گزارش خطا
برای مشاهده معنا و شرح هر کلمه، بر روی آن کلیک کنید.
سياسي ، مديريتي
وَ مِنْ كِتاب لَهُ (عَلَيْهِالسَّلامُ)
از نامه های آن حضرت است
اِلى زيادِ بْنِ اَبيهِ، وَ قَدْ بَلَغَهُ اَنَّ مُعاوِيَةَ كَتَبَ اِلَيْهِ يُريدُ خَديعَتَهُ بِاسْتِلْحاقِهِ.
به زیاد بن ابیه، وقتی به حضرت خبر رسید معاویه به زیاد نامه نوشته می خواهد او را با ملحق کردن به نسب خود بفریبد.
تحذير زياد من خدعة معاوية
«وَ قَدْ عَرَفْتُ أَنَّ مُعَاوِیَةَ کَتَبَ إِلَيْكَ یَسْتَزِلُّ لُبَّکَ، وَ یَسْتَفِلُّ غَرْبَکَ،»۱آگاه شدم که معاویه برای لغزاندن خردَت و سست کردن عزمت نامه ای برایت فرستاده،
«فَاحْذَرْهُ،»۲از او حذر کن،
«فَإِنَّمَا هُوَ الشَّیْطَانُ،»۳که بی تردید او شیطان است،
«یَأْتِی الْمَرْءَ مِنْ بَیْنِ یَدَیْهِ وَ مِنْ خَلْفِهِ، وَ عَنْ یَمِینِهِ وَ عَنْ شِمَالِهِ،»۴که از مقابل و پشت سر و از راست و چپ به جانب انسان می آید،
«لِیَقْتَحِمَ غَفْلَتَهُ،»۵تا به وقت غفلتش بر او هجوم آرد،
«وَ یَسْتَلِبَ غِرَّتَهُ.»۶و عقل ساده اش را بدزدد.
«وَ قَدْ کَانَ مِنْ أَبِی سُفْیَانَ فِي زَمَنِ عُمَرَ بْنِ الْخَطَّابِ فَلْتَةٌ مِنْ حَدِیثِ النَّفْسِ،»۷از ابوسفیان در روزگار عمر بن خطّاب سخنی بدون اندیشه از روی
وسوسه نفس،
«وَ نَزْغَةٌ مِنْ نَزَغَاتِ الشَّیْطَانِ،»۸و تحریکی از تحریکات و فسادکاریهای شیطان سر زد،
«لاَ یَثْبُتُ بِهَا نَسَبٌ،»۹که نه نسبی به آن ثابت می شود
«وَ لاَ یُسْتَحَقُّ بِهَا إِرْثٌ،»۱۰و نه کسی به آن مستحق میراث می گردد.
(۱)
«وَ الْمُتَعَلِّقُ بِهَا کَالْوَاغِلِ الْمُدَفَّعِ،»۱۱و آویخته به این سخنان همانند کسی است که خود را در میان باده گساران اندازد ولی پیوسته او را دور می کنند،
«وَ النَّوْطِ الْمُذَبْذَبِ.»۱۲و به کاسه چوبینی شبیه است که به بار مرکبی آویخته و پیوسته می جنبد.
فَلَمّا قَرَاَ زِيادٌ الْكِتابَ قالَ: شَهِدَ بِها وَ رَبِّ الْكَعْبَةِ. وَ لَـمْ تَـزَلْ فى نَفْسِـهِ حَتَّـى ادَّعـاهُ مُعاوِيَـةُ.
زیاد چون نامه حضرت را خواند گفت: «به خدای کعبه که بر این حیله گری معاویه شهادت داد.» این مسأله دائم در خاطر زیاد بود تا معاویه او را الحاق به نسب خود کرد.
قَوْلُهُ (عَلَيْهِالسَّلامُ): «الْواغِلُ» هُوَ الَّذى يَهْجُمُ عَلَى الشِّرْبِ لِيَشْرَبَ مَعَهُمْ وَ لَيْسَ مِنْهُمْ، فَلايَزالُ مُدَفَّعاً مُحاجَزاً.
مؤلف: «واغِل» کسی است که به جمع شرابخواران درآید تا شراب بخورد ولی چون از آنان نیست پیوسته رانده شود و ممنوع گردد.
وَ النَّوْطُ الْمَذَبْذَبُ هُوَ ما يُناطُ بِرَحْلِ الرّاكِبِ مِنْ قَعْب اَوْ قَدَح اَوْ ما اَشْبَهَ ذلِكَ، فَهُوَ اَبَداً يَتَقَلْقَلُ اِذا حَثَّ ظَهْرَهُ وَ اسْتَعْجَلَ سَـيْرَهُ.
و «نَوط مُذَبْذَب» ظرف و مانند آن است که دنبال پالان بیاویزند که وقتی راکب مرکب را حرکت می دهد یا حرکتش را سریع می نماید آن ظرف پیوسته می جنبد.
(۱) ابوسفیان به عمروعاص گفت: این محصول زنای من با مادر اوست.