• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

خطبه ۲۵ نهج البلاغه

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



گزارش خطا
برای مشاهده معنا و شرح هر کلمه، بر روی آن کلیک کنید.



سياسية ، تاريخية ، علمية ، اجتماعية


وَ مِنْ خُطْبَة لَهُ (عَلَيْهِ‌السَّلامُ)
از خطبه های‌ آن حضرت است

وَ قَدْ تَواتَرَتْ عَلَيْهِ الاَْخْبارُ بِاسْتيلاءِ اَصْحابِ مُعاوِيَةَ عَلَى الْبِلادِ، وَ قَدِمَ عَلَيْهِ عامِلاهُ عَلَى الْيَمَنِ وَ هُما عُبَيْدُ اللّهِ بْنُ عَبّاس وَ سَعيدُ بْنُ نَمْرانَ لَمّا غَلَبَ عَلَيْهِما بُسْرُ بْنُ اَبى اَرْطاةَ. فَقامَ عَلَيْهِ السَّلامُ عَلَى الْمِنْبَرِ ضَجِراً بِتَثاقُلِ اَصْحابِهِ عَنِ الْجِهادِ، وَ مُخالَفَتِهِمْ لَهُ فِى الرَّأْىِ، فَقالَ:
آن گاه که پی‌ درپی‌ به حضرت خبر رسید که ارتش معاویه به شهرها دست اندازی‌ کرده اند، و دوعامل او در یمن عبیداللّه بن عباس و سعید بن نَمران پس از شکست از بُسر بن ارطاة به حضورش رسیدند، امام در حالی‌ که از سنگینی‌ یارانش از جهاد و مخالفتشان با رأی‌ آن جناب آزرده خاطر بود به منبـر رفت و فرمود:

۱. أسباب هزيمة اهل الكوفة

«مَا هِيَ إِلاَّ الْکُوفَةُ، أَقْبِضُهَا وَ أَبْسُطُهَا،»۱
غیر از کوفه که اختیار قبض و بسطش در دست من است برایم نمانده.



«إِنْ لَمْ تَکُونِی إِلاَّ أَنْتِ، تَهُبُّ أَعَاصِیرُکِ فَقبَّحَکِ اللهُ۲
ای‌ کوفه، اگر مرا جز تو نباشد در حالی‌ که بادهای‌ فتنه ات بوزد، خدایت زشت کند.

وَ تَمَثَّلَ بِقَوْلِ الشَّاعِر:
و اینجا قول شاعر را مثال آورد:

«لَعَمْرُ أَبِیکَ الْخَیْرِ يَا عَمْرُو إِنَّنِي ••• عَلَى وَضَر مِنْ ذَا الاِْنَاءِ قَلِیل»۳
«سوگند به جان پدر خوبت ای‌ عمرو که از این ظرف (حکومت) جز ته مانده ای‌ اندک بهره ای‌ برایم نیست»

ثمَّ قالَ (عَلَيْهِ‌السَّلاَمُ):
سپس فرمود:

«أُنْبِئْتُ بُسْراً قَدِ اطَّلَعَ الَْیمَنَ،»۴
شنیده ام بُسر وارد یمن شده;



«وَ إِنِّي وَ اللهِ لاََظُنُّ أَنَّ هؤُلاءِ الْقَوْمَ سَیُدَالُونَ مِنْكُمْ»۵
سوگند به خدا می‌ بینم که این قوم به زودی‌ بر شما چیره شوند



«بِاجْتَِماعِهمْ عَلَى بَاطِلِهمْ،»۶
به خاطر اجتماعی‌ که آنان بر باطلشان دارند،



«وَ تَفَرُّقِکُمْ عَنْ حَقِّکُمْ،»۷
و تفرقه ای‌ که شما از حق دارید،



«وَ بِمَعْصِیَتِکُمْ إِمَامَکُمْ فِي الْحَقِّ،»۸
و محض اینکه شما در راه حق به امام خود عاصی‌ هستنید،



«وَ طَاعَتِهِمْ إِمَامَهُمْ فِي الْبَاطِلِ،»۹
و آنان در راه باطل مطیع رهبر خویشند،



«وَ بِأَدَائِهِمُ الاَْمَانَةَ إِلَى صَاحِبِهِمْ وَ خِیَانَتِکُمْ،»۱۰
و به علّت اینکه آنان امانت او را ادا می‌ کنند و شما خیانت می‌ورزید،



«وَ بِصَلاَحِهِمْ فِي بِلاَدِهِمْ وَ فَسادِکُمْ۱۱
و به جهت اینکه آنان در شهرهای‌ خود درستکارند و شما فاسد هستید.



