گزارش خطا
برای مشاهده معنا و شرح هر کلمه، بر روی آن کلیک کنید.
عقائدي ، سياسي
وَ مِنْ خُطْبَة لَهُ (عَلَيْهِالسَّلامُ)
از خطبه های آن حضرت است
وَ قَدْ جَمَعَ النّاسَ وَ حَضَّهُمْ عَلى الْجِهادِ فَسَكَتُوا مَلِيّاً،
زمانی که مردم را جمع نمود و آنان را به جهاد ترغیب فرمود و آنان ساعتی خاموش ماندند،
فَقالَ (عَلَيْهِالسَّلامُ): ما بالُكُمْ؟ اَمُخْرَسُونَ اَنْتُمْ؟
حضرت فرمود: شما را چه شده؟ مگر لال هستید؟
فَقال قَوْمٌ مِنْهُمْ: يا اَميرَالْمُؤْمِنينَ، اِنْ سِرْتَ سِرْنا مَعَكَ.
عده ای گفتند: یا امیرالمؤمنین اگر شما حرکت کنید ما هم حرکت می کنیم،
فَقالَ (عَلَيْهِالسَّلامُ):
فـرمـود :
۱. أسباب هلاكة الكوفيين
«مَا بَالُکُمْ!»۱شما را چه شده؟
«لاَ سُدِّدْتُمْ لِرُشْد!»۲موفق به قرار گرفتن در مسیر رشد نگردید،
«وَ لاَ هُدِیتُمْ لِقَصْد!»۳و به صراط مستقیم راه نیابید!
«أَ فِي مِثْلِ هذَا یَنْبَغِی لِي أَنْ أَخْرُجَ؟»۴آیا در چنین موقعیّتی سزاوار است من به جبهه جنگ روم؟
«وَ إِنَّمَا یَخْرُجُ فِي مِثْلِ هذَا رَجُلٌ مِمَّنْ أَرْضَاهُ مِنْ شُجْعَانِکُمْ وَ ذُوِي بَأْسِکُمْ.»۵در این وقت باید مردی از شما که من از شجاعتش راضی بوده و جنگاور باشد به میدان جهاد رود.
۲. مسئووليّات القائد
«وَ لاَ یَنْبَغِی لِي أَنْ أَدَعَ الْجُنْدَ وَ الْمِصْرَ وَ بَیْتَ الْمَالِ وَ جِبَایَةَ الاَْرْضِ، وَ الْقَضَاءَ بَیْنَ الْمُسْلِمِینَ، وَ النَّظَرَ فِي حُقُوقِ (حق) الْمُطَالِبِینَ،»۶و سزاوار نیست که من ارتش و شهر و بیت المال و جمع کردن مالیات زمین و داوری بین مسلمانان و رسیدگی به حقوق طالبان حق را رها کرده،
«ثُمَّ أَخْرُجَ فِي کَتِیبَة أَتْبَعُ أُخْرَى،»۷با لشگری به دنبال لشگری دیگر (که قبلاً فرستاده ام) بیرون روم،
«أَتَقَلْقَلُ تَقَلْقُلَ الْقِدْحِ فِي الْجَفِیرِ الْفَارِغِ.»۸آن گاه مانند تیری که در جعبه خالی حرکت و صدا می کند در حرکت و اضطراب باشم.
«وَ إِنَّمَا أَنَا قُطْبُ الرَّحَا،»۹من چون محور آسیاب هستم
«تَدُورُ عَلَيَّ وَ أَنَا بِمَکَانِی،»۱۰که آسیاب دور من می گردد و من به جای خود ثابتم،
«فَإِذَا فَارَقْتُهُ اسْتَحَارَ مَدَارُهَا،»۱۱و چون از جای خود جدا شوم آسیاب از مدار خود خارج می شود
«وَ اضْطَرَبَ ثِفَالُهَا.»۱۲و همه امور به هم می ریزد.
«هذَا لَعَمْرُ اللهِ الرَّأْیُ السُّوءُ.»۱۳به خدا قسم این بیرون آمدن من (که رأی شماست) رأی بد و ناپسندی است.
«[[|وَاللهِ]] لَوْلاَ رَجَائِی الشَّهَادَةَ عِنْدَ لِقَائِی الْعَدُوَّ ـ وَ لَوْ قَدْ حُمَّ لِي لِقَاؤُهُ ـ»۱۴به خدا سوگند اگر به وقت برخورد با دشمن ـ اگر برخوردش مقدر باشد ـ امید شهادت نداشتم
«لَقَرَّبْتُ رِکَابِی»۱۵بر مرکب خود قرار می گرفتم،
«ثُمَّ شَخَصْتُ عَنْكُمْ،»۱۶و از شما جدا می شدم،
«فَلاَ أَطْلُبُکُمْ مَا اخْتَلَفَ جَنُوبٌ وَ شَمَالٌ;»۱۷و تا زمانی که
باد جنوب و شمال میوزد بودن با شما را طلب نمی کردم.
«طَعَّانِینَ عَیَّابِینَ، حَیَّادِینَ رَوَّاغِینَ.»۱۸شما مردمی طعنه زن، عیبجو، روگردان از حق و مکّار و حیله گرید.
«إِنَّهُ لاَ غَنَاءَ فِي کَثْرَةِ عَدَدِکُمْ مَعَ قِلَّةِ اجْتَِماعِ قُلُوبِکُمْ.»۱۹در کثرت عددتان با کمی اتفاق دلهایتان سودی نیست.
«لَقَدْ حَمَلْتُکُمْ عَلَى الطَّرِیقِ الْوَاضِحِ»۲۰من شما را به راه روشن راهنمایی کردم،
«الَّتِي لاَ یَهْلِکُ عَلَيْهَا إِلاَّ هَالِکٌ،»۲۱آن راهی که در آن جز هلاک شده گمراه هلاک نمی شود.
«مَنِ اسْتَقَامَ فَإِلَى الْجَنَّةِ،»۲۲آن که بر آن راه استقامت ورزد به
جانب بهشت می رود،
«وَ مَنْ زَلَّ فَإِلَى النَّارِ!»۲۳و هر که بلغزد راهش به سوی آتش است.