.برخی بر این باورند که حکم شرعی همواره به افعال مکلفان تعلق نمیگیرد، بلکه گاهی به ذوات مکلفان یا به امور دیگر مرتبط با مکلفان نیز تعلق میگیرد؛ زیرا هدف از حکم شرعی تنظیم زندگی انسان است و این هدف چنانکه با خطابهای متعلق به افعال مکلفان مانند «صل، صم و لاتشرب الخمر» محقق میشود، با خطابهای متعلق به ذوات مکلفان مانند «زوجیت» و خطابهای متعلق به امور مرتبط با آنان مانند «ملکیت» نیز محقق میشود؛ از این رو، بهتر است حکم شرعی چنین تعریف شود: حکم شرعی، تشریعی است از جانب خداوند برای تنظیم زندگی انسان، اعم از آنکه به افعال، ذات یا به اشیای دیگر مربوط به زندگی انسان تعلق گیرد.
گفتنی است قلمرو حکم، شامل اعمال ظاهری و باطنی هر دو میباشد؛ زیرا اگر حکم شرعی را ویژه اعمال ظاهری و جوارحی بدانیم، بسیاری از مباحث فقهی چون حرمت حسد و بغض مؤمن، استحباب تفکر و وجوب حب فی الله از دایره حکم شرعی خارج میشوند؛
حکم شرعی تقسیماتی دارد: ۱. تکلیفی خطابی است از جانب شارع که از مکلف، انجام یا ترک آن را طلب کند و یا مکلف را بین فعل و ترک به صورت مساوی مخیر کرده باشد.
(مانند وجوب، حرمت، استحباب، کراهت و اباحه) و وضعی (حکم وضعی حکمی است شرعی که به طور مستقیم متوجه و مرتبط با افعال مکلفان نمیگردد، ولی به صورت غیر مستقیم بر افعال انسان تاثیرگذار میباشد، و آن بر دو نوع است: یکی موضوع حکم تکلیفی است؛ نظیر زوجیت که حکمی است وضعی ولی موضوع میگردد برای احکامی تکلیفی، مانند وجوب انفاقشوهر به همسر، وجوب اطاعت و تمکین از سوی زن، و دیگری منتزع از حکم تکلیفی است؛ مانند جزئیت سوره برای نماز که از امر به مرکب از آن و غیر آن، انتزاع شده است.
(مانند زوجیت و صحت) ۲. واقعی و ظاهری؛(در حکم واقعی دو اصطلاح است: الفـ حکمی که از جانب شارع برای شیء با عنوان اولی یا ثانوی وضع شده باشد و مستند آن دلایل قطعی و یا دلایل اجتهادی است.)(همانند امارات و ظنونی که بر اعتبار آن دلیل قطعی وجود داشته باشد، در مقابلحکم ظاهری که عبارت از حکمی است که از دلایل فقاهتی استفاده گردیده و در موضوع آن شک لحاظ شده باشد.)(همانند حکم مستند به استصحاب و برائت. بـ حکم واقعی عبارت از حکمی است که از جانب شارع وضع شده باشد و مستند آن دلایل قطعی است، در مقابلحکم ظاهری که مستند آن دلایل غیر قطعی است. اعم از اینکه اماره باشد یا اصل.)
و ارشادی. (اوامر ارشادی، فرمانهایی است که در آن طلب حقیقی وجود ندارد و فقط به مصالح واقعه راهنمایی مینماید و بر آن ثواب و عقابی غیر از آنچه بر مرشدالیه مترتب است.وجود ندارد.)
مقصود از حکم در این مدخل، اصطلاح اصولی در گستره عام آن (اجتماعی، سیاسی، اقتصادی، اعتقادی و...) است و از واژههای «حرم»، «احل»، «شرع»، «فرض»، «کتب»، «وصی» و از آیات بیانگر تشویق،(چنانکه مقدس اردبیلی رحمه الله از آیه۲۷۰ سوره بقره استفاده کرده است که بعید نیست بگوییم آیه دلالت دارد به اینکه اگر منظور طاعت باشد، اصل نذر آن مستحب است و اگر منظور معصیت باشد، اصل نذر آن حرام میباشد.)(زیرا خداوند فاعل انفاق را به پاداش ترغیب و تارک آن را به عقاب تهدید کرده است)(«و ما انفقتم من نفقة او نذرتم من نذر فان الله یعلمه و ما للظالمین من انصار»)
پنج وعید بر قتل عمدی مؤمن داده است (و من یقتل مؤمنا متعمدا فجزائه جهنم خالدا فیها و غضب الله علیه و لعنه و اعد له عذابا عظیما) و فقیهان از آن استفاده کردهاند که قتل مؤمن، حرام است
و چنانچه از آیات اول سوره مطففین، وجوب ایفای کیل و وزن و حرمت نقص در آن را فهمیدهاند؛ چرا که ویل برای ذم استعمال میشود و به یک احتمال اسم یک وادی در جهنم است.
و نیز قرطبی از وجوب وفای به عهد را استفاده کرده است. «الذین ینقضون عهد الله من بعد میثاقه... اولـئک هم الخاسرون»؛ زیرا خداوند نقض عهد را مذمت کرده است.
