• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

صفحه ۲۴۶ قرآن کریم سوره یوسف

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



گزارش خطا
توجه: برروی هر کلمه‌ای کلیک کنید، معنا و تفسیر آن را می‌بینید.



(یَا بَنِیَّ اذْهَبُوا فَتَحَسَّسُوا مِن یُوسُفَ وَ أَخِیهِ وَ لَا تَیْأَسُوا مِن رَّوْحِ اللَّهِ ۖ إِنَّهُ لَا یَیْأَسُ مِن رَّوْحِ اللَّهِ إِلَّا الْقَوْمُ الْکَافِرُونَ)۸۷
پسرانم! بروید، و از یوسف و برادرش جستجو کنید; و از رحمت خدا مأیوس نشوید; که تنها گروه کافران، از رحمت خدا مأیوس مى شوند!»



(فَلَمَّا دَخَلُوا عَلَیْهِ قَالُوا یَا أَیُّهَا الْعَزِیزُ مَسَّنَا وَ أَهْلَنَا الضُّرُّ وَ جِئْنَا بِبِضَاعَةٍ مُّزْجَاةٍ فَأَوْفِ لَنَا الْکَیْلَ وَ تَصَدَّقْ عَلَیْنَا ۖ إِنَّ اللَّهَ یَجْزِی الْمُتَصَدِّقِینَ)۸۸
هنگامى که آنها بر او [یوسف ] وارد شدند، گفتند: «اى عزیز (مصر)! ما و خاندان ما را پریشانى (و قحطى) فراگرفته، و بهاى اندکى (براى تهیه موادّ غذایى) با خود آورده ایم; پیمانه را براى ما کامل کن; و بر ما تصدّق و بخشش نما،که خداوند بخشندگان را پاداش مى دهد.»



(قَالَ هَلْ عَلِمْتُم مَّا فَعَلْتُم بِیُوسُفَ وَ أَخِیهِ إِذْ أَنتُمْ جَاهِلُونَ)۸۹
گفت: «آیا دانستید، آنگاه که جاهل بودید، با یوسف و برادرش چه کردید؟!»



(قَالُوا أَ إِنَّکَ لَأَنتَ یُوسُفُ ۖ قَالَ أَنَا یُوسُفُ وَ هَٰذَا أَخِی ۖ قَدْ مَنَّ اللَّهُ عَلَیْنَا ۖ إِنَّهُ مَن یَتَّقِ وَ یَصْبِرْ فَإِنَّ اللَّهَ لَا یُضِیعُ أَجْرَ الْمُحْسِنِینَ)۹۰
گفتند: «آیا تو همان یوسفى؟!» گفت: (آرى،) من یوسفم، و این برادر من است; خداوند بر ما منّت گذارد; هر کس تقوا پیشه کند، و شکیبایى و استقامت نماید، (سرانجام پیروز مى شود;) چرا که خداوند پاداش نیکوکاران را ضایع نمى کند.»



(قَالُوا تَاللَّهِ لَقَدْ آثَرَکَ اللَّهُ عَلَیْنَا وَ إِن کُنَّا لَخَاطِئِینَ)۹۱
گفتند: «به خدا سوگند، خداوند تو را بر ما برترى بخشید; و ما خطاکار بودیم.»



(قَالَ لَا تَثْرِیبَ عَلَیْکُمُ الْیَوْمَ ۖ یَغْفِرُ اللَّهُ لَکُمْ ۖ وَ هُوَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِینَ)۹۲
(یوسف) گفت: «امروز ملامت و توبیخى بر شما نیست; خداوند شما را مى آمرزد; و او مهربانترین مهربانان است;



(اذْهَبُوا بِقَمِیصِی هَٰذَا فَأَلْقُوهُ عَلَیٰ وَجْهِ أَبِی یَأْتِ بَصِیرًا وَ أْتُونِی بِأَهْلِکُمْ أَجْمَعِینَ)۹۳
این پیراهن مرا ببرید، و بر صورت پدرم بیندازید تا بینا شود; و همه خانواده خود را نزد من بیاورید.»



(وَ لَمَّا فَصَلَتِ الْعِیرُ قَالَ أَبُوهُمْ إِنِّی لَأَجِدُ رِیحَ یُوسُفَ ۖ لَوْلَا أَن تُفَنِّدُونِ)۹۴
هنگامى که کاروان (از سرزمین مصر) جدا شد، پدرشان [یعقوب] گفت: «من بوى یوسف را احساس مى کنم، اگر مرا به نادانى و کم عقلى نسبت ندهید.»



(قَالُوا تَاللَّهِ إِنَّکَ لَفِی ضَلَالِکَ الْقَدِیمِ)۹۵
گفتند: «به خدا تو در همان گمراهى سابقت هستى!»




جعبه ابزار