گزارش خطا
برای مشاهده معنا و شرح هر کلمه، بر روی آن کلیک کنید.
(قَالَ یَا قَوْمِ أَرَأَیْتُمْ إِن کُنتُ عَلَیٰ بَیِّنَةٍ مِّن رَّبِّی وَ آتَانِی مِنْهُ رَحْمَةً فَمَن یَنصُرُنِی مِنَ اللَّهِ إِنْ عَصَیْتُهُ ۖ فَمَا تَزِیدُونَنِی غَیْرَ تَخْسِیرٍ)۶۳گفت: «اى قوم من! به من خبر بدهید اگر دلیل آشکارى از پروردگارم داشته باشم، و رحمتى از جانب خود به من داده باشد، پس اگر من نافرمانى او کنم، چه کسى مى تواند مرا در برابر خداوند یارى دهد؟! پس شما، جز زیان، چیزى بر من نخواهید افزود.
(وَ یَا قَوْمِ هَٰذِهِ نَاقَةُ اللَّهِ لَکُمْ آیَةً فَذَرُوهَا تَأْکُلْ فِی أَرْضِ اللَّهِ وَ لَا تَمَسُّوهَا بِسُوءٍ فَیَأْخُذَکُمْ عَذَابٌ قَرِیبٌ)۶۴اى قوم من! این «ناقه» از سوى خداوند براى شما معجزه اى است; بگذارید در زمین خدا به چرا مشغول شود; و هیچ گونه آزارى به آن نرسانید، که به زودى عذاب (خدا) شما را خواهد گرفت!»
(فَعَقَرُوهَا فَقَالَ تَمَتَّعُوا فِی دَارِکُمْ ثَلَاثَةَ أَیَّامٍ ۖ ذَٰلِکَ وَعْدٌ غَیْرُ مَکْذُوبٍ)۶۵سرانجام، ناقه را پى کردند; و (صالح به آنها) گفت: «(مهلت شما تمام شد!) سه روز در خانه هایتان بهره مند گردید; (و بعد از آن، عذاب الهى فراخواهد رسید;) این وعده اى است که دروغ نخواهد بود.»
(فَلَمَّا جَاءَ أَمْرُنَا نَجَّیْنَا صَالِحًا وَ الَّذِینَ آمَنُوا مَعَهُ بِرَحْمَةٍ مِّنَّا وَ مِنْ خِزْیِ یَوْمِئِذٍ ۗ إِنَّ رَبَّکَ هُوَ الْقَوِیُّ الْعَزِیزُ)۶۶و هنگامى که فرمان (مجازات) ما فرارسید، صالح و کسانى را که با او ایمان آورده بودند، به رحمت خود (از آن عذاب) و از رسوایى آن روز، رهایى بخشیدیم; چرا که پروردگارت توانا و شکست ناپذیر است.
(وَ أَخَذَ الَّذِینَ ظَلَمُوا الصَّیْحَةُ فَأَصْبَحُوا فِی دِیَارِهِمْ جَاثِمِینَ)۶۷و کسانى را که ستم کرده بودند، صیحه (مرگبار آسمانى) فروگرفت; و بامدادان در خانه هایشان به روى افتاده و مرده بودند;
(کَأَن لَّمْ یَغْنَوْا فِیهَا ۗ أَلَا إِنَّ ثَمُودَ کَفَرُوا رَبَّهُمْ ۗ أَلَا بُعْدًا لِّثَمُودَ)۶۸آنچنان که گویى هرگز ساکن آن دیار نبودند! بدانید قوم ثمود،پروردگارشان را انکار کردند. دور باد قوم ثمود (از رحمت خداوند)!
(وَ لَقَدْ جَاءَتْ رُسُلُنَا إِبْرَاهِیمَ بِالْبُشْرَیٰ قَالُوا سَلَامًا ۖ قَالَ سَلَامٌ ۖ فَمَا لَبِثَ أَن جَاءَ بِعِجْلٍ حَنِیذٍ)۶۹فرستادگان ما
[فرشتگان
] براى ابراهیم بشارت آوردند; گفتند: «سلام!» (او نیز) گفت: «سلام!» و چندان درنگ نکرد که گوساله بریانى (براى آنها) آورد.
(فَلَمَّا رَأَیٰ أَیْدِیَهُمْ لَا تَصِلُ إِلَیْهِ نَکِرَهُمْ وَ أَوْجَسَ مِنْهُمْ خِیفَةً ۚ قَالُوا لَا تَخَفْ إِنَّا أُرْسِلْنَا إِلَیٰ قَوْمِ لُوطٍ)۷۰(امّا) هنگامى که دید دست آنها به آن نمى رسد (و از آن نمى خورند) آنها را نا آشنا (و دشمن) شمرد; و از آنان احساس ترس نمود. به او گفتند: «نترس! ما به سوى قوم لوط فرستاده شده ایم.»
(وَ امْرَأَتُهُ قَائِمَةٌ فَضَحِکَتْ فَبَشَّرْنَاهَا بِإِسْحَاقَ وَ مِن وَرَاءِ إِسْحَاقَ یَعْقُوبَ)۷۱و همسرش ایستاده بود، (ازخوشحالى)خندید;پس او را به اسحاق، و بعد از اسحاق به یعقوب بشارت دادیم.