• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

مثل (مفردات‌قرآن)

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف





مِثْل (به کسر میم و سکون ثاء) از واژگان قرآن کریم به معنى مانند، نظير و شبيه است‌ و جمع آن أَمْثال (به فتح همزه و سکون میم) است. مَثَل‌ (به فتح میم و ثاء) به معنای شبیه، مانند، دليل، صفت، عبرت، علامت و حديث است.



مِثْل به معنى مانند، نظير و شبيه است‌.


(وَ لَهُنَ‌ مِثْلُ‌ الَّذِي عَلَيْهِنَّ بِالْمَعْرُوفِ‌) (و براى زنان، همانند وظايفى كه بر دوش آن‌هاست، حقوق شايسته‌اى قرار داده شده.)
(ذلِكَ بِأَنَّهُمْ قالُوا إِنَّمَا الْبَيْعُ‌ مِثْلُ‌ الرِّبا) (اين، به خاطر آن است كه گفتند: «بیع و داد و ستد مانند ربا است».)
(قُلْ إِنَّما أَنَا بَشَرٌ مِثْلُكُمْ‌) (بگو: «من فقط بشرى هستم مثل شما.)
جمع آن در قرآن أَمْثال آمده‌ است.
(وَ حُورٌ عِينٌ) (كَأَمْثالِ‌ اللُّؤْلُؤِ الْمَكْنُونِ‌) (و همسرانى از حورالعین دارند، هم چون مرواريد در صدف پنهان.)
(إِنَّ الَّذِينَ تَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ عِبادٌ أَمْثالُكُمْ‌) (كسانى را كه غير از خدا مى‌خوانيد و پرستش مى‌كنيد، بندگانى هم چون خود شما هستند.)

۲.۱ - مَثَل

مَثَل‌ (به فتح میم و ثاء) به معنای مانند، دليل، صفت، عبرت، علامت، حديث و مثل دائر آمده است. قاموس از جمله صفت، حجّت و حديث را ذكر كرده است و آن به معنى شبيه و مانند نيز آمده است.
چنان كه گفته شد طبرسی ذيل آيه‌ (مَثَلُهُمْ‌ كَمَثَلِ‌ الَّذِي اسْتَوْقَدَ ناراً) (آنان (منافقان‌) همانند كسانى هستند كه آتشى افروخته‌اند (تا از تاريكى وحشتناک رهايى يابند)) تصريح كرده است. در کشاف و جوامع الجامع، «حال» را نيز از معانى آن شمرده اند.
راغب می‌گويد: مثل قولى است درباره چيزى كه شبيه است به قولى درباره چيزى ديگر تا يكى آن ديگرى را بيان و مجسّم كند.
نگارنده گويد: بيش‌تر موارد استعمال آن در قرآن همان قول راغب است گرچه در معانى ديگر نيز چنان كه خواهيم گفت آمده است و خداوند جريانى و حكايتى و قولى می‌آورد، سپس مطلب مورد نظر را با آن تطبيق می‌كند. در واقع مثل براى تفهيم مطلب و اشباع ذهن شنونده آورده می‌شود. مثل‌ (أَ لَمْ تَرَ كَيْفَ ضَرَبَ اللَّهُ‌ مَثَلًا كَلِمَةً طَيِّبَةً كَشَجَرَةٍ طَيِّبَةٍ أَصْلُها ثابِتٌ وَ فَرْعُها فِي السَّماءِ) (تُؤْتِي أُكُلَها كُلَّ حِينٍ بِإِذْنِ رَبِّها ...) (آيا نديدى چگونه خداوند «كلمه طيّبه» و گفتار پاكيزه را به درخت پاكيزه‌اى تشبيه كرده كه ريشه آن در زمين ثابت، و شاخه آن در آسمان است؟! هر زمان ميوه خود را به اذن پروردگارش مى‌دهد...)
اكنون به بعضى از آيات اشاره می‌كنيم.
(إِنَ‌ مَثَلَ‌ عِيسى‌ عِنْدَ اللَّهِ‌ كَمَثَلِ‌ آدَمَ خَلَقَهُ مِنْ تُرابٍ ثُمَّ قالَ لَهُ كُنْ فَيَكُونُ‌) (مَثَل خلقت عیسی در نزد خدا، هم چون آدم است؛ كه او را از خاک آفريد، و سپس به او فرمود: «موجود باش!» و بى درنگ موجود شد.) مثل در اين آیه به معنى صفت و حال است؛ يعنى حال و جريان عيسى در پدر نداشتن مانند جريان آدم است كه خدا از خاكش آفريد.