هلاکت اقوام پیشین و... استفاده شده است. قابل ذکر است، برداشت حکم مولوی از آیات، در صورتی است که مولوی بودن مستلزم تحصیل حاصل و یا تسلسل نباشد چنانکه وجوب معرفت و وجوب اطاعت خدا، اینگونهاند زیرا وجوب معرفت خدا به عقل مسلم فهمیده میشود و اگر وجوب آن مولوی باشد، الزام به چیزی خواهد بود که از طریق عقل حاصل شده است. بر این اساس است که اصولیان در این گونه موارد معتقدند که حکم ارشادی است.
و استفاده حکم از قصص قرآنی یا به صورت گزارش احکام شرایع پیشین است که قابل تردید نیست، یا به صورت اثبات استمرار احکام شرایع پیشین در اسلام، که تنها در مواردی استفاده میشود که حجت شرعی بر آن وجود داشته باشد. از آیات اخلاقی نیز متناسب با قراین، حکم استفاده شده است؛ چنانکه خداوند عبادالرحمان را پس از ستایش، وعده پاداش داده است: «وعباد الرحمـن الذین یمشون علی الارض هونـا واذا خاطبهم الجـهلون قالوا سلـمـا• اولـئک یجزون الغرفة بما صبروا ویلقون فیها تحیة وسلـمـا؛
بندگان (خاص خداوند) رحمان، کسانی هستند که با آرامش و بیتکبّر بر زمین راه میروند؛ و هنگامی که جاهلان آنها را مخاطب سازند (و سخنان نابخردانه گویند)، به آنها سلام میگویند (و با بیاعتنایی و بزرگواری میگذرند)•(آری،) آنها هستند که درجات عالی بهشت در برابر شکیباییشان به آنان پاداش داده میشود؛ و در آن، با تحیّت و سلام روبهرو میشوند.».که از آن میتوان حکم الهی را درباره تواضع، عفو و... برداشت نمود. در این مقاله علاوه بر احکام، امور مرتبط با احکام از قبیل فلسفه حکم، عمل به حکم، آثار و زمینههای عمل به آن و... نیز مطرح شده است.شایان توجه است که هدف از برداشتها در موضوع حکم تنها ارائه اطلاعات قابل استفاده برای پژوهشگران است نه صدور حکم برای مکلفان. همچنین گزینش عناوین و نمایهها، تنها شامل ابواب فقهی رایج نمیشود، بلکه عناوین دیگری را که به نوعی بتوان برای آن حکمی از قرآن استفاده کرد، نیز شامل میشود.
و (به یاد آورید) زمانی را که از بنی اسرائیل پیمان گرفتیم که جز خداوند یگانه را پرستش نکنید؛ و به پدر و مادر و نزدیکان و یتیمان و بینوایان نیکی کنید؛ و به مردم نیک بگویید؛ نماز را برپا دارید؛ و زکات بدهید. سپس (با اینکه پیمان بسته بودید) همه شما -جز عده کمی- سرپیچی کردید؛ و (از وفای به پیمان خود) رویگردان شدید. •و هنگامی را که از شما پیمان گرفتیم که خون هم را نریزید؛ و یکدیگر را از سرزمین خود، بیرون نکنید. سپس شما اقرار کردید؛ (و بر این پیمان) گواه بودید. •اما این شما هستید که یکدیگر را میکشید و جمعی از خودتان را از سرزمینشان بیرون میکنید؛ و در این گناه و تجاوز، به یکدیگر کمک مینمایید؛ (و اینها همه نقض پیمانی است که با خدا بستهاید) در حالی که اگر بعضی از آنها به صورت اسیران نزد شما آیند، فدیه میدهید و آنان را آزاد میسازید! با اینکه بیرون ساختن آنان بر شما حرام بود. آیا به بعضی از دستورات کتاب آسمانیایمان میآورید، و به بعضی کافر میشوید؟! برای کسی از شما که این عمل (تبعیض در میان احکام و قوانین الهی) را انجام دهد، جز رسوایی در این جهان، چیزی نخواهد بود، و روز رستاخیز به شدیدترین عذابها گرفتار میشوند. و خداوند از آنچه انجام میدهید غافل نیست. •اینها همان کسانند که آخرت را به زندگی دنیا فروختهاند؛ از این رو عذاب آنها تخفیف داده نمیشود؛ و کسی آنها را یاری نخواهد کرد.»
اما این شما هستید که یکدیگر را میکشید و جمعی از خودتان را از سرزمینشان بیرون میکنید؛ و در این گناه و تجاوز، به یکدیگر کمک مینمایید؛ (و اینها همه نقض پیمانی است که با خدا بستهاید) در حالی که اگر بعضی از آنها به صورت اسیران نزد شما آیند، فدیه میدهید و آنان را آزاد میسازید! با اینکه بیرون ساختن آنان بر شما حرام بود. آیا به بعضی از دستورات کتاب آسمانیایمان میآورید، و به بعضی کافر میشوید؟! برای کسی از شما که این عمل (تبعیض در میان احکام و قوانین الهی) را انجام دهد، جز رسوایی در این جهان، چیزی نخواهد بود، و روز رستاخیز به شدیدترین عذابها گرفتار میشوند. و خداوند از آنچه انجام میدهید غافل نیست.»
