• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

صفحه ۱۱۲ قرآن کریم سوره مائده

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف






(قَالُوا یَا مُوسَیٰ إِنَّا لَن نَّدْخُلَهَا أَبَدًا مَّا دَامُوا فِیهَا ۖ فَاذْهَبْ أَنتَ وَ رَبُّکَ فَقَاتِلَا إِنَّا هَاهُنَا قَاعِدُونَ)۲۴
(بنى اسرائیل) گفتند: «اى موسى! تا آنها در آن جا هستند، ما هرگز وارد نخواهیم شد; تو و پروردگارت بروید و (با آنان) بجنگید، ما همین جا نشسته ایم.»



(قَالَ رَبِّ إِنِّی لَا أَمْلِکُ إِلَّا نَفْسِی وَ أَخِی ۖ فَافْرُقْ بَیْنَنَا وَ بَیْنَ الْقَوْمِ الْفَاسِقِینَ)۲۵
( موسى) گفت: «پروردگارا! من تنها اختیار خودم و برادرم را دارم، میان ما و این جمعیّت گنهکار، جدایى بیفکن.»



(قَالَ فَإِنَّهَا مُحَرَّمَةٌ عَلَیْهِمْ ۛ أَرْبَعِينَ سَنَةً ۛ یَتِیهُونَ فِی الْأَرْضِ ۚ فَلَا تَأْسَ عَلَی الْقَوْمِ الْفَاسِقِینَ)۲۶
خداوند (به موسى) فرمود: «این سرزمین ( مقدّس)، تا چهل سال بر آنها ممنوع است (و به آن نخواهند رسید); پیوسته در زمین [در این بیابان] ، سرگردان خواهند بود; و درباره (سرنوشت) این جمعیت گنهکار، غمگین مباش.»



۞ (وَ اتْلُ عَلَیْهِمْ نَبَأَ ابْنَیْ آدَمَ بِالْحَقِّ إِذْ قَرَّبَا قُرْبَانًا فَتُقُبِّلَ مِنْ أَحَدِهِمَا وَ لَمْ یُتَقَبَّلْ مِنَ الْآخَرِ قَالَ لَأَقْتُلَنَّکَ ۖ قَالَ إِنَّمَا یَتَقَبَّلُ اللَّهُ مِنَ الْمُتَّقِینَ)۲۷
و داستان دو فرزند آدم را به درستى بر آنها بخوان: هنگامى که هر کدام، کارى براى تقرّب انجام دادند; امّا از یکى پذیرفته شد، و از دیگرى پذیرفته نشد; (برادرى که عملش مردود شده بود، به برادر دیگر) گفت: «به خدا سوگند تو را خواهم کشت!» (برادر دیگر) گفت: «(من چه گناهى دارم؟ زیرا) خدا، تنها از پرهیزگاران مى پذیرد.



(لَئِن بَسَطتَ إِلَیَّ یَدَکَ لِتَقْتُلَنِی مَا أَنَا بِبَاسِطٍ یَدِیَ إِلَیْکَ لِأَقْتُلَکَ ۖ إِنِّی أَخَافُ اللَّهَ رَبَّ الْعَالَمِینَ)۲۸
اگر تو براى کشتن من، دست دراز کنى،من هرگز به قتل تو دست نمى گشایم، چون من از خداوند که پروردگار جهانیان است مى ترسم.



(إِنِّی أُرِیدُ أَن تَبُوءَ بِإِثْمِی وَ إِثْمِکَ فَتَکُونَ مِنْ أَصْحَابِ النَّارِ ۚ وَ ذَٰلِکَ جَزَاءُ الظَّالِمِینَ)۲۹
من مى خواهم تو بار گناه من و گناه خود را بر دوش کشى; و از دوزخیان گردى. و همین است سزاى ستمکاران!»



(فَطَوَّعَتْ لَهُ نَفْسُهُ قَتْلَ أَخِیهِ فَقَتَلَهُ فَأَصْبَحَ مِنَ الْخَاسِرِینَ)۳۰
نفس سرکش، به تدریج او را به کشتن برادرش ترغیب کرد; و (سرانجام) او را کشت; و از زیانکاران شد.



(فَبَعَثَ اللَّهُ غُرَابًا یَبْحَثُ فِی الْأَرْضِ لِیُرِیَهُ کَیْفَ یُوَارِی سَوْءَةَ أَخِیهِ ۚ قَالَ یَا وَیْلَتَا أَ عَجَزْتُ أَنْ أَکُونَ مِثْلَ هَٰذَا الْغُرَابِ فَأُوَارِیَ سَوْءَةَ أَخِی ۖ فَأَصْبَحَ مِنَ النَّادِمِینَ)۳۱
سپس خداوند زاغى را فرستاد که در زمین، جستجو (و کند و کاو) مى کرد; تا به او نشان دهد چگونه جسد برادر خود را دفن کند. او گفت: «واى بر من! آیا من ناتوان تر از آن هستم که مانند این زاغ باشم و جسد برادرم را دفن کنم؟!» و سرانجام ( از ترس رسوایى، و براثر فشار وجدان) از نادمان شد.




جعبه ابزار