(مَثَلُ‌ الْجَنَّةِ الَّتِي وُعِدَ الْمُتَّقُونَ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ أُكُلُها دائِمٌ ...) (وصف بهشتى كه به پرهیزگاران وعده داده شده، اين است كه نهرها از پاى درختانش جارى است، ميوه‌هاى آن هميشگى است...)
مراد از مثل در آيه چنان كه گفته‌اند صفت است كه موصوف را مجسّم می‌كند. درباره تركيب آن گفته‌اند (مَثَلُ) مبتداء و خبر آن محذوف است و گفته‌اند: (تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا ...) خبر مبتدا و به قولى در آن موصوف حذف شده و تقدير «مَثَلُ الْجَنَّة ... جَنَّةٌ تَجْرى» است ولى به نظر می‌آيد كه‌ (تَجْرِي ...) در جاى خبر بوده باشد، ايضاً آيه‌ (مَثَلُ الْجَنَّةِ الَّتِي وُعِدَ الْمُتَّقُونَ فِيها أَنْهارٌ مِنْ ماءٍ غَيْرِ آسِنٍ‌) (وصف بهشتى كه به پرهيزگاران وعده داده شده، چنين است: در آن نهرهايى از آب صاف و خالص است.)
(وَ لا يَأْتُونَكَ‌ بِمَثَلٍ‌ إِلَّا جِئْناكَ بِالْحَقِّ وَ أَحْسَنَ تَفْسِيراً) (آنان هيچ مَثَلى براى تو نمى‌آورند مگر اين‌كه ما حق و بهترين تفسير را براى تو مى‌آوريم، و پاسخى قاطع كه در برابر آن ناتوان شوند.)
ظاهراً مراد از مثل در اين آيه به معنى حديث و سوال است. آيه ما قبل چنين است‌: (وَ قالَ الَّذِينَ كَفَرُوا لَوْ لا نُزِّلَ عَلَيْهِ الْقُرْآنُ جُمْلَةً واحِدَةً كَذلِكَ لِنُثَبِّتَ بِهِ فُؤادَكَ وَ رَتَّلْناهُ تَرْتِيلًا) کافران گفتند: «چرا قرآن يک جا بر او نازل نشده است؟!» اين نزول تدریجی براى اين است كه قلب تو را به وسيله آن محكم داريم و از اين رو آن را به تدريج بر تو خوانديم.)
سوال كفّار آن بود كه چرا قرآن همگى يک دفعه نازل نمی‌شود؟ در جواب فرموده: تدريجى بودن آن بدان علّت است كه قلب تو مطمئن و ثابت باشد و پيوسته بودن وحى سبب تثبيت قلب تو است و اگر يک دفعه نازل می‌شد و وحى منقطع می‌گرديد دلت آن ثبات دائمى را نداشت. آن وقت در آيه ما نحن فيه فرموده: هيچ سوالى و اشكالى پيش تو نمی‌آورند مگر آن كه جواب حقيقى آن را می‌آوريم و جوابی كه معنايش از سوال آن‌ها بهتر است.
(وَ يَذْهَبا بِطَرِيقَتِكُمُ‌ الْمُثْلى‌) (و راه و رسم شايسته شما را از بين ببرند.) مثلى مؤنّث امثل به معنى افضل و اشرف است.
(وَ قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِهِمُ‌ الْمَثُلاتُ‌) (با اين‌كه پيش از آن‌ها بلاهاى عبرت‌انگيز نازل شده است.)
مثلات جمع مثلة به معنى عقوبت است؛ زيرا ميان عقوبت و عقوبت شده تماثل است؛ يعنى: عقوبت‌ها پيش از آن‌ها گذشته است و يا به قول راغب مثله عقوبتى است كه بر قومى وارد می‌شود و بر ديگران مثل می‌گردد.