و (به خاطر بياوريد) زماني را كه گفتيم در اين قريه (بیت المقدس) وارد شويد و از نعمتهاي فراوان آن هر چه ميخواهيد بخوريد، و از در (معبد بيت المقدس) با خضوع و خشوع وارد گرديد و بگوئيد خداوندا گناهان ما را بريز تا ما شما را بيامرزيم، و به نيكوكاران پاداش بيشتري نيز خواهيم داد. اما افراد ستمگر اين سخن را تغيير دادند ( و به جاي آن جمله استهزاء آميزي ميگفتند) و لذا ما بر ستمگران در برابر اين نافرماني عذابي از آسمان فرستاديم.» ۲. «فَوَيْلٌ لِلَّذِينَ يَكْتُبُونَ الْكِتابَ بِأَيْدِيهِمْ ثُمَّ يَقُولُونَ هذا مِنْ عِنْدِ اللَّهِ لِيَشْتَرُوا بِهِ ثَمَناً قَلِيلًا فَوَيْلٌ لَهُمْ مِمَّا كَتَبَتْ أَيْدِيهِمْ وَ وَيْلٌ لَهُمْ مِمَّا يَكْسِبُونَ؛
واي بر آنها كه مطالبي با دست خود مينويسند سپس ميگويند: از طرف خدا است تا به بهاي كمي آن را بفروشند، واي بر آنها از آنچه با دست خود نوشتند، و واي بر آنها از آنچه از اين راه به دست ميآورند!» ۳. «وَ إِذْ قِيلَ لَهُمُ اسْكُنُوا هذِهِ الْقَرْيَةَ وَ كُلُوا مِنْها حَيْثُ شِئْتُمْ وَ قُولُوا حِطَّةٌ وَ ادْخُلُوا الْبابَ سُجَّداً نَغْفِرْ لَكُمْ خَطِيئاتِكُمْ سَنَزِيدُ الْمُحْسِنِينَ؛
و (به خاطر بياوريد) هنگامي را كه به آنها گفته شد در اين قريه (بيت المقدس) ساكن شويد و از هر جا (و بهر كيفيت) بخواهيد از آن بخوريد (و بهره گيريد) و بگوئيد خداوندا! گناهان ما را بريز، و از در (بيت المقدس) با تواضع وارد شويد، اگر چنين كنيد گناهان شما را ميبخشيم و نيكوكاران را پاداش بيشتر خواهيم داد.» ۴. «فَبَدَّلَ الَّذِينَ ظَلَمُوا مِنْهُمْ قَوْلًا غَيْرَ الَّذِي قِيلَ لَهُمْ فَأَرْسَلْنا عَلَيْهِمْ رِجْزاً مِنَ السَّماءِ بِما كانُوا يَظْلِمُونَ؛
اما كساني كه از آنها ظلم و ستم (بر خويشتن) كردند اين سخن (و آن برنامه ها) را دگرگون ساختند و غير از آنچه به آنها گفته شده بود انجام دادند لذا بخاطر ستمي كه روا داشتند بلائي از آسمان بر آنها نازل شد.»
نگاه هاي انتظار آميز تو را به سوي آسمان (براي تعيين قبله نهائي) ميبينيم، اكنون تو را به سوي قبله اي كه از آن خشنود باشي باز ميگردانيم، روي خود را به جانب مسجد الحرام كن، و هر جا باشيد روي خود را به جانب آن بگردانيد، و كساني كه كتاب آسماني به آنها داده شده بخوبي ميدانند اين فرمان حقي است كه از ناحيه پروردگارشان صادر شده (و در كتابهاي خود خوانده اند كه پيغمبر اسلام به سوي دو قبله نماز ميخواند) و خداوند از اعمال آنها (در مخفي داشتن آيات غافل نيست.» ۳. «فَبِظُلْمٍ مِنَ الَّذِينَ هادُوا حَرَّمْنا عَلَيْهِمْ طَيِّباتٍ أُحِلَّتْ لَهُمْ ...؛
بخاطر ظلمي كه از یهود صادر شد و (نيز) بخاطر جلوگيري كردن بسيار، از راه خدا قسمتي از چيزهاي پاكيزه را كه بر آنها حلال بود تحريم كرديم.» ۴. «وَ إِذا بَدَّلْنا آيَةً مَكانَ آيَةٍ وَ اللَّهُ أَعْلَمُ بِما يُنَزِّلُ قالُوا إِنَّما أَنْتَ مُفْتَرٍ بَلْ أَكْثَرُهُمْ لا يَعْلَمُونَ؛
و هنگامي كه آيه اي را به آيه ديگر تبديل كنيم (حكمي را نسخ نمائيم) - و خدا بهتر ميداند چه حكمي را نازل كند - آنها ميگويند تو افترا ميبندي اما اكثر آنها (حقيقت) را نميدانند.»