّ دشمن را از پیامبر و حریم حرمتش راندیم.
«مُؤْمِنُنَا یَبْغِی بِذلِكَ الاَْجْرَ،»۱۰اهل ایمان به امید پاداش الهی از رسول خدا پشتیبانی می کرد،
«وَ کَافِرُنَا يُحَامِي عَنِ الاَْصْلِ.»۱۱و اهل کفر از ریشه خویشاوندی حمایت می نمود.
«وَ مَنْ أَسْلَمَ مِنْ قُرَیْش خِلْوٌ (خلق) مِمَّا نَحْنُ فِيهِ بِحِلْف یَمْنَعُهُ،»۱۲آنان که غیر ما از قریش مسلمان شده بودند در آن سختی و رنجی که ما بودیم نبودند محض پیمانی که با کفار داشتند که شکنجه را از آنها باز می داشت،
«أَوْ عَشِیرَة تَقُومُ دُونَهُ،»۱۳یا خویشاوندی که به یاری آنان برمی خاست،
«فَهُوَ مِنَ الْقَتْلِ بِمَکَانِ أَمْن.»۱۴روی این حساب جایشان از کشته شدن امن بود.
«وَ [[|كَانَ]] رَسُولُ اللهِ (صَلَّیاللّهُعَلَیْهِوَآلِهِ) إِذَا احْمَرَّ الْبَأْسُ (النّاس)،»۱۵رسول خدا (صلّیاللّهعلیهوآله) تنور جنگ گرم می شد،
«وَ أَحْجَمَ النَّاسُ،»۱۶و مردم قدم پس می گذاشتند
«قَدَّمَ أَهْلَ بَیْتِهِ،»۱۷اهل بیت خود را جلو می انداخت،
«فَوَقَی بِهِمْ أَصْحَابَهُ حَرَّ السُّیُوفِ وَ الاَْسِنَّةِ،»۱۸و اصحاب خود را از حرارت شمشیر و نیزه حفظ می کرد.
«فَقُتِلَ عُبَیْدَةُ بْنُ الْحَارِثِ یَوْمَ بَدْر، وَ قُتِلَ حَمْزَةُ یَوْمَ أُحُد، وَ قُتِلَ جَعْفَرٌ یَوْمَ مُؤْتَةَ.»۱۹عبیدة بن حارث در جنگ بدر، و حمزه در جنگ احد، و جعفر در جبهه موته کشته شدند،
«وَ أَرَادَ مَنْ لَوْ شِئْتُ ذَکَرْتُ اسْمَهُ مِثْلَ الَّذِي أَرَادُوا مِنَ الشَّهَادَةِ،»۲۰و کسی که اگر می خواستم نامش را می گفتم شهادت را خواست همان گونه که آنان خواستند،
«وَ لكِنَّ آجَالَهُمْ عُجِّلَتْ،»۲۱اما مدت آنان زودتر به سر رسید،
«وَ مَنِیَّتَهُ أُجِّلَتْ.»۲۲و مرگ او به تأخیر افتاد.
«فَيَا عَجَباً لِلدَّهْرِ!»۲۳عجبا از روزگار!
«إِذْ صِرْتُ یُقْرَنُ بِي مَنْ لَمْ یَسْعَ بِقَدَمِی،»۲۴که انسانی نظیر مرا برابر قرار داد با کسی که مانند من برای اسلام قدم برنداشته،
«وَ لَمْ تَکُنْ لَهُ کَسَابِقَتِی»۲۵و برای او چون من سابقه ای در اسلام نیست،
«الَّتِي لاَ یُدْلِی (یدنی) أَحَدٌ بِمِثْلِهَا،»۲۶سابقه ای که کسی را به مثل آن دسترسی نیست،
«إِلاَّ أَنْ یَدَّعِیَ مُدَّع مَا لاَ أَعْرِفُهُ،»۲۷مگر آنکه ادّعاکند ادّعاکننده ای آنچه را من خبرندارم،
«وَ لاَ أَظُنُّ اللهَ یَعْرِفُهُ.»۲۸و گمان نمی برم که خداوند هم موضوع آن ادّعا را بشناسد.
«وَ الْحَمْدُ للهِ عَلَى كُلِّ حَال.»۲۹در همه حال خدای را سپاس.
۲. فضح ادعاءات معاوية
«وَ أَمَّا مَا سَأَلْتَ مِنْ دَفْعِ قَتَلَةِ عُثَْمانَ إِلَيْكَ،»۳۰امّا آنچه را از من خواسته ای که کشندگان عثمان را به تو تحویل دهم،
«فَإِنِّي نَظَرْتُ فِي هذَا الاَْمْرِ،»۳۱در این مسأله فکر کردم
«فَلَمْ أَرَهُ یَسَعُنِی دَفْعُهُمْ إِلَيْكَ وَ لاَ إِلَى غَیْرِکَ،»۳۲دیدم مرا میسّر نیست آنان را به سوی تو یا غیر تو فرستم.
«وَ لَعَمْرِی لَئِنْ لَمْ تَنْزِعْ عَنْ غَیِّکَ وَ شِقَاقِکَ»۳۳به جان خودم سوگند اگر از گمراهی و اختلاف دست برنداری،
«لَتَعْرِفَنَّهُمْ عَنْ قَلِیل یَطْلُبُونَکَ،»۳۴به همین زودی آنان را خواهی شناخت که به دنبال تو برآیند،
«لاَ یُکَلِّفُونَکَ طَلَبَهُمْ فِي بَرٍّ وَ لاَ بَحْر، وَ لاَ جَبَل وَ لاَ سَهْل،»۳۵و از این دنبال کردنشان در بیابان و دریا و کوه و دشت تو را به زحمت بیندازند،
«إِلاَّ أَنَّهُ طَلَبٌ یَسُوءُکَ وِجْدَانُهُ،»۳۶و این دنبال کردنی است که تو را ناراحت و آزرده کند،
«وَ زَوْرٌ لاَ یَسُرُّکَ لُقْیَانُهُ،»۳۷و زیارتی که دیدارش تو را شاد ننماید.
«وَ السَّلاَمُ لاَِهْلِهِ.»۳۸سلام بر آن که اهل اسلام است.