(وَ هُوَ الَّذِي يَبْدَؤُا الْخَلْقَ ثُمَّ يُعِيدُهُ وَ هُوَ أَهْوَنُ عَلَيْهِ وَ لَهُ‌ الْمَثَلُ‌ الْأَعْلى‌ فِي السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ هُوَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ‌) (او كسى است كه آفرينش را آغاز مى‌كند، سپس آن را باز مى‌گرداند، و اين كار براى او آسان‌تر است؛ و برترين اوصاف در آسمان‌ها و زمين براى اوست؛ و اوست توانا و حكيم.)
گفته‌اند مراد از مثل وصف است؛ يعنى براى اوست صفت عالی‌تر در آسمان‌ها و زمين كه براى هيچ يک از موجودات آن صفت نيست و به آفريدن و اعاده خلقت قادر است.
(ساءَ مَثَلًا الْقَوْمُ الَّذِينَ كَذَّبُوا بِآياتِنا) (چه بد است مَثَل گروهى كه آيات ما را تكذيب كردند.) مثلاً ظاهراً به معنى وصف است چنان كه از آيه ما قبل روشن می‌شود.
(فَجَعَلْناهُمْ سَلَفاً وَ مَثَلًا لِلْآخِرِينَ‌) (و آن‌ها را پيشگامان در عذاب و عبرتى براى آيندگان قرار داديم.)
مثل در آيه به معنى عبرت است كه به صورت مثل سائر آمده يعنى فرعونیان را در رديف گذشتگان و هلاک شدگان قرار داديم و نيز عبرتى گردانديم براى آيندگان.
(وَ لَمَّا ضُرِبَ ابْنُ مَرْيَمَ‌ مَثَلًا إِذا قَوْمُكَ مِنْهُ يَصِدُّونَ) (وَ قالُوا أَ آلِهَتُنا خَيْرٌ أَمْ هُوَ ما ضَرَبُوهُ لَكَ إِلَّا جَدَلًا بَلْ هُمْ قَوْمٌ خَصِمُونَ) (إِنْ هُوَ إِلَّا عَبْدٌ أَنْعَمْنا عَلَيْهِ وَ جَعَلْناهُ‌ مَثَلًا لِبَنِي إِسْرائِيلَ‌) (و هنگامى كه درباره فرزند مریم مَثَلى زده شد، ناگهان قوم تو به خاطر آن داد و فرياد راه انداختند و گفتند: «آيا خدايان ما بهترند يا او (مسیح‌)؟! اگر معبودان ما در دوزخند، مسيح نيز در دوزخ است، چرا كه معبود واقع شده!» ولى آن‌ها اين مَثَل را جز از طريق جدال و لجاج براى تو نزدند؛ آنان گروهى كينه‌توز و پرخاشگرند. او (مسيح‌) فقط بنده‌اى بود كه ما نعمت به او بخشيديم و او را نمونه و اسوه‌اى براى بنی‌اسرائیل قرار داديم.)
ظاهر آن است كه: چون مشرکان حالات عيسى (عليه السلام) را شنيدند كه بدون پدر متولد شده و ديدند كه نصاری او را پسر خدا می‌دانند و پرستش می‌كنند، گفتند: جایی كه عيسى معبود باشد خدايان ما بهتر از اوست و نيز ظاهر آن است كه از قصّه عيسى كه قرآن نقل می‌كند اعراض كرده و فقط به معبود بودنش در نزد نصارى چسبيده‌اند. آيات بعدى معبوديت او را نفى می‌كند.
تمثال به معنى مجسّمه است. راغب گفته: «التّمثال: الشّى‌ء المصوّر.» جمع آن تماثيل است‌.
(ما هذِهِ‌ التَّماثِيلُ‌ الَّتِي أَنْتُمْ لَها عاكِفُونَ‌) «اين مجسمه‌ها (بت‌ها) چيستند كه پيوسته آن‌ها را عبادت می‌كنيد؟»
(يَعْمَلُونَ لَهُ ما يَشاءُ مِنْ مَحارِيبَ وَ تَماثِيلَ‌ وَ جِفانٍ كَالْجَوابِ ...) يعنى «جنّ براى سلیمان آن چه می‌خواست از كاخ‌ها، مجسّمه‌ها و كاسه‌هایی به بزرگى حوض‌ها می‌ساختند.»