«فَلَوِ ائْتَمَنْتُ أَحَدَکُمْ عَلَى قَعْب»۱۲
من اگر قدح چوبینی‌ در اختیار شما بگذارم



«لَخَشِیْتُ أَنْ یَذْهَبَ بِعَلاَقَتِهِ۱۳
می‌ تـرسـم بنـد بی‌ ارزش آن را ببـریـد.

۲. سحقاً للامّة الغادرة

«اللَّهُمَّ إِنِّي قَدْ مَلِلْتُهُمْ وَ مَلُّونِی،»۱۴
الهی‌ من از اینان ملول شده ام و آنان از من،



«وَ سَئِمْتُهُمْ وَ سَئِمُونِی،»۱۵
من از اینان افسرده ام و آنان از من،



«فَأَبْدِلْنِی بِهِمْ خَیْراً مِنْهُمْ،»۱۶
پس بهتر از اینان را به من عنایت کن،



«وَ أَبْدِلْهُمْ بِي شَرَّاً مِنِّي.»۱۷
و به جای‌ من شرّی‌ را بر ایشان بگمار.



«اللَّهُمَّ مِثْ قُلُوبَهُمْ كَمَا یُمَاثُ الْمِلْحُ فِي الْمَاءِ۱۸
خداوندا، دلشان را آب کن چون نمکی‌ که در آب حلّ شود.



«أَمَا وَ اللهِ لَوَدِدْتُ أَنَّ لِي بِكُمْ أَلْفَ فَارِس مِنْ بَنِي فِرَاسِ بْنِ غَنْم.»۱۹
به خدا قسم دوست دارم به جای‌ شما هزار سوار از قبیله بنی‌ فِراس بن غَنم داشتم.



«هُنَالِكَ ، لَوْ دَعَوْتَ ، أَتَاکَ مِنْهُمْ ••• فَوَارِسُ مِثْلُ أَرْمِیَةِ الْحَمِیمِ»۲۰
«اگر آنان را دعوت می‌ کردی‌ چون ابرهای‌ بارنده تابستان به سرعت به کمک تو می‌ شتافتند»

ثُمَّ نَزَلَ (عَلَيْهِ‌السَّلامُ) مِنَ الْمِنْبَرِ. اَقُولُ: الاَْرْمِيَةُ جَمْعُ رَمِىٍّ وَ هُوَ السَّحابُ. وَ الْحَميمُ ههُنا وَقْتُ الصَّيْفِ. وَ اِنَّما خَصَّ الشّاعِرُ سَحابَ الصَّيْفِ بِالذِّكْرِ لاَِنَّهُ اَشَدُّ جُفُولاً، وَ اَسْرَعُ خُفُوفاً، لاَِنَّهُ لاماءَ فيهِ. وَ اِنَّما يَكُونُ السَّحابُ ثَقيلَ السَّيْرِ لاِمْتِلائِهِ بِالْماءِ، وَ ذلِكَ لايَكُونُ فِى الاَْكْثَرِ اِلاّ زَمانَ الشِّتاءِ. وَ اِنَّما اَرادَ الشّاعِرُ وَصْفَهُمْ بِالسُّرْعةِ اِذا دُعُوا، وَ الاِْغاثَةِ اِذَا اسْتُغيثُوا. وَ الدَّليلُ عَلى ذلِكَ قَوْلُهُ: «هُنالِكَ لَوْ دَعَوْتَ اَتــاكَ مِـنْـهُـمْ ....».

سپس از منبر فرود آمد. می‌ گویم: «ارمیه» جمع «رمی‌ّ» به معنای‌ ابر است. و «حمیم» در اینجا به معنای‌ تابستان است. شاعر از ابر تابستانی‌ یاد کرده چون سبکبار است و زودگذر، زیرا بارانی‌ ندارد. ابر پر آب حرکتش کند است، و این بیشتر در زمستان است. شاعر سواران قبیله را به خاطر شتاب در پذیرفتن دعوت و یاری‌ رساندن، به ابر تابستانی‌ تشبیه کرده است. دلیلش آن است که گوید: «هُنالِكَ لَوْ دَعَوْتَ اَتــاكَ مِـنْـهُـمْ ....».





جعبه ابزار