گزارش خطا
برای مشاهده معنا و شرح هر کلمه، بر روی آن کلیک کنید.
تاريخية ، سياسية
مِنْ كِتاب لَهُ (عَلَيْهِالسَّلامُ)
از نامه های آن حضرت است
اِلى اَهْلِ الْكُوفَةِ عِنْدَ مَسيرِهِ مِنَ الْمَدينَةِ اِلَى الْبَصْرَةِ
از نامه های آن حضرت است به مردم کوفه زمانی که از مدینه به بصره می رفت
«مِنْ عَبْدِ اللهِ عَلِیٍّ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ إِلَى أَهْلِ الْکُوفَةِ،»۱از بنده خدا علی امیرالمؤمنین به اهل کوفه،
«جَبْهَةِ الاَْنْصَارِ»۲یاران بلند مقام
«وَ سَنَامِ الْعَرَبِ.»۳و ســروران عـرب.
فضح أمراء الناكثين
«امّا بَعْدُ،»۴اما بعد،
«فَاِنِّى أُخْبِرُکُمْ عَنْ اَمْرِ عُثَْمانِ»۵شما را از وضع عثمان آگاه می کنم
«حِتَّى یَکُونَ سَمْعُهُ کَعِیَانِهِ»۶چنانکه شنیدنش چون دیدنش باشد:
«إِنَّ النَّاسَ طَعَنُوا عَلَيْهِ،»۷مردم از او عیب جویی کردند،
«فَکُنْتُ رَجُلا مِنَ الْمُهَاجِرِینَ أُکْثِرُ اسْتِعْتَابَهُ،»۸و من
فردی از مهاجران بودم که اکثراً از او می خواستم رضای مردم را جلب کند
«وَ أُقِلُّ عِتَابَهُ،»۹و کمتر در پی سرزنشش بودم.
«وَ کَانَ طَلْحَةُ وَ الزُّبَیْرُ أَهْوَنُ سَیْرِهِمَا فِيهِ الْوَجِیفُ،»۱۰سبک ترین برنامه طلحه و زبیر درباره او تندروی،
«وَ أَرْفَقُ حِدَائِهِمَا الْعَنِیفُ.»۱۱و نرم ترین کارشان فشار آوردن به او بود،
«وَ کَانَ مِنْ عَائِشَةَ فِيهِ فَلْتَةُ غَضَب،»۱۲عایشه هم به ناگهان در حق او خشم گرفت،
«فَأُتِیحَ لَهُ قَوْمٌ فَقَتَلُوهُ»۱۳آن گاه عده ای بر کشتن وی مهیّا شدند و او را کشتند،
«وَ بَایَعَنِی النَّاسُ غَیْرَ مُسْتَکْرَهِینَ وَ لاَ مُجْبَرِینَ، بَلْ طَائِعِینَ مُخَیَّرِینَ.»۱۴و مردم بدون اکراه و اجبار، بلکه از روی میل و اختیار با من بیعت کردند.
«وَ اعْلَمُوا أَنَّ دَارَ الْهِجْرَةِ قَدْ قَلَعَتْ بِأَهْلِهَا وَ قَلَعُوا بِهَا،»۱۵بدانید دار هجرت (مدینه) اهلش را برکَند و اهلش هم از آن کنده شدند،
«وَ جَاشَتْ جَیْشَ الْمِرْجَلِ،»۱۶مدینه چون جوشش دیگ به جوش آمد،
«وَ قَامَتِ الْفِتْنَةُ عَلَى الْقُطْبِ،»۱۷و فتنه برپا گشت.
«فَأَسْرِعُوا إِلَى أَمِیرِکُمْ،»۱۸به سوی امیر خود بشتابید،
«وَ بَادِرُوا جِهَادَ عَدُوِّکُمْ،»۱۹و به جانب جهاد با دشمنان پیشدستی کنید،
«إِنْ شَاءَ اللهُ عَزَّ وَ جَلَّ.»۲۰اگر خدا خواهد.