ظهور تماثيل در اعمّ است آيا در شريعت تورات مجسّمه ساختن جايز بود كه سليمان دستور می‌داد برايش بسازند؟ ايضاً آيه‌ (أَنِّي أَخْلُقُ لَكُمْ مِنَ الطِّينِ كَهَيْئَةِ الطَّيْرِ فَأَنْفُخُ فِيهِ فَيَكُونُ طَيْراً بِإِذْنِ اللَّهِ ...) (من از گِل، چيزى به شكل پرنده مى‌سازم؛ سپس در آن مى‌دمم و به اذن خدا، پرنده‌اى مى‌گردد.) که صريح است در اين كه عيسى (عليه السلام) مجسّمه پرنده می‌ساخت.
طبرسى رحمه اللّه ذيل آيه‌ (ثُمَّ اتَّخَذْتُمُ الْعِجْلَ‌) (سپس شما گوساله را بعد از او براى پرستش انتخاب نموديد) فرموده:
مجسّمه ساختن محذورى ندارد فقط مكروه است و امّا آن چه از رسول خدا نقل شده كه آن حضرت مصورين را لعنت كرده مراد كسانى‌اند كه خدا را به خلق تشبيه می‌كنند يا عقيده دارند كه خدا داراى صورتى است. به نظر طبرسى، ساختن مجسّمه براى پرستش حرام است نه مطلق ساختن.
ولى شيخ رحمه اللّه در مکاسب محرّمه فرموده: ساختن مجسّمه ذوات ارواح بلا خلاف حرام است و در مستند بر حرمت آن ادعای اجماع كرده است. ايضاً محقق ثانی فرموده: حرام است اجماعاً.
نگارنده گويد: در روايت صحيحه بقباق از امام صادق (عليه السلام) درباره‌ (ما يَشاءُ مِنْ مَحارِيبَ وَ تَماثِيلَ ...) نقل شده كه فرمودند:
«وَ اللَّهِ مَا هِيَ‌ تَمَاثِيلُ‌ الرِّجَالِ وَ النِّسَاءِ وَ لَكِنَّهَا الشَّجَرُ وَ شِبْهُهُ.» «به خدا آن‌ها مجسّمه مردان و زنان نبود بلكه مجسّمه درخت و نحو آن بود.»
اين روايت در مجمع نقل شده و در مصباح الفقاهه در بحث حرمه التصوير به صحت آن تصريح شده است.
امّا جريان عيسى (عليه السلام) آن يک وجه استثنایى بود براى اثبات و نشان دادن معجزه. و اللّه العالم. امّا آن چه از حسن مفسر نقل شده كه در آن روز عمل مجسّمه حرام نبود و آن منحصر به شريعت اسلام است، روايت صحيحه آن را دفع می‌كند. و اللّه اعلم.
(فَأَرْسَلْنا إِلَيْها رُوحَنا فَتَمَثَّلَ‌ لَها بَشَراً سَوِيًّا) (ما روح و فرشته مقرب خود را به سوى او فرستاديم؛ و او در شكل انسانى بى‌عيب و نقص، بر مريم ظاهر شد.)
آيه درباره آمدن فرشته است پيش مريم. مراد از تمثّل آن است كه در عين ملک بودن به نظر مريم بشر می‌آمد نه اين كه واقعاً بشر شده بود.


۱. قرشی بنایی، سید علی‌اکبر، قاموس قرآن، ج۶، ص۲۳۳.    
۲. راغب اصفهانی، حسین، المفردات، ط دار القلم، ص۷۵۹.    
۳. طریحی نجفی، فخرالدین، مجمع البحرین، ت حسینی، ج۵، ص۴۷۱.    
۴. بقره/سوره۲، آیه۲۲۸.    
۵. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن‌، ص۳۶.    
۶. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۲، ص۲۳۲.    
۷. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۲، ص۳۴۸.    
۸. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۲، ص۱۰۰.    
۹. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۳، ص۷.    
۱۰. بقره/سوره۲، آیه۲۷۵.    
۱۱. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن‌، ص۴۷.    
۱۲. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۲، ص۴۱۵.    
۱۳. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۲، ص۶۳۷.    
۱۴. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۲، ص۲۰۶.    
۱۵. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۳، ص۱۸۱.    
۱۶. کهف/سوره۱۸، آیه۱۱۰.    
۱۷. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن‌، ص۳۰۴.    
