گزارش خطا
برای مشاهده معنا و شرح هر کلمه، بر روی آن کلیک کنید.
اخلاقي
وَ مِنْ كِتاب لَهُ (عَلَيْهِالسَّلامُ)
از نامه های آن حضرت است
اِلَى الْمُنْذِرِ بْنِ الْجارُودِ الْعَبْدِىِّ، وَ قَدْ كانَ اسْتَعْمَلَهُ عَلى بَعْضِ النَّواحى، فَخان الْأَمانَةَ فى بَعْضِ ما وَلّاهُ مِنْ اَعْمالِهِ.
به منذر بن جارود عبدی که او را در بعضی نواحی به کار گمارد و او در امانت کارگزاریش خیانت کرد.
ذمّ الخيانة الاقتصادّية
«أَمَّا بَعْدُ،»۱اما بعد،
«فَإِنَّ صَلاَحَ أَبِیکَ غَرَّنِی مِنْكَ،»۲درستی پدرت مرا نسبت به تو خوشبین نمود،
«وَ ظَنَنْتُ أَنَّكَ تَتَّبِعُ هَدْیَهُ،»۳و فکر کردم پیرو او هستی،
«وَ تَسْلُکَ سَبِیلَهُ،»۴و به روش او می روی،
«فَإِذَا أَنْتَ فِيَما رُقِّیَ إِلَيَّ عَنْكَ لَا تَدَعُ لِهَوَاکَ انْقِیَاداً،»۵ناگاه به من گزارش رسید که در تبعیت از هوای نفس دست بردار نیستی،
«وَ لَا تُبْقِی لِآخِرَتِکَ عَتَاداً.»۶و ذخیره ای برای آخرتت باقی نمی گذاری،
«تَعْمُرُ دُنْیَاکَ بِخَرَابِ آخِرَتِکَ،»۷با ویران کردن آخرتت دنیایت را آباد می کنی،
«وَ تَصِلُ عَشِیرَتَکَ بِقَطِیعَةِ دِینِکَ.»۸و به قیمت جدا شدن از دینت به خویشانت می پیوندی.
«وَ لَئِنْ کَانَ مَا بَلَغَنِی عَنْكَ حَقّاً،»۹اگر آنچه از تو به من گزارش شده درست باشد
«لَجَمَلُ أَهْلِکَ وَ شِسْعُ نَعْلِکَ خَیْرٌ مِنْكَ،»۱۰شتر خانواده ات و بند کفشت از تو بهتر است!
«وَ مَنْ کَانَ بِصِفَتِکَ»۱۱کسی که مانند تو باشد
«فَلَيْسَ بِأَهْل أَنْ یُسَدَّ بِهِ ثَغْرٌ،»۱۲نه اهلیت دارد که مرزی به وسیله او بسته شود،
«أَوْ یُنْفَذَ بِهِ أَمْرٌ،»۱۳و نه برنامه ای به توسط او اجرا گردد،
«أَوْ یُعْلَی لَهُ قَدْرٌ،»۱۴و یا مقامش را بالا برند،
«أَوْ یُشْرَکَ فِي أَمَانَة،»۱۵یا در امانتی شریکش نمایند،
«أَوْ یُؤْمَنَ عَلَى خِیَانَة.»(۱)۱۶یا از خیانت او در امان باشند.
«فَأَقْبِلْ إِلَيَّ حِینَ یَصِلُ إِلَيْكَ کِتَابِی هذَا،»۱۷زمانی که این نامه به دستت رسد به طـرف من حـرکت کن.
«إِنْ شَاءَ اللهُ.»۱۸ان شـاء اللّـه.
وَ الْمُنْذِرُ هذا هُوَ الَّذى قالَ فيهِ اَميرُالْمُؤْمِنينَ (عَلَيْهِالسَّلامُ): «اِنَّهُ لَنَظّارٌ فى عِطْفَيْـهِ، مُخْتـالٌ فى بُرْدَيْـهِ، تَفّـالٌ فى شِـراكَيْـهِ.»
این منذر کسی است که امیرالمؤمنین (علیهالسّلام) درباره اش فرمود: «از خودبینی و خودپسندی مرتب به این طرف و آن طرفش نظر می کند، در دو جامه خودمی خرامد، و پیوسته گرد و غبار کفشهایش را پاک می نماید.»
(۱) در بعضى از نسخ نهجالبلاغه به جاى «خِیَانَة»،
«جِبایة» آمده است.