• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

صفحه ۲۳۹ قرآن کریم سوره یوسف

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



گزارش خطا
برای مشاهده معنا و شرح هر کلمه، بر روی آن کلیک کنید.



(فَلَمَّا سَمِعَتْ بِمَکْرِهِنَّ أَرْسَلَتْ إِلَیْهِنَّ وَ أَعْتَدَتْ لَهُنَّ مُتَّکَأً وَ آتَتْ کُلَّ وَاحِدَةٍ مِّنْهُنَّ سِکِّینًا وَ قَالَتِ اخْرُجْ عَلَیْهِنَّ ۖ فَلَمَّا رَأَیْنَهُ أَکْبَرْنَهُ وَ قَطَّعْنَ أَیْدِیَهُنَّ وَ قُلْنَ حَاشَ لِلَّهِ مَا هَٰذَا بَشَرًا إِنْ هَٰذَا إِلَّا مَلَکٌ کَرِیمٌ)۳۱
هنگامى که (همسر عزیز) نیرنگ آنها را شنید، به سراغشان فرستاد; و براى آنها پشتى (گرانبها، و مجلس باشکوهى) فراهم ساخت; و به دست هر کدام، کاردى (براى بریدن میوه) داد; و (به یوسف) گفت: «بر آنان وارد شو!» هنگامى که چشمشان به او افتاد، او را بسیار با شکوه (و زیبا) یافتند; و (بى توجه) دستهاى خود را بریدند; و گفتند: «منزّه است خدا! این بشر نمى باشد; این جز یک فرشته بزرگوار نیست!»



(قَالَتْ فَذَٰلِکُنَّ الَّذِی لُمْتُنَّنِی فِیهِ ۖ وَ لَقَدْ رَاوَدتُّهُ عَن نَّفْسِهِ فَاسْتَعْصَمَ ۖ وَ لَئِن لَّمْ یَفْعَلْ مَا آمُرُهُ لَیُسْجَنَنَّ وَ لَیَکُونًا مِّنَ الصَّاغِرِینَ)۳۲
(همسر عزیز) گفت: «این همان کسى است که بخاطر (عشق) او مرا سرزنش کردید. (آرى) من او را به خویشتن دعوت کردم; و او خوددارى کرد. و اگر آنچه را به او دستور مى دهم انجام ندهد، به زندان خواهد افتاد; و به یقین خوار و حقیر خواهد شد.»



(قَالَ رَبِّ السِّجْنُ أَحَبُّ إِلَیَّ مِمَّا یَدْعُونَنِی إِلَیْهِ ۖ وَ إِلَّا تَصْرِفْ عَنِّی کَیْدَهُنَّ أَصْبُ إِلَیْهِنَّ وَ أَکُن مِّنَ الْجَاهِلِینَ)۳۳
(یوسف) گفت: «پروردگارا!زندان نزد من محبوبتر است از آنچه اینها مرا به سوى آن مى خوانند; و اگر مکر و نیرنگ آنها را از من بازنگردانى، به سوى آنان متمایل خواهم شد و از جاهلان خواهم بود.»



(فَاسْتَجَابَ لَهُ رَبُّهُ فَصَرَفَ عَنْهُ کَیْدَهُنَّ ۚ إِنَّهُ هُوَ السَّمِیعُ الْعَلِیمُ)۳۴
پروردگارش دعاى او را اجابت کرد; و مکر آنان را از او بازگرداند; چرا که او شنوا و داناست.



(ثُمَّ بَدَا لَهُم مِّن بَعْدِ مَا رَأَوُا الْآیَاتِ لَیَسْجُنُنَّهُ حَتَّیٰ حِینٍ)۳۵
سپس با اینکه نشانه هاى (پاکى یوسف) را دیدند، تصمیم گرفتند او را تا مدّتى زندانى کنند.



(وَ دَخَلَ مَعَهُ السِّجْنَ فَتَیَانِ ۖ قَالَ أَحَدُهُمَا إِنِّی أَرَانِی أَعْصِرُ خَمْرًا ۖ وَ قَالَ الْآخَرُ إِنِّی أَرَانِی أَحْمِلُ فَوْقَ رَأْسِی خُبْزًا تَأْکُلُ الطَّیْرُ مِنْهُ ۖ نَبِّئْنَا بِتَأْوِیلِهِ ۖ إِنَّا نَرَاکَ مِنَ الْمُحْسِنِینَ)۳۶
و (در این هنگام) دوجوان، همراه او وارد زندان شدند; یکى از آن دو گفت: «من در خواب دیدم که (انگور براى ساختن) شراب مى فشارم.» و دیگرى گفت: «من درخواب دیدم نان بر سرم حمل مى کنم; که پرندگان از آن مى خورند; ما را از تعبیر این خواب آگاه کن که تو را از نیکوکاران مى بینیم.»



(قَالَ لَا یَأْتِیکُمَا طَعَامٌ تُرْزَقَانِهِ إِلَّا نَبَّأْتُکُمَا بِتَأْوِیلِهِ قَبْلَ أَن یَأْتِیَکُمَا ۚ ذَٰلِکُمَا مِمَّا عَلَّمَنِی رَبِّی ۚ إِنِّی تَرَکْتُ مِلَّةَ قَوْمٍ لَّا یُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ هُم بِالْآخِرَةِ هُمْ کَافِرُونَ)۳۷
(یوسف) گفت:«غذاى روزانه شما را نمى آورند، مگر اینکه پیش از آن، شما را از تعبیر خوابتان آگاه خواهم ساخت. این، از دانشى است که پروردگارم به من آموخته است. زیرا من آیین قومى را که به خدا ایمان ندارند، و به سراى دیگر کافرند، ترک گفتم (و شایسته چنین موهبتى شدم).




جعبه ابزار