۱۸. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۳، ص۴۰۵.    
۱۹. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۱۳، ص۵۵۶.    
۲۰. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۶، ص۳۹۵.    
۲۱. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۱۵، ص۱۳۷.    
۲۲. واقعه/سوره۵۶، آیه۲۲-۲۳.    
۲۳. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن‌، ص۵۳۵.    
۲۴. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۹، ص۱۲۲.    
۲۵. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۱۹، ص۲۱۰.    
۲۶. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۹، ص۳۶۱.    
۲۷. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۲۴، ص۱۴۵.    
۲۸. اعراف/سوره۷، آیه۱۹۴.    
۲۹. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن‌، ص۱۷۵.    
۳۰. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۸، ص۳۷۷.    
۳۱. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۸، ص۴۹۱-۴۹۲.    
۳۲. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۴، ص۴۱۲.    
۳۳. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۱۰، ص۱۴۰.    
۳۴. شرتونی، سعید، اقرب الموارد، ج۵، ص۱۵۹.    
۳۵. فیروز آبادی، مجدالدین، قاموس المحیط، ج۴، ص۴۹.    
۳۶. بقره/سوره۲، آیه۱۷.    
۳۷. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن‌، ص۴.    
۳۸. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱، ص۵۵.    
۳۹. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۱، ص۸۸.    
۴۰. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۱، ص۱۱۲.    
۴۱. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۱، ص۸۱.    
۴۲. زمخشری، محمود بن عمر، الکشاف عن حقائق غوامض التنزیل، ج۱، ص۷۲.    
۴۳. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر جوامع الجامع، ج۱، ص۷۷.    
۴۴. راغب اصفهانی، حسین، دار القلم، ص۷۵۹.    
۴۵. ابراهیم/سوره۱۴، آیه۲۴-۲۵.    
۴۶. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن‌، ص۲۵۸-۲۵۹.    
۴۷. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۲، ص۵۰.    
۴۸. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۲، ص۷۰.    
۴۹. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۶، ص۷۳-۷۴.    
۵۰. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۱۳، ص۱۲۶.    
۵۱. آل عمران/سوره۳، آیه۵۹.    
۵۲. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن‌، ص۵۷.    
۵۳. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۳، ص۲۱۲.    
۵۴. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۳، ص۳۳۲.    
۵۵. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۲، ص۳۱۰.    
۵۶. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۴، ص۱۰۰-۱۰۱.    
۵۷. رعد/سوره۱۳، آیه۳۵.    
۵۸. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن‌، ص۲۵۴.    
۵۹. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۱، ص۳۶۶.    
۶۰. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۱۱، ص۵۰۰.    
۶۱. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۶، ص۴۵.    
۶۲. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۱۳، ص۷۸.    
۶۳. محمد/سوره۴۷، آیه۱۵.    
۶۴. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن‌، ص۵۰۸.    
۶۵. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۸، ص۲۳۲.    
۶۶. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۱۸، ص۳۵۱.    
۶۷. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۹، ص۱۶۷.    
۶۸. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۲۳، ص۵۸.    
۶۹. فرقان/سوره۲۵، آیه۳۳.    
۷۰. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن‌، ص۳۶۳.    
۷۱. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۵، ص۲۱۲.    
۷۲. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۱۵، ص۲۹۲.    
۷۳. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۷، ص۲۹۵.    
۷۴. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۱۷، ص۲۰۴.    
۷۵. فرقان/سوره۲۵، آیه۳۲.    
۷۶. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن‌، ص۳۶۲.    
۷۷. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۵، ص۲۰۸-۲۱۲.    
۷۸. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۱۵، ص۲۸۸-۲۹۲.    
۷۹. طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان، ج۷، ص۲۹۵.    
۸۰. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۱۷، ص۲۰۳.    
۸۱. طه/سوره۲۰، آیه۶۳.    
۸۲. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن‌، ص۳۱۵.    
۸۳. العلامة طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۴، ص۱۷۵.    
۸۴. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۱۴، ص۲۴۳.    
۸۵. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۷، ص۳۵.    
۸۶. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۱۶، ص۴۲.    
۸۷. رعد/سوره۱۳، آیه۶.    
۸۸. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن‌، ص۲۵۰.    
۸۹. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۱، ص۳۰۰.    
۹۰. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۱۱، ص۴۰۹.    
۹۱. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۶، ص۱۴.    
۹۲. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۱۳، ص۱۹.    
۹۳. راغب اصفهانی، حسین، المفردات، دار القلم، ص۷۶۰.    
۹۴. روم/سوره۳۰، آیه۲۷.    
۹۵. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن‌، ص۴۰۷.    
۹۶. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۶، ص۱۷۵.    
۹۷. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۱۶، ص۲۶۳.    
۹۸. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۸، ص۵۶.    
۹۹. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۱۹، ص۱۲۲.    
۱۰۰. اعراف/سوره۷، آیه۱۷۷.    
۱۰۱. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن‌، ص۱۷۳.    
۱۰۲. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۸، ص۳۳۳-۳۳۴.    
۱۰۳. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۸، ص۴۳۵.    
۱۰۴. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۴، ص۳۹۶.    
۱۰۵. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۱۰، ص۱۱۶-۱۱۷.    
۱۰۶. زخرف/سوره۴۳، آیه۵۶.    
۱۰۷. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن‌، ص۴۹۳.    
۱۰۸. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۸، ص۱۱۱.    
۱۰۹. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۱۸، ص۱۶۶.    
۱۱۰. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۹، ص۸۸.    
۱۱۱. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۲۲، ص۲۴۷.    
۱۱۲. زخرف/سوره۴۳، آیه۵۷-۵۹.    
۱۱۳. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن‌، ص۴۹۳.    
۱۱۴. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۸، ص۱۱۳.    
۱۱۵. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۱۸، ص۱۷۰.    
۱۱۶. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۹، ص۸۹.    
۱۱۷. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۲۲، ص۲۴۷.    
۱۱۸. راغب اصفهانی، حسین، المفردات، دار القلم، ص۷۵۸.    
۱۱۹. انبیاء/سوره۲۱، آیه۵۲.    
۱۲۰. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۴، ص۲۹۷.    
۱۲۱. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۱۴، ص۴۱۹.    
۱۲۲. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۷، ص۹۴.    
۱۲۳. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۱۶، ص۱۳۳.    
۱۲۴. سبأ/سوره۳۴، آیه۱۳.    
۱۲۵. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۶، ص۳۶۳.    
۱۲۶. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۱۶، ص۵۴۷.    
۱۲۷. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۸، ص۲۰۲.    
۱۲۸. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۲۰، ص۲۲۷.    
۱۲۹. آل عمران/سوره۳، آیه۴۹.    
۱۳۰. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن‌، ص۵۶.    
۱۳۱. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۳، ص۱۹۹.    
۱۳۲. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۳، ص۳۱۲.    
۱۳۳. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۲، ص۲۹۸.    
۱۳۴. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۴، ص۷۹.    
۱۳۵. بقره/سوره۲، آیه۵۱.    
۱۳۶. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن‌، ص۸.    
۱۳۷. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱، ص۱۸۸.    
۱۳۸. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۱، ص۲۸۶.    
۱۳۹. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۱، ص۲۱۲.    
۱۴۰. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۱، ص۱۷۳.    
۱۴۱. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۱، ص۲۱۲.    
۱۴۲. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۱، ص۱۷۳.    
۱۴۳. انصاری، مرتضی، کتاب المکاسب، ط تراث شیخ الاعظم، ج۱، ص۱۸۳.    
۱۴۴. کرکی، علی بن حسین، جامع المقاصد، ج۴، ص۲۳.    
۱۴۵. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۸، ص۲۰۴.    
۱۴۶. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۲۰، ص۲۳۱.    
۱۴۷. خویی، سید ابوالقاسم، مصباح الفقاهه، ج۱، ص۳۷۶.    
۱۴۸. مریم/سوره۱۹، آیه۱۷.    
۱۴۹. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن‌، ص۳۰۶.    
۱۵۰. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۴، ص۳۵.    
۱۵۱. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۱۴، ص۴۵.    
۱۵۲. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۶، ص۴۱۰.    
۱۵۳. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۱۵، ص۱۵۴.    



قرشی بنایی، سید علی‌اکبر، قاموس قرآن، برگرفته از مقاله «مثل»، ج۶، ص۲۳۳.    






جعبه